اسراف و تبذیر در قرآن و روایت – قسمت دوم
معيار اسراف
احاديثي از حضرت امام صادق علیه السّلام نقل است كه در مورد اسراف به اصحاب مي فرمايند: كمترين حد اسراف اين است كه لباسي را كه بيرون خانه براي حفظ آبرو مي پوشي در داخل خانه نيز بپوشي يا باقيمانده آب و غذا را كه در ظرف مي ماند دور بريزي و يا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازي. (1) در بعضي از احاديث آمده است كه در هنگام وضو گرفتن بايد مواظب باشيم كه دچار اسراف نشويم و مقدار يك مد (معادل سه چهارم ليتر) آب براي وضو كفايت مي كند. و نيز در ذيل آيه شريفه 31 سوره اعراف: -كلوا و اشربوا…- احاديثي از حضرت امام صادق علیه السّلام نقل شده است كه از آن جمله اين حديث است؛
عياشي از ابان بن تغلب از آن حضرت نقل مي كند كه مال و ثروت از آن پروردگار است كه آن را در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده كه در حد اعتدال و ميانه روي بخورند و بياشامند و لباس بپوشند، و نكاح كنند، مركب سواري داشته باشند و مازاد آن را به فقراي مؤمنين ببخشند و بدين وسيله اختلافات طبقاتي را از بين ببرند و پراكندگي ها را ترميم كنند و كسي كه اين گونه عمل مي كند، آنچه را كه مي خورد و مي آشامد، اعمالش مباح است و نكاح او و استفاده از مركوبش نيز حلال مي باشد و كسي كه از اين حد تجاوز كند بر او حرام است و سپس فرمود كه اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.
از فرمايش امام علیه السّلام كه نظرشان را به صراحت اعلام و مي فرمايند: -من عدا ذلك كان عليه حراما- (2) حرمت اسراف به وضوح آشكار مي شود و وقتي از حد متعادل و مشخص كه در اين حديث شريف بدان تصريح شده تجاوز شد به حرمت مي انجامد و به دليل اين گونه احاديث و يا به دليل نهي صريح قرآن (لاتُسرفوا) اسراف و تبذير نوعي حريم شكني و عصيان در برابر امر پروردگار و از گناهان كبيره محسوب مي شود. در حديثي ديگر مي فرمايد: -كسي كه چيزي را در غير اعت خدا انفاق كند او مبذر است و كسي كه در راه خدا چيزي را انفاق كند او مقتصد است. (3) در اين جا معلوم مي شود كه بذل و بخشش اگر به قصد و نيت الهي نباشد حكم اسراف را دارد و اصولا از ديد اسلام چنين عملي اخلاقي و پسنديده نيست حال كه بحث اخلاقي به ميان آمد متناسب است تا اشاره اي اجمالي بكنيم به اين كه چگونه عملي، از نظر اسلام مقبول است.
عمل اخلاقي از ديدگاه اسلام
اسلام عملي را خير و اخلاقي مي داند كه داراي دو جنبه باشد. به اين معني كه هر عمل از روح و نيت -حسن فاعلي – و شكل و صورت -حسن فعلي – تشكيل شده است و عمل خير بايد حسن فعلي داشته باشد يعني صورت و شكل عمل صحيح باشد. مثلا كسي كه مالي را از راه هاي نامشروع جمع كرده و با اين مال به قصد قربت اقدام به خيرات و مبرات مي نمايد از او پذيرفته نيست و يا مال مباح و مشروع را خواسته باشد براي ريا و خودنمايي و در غير رضا و طاعت پروردگار انفاق و بخشش كند اينجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق علیه السّلام چنين كسي مبذر و مسرف است.
