انقلاب اسلامی و مخاطرات پیش رو/بخش نخست
مأموریت اصلی انقلاب، ارائه ی آلترناتیوی در برابر مدل زندگی سکولار لیبرالیستی غرب مدرن است.
انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب طلیعهدار است که خبر از ظهور تاریخی دینی به جای تاریخ مدرن میدهد. غرب مدرن که در زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران، نزدیک به یک قرن بود که متفکّران جدّی اش، انحطاط روزافزون عالم مدرن را دریافته و هریک به طریقی و با نگرانی و اضطراب از آن سخن میگفتند و نیز دنبالههای غربزده آنها در داخل کشور که کلّیت «کاست روشنفکری» متجدّدمآب و مدرنیست ایران را تشکیل میدادند، چشمانداز قریبالوقوع خشکیدن باتلاق فرماسیون غربزدگی مدرن را درک میکردند، در پی چارهجویی برآمدند تا به طریقی به خیال باطل خودشان، انقلاب را از نفس اندازند و با تغییر وضع، بساط حکومت بردهداران مدرنیست را در ایران احیاء نمایند و به گمان واهی خود، مانع طلوع تاریخ دینی بشر شوند. از این رو بود که انواع و انبوه توطئهها علیه انقلاب اسلامی و نظام دینی و بهویژه علیه قلب نظام که ولایتفقیه است، طراحی و تدارک و اجرا شد و هنوز نیز میشود.
البتّه استکبار لیبرالیستی در دشمنی و مقابله با نظام و انقلاب اسلامی ایران یک دلیل دیگر هم برای برگزیدن راه جنگ نرم داشت و آن، فهم این نکته بود که انقلاب اسلامی در حقیقت بسیار فراتر از یک انقلاب صرفاً سیاسی – اجتماعی – اقتصادی است و مأموریت اصلی آن، ارائه آلترناتیوی در برابر مدل زندگی سکولار لیبرالیستی و بورژوایی غرب مدرن است. در واقع غرب مدرن به روشنی دریافته بود که انقلاب اسلامی اساساً افق تاریخی – فرهنگی متفاوتی را در مقابل کلّیت و تمامیت عالم اومانیستی قرار داده و مینهد و بنابراین کوشید تا با استفاده از انبوه امکانات رنگارنگ و پیچیده رسانهای و فرهنگی که دارد به مبارزه با آن برخیزد و بدینسان بود در ابتدا، استکبار لیبرالیستی به فکر کودتای نظامی و تجاوز مستقیم میلیتاریستی افتاد و پس از مدتی که ناموفق بودن روشهایی از این دست را تجربه کرد، رو به تهاجم فرهنگی و جنگنرم آورد.
استکبار لیبرالیستی زمانی رویکرد جنگنرم (جنگ پیچیده فرهنگی – سیاسی تمام عیار) را علیه حکومت و ملّتی که با آن سر ستیز دارد، برمیگزیند که به این نتیجه میرسد که آن حکومت به پشتوانه ی حمایت مردمی و جاذبههای ایدئولوژیک و نیز توان استراتژیک دفاعیاش، از طرق نظامی سرنگون شدنی نیست. دشمن از نخستین سالهای دهه ۱۳۶۰ شمسی تهاجم خزنده و روزافزون فرهنگی خود را آغاز کرد. تهاجمیکه از حدود سالهای ۱۳۶۶ و ۱۳۶۷ دیگر تدریجاً صورت مشهود و سازمانیافته و بسیار فعّالی پیدا میکند و مدّتی بعد به یک تهاجم پیچیده فرهنگی – سیاسی بدل میگردد، همان که میتوان جنگنرم نامیدش.
ابزار این جنگ نرم بسیار گسترده و پیچیده، مقالات، کتب، نوارها، فیلمها، CDها، رمانها، تئوریها و اقسام مختلف آراء و نظرات به ظاهر و به اصطلاح آکادمیکی است که تحت عنوان «آموزههای علمی» در رشتههای مختلفی چون روانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، تاریخ، هنر، حقوق و برخی دیگر متفرعات علوم انسانی مدرن، ترویج و تدریس میگردد؛ و یا در هیئت کتب، مجلات، فیلمهای سینمایی و اقسام فرق شبه معنوی سکولار، به صورت گسترده در میان جوانان و مردم کشور تبلیغ و توزیع میشود.
