اخبار دربارهی حتمیت وجود سفیانی
۱- کمال الدین (ص۶۱۱) با سند صحیح از ابوحمزه ثمالی که او گفت: به امام صادق (علیه السلام) گفتم که: امام باقر (علیه السلام) میفرمود: خروج سفیانی امری است حتمی. اباعبدالله (علیه السلام) فرمود: بلی. پس من گفتم: آیا حتمی است؟ به من فرمود:
بلی و اختلاف درگیری بنی عباس حتمیت دارد و کشته شدن نفس زکیه حتمی است و خروج قائم حتمی است…
شیخ مانند این را در الغیبه (ص۲۹۶) روایت کرده است. در سند این روایت نام علی بن محمد قتیبه آمده و شیخ از او به عنوان فاضل نام برده و سپس سخن خود را تصحیح کرده و او را علامه خوانده است. این حدیث با کمی اختلاف در الارشاد شیخ مفید نیز آمده است و در بحارالانوار به نقل از شیخ صدوق (ج۵۲، ص۲۰۶) با اندک تفاوتی آمده است.
۲- در کتاب «الغیبه» نعمانی (ص۲۰۲) با سند صحیح به عیسی ابن اعین از اباعبدالله (علیه السلام) که فرمود:
مسئله سفیانی از امور حتمی است. او در ماه رجب خروج میکند و زمان خروجش از ابتدا تا انتها ۱۵ ماه به درازا میکشد. او شش ماه را به جنگ میپردازد. آنگاه که بر مناطق پنج گانه را تسلط یابد، دقیقاً نه ماه بر آن حکومت میکند و حتی یک روز هم بیشتر زمان حکمرانی او نیست. (۱)
۳- و در کتاب الغیبه نعمانی (ص۱۷۶) با سند حسن از حمران ابن اعین از اباعبدالله (علیه السلام) آمده است که ایشان فرمودند:
از جمله امور حتمی که ناگزیر پیش از قیام قائم خواهد بود، خروج سفیانی و فرو رفتن (لشکریان او) در سرزمین بیدا و کشته شدن نفس زکیه و ندای منادی از آسمان است.
۴- در قرب الاسناد از ابن عیسی از ابن اسباط از امام رضا (علیه السلام) (در حدیثی) آمده است که:
امر قائم امری حتمی است از جانب خداوند و ظهور قائم جز با وجود سفیانی نخواهد بود.
۵- و در روضهی کافی (ص۴۱۲/۲۷۴) صحیحهی الفضل الکاتب آمده است که فضل گفت: در محضر اباعبدالله (علیه السلام) بودم ایشان فرمودند:
ای فضل در محل سکونت خود باشید، تا آنکه سفیانی خروج کند، آنگاه که او خروج کرد، شما به سوی ما روانه شوید… سه بار این را میگویند که… این از امور حتمی است.
۶- کتاب الغیبه طوسی، الفضل از ابن ابی عمیر از ابن اذینه از محمد بن مسلم که او گفت از اباعبدالله (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
سفیانی پس از ظهورش، به اندازهی زمان بارداری یک زن (۹ ماه) بر مناطق پنج گانه حکومت میکند. سپس فرمود: استغفرالله به اندازهی زمان بارداری یک شتر. و این از امور حتمیای است که گریزی از آن نیست.
از آنجا که طریق شیخ به فضل در مشیخه صحیح بوده و سند فضل هم معتبر است. پس ناگزیر باید گفت که این سخن یعنی استغفرالله از امام نیست بلکه این کلام راوی است و این امر هم به خاطر عصمت امام از سهو و خطا است، چنان که عصمت امام در مباحث مربوط به خصوصیات امام به اثبات رسیده است.
۷- الغیبه نعمانی (ص۲۰۳) از ابن عقده از علی بن حسن از عباس بن عامر از ابن بکیر از زراره بن أعین از عبدالملک بن اعین گفت: نزد اباجعفر (علیه السلام) بودم که در مورد قائم (ع) صحبت شد به آن حضرت عرض کردم: امیدوارم که به زودی امام ظهور کند و سفیانی نباشد، امام فرمود:
نه به خدا سوگند. سفیانی از حتمیاتی است که گریزی از آن نیست.
سند این روایت خالی از عیب و اشکال است و علی بن حسن، همان ابن فضال است و او ثقه است.
۸- علاوه بر آن در کمال الدین (ص۶۱۰) با سند صحیح به عمر بن حنظله آمده است که او گفت: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
پنج نشانهی حتمی پیش از قیام (حضرت) خواهند بود. یمنی، سفیانی، صیحه کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن (لشکریان سفیانی) در سرزمین بیدا.
شیخ کلینی در روضه (۳۱۰/۴۸۳) مانند این را با سندش به ابن حنظله آورده است؛ اما در آن روایت عبارت «حتمی بودن» نیامده است. همچنین شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبه خود نیز آن را نقل کرده است و بحارالانوار نیز آن را از کمال الدین (ج۵۲، ص۲۰۴) نقل کرده و آن را از ینابیع الموده روایت شده که این روایت و روایتهای دیگر در منتخب الاثر (باب۶، ص۴۵۹) نیز نقل شده است.
۹- همچنین در کمال الدین (ص۶۰۹) از ابن الولید از ابن ابان از الاهوازی از صفوان از عیسی بن اعین از معلی بن خنیس از اباعبدالله (علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت فرمود:
مسئله سفیانی از امور حتمی است و خروج او در ماه رجب خواهد بود.
که آن را با اندک تفاوتی نیز در صفحه ۶۱۲ آن کتاب آورده است. این سند به معلی صحیح است و معلی بنابر نظر برخی از علما، ثقه است.
علاوه بر این روایتهای دیگری نیز نقل شده است که ادعا شده حتمیت داشتن سفیانی از متن آن روایتها فهمیده میشود هرچند که واژهی «حتمی بودن» در آن نیامده است؛ مانند این روایت:
۱۰- روایت شیخ کلینی در روضهی کافی (صص۲۵۴ و ۲۰۹) از علی بن ابراهیم از پدرش از ابن محبوب از اسحاق بن معمار از اباعبدالله (علیه السلام) که فرمود:
آنچه را که دوست میدارید نمیبینید و بدان نمیرسید تا آنکه میان فرزندان فلانی اختلاف و درگیری رخ دهد. آنگاه که به جنگ با هم پردازند، مردم در آنها طمع کنند، وحدت کلمه و اتحاد از بین میرود و سفیانی خروج میکند.
اشکال و ایرادی در سند این روایت وجود ندارد. صحبت و بحث بر سر مسئله آوردن واژه حتمیت داشتن (سفیانی) در این بخش است که میفرماید آنچه دوست دارید و آرزویش را میکنید، نمیبینید. آیا این سخن (این شرط یعنی حتمیت داشتن) شامل معنای (سفیانی خروج میکند) نیز میشود یا نه؟ و لذا باید در این مسئله بیشتر تأمل کرد.
