اهتزاز پرچم غدیر در زیارت غدیریه امام هادی علیه السّلام | بخش دوم

خانه / پیشنهاد ویژه / اهتزاز پرچم غدیر در زیارت غدیریه امام هادی علیه السّلام | بخش دوم

اهتزاز پرچم غدیر در زیارت غدیریه امام هادی علیه السّلام –  قسمت دوم

بیان اوصاف امیرالمؤمنین در کلام امام هادی علیهما السّلام

۴- امام هادی علیه السّلام در زیارت خود به بعضی از صفات برجسته جدش امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام اشاره فرموده است:

أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَزَلْ لِلْهَوَى مُخَالِفا وَ لِلتُّقَى مُحَالِفا وَ عَلَى کَظْمِ الْغَیْظِ قَادِرا وَ عَنِ النَّاسِ عَافِیا غَافِرا وَ إِذَا عُصِیَ اللَّهُ سَاخِطا وَ إِذَا أُطِیعَ اللَّهُ رَاضِیا وَ بِمَا عَهِدَ إِلَیْکَ عَامِلا رَاعِیا لِمَا اسْتُحْفِظْتَ حَافِظا لِمَا اسْتُودِعْتَ مُبَلِّغا مَا حُمِّلْتَ مُنْتَظِرا مَا وُعِدْتَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا اتَّقَیْتَ ضَارِعا وَ لا أَمْسَکْتَ عَنْ حَقِّکَ جَازِعا وَ لا أَحْجَمْتَ عَنْ مُجَاهَدَهِ غَاصِبِیکَ [عَاصِیکَ‏] نَاکِلا وَ لا أَظْهَرْتَ الرِّضَى بِخِلافِ مَا یُرْضِی اللَّهَ مُدَاهِنا وَ لا وَهَنْتَ لِمَا أَصَابَکَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَ لا ضَعُفْتَ وَ لا اسْتَکَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّکَ مُرَاقِبا مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ تَکُونَ کَذَلِکَ بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّکَ وَ فَوَّضْتَ إِلَیْهِ أَمْرَکَ.

     گواهی می دهم ای امیرمؤمنان! که تو همیشه با هوای نفس مخالفت کرده و همواره به همراه تقوا و پرهیزکاری ، بر فروخوردن خشم و غضب توانا بودی، و از بدی های مردم، چشم می پوشیدی، و هنگامی که مردم از دستور خدا سرپیچی می کردند، تو سخت خشمناک می شدی، و چون راه طاعت می پیمودند تو خوشنود می گشتی، و به هرچه عهد و پیمان داشتی عمل می کردی و آن چه را که باید پاس داری، کاملا رعایت کردی و هرچه را به ودیعت نزد تو گذاشتند، محافظت فرمودی.

     و آن چه از فرمان خدا بر عهده تو بود که به مردم تبلیغ کنی، انجام دادی. گواهی می دهم که تقیه تو از دشمنان نه به خاطر ذلت و خواری (بلکه برای رضای خدا) بود و خودداری کردن تو از گرفتن حقت نه به سبب عجز و ناتوانی بود، و هرگز اظهار رضایت برخلاف رضای خدا از آنان نکردی و نه از راه سستی و ضعف در برابر ستم هایی که به تو رسید تسلیم شدی و از طلب حق خود کوتاهی کردی، پناه به خدا! هرگز از ترس و ضعف و ناتوانی نبود – بلکه ظلمی که کردند در راه دین خدا منظور داشتی و کارت را به خدا واگذاشتی.

امام هادی علیه السّلام، در این بخش از سخنان خود از روی برخی از صفات والای امام علی علیه السّلام و نمونه های برجسته ای که در شخصیت جدش امیرالمؤمنین بوده پرده برداشته است که از آن جمله:

۱- مخالفت با هوای نفس است که هیچ چیزی را علی علیه السّلام بر اطاعت و رضای خدا مقدم نداشت.

۲- ملازمت آن حضرت با تقوا و پرهیزگاری، که همواره با هر خو و خصلت نیکی همراه و به هر عملی که او را می توانست به خداوند نزدیک کند سرگرم بود.

