*سال های پس از فتح تهران، اوج رونق کار زنجانی بود
پس از فتح تهران، عناصر جناح تندرو که در قالب «حزب دمکرات» ظاهر شدند بسیاری از ادارات دولتی، از جمله عدلیه، مالیه و تا حدودی نظمیه را اشغال کردند. این سالها اوج رونق کار زنجانی بود. به عنوام نماینده وارد مجلس دوم شد. هم چنین مدیریت مدرسه ثروت را عهده دار شد و در شمار بنیانگذاران حزب دمکرات قرار گرفت.
نمایی از سردر مجلس شورای ملی
حزب دمکرات به سرکردگی افرادی چون تقی زاده کارنامهای فعال اما پرخطا دارد و از آنجا که زنجانی از فعالان و بنیان گذاران و رئیس فراکسیون حزب در مجلس بود باید پاسخگوی اعمال حزب هم باشد.
*مرور بر حزب:
۱) مرامنامه؛ گرایش به غرب (سوسیالیسم و مارکسیسم)، بریدگی از تاریخ و فرهنگ اسلامی ایران، چالش با اسلام و روحانیت
۲) سیاست حزب؛ نهان روشی در مقاصد و عملیات حزبی، تزویر در تبلیغات و شعارها، بحران سازی از راه تخریب بنیادها و ترور
۳) روابط حزب با انگلیس
*مشروطه مانند بنی امیه در صدر اسلام شد
شیخ ابراهیم زنجانی در میان اعضای لژ فراماسونری ایران
*زنجانی پاداش اعدام شیخ فضل الله را گرفت
زنجانی در دورههای اول، سوم و چهارم مجلس از زنجان به نماینگی وارد مجلس شد. در دوره پنجم از زنجان رآی نیاورد و به مجلس راه پیدا نکرد. در دوره دوم هم که وارد مجلس شد یا میبایست از زنجان انتخاب شده باشد و یا از تهران (که سه سال اخیر را در این جا سپری کرده است) در حالی که شاهدیم او به همراه حاجی مصدق الممالک نوری به عنوان نماینده ولایات ثلاث(ملایر، تویسرکان و نهاوند) وارد مجلس شد! مصدق الممالک مانند زنجانی متعلق به جناح تندرو مشروطه بود. در دوران مشروطه دوم به همراه پسرش حاکم مازندران بود و آیت الله ملا محمد آملی (عالم برجسته تهران و همرزم شیخ فضل الله) که در سنین پیری پس از شهادت شیخ فضل الله به مازندران تبعید شده بود مدت پنج سال تحت الحفظ آنها محبوس بود.
در واقع زنجانی و مصدق الممالک نوری، با احراز نمایندگی در مجلس دوم، مزد شکنجه و آزار دوعالم بزرگ را دریافت کردند.
*اخراج شیخ ابراهیم از فرقه دمکرات
هم چنین باید اشاره کرد که زنجانی در مجلس دوم (مانند تقی زاده) بر خلاف رای هم مسلکانش در فراکسیون دمکرات، از موافقان قبول کردن اولتیماتوم روسها بود و همین امر سبب شد تا از حزب دمکرات اخراج شود. شیخ ابراهیم زنجانی از حدود سال ۱۳۳۵ ق تا ۱۴ رمضان ۱۳۴۰ ق (اول خرداد ۱۳۰۰ش) ریاست اداره اوقاف را برعهده داشت. او در این مدت مرتکب جرایمی شد از جمله زمینی که از دست صاحبان آن به بهانه «مجهول التولیه» بودن موقوفه مزبور درآورده بود در حالی که طبق حکم علما به طور آباء و اجدادی اختصاص به آن ها داشته است.
هم چنین به عنوان دستورالعمل کارکنان اوقاف، کتابچهای نوشته و بدون تصویب مجلس شورا به مقام عمل گذاشته بود که این کار از سوی علما خلاف شرع و قانون تلقی شد و سبب اعتراض آنها گردید.