۱۱- و مانند موثقهی محمد بن مسلم؛ الغیبه نعمانی (ص۲۰۳) محمد بن مسلم گفت از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
شما را بسنده است نقمت سفیانی. این نقمت از جانب دشمنان است و او برای شما از جمله نشانهها است. با وجود آنکه این فاسق خروج میکند و شما یک یا دو ماه پس از خروجش درنگ میکنید و دست به کاری نمیزنید، با این همه ایراد بر شما وارد نیست تا آنکه او مردمان زیادی را (غیر از شما) بکشد.
سند این روایت هیچ عیب و اشکالی ندارد هرچند که در سند آن نام ابن فضال آمده است؛ ابن فضال، فطحی و ثقه است.
۱۲- و مانند صحیحه عیص بن القاسم که در کتاب روضهی کافی (ص۳۸۱) و بحارالانوار (ج۵۲، ص۳۰۱) از علی بن ابراهیم از پدرش از صفوان از عیص بن القاسم نقل شده است که او گفت: (در حدیثی) از اباعبدالله (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
آنگاه که ماه رجب فرا رسد به ذکر نام خداوند عزّوجلّ روی آورید، (ذکر و عبادت کنید) و اگر خواستید و دوست داشتید آن را به ماه شعبان موکول کنید؛ اشکالی ندارد و اگر خواستید با خانواده و بستگان، روزه دار باشید شاید آن برای (دفع بلا و نقمت) شما محکمتر و قویتر و مؤثرتر باشد و سفیانی برای شما به عنوان یک نشانه، بسنده است.
برخی مدعی شدهاند که حتمیت داشتن سفیانی از این بخش از سخن امام یعنی ” و سفیانی برای شما به عنوان یک نشانه (پیش از ظهور)بسنده است” استنباط میشود. علاوه بر این خبرهای مرسله و ضعیف دیگری نیز روایت شدهاند که متن آنها دلالت بر حتمیت داشتن وجود سفیانی میکنند.
۱۳- و مانند روایت زیاد القندی واقفی موثق که در کتاب الغیبه نعمانی (ص۱۷۲) این روایت قوی شمرده شده است، با اسنادی معتبر به زیاد القندی از چندین نفر از اصحابش از اباعبدالله (علیه السلام) گفت: به آن حضرت عرض کردیم: آیا سفیانی از امور حتمی است؟ ایشان فرمودند:
بله و کشته شدن نفس زکیه از امور حتمی است… یک منادی (۲)…
۱۴- و مانند روایت مجهول حمران بن اعین در کتاب الغیبه نعمانی (ص۲۰۳) از ابن عقده از علی بن الحسین از محمد بن خالد الاصم (شیعی مجهول الحال) از حمران بن اعین، از ابی جعفر محمد بن علی (علیه السلام) در مورد این آیهی قرآن:
ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ (۳)
آنگاه مدتی را [برای شما عمر] مقرر داشت و اجل حتمی نزد اوست.
پس حضرت فرمود:
آن دو اجل (۴) است، یکی اجل حتمی و دیگری اجل موقوف و معلق.
حمران به آن حضرت عرض کرد: اجل حتمی چیست؟ ایشان فرمودند:
آن چیز که مشیت و ارادهی خداوند در آن است و بدان تعلق میگیرد.
حمران گفت: امیدوارم که اجل سفیانی موقوف و معلق باشد. اباجعفر فرمود:
نه به خدا سوگند او از حتمیات است.
۱۵- و مانند مرسلهی مسعودی در اثبات الوصیه (ص۲۲۶) از ابوجعفر علیه السلام:
چیزی که شما آرزویش را دارید نخواهد بود تا آنگاه که سفیانی بر منبرش خطبه بخواند. در آن زمان قائم آل محمد از جانب حجاز به سوی شما روانه میشود.
و از این سخن امام «چیزی که شما… نخواهد بود» حتمیت داشتن [آمدن] او فهمیده میشود.
۱۶- و مانند خبر ضعیف نعمانی (ص۳۰۲):
از سفیانی گریزی نیست و او خروج نمیکند مگر در ماه رجب.
و مانند این را بحارالانوار (صص ۲۴۹ و ۲۵۰) از نعمانی روایت کرده است. بابی در ذکر اخباری که حتمیت داشتن سفیانی را نفی میکنند. در این باب یک خبر است.
– بحارالانوار (ج۵۲، ص۲۵۰) به نقل از الغیبه نعمانی (ص۲۰۵): محمد بن همام از محمد بن [احمدبن] عبدالله الخالنجی از داود بن ابی القاسم گفت: در محضر امام جواد (علیه السلام) بودم که سخن از سفیانی و مطالبی که در این روایت آمده و از حتمیت سخن گفته، صحبت به میان آمد، پس من به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: آیا در امور حتمی برای خدا «بداء» حاصل میشود؟ فرمود: بله. به ایشان گفتم: بیم آن داریم که در مورد قائم هم، خداوند بداء مقرر کرده باشد. فرمود:
قائم از جمله میعاد و در زمان تعیین شدهای است.
مجلسی گفته است شاید کلمهی محتوم یا حتمیت داشتن معانی مختلفی داشته باشد که بداء در برخی از آن معانی امکان پذیر باشد و این سخن امام که «قائم از جمله میعاد است و در زمان و مهلت تعیین شدهای خواهد بود» اشاره به این امر دارد که با استدلال به این کلام خداوند (إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ) (۵) بداء در آن امکان پذیر نیست. نتیجه اینکه این چیزی است (قائم علیه السلام) که خداوند به خاطر شکیبایی بر ناخوشیهایی که از جانب مخالفان رسول و دشمنان اهل بیتش بدانها رسیده است، وعده داده و خداوند خلف وعده نمیکند. پس این احتمال وجود دارد که منظور از بداء در امور حتمی، بداء در خصوصیات و ویژگیهای آن امور باشد نه در اصل وقوع آن امر مانند خروج سفیانی پیش از نابود شدن بنی عباس و اموری مانند این. نگارنده معتقد است که سند این حدیث ضعیف است و در امور حتمی برای خداوند بداء حاصل نمیشود و این نظر مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خویی است که از طریق مکاتبه و نامه از ایشان [در زمان حیاتشان] سؤال کردهام.
برخی اخبار معتبر دربارهی سفیانی
۱- موثقهی جابر در کتاب الغیبه نعمانی (۱۸۷) در حدیثی طولانی (۶)…
اولین سرزمینی که ویران میشود، سرزمین شام است. شامیان در آن زمان زیر سه پرچم مختلف و متنازع با هم به جنگ و درگیری پردازند: پرچم اصهب، پرچم ابقع و پرچم سفیانی. سفیانی با ابقع به هم میرسند و به نبرد میپردازند. سفیانی او و پیروانش و همراهانش را به قتل میرساند. سفیانی اصهب را نیز به قتل میرساند، آنگاه قصد و هدفی جز روی آوردن به سوی عراق ندارد. سپاهیان او از قرقیسیا میگذرند و در آن نقطه به جنگ میپردازند. در آن مکان صد هزار نفر از سرکشان و ستمگران کشته میشوند و سفیانی سپاهی را هم به کوفه گسیل میدارد..