۳- فروخوردن خشم.

۴- گذشت و چشم پوشی از ستمگران و متجاوزان به حقش.

۵- خشم گرفتن او بر تبهکاران و بیدینان.

۶- خودداری امام از حق خلافت خویش، که انگیزه این خویشتنداری ترس و ناتوانی نبود، بلکه تنها مصالح عالیه اسلام بود و بس.

     امام هادی علیه السّلام دنباله بیان صفات جدش علی علیه السّلام را چنین ادامه می دهد و می گوید: لا تَحْفِلُ بِالنَّوَائِبِ وَ لا تَهِنُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ، وَ لا تَحْجِمُ عَنْ مُحَارِبٍ.

     و در سختی ها و شداید روزگار باکی نداشتی و در مشکلات سستی به خود راه نمی دادی، و از جنگ ها – در راه اسلام – باز نایستادی.

     به راستی از برجسته ترین صفات امام علیه السّلام آن بود که وی چون کوهی استوار بود که به هیچ تندبادی نمی لغزید، و از سختی هایی که به او رو می آورد باکی نداشت همچنان که از جنگ های دشمنان و مخالفان باز نمی ایستاد.

و باز امام هادی علیه السّلام، صفات جدش را بیان می کند و خطاب به آن بزرگوار می گوید:

وَ أَنْتَ الْقَائِلُ لا تَزِیدُنِی کَثْرَهُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّهً وَ لا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَهً وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعا لَمْ أَکُنْ مُتَضَرِّعا

     و تو بودی که گفتی، نه اجتماع مردم در اطراف من باعث عزت و بزرگی من می شود و نه تفرقه مردم از اطراف من باعث وحشت و نگرانی من می گردد در حالی که تمام مردم نیز مرا واگذارند.

     پدیده دیگری از صفات امام امیرالمؤمنان علی علیه السّلام، تمسّک آن حضرت به حق و عدالت است که به هیچ چیز دیگر از مظاهر فریبنده دل نبسته بود، نه اجتماع توده ها در اطرافش باعث فزونی عزت و بزرگی بود، همچنین نه پراکنده شدن آنان از پیرامون آن بزرگوار باعث فزونی وحشت و نگرانی، اگر تمام مردم او را وامی گذاشتند، باعث اندوه وی نبود، بلکه آن چه که دل آن بزرگوار را خشنود می ساخت گسترش عدالت و انتشار حق و حقیقت در میان مردم بود و بس.

غدیر خم در کلام امام هادی علیه السّلام

۵- همچنین، این زیارتنامه مشتمل بر بیان جریان غدیر است که مسلمانان در آن جا با امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام به عنوان خلیفه و امام ایشان بیعت کردند، از این رو امام هادی علیه السّلام می گوید:

أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اسْتَجَابَ لِنَبِیِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِیکَ دَعْوَتَهُ ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهَارِ مَا أَوْلاکَ لِأُمَّتِهِ إِعْلاءً لِشَأْنِکَ وَ إِعْلانا لِبُرْهَانِکَ وَ دَحْضا لِلْأَبَاطِیلِ وَ قَطْعا لِلْمَعَاذِیرِ فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَهِ الْفَاسِقِینَ وَ اتَّقَى فِیکَ الْمُنَافِقِینَ أَوْحَى إِلَیْهِ رَبُّ الْعَالَمِینَ «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»

     همانا خداوند دعای پیامبرش را درباره تو مستجاب کرد ، آن گاه خداوند پیامبرش را مأمور ساخت تا امامت تو را بر امت آشکار کند تا مقام والای تو هویدا گردد، و برهان حقانیت تو بر مردم آشکار شود، و سخنان بیهوده مخالفان نابود گردد و راه عذر و بهانه مردم قطع شود. و چون پیامبر (صلّی الله علیه و آله) از فتنه و آشوب فاسقان و بدکاران درباره تو بیم داشت و از منافقان نسبت به تو می هراسید، خداوند رب العالمین به آن حضرت وحی کرد: «ای پیامبر! آن چه از طرف پروردگارت – درباره خلافت علی – بر تو نازل شده است بر امّت ابلاغ کن که اگر ابلاغ نکنی رسالت خدا را هرگز ابلاغ نکرده ای و – اگر از فتنه بدکاران و منافقان – بیمناکی خدا تو را از شر مردم نگه می دارد.»

