بازخوانی «عزت، حکمت و مصلحت» در سياست خارجی
احمد امامی
بازتاب اهداف و سياستهاي هر کشوری در صحنه بينالملل، در مفهومی به عنوان سیاست خارجی تجلی پیدا میکند و سیاست خارجی در واقع مجموعهای از خطمشيها، مواضع، روشها و اقداماتی است که یک دولت در محیط بیرونی و در صحنهبینالملل در راستای اهداف و منافع ملی خود دنبال میکند. اتخاذ سیاست خارجی تابع دو دسته متغیرهای داخلی و خارجی است. مبانی و اصول حاکم بر نظام سیاسی و حاکمان آن، ظرفیتها و توانمندیهای کشور در حوزههای مختلف، نیازها و اولویتهای کشور از متغیرهای داخلی و ساختار و ماهیت نظام بینالملل، فرصتها و تهدیدات کشور در محیط بیرونی از جمله متغیرهای خارجی است. هر کشور در سیاست خارجی با تنوعی از مخاطبان و بازیگران شامل: دولتها، نهادهای بینالمللی، ملتها، شرکتهای چندملیتی و … روبرو است که از ابزارها و شیوههای متنوعی در ارتباط یا مواجهه با آنها بهره میگیرد. در این میان، دیپلماسی یکی از شیوههای متداول اجرای سیاست خارجی است. دیپلماسی هنر برقراری روابط و مدیریت مناسبات در سیاست خارجی است که شکل سنتی آن بر رابطه یک دولت با دولت های دیگر و نهادها و سازمانهای رسمی در صحنه بینالملل تاکید دارد. موضوع دیپلماسی سنتی نیز سیاست و رفتار دولتهای دیگر است، اما نوع دیگر دیپلماسی که در چند دهه اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، به برقراری ارتباط با مردم و جنبشهای مردمی تاکید دارد و از آن به دیپلماسی عمومی یاد میشود. موضوع دیپلماسی عمومی، نگرش و رفتار افکار عمومی در محیط خارجی است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر مبانی گفتمان انقلاب اسلامی و مکتب سیاسی- الهی امام خمینی(ره) است. عنصر محوری و دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی و مکتب حضرت امام(ره)؛ اسلام ناب محمدی(ص) و آموزههای متعالی آن با تاکید بر سیره نبوی و فرهنگ علوی و عاشورایی است که هم بر مشخصههای روشی(انقلابی) و هم بر امتیازات ماهوی و هدفی (اسلامی) آن تاکید دارد. این موضوع را میتوان در اولین و تاريخىترين سند مبارزاتی[1] معمار بزرگ انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی در سال 1323 و در سیر مبارزاتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و ملت ایران از سال 1323 تا پیروزی انقلاب در سال 1357، مشاهده کرد. گفتمان انقلاب اسلامی از آغاز یک رویکرد جهانشمول را برای حاکمیت اسلام بر جهان دنبال کرده است و روشن بود که تحقق چنین هدف بزرگی نه تنها در مناسبات متداول و رسمی با دولتها ممکن نخواهد بود، بلکه خود این دولتها عمده ترین مانع پیش رو خواهند بود. لذا «ملتها و جنبشهای مردمی رهاییبخش» مخاطب اصلی این گفتمان شدند و دیپلماسی عمومی اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این رابطه شد. بر همین اساس میثاق ملی مردم ایران با اشاره به لزوم «دفاع از حقوق همه مسلمانان» تاکید میکند: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد. بنا بر این در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.»[2]
اهداف و ادبیاتی که گفتمان انقلاب اسلامی با تلفیقی از «آرمانگرایی و واقعنگری» تعقیب و ترویج کرده است، هژمونی گفتمانهای موجود ماتریالیستی (لیبرالیستی و مارکسیستی) را که مبتنی بر اومانیسم (انسان محوری) بودند، به چالش کشید و این آغاز یک رابطه مناقشهآمیز و دامنهدار با رژیمهای سیاسی (لیبرال دمکراسی و کمونیستی) شد که گفتمانهای ماتریالیستی را نمایندگی میکردند. از این رو، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر شعار «نه شرقی- نه غربی» ملت انقلابی ایران، بر «نفی هر گونه سلطهجویی و سلطه پذیری» و «عدم تعهد در برابر قدرت های سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دول غیرمحارب»[3] استوار گردید و شیوه دیپلماسی سنتی مبنای تنظیم مناسبات جمهوری اسلامی ایران با دولتها قرار گرفت که سه اصل «عزت، حکمت و مصلحت» مبنای این مناسبات و اصول حاکم بر دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران اعلام شد.