معيار و ملاك هزينه ها
اصولا توجه به اين نكته ضرور است كه هر كس چقدر حق هزينه دارد كه وقتي از آن حد گذشت مشمول اسراف مي شود و بايد از آن خودداري نمايد، به اعتباري مصرف و مخارج زندگي را مي توان به دو قسم تقسيم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا، قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است. همان طور كه قضاوت در مورد اباحه و حرمت به دست شرع است، هر كس براساس ايمان و عدل اسلامي موظف است زندگي خويش را طبق شان و موقعيتي كه در اجتماع دارد تنظيم كند (البته اين با معني مساوات اسلامي منافاتي ندارد، زيرا اين تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و ميزان تلاش و فعاليت هر كس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داريم كه افراد در مورد منافع كسب بايد مخارج سالانه خود را طبق شان تامين كنند و آنچه از اين معيار اضافه باشد مشمول خمس مي شود و يا در باب زكات شرط است كه نيازمنداني مي توانند آن را دريافت نمايند كه هزينه لباس و غذا و ساير مخارج ضرور زندگي آنان تامين گردد و توسعه يابد تا همسطح ساير افراد قرار گيرند.
در مورد نفقه زن كه بر عهده شوهر است معيار چنين است كه مرد خوراك و پوشاك زن را در حد شايسته و شرافتمندانه كه در خور شأن و موقعيت اجتماعي اوست تامين نمايد در اين زمينه قرآن مجيد مي فرمايد: «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا» (بقره – 233) بر آن كسي كه فرزند براي او متولد شده (پدر) لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته و در مدت شيردهي بپردازد حتي اگر طلاق گرفته باشد، هيچ كس موظف به بيش از مقدار توانايي خود نيست.
مي بينيم آن قسمت از مخارج و هزينه هايي كه با موقعيت اجتماعي و شؤون زندگي انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدير معيشت است و آنچه از اين حد و مقدار تجاوز كند، اسراف و زياده روي است و موجب غضب پروردگار خواهد بود. لازم به تذكر است كه شايد نتوان معيار و مقدار معيني براي اسراف در نظر گرفت؛ بلكه اسراف مفهومي است كه در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصاديق متفاوت و مختلفي مي يابد. مثلا ممكن است پوشيدن لباس و يا خوردن غذايي خاص در شرايطي كه در جامعه نيازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لكن همان پوشاك و خوراك در جامعه اي فقير و يا زماني خاص زياده روي و اسراف محسوب شود و اين خود توجه دادن ثروتمندان است به اين كه مسايل مهمتر را در نظر بگيرند و تمام ابعاد زندگي خود را زير نظر گرفته و احساس مسؤوليت كنند و بدانند كه همگان در پيشگاه ايزد متعال مسؤولند. مسؤول در برابر خود و جامعه خود.
غني بايد در فكر فقير و رفع نيازهاي او باشد كه در تعاليم اسلام بر اين مساله تاكيد فراوان شده است و براي نمونه علاوه بر آيات شريفه قرآني كه وارد شده است به اين كلام مشهور حضرت رسول صلوات الله علیه و آله اكتفا مي شود كه فرمود: «مَن أصبَحَ و لا يَهتَمّ بأمور المُسلِمين فلَيسَ بِمُسلِم» پس بايد غني در فكر فقير و در راه رفع حوايج او باشد و افراد كم درآمد در مرز خود حركت كنند تا امتيازهاي نابجا از ميان برود و اصول در جامعه رشد كند و بحرانهاي اقتصادي پديد نيايد.
اسراف موجب تنگدستي و فقر است و ميانه روي مايه توانگري
در حديثي از امام علي علیه السّلام آمده است كه -القصد مثراة و السرف مثواة – (4) يعني اقتصاد و ميانه روي موجب ثروتمندي و اسراف و ولخرجي موجب سقوط و فقر مي گردد و نيز امام زين العابدين علیه السّلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل مي فرمايد كه فرمود: -ثلاث منجيات فذكر الثالث القصد في الغني و الفقر- (5) حضرت رسول سه عامل براي نجات معرفي مي فرمايند كه سومين آن ميانه روي و اعتدال در توانگري و نيازمندي است. پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه اين كه امكانات مالي وسيع دارند به اسراف پردازند. نكته مهمي كه از اين حديث استنباط مي شود اين است كه اسراف و تبذير موجب فقر و تنگدستي است.
اسرافي كه هميشه حرام است
سه قسم اسراف است كه در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص يا زمان، يا جاي خاصي ندارد.
