انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رحمة الله علیه سال 1357 با تکیه بر آموزههای قرآن و اهل بیتعلیهم السلام توانست نظام 2 هزار 5000 ساله شاهنشاهی را در هم شکند و نظامی بر پایه قرآن کریم در ایان اسلامی برپا شد.
انس و علاقه حضرت امام خمینی رحمة الله علیه به قرآن کریم و تکیه ایشان بر آیات الهی در همه ابعاد انقلاب موضوعی بود که سبب شد تا نهال انقلاب به ثمر بنشیند و آوازه آن در جای جای جهان به گوش رسد.
انس و علاقه امام به قرآن ما را بر آن داشت تا در آستانه 22 بهمنماه سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی برخی از خاطرات قرآنی حضرت امام خمینی رحمة الله علیه را منتشر کنیم که در ادامه تقدیم میشود.
ختم قرآن کریم در هفت سالگی
امام در مکتب خانه آخوند ملا ابوالقاسم تحصیل میکردند. ملا ابوالقاسم پیرمردی بود که مکتب خانهاش نزدیک ما بود. من هم پیش او درس خوانده بودم. هر یک از ما بچهها در مکتبخانه روزی نیم جزء قرآن میخواندیم و هر وقت کسی قرآن را ختم میکرد و به آخر میرسید رسم بود که به سایر بچهها و به ملا ناهار بدهد. امام پس از ختم قرآن که سنش تقریباً هفت سال بود، برای فراگیری ادبیات و درس عربی نزد شیخ جعفر پسر عموی مادر ما رفت.
آیت الله پسندیده، مجله پاسدار اسلام، شماره 86
تلاوت قرآن در هر فرصتی
امام در فاصلهای که بعد از نماز ظهر و عصر برای ناهار میآمدند، اگر در این مدت کوتاه چند دقیقهای فرصت پیدا میشد قرآن بر میداشتند و میخواندند که گاهی این اوقات کمتر از دو دقیقه بود ولی ایشان نمیگذاشتند بیهوده عمرشان به هدر رود.
مرضیه حدیده چی، «سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمة الله علیه»، ج 4، ص46
تلاوت قرآن بعد از شنیدن خبر شهادت پسر
وقتی مرحوم آقا مصطفی رحلت کرده بودند قرار شد جمعی به اتفاق حاج احمد آقا به محضر امام برسند و به صورت تدریجی خبر را به امام برسانند. یکی گفت: از حاج آقا مصطفی تازه از بیمارستان چه خبر؟ آقای میرزا حبیب الله اراکی گفت: الان از بیمارستان تلفن کردند که ایشان را مثل اینکه باید زودتر به بغداد برسانند. احمد آقا جلوی صدای گریهاش را نتوانست بگیرد ولی رویش را برگرداند که آقا او را نبینند. ولی امام صورتش را برگرداند و گفت احمد چته؟ مگر حاج آقا مصطفی مرده؟ اهل آسمانها میمیرند و از اهل زمین کسی باقی نمیماند، همه میمیریم. آقایان بفرمایید سرکارتان. خودشان هم بلند شدند و وضو گرفند و مشغول خواندن قرآن شدند.
حجتالاسلام فرقانی، سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، ج 1، ص 62.
بخوان جانم
وقتی هلیکوپتر به زمین نشست افراد انتظامات یک دالان انسانی تا نزدیکی جایگاه درست کردند و امام همراه حاج احمد آقا و چند تن از روحانیون روی جایگاه قرار گرفتند. نخست یک نوجوان با صدایی بسیار خوش و دلنشین چند آیه از قرآن مجید همراه با ترجمه قرائت کرد. هر بار که او میخواست تلاوتش را ختم کند، امام به او میگفت: «بخوان جانم».