فَوَضَعَ عَلَى نَفْسِهِ أَوْزَارَ الْمَسِیرِ وَ نَهَضَ فِی رَمْضَاءِ الْهَجِیرِ فَخَطَبَ وَ أَسْمَعَ وَ نَادَى فَأَبْلَغَ ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ فَقَالَ هَلْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا بَلَى فَأَخَذَ بِیَدِکَ وَ قَالَ :«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». فَمَا آمَنَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیکَ عَلَى نَبِیِّهِ إِلا قَلِیلٌ وَ لا زَادَ أَکْثَرَهُمْ غَیْرَ تَخْسِیرٍ.

     این بود که پیامبر زحمت سفر را بر خود هموار کرد و در بیابان شنزار و در گرمایی طاقت فرسا قیام کرد و خطبه ای آغاز نمود و با صدای بلند به گوش تمام مردم رساند و حکم خدا را ابلاغ کرد و پس از ابلاغ از مرد مپرسید: ای مردم آیا من امر خدا را به شما ابلاغ کردم؟ همگی گفتند: آری یا رسول الله. عرض کرد: بار خدایا تو خود شاهد باش. سپس فرمود: آیا بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ مردم همه عرض کردند: چرا یا رسول الله. آن گاه دست تو را – علی – گرفت و فرمود: «هر که را من سرپرست و آقایم، این علی سرپرست و مولاست، بارالها دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن دار آن کس را که علی را دشمن بدارد و یاری کن هر که را که او را یاری کند و خوار گردان هر که او را خوار سازد» و باز ای فرمانروای اهل ایمان آن چه خداوند درباره تو بر پیامبرش نازل فرمود: جز اندکی ایمان نیاوردند و بیشتر مردم جز زیان برای خود چیزی نیفزودند.

Ayeh-ekmale-din

     به راستی روز غدیر، جزئی از رسالت اسلام بود و حیات اسلام در هیچ حال از آن بی نیاز نبود، رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – پس از خود رهبری روحانی و حکومتی برای مردم تضمین فرمود و آن را در مسیر تاریخ سرگردان نگذاشت تا امواج فتنه ها و نگرانیها در کام خود فرو برد، بلکه برای مردم رهبر، تعیین کرد و امّت در روز غدیر به عنوان امام و فرمانفرما با وی بیعت کردند، و این آیه مبارکه در آن باره نازل شد:

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا»

… امروز دین شما را به حد کمال رساندم، و نعمت را بر شما تمام کردم و بهترین دینها را که اسلام است برایتان برگزیدم.

گوشه ای از مصائب امیرالمؤمنین از زبان امام هادی علیه السّلام

۶- امام هادی علیه السّلام در زیارت خود به آن مصائب و شدایدی که جدش امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام گرفتار شده بود اشاره کرده و آن حضرت را مخاطب قرار داده می گوید:

ثُمَّ مِحْنَتُکَ یَوْمَ صِفِّینَ وَ قَدْ رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ حِیلَهً وَ مَکْرا فَأَعْرَضَ الشَّکُّ وَ عُزِفَ الْحَقُّ وَ اتُّبِعَ الظَّنُّ أَشْبَهَتْ مِحْنَهَ هَارُونَ إِذْ أَمَّرَهُ مُوسَى عَلَى قَوْمِهِ فَتَفَرَّقُوا عَنْهُ وَ هَارُونُ یُنَادِی بِهِمْ وَ یَقُولُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى وَ کَذَلِکَ أَنْتَ لَمَّا رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ قُلْتَ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهَا وَ خُدِعْتُمْ فَعَصَوْکَ وَ خَالَفُوا عَلَیْکَ وَ اسْتَدْعَوْا نَصْبَ الْحَکَمَیْنِ فَأَبَیْتَ عَلَیْهِمْ وَ تَبَرَّأْتَ إِلَى اللَّهِ مِنْ فِعْلِهِمْ وَ فَوَّضْتَهُ إِلَیْهِمْ.

