“این ماه محرّم و صفر، که ماه برکات اسلامى است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه داریم به ذکر مصائب اهل بیت(علیه السلام) که با ذکر مصائب اهل بیت(علیه السلام) زنده مانده است این مذهب تا حالا……محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکارى سیدالشهدا- سلام اللَّه علیه- است که اسلام را براى ما زنده نگه داشته است”.[2] و … .
ایشان دلیل چنین تفکری را در سخنرانی های مختلف خود ارائه نموده اند. به بخشی از یک سخنرانی ایشان توجه فرمایید:
در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارک، مىترسند. این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است. و اگر یک مطلبى بخواهد براى اسلام خدمتى بکند و شخصى بخواهد که مطلبى را بگوید، سرتاسر کشور به واسطه همین گویندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت یکدفعه منتشر مىشود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهى، این بیرق حسینى، اسباب این مىشود که سازمان داده شده باشد. اگر قدرتهاى بزرگ در منطقههاى خودشان بخواهند که یک اجتماعى ایجاد کنند، با فعالیتهاى زیادى که شاید چند روز یا چند دهه مىکنند، در یک شهرى، یک عده- فرض کنید- صدهزار نفرى، پنجاه هزار نفرى با خرجهاى زیاد و زحمتهاى زیاد مجتمع مىشوند و به قول آن کسى که مىخواهد صحبت کند، گوش مىدهند. لکن شما مىبینید که براى خاطر همین مجالسى که مردم را به هم پیوند داده است، این مجالس عزایى که مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اینکه یک مطلبى پیش مىآید، در یک شهر نه، در سرتاسر کشور، تمام قشرهاى مردم و عزاداران حضرت سیدالشهدا مجتمع مىشوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده بشود و تبلیغات بشود ندارد؛ با یک کلمه، وقتى مردم ببینند که این کلمه از حلقوم سیدالشهدا- سلام اللَّه علیه- بیرون مىآید همه با هم مجتمع مىشوند. اینکه بعضى از ائمه- شاید امام باقر بوده، من الآن خوب یادم نیست- مىفرماید که براى من یک نفر نوحه سرا در منى بگذارید که آنجا براى من گریه بکند و عزا بگیرد، (1) نه این است که حضرت باقر- سلام اللَّه علیه- احتیاج به این داشته است و نه اینکه براى او شخصاً فایدهاى داشته است، لکن جنبه سیاسى او را ببینید. در منى آن وقتى که از همه اقطار عالم آدم مىآید آنجا، یک کسى بنشیند یا اشخاصى نوحه سرایى کنند براى امام باقر و جنایت کسانى که با او مخالفت کردند و او را- مثلا- به شهادت رساندند، ذکر کند و این مسئله موجى باشد در همه دنیا.
شاید غربزدهها به ما مىگویند که «ملت گریه» و شاید خودیها نمىتوانند تحمل کنند که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است. یک مجلس عزا چقدر ثواب دارد. نتوانند هضم کنند و نتوانند هضم کنند آن چیزهایى که براى ادعیه ذکر شده است و آن ثوابهایى که براى دو سطر دعا ذکر شده است. نمىتوانند این را ادراک کنند و هضم کنند. جهت سیاسى این دعاها و این توجه به خدا و توجه همه مردم را به یک نقطه، این، این است که یک ملت را بسیج مىکند براى یک مقصد اسلامى. مجلس عزا نه براى این است که گریه کنند براى سیدالشهدا و اجر ببرند- البته این هم هست و دیگران را اجر اخروى نصیب کند- بلکه مهم، آن جنبه سیاسى است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این [که] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمىتواند این کار را به مقدارى که عزاى حضرت سیدالشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند ..
شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنى و نوحه سرایى نبود، 15 خرداد پیش مىآمد. هیچ قدرتى نمىتوانست 15 خرداد را آنطور کند، مگر قدرت خون سیدالشهدا. و هیچ قدرتى نمىتواند این ملتى که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهاى بزرگ براى او توطئه چیدهاند، این توطئهها را خنثى کند، الّا همین مجالس عزا. در این مجالس عزا و سوگوارى و نوحه سرایى براى سید مظلومان و اظهار مظلومیت؛ یک کسى که براى خدا و براى رضاى او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است، اینطور ساخته جوانانى را که مىروند در جبه ها و شهادت را مىخواهند و افتخار به شهادت مىکنند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر مىشوند و آنطور مادران را مىسازد که جوانهاى خودشان را از دست مىدهند و باز مىگویند باز هم یکى دو تا داریم. این مجالس عزاى سیدالشهداست و مجالس دعا و دعاى کمیل و سایر ادعیه است که مىسازد این جمعیت را اینطور، و اساس را اسلام از اول بنا کرده است به طورى که با همین ایده و با همین برنامه به پیش برود. و چنانچه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسئله چه هست و این عزادارى براى چه هست و این گریه براى چه اینقدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمىگویند، ما را «ملت حماسه» مىخوانند. اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتى بود که قدرت بر همه چیز داشت، اینادعیهاى که از او باقى مانده است، چه کرده است و چطور مىتواند تجهیز بکند، به ما نمىگفتند که ادعیه براى چیست؟ اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالس مصیبت جنبه سیاسى و اجتماعىاش چیست، نمىگویند که براى چه این کار را بکنیم. تمام روشنفکرها و تمام غربزدهها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند، نمىتوانند یک 15 خرداد را ایجاد کنند. آنچه این قدرت را دارد آن است که در تحت لواى او همه مجتمعند …..
ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسى است که زنده نگه مىدارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفتهها هست و جنبشهاى این طورى هست. اگر بُعد سیاسى اینها را اینها بفهمند، همان غربزدهها هم مجلس بپا مىکنند و عزادارى مىکنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند. من امیدوارم که هرچه بیشتر و هرچه بهتر این مجالس بر پا باشد. و از خطباى بزرگ تا آن نوحه خوان در این تأثیر دارد. آن که ایستاده پاى منبر چند شعر مىگوید و چند شعر مىخواند با آن که در منبر است و خطیب است، اینها هر دو در این مسئله تأثیر دارند؛ تأثیر طبیعى دارند.
گرچه خود بعضى اشخاص هم ندانند دارند چه مىکنند، مِنْ حِیْثُ لا یَشْعُرْ ..
تقریباً ما به این مرتبه رسیدهایم که ملت ما یکدفعه یک انقلابى کرد و یک انفجارى درش حاصل شد که نظیر آن در هیچ جا نبود. یک ملتى که همه چیزش وابسته بود و این رژیم سابق همه چیز این را از دست داده بود و همه شرافت انسانى این کشور را از دست داده بود و همه چیز ما را وابسته کرده بود، یکدفعه یک انفجارى حاصل شد که این انفجار در برکت همین مجالسى بود که همه کشور را، همه مردم را دور هم جمع مىکرد و همه به یک نقطه نظر مىکردند. این مسئله را باید آقایان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه درست بیشتر از آن قدرى که من مىدانم، براى مردم تشریح کنند تا اینکه گمان نکنند که ما یک ملت گریه هستیم. ما یک ملتى هستیم که با همین گریهها، یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم .”[3] در ارتباط با فلسفه عزاداری بر امام حسین(علیه السلام)، مباحث دیگری در همین پایگاه مطرح شده است که به عنوان نمونه، می توانید پرسشهای 2302 (سایت: 2518) را مطالعه فرمایید.
ایشان دلیل چنین تفکری را در سخنرانی های مختلف خود ارائه نموده اند. به بخشی از یک سخنرانی ایشان توجه فرمایید:
در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارک، مىترسند. این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است. و اگر یک مطلبى بخواهد براى اسلام خدمتى بکند و شخصى بخواهد که مطلبى را بگوید، سرتاسر کشور به واسطه همین گویندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت یکدفعه منتشر مىشود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهى، این بیرق حسینى، اسباب این مىشود که سازمان داده شده باشد. اگر قدرتهاى بزرگ در منطقههاى خودشان بخواهند که یک اجتماعى ایجاد کنند، با فعالیتهاى زیادى که شاید چند روز یا چند دهه مىکنند، در یک شهرى، یک عده- فرض کنید- صدهزار نفرى، پنجاه هزار نفرى با خرجهاى زیاد و زحمتهاى زیاد مجتمع مىشوند و به قول آن کسى که مىخواهد صحبت کند، گوش مىدهند. لکن شما مىبینید که براى خاطر همین مجالسى که مردم را به هم پیوند داده است، این مجالس عزایى که مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اینکه یک مطلبى پیش مىآید، در یک شهر نه، در سرتاسر کشور، تمام قشرهاى مردم و عزاداران حضرت سیدالشهدا مجتمع مىشوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده بشود و تبلیغات بشود ندارد؛ با یک کلمه، وقتى مردم ببینند که این کلمه از حلقوم سیدالشهدا- سلام اللَّه علیه- بیرون مىآید همه با هم مجتمع مىشوند. اینکه بعضى از ائمه- شاید امام باقر بوده، من الآن خوب یادم نیست- مىفرماید که براى من یک نفر نوحه سرا در منى بگذارید که آنجا براى من گریه بکند و عزا بگیرد، (1) نه این است که حضرت باقر- سلام اللَّه علیه- احتیاج به این داشته است و نه اینکه براى او شخصاً فایدهاى داشته است، لکن جنبه سیاسى او را ببینید. در منى آن وقتى که از همه اقطار عالم آدم مىآید آنجا، یک کسى بنشیند یا اشخاصى نوحه سرایى کنند براى امام باقر و جنایت کسانى که با او مخالفت کردند و او را- مثلا- به شهادت رساندند، ذکر کند و این مسئله موجى باشد در همه دنیا.
شاید غربزدهها به ما مىگویند که «ملت گریه» و شاید خودیها نمىتوانند تحمل کنند که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است. یک مجلس عزا چقدر ثواب دارد. نتوانند هضم کنند و نتوانند هضم کنند آن چیزهایى که براى ادعیه ذکر شده است و آن ثوابهایى که براى دو سطر دعا ذکر شده است. نمىتوانند این را ادراک کنند و هضم کنند. جهت سیاسى این دعاها و این توجه به خدا و توجه همه مردم را به یک نقطه، این، این است که یک ملت را بسیج مىکند براى یک مقصد اسلامى. مجلس عزا نه براى این است که گریه کنند براى سیدالشهدا و اجر ببرند- البته این هم هست و دیگران را اجر اخروى نصیب کند- بلکه مهم، آن جنبه سیاسى است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این [که] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمىتواند این کار را به مقدارى که عزاى حضرت سیدالشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند ..
شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنى و نوحه سرایى نبود، 15 خرداد پیش مىآمد. هیچ قدرتى نمىتوانست 15 خرداد را آنطور کند، مگر قدرت خون سیدالشهدا. و هیچ قدرتى نمىتواند این ملتى که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهاى بزرگ براى او توطئه چیدهاند، این توطئهها را خنثى کند، الّا همین مجالس عزا. در این مجالس عزا و سوگوارى و نوحه سرایى براى سید مظلومان و اظهار مظلومیت؛ یک کسى که براى خدا و براى رضاى او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است، اینطور ساخته جوانانى را که مىروند در جبه ها و شهادت را مىخواهند و افتخار به شهادت مىکنند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر مىشوند و آنطور مادران را مىسازد که جوانهاى خودشان را از دست مىدهند و باز مىگویند باز هم یکى دو تا داریم. این مجالس عزاى سیدالشهداست و مجالس دعا و دعاى کمیل و سایر ادعیه است که مىسازد این جمعیت را اینطور، و اساس را اسلام از اول بنا کرده است به طورى که با همین ایده و با همین برنامه به پیش برود. و چنانچه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسئله چه هست و این عزادارى براى چه هست و این گریه براى چه اینقدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمىگویند، ما را «ملت حماسه» مىخوانند. اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتى بود که قدرت بر همه چیز داشت، اینادعیهاى که از او باقى مانده است، چه کرده است و چطور مىتواند تجهیز بکند، به ما نمىگفتند که ادعیه براى چیست؟ اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالس مصیبت جنبه سیاسى و اجتماعىاش چیست، نمىگویند که براى چه این کار را بکنیم. تمام روشنفکرها و تمام غربزدهها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند، نمىتوانند یک 15 خرداد را ایجاد کنند. آنچه این قدرت را دارد آن است که در تحت لواى او همه مجتمعند …..
ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسى است که زنده نگه مىدارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفتهها هست و جنبشهاى این طورى هست. اگر بُعد سیاسى اینها را اینها بفهمند، همان غربزدهها هم مجلس بپا مىکنند و عزادارى مىکنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند. من امیدوارم که هرچه بیشتر و هرچه بهتر این مجالس بر پا باشد. و از خطباى بزرگ تا آن نوحه خوان در این تأثیر دارد. آن که ایستاده پاى منبر چند شعر مىگوید و چند شعر مىخواند با آن که در منبر است و خطیب است، اینها هر دو در این مسئله تأثیر دارند؛ تأثیر طبیعى دارند.
گرچه خود بعضى اشخاص هم ندانند دارند چه مىکنند، مِنْ حِیْثُ لا یَشْعُرْ ..
تقریباً ما به این مرتبه رسیدهایم که ملت ما یکدفعه یک انقلابى کرد و یک انفجارى درش حاصل شد که نظیر آن در هیچ جا نبود. یک ملتى که همه چیزش وابسته بود و این رژیم سابق همه چیز این را از دست داده بود و همه شرافت انسانى این کشور را از دست داده بود و همه چیز ما را وابسته کرده بود، یکدفعه یک انفجارى حاصل شد که این انفجار در برکت همین مجالسى بود که همه کشور را، همه مردم را دور هم جمع مىکرد و همه به یک نقطه نظر مىکردند. این مسئله را باید آقایان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه درست بیشتر از آن قدرى که من مىدانم، براى مردم تشریح کنند تا اینکه گمان نکنند که ما یک ملت گریه هستیم. ما یک ملتى هستیم که با همین گریهها، یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم .”[3] در ارتباط با فلسفه عزاداری بر امام حسین(علیه السلام)، مباحث دیگری در همین پایگاه مطرح شده است که به عنوان نمونه، می توانید پرسشهای 2302 (سایت: 2518) را مطالعه فرمایید.
[1] صحیفه امام، ج 13، ص 326، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، چاپ چهارم، 1386 ش.
[2] همان، ج 15، ص 330.
[3] همان، ج 16، 348-344.
[2] همان، ج 15، ص 330.
[3] همان، ج 16، 348-344.
منبع:اسلام کوئست
بازدیدها: 128