از نهضت حسینی تا جامعۀ مهدوی – بخش ششم – عاقبت نیک
از خصوصیات مهم یاران امام حسین علیه السلام که می توان گفت یکی از ضروریترین نیازهای هر انسانی برای حضور در آخرت است، مسئله حُسن عاقبت و سرانجام نیک است.
این که انسان در پایان زندگی و عمرش، سربلند و روسفید، با اعمالی شایسته و مورد رضایت خداوند، قدم در سفر آخرت بگذارد.
جنین در شکم مادر برای زندگی دنیا ساخته می شود و سعادت و کمال او در این است که تمام اعضا و جوارحش ساخته می شود و این صحت و سلامتی تا لحظه ای که شکم مادر را ترک می کند و به دنیا منتقل می شود، ادامه یابد.
ما انسان ها نیز در شکم مادر روزگار، برای زندگی در آخرت ساخته و آماده می شویم و سعادتمان در این است که تمام ابعاد وجودی مان در دنیا به سلامت و شایستگی ساخته شود، و این سالم بودن تا لحظه ای که می میریم و به قیامت منتقل می شویم ادامه داشته باشد.
معیار سلامت در هر دو ولادت حسن عاقبت است، اما با هم تفاوتی نیز دارند و آن اینکه اگر جنینی در شکم مادر دچار نقص شود، امکان اصلاح وجود ندارد؛ اما معایب و نواقصی که برای ما در زندگی دنیا بر اثر فساد عقیده و اخلاق، گفتار و رفتارمان، بوجود می آید قابل اصلاح و تغییر است و می توان با عاقبت بخیری به سرای آخرت قدم گذاشت. (1)
کسانی که در کربلا به عنوان حماسه سازان عاشورا مطرح و معرفی شدند و با تمام وجود در راه خدا و امام زمانشان مجاهدت نمودند از ابتدا افرادی پاک و عاری از خطا و گناه نبودند، حتی عده ای بر عقیده و باوری خلاف راه امام حسین علیه السلام قرار داشتند؛ اما زمانی که در مسیر روشن حق قرار گرفتند پایان کاری خوب و سرانجام خیر و نیکی پیدا نمودند.
ارزش هر چیز به پایان آن است
لذا قرآن کریم و ائمه اطهار علیهم السلام، دائماً به پیروان خود راجع به سرانجام کار و عاقبت بخیری تذکر می دهند و توصیه می نمایند. چون عاقبت خوب و سرانجام نیک در تمامی امور به خصوص در پایان عمر بسیار مهم و ضروری است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:
«لکُل امرٍ عاقبةٌ» (2) برای هر کاری عاقبتی است.
هر شروعی یک پایانی دارد، هر اوجی فرودی پیش رو دارد. هر آغازی، انتهایی دارد و هر بلندی، سرازیری را در پی دارد؛ اما مهم این است که این پایان، فرود، انتها و سرازیری چگونه باشد. لذا خوب شروع کردن، هنر نیست، خوب به پایان رساندن مهم هست. یک راننده وقتی قصد دارد به سمت مشهد برود، اگر از قم و تهران به سلامت عبور کرد، می توانیم بگوییم به مقصد رسیده است؟ نه بلکه زمانی که به مشهد آن هم با صحت و سلامتی برسد می توان گفت رسیده است چون ممکن است تا یک کیلومتری شهر مقصد هم بیاید اما دچار مشکلی شود که نتواند به مقصد برسد.
در طول تاریخ افراد بیشماری بودند که خوب شروع کردند اما به نیکی و خیر تمام نکردند، خیلی ها یا علی گفتند اما تا پایان ایستادگی نکردند. بسیاری از مردم یا حسین گفتند و حتی برای یاری آن حضرت اشک ریختند اما زمان امتحان و عمل که شد، باز ایستادند.
سوء عاقبت کوفیان
وقتی مسلم بن عقیل به کوفه آمد. مردم به هر مناسبتی دور او جمع می شدند. مسلم نیز هر از گاهی نامه ی سیدالشهداء که خطاب به کوفیان بود را می خواند.
«فلما اجتمع الیه منهم جماعه قرأ علیهم کتابه الحسین علیه السلام و هم یبکون» (3) هر زمانی که عده ای از مردم جمع می شدند مسلم نامه ی امام را برایشان می خواند و آنان از شوق، اشک می ریختند.
از این رو امام غریب و مظلوم در روز عاشورا فرمود:
«سللتم علینا سیفا لنا فی ایمانکم» (4) شمشیرهایی در برابر من کشیده شده که روزی بنا بود مرا یاری دهند.