     باز رنج و محنت تو در روز جنگ صفین، که به مکر و حیله، قرآن ها را بر سر نیزه بلند کردند و مردم را به شک و تردید واداشتند، و دین حق را بازیچه قرار دادند و از گمان خود پیروی کردند، در آن هنگام – یا علی – غم تو نظیر غم و اندوه هارون بود، وقتی که حضرت موسی او را فرمانروای مردم قرار داد و مردم از اطراف او پراکنده شدند، هرچه هارون به آنان هشدار داد و گفت: «شما به این – گوساله سامری – امتحان می شوید، پروردگار شما خداوند بخشاینده است، از من پیروی کنید، و امر مرا اطاعت کنید – قوم موسی به هارون – گفتند ما بر پرستش گوساله ثابت می مانیم، تا موسی به سوی ما بازگردد» و همچنین بود، حال تو – یا علی هنگامی که قرآن ها را بر سر نیزه بلند کردند، فرمودی: ای مردم! این فتنه و فریب و امتحانی است برای شما. آنان با تو مخالفت کردند و از فرمان تو سرباز زدند و از تو تقاضای تعیین حکمین کردند پس تو از نصب حکمین خودداری کردی و از کار زشت آنها بیزاری جستی و به ناچار، کار را به خود آنها واگذاشتی.

فَلَمَّا أَسْفَرَ الْحَقُّ وَ سَفِهَ الْمُنْکَرُ وَ اعْتَرَفُوا بِالزَّلَلِ وَ الْجَوْرِ عَنِ الْقَصْدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ وَ أَلْزَمُوکَ عَلَى سَفَهٍ التَّحْکِیمَ الَّذِی أَبَیْتَهُ وَ أَحَبُّوهُ وَ حَظَرْتَهُ وَ أَبَاحُوا ذَنْبَهُمُ الَّذِی اقْتَرَفُوهُ، وَ أَنْتَ عَلَى نَهْجِ بَصِیرَهٍ وَ هُدًى وَ هُمْ عَلَى سُنَنِ ضَلالَهٍ وَ عَمًى فَمَا زَالُوا عَلَى النِّفَاقِ مُصِرِّینَ وَ فِی الْغَیِّ مُتَرَدِّدِینَ حَتَّى أَذَاقَهُمُ اللَّهُ وَبَالَ أَمْرِهِمْ فَأَمَاتَ بِسَیْفِکَ مَنْ عَانَدَکَ فَشَقِیَ وَ هَوَى وَ أَحْیَا بِحُجَّتِکَ مَنْ سَعِدَ فَهُدِیَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ غَادِیَهً وَ رَائِحَهً وَ عَاکِفَهً وَ ذَاهِبَهً فَمَا یُحِیطُ الْمَادِحُ وَصْفَکَ وَ لا یُحْبِطُ الطَّاعِنُ فَضْلَکَأَنْتَ أَحْسَنُ الْخَلْقِ عِبَادَهً وَ أَخْلَصُهُمْ زَهَادَهً وَ أَذَبُّهُمْ عَنِ الدِّینِ.