*واکاوی شخصیت زنجانی
زنجانی فاقد جوهرهای استوار و مقاوم بود و در بسیاری موارد جهت مسیر او را وزش بادها تعیین میکرد. خود او نیز در خاطراتش تلویحا به «کم جرأتی» خود اشاره میکند. این موضوع را میتوان در استعفاهای مکرر او از مسئولیتها و پس گرفتن آن استعفاها دید. مثل استعفا دادن و پس گرفتن آن در کمیسیون پنج نفره مجلس دوم برای تصمیم گیری درباره اولتیماتوم ۱۹۱۱ روسیه؛ این جاست که یکی از تفاوتهای شخصیت او با سید حسن مدرس معلوم میشود. سید حسن مدرس در آن هنگام از این کمیسیون پنج نفره استعفا نداد و به ملاحظه اهمیت موقع، امواج طوفان زای مخالف در مجلس و جامعه نتوانست او را بلرزاند و از حیثیت خود برای دفاع از اسلام گذشت.زنجانی در اندیشه و عمل خود، دارای تناقض آشکار بود که باید ریشه آن را بیش از هر چیز، در «جبن ذاتی» و «ضعف شخصیت» او جست و جو کرد. مثال آشکار این تناقض این است که او وجود صنفی به نام روحانیت را در اسلام انکار کرد و کسوت آخوندی را نیز جعل و اختراع پس از پیامبر شمرد و دشمنی بسیاری نسبت به روحانیت داشت. هم چنین با حزب دمکرات که صریحا ساز جدایی سیاست از روحانیت را میزد همکاری میکرد اما در عین حال تا پایان عمر کسوت آخوندی خویش را حفظ کرد!
این همان خصلتی است که زنجانی را به رغم فحاشی و هتاکی فراوان به مدرس وامی داشت تا در بیانیه ها و اظهارات رسمی او را تکریم کند.
آیت الله سید حسن مدرس
ظاهرا ابراهیم زنجانی مصداق روشنی است از این حدیث شریف «الغیبه جهد العاجز».
*دشمنی زنجانی با مدرس
زنجانی با مدرس دشمنی خاصی داشت. نمونه ای از اتهامات او به مدرس عبارتند از:
(مجلس سوم): امام جمعه خویی و سید حسن مدرس اصفهانی که مرکز تزویرند در هیئت آخوندی [هیئت علمیه] بودند.
(مجلس چهارم): از اول مجلس چهارم، مدرس با پر رویی و به زور بی حیایی وارد مجلس شده، بی اعتبارنامه، خود را از وکلا شمرد، با اینکه حق نداشت. زیرا دوازده نفر از منتخبین تهران که یکی نواب یعنی حسینقلی خان که وزیر مختار [ایران در] آلمان قطعا استعفا نکرده بود … اگر او استعفا می کرد شش نفر دیگر هم بعد از او بود، نوبت به مدرس اصفهانای فاسد نمی رسید …
…بدبختی مملکت، او [نصرت الدوله] و مدرس و میرزا هاشم آشتیانی و نصیر السلطنه پسر محتشم السلطنه که چهار رکن فساد بودند با هم متحد شدند و یکی هم سردار معظم خراسانی با آن خیانت یگانه گردیدند که جمعی احمق و پول بگیر ترسو . خائن را در تحت نفوذ آورد، اکثریت تشکیل داد، کابینه را به میل خود ساخته مجلس را ملعبه خود گرداند.
… روح فساد را نصرت الدوله و مدرس اصفهانی و میرزا هاشم آشتیانی بیشتر به دیگران می دمیدند.
شیخ ابراهیم در کنار نیروهای مشروطیت
فقط به یک مورد آن اشاره می کنیم:
اولا) مدرس از سوی مراجع نجف به عنوان فقیه عادل عارف به مقتضیات عصر و فقیه نافذالحکومه برای نظارت بر مصوبان مجلس انتخاب شده بود و تحت این عنوان وارد مجلس دوم شد. اما با فوت آخوند خراسانی و زمینه چینی دوستان و هم پیمانان زنجانی اصل دوم متمم قانون اساسی به فراموشی سپرده شد و مدرس در دوره های بعد با اکثریت آراء به نمایندگی از شهر تهران انتخاب شد. اگر بنابر محاکمه باشد باید نواب و زنجانی را محاکمه کرد که با زور و فریب باعث تعطیل شدن این اصل شدند وگرنه همچنان مدرس از سوی علمای نجف انتخاب می شد.