1 – ضايع كردن مال و بي فايده كردن آن، هر چند آن مال كم باشد. مانند بقيه ظرف آب را ريختن در جايي كه آب كمياب باشد و به آن مقدار رفع نياز مي گردد. يا لباسي را كه قابل استفاده شخصي يا ديگران است، پاره كردن و يا دور انداختن و يا خوراكي را نگهداشتن و به ديگري ندادن تا اين كه ضايع و تباه شود و يا دادن مال به دست صغيري كه آن را تلف مي كند و نظاير اينها.
حضرت صادق علیه السّلام ميوه نيم خورده اي را ديدند كه از منزل ايشان بيرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و خشمگين شدند و فرمودند اين چه كاري است كه كرديد؟ اگر شما سير شده ايد بسياري از مردم هستند كه سير نشده اند، پس به آنهايي كه نيازمندند بدهيد. متاسفانه در حال حاضر مي بينيم در جامعه اسلامي، چه مقدار از غذاها و يا ميوه هايي كه قابل استفاده است در سطلهاي آشغال و زباله دانها ريخته مي شود! در حالي كه افراد بسياري به آن نياز دارند. نسبت به دور ريختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا براي حيوانات) روايات تهديدآميزي رسيده است كه ذكر آنها موجب طول كلام است.
خوردن چيزهاي مضر هم اسراف است
2 – از موارد اسراف، صرف كردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردني و آشاميدني و غير آنها مانند خوردن چيزي پس از سيري هر گاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه كه براي بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نيست.
صرف كردن مال در محرمات اسراف است
3 – صرف كردن مال در مصرف هايي كه شرعا حرام است، مانند خريدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه دادن به حكام و صرف نمودن مال در چيزي كه ظلمي در بردارد يا ستمي به مسلماني مي رساند و نظير اينها، و در چنين مواردي از جهت مخالفت امر خدا معصيت است، يكي گناه بودن اصل عمل و يكي اسراف بودن صرف مال در آن موارد.
رابطه اسراف و اتلاف مالكيت
در اسلام مالكيتي كه از راه هاي مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردي خاص كه در فقه اسلامي مقرر شده از مالك سلب مالكيت نمي شود. در اين جا لازم است اين نكته روشن شود كه مالك حق اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پيش نمي رود، اگر مالك بخواهد ملك خويش را تلف كند نوعي -اعراض – تلقي مي شود به طوري كه آن مال بكلي از مالكيت او خارج مي شود و رابطه مالكيت شخص با آن چيز از بين مي رود.
إعراض، يكي از عوامل سلب مالكيت است. اتلاف مال گناه است و تلف كننده اصولا در ملك خداوند تصرف نابجا كرده است. به عنوان مثال: شخصي از بالاي پشت بام ليوان خود را به قصد شكستن مي اندازد. اگر ديگري در بين راه آن را بگيرد صاحب آن ليوان كدام يك از آن دو هستند؟ اين بحثي حقوقي است كه در فقه نيز مطرح است، شخص پرتاب كننده ليوان رابطه مالكيت خود را با ليوان قطع كرده است و اين -اعراض – نام دارد در حالي كه اگر او حق داشت شاهد تلف شدن مال خويش باشد اين رابطه قطع نمي شد و قطع شدن رابطه مالكيت به صرف اين عمل بدين معني است كه او حق اتلاف ندارد. با اولين اقدام شخص -براي اتلاف مال خود- دو مساله به وجود مي آيد: يك گناه تكليفي و ديگر اثر حقوقي كه همان قطع مالكيت اوست به گونه اي كه اگر فرد ديگري آن مال را از تلف شدن نجات دهد مالك آن مي گردد.
