رحلت پیامبر (صلوات الله علیه)
نور دلگرمیِ ما چشمهٔ خورشیدی ما
نرو از خانه همسایه تجریدی ما
نرو ای جان علی دلبر توحیدی ما
سوره حمد خدا سوره تمجیدی ما
نرو که دست به دامان عبایت شده ایم
سوره حمدی و مشغول ثنایت شده ایم
به خدا هیچ گلی مثل شما خار ندید
هیچ کس مثل شما این همه آزار ندید
این همه دور و بر شانه خود بار ندید
سر شکستن وسط کوچه و بازار ندید
سر تو بس که شکسته است؛ دلم می شکند
قامتت بس که شکسته است ؛ قدم می شکند
پدر آن روز همان جنگ اُحد یادت هست
گذر از حادثه تنگ اُحد یادت هست
آن وفاداری کم رنگ اُحد یادت هست
مرد پیمان شکن ننگ اُحد یادت هست
پشت این در به خدا بوی اُحد می آید
بوی دود است که از سوی اُحد می آید
مردم شهر رسیده اند به تو سر بزنند
دست بر دامن الطاف پیمبر بزنند
مثل جبریل در خانه تو پر بزنند
یادشان هست که بر خانهٔ تو در بزنند
یادشان هست که این خانه پر از تاویل است
بیت وحی است و پُر از بال و پَر جبریل است
چشم هایت نگرانند برای چه کسی؟
گریه می ریزی از این جا به هوای چه کسی؟
زیر لب زمزمه داری به نوای چه کسی؟
در سرت هست بگو کرببلای چه کسی؟
چشم های نگران تو به در خیره شدند
به علی و به حسین و به حسن خیره شدند
چشم وا کن که دو چشمان ترت آمده است
چشم وا کن پسر خون جگرت آمده است
جگر سوخته ی شعله ورت آمده است
پسر بی حرمت دور و برت آمده است
در سرش هست که روزی به فدایم بشود
بین یک کوچه باریک عصایم بشود
دور چشمت چقدر چشمه زمزم داری
به گمانم به سرت شور محرم داری
غصهٔ بردن انگشتر خاتم داری
غصهٔ غارت شدن چادر مریم داری
وعده ما سر گودال اباعبدالله
بر سر نیزه به دنبال اباعبدالله
گریه کردی و به چشمان ترم بوسه زدی
چقدر یک سره بر بال و پرم بوسه زدی
چقدر بر رخ و بر دست و سرم بوسه زدی
هی به دیوار و در و دور و برم بوسه زدی
این همه جان علی پیش حسن گریه نکن
این قدر بر پسر سوم من گریه نکن
بعد تو دست به دیوار علی می گیرم
دست بر کعبه دلدار علی می گیرم
خار از دیدهٔ خونبار علی می گیرم
ریسمان از سر و رخسار علی می گیرم
تو دعا کن پسر بی کفنم را نکشند
بین آن کوچه الهی حسنم را نکشند
رحمان نوازنی
************************************
رحلت پیامبر (صلوات الله علیه)
فصل خزان عمر من آمد، بهار رفت
دستم شکست تا که ز کف زلف یار رفت
رفتی و مانده در بر زهرا لباس تو
با بوی پیرهن ز کفم اختیار رفت
همسایه ها به گریه من طعنه می زنند
همسایگی و رحم و مروت کنار رفت
دیگر کسی به خانه ما سر نمی زند
از خانواده ام سند اعتبار رفت
با رفتنت کأنّ حسینم ز دست رفت
با رفتن تو حُرمت ایل و تبار رفت
تو دست و پا زدی و حسینم شکسته شد
شاید دلش به گودی یک نیزه زار رفت
بعد از تو پهلویم چقدر تیر می کشد
با چشم و صورتم، کمرم تیر می کشد
محسن حنیفی
************************************
پایان صفر
پایان صفر موسم اندوه و عزا شد
پیغمبر حق عازم دیدار خدا شد
حسرت به دل امّت اسلام نشسته
شایسته ترین فرد ، از این جمع جدا شد
در هر طرفی خیمه ی ماتم شده بر پا
غرقاب عزا پیکره ی ارض و سما شد
بانوی دو عالم گل گلخانه ی حیدر
در هجر پدر صاحب این بزم عزا شد
بعد از نبی خاتم بر حق ، محمد
محبوس سرای علوی شیر خدا شد
با پنجه ی یک همسر زرخواه جفاکار
مسموم و جگرپاره جوان دو سرا شد
الگوی صبوران ، حسن آن زاده ی زهرا
در موطن و در خانه غریبانه فدا شد
یک بار دگر عمّه ی غمدیده ی سادات
محزون و غم آلوده سراپا به نوا شد
بر بستر غمبار برادر به تألم