۲- حسنهی سدیر از روضهی کافی که در قسمتی از آن امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
سه پرچم، پرچم حسنی و پرچم اموی و پرچم قیسی، در آن حال که سفیانی خروج میکند و آنان را همانند محصول در وقت درو، درو میکند و بر زمین میریزد، به گونهای که تو هرگز همانند آن را به چشم ندیدهای.
۳- صحیحهی یعقوب السراج:
آنگاه که بی شک فرزندان عباس (بنی عباس) با هم به اختلاف و درگیری پردازند… و آنگاه که شامی ظهور کند و یمنی نزدیک شود و حسنی حرکت کند…
بنابر نسخه ضعیف السند نعمانی، شامی همان سفیانی است.
۴- بحارالانوار (ج۵۲، ص۲۰۳) روایت کمال الدین با سندش از میمون البان از اباعبدالله (علیه السلام) که در آن روایت پنج نشانه را ذکر کرده است. در سند این روایت نام ابراهیم بن مهزیار آمده که علما در مورد وثاقت و مورد اطمینان بودن او اختلاف نظر دارند. میمون البان مجهول است و شاید ضعیف باشد.
۶-خبر نقل شده، با سند معتبر در بحارالانوار ۲۳۴:
با دستانت هلاک و نابودی فلانی و خروج سفیانی را بشمار…
(شیخ اظهار داشته که این خبر موثق است).
۷- و از جمله اخباری که ادعا شده سفیانی را یادآور شدهاند، مطلبی است که در خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه شریف رضی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آورده است:
گویی او را میبینم که در شام غوغا برانگیخته و پرچمهایش را در حومهی کوفه به جستجو فرستاده است.
۸- و از جملهی آن اخبار، خبری است که در روضهی کافی (ص۱۲۶) و بحارالانوار (ص۲۶۵) از او با اسناد متعدد ضعیفی آمده است. با اینهمه گواهی و شهادت شیخ برای اثبات وثاقت او کفایت میکند. مرحوم آیت الله خویی نیز در کتاب رجالش (ج۱۲، ص۵۵) مانند همین گفته است.
– از علی بن سوید نقل است که او نامهای به اباالحسن (علیه السلام) نوشت و در آن نامه برخی سؤالها از امام پرسید، امام در ضمن پاسخ به نامه نوشته بود:
آنگاه که آن عرب بیابانگرد زشت چهره را با لشکری عظیم دیدی، پس در آن وقت منتظر فرج برای خود و هواداران و دوستداران مؤمنت باش و آنگاه که خورشیدگرفتگی پیش آمد، به آسمان بنگر و ببین که خداوند با مؤمنان چه میکند. من آن را برای تو جمله به جمله تفسیر کردم و شرح دادم و درود خداوند بر محمد و خاندان نیکویش باد.
رابطه این حدیث با مسئله سفیانی برگرفته از [مضمون] حدیثی است که تفسیر عیاشی (ج۲، ص۵۶) روایت کرده که، سفیانی با لشکری عظیم به مدینه میآید و از این سخن امام که «منتظر فرج برای خود و دوستان خود باش» است. اما نگارنده این دلیلها را ضعیف میداند.
۹- الغیبه شیخ طوسی (ص۲۷۱) با سند معتبر:
خروج سه نفر خراسانی و یمنی در یک سال و یک ماه و یک روز واحد خواهد بود.
۱۰- روایت عمر بن حنظله در روضهی کافی.
۱۱- الغیبه شیخ طوسی (ص۲۷۱) موثقهی محمد بن مسلم:
پیش از سفیانی، مصری و یمنی خروج میکنند.
اما خبرهای مرسل و مجهول که شیعیان در این مورد آن را روایت کردهاند، بسیار زیاد است و اهل تسنن نیز خبرهای زیادی از این گونه روایت کردهاند.
تحلیل و استدلال
آیت الله صافی گلپایگانی در منتخب الاثر (ص۴۶۴) میگوید:
روایتهای مربوط به فرو رفتن زمین در بیداء و سفیانی و اتفاقاتی که میان او و امام مهدی (علیه السلام) روی میدهد و کشته شدن نفس زکیه و یمنی و صیحه در کتابهای اهل سنت و شیعه بسیار زیاد است، به گونهای که تا مرز تواتر میرسد.
شهید سید محمد صدر در الغیبه الکبری میگوید:
به طور کلی باید قائل به وجود داشتن سفیانی (در آینده) بود و آن را پذیرفت.
ایشان در کتاب دیگر خود به نام مابعدالظهور میگوید:
اخبار مربوط به سفیانی متواتر است و چارهای جز پذیرفتن آن نداریم.
نگارنده این نظر را دارد که سفیانی از جمله علامتهایی است که بیشترین تأکید روی آن شده است و روایتهای مربوط به او از مطمئن ترین، قویترین و محکمترین روایتهاست و به حدی قوی است که تقریباً هیچ روایتی جز روایتهای مربوط به پدیده ندای آسمانی با آن برابری نمیکند و مسئلهی فرو رفتن سرزمین بیداء ویژهی سفیانی است و به ویژه که این فرو بلعیده شدن مربوط به سپاهیان او است.
حتمیت داشتن سفیانی مورد قبول همه است و در این باب ۷ حدیث با اسناد معتبر و دلالت و معنی روشن وجود دارد و دو حدیث نیز هست که برخی از افاضل آنها را صحیح توصیف نمودهاند و در این باب سه صحیحه وجود دارد که استخراج حتمیت داشتن از آنها دشوار و پیچیده است و به راحتی قابل قبول نیست. برخی از روایتهایی که سندشان ضعیف است، متن و محتوای آنها به روشنی دلالت بر حتمیت داشتن سفیانی دارند و بیشک محو تصویر سفیانی منجر به محو تصویر خسف (فرو رفتن لشکریان او در بیدا) میشود و اگر ما روایتهای مربوط به صیحه و خسف (فرو رفتن در بیدا) را با هم جمع و نتیجه گیری کنیم، تواتری تأکید شده به دست میآید؛ چرا که روایتهای مربوط به صیحه و فرو رفتن در سرزمین بیدا در کتابهای شیعی و سنی آمده است و نزد شیعیان نیز به تواتر رسیده است. بنابر آنچه در تفسیر و تأویل آیههای قرآن آمده، خداوند از آن نام برده است. علاوه بر این محو تصویر سفیانی باعث محو تصویر اصهب و ابقع و شاید قرقیسیا یا بخشهایی از قرقیسیا میشود و همچنین فتنهی شام و فتنهی سرزمین عراق و حتی بخشی از تصویر یمنی و خراسانی و… را زیر سؤال میبرد که این گونه بیشتر نشانههای ظهور را نیز محو میکند. به همین جهت نگارنده نظریهی مؤکد بودن و حتمیت داشتن سفیانی را به طور کلی میپذیرد و از این جهت است که ناگزیر باید او باشد تا بقیه علامتها مفهوم پیدا کند.
