اول، مادرش را به کربلا برد بعد رخت شهادت پوشید
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام به نقل از فارس، با اوضاع جنگی که در افغانستان حاکم بود، گذراندن یک زندگی معمولی در افغانستان برای خانوادهاش سخت بود، اما چون دانشآموز خیلی باهوشی بود، پدر و دو برادرش کار میکردند تا محمود بتواند با خیال راحت، درس بخواند. درسش را در مقطع مهندسی معدن خواند؛ موقعیت خوبی هم برایش در افغانستان فراهم بود، اما وقتی دید در سوریه جنگ است، راهی ایران شد و بعد از ۴ سال مجاهدت به افغانستان بازگشت.
او یک ماه در افغانستان بود و ازدواج کرد و با همسرش به ایران آمد. سه ماه از ازدواجشان میگذشت که نتوانست از همرزمانش در سوریه دور بماند. محمود دوباره راهی سوریه شد و در حالی که با موتورسیکلت برای شناسایی رفته بود، بر اثر برخورد با مین به شدت مجروح شد و به شهادت رسید. در ادامه روایت مادر و برادر شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون «محمود حیدری» را می خوانیم.
در رشته مهندسی معدن درس خوانده بود
مادر شهید محمود حیدری میگوید: ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمدیم و در اشتهارد ساکن شدیم. فرزندانم در ایران به دنیا آمدند. با توجه به اینکه امنیت برای زندگی در افغانستان کمی بهتر از قبل شده بود، دوباره به مزارشریف برگشتیم. سه پسر و یک دختر داشتم. همه فرزندانم خوشاخلاق و خوب هستند، اما محمود روحیه معنوی بالایی داشت. همیشه قبل از ما برای خواندن نماز صبح بیدار میشد. وقتی پولی به دستش میرسید، به نیازمندان کمک میکرد. محمود بین فرزندانم بچه درسخوانی بود و همیشه نمره ۲۰ میگرفت. او در دانشگاه افغانستان در رشته مهندسی معدن درس خواند و ما خوشحال بودیم که زحمت چند سالهاش برای تحصیل کمکم دارد به ثمر میرسد.
او درباره حضور شهید محمود حیدری در سوریه میگوید: بعد از آغاز جنگ گروهک تروریستی داعش در سوریه، محمود بدون اینکه بگوید قصد دارد به سوریه برود، گفت: میخواهم به ایران بروم؛ چون در کودکی ایران را نگشتم. الان میخواهم بروم ایران را ببینم. ما هم محمود را راهی کردیم و چند ماه بعد به ما خبرداد که در سوریه است. وقتی شنیدم برای دفاع از حرم بیبی زینب سلام الله علیها به سوریه رفته خوشحال شدم و گفتم: «خدا به همراهت.» پسرم حدود ۴ سال در سوریه بود و دو ـ سه بار به افغانستان آمد.
آرزوی مادر شهید
مادر شهید محمود حیدری، درباره ماجرای رفتن به کربلا و سوریه اظهار میدارد: وقتی محمود نوجوان بود، پدرش به کربلا رفت. شرایط طوری نبود که من هم به کربلا بروم و از این موضوع ناراحت بودم. آن موقع محمود به من گفت یک روز تو را به کربلا میبرم. محمود چند ماه قبل از شهادتش برنامهریزی کرد تا من از افغانستان به ایران بیایم و از ایران مرا به کربلا ببرد. بالاخره به آرزویم رسیدم و پسرم من را به کربلا برد. بعد از آن مدتی در ایران بودم و هماهنگ کرد و به زیارت حرم بیبیزینب سلام الله علیها هم رفتم.
حتی مادر نیز نتوانست او را از رفتن دوباره منصرف کند
در طول دورانی که محمود به سوریه رفت، دو ـ سه بار به افغانستان بازگشت. یک بار برای مراسم عروسی برادر بزرگترش بود و بار آخر هم که راهی وطنش شد، همانجا ازدواج کرد. یک ماه کنار خانوادهاش بود و بعد از عروسی، با همسرش به ایران آمد. دو ماه از حضور محمود در ایران میگذشت که دوباره تصمیم گرفت به سوریه برود. مادرش خیلی با محمود صحبت کرد تا مانع رفتنش شود، اما او در تصمیمش جدی بود و دوباره راهی سرزمین رزمندگان مدافع حرم شد، در حالی که همسرش دو ماهه باردار بود.
مادر در تشییع فرزندش نبود
مادر شهید محمود حیدری درباره شنیدن خبر شهادت فرزندش بیان میکند: یک روز صبح زود دَرِ خانهمان را زدند؛ وقتی در خانه را بازکردم، دیدم بزرگان فامیل هستند. از آنها پرسیدم عجیب است این موقع صبح آمدید! گفتند آمدیم یک چای بخوریم. من در حالی که متعجب بودم، تعارف کردم و به منزلمان آمدند. بعد از دقایقی دیدم اشک از چشم داییام جاری شد. پرسیدم برای محمود اتفاقی افتاده؟ به ما گفتند که محمود شهید شده است. ۴۰ روز بعد از شهادت محمود کارهایمان را انجام دادیم و به ایران آمدیم. عصر بود که به اشتهارد کرج رسیدیم و صبح روز بعد سر مزار پسر تازهدامادم رفتیم.
نحوه شهادت
محسن حیدری برادر شهید محمود حیدری درباره نحوه شهادت بیان میکند: شب اول محرم بعد از برگزاری مراسم سینهزنی رزمندگان، برادرم به همراه یکی از همرزمان برای شناسایی و گشتزنی در منطقه سوار موتورسیکلت میشوند. موتورسیکلت آنها بعد از طی کردن مسافتی به مین برخورد کرده و برادرم به دلیل شدت جراحات به شهادت میرسد و همرزمش نیز هر دو پایش را از دست میدهد. بعد از شنیدن خبر شهادت برای کسب تکلیف خاکسپاری با پدرم تماس گرفتم که او گفت: طول میکشد تا به ایران بیاییم. پیکرش را دفن کنید. عمهام و همسر شهید و تعدادی از اقوام در ایران بودند که با حضور آنها پیکر محمود را در اشتهارد کرج به خاک سپردیم.
او ادامه میدهد: در دورهای که محمود در سوریه بود، من هم خیلی تلاش کردم به سوریه بروم. دو بار هم برای اعزام به پادگان رفتم، اما محمود اجازه نداد به سوریه بروم.
درباره شهید
شهید محمود حیدری از رزمندگان دهه هفتادی لشکر فاطمیون است که در اشتهارد (در استان البرز) به دنیا آمد. او بعد از گذراندن دوره ابتدایی به همراه خانواده به افغانستان رفته و در آنجا تا مقطع مهندسی معدن تحصیل میکند. محمود در سال ۹۳ به سوریه اعزام می شود و بعد از ۴ سال مجاهدت در ۲۱ شهریور ماه سال ۹۷ به شهادت میرسد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهرستان اشتهارد البرز آرام میگیرد. از این شهید یک فرزند دختر به نام اسماء به یادگار مانده است. دختری که هفت ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد.
بازدیدها: 0