مؤمن نگران عاقبت خویش
و اینجاست که اهمیت حسن عاقبت و فرجام نیک آشکار می گردد اینکه ممکن است فردی با سابقه ای درخشان در پایان، دچار سوء عاقبت شود و شخصی با کوله باری از گناه و خطا در انتهای کار به حسن عاقبت دست پیدا کند. رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند:
«لا یزال المؤمن خائفاً من سوء العاقبة» (5) مؤمن پیوسته از بد فرجامی هراسان است.
مؤمن پیوسته نگران است از اینکه به سعادتمندی نائل می شود و یا با شقاوت و بدبختی از این دنیا می رود. لذا هیچ انسانی به طور یقین نمی تواند بگوید، من به بهشت می روم و سعادتمند می شوم چون هر لحظه ممکن است با همه ی سابقه ی خوبی که دارد، دچار لغزش شود.
نمونه ای از فرجام بد
کمیل بن زیاد می گوید: در یکی از شب های کوفه با امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشغول قدم زدن و سرکشی به امور شهر بودیم. در یکی از کوچه ها، من صدای مناجات و شب زنده داری کسی را شنیدم که با حالی خوش این آیه قرآن را تلاوت می کرد.
«أمن هو قانت آناء اللیل» (6) (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است.
به علی علیه السلام عرض کردم: آقا جان ببین مردم در سایه حکومت شما چه حال خوب و انس و الفتی زیبا با خدا دارند. امام سرش را پایین انداخت و فرمود: کمیل این مناجات و شب زنده داری تو را متعجب و شگفت زده نکند. مدتی گذشت و جنگ نهروان که خوارج در مقابل علی علیه السلام قرار گرفته بودند، پیش آمد.
بعد از آن که جنگ پایان یافت، من با حضرت از میان کشته های خوارج عبور می کردیم. امیرالمؤمنین با نوک شمشیر به یکی از آنان اشاره کرد و فرمود: «أمن هو قانت آناء اللیل» کمیل! این همان کسی است که آن شب قرآن می خواند و شب زنده داری می نمود اما امروز در مقابل امام زمانش قرار گرفته بود. (7)
هیچ گنه کاری را ناامید مساز
از طرف دیگر هم کسی نمی تواند از رستگاری خویش و رحمت الهی ناامید باشد و احوال و اعمال خود را غیرقابل تغییر و اصلاح بداند؛ بلکه ممکن است در آخرین لحظات عمر و در کمترین فرصت، خود را از آنچه که هست، به بالاترین درجات برساند. لذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام در وصیتی به امام حسین علیه السلام می فرماید:
«أی بُنَی لا تؤیس مذنباً فکَم مِن عاکف علی ذنبه ختم له بخیر، و کم مِن مقبل علی عمله مفسد فی آخر عمره صائر الی النار» (8) ای فرزندم، هیچ گناهکاری را ناامید و مأیوس مکن، چه بسا افرادی که گرد گناه بودند و عمرشان به خیر و خوبی پایان یافت و چه بسا کسانی که اهل خوبی و خیر بودند و در آخر عمر به فساد گرایش پیدا کردند و جهنمی شدند.
کربلا، صحنه سوء عاقبت و حسن عاقبت است. کسانی که در یک لحظه تصمیم گرفتند و مسیر زندگی خود را از باطل به سوی حق تغییر دادند و به عاقبتی نیک و خیر دست یافتند و گروهی که از راه سعادت باز ماندند و از نور به تاریکی و گمراهی گرایش پیدا کردند.
عمرو بن قیس ، آغازی نیک و سرانجامی بد
در یک منزل مانده به کربلا بنام بنی مقاتل، عمرو بن قیس مشرقی به محضر سیدالشهداء علیه السلام مشرف شد و بعد از گفتگویی کوتاه، به یک شرط با امام بیعت نمود. عمرو بن قیس عرض کرد:یابن رسول الله من تا جایی از شما دفاع می کنم که دفاع من به حال شما مفید و در سرنوشت پیروزی شما مؤثر باشد و اگر زمانی احساس کردم که وجودم نفعی برای شما ندارد در مفارقت و جدایی از شما آزاد باشم. سیدالشهداء علیه السلام هم این شرط را پذیرفت. عمرو به همراه امام به کربلا آمد و حتی شب عاشورا که حضرت فرمود بیعتم را برداشتم و هرکه می خواهد، برود او مانند سایر یاران اباعبدالله علیه السلام باقی ماند. و روز عاشورا نیز با تمام وجود به مقابله با لشکر کوفه می پرداخت و از امام دفاع می کرد تا جایی که امام حسین علیه السلام برایش دعا می نمود:
«لا تشل الا یقطع الله یدک، جزاک الله» دستت درد نکند! خدا از خاندان پیامبر جزای خیرت دهد.