اما در مورد تفاصیل و جزییات مسئله سفیانی باید گفت که در مورد همهی آنها نمیتوان به طور قاطع گفت که حتمیت دارند بلکه روش نگارنده این است که به مجرد دست یافتن بر اخباری با سند معتبر که با دلیل یا اصلی دیگر و مانند اینها در تضاد نباشد، این تفاصیل را ثابت و صحیح میداند و این بدین دلیل است که خواهان متواتر بودن در هر جزییات و تفصیلی کار عاقلانهای نیست.
این روش و عادت فقها در فروعات فقه است. پس چه مانعی وجود دارد که این روش در مورد این اخبار نیز صدق کند در حالی که اینها اخباری هستند که اعمال و آثاری به واسطهی آن واجب نمیشود و مترتب اعمال خاصی نیستند.
تفصیلها و جزییات مسئلهی سفیانی
زمان و مکان خروج سفیانی
او در زمان اوج و شدت حوادث شام خروج میکند. در حسنهی سدیر آمده است:
سه پرچم، حسنی، اموی و قیسی [نمایان میشوند]. در آن حال… سفیانی خروج میکند و آنها را همچون محصول درو شده، بر زمین میریزد و به قتل میرساند به گونهای که هرگز چنین چیزی را به چشم خود ندیدهای.
و در صحیحهی اسحاق بن عمار در روضهی کافی (ص۲۰۹) و بحارالانوار (ص۲۶۴) آمده است:
آنگاه که (فرزندان فلانی) به اختلاف و درگیری با هم بپردازند مردم در به چنگ آوردن سلطنت آنان به طمع افتند و وحدت کلمه میان آنها از بین میرود و سفیانی خروج میکند.
و در یک روایت ضعیف در کتاب الغیبه نعمانی آمده است:
بنی عباس ناگزیر به سلطنت میرسند و آنگاه که حکومت را به چنگ آورند و با هم به اختلاف و درگیری پردازند و امورشان پراکنده و بیسامان شود. خراسانی و سفیانی بر آنها خروج میکنند…
نعمانی این روایت را با اسناد دیگری هم نقل کرده است، که آن هم ضعیف است. نعمانی روایت کرده که سفیانی قیام میکند در حالی که هنوز قدرت و سلطنت بنی عباس پابرجاست، اما سند او مجهول است. در اثبات الوصیه حدیث مرسلی از امام رضا (علیه السلام) در این مورد روایت شده است که حکومت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نخواهد بود مگر پس از بیست پادشاه پس از سفیانی.
به همین دلیل برخی این نظر را دارند که احتمال میرود حکومت بنی عباس تجدید شده و دوباره روی کار آید. و برخی دیگر این نظر را دارند که ممکن است سفیانی متعدد بوده و فقط یک شخص بدین نام نامیده نشده باشد؛ اما هیچ کدام از این دو احتمال با چنین خبرهای مرسل و سست و ضعیفی اثبات نمیشوند.
حائری در الزام الناصب (ص۱۹۸) روایت عجیبی در مورد شروع و ابتدای شورش سفیانی روایت کرده است.
نشانهی خروج او این است که سه پرچم با هم به جنگ و درگیری میپردازند. یک پرچم از عربها (۷) پس بدا به حال مصریان که چه بر سر آنها خواهد آمد و پرچمی از بحرین (۸) از جزیرهی اوآل از سرزمین ایران و یک پرچم از شام. جنگ و فتنه میان آنان یک سال ادامه مییابد. سپس مردی از بنی عباس (۹) خروج میکند. پس از ان مردم میگویند ای عراقیها، مردمانی پابرهنه با خواستهها و گرایشهای مختلف به سوی شما آمدهاند (شاید اشاره به ابقع باشد که یکی از معانی ابقع رنگ به رنگ شدن و تغییر شکل دادن و خشکسالی است…) پس از آن اوضاع در شام و فلسطین پریشان میشود و مردمان آنجا (برای چاره جویی) نزد رؤسای شام و مصر میروند. پس رؤسا میگویند فرزند پادشاه را فراخوانید (بخواهید)… (۱۰)
به نظر نگارنده، اگر این خبر واقعاً از معصوم صادر شده باشد و قول معصوم باشد، خواهان فرزند پادشاه شدن (یا آن گونه که در عقد الدرّر مبنی بر خواهان پادشاه اول شدن آمده)، این خود نتیجهی اختلاف میان این مردمان به خاطر انتخاب رئیسی برای خود است و راه حلی که به نظر بزرگان و رهبران شام میرسد، سپردن کارها و تکیه بر سفیانی است. چون سفیانی از نسل خاندان کهن اموی است. و چیزی که این حالت را تأیید و تقویت میکند، روایتهایی است که در مورد انتظار کشیدن گروههایی است که از مدتها پیش (مدت طولانی) منتظر ظهور سفیانی هستند؛ همان گونه که طالبان حق و حقیقت انتظار ظهور مهدی (علیه السلام) را میکشند. این مطلب در کتاب الدوله الامویه و المعارضه تألیف دکتر ابراهیم بیضون به نقل از کتاب الهیمنه العربیه و التشیع… تألیف شرق شناس «وان فلوتن» که در سال ۱۸۹۴ به چاپ رسیده آمده است:
مردم پیشگویی کردهاند که سفیانی همان مسیح نجات بخش است که امویها و یارانشان انتظار او را میکشند.
حدیثی در کتاب الاغانی (ج۱۶، ص۸۸) آمده است که خالد فرزند خلیفه یزید اول به وجود آورندهی افسانهی سفیانی است تا بدینوسیله از تسلط شاخهی مروانی حاکم از تبار حرب (عاص)، که از خویشان ابوسفیان است، جلوگیری کند.
سفیانی دیگری از تبار ابن خالد (خالد بن یزید اول) وجود دارد که او در اواخر حکومت اموی در رأس مجوعهای از یارانش به پا خاست و ما اطلاعاتی در مورد این تلاشهای بی نتیجه و عقیم که هر از چند گاهی سفیانیها (فرزندان ابوسفیان) اقدام به انجام آن کردند را در کتابها یافتهایم (ابوالمحاسن، ج۲، ص ۴۶۴، و طبری، ج۳، ص۵۳، س۱۴ و ۸۳۰).
نگارنده در مورد این نظر فلوتن یعنی «اسطوره و افسانهی سفیانی» این نظر را دارد که عکس این مطلب را در (کتابها و روایتها) دیده است. اخبار مربوط به سفیانی تأکید و تأیید بسیار و از مطمئنترین خبرهاست و این اسطوره و افسانه را راویان ضعیف به وجود نیاوردهاند و روشن است که (وان فلتون) نتوانسته این مطلب را نیک دریابد و روشن است که او از روایتهای صحیحه اطلاعی نداشته است. اما چیزی که مورد توجه ماست، این سخن فلتون است که میگوید امویها و یارانشان انتظار (ظهور) سفیانی را میکشند. نگارنده در روایتهای الزام الناصب و عقدالدّرر دیده است که یاران اموی و امویها برای حل اختلاف در مورد ریاست حکومتشان یا ریاست گروهشان به او (سفیانی) پناه میبرند.