ثانیا) اکثریت نمایندگان مجلس چهارم (بیش از دو سوم) مدرس را بر کرسی ریاست نشاندند و اعتبارنامه او را تأیید کردند. آیا تمام آن ها قانون شکن و یا بی خبر از قانون بودند و فقط زنجانی آگاه و متعهد به قانون بود؟!
*علل عمده دشمنی زنجانی نسبت به مدرس
درباره چرایی دشمنی زنجانی با مدرس میتوان به سه نکته زیر اشاره کرد:
۱) حسادت؛ انتخاب مدرس از جانب علمای نجف و سپس نمایندگی تهران با اکثریت آراء، مجذوب شدن برخی افراد به مدرس مانند ملک الشعراء بهار و حائری زاده یزدی که این امر سبب شد تا اکثریت دمکرات به اقلیت سوسیالیست ها تبدیل شود. هم چنین مدرس با موضع گیری علیه اولتیماتوم ۱۹۱۱ روسها، نقشه کودتای حزب دمکرات علیه دولت و مجلس را برهم زده بود. مدرس در مجلس چهارم با ۶۲ رأی نایب رئیس شد ولی لیدر سوسیالیست ها (سلیمان میرزا) یک رأی آورد! هم چنین ابراهیم زنجانی در انتخابات مجلس چهارم در تهران که رقیب مدرس بود ۱۶۰ رأی کمتر از مدرس آورد.
۲) دیدگاه متضاد راجع به مناسبات دین و سیاست
۳) تضاد بنیادین در رویه پس از کودتا؛ مدرس به نبردی بی امان دست زد و در نتیجه بارها ترور و سال ها تبعید و در نهایت شهید شد اما زنجانی با انگلوفیل ها رابطه داشت، دستورات لژ فراماسونری را اجرا می کرد و به کمک رضاخان آمد و راه صدارت و سلطنت او را هموار کرد.
هم چنین نامه ای از زنجانی در دست است که به رضاخان نوشته است و در آن خود را «خدمتگزار» بی دریغ رضاخان خوانده است و از او خواسته تا در سفری که به زنجان دارد در «ظل مرحمت» سردار سپه قرار گیرد و کتبا به حاکم زنجان و سایر مقامات لشکری و کشوری دستور داده شود که «در حفظ مراتب» و انجام وساطت های زنجانی کوشا باشند. در ازای این لطف، او نیز برای انجام «هر امر» که سردار سپه «فرمایند، حاضر» و آماده است.
زنجانی خود را خدمتگزار بی دریغ رضاخان معرفی می کند
*دوری از آموزه های تشیع
زنجانی در سال های پایانی عمرش که با نیمه نخست دوران سلطنت پهلوی مقارن بود دیگر در عرصه سیاست نبود و کار عمده اش ترجمه برخی آثار و رمان های خارجی از عربی و ترکی به فارسی بود.او در دهههای آخر عمر خود از آموزه های تشیع دورافتاد و در دام برخی از آراء وهابیت گرفتار شد. مثلا مدعی شد که : اختلاف شیعه و سنی بر سر «مسئله امامت و خلافت گذشتگان، که … قرنها سبب میلیونها قتل و خسارت و کین و حبس و کدورت و رد و بحثها شده» ، نتیجه ای جز «خون ریزی» نداشته و «سبب این همه مفاسد بزرگ» نیز «چند نفر رؤسای طرفین به هوای ریاست و جلب عوام یا نادانی و لجاجت بوده» است! … «در ظرف هزار و سیصد سال … در هر دوطرف، ریاست به واسطه پول و قدرت و شمشیر و اقتدار جریان یافته»است!
*زنجانی: لعن و سلام به حال مرده هیچ تأثیری ندارد!