صراط مستقيم
در جامعه اسلامي براساس نگرش خاص اسلام بايد تمام حركت ها و روش ها در كليه شؤون و ابعاد حياتي در مسيري ويژه قرار گيرد كه در اصطلاح خاص مكتبي از آن صراط مستقيم و طريقه وسطي، سواءالسبيل يا راه ميانه و خط عدالت تعبير مي شود. صراط مستقيم راهي است كه خداوند متعال براي انسان در نظر گرفته و از اين راه است كه انسان مي تواند به كمال لايق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافيت، مصداق گذر از پل صراط در جهان ديگر است، و آن خط و مسيري است كه در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناك بدبختي هلاك و عذاب واقع شده است. راهروان اين صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ يا راست، به جانب افراط و تفريط، جلو افتادن از ديگر رهروان يا عقب ماندن، تهوّر و بي باكي يا جبن و ترس بي مورد، پرگويي يا سكوت و بالاخره خواه لغزش به سوي اسراف و اتراف و تبذير باشد يا به سوي بخل و امساك و تقتير، در هر حال گمراهي است و انحراف و شقاوت.
حضرت علي علیه السّلام مي فرمايد: «اليمين والشمال مضلّة والطريق الوسطي هي الجادة» (6) راست و چپ گمراهي است و راه راست جاده اي است غيرقابل انحراف و به تعبير ديگر، رهرو واقعي اين طريق خود حضرت علي علیه السّلام در جاي ديگر مي فرمايد: -و من اخذ يمينا و شمالا ذموا اليه الطريق – (7) هر كس به سمت راست و چپ برود مذمتش كرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش داريد. و نيز آن حضرت در مورد مفسده گران مي فرمايد: -و اخذوا يمينا و شمالا- (8) مفسدين با پيش گرفتن راههاي گمراهي راست و چپ از صراط مستقيم هدايت، چشم پوشيده و محروم شدند بنابراين روشن است كه اسراف و تبذير و بخل و تقتير در صراط مستقيم مكتب اسلام جايي ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجي و ريخت وپاشهاي متكبرانه بر روش مترفين و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راست بوده و بخل و تقتير و امساك، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال مي باشد.
در اين مطلب توجه به اين نكته ضرور است كه انسان منهاي هدايت آسماني و مكتب وحي طبعا يا بخيل است و يا اهل اسراف و تبذير، «وَ كَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا» (اسراء – 100) انسان سختگير است همان گونه كه ظالم و نادان است. «إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (احزاب – 72) و اين هدايت تشريعي الهي است كه او را از اين طبيعت و خصلت هاي پست حيواني نجات مي دهد و لذا خداوند متعال در آيات كريمه قرآني جهت رهايي از افراط و تفريط و نجات از پستي ها و خسّت هاي نفساني راه هدايت و تربيت را براي انسان هموار كرده است و مي فرمايد: بندگان خداي رحمان، آنان هستند كه هنگام انفاق، اسراف نكرده و بخل هم نورزند بلكه در اين ميان راهي استوار، معتدل و براساس عدالت پيش مي گيرند. (احزاب – مضمون آيه 67)
پس بطور كلي و بويژه از بُعد اقتصادي كه مورد بحث ما است، بيجا و ناروا مصرف كردن و تلف كردن نعمت هاي الهي، محروم كردن جامعه از آن نعمت ها است. لذا مي بينيم كه قرآن كريم چگونه به موارد مختلف آن اشاره مي فرمايد: -خداوندت مسرفين را دوست نمي دارد- (اعراف – 31) و -مسرفين قابل هدايت نبوده و بسيار دروغگويند- (غافر – 38) و -اهل هلاكت و گمراهي اند و نجات ندارند- (انبياء – 9) و -اهل ترديد و شك و ريبند- (غافر – 34) ، -اهل آتشند- (غافر – 43) و -قابل پيروي نيستند.- (شعرا – 151)
چون بناي اسلام بر صراط مستقيم است از جهت ديگر، قرآن مجيد، بخل و امساك و تقتير را هم مورد نكوهش قرار داده و مثلا مي فرمايد: «الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (نساء – 37) آنان كه بخل مي ورزند و مردم را به بخل وا مي دارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشيده كتمان مي كنند -به مردم استفاده نمي رسانند- به كيفر خود خواهند رسيد.
… ادامه دارد.
پی نوشت:
1- ميزان الحكمه، 4/448
2- تفسير برهان، 2/10
3- همان، 2/416
4- وسائل، 15/258
5- همان
6- نهج البلاغه، خطبه 16، ص 69
7- همان، خطبه 213، ص 704
8- همان، خطبه 180
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 0