بنابر عین روایت در الزام الناصب آمده است:
پس خواهان او میشوند. سپس با او در غوطه دمشق در مکانی به نام صرتا (در عقدالدّرر حرستا آمده است) به موافقت میرسند. آنگاه که در میان آنان فرو میآید و اقامت میگزیند، داییهایش را از قبیلهی بنی کلب و بنی دهانه را از سرزمینشان خارج میکند و حرکت میدهد و در وادی یابس (سرزمین خشک و بی آب و علف) تعداد زیادی از یاران او جمع میشوند و به او (سفیانی) میگویند:
«هان فلانی چه شده که تو دست روی دست گذاشتهای تا اسلام از بین برود. این مسلمانان و مردم را نمیبینی (۱۱) که غرق در خواری و هراس و فتنه اند؟ سفیانی میگوید من حاکم و فرمانروای شما نیستم. آن مردمان به او میگویند مگر تو از قبیلهی قریش نیستی و از اهل بیت پادشاه قائم (در عقدالدرّر پادشاه قدیم آمده است) آیا نسبت به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، (در عقدالدّرر آمده اهل بیتت) تعصبی (در عقد الدّرر به خشم آمدن- تعصب آمده) نداری و نمیدانی که از زمانهایی طولانی تا به حال چه خواریها و ذلتهایی بدانها رسیده است، تو برای به دست آوردن مال و راحتی زندگی خروج نمیکنی بلکه برای حمایت از دینت خروج میکنی.»
نگارنده در مورد این پاراگراف میگوید: این پاراگراف اشاره به این دارد که او در میان قبیلههای بنی کلب و بنی دهانه یاران و نیروهایی داشته و حکومت او شکل و رنگ اسلامی دارد، همچنین نسب سفیانی در محافل آنها شناخته شده است و او از اهل بیت پادشاه قدیم است. علاوه بر این اشاره به این امر دارد که مردم از او میخواهند که برای حفظ دین و از بین بردن اختلافات خروج کند و کسانی که او این درخواست را دارند، همان قوم و قبیلهاش هستند که انواع گرفتاریها و مصیبتها بدانها رسیده است.
این قوم پیوسته یکی یکی نزد او میروند و او میگوید: به نزد خلیفههایتان بروید که تاکنون فرمانبردار و یاور آنها بودهاید (در عقدالدّرر آمده است: به نزد هم پیمانانتان بروید که فرمانبردار آنها بودهاید).
این پاراگراف هم اشاره به این امر دارد که سفیانی پیش از آن متولی و مسئول هیچیک از امورشان نبوده است.
پس سفیانی نزد آنها میآید و در روز جمعه با آنها خروج میکند و از منبر دمشق بالا میرود در حالی که این اولین مرتبهای است که او بالای منبر میرود، سپس خطبه میخواند و به آنها دستور جهاد میدهد و از آنها بیعت میگیرد که با کارها و تصمیماتش مخالفت نکنند چه خشنود باشند و چه ناخشنود.
این سخن که «اولین منبری است که بالا میرود» اشاره به این امر دارد که سفیانی از علما و رجال دینی نیست؛ چرا که معمولاً علمای دینی [مکرراً به] بالای منبر میروند و همان گونه که قبلاً اشاره شد بدین دلیل است که او پیش از آن هیچ منصب و مقامی نزد آنها نداشته است.
سپس به سوی غوطه بیرون میرود و وارد آن منطقه نمی شود تا آنکه مردم به دور او گرد میآیند و پی در پی به او میپیوندند تا آنکه شمارشان به پنجاه هزار جنگجو میرسد، و … میفرستد…
و از اینجا روایت عقد الدّرر با روایت الزام الناصب متفاوت میشود. در صفحه ۹۱ عقد الدرّر میگوید:
سپس به سوی غوطه میرود و آنجا میماند، تا آنکه مردم دور او جمع میشوند و کینه توزان به او ملحق میشوند و تعداد آنها به پنجاه هزار نفر میرسد. سپس سفیری را به سوی قبیلهی بنی کلب میفرستد و آنها همچون سیل به سوی او سرازیر میشوند و در آن زمان مردان بربر با مردان/پادشاهی از فرزندان عباس در حال جنگ هستند، سفیانی با گروههای شامی آنها را غافلگیر میکند و سه پرچم با هم به جنگ و درگیری میپردازند.
مردان و جنگجویان فرزند عباس، ترکها و غیر عرب (عجم) هستند و پرچمهایشان به رنگ سیاه است و پرچمهای بربرها زرد است و پرچم سفیانی که سرخ است. آنها در دل اردن جنگ سختی میکنند و از این میان شصت هزار نفر کشته میشوند. سفیانی پیروز میشود و او با آنان به عدالت رفتار میکنند تا آنجا که گفته میشود: به خدا سوگند، تمام آن چیزهایی که در مورد او میگفتند، دروغ بود.
در الزام الناصب به جای بربر گفته، «بریها» سپس گفته:
پرچمی از بریها که متعلق به ابن عباس اول است و زرد رنگ.
نگارنده بر این باور است که اصلاً سند این روایت ضعیف است و مصدر آن هم از اهل سنت و در نتیجه با چنین روایتی چیزی اثبات نمیشود. علاوه بر آن هرکسی که حوادث و رویدادهای تاریخی زمان حکومت فاطمیها در مصر و حکومت قرمطیها را مورد مطالعه و بررسی قرار میدهد، متوجه میشود که این امکان وجود دارد که برخی از بخشهای این روایت، به خصوص بخش پایانی آن جعلی و ساختگی باشد و این امر به خاطر تأثیرپذیری مردم آن زمان از این گونه اخبار و روایتها بوده است و که این یکی از روشها و ترفندهای جنگ روانی تبلیغاتی است و ما این امر را در باب روایتهای مغربیها به وضوح مشاهده میکنیم. لازم به ذکر است که برای به دست اوردن (اطلاعات و توضیحات بیشتر) باید به کتابهای تاریخی مراجعه کرده و در مورد این مطالب تأمل و اندیشه کنی.
مسئلهی بعدی اینکه به فرض احتمال درست بودن این خبر یعنی اینکه از معصوم صادر شده باشد، بخش پایانی روایت، خبر از جنگی میدهد که میان گروههای سه گانه بربرها یا بریها با ابن عباس اول و سفیانی (بربرها، ابن عباس، سفیانی) و پرچم ترکها و عجمها به وقوع میپیوندد. اگر این امر درست باشد، این جنگ در اردن خواهد بود. و اینکه آن جنگ در این قرن یا زمان نزدیک به این قرن در خواهد گرفت، این مسئله برای کسی که حسنهی سدیر را که میگوید «سه پرچم، حسنی و قیسی و اموی» و روایاتی که در مورد پرچمهای دیگر آمده را دیده باشد بسیار روشن است و تا اینجا این اجمال گویی در این باب کفایت میکند و خواننده باید خود تأمل کند و بیندیشد.