زنجانی می نویسد: امروزه از حقانیت خلافت علی در برابر سقیفه سازان سخن گفتن، هیچ فایده معقولی در پی ندارد. چه، با این بحثها، هیچ گاه چرخ زمان به عقب برنگشته و علی(ع) بر مسند خلافت نمی نشیند. اگر هم کسانی بدین منظور بحث مزبور را دامن می زنند که با اثبات ظلم اهل سقیفه، و مظلومیت اهل بیت، به قدح خلفا و مداح امامن بپردازند باید بدانند که این امر، اولا به تحمل هزینه هنگفت آن (= قرنها جدال خونین بر سر امامت و خلافت گذشتگان)نمی ارزد و ثانیا لعن و سلام ما «به حال آن مرده و گذشته تغییری نمی دهد و تأثیری نمی کند، [زیرا او] یا در نعمت و راحت است یا در عذاب و زحمت».
شیخ ابراهیم زنجانی از آیت الله حاج شیخ غلامحسین اصولی از علمای زنجان، پرسید که برای چه به تهران آمده ای؟ پاسخ داد: آمده ام تا به زیارت حضرت رضا (ع) شرفیاب شوم. ابراهیم زنجانی گفت: بیکارید هی می روید این طلا و نقره را بیخودی می بوسید…؟
زنجانی : بیکارید هی می روید این طلا و نقره را بیخودی می بوسید…؟!
*لطف الهی شامل حال زنجانی هم شده بود اما او توجه نکرد
افرادی که به اسلام خدمت یا خیانت بزرگی می کنند قبل از انجام آن عمل از سوی خداوند به طرق مختلف به وی خبر داده می شود و این از الطاف الهی است. مثلا شیخ فضل الله نوری و شیخ عبدالکریم حائری از طریق آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی به فرجام سیاسی و فرهنگی خویش آگاه شدند و امام خمینی هم خبر قیام پیروزمندانه اش بر ضد شاه و رویدادهای پس از انقلاب را از آقا سید علی قاضی و حاج شیخ محمد علی شاه آبادی دریافت کرد.
سید علی قاضی
شیخ ابراهیم هم قبل از خیانت خود به اسلام هشدارهایی را دریافت کرده بود ولی نتوانست در پیشگیری وی از خطرات احتمالی آینده کارساز باشد. مثلا:
آقا شیخ سلیمان، از همدرسان شیخ ابراهیم در ایام تحصیل در عتبات نقل کرد که من و شیخ در کربلا حجره ای داشتیم. یک شب، دیر وقت خسته بود، خوابید. پس از چندی ناگاه هراسان از خواب برخاست. گفتم: چه شده و چرا این طور هراسانی؟! گفت: در خواب دیدم قرآن را زیر پایم انداخته و لگد می کنم! به او گفتم: از تو یک صدمه ای به اسلام و قرآن خواهد رسید.
*پایان کار ابراهیم زنجانی
ابرهیم زنجانی در روز شنبه ۱۰ آذر ۱۳۱۳ ش در گذشت و مجلس ختم او در روزهای ۱۱ و ۱۲ آذر، در مسجد سراج الملک تهران برگزار شد.
او به هیچ وجه شرت سران مشروطه ( مثل آخوند خراسانی و طباطبایی و بهبهانی یا تقی زاده و سردار اسعد بختیاری و یپرم) را ندارد و اگر نامی ار او مانده عمدتا مرهون نقشی است که در جریان محاکمه و اعدام شیخ فضل الله ایفا کرده است.
*امام خمینی(ره) از شیخ فضل الله و ابراهیم زنجانی میگوید
امام خمینی (ره) شیخ فضل الله را علمدار دفاع از دین می شمرد و در سخنرانی ۲۸/۷/۵۹ فرمودند که خارجی ها که یک همچو قدرتی را در روحانیت می دیدند یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما (ابراهیم زنجانی) شیخ فضل الله را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ را در حضور جمعیت به دار کشیدند.
امام خمینی (ره) شیخ فضل الله را علمدار دفاع از دین می شمرد
ایشان هم چنین در ۲۷/۹/۵۹ فرمودند:
«شما می دانید که مرحوم شیخ فضل الله را کی محاکمه کرد؟ یک معمم زنجانی، یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل او را صادر کرد. و قتی معمم و ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است. در بعضی از روایات است که در جهنم، بعضی ها اهل جهنم از تعفن بعضی روحانیون در عذاب هستند و دنیا هم از تعفت بعضی از اینها در عذاب … اگر عالم فاسد، یک شهر را، یک مملکت را به فساد می کشد؛ چه عالم دانشگاه باشد چه عالم فیضیه فرقی نمی کند.»
*کتاب خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی
شیخ ابراهیم کتاب خاطراتی از خود به جای گذاشته که به طور فشرده برخی از نکات مثبت و منفی آن ذکر می شود:
الف) نکات مثبت:
۱) برخی نصایح و هشدارهای مفید اخلاقی و طبی و اجتماعی
۲) مواد ۲۶ گانه به عنوان اصول فکری – اخلاقی – سیاسی و اقتصادی برآمده از آموزه های ناب اسلام که به استثنای مواد یکم و دهم (که خال از تأمل اساسی نیست) درخور مطالعه و سودمند است.
۳) نقد اجمالی کارنامه خلفا در طول تاریخ و تأکید بر این حقیقت که حتی تز انتخاب خلیفه توسط اهل حل و عقد (که به گفته زنجانی ئانشمندان اهل سنت، پس از سقیفه و برای توجیه آن ساخته اند) نیز اجرا نگردید و آن چه در تاریخ صورت گرفت استیلا و تغلب بر جامعه اسلامی به وسیله «زور و شمشیر» بود!
۴) شرح مناظره پیروزمندانه با مبلغ سرشناس بهائی (علی محمد ورقاء)
۵) شرح دینداری، سازگاری، وفاداری همسر اولش (سکینه خانم) در امر شوهر داری
۶) گزارش عشق و ایمان شگفت ملت ایران به خاندان پیامبر (ص) ، و اهتمام ایشان به زیارت قبور مطهر امامان (ع)، به ویژه کربلا و سنت شورانگیز چاووش خوانی در شهرها و روستاهای ایران هنگام عزیمت زائران به دیار محبوب (هرچند که مع الاسف، در خلال گزارش، از هتاکی و توهین و سیاه نمایی چهره زوار شریف، دریغ نشده است)
ب) نکات منفی:
۱) این خاطرات در سنین پیری (۷۴ سالگی) نوشته شده یعنی ۵۰ سال پس از سفر تحصیلی به نجف اشرف، ۴۱ سال پس از بازگشت از نجف به زنجان و ۲۰ سال پس از تأسیس کشروطیت و این می تواند به «صحت و اصالت» و یا دست کم «دقت» اظهارات او آسیب رساند.
۲) خلط و آمیختگی و جابه جایی مطالب
۳) رتوش و دست کاری در محتوای خاطرات پیشین به علن تغییرات بعدی که در دیدگاه فکری و سیاسی وی رخ داده بود.
۴) ادعاهای خلاف واقع و متعارض با اسناد و مآخذ تاریخی
۵) خودشیفتگی و خودستایی
۶) توهین به ملت مسلمان ایران
۷) تصاویر واهی و اغراق آمیز از افراد و محیط پیرامون
۸) تناقض در اظهارات
۹) توطئه پنداری افراطی در تحلیل مسائل و جریانات
۱۰) هتاکی و اتهام به روحانیت شیعه و مرجعیت شیعه
۱۱) ادعا کردن این مطلب که روحانیت از روی اغراض و مطامع مادی، اسلام را کاملا تحریف کرده اند!
۱۲) هتاکی و اتهام به علمای زنجان
۱۳) داوری نامنصفانه درباره محاکم شرع
۱۴) ادعا می کند که اسلام، روحانی ندارد!!
۱۵) گرایش به وهابیت و تشکیک در مقامات والای پیامبر و ائمه (ع) در هستی
۱۶) یورش به باورها و سنت های ملی – اسلامی – شیعی
۱۷) ترسیم چهره موهن از ورود اسلام به ایران
منابع
· «شیخ ابراهیم زنجانی» ؛ نویسنده: «علی ابوالحسنی (منذر)»
· «تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی»
· «فراموشخانه و فراماسونری» ؛ نویسنده: «اسمائیل رائین»
بازدیدها: 1