عصر عاشورا شد و اکثر یاران باوفای سیدالشهداء علیه السلام به شهادت رسیده بودند و عده ای اندک باقی مانده بودند که صدای مظلومیت اباعبدالله الحسین علیه السلام بلند شد:«هل من ناصر ینصرنی؟» آیا یاری کننده ای هست که مرا یاری کند؟ عمرو متوجه شد که دیگر واقعه عاشورا رو به پایان است و سیدالشهداء علیه السلام در آستانه شهادت قرار دارد، خدمت امام آمد و عرض کرد: آقا اجازه می دهید که من بروم؟ حضرت نگاهی کرد و فرمود: بروی! به کجا؟ عرض کرد: یابن رسول الله در خاطرتان هست من به شما بیعت کردم تا جایی که وجودم نفعی داشته باشد همراه شما باشم؟ حضرت فرمود: درست می گویی. عمرو بن قیس گفت: درک من از این استغاثه و این اندکی یار و یاور این است که لحظاتی دیگر جنگ به اتمام می رسد و من چه باشم و چه نباشم اینان شما را به شهادت می رسانند، پس اگر اجازه فرمایید، من از کربلا می روم. حضرت فرمود چگونه می خواهی بروی؟ مرکبی داری؟ عرض کرد: اسبی را در خیمه پنهان کردم و با آن می روم. امام حسین علیه السلام فرمود: آزادی برو. عمرو بن قیس در آخرین لحظات عاشورا سوار بر اسب شد و عزیز فاطمه علیها السلام را تنها گذارد. (9) در تمامی اوقات یار امام است، اما آخرین لحظه ای که باید این حمایت و یاری را با خون و شهادت خویش به اثبات برساند و سعادتمند دنیا و آخرت شود را از دست می دهد و به جای حسن عاقبت، به سوء عاقبت دست پیدا می کند.
عاقبت به خیری درخواست انبیاء و اولیاء
لذا به همین دلیل است که یکی از نگرانی های انبیاء و اولیاء الهی در طول عمرشان، پایانی نیک و سرانجامی خیر بوده است. یوسف صدیق وقتی دست به دعا برمی دارد، این چنین با خدای خود مناجات می نماید:
«انتَ ولیّی فی الدنیا و الاخرة توفّنی مُسلماً و الحقنی بالصالحین» (10) بارالها تو ولی و سرپرست من، در دنیا و آخرت هستی، از تو می خواهم روحم را در حالی قبض کنی و مرا بمیرانی که بنده مطیع و فرمانبردار تو باشم و به گروه صلحا و پاکان ملحقم فرما.
ابراهیم خلیل در دعای خود حسن عاقبت را طلب می کند:
«الحقنی بالصالحین» (11) بارالها مرا به بندگان صالح ملحق فرما.
و یا امام اول ما شیعیان زمانی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از شهادتش در ماه مبارک رمضان خبر می دهد، حضرت علی علیه السلام فقط یک سؤال می پرسد:
«أفی سلامه من دینی؟» یا رسول الله سحر نوزدهم رمضان وقتی به شهادت می رسم، آیا دینم را سالم تحویل می دهم؟ عاقبت بخیر می روم؟ (12)
و امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق از خدای خویش این گونه درخواست می کند:
«اللهم اختم بعفوک اجلی» (13) خدایا عمرم را با عفو و گذشت خویش به پایان برسان و حسن عاقبت کرامت کن.
یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام به این سعادت ابدی یعنی عاقبت به خیری نائل شدند. اگرچه برخی از آنان دارای سابقه ی خوبی نبودند ولی به یاری خداوند و همت خویش سرانجام کار خود در این دنیا را به خیر و نیکی به پایان رساندند و این حسن عاقبت را سیدالشهداء علیه السلام با به دامن گرفتن سرشان و خواندن «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر» و مژده دادن بهشت که «أنت إمامی فی الجنة» تو زودتر از من به بهشت می روی، به تأیید و امضاء رسانید.