در عقدالدّرر (ص۷۴) به نقل از تفسیر ثعلبی از رسول الله (صلی الله علیه و آله) در مورد آیهی وَ لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلاَ فَوْتَ… (۱۲)؛ پیامبر فتنهای را یادآور شدهاند که میان مشرقیان و مغربیان روی میدهد و در حالی که آنان بر این حالند ناگاه سفیانی با شتاب از وادی یابس به جنگ آنها میآید تا آنکه در دمشق فرود آید (سند این روایت ضعیف است) و از کتاب الزام الناصب (ص۱۳۰) و عقدالدّرر (ص۷۲) از ابن حماد در کتاب الفتن و الملاحم (عنوان ۷۵) از ابومریم از مشخایخش نقل میکند:
سفیانی در خواب کسی را میبیند که به او میگوید به پا خیز و خروج کن، او برمی خیزد اما کسی را نمی بیند. سپس برای مرتبهی دوم این خواب را مجدداً میبیند و همان جملهی قبلی به او گفته میشود. مرتبهی سوم نیز به او گفته میشود به پا خیز و خروج کن. از بالای دروازهی خانهات به بیرون بنگر. او بار سوم به سوی در خانهاش میرود. آنگاه هفت نفر یا نه نفر را میبیند که پرچمی با خود دارند و میگویند ما یاران توییم، پس از آن سفیانی به همراه آنان خروج میکند و مردمانی از وادی یابس به آنها میپیوندند و به دنبال آنان میآیند و حاکم دمشق به سوی او میرود تا با او دیدار کند و او به پیکار بپردازد. حاکم دمشق چون به پرچم سفیانی نگاه میکند. شکست میخورد و میگریزد.
اگر این روایت واقعاً از معصوم صادر شده باشد، حتماً حاکم دمشق پرچم سفیانی را میشناسد و میداند که ناگزیر او پیروز خواهد شد؛ به همین جهت میگریزد و شکست میخورد و اگر برخی این حدیث را در جهت اهداف جنگ روانی در دوره حکومت فاطمیها یا حکومتهای دیگر جعل کرده باشند، پر واضح است که جعل آن به خاطر این بوده تا مردم اعتقاد پیدا کنند که آن (پیروزی سفیانی) از مقدرات حتمی است؛ به خصوص برای کسانی که اعتقاد به جبر دارند و به «بداء» معتقد نیستند و در نتیجه آنان تسلیم شده و میگریزند.
در الزام الناصب (ص۱۶۰)آمده است:
سپس درگیری و اختلاف میان فرماندهان عرب و عجم پیش میآید و آنان پیوسته به جنگ و اختلاف خود ادامه میدهند تا آنکه کار به مردی از فرزندان ابوسفیان میانجامد او از وادی یابس از حوالی دمشق خروج میکند و در زمان خروج او، حاکم آن منطقه از او میگریزد و قبیلههای مختلف عرب به دور او گرد میآیند و قبیلههای ربیعه و جرهم و اصهب و فتنه جویان و غوغا برانگیزان دیگر، علیه او قیام میکنند، سفیانی با هرکدام که به جنگ میپردازد، آن را شکست میدهد… سپس یمنی برای جنگ با سفیانی به پا میخیزد…
در اینجا باید گفت که سند این خبر ضعیف است.
و در حدیث دیگری که در کتاب عقدالدّرر (ص۷۳) آمده است:
سفیانی با پرچمی خروج میکند که هرکس آن پرچم را میبیند، شکست میخورد و میگریزد.
سند این خبر نیز ضعیف است و باید مانند حدیث پیشین با آن برخورد کرد.
در عقدالدّرر (ص۷۱) از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل شده است:
فتنهای از دل سرزمین شام برانگیخته خواهد شد.
و آن (فتنه) سفیانی است که در صفحه ۷۳ آن کتاب آمده است. سفیانی از جانب شهر دمشق از وادیای به نام وادی یابس خروج میکند و از ابوهریره نقل شده است:
مردی از دل دمشق خروج میکند که نامش سفیانی است.
و در صفحه ۲۷ آن کتاب آمده که سفیانی از وادی یابس خروج میکند.
در کتاب الغیبه نعمانی (۳۰۴/۱۴ نسخه غفاری) آمده است او از شام خروج میکند و در آن کتاب (۳۰۶/۱۶) با اسناد ضعیف از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است:
به فرو رفتن روستایی در دمشق به نام حرستا (خرثته…) بنگرید. در آن وقت فرزند هند جگرخوار از وادی یابس خروج میکند تا به بالای منبر دمشق برود.
حرستا در راه دمشق به حمص قرار دارد و تقریباً در یک فرسخی دمشق در راه مرج عذراء است و مقام حجربن عدی در آن جا قرار دارد.
بنابر روایتهایی که در اینجا آمد، بی شک سفیانی از شام یا وادی یابس که از توابع دمشق است، خروج میکند. اما در مورد روایتهای مربوط به وادی یابس، باید گفت که همگی ضعیفاند. در حالی که روایتهای شیعی که سندی معتبر دارند، اشاره به خروج سفیانی از شام دارند و در حسنهی محمد بن مسلم ثقفی نیز این گونه آمده است… و سفیانی از شام خروج میکند و این احتمال وجود دارد که سفیانی منزل یا خانه ای در وادی یابس هم داشته باشد و یک خانه در حرستا و یا اینکه دفتری در دمشق داشته باشد؛ زیرا او اهل سیاست و حکومت است و بی شک او به اندازهی کافی مال و ثروت و روابط با بزرگان دارد، گرچه این احتمال هست که روایتهای مربوط به وادی یابس جعلی باشند، اما به هر حال وادی یابس از توابع شام است و مطلبی که در دیگر روایتها در مورد آن اتفاق نظر وجود دارد، این است که او از دمشق میآید و منبر (حکومت) آن شهر را در اختیار خود میگیرد و در آنجا برای نخستین بار در مقابل عموم ظاهر میشود و گفتگوها و مذاکراتی که پیش از اعلان عمومی سفیانی انجام میشود، شاید مخفیانه باشد و خبر آن در میان مردم پراکنده نشود، در نتیجه ماهیت و هدف و کار او ناشناخته میماند تا آنکه در دمشق برای عموم نمایان میشود.
خروج و ظهور سفیانی در زمان شعله ور شدنِ آتش بحرانی خطرناک است که سرزمین شام را به لرزه درمی آورد و شاید زمان آن مقارن با مقدمات جنگ جهانی یا در زمان شروع جنگ جهانی یعنی هنگام رسیدن بقایای ناوگانهای کشورهای بزرگ به منطقه باشد و شاید در آن زمان جغرافیایی و مرزهای شام نسبت به زمان کنونی تغییر کند و شاید.
اما در مورد زمان خروج سفیانی باید گفت که بنابر روایتهای معتبر، خروج او در ماه رجب خواهد بود و شاید روز دهم رجب و احتمالاً خروج او در روز جمعه است و میان زمان خروج سفیانی تا زمان ظهور مهدی (علیه السلام) شش ماه فاصله زمانی است و از آنجا که ظهور امام مهدی (علیه السلام) (به احتمال خیلی زیاد) روز شنبه یا جمعه دهم محرم (روز عاشورا) است. با یک محاسبهی ساده میتوان فهمید که شروع ظهور سفیانی در دهم ماه رجب یعنی دقیقاً ۲۲ هفته و سه یا چهار روز، پیش از ظهور امام مهدی (علیه السلام) خواهد بود.
