اشعار ولادت امام صادق ع
مدینه غرق صفا شد ز روی حضرت صادق
دمید عطر محمد ز بوی حضرت صادق
فروغ روی نبی را که مکه یافت در امشب
مدینه دیده دوباره ز روی حضرت صادق
شب درخشش خورشید آسمان علوم است
که نور می دهد از چار سوی حضرت صادق
ششم امام که باشد ضمیر عالم و آدم
مثال آینه ها روی به روی حضرت صادق
تمام فقه بود وامدار مکتب فضلش
کمال عشق بود راز گویِ حضرت صادق
روایتی است کرامت از آن وجود مکرّم
حکایتی است شفاعت ز خوی حضرت صادق
پیمبران نرسیدند بر مقام نبوت
که جرعه ای نزدند از سبوی حضرت صادق
بسان زمزم و تسنیم و سلسبیل روان است
علوم آل محمد ز جوی حضرت صادق
ز کهکشان فضیلت طنین فکنده به عالم
خروش عدل علی از گلوی حضرت صادق
قیام علمی او چون قیام سرخ حسینی
فکنده لرزه به کاخ عدوی حضرت صادق
کمر به کشتن او بست دشمنش چو نظر کرد
که هست غالب دلها به سوی حضرت صادق
فرشته جسته تقرب بهشت یافته رونق
ز قطره قطره آب وضوی حضرت صادق
بود تجلی والشمس ز آن جمال مبارک
بود مفسّر والّیل موی حضرت صادق
چراغ راهنمای بشر به عالم توحید
همیشه وقت بود گفتگوی حضرت صادق
کتاب جابر حیان حدیث فضل مفضّل
یکی است ز آن همه راز مگوی حضرت صادق
اگر به علم درخشد، چو آفتاب، گرفته
ذُراره ذرّه ای از مهر روی حضرت صادق
حُشام حشمت علمی گرفته از حَشَم او
که کرده تر، لب جان از سبوی حضرت صادق
بگو فلاسفه را تا برای درک حقایق
نهند رو به ره مهر پوی حضرت صادق
نماز پایه دین است و بود لحظه آخر
نماز و حرمت آن گفتگوی حضرت صادق
بخوان دعای فرج را به آرزوی اجابت
که بوده صبح فرج آرزوی حضرت صادق
شب دعاست برای فرج بیا که بخوانیم
خدای را همه بر آبروی حضرت صادق
قلوب شیعه حریمش بود ولی به بقیعش
دل شکسته کند جستجوی حضرت صادق
نبین به قبر خرابش ببین که چشمه خورشید
بجوشد از افق خاک کوی حضرت صادق
خدا کند که صبا بر مشام ما برساند
شمیمی از حرم مُشک بوی حضرت صادق
خدا کند من آلوده باز هم چو «مؤید»
سر نیاز بسایم به کوی حضرت صادق
اشعار امام صادق(ع)
ای روح صداقت از دم تو
ای گوهر علم از یم تو
زیبنده تو است نام صادق
الحق که تویی امام صادق
بر هر سخنت ارادت علم
در هر نفست ولادت علم
میلاد تو ای ولی سرمد
شد روز ولادت محمد
در هفدهم ربیع الاول
شد نور تو بر زمین محول
از صبح ازل امام علمی
تا شام ابد تمام علمی
دانش زدم تو راست قامت
استاد علوم تا قیامت
قرآن به دم تو خو گرفته
ایمان ز تو آبرو گرفته
با نطق تو زنده تا قیامت
توحید و نبوت و امامت
ای در دهنت زبان قرآن
قرآن همه جان تو جان قرآن
روید چو به بوستان شقایق
از لعل لبت در حقایق
وصف تو هماره بر لب ماست
راه و روش تو مکتب ماست
با تو همه جا مدینه ماست
این گفت تو نقش سینه ماست
هر که شمرد سبک صلاتش
فردا نبود ره نجاتش
دور است ز خط طاعت ما
بر او نرسد شفاعت ما
تو مخزن علم کبریایی
تو وارث ختم الا نبیایی
حق را نفس تو نوشخند است
قرآن به دمت نیازمند است
قرآن که در کلام سفته
با نطق تو حرف خویش گفته
هر آیه که جبرئیل آرد
بی نطق شما زبان ندارد
او راه و شما چراغ راهید
ناگفته و گفته را گواهید
تو بر تن پاک علم جانی
استاد مفضل و ابانی
دانشگه نور حق پیامت
صدها چو زراره و هشامت
دارند جهانیان بصیرت
از مؤمن طاق و بو بصیرت
ای زندگیم هدایت تو
دین و دل من ولایت تو
مهر تو همه عقیده من
مشی تو مرام و ایده من
روزی که گل مرا سرشتند
بر لوح دلم خطی نوشتند
این خط نوشته را بخوانید
من جعفریم همه بدانید
دلباخته ای ز اهل بیتم
خاک ره عبدی و کمیتم
فریاد دوازده امامم
نور است به هر دلی کلامم
باشد که به خاک پای میثم
دلباخته ای ز اهل بیتم
اشعار امام صادق(ع)
حاج غلامرضا سازگار
مولای من سلام خدا هدیه محضرت
گلبوسه ی ملايکة الله بر درت
یا صادق الائمه که قران ناطقی
عالم فدای آن نفس روح پرورت
تا از تو کسب فیض کنند ای شکوه علم
زانو زنند خیل ملک پای منبرت
بر کرسی خطابه لبت چونکه باز شد
باغ بهشت مصطفوی شد معطرت
از تو گرفت درس بصیرت ابوبصیر
صدها زراره کاتب و اندیشه گسترت
سرچشمه ی زلال حقیقت کلام توست