روزنامه کیهان 14 بهمن 57
من قرآن را تبرک کنم؟ این چه کارهایی است که میکنید؟
یکبار فردی تعدادی قرآن در قطع کوچک که فقط محتوی چند عدد از سورههای قرآن است را آورده بود تا پس از امضای امام برای رزمندگان جبههها هدیه برد. وقتی یکی از آقایان پاکت محتوی قرآنها را برداشت و به طرف امام نزدیک کرد، امام به گمان آنکه طبق معمول که گاهی نبات و امثال آن را برای تبرک خدمتشان میبردیم دستشان را جلو آوردند ولی وقتی چشمشان به داخل پاکت افتاد فرمودند: اینها چیست؟ به عرض رسید: قرآنهایی است که برای تبرک خدمتتان آوردهاند. امام که همیشه حرکاتش کاملا آرام و معقول بود ناگهان به طور بیسابقهای با شتاب و شدت مضطربانهای دستشان را عقب کشیده و با لحن تند و عتاب آمیز فرمودند: «من قرآن را تبرک کنم؟ این چه کارهایی است که میکنید؟»
حجتالاسلام رحیمیان، سرگذشتهای ویژه از زندگانی امام خمینی، ج 5، ص 69.
چون قرآن میخواندی به تو علاقهمند شدم
من در حرم حضرت علی علیه السلام قرآن میخواندم و دائماً آنجا بودم. امام مرا در آنجا دیدند و علاقهمند بودند که مرا بپذیرند از این رو یک نفر را به سراغ بنده فرستادند، ابتدا نرفتم چون تصور میکردم امام از من دلگیر هستند و قصد شکایت دارند. بار دوم همان شخص به سراغم آمد و گفت: امام با تو کار دارند، گفتم: شما را به خدا بگویید چکار دارند، گفت: به خدا نمیدانم، گفتم: نکند از دست من ناراحت هستند، گفت: نه؛ فقط به من گفتهاند که برو آن مردی را که در حرم است به اینجا بیاور، به او گفتم: شما بروید من خواهم آمد، او هم رفت.
وقتی خدمت امام رسیدم از بنده پرسیدند اسمت چیست؟ گفتم: حاج ابراهیم خادم نجفی، فرمودند: دوست داری در این خانه بمانی و به ما کمک کنی؟ گفتم: آقا من چه کاری از دستم ساخته است؟ فرمودند: در کارها وارد میشوی. مطمئن باش که در اینجا راحت هستی، ضمناً من به خودت علاقهمند شدهام و مهم نیست که چقدر در انجام کارها توانا باشی. چون تو آدم مؤمنی هستی و من هر موقع که به حرم میآمدم تو را مشغول قرآن و دعا میدیدم.
ابراهیم خادم نجفی، خدمتکار منزل امام در نجف، پا به پای آفتاب، جلد 2، صفحه 9.
انس ویژه با آیات الهی در ماه رمضان و سه ختم قرآن
حضرت امام، رضوانالله علیه، توجه ویژهای نسبت به ماه رمضان داشته و بدین جهت، ملاقاتهای خودشان را در ماه رمضان تعطیل میکردند و به دعا و تلاوت قرآن و... میپرداختند و خودشان میگفتند: «خود ماه مبارک رمضان، کاری است». در این ماه، ایشان، شعر نمیخواندند و نمیسرودند و گوش به شعر هم نمیدانند، دگرگونی خاصی متناسب با این ماه در زندگی خود ایجاد میکردند، به گونهای که این ماه را سراسر به تلاوت قرآن مجید و دعا کردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپری میکردند.
یکی از همراهان امام در نجف اظهار میکرد که امام خمینی رحمة الله علیه در ماه رمضان هر روز ده جزء قرآن میخواندند؛ یعنی در هر سه روز یک دوره قرآن میخواندند. برادران خوشحال بودند که توانستهاند دو دوره قرآن را در ماه رمضان بخوانند ولی بعد فهمیدند که امام ده دوره قرآن را ختم کردهاند.
هر کس میخواهد آدم شود قرآن بخواند
وقتی غذای امام را داخل اتاق میبردم وارد اتاق که میشدم میدیدم قرآن را بازکردهاند و مشغول قرائت قرآن هستند مدتی این مسئله (کثرت قرائت قرآن) ذهنم را مشغول کرده بود تا اینکه روزی به امام عرض کردم: حاج آقا شما سراپای وجودتان قرآن عملی است دیگر چرا اینقدر قرآن می خوانید؟ امام مکثی کردند و فرمودند: «هر کس بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند.»
منبع:فارس
بازدیدها: 188