محتوا و هدف این آثار مختلف به اصطلاح علمی و فرهنگی، تخریب بنیانهای اعتقادی و مذهبی و هویت معنوی و باورها و ارزشهای اخلاقی جامعه ایرانی از یکسو و ترویج سکولاریسم در همه اقسام و اشکالش در قلمروهایی چون: سیاست، ادبیات، فرهنگ عمومی، مباحث نظری و فلسفی، اخلاق، سبکزندگی، تفسیرهای دینی … از سوی دیگر میباشد. آنچه روح غالب و اصلی و هدف غایی و نهایی همه این کوششهای پیچیده و رنگارنگ فرهنگی – سیاسی است، همانا مبارزه با اسلام فقاهتی و تفکّر اصیل دینی و حکومت دینی و اصل ولایتفقیه به عنوان جان و جوهر انقلاب اسلامی است.
کارگزاران، سربازان و افسران این جنگنرم گسترده، رنگارنگ و بسیار ماهرانه سازماندهی شده توسط استکبار که پشت تابلوهای ظاهرالصلاحی چون: ترویج علم و فرهنگ بشری، خردگرایی، حقوق بشر، آزادی بیان و اندیشه، فعّالیت صرف فرهنگی و علمی بدون ترویج هیچ ایدئولوژیای، فعّالیت ادبی و نگارش رمان و داستان، فعّالیت اطّلاعرسانی آزاد، ژورنالیسم حرفهای، دفاع از حقوق زنان و مقابله با تبعیضهای جنسیتی و بسیاری عناوین دیگر از این قسم، پنهان شدهاند. همانا کلّیت کاست روشنفکری مدرن ایران است که در هیئت رماننویسان، منتقدان ادبی، شاعران، کارگردانان، سینماگران، مترجمان و تئوریسینهای مختلف فعّال در علومسیاسی و علوماجتماعی و تاریخ و روانشناسی و اقتصاد و غیره ظاهر گردیدهاند که در پس پشت انبوه رنگارنگ و به ظاهر متنوّع این فعّالیتهای بسیار گسترده و دامنهدارشان چند هدف عمده به هم پیوسته نهفته است و آنها ترویج سکولاریسم و براندازی نظام ولایت فقیه و به شکست کشاندن انقلاب اسلامی و دفاع از کلّیت عالم غرب مدرن و کفر اومانیستی است.
در حقیقت، استکبار مدرن به سرکردگی استعمار سرمایهداری لیبرال به منظور دفاع از هویت رو به زوال خودش از تمامی بسترها و امکاناتی که به طور بالقوّه و بالفعل در ایران دارد و عمدتاً محصول حضور فعّال استعماری در دو قرن گذشته در کشور ما بوده و نیز از امکاناتی که سیطره ی قریب به صدساله ی فرماسیون غربزدگی شبه مدرن در ایران برای استکبار مدرن پدید آورده است و وجود کاست روشنفکری مروّج مدرنیته، وجود طیفی از بوروکرات تکنوکراتهای غربزده، ساختار نظام آموزشی ملهم از غرب مدرن که مروّج آموزههای مدرنیستی هستند، وجود یک طبقه ی سرمایهدار سکولار متأسّفانه نیرومند در کشور، وجود یک طبقه ی متوسّط مدرن فعّال در عرصههای فرهنگی و اجتماعی تنها نمونههایی از آن هستند که در مسیر به راه انداختن و پیشبرد جنگنرم علیه انقلاب اسلامی و نظام ولایتفقیه استفاده کرده و میکند.
در این پیکار بزرگ تاریخی که در هیئت جنگنرم، میان اردوی انقلاب اسلامی ایران و کلّیت نیروها و جریانهای مروّج و مدافع استکبار لیبرالیستی در جریان است، پارهای مخاطرات برای اردوگاه انقلاب اسلامی وجود دارد که جا دارد به بررسی آنها البتّه به اختصار بپردازیم.