شد جرعه نوش ، علم و فضیلت ز کوثرت
معراج توست علم و در آن سیر نور شد
هفت آسمان عالم معنا مسخرت
تنها جهاد ، عرصه ی شمشیر و تیغ نیست
روز ازل جهاد سخن شد مقدّرت
در دست تو کتاب خدا بود ذوالفقار
فقه و اصول ، نیزه و شمشیر دیگرت
مدیون توست مکتب شیعه الی الأبد
در این جهاد ، لطف خدا بود یاورت
دشمن که بست دست یداللهی تو را
رد شد تمام خاطره ها از برابرت
رفتی سرِ برهنه و پای پیاده لیک
سیلی نخورد پیش تو در کوچه همسرت
در طول عمر ، داغ فدک با دل تو بود
می زد حدیث حادثه زخم مکررت
باشد برای اهل ولا ، جلوه ی حضور
در گوشه ی بقیع ، مزار مطهرت
گاهی نگاه کن به دل بیقرار من
دست «کمیل » دامن تو ، جان مادرت
اشعار امام صادق(ع)
کمیل کاشانی
به جلوه ای بشِکن اقتدار کاهن را
بهم بریز از آغاز خود مدائن را
به نام نامی تو ساوه خشک شد دهنش
که دیده است به خال لبت، قرائن را
ستاره ای که درخشیدی از نگاه خدا
حلول کن که ببینیم غیر ممکن را
برای آنکه قبولم کند خدا به صلات
قرار شد بفرستم برای تو صلوات
شد عرش، عرش! تو داری برو بیا بسکه
مُوحّدیم، تو گفتی خدا خدا بسکه
نیامده همه گفتیم لا شریکَ له
صدای پای تو پیچیده در حرا بسکه
بزرگ و کوچک بتها به سجده افتادند
زگریه ی سحرت ریخت ربّنا بسکه
تویی که حور و ملک شد اسیر و مدهوشت
ردای سبز نبوّت نشسته بر دوشت
به استناد همه آیه های جبرائیل
نریخت از دهنت غیر باده ی تهلیل
بخوان به دین تو ایمان بیاورند اکنون
هزار بار زبور و هزار بار انجیل
بخوان! بلال بگوید اذان، دمِ کعبه
بگو به ابرهه دیگر رسیده عام الفیل
از ابتدا شده فرق تو با همه معلوم
نشسته اند کنار تو چارده معصوم
کنار موی سیاهت سحر که چیزی نیست
ز معجزات تو شق القمر که چیزی نیست
به زیر پای شما ریخته سپاه ملک
به روی تاج سرت، چند پَر که چیزی نیست
بگو که منکرت اصلاً بیاورد دنیا
شبیه حضرت زهرا اگر که چیزی نیست
توئی که دست خدا را در آستین داری
محمدی و خدائی که آفرین داری
زکوثر تو دهد شاخه های طوبا بَر
نمی شود ز تو پیدا در این جهان بهتر
روایت تو ز معراج می کند اثبات
که در جمیع ذواتی به صورتی دیگر
علی مگر که نخوابیده است جای شما
پس امر کن بنشیند به جای تو حیدر
نشانده اند پس از تو جماعتی خودخواه
سه تا خلیفه به جای علی ولی الله
علی امام من است و به خویش می بالم
علی است روزی هر روز و رزق هر سالم
یتیم کوچه نشینِ حوالی نجفم
چه خوب! چونکه می آید خودش به دنبالم
مگر نگفته به حارث فَمَن یَمُت یَرَنی
خودم فدای علی میشوم چه خوشحالم
بهشت، حُجره ای از وادی السّلام علی است
اگر که محترمم من به احترام علی است
شده بهشت به نام علی و عاشق ها
به دست آمده باهم دلِ موافق ها
رسانده خلق خدا را به عالم بالا
رسانده ظرف گدایی به دست لایق ها
حسینی ام، حسنی ام به فاطمه سوگند
چه باده ای به لبم ریخت قالَ صادق ها
هزار نقشه کشیدیم از رواق بقیع
به طاق عرش رسیدیم زیر طاق بقیع
اشعار امام صادق(ع)
رضا دین پرور
خطبههای فصیح تو دریاست
خندههای ملیح تو غوغاست
سینهی ما… ضریح تو اینجاست
رحمتی و شبیه تو زهراست
نامتان هم مرا خوشایند است
چشم تو کرده بر دلم اثبات
من کجا خواندن از شما… هیهات
پس نوشتم به جای این ابیات
بر محمد و آل او صلوات
این دعا ضامنِ فرستنده است
راه سخت است، راهِ حل داری
میل برچیدن هُبَل داری
صحبت از ربّ لمیزل داری
فاطمه را که در بغل داری
دشمن ابترت سرافکنده است
سوره خواندی و از ولی خواندی
هر کجا بیمعطلی خواندی
سنگ هم خوردی و ولی خواندی
آیهآیه “علی علی” خواندی
شاهد حرف من خداوند است
بستر تو که جای هرکس نیست
منبر تو که جای کرکس نیست
پس خلافت برای ناکس نیست
لایق مسند شما پس نیست…
…غیر خیبرشکن که رزمنده است
حشر، حق است… پس اجل حق است
راه توحید از ازل حق است
الحق این حرف چون عسل حق است
حق علی و علی معَ الْحَق است
حق علی را به قلب ما کنده است
میوه داده است اشک و آه علی
دو جهان، شیعه شد سپاه علی
مذهب صادق است، راه علی
مثل موجی به تکیهگاه علی…
…مکتب جعفری خروشنده است
محمدجواد شیرازی
اشعار ولادت حضرت رسول (ص)
بازدیدها: 0