عوامل عاقبت بخیری چیست؟
آیا ما دوستداران امام حسین علیه السلام شاگردان مکتب عاشورا، ما منتظران فرزند سیدالشهداء علیه السلام نیز می توانیم به این عاقبت به خیری دست پیدا کنیم؟ راه رسیدن به سرانجام نیک و خیر چیست؟ چگونه می توان در راه یاری حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف حسن عاقبت پیدا نمود؟
1- تقوا
اولین راه رسیده به حسن عاقبت، تقوا و پرهیزگاری است. قرآن مجید در سه جا به این مطلب اشاره می کند:
«و العاقبة للمتقین» (14) و عاقبت بخیری و سرانجام نیک برای پرهیزگاران است.
هرکس که در طول عمرش تقوا داشت، سرانجام خوب و عاقبت نیک خواهد داشت. شاید این سؤال برای ما پیش بیاید که اصلاً تقوا یعنی چه؟ تقوا از ماده وقایه به معنی نگهداری یا خویشتن داری است. یعنی انسان باتقوا، کسی است که کنترل دارد، ترمز دارد. خودش را در برابر گناه کنترل می کند. یک جایی می تواند دست به گناه بزند، حرام بخورد، فحش و ناسزا بدهد، به نامحرم و صحنه حرام نگاه کند اما ترمز کند و خودش را کنترل نماید.
شما تصور کنید، شخصی بخواهد با ماشینی که ترمز ندارد از جاده ی پر پیچ و خم چالوس به شمال مسافرت کند، آیا سالم به مقصد می رسد؟ به طور حتم نه! چون در اولین پیچ به دلیل نداشتن ترمز و قدرت کنترل به داخل دره سقوط می کند و از ادامه مسیر باز می ماند، ولی اگر کسی در همین مسیر با ماشینی که ترمز دارد حرکت کند، به راحتی در تمامی پیچ و خم ها وسیله را کنترل می کند و به مقصد نیز می رسد.
تفاوت انسان متقی با دیگران در همین است. آدمی که تقوا نداشته باشد، خود کنترلی در برابر گناه و خواهش های نفسانی ندارد و در کوچکترین موقعیت و پیچ و خم، گناهی که شیطان در مسیر زندگیش قرار می دهد، باز می ماند و دچار سقوط و انحطاط می گردد اما افراد با تقوا که قدرت کنترل و پرهیز از گناه و زشتی ها را دارند به راحتی از موانع و دام های شیطانی عبور می کنند و به سر منزل مقصود و سعادتمندی نیز می رسند. تقوا داشتن، قدرت کنترل و پرهیز از خطا در محیط عاری از گناه هنر نیست، بلکه مهم این است که در موقعیت هایی که فراهم می شود انسان با تقوای خویش سربلند بیرون بیاید.
2- همنشین و دوست صالح
یکی از مهمترین عوامل برای عاقبت به خیری و یا عاقبت به شری، دوستان و همنشینان یک فرد هستند. انسان با انتخاب درست و آگاهانه یک دوست و رفیق می تواند به بالاترین درجات برسد و نقطه ی مقابل، یک اشتباه و غفلت در گزینش دوست و همنشین می تواند فرد را به پایین ترین و پست ترین درجات برساند و او را در تمامی زمینه ها به سقوط و نابودی بکشاند.
قرآن کریم در سوره مدثر یکی از عوامل حسن عاقبت و یا سوء عاقبت را دوست و همنشین افراد معرفی می کند، روز قیامت بهشتیان از کسانی که به جهنم می روند سوال می کنند:
«ما سَلککم فی سقرْ» (15) چه چیزی شما را به دوزخ انداخت؟
دوزخیان چند دلیل را برای این سرانجام عنوان می کنند که یکی از آن ها، این است:
«کُنا نخوضُ مع الخائضین» (16) ما پیوسته با اهل باطل همنشین و هم صدا بودیم.
یک دوست خوب و یک همنشین صالح می تواند سبب رشد و تعالی انسان و در نتیجه عاقبت بخیری او شود مانند دوستی حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه، که در سخنرانی قبل عرض کردم و نقطه ی مقابل، یک رفیق و همدم بد و فاسد، قادر است شخص را به تباهی و عاقبت به شری مبتلا سازد.