     اما وقتی آشکار شد، و به نادانی و عمل زشتشان پی بردند و بر خطا و جور و ستم خود واقف شده و اعتراف کردند پس از آن نیز راه اختلاف و تفرقه را پیش گرفتند و حکم سفیهانه ای را تقاضا و اصرار کردند و تو خودداری کردی، و آنها دوست داشتند، و تو آن را خطا و مخاطره آمیز شمردی، و باز آنان گناهی را که خود مرتکب شده بودند، مباح و روا دانستند و تو همواره از روی آگاهی و بصیرت در راه هدایت بودی و آنان در گمراهی و ضلالت گام برمی داشتند، تا این که خداوند کیفر کار زشتشان را به آنان چشانید، و معاندان و منافقان همگی بیچاره و نگونبخت شدند و به وسیله شمشیر تو به قعر جهنم رفتند، و سعادتمندان از یاران تو با برهان و ارشاد تو هدایت یافتند پس درود خدا بر تو، در تمام آغاز و انجام کار – صبح و شام – ایستادن و حرکت کردنت، ای که هیچ مدح کننده ای به اوصاف کمالت نرسد، و دشمنان و بدخواهانت به مقام فضل و کمالت احاطه پیدا نکنند. تو در عبادت بهترین خلقى، و در پارسایى خالص ‏ترین آنانى، و در دفاع از دین‏ سرسخت ‏ترین ایشان.

     به راستی از بزرگترین مصائب و گرفتاری هایی که امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام دچار شد، همان مکر و حیله بر سر نیزه کردن قرآن ها بود که تمام پیروزی های درخشانی را که نصیب یاران امام علیه السّلام شده بود درهم ریخت در حالی که سپاه امام در آستانه فتح نهایی قرار داشت و نزدیک بود که قوای ستمگر را که با این جنگ می خواست اسلام را نابود سازد و پرچم دین را درهم نوردد، برای همیشه از میان بردارد. امام امیرالمؤمنین علیه السّلام، درخواست حکمیت را پذیرفت از ترس جاهلانی که اسلام را نشناخته و عقل و خردشان کارایی نداشت و سر از فرمان امام علیه السّلام پیچیده و نافرمانی کردند و شمشیرها را به سمت امام کشیدند و با آن حضرت اعلان جنگ کردند – که اگر این درخواست احمقانه را نپذیرد، با او خواهند جنگید – با این وصف، امام کارآزموده، هیچ چاره ای جز اجابت درخواست آنها را نداشت از این رو جنگ را متوقف ساخت و به این ترتیب حکومت عدل و داد درهم پیچیده شد و معاویه – سرانجام – پیروز شد و در نتیجه ظلم و جور و استبداد همه جا را فراگرفت.

     و چون برای این مردم نادان روشن شد که معاویه در بلند کردن قرآن ها بر سر نیزه قصد مکر و فریب داشته، با عجله تمام به سراغ امام علیه السّلام آمدند و از او خواستند تا از پذیرش حکمیت! توبه کند و به این گناه! خود اعتراف نماید که چرا وی درخواست آنها را برای صلح پذیرفت! این بود که امام علیه السّلام امتناع ورزید، زیرا که آن حضرت در سراسر زندگی پاک خود که مملو از نیکی ها و خوبی در حق اسلام و مسلمین بود هرگز مرتکب گناهی نشده بود که توبه کند. و چون امام علیه السّلام خودداری کرد و از پذیرش درخواست آنان سرباز زد، اعلام جنگ کردند و جنگ نهروان اتفاق افتاد که باعث بدبختی ها و مشکلات سیاسی فراوانی برای مسلمین شد و آشوب ها و گرفتاری ها برای مسلمانان در پی داشت.

جهت بهره مندی بیشتر و ادامۀ این زیارت شریف، به بخش زیارات مخصوصه امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در مفاتیح الجنان مراجعه فرمایید.

سلام و درود بیکران حضرت حق بر وجود نازنین امام هادی علیه آلاف التحیه و الثناء

     به عنوان حسن ختام، به این حدیث ناب نبوی که مشهور به حدیث سفینه است اشاره کنیم؛ قال رسول الله صلّی الله علیه وآله: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ ، مَنْ رَکِبَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» تا بدانیم نجات در همراهی با امام علیه السّلام است؛ نه قدمی جلوتر و نه قدمی عقب تر که باطل است و سبب هلاک و نابودی و این تعبیر در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی علیه السّلام نقل شده آمده است؛ «فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَکُمْ لاَحِقٌ وَ اَلْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِقٌ وَ اَلْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ إِلَیْکُمْ».

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

بازدیدها: 128

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *