حجت الاسلام علیرضا پناهیان شبهای ماه مبارک در ساعت 23 در مصلای تهران با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت میکند؟» سخنرانی دارند. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در جلسه پنجم را میخوانید
کسانی که میگویند نباید کسی را به زور به سمت بهشت بُرد، باید تأکید کنند که نباید کسی را هم به زور به سمت جهنم بُرد
• هدایت سرشار از احترام به انسان است. یکی از وجوه این احترام آن است که «هدایت، اجباری نیست» و کسی را با اکراه به سمت بهشت نمیبرند. کسانی که فکر میکنند برای انسان احترام قائل هستند و میگویند نباید انسانها را به زور به سمت بهشت بُرد، یقیناً آنها از جبر و اکراه بدشان میآید. پس باید به مراتب تأکید کنند که نباید کسی را هم به زور به سمت جهنم بُرد، نباید کسی را با اغواگری به سمت پلیدیها کشاند و باید زبان اغواگران و فریبکاران را برید و این کاری است که امام زمان(ع) در حد کاملش انجام خواهد داد، چون این اغواگران و فریبکاران در واقع مردم را با حیله به سمت جهنم میبرند.
• هدایت نهتنها با اجبار نیست، بلکه با اشاره و امهال (مهلت دادن) است و همۀ این وجوه هدایت، به خاطر رعایت احترام و کرامت انسان است.
هدایت، یک جریان مستمر است نه یک جریان مقطعی / برای روشن ماندن چراغ، باید جریان برق دائماً وصل باشد
• ویژگی مهم دیگری که در تعریف هدایت وجود دارد این است که هدایت یک جریان مستمر است نه یک جریان مقطعی، یعنی ما همیشه نیاز به هدایت داریم و اینطور نیست که یکبار هدایت شویم و بعد این جریان هدایت قطع شود. امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ معنای «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم» فرمودند: یعنی توفیق را برای ما ادامه بده و مهلت هدایت را برای ما ادامه بده؛ أَدِمِ لَنَا تَوْفِيقَكَ الَّذِي بِهِ أَطَعْنَاكَ فِي مَاضِي أَيَّامِنَا حَتَّى نُطِيعَكَ كَذَلِكَ فِي مُسْتَقْبَلِ أَعْمَارِنَا» (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)/ ص 44).
• یکی از علما میفرمود: هدایت مثل جریان برق است. وقتی جایی با جریان برق روشن شد، نمیشود گفت: «خُب دیگر، روشن شد و دیگر نیاز به برق نیست، میتوانید آن را قطع کنید!» جریان برق باید دائماً وصل باشد تا روشنایی چراغ تداوم داشته باشد.
هر لحظه اگر «هدایت» قطع شود سقوط خواهیم کرد
• خیلیها فکر میکنند هدایت یعنی اینکه من معتقد شوم، و همینکه معتقد شدم، دیگر کافی است! این یکی از حیلههای ابلیس است که به انسان القاء میکند که «الحمدلله، تو هدایت شدی و کار تو درست شد! دیگر میتوانی بروی و آسوده باشی!» در حالی که هدایت یک جریان مستمر است و اگر لحظهای قطع شود، انسان سقوط خواهد کرد. اگر دیروز هدایت شدی، امروز هم دوباره نیاز به هدایت داری. هدایت در مقام تشبیه، مثل ضربان قلب است که انسان هر لحظه به آن نیاز دارد.
• هر دفعهای که در نماز میگویید: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم» نباید «إهدنا» را به معنای آغاز هدایت خودتان درنظر بگیرید، و بعد تصور کنید که نیازی نیست هر روز این هدایت را از خداوند تقاضا کنیم. باید «إهدنا» را به معنای تداوم توفیق، در نظر آوریم. اگر احساس باید در معنای هدایت در ما ایجاد شد، هم تواضع ما بالا میرود و هم تمنای ما به درگاه خداوند را زیاد میکند.
هدایت باید مستمر باشد و افزایش یابد
• بعد از استمرار، یک مسئلۀ دیگری دربارۀ «هدایت»، افزایش یافتن آن است. این یک خسران است که انسان وقتی هدایت شد، احساس کند دیگر به هدایت و ترقی هدایت نیاز ندارد. خداوند متعال در قرآن کریم، بحث افزایش هدایت را بیشتر از ادامۀ هدایت تأکید فرموده است.
• خداوند دربارۀ اصحاب کهف میفرماید: «اینها جوانانی بودند که ایمان آوردند (که ایمانشان ناشی از هدایت ما بود) و ما هدایت آنها را اضافه کردیم؛ِ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً» (کهف/ 13) همچنین میفرماید: «خدا بر هدایتِ مهتدیان، میافزاید؛ وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً» (مریم/ 76) همچنین میفرماید: «هر کسی از ما هدایت بپذیرد، ما بر هدایتش میافزاییم و به او تقوا میدهیم، وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم» (محمد/ 17) معلوم میشود ما هدایت نپذیرفتهایم که هدایتمان اضافه نمیشود. یعنی اصلاً شروع نکردهایم و تازه داریم به این فکر میکنیم که حرکت را آغاز کنیم یا نه! کسانی که ازدیاد هدایت را طلب نمیکنند، در واقع دارند درجا میزنند.