دوست بد سبب تباهی انسان
درصدر اسلام دو نفر از مشرکین بنام عقبه و اُبی دوستی و رفاقتی صمیمی و تنگاتنگی داشتند. عقبه انسان سخی و سفره اندازی بود و سعی می کرد به مناسبت های گوناگون مهمانی ترتیب دهد و اقوام و دوستان و آشنایان را دعوت کند. از طرفی هم با آن که مشرک بود اما به پیامبر علاقه مند بود و آن حضرت را مورد احترام قرار می داد. روزی مهمانی ترتیب داد و رسول خدا را نیز به عنوان مهمان دعوت نمود وقتی سفره غذا را پهن کردند مدعوین مشغول خوردن شدند. عقبه متوجه رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شد که از غذا میل نمی کند. عقبه عرض کرد: اگر به این غذا میل ندارید می خواهید غذای دیگری ترتیب دهم. پیغمبر اسلام فرمودند: نه از ظاهرش مشخص است که غذای خوبی است. عرض کرد: پس چرا میل نمی کنید، پیامبر فرمود: چون تو مشرک هستی و من از غذای مشرک نمی خورم، اگر مسلمان شوی و به خداوند ایمان بیاوری آن گاه از این غذا می خورم. عقبه قبول کرد و شهادتین گفت و مسلمان شد.
بعد از مدتی اُبی با عقبه برخورد کرد و پس از سلام و احوال پرسی به عقبه گفت: شنیده ام مسلمان شدی!
عقبه گفت: آری به پیامبر و خدایش ایمان آوردم. اُبی گفت: چرا؟ عقبه در جواب قضیه ی مهمانی و فرمایش رسول اکرم را بازگو کرد. اُبی نگاهی به چهره ی عقبه کرد و گفت: یعنی تو به خاطر همین دلیل، دست از دین آباء و اجدادت برداشتی؟ عقبه حالا که به مرادت رسیدی و پیامبر غذا خورده است همه چیز را انکار کن و از اسلام دست بکش. آن قدر اُبی با عقبه صحبت کرد تا این که موفق شد. عقبه تازه مسلمان از اسلام دست کشید و در جنگ بدر در مقابل لشکر اسلام ایستاد و به قتل رسید. (17)
3- تدبیر در امور
یکی از راه های دستیابی به سرانجام خیر و نیک، عاقبت اندیشی در کارها است. اگر کسی خواستار موفقیت و پایان خوب و نیک در تمامی امور زندگیش می باشد، باید به این نکته ی اساسی دقت کند و آن اینکه قبل از انجام هر کاری و هر سخنی، کمی فکر و تأمل نماید و سرانجام سخن و کار خود را بیندیشد و بنگرد.
شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد یا رسول الله من را نصیحتی کنید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر نصیحت کنم گوش می دهی؟ عرض کرد: بله. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر راه نشانت دهم، عمل می کنی؟ عرض کرد: حتماً. باز پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بنده ی خدا اگر سفارشی کنم انجام می دهی؟ عرض کرد: بله یا رسول الله آمده ام تا آن چه می فرمایی را به کار بگیرم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از سه مرتبه تأکید فرمود:
«إذا انت هممت بأمر فتَدَبّر عاقبته» (18) هنگامی که خواستی کاری را انجام دهی، سرانجام آن را مورد سنجش قرار ده.
بسیاری از افراد در زمان های گوناگون دچار شکست و نابودی و در نهایت سوء عاقبت شده اند که دلیلش بی تدبیری در کارها بوده است. شمایی که به دنبال راه سعادت و عاقبت به خیری هستید، این فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کلید موفقیت ما در اکثر زمینه های زندگیمان است. ببینم آخر این گناهی که انجام می دهم، چیست؟ فایده ی این گناه حرام چه چیزی است؟ این مال حرام تا چه زمانی زندگی مرا تأمین می کند؟ این بی حجابی و بی عفتی چه ارزشی را از من می کاهد و در مقابل چه دستاوردی برایم دارد؟
قرآن کریم این عاقبت نگری را به همه پیروانش یاد می دهد:
«فانظر کیف کان عاقبة المجرمین» (19) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد.
«فانظر کیف کان عاقبة المفسدین» (20) ببین عاقبت مفسدان چگونه بود.
«فانظر کیف کان عاقبة الظالمین» (21) پس بنگر عاقبت کار ستمگران چه بود.
«فانظر کیف کان عاقبة المکذبین» (22) و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان چه شد.