مخاطرات پیش روی انقلاب اسلامی در آغاز دهه ی پیشرفت و عدالت
در تقابل میان انقلاب اسلامی به عنوان طلیعه دار ظهور عالم اسلامی و کلّیت نظام استکبار مدرن به سرکردگی استکبار لیبرالیستی و با محوریت سرمایهداری استعماری ماسونی ایالت متّحده آمریکا، در جریان خودی (متعهّد به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه) نقطه قوّتهای بسیار و نیز برخی نقطه ضعفها وجود دارد. به منظور پیشبرد امر مبارزه با استکبار لیبرالیستی و پیروزی در این رویارویی سرنوشتساز، باید تحلیلی واقع بینانه از امکانات و تواناییها و همچنین نقطه ضعفها و کمبودهای خودمان داشته باشیم.
در این گفتار میخواهیم عمدتاً به بررسی برخی مخاطرات و ضعفهای اردوگاه انقلاب بپردازیم. زیرا به لطف الهی نقطه قوّتهای اردوی انقلاب بسیار زیاد است و درباره آن سخن گفته شده است. امّا به طور جدّی جای آن است که در خصوص پارهای مخاطرات مهم که نیروهای استکباری در جنگ نرم عمدتاً از آنها برای ضربه زدن به انقلاب استفاده میکنند و یک نمونه آن را در کودتای فتنه سیاه ۱۳۸۸ شاهد بودیم، سخن بگوییم. مخاطرات جدّی و اصلی ای که نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ایران با آنها روبهرو است را میتوان در مقولات ذیل فهرستوار دستهبندی کرد؛
- حضور و فعّالیت طیفی از بوروکرات تکنوکراتهای لیبرال صفت فرهنگی که ژست و ظاهر انقلابی داشته و یا دارند و به عنوان عناصر نفوذی بسترساز جنگ نرم عمل میکنند.
- وجود یک کاست (طبقه) روشنفکری مدرنیست سکولاریست بسیار فعّال در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی.
- حضور آشکار و پنهان یک جناح نئولیبرالیست در درون نظام که متأسّفانه در موارد بسیاری موجب پیدایی شکافهای فعّال سیاسی – اجتماعی در مجموعه نظام و کشور گردیده است.
- وجود طیفی از تکنوکرات بوروکراتهای سیاسی – اقتصادی که بخشی از آنها به هسته مرکزی طبقه سرمایهدار سکولاریست ایران بدل گردیدند.
- حضور یک طبقه سرمایهدار سکولاریست متنفّذ.
- سیطره ی تأسّفبار سخن و جهانبینی علوم انسانی مدرن غربی در نظام دانشگاهی و آکادمیک کشور و وجه غالب بدنه ی کارشناسی کشور.
- شکلگیری یک طبقه متوسّط مدرن که اسیر جهانبینی علوم انسانی سکولار و سخن (به جای گفتمان از سخن استفاده میکنیم) لیبرالی حاکم بر کاست روشنفکری مدرن ایران است و بخشی از لایه ی مرفّه آن در فتنه ی سیاه ۱۳۸۸ بعضاً به عنوان پیاده نظام فریب خورده کاست حاکمان (یهودی – ماسونی) پنهان جهانی عمل کرد.
البتّه این عوامل به صورت یک مجموعه عمل میکنند و ترتیبی که برای فهرست کردن آنها در نظر گرفتیم، به هیچ روی بیانگر تقدّم و یا تأخّر در میزان خطر و یا اهمّیت و نفوذ آنها نمیباشد.
بحث را از حضور و فعّالیت طیفی از بوروکرات تکنوکراتهای لیبرال صفت فرهنگی شروع کنیم. اینها عمدتاً در سالهای دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ و حتّی بخشی از سالهای آغازین دهه ۱۳۸۰ (قبل از روی کار آمدن دولت اصولگرا) مسئولیتهای مهم و تأثیرگذاری در بخشهای سیاستگذاری و اجرا در حوزههای فرهنگی و مطبوعاتی و هنری داشتند، با در پیش گرفتن رویکردهای جهتدار مغرضانه، عملاً فضایی برای فعّالیت گسترده ی باندهای روشنفکری آتئیست (غیر مذهبی و روشنفکران به اصطلاح دینی التقاطی) پدید آوردند.
… ادامه دارد.
پرتال فرهنگی راسخون
منبع: کتاب نقد حال، دفتر اول؛ شهریار زرشناس؛ نشر معارف؛ قم؛ 1393.
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 0