با بانگ حسن ذاکر اندوه أخا شد
همراه حسین در ره دلداری قاسم
مانند ابالفضل جوان غرق دعا شد
آهنگ عزا می رسد از شهر مدینه
این قصّه سبب ساز غم کرب و بلا شد
مقتل وطن و قاتل او بانوی خانه
بنگر که دلش از غم این غصّه چه ها شد
در وادی توس و عجم و شهر خراسان
این دفعه دگر قرعه ی سم ، سهم رضا شد
محبوب دل و جان و صفای دل شیعه
مسموم دغلکاری مأمون دغا شد
با میوه ی زهرین ، جگر از سینه در آمد
هر گوشه ی آن حجره غمی تازه به پا شد
آیینه ی دل رنگ عزا بسته به چهره
دل ، طالب دیدار غریب الغربا شد
مانند محرّم همه دم نوحه ی غمبار
بر لعل لب سروری نوحه سرا شد
محمدرضا سروری
************************************
وداع با محرم و صفر
هر آن چه گریه بریزم به قلب شعله ورم
دوباره سر شود آتش از آتش جگرم
غم فراق تو و هجر این دو ماه عزا
دو غصه می شود و بیشتر زند شررم
نمی توانم باور کنم، خدا! دارد
تمام می شود امشب محرم و صفرم
بیا ببخش مرا قول می دهم دیگر
که جان سالم از روضه ها به در نبرم
کبوترانه ببین جلد بام گریه شدم
از این به بعد کجا سر کنم کجا بپرم؟!
تو چشمه چشمه خروشی منم که خاموشم
تو گریه می کنی و این منم که بی خبرم
مرا جدا نکن از جامه عزا آقا
اگر جدا شوم از روح خویش محتضرم
مقیم روز و شب کوی روضه بودم من
بدون روضه درین روزگار در به درم
خدا کند زمان زودتر گذر کند و
برای فاطمیه جامه عزا بخرم
بیا و امشب از مشهد الرضا آقا
به کربلا برسانم مرا ببر به حرم
محمد بیابانی
************************************
شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
فکر تو ام و صحن و سرایی که نداری
داغ حرم و درد بنایی که نداری
له له زده ام تا بنشینم لب حوض و
فواره ای و آب نمایی که نداری
زوار تو حیران که چگونه بنشینند
در گوشه ی تنهایی که جایی نداری
کو کهنه رواقی که به قبلم بفشارد
هفتاد و دو تا کرببلایی که نداری
آنقدر غریبی که نیفتاده کنارت
مشک و علم و دست جدایی که نداری
بگذار که بر سنگ بکوبم سر خود را
با محتشم نوحه سرایی که نداری
پس می شکنم تکه به تکه دل خود را
در تکیه ی لبریز عزایی که نداری
سخت است که معصوم زمین باشی و اما
عمری بخوری چوب خطایی که نداری
حالا به چه حالی بگذارم دل خود را
در گوشه ی ایوان طلایی که نداری
ایوب پرندآور
************************************
شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
باید که غزل هم ثمری داشته باشد
بر حال خرابم اثری داشته باشد
با شعر فقط عرض ادب می کند این دل
بد نیست گدا هم هنری داشته باشد
ای کاش که آقای کریمان دو عالم
بر نوکر خود هم نظری داشته باشد
هرآنکه مشرف به بقیع می شود امشب
از غربت او چشم تری داشته باشد
حتی نگذارند که بر قبر غریبش
صحن و حرم مختصری داشته باشد…
محسن زعفرانیه
************************************
شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا
فاطمی بودنت از چهره و نازت پیدا
سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست
سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا
هرکه آمد به در خانه ی تو آقا شد
هرچه جود و کرم از سفره ی بازت پیدا
گریه دار است چرا زمزمه ی قرآنت
حزن زهرای ات از صوت حجازت پیدا
آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی
ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا
وارث پیر مناجاتی نخلستانی
این هم از ناله شبهای درازت پیدا
محرم مادری و از سر گیسوی سپید
درد پنهانی و یک گوشه ی رازت پیدا
ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم
هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم
روح تطهیر کجا وسوسه ی ناس کجا
دلبری پاک کجا خدعه ی خناس کجا
خون دلها وسط تشت به هم می گفتند
جگری تشنه کجا سوده ی الماس کجا
در چهل غمی که جگرت را سوزاند
ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا
خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده
ورم دست کجا گردش دسداس کجا
ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی
بوسه ی تیر کجا دیده عباس کجا
داغ عباس چه آورد سر اهل حرم
غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا
چون دل سوخته و جگرم می سوزد
تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد
قاسم نعمتی
************************************
شهادت امام رضا (علیه السلام)
ای رضا را سجده بر خاک درت
بضعه ی احمد چو زهرا مادرت
زاده ی موسی که موسای کلیم
با عصا گردیده در طورت مقیم
آسمانِ خفته در دامان طوس
ماه بزم اختران شمس الشّموس
ما حقیر و تو عطوف اهل بیت
ما فقیر و تو رؤف اهل بیت
آفتاب حی سرمد کیست؟ تو
عالم آل محمّد کیست؟ تو
حکمرانی بر قضایت یا رضا
صبر، تسلیم رضایت یا رضا
آستان قدس تو دارالسّلام
مُحرم کویت بود بیت الحرام
ضامن آهوی صحرا از کرم
آهوی صحرات آهوی حرم
مهر تو در سینه های پاک تو
طور ایمن از قدومت خاک ما
آب سقّا خانه ی تو سلسبیل
سائل مهمان سرایت جبرئیل
آفتابت خوشتر از ظلِّ بهشت
بردن نام بهشت اینجاست زشت
دیدن روی تو دیدار خداست
زائرت در طوس زوّار خداست
چار صحنت چار رکن عالم است
هشت جنّت بهر زوّارت کم است
خادمت بر شهریاران شهریار
زائرت را بازدید آبی سه بار
خضر کوثر خورده از پیمانه ات
تشنه کام جام سقّا خانه ات
مهر تو ما را کمال بندگی است
خاک تو خوشتر زآب زندگی است
طوف قبرت کار روح انبیا
ای تولاّی تو نوح انبیا
رحمتت چون رحمت حقّ متّصل
در زیارتگاه تو دل روی دل
سایه ی گلدسته هایت بر سپهر
دورشان گردیده دائم ماه و مهر
این کبوترها که در کوی تواند
هو کشان گرم هیاهوی تواند
من ندانم کیستم یا چیستم
هر که هستم با ولایت زیستم
گر چه لایق نیستم در این حرم
خاک آهوی حریمت بشمردم
من نمی گویم که آهوی توام
بلکه می گویم سگ کوی توام
خسروان چون سیر راهی می کنند
بر سگ خود هم نگاهی می کنند
من که یک عمر ثناگوی شما
پارس کردم بر سر کوی شما
بر سرم دست عنایت می نهی
کی به اخراجم رضایت می دهی
دوست دارم در کنار تربتت
اشگ افشانم به یاد غربتت
آسمان خون ریخت در جام دلت
میزبانت گشت آخر قاتلت
زهر یک لحظه تو را بی تاب کرد
نیم روزی پیکرت را آب کرد
قاتل از انگور و از آب انار
ریخت با تهدید بر قلبت شرار
با که گویم در عزایت یا رضا
شد جواد کوچکت صاحب عزا
تا قیامت ناله ی پیوسته ات
می رسد از حنجره ی در بسته ات
ای خراسان! میهمانت را ببین
ظلم و جور میزبانت را ببین
شیوه ی مهمام نوازی این نبود
از غریبان دلنوازی این نبود
میهمانت ناله ها پیوسته زد
دست و پا در حجره ی در بسته زد
چشم بگشوده که یک بار دگر
همچو جان گیرد جوادش را به بر
ای اجل دستی نچهدار آه آه
لحظه ای دیگر جواد آید زراه
ای زنان شهر هم یاری کنید
جای معصومهع عزاداری کنید
این تن ریحانه ی پیغمبر است
این رضا این نور چشم حیدر است
مرهمی بر زخم پیغمبر زنید
پای تابوت رضا بر سر زنید
فاطمه! ای دختر خیر البشر
گریه کن در پای تابوت پسر
سوخت از زهر جفا پا تا سرش
بود بر لب ذکر مادر مادرش
تا به لب جان داشت آن نور دو عین