نقش آفرینی تدبیر در کربلا
حر بن یزید ریاحی تدبیر به خرج داد و در مورد جنگ با سید الشهداء علیه السلام عاقبت نگری کرد، لذا از لشکر کوفه به صف یاران امام حسین علیه السلام پیوست و عاقبت بخیر شد. عمر سعد بی تدبیری کرد و بدون فکر و اندیشه در عاقبت کار دست به جنایت عظیم کربلا زد و به سوء عاقبت مبتلا شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حضرت موسی در حق برادرش از خداوند طلب آمرزش کرد. از جانب خداوند خطاب شد: ای موسی اگر در مورد اولین و آخرین، حتی فرعون از من درخواست کنی، اجابت می کنم اما از تقصیر قاتل حسین نمی گذرم و خودم انتقام از او خواهم گرفت. (23)
اگر گروهی از موقعیت ایجاد شده برای رسیدن به کمال و سعادت بهره ای نمی برند و با تمام سوابق درخشانی که دارند دچار سوء عاقبت و فرجامی بد می شوند، عده ای نیز از کمترین فرصت بیشترین و بهترین استفاده را برای رسیدن به سعادت ابدی و حسن عاقبت می نمایند.
دو برادر نماد سرانجام نیک در روز عاشورا
دو برادر به نام های سعد و ابوالحتوف در لشکر عمر سعد هستند، سابقه ی آنان به خوارج برمی گردد کسانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را واجب القتل می دانستند. این دو برادر، به همراه عمر سعد و برای جنگ با امام حسین علیه السلام به کربلا آمده بودند. روز عاشورا نیز همه جا در کنار کوفیان بودند و از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به سپاه سیدالشهداء علیه السلام فروگذار نکردند. عصر عاشورا شد، یاران باوفای اباعبدالله علیه السلام روی زمین افتاده بودند و به شهادت رسیده بودند عزیز فاطمه تکیه به نیزه غریبی داده و فریاد استغاثه اش در کربلا طنین انداز شده است.
«اما من مغیث یغیثنا لوجه الله اما من ذابّ یذبّ عن حرم رسول الله» آیا فریادرسی نیست که برای رضای خدا به فریاد ما برسد؟! آیا مدافعی نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟!
یکی از این دو برادر به دیگری گفت: برادر می شنوی و می بینی که حسین علیه السلام غریب و تنها شده است؟ مگر نه این که او نوه پیغمبر خداست؟ برادر تا الآن با او جنگیده ایم، بیا این آخرین فرصت را از دست ندهیم و او را یاری کنیم. سعد گفت: حرفی نیست اما اگر رفتیم و امام فرمود: دیر آمده اید، اگر رفتیم و توبه ما را قبول نکرد چه کنیم؟ ابوالحتوف گفت: سعد بیا برویم. اگر بنا بود که حسین علیه السلام دست رد به سینه ی ما بزند که دیگر نمی گفت: «هل من ناصر ینصرنی؟» این دو برادر در آخرین لحظات واقعه عاشورا، به سمت سیدالشهداء علیه السلام آمدند و امام، با آغوشی باز، از آنان استقبال کرد. سعد و ابوالحتوف، شمشیر از غلاف بیرون کشیدند و به یاری امام خود در برابر لشکر کوفه پرداختند و به شهادت رسیدند و این گونه در راه خدا و امام زمانشان عاقبت به خیر شدند. (24)
پی نوشت ها:
- مکارم الاخلاق فلسفی.
- غررالحکم، 7299.
- لهوف، ص 58. ارشاد مفید، ج2، ص 54، مقتل ابی مخنف، ص 40.
- لهوف، ص 132، مقتل خوارزمی، ج2، ص 7.
- بحارالانوار، ج71، ص 366.
- سوره زمر، آیه 9.
- سفیه البحار، ج7، ص 538.
- تحف العقول، ص 91.
- تاریخ طبری، ج6، ص 238. عقاب الاعمال صدوق، ص 409. رجال کشی، ص 74.
- سوره یوسف، آیه 101.
- سوره شعرا، آیه 83.
- عیون اخبارالرضا، ج1، ص 297.
- صحیفه سجادیه، دعای بیستم.
- سوره هود، آیه 49. سوره اعراف، آیه 128، سوره قصص، آیه 83.
- سوره مدثر،آیه 42.
- سوره مدثر، آیه 45.
- تفسیر نمونه، ج15، ص 68.
- وسائل الشیعه، ج15، ص 281.
- سوره اعراف،آیه 84.
- سوره اعراف، آیه 103.
- سوره یونس،آیه 31.
- سوره آل عمران، آیه 137.
- لهوف، ص 168. احقاق الحق، ج11، ص 324. مسند امام رضا، ج2، ص 151.
- تنقیح المقال، ج2، ص 12. اعیان الشیعه، ج2، ص 319. الکنی و الالقاب، ج1، ص 43.
پایگاه تخصصی منبرها
بازدیدها: 0