اگر برای ازدیاد هدایت غصه نخورید، سراغ ازدیاد مادیات و حبالدنیا خواهید رفت
• کاری کنید که هقهق گریۀ شما در مناجاتتان برای ازدیاد هدایت باشد. یعنی برای ازدیاد هدایت، دلتان بگیرد و غصه در دلتان جمع شود. بروید درِ خانۀ خدا ضجه بزنید و بگویید: «خدایا! ما از اینکه در این حدّ باقی ماندهایم، ناراحت هستیم» ازدیاد هدایت، دِسِر غذای دین نیست، بلکه روند طبیعی جریان هدایت است. در واقع معنای دقیقِ «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم» است، تداوم هدایت و ازدیاد آن است.
• اگر هدایت انسان افزوده نشود و تعلقش به پروردگار اضافه نشود و در معنویات رشد نکند، به دنبال این میرود که در مادیات رشد کند و در مادیات هم محدودیتها فراوان است و رشد چندانی وجود ندارد، و این باعث میشود اخلاق انسان بد شود. روحیات فاسد، از همینجا نشأت میگیرد. این انسان باید یک چیزی را اضافه میکرد، ولی اشتباهاً میخواهد یک چیز دیگری را اضافه کند. شما اگر دنبال ازدیاد هدایت و معنویت و نورانیت نباشید، به این مشکل دچار خواهید شد.
• هدایت، خروج از ظلمت به سوی نور است و این یک جریان مستمر است. اگر انسان در نورانیترین وضعیت هم قرار داشته باشد، باید آن را ظلمت بداند و بیشتر به سمت نورانیت حرکت کند. و اگر کسی متوقف شود، بهجای اینکه هدایت و نورانیت خودش را اضافه کند، حبّ مقام و حبّالدنیای خودش را اضافه میکند و روز به روز فاسدتر میشود. یا هدایت اضافه میشود و یا ضلالت و گمراهی اضافه میشود. امام صادق(ع) میفرماید: «اگر کسی دو روزش مساوی باشد، ضرر کرده است و اگر روز دوم پایینتر از روز اول باشد، ملعون است؛ مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُون» (الامالی صدوق/ ص 668)
اگر مذهبیها دنبال ازدیاد هدایت نباشند دچار عُجب میشوند و سقوط میکنند
• اگر دنبال این نباشیم که هدایت و نورانیت خود را اضافه کنیم، اتفاق بسیار بدی میافتد و آن اینکه به آدم مذهبیِ بدی تبدیل خواهیم شد. یعنی آدمی که ظاهرش مذهبی و باطنش خبیث است. اینها بدتر از کافران هستند و کارشان به «نفاق» میانجامد. اینها دچار کفر بعد از ایمان میشوند و به افراد بسیار رذل و پلیدی تبدیل خواهند شد. قاتلان امام حسین(ع) اینگونه بودند.
• اگر در جامعۀ اسلامی ما، مذهبیها و حزباللهیها دنبال ازدیاد هدایت نباشند، بوی تعفنِ عُجب و تکبر از آنها به مشام میرسد. چون متواضع کسی است که محتاج باشد و احساس نیاز کند. کسی که تمنای ازدیاد هدایت دارد، به فقر و نیازش واقف است اما کسی که خودش را محتاج نداند، متواضع نخواهد بود.
• کسی فکر نکند که وقتی مسلمان و مؤمن شد، مانند آن است که یک قرارداد ثابت بسته است و بعد میتواند حرکت نکند و در همان وضعیت باقی بماند. اگر ازدیاد هدایت و ایمان را نخواهیم، دچار ازدیاد ضلالت خواهیم شد.
• کسی که هدایت را پذیرفته است، مشغول دوام هدایت و افزایش آن خواهد بود. خداوند متعال، به انسان روزی مادی و معنوی (هدایت) میدهد. ولی چنین شخصی، دیگر به روزی مادی کاری ندارد بلکه فقط به دنبال هدایت است. اما کسی که دلمشغولی هدایت ندارد، مدام به رزق و روزیاش توجه دارد و دائماً بر سرِ کم و زیاد شدن روزی، با خدا چانه میزند. خداوند هم میگوید: «او برای گرفتن هدایت از من هیچ تقاضایی نمیکند و چانهای نمیزند، اما همینکه بر اساس مصلحت، مقداری از روزیش را کم میکنم، چانه میزند و اخلاقش به هم میریزد!»
• باید ببینیم که چقدر برای تداوم هدایت خودمان، غصه میخوریم و چقدر تمنای ازدیاد هدایت داریم؟ خداوند از بندگانی که تمنای ازدیاد هدایت ندارند، گِله دارد که «ما هدایت او را نمیافزاییم ولی او غُصه نمیخورَد!»
بازدیدها: 267