نام سفیانی
اسمی که برای او در روایتها ذکر شده است، عثمان بن عنبسه است و روایتهایی که این نام را ذکر کردهاند، بدون استثنا همه ضعیف هستند و این نام در هیچ حدیثی که سند معتبر داشته باشد، نیامده است و از آنجا که راویان ضعیف، هدفشان جعل و دروغ پردازی بوده، لذا احتمال میرود که این روایتها نیز جعلی باشند به ویژه حدیثی وجود دارد که بیان میدارد مردم نام سفیانی را نمیدانند.
در کمال الدین با سند ضعیف به کوفی از عبدالله بن منصور نقل شده است که او گفت: از اباعبدالله (علیه السلام) در مورد نام سفیانی سؤال کردم، ایشان فرمودند:
با اسم او چکار داری؟ آنگاه که گنجهای مناطق پنجگانه شام (دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین) را به دست آورد، آنگاه منتظر فرج باشید.
عرض کردم آیا او نه ماه (پادشاهی) میکند فرمود:
نه، هشت ماه تمام حکومت میکند. نه یک روز بیشتر.
مناطق پنجگانه و مدت حکومت او
روایتها در این موضوع بسیارند که برخی از آن روایتها، سند معتبر دارند. در کتاب الغیبه نعمانی با اسنادش از هشام بن سالم از اباعبدالله جعفر بن محمد (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که:
آنگاه که سفیانی بر مناطق پنجگانه (شام) تسلط یابد، در آن وقت نه ماه برای او بشمارید.
هشام مناطق پنجگانه را دمشق و فلسطین و اردن و حمص و حلب دانسته است.
در کتاب الغیبه طوسی (ص۲۷۳) با سند صحیح از محمد بن مسلم نقل است که او گفت: از اباعبدالله (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
سفیانی پس از ظهورش به اندازه زمان بارداری یک زن بر مناطق پنجگانه حکومت میکند.
در موثقهی محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است:
فتنه سفیانی تنها به اندازهی زمان بارداری یک زن یعنی نه ماه است انشاءالله تعالی بیشتر از این نخواهد بود.
اما این سخن امام انشاءالله در این حدیث، اشارهای است به احتمال اینکه مسئله «نه ماه» تغییر کند.
و در روایت ضعیفی که در کمال الدین آمده روایت شده که او هشت ماه تمام و نه یک روز بیشتر حکمرانی میکند و در صحیحهی عیسی ابن اعین این گونه آمده است:
از ابتدای خروج سفیانی تا پایان آن پانزده ماه طول میکشد، شش ماه آن را به جنگ میپردازد و آنگاه که مناطق پنجگانه را به چنگ خود درآورد، نه ماه حکمرانی میکند و حتی یک روز هم بیشتر از نه ماه نخواهد بود.
به روشنی میبینیم که در مورد مدت زمان حکومت سفیانی، در روایتهای با سند معتبر، نُه ماه آمده در حالی که این خبر که سندش هم ضعیف است، هشت ماه ذکر کرده است و خواننده باید در اینجا تأمل کند. اما مطلبی که روایت ابن اذینه مبنی بر «میان زمان بارداری یک زن و زمان بارداری یک شتر در نوسان است» قائلان به این امر خود بهتر میدانند. علاوه بر این در حدیث نعمانی در کتاب بحارالانوار (ص۲۴۰) آمده است که:
قائم (علیه السلام) و سفیانی در یک سال خواهند بود.
اما در مورد مناطق پنجگانه، یاقوت حموی در معجم البلدان، ج۳ میگوید:
سرزمین شام شامل پنج منطقه میشود؛ قنسرین، دمشق، اردن، فلسطین و حمص.
و بی شک به خاطر اینکه در روایتها نام فلسطین آمده، بر انسان اندیشمند و فاضل پوشیده نیست که این خود دلیل بر این امر دارد که در آن زمان کشوری به نام اسرائیل وجود نخواهد داشت و شاید این امر، مفهومی دیگر داشته باشد.
ثابت ماندن و بی حرکت شدن خورشید در زمان سفیانی:
الارشاد (ص۳۵۹) وهب بن ابی حفص (۱۳) إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ… (۱۴) فرمود:
خداوند این کار را با آنها خواهد کرد.
عرض کردم و آنان چه کسانی هستند؟ فرمود:
بنی امیه و پیروان و هواخواهان آنها.
عرض کردم و آن آیه و نشانه چیست؟ فرمود:
بی حرکت ماندن و رکود خورشید در زمان گذشتن آن از میانهی آسمان تا موقع عصر و پدیدار شدن سینه و چهره مردی در درون خورشید که او با نسب و کرم و بزرگواری و شرفش شناخته میشود و این امر در زمان سفیانی اتفاق خواهد افتاد و در آن زمان، سفیانی و قومش نابود میشوند.
لازم به ذکر است که طریق شیخ مفید به وهب مجهول است. اما از شخصیتهایی چون شیخ مفید که بسیار فاضلند، سؤال در مورد طریق وی در حدیث، بی مورد است. در مورد تفسیر این آیه و حدیث باید گفت که شاید با حوادث و رویدادهای ندا و صیحه ارتباط داشته باشد.
وجوب فرار کردن از سفیانی و روی آوردن به سوی مکه
در مورد وجوب گریختن از سفیانی به این موارد استدلال میشود:
اول:
روایتهای مربوط به سفیانی متواتر است و شکی در آن نیست که این روایتها قول معصوم است و به طور کلی آنها وجود سفیانی را اثبات میکنند.
دوم:
روایتهایی که بیان داشتهاند میان ظهور او و ظهور امام مهدی (علیه السلام) بیشتر از شش ماه فاصله زمانی نیست و روایتهایی که عنوان کردهاند که او بیش از نه ماه حکمرانی نخواهد کرد.
سوم:
روایتهایی که خاطرنشان کردهاند، سفیانی اهتمام به ریشه کنی باقیماندههای ذریه و نسل آل محمد (صلی الله علیه و آله) و پیروان ایشان میورزد.
چهارم:
حکم شرعی که نه تنها به وجوب پیشگیری از خطر و احتیاط و حفظ جان از خطر نابودی و هلاکت حکم میکند، بلکه بر وجوب حفظ جان به خاطر مقدمه سازی یاری حق و امام حق نیز تأکید میکند.
پنجم:
احادیثی که به دست ما رسیدهاند و دستور داده اند که از سفیانی بگریزیم. در روضهی کافی با اسناد صحیح از عیسی بن القاسم (در صحیحهی او) آمده است:
آنگاه که ماه رجب فرا رسد، به ذکر نام خدا و دعا و عبادت به درگاه خداوند عزّوجلّ روی آورید و اگر تمایل داشتید آن را به ماه شعبان موکول کنید، بی ضرر است و اگر دوست داشتید با خانوادههایتان روزهدار باشید، شاید آن قویتر، محکمتر و مؤثرتر (برای دور ماندن شما از خطر) باشد. و برای شناسایی سفیانی یک علامت کفایت میکند.
در این حدیث اجازه به تأخیر انداختن سفر در آخر ماه رمضان را میدهد.
در الغیبه نعمانی (ص۲۰۲) در حدیث محمد بن مسلم که سندش هم معتبر است، آمده:
و تنها سفیانی برای عذاب (دادن شما) از جانب دشمنتان کفایت میکند و او برای شما از جمله نشانههای ظهور است، با وجود اینکه این فاسق اگر خروج کند و شما یک ماه یا دو ماه درنگ کنید، اشکالی بر شما وارد نیست تا آنکه او و مردمان زیادی (غیر از شما) را به قتل برساند.
یکی از یارانشان به ایشان عرض کرد: در آن وقت او چگونه با زنان و بچهها برخورد خواهد کرد؟ فرمود:
مردان شما از دیدههای او پنهان شوند و بیشک حرص و میل او (به آزار و کشتار) شیعیان و پیروان ما است و انشاءالله برای زنان مشکلی پیش نمیآید.
گفته شد: مردان به کجا بگریزند؟ فرمود:
هرکس خواست به مدینه یا مکه یا جاهای دیگر برود.
سپس فرمود:
در مدینه چه کاری دارید، لشکریان آن فاسق (سفیانی) قصد آنجا را میکنند. اما شاید باید به مکه بروید و محل اجتماع شما در آنجاست. فتنهی او تنها به اندازهی زمان بارداری یک زن یعنی نه ماه است و انشاءالله بیشتر از این نخواهد بود.
در بحارالانوار (ج۵۲، ص۲۷۱) این گونه آمده است:
آنگاه که خبردار شدید میان شامیان اختلاف و درگیری به وجود آمده، آن وقت باید از شام بگریزید. کشتار و فتنه شام را فرا میگیرد.
عرض کردم به کدام سرزمین (شهرها) برویم؟ فرمود:
به مکه. مکه بهترین شهری است که مردم بدان میگریزند.
عرض کردم: کوفه چطور است؟ فرمود:
در کوفه چه میبینید، همهی مردان کشته میشوند جز یک مرد شامی، اما بدا به حال کسی که اطراف آن شهر باشد…
– بحارالانوار (ج۵۲، ص۲۷۵) به نقل از امالی طوسی با اسنادش از هشام بن سالم از اباعبدالله (علیه السلام):
اما مردان سعی کنند از چشمان او پنهان بمانند ولی برای زنها مشکلی پیش نمیآید.
بحارالانوار (ص۲۷۲) به نقل از کتاب سرور اهل الایمان با اسنادش از اسماعیل بن مهران از ابن عمیره از الحضرمی گفت: به اباعبدالله (علیه السلام) عرض کردم، زمانی که سفیانی خروج کرد چه کنیم؟ فرمود:
مردان خود را از او پنهان کنند، برای زنها مشکلی پیش نمیآید و آنگاه که بر مناطق پنجگانه یعنی شهرهای شام تسلط یافت، شما به سوی صاحب امرتان بگریزید.
حسنهی سدیر در روضهی کافی، ص۲۶۵ و بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۳:
ای سدیر در خانهات بمان و همانند گلیمی از گلیمهای آن باش. شب و روز در آنجا بمان و آنگاه که خبردار شدی سفیانی خروج کرده، به سوی ما کوچک کن، حتی اگر شده با پای پیاده.
ششم: وجوب پاسخ دادن و لبیک گفتن به ندای امام مهدی (علیه السلام) و وجوب یاری ایشان که ندای اول به احتمال خیلی زیاد در ماه رمضان خواهد بود.
این استدلال بسیار محکم و قوی است و اگر تنها همین مورد ششم به عنوان دلیل ذکر میشد، همین به تنهایی برای وجوب گریختن از سفیانی کفایت میکرد.
خاتمه
در اینجا خالی از فایده نیست که بحث پیرامون سفیانی را با حدیثی از شیخ طوسی که در کتاب امالی آمده و شیخ صدوق آن را در معانی الاخبار خود آورده، ختم کنیم:
ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانیم که در مورد خداوند با هم به دشمنی و ستیز پرداختیم. ما خداوند را تصدیق کردیم و گفتیم راست و درست گفت، اما آنها خدا را تکذیب کردند، ابوسفیان با رسول الله (صلی الله علیه و آله) به جنگ پرداخت و معاویه با علی بن ابی طاب و یزید با حسین بن علی (علیه السلام) و سفیانی با قائم (علیه السلام) به نبرد خواهد پرداخت.
پینوشتها:
۱٫ نام حسن بن علی بن فضال نیز در سند این روایت آمده است. شیخ طوسی او را مورد اطمینان دانسته و نجاشی هم او را ستوده است.
۲٫ و این سخن از چندین نفر از اصحابش نقل شده و قوت این روایت را میرساند.
۳٫ سورهی انعام (۶)، آیهی ۲٫
۴٫ اجل یعنی مهلت و زمان تعیین شده (م).
۵٫ خدا خلف وعده نخواهد کرد؛ سورهی رعد (۳۱)، آیهی ۳۱٫
۶٫ و آن را در المحجه صص ۲۲ و ۲۵ و ۵۴ نقل کرده است.
۷٫ در عقد الدّرر، (ص۹۰) در روایت، سخن از پرچمی از مغرب است.
۸٫ در عقد الدرّر، پرچمی از «جزیره» (بین النهرین) آمده است.
۹٫ در عقد الدّرر این گونه آمده: در شام از شام تا آنجا دو شب راه است و مغربیان گویند، مردمانی پابرهنه به سرزمین شما آمدهاند…
۱۰٫ و در عقد الدّرر آمده: الملک الاول (پادشاه اول) را بخواهید، پس مردم خواهان (پادشاهی) او میشوند و با او که در منطقهی غوطه دمشق (واحهای حاصلخیز در جنوب دمشق) در مکانی به نام «حرستا» بیعت میکنند، و چون شب بر آنان فرا رسد. به نزد داییهایش از قبیلهی بنی کلب میگریزد…
۱۱٫ در عقد الدرّر چنین آمده است: آیا مردم را نمیبینی که در چه فتنه و خواریای هستند، پس از خدا بترس و خروج کن، آیا دینت را یاری نمیدهی؟
۱۲٫ سوره سبأ( ۳۴)، آیهی ۵۱٫
۱۳٫ در بحارالانوار (ج۵۲، ص۲۲۱) رهب بن حفص آمده و این نام صحیح است.
۱۴٫ سورهی شعراء(۲۶)آیهی ۴٫
منبع مقاله :
فقیه، محمد، (۱۳۸۷)، سفیانی و نشانههای ظهور، ترجمهی: سید شاهپور حسینی، تهران: موعود عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ سوم
بازدیدها: 330