اشگ چشمش بود جاری بر حسین
تا بود روشن چراغماتمش
اشگ «میثم» باد جاری در غمش
غلامرضا سازگار (میثم)
************************************
شهادت امام رضا (علیه السلام)
ای جلوۀ جلال خدا یا اباالحسن
وی مظهر جمال خدا یا اباالحسن
چون فاطمه تو بضعۀ خیر البشر شدی
دیدار تو وصال خدا یا اباالحسن
ای هشتمین امیر ولا حضرت رئوف
آقا بگیر دست مرا حضرت رئوف
تا زیر سایۀ حرم حضرت توئیم
ما سر سپردۀ کرم حضرت توئیم
از بسکه لطف جاریِ سلطانی اَت رسد
ما سائلان محترم حضرت توئیم
دار الضیافه ات نه فقط در جوار توست
عالم ضیافت است و جنان سفره دار توست
باللَه زیارت تو مرا مشهد الحسین
آری شهادت تو همان اَشهد الحسین
کن روزی ام که از در باب الجواد تو
از مشهد الرضا بروم مشهد الحسین
ما ریزه خوار خوان نعیم ولایتیم
زنده به زیر پرچم سبز هدایتیم
دل ها نشسته اند سر راهت ای رضا
داریم اشتیاق رخ ماهت ای رضا
گفتی حدیث سلسله را در دیار ما
ایران سراسر است قدمگاهت ای رضا
ما عشق را ز نور صدایت شناختیم
توحید را به یُمن ولایت شناختیم
تو آمدی که کشور ما حیدری شود
خاک شلمچه تا همه جا کوثری شود
آنروز قصۀ شهدا را رقم زدی
تا امتی فدای تو و رهبری شود
شکر خدا که کوفه نشد این دیار نور
تو ماندی و قوام گرفت انفجار نور
شکر خدا که مردم ما کربلایی اند
اهل وفا و عاطفه و آشنایی اند
شکر خدا که آب نبستند بر شما
این خود نشانه ای است که امت ولایی اند
افسوس اهل جورِ زمانه خبر شدند
غافل خواص و ، اهل ستم معتبر شدند
آری حساب مردم ما از عدو جداست
ایران هنوز از “بنی عباس” در نواست
وقتی تو را ولایتِ عهدی سپرد خصم
دانست اهل فهم که این حیله و جفاست
اما شما ز پا ننشستید ای امام
بر خلق ، راه رشد نبستید ای امام
دین از مناظرات تو آن روز پا گرفت
از علم و معرفت همه دل ها صفا گرفت
با هجرتِ تو عالم آل پیمبر است
اسلام در تمام ممالک بقا گرفت
اما چه زود ، قبلۀ ما را عدو ربود
گرم طواف ،کعبۀ ما را عدو ربود
گویی وفا به عهد تو آقا حرام شد
دور از خواص ، زهر جفایت بکام شد
خورشیدِ عمرِ زادۀ زهرا غروب کرد
یعنی که افتخار حضورت تمام شد
بسکه ز داغ مادر خود بوده ای حزین
در کوچه مثل حضرت او خورده ای زمین
پنجاه بار ، زانوی لرزان تو خمید
آن قامتِ چو سروِ خرامانِ تو خمید
انگار میلِ حجرۀ در بسته داشتی
آمد جواد و بر سرِ دامان تو خمید
شکر خدا که داغ جوانت ندیده ای
در خون و خاک سرو روانت ندیده ای
پرپر نشد جوان تو پیش نگاه تو
خنده نکرد ، دشمن تو بر سپاه تو
مثل حسین ، گیسوی خونین ندیده ای
خواهر نشد ، مقابل لشگر پناه تو
اشک پدر برای پسر دیدنی تر است
نعش پسر کنار پدر دیدنی تر است
محمود ژولیده
************************************
شهادت امام رضا (علیه السلام)
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرارست امشب جوادم بیاید
قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب وبلایش
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهی مادر از درد
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است
شرابش کنم بس که مست خدایم
اگر زهر در این انار است و انگور
کند هر که هر جا هوای ضریحم
دلش را در آغوش میگیرم از دور
شدم آسمان، پر کشد تا کبوتر
شدم دشت، تا آهو آزاد باشد
شدم آب، تا غصهها را بشویم
میان حرم زائرم شاد باشد
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
قاسم صرافان
پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام
بازدیدها: 16170