مفهوم شناسی «عزت، حکمت و مصلحت»
در سیاست کلی نظام جمهوری اسلامی ایران؛ «عزت و حكمت و مصلحت، يك مثلث الزامى براى چارچوب ارتباطات بينالمللى»[4] ترسیم شده است. عزت در لغت به معنی «عزیز» و «گرامیشدن» آمده است و در مقابل ذلت و خواری است. «عزت به معنای ساخت مستحکم درونی یک فرد یا یک جامعه است که او را در مقابله با دشمن، در مقابله با موانع، دارای اقتدار میکند و بر چالشها غلبه میبخشد…. وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه میشود، مثل یک حصار عمل میکند، مثل یک باروی مستحکم عمل میکند؛ نفوذ در او، محاصره او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار میشود؛ انسان را از نفوذ و غلبه دشمن محفوظ نگه میدارد.»[5] در استراتژی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران عزت يعنى؛ «تحميل هيچكس را قبول نكردن» یعنی اینکه؛ «ملت ما بايد در روابط بينالمللى خوارى نبيند و اهانت نشود. هيچكس حق ندارد اهانت به ملت ايران را در كمترين برخورد با ديگران قبول كند.»[6]
حکمت نیز به «علم»، «دانش» و «درستی امری» معنی شده است. حكمت يعنى؛ «حكيمانه و سنجيده كاركردن.» مواضع و رفتار کارگزاران نظام در صحنه بینالملل باید بر اساس تدبیر، خردمندی و عقلانیت باشد. «هيچگونه نسنجيدگى را نبايد در اظهارات ديپلماتيك و هرآنچه كه مربوط به سياست خارجى و ارتباطات جهانى است، راه داد. همه چيز بايد سنجيده باشد. آدم نبايد هرچه به دهانش آمد، بگويد. بايد ملاحظه كنيم كه آيا اين سخن با موازين منطق و خرد منطبق است، يا منطبق نيست. اگر منطبق نيست، آن را كنترل كنيم. بايد حكيمانه برخورد كنيم. فقط در حرف زدن نيست؛ در معاشرتها و برخوردها هم بايد حكيمانه برخورد كرد.»[7] سیاست حکیمانه دقیقاً نقطه مقابل سیاست ماکیاولی غرب است که نیرنگ، دروغ و تزویر و هر وسیله و ابزاری برای رسیدن به هدف و نتیجه مشروع و مجاز شمرده می شود. مصلحت در لغت به آنچه که باعث «خیر و صلاح و نفع و آسایش» باشد، گفته میشود و مصلحت در مناسبات خارجی ایران به منزله اصالت دادن به اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی و تامین اهداف و منافع ملی با رعایت موازین اسلامی و اصول مصرح قانون اساسی است. در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، مطالبات و منافع فردی، حزبی و جناحی جایگاهی ندارد.
نگاهی به افت و خیزها در سیاست خارجی
همانطور که اشاره شد رویکرد کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران «آرمانگرایی و واقعنگری» بر پایه سه اصل «عزت، حکمت و مصلحت» بوده است. مطالبه عدالت، نفی سلطه و مقابله با زیادهطلبیهای قدرتهای مستکبر، احیای عزت مسلمانان و حمایت از مستضعفان جهان برای رهایی از سیطره و ظلم مستکبران از جمله اهداف و آرمانهای ملت ایران در سیاست خارجی بوده است. ظهور پدیده انقلاب اسلامی و تعقیب چنین رویکردی، به منزله به چالش کشیدن معادلات حاکم بر نظام دو قطبی در جهان و بهمزدن و تغییر مناسبات متداول بین قدرتهای سلطهگر و اقمار آنها در چنین نظمی بود. از این رو، صفآرایی در مقابل جمهوری اسلامی ایران و ایجاد بحرانهای ساختگی و موضوعات چالشیبرانگیز برای از بین بردن و یا مهار ایران قابل پیشبینی بود. نزدیکترین و کمهزینهترین راهبرد دشمنان، «ایجاد اختلال در نظام محاسباتی مسئولان» برای عدول از اهداف و آرمانهای انقلابی و کمرنگ کردن سه اصل محوری «عزت، حکمت و مصلحت» بود.
سئوال اصلی این است که آیا این راهبرد تأثیری داشته است؟ در طول سیوشش سال گذشته، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چه افت و خیزهایی داشته است؟ انتظارات از دولتی که با شعار «تدبیر» روی کار آمده است، و تجربه بیش از سه دهه را پیش روی خود دارد، چیست؟
برای مطالعه افتوخیزهای سیاست خارجی و تحلیل رفتار مسئولان در دورههای مختلف، توجه به این نکته ضروری است که؛ بر اساس اصل يكصدودهم قانون اساسی، تعيين سياستهای كلي نظام جمهوري اسلامي ايران و نظارت بر حسن اجراي آن از جمله در سیاست خارجی، از وظايف و اختيارات رهبر شمرده شده است، اما اجرای آن بر اساس اصول مندرج در فصول نهم و دهم بر عهده دولت و کارگزاران دستگاه دیپلماسی کشور است. برای پاسخ به پرسشهای یاد شده، به برخی از رخدادهای این دوره اشاره خواهد شد.
- اولین نشانههای زاویه گرفتن از اهداف و آرمانهای نظام در سیاست خارجی و نادیدهانگاری اصول «عزت، حکم و مصلحت» در همان سالهای اول پس از پیروزی آشکار شد که دستگاه دیپلماسی کشور در دست مدیران لیبرال و ملی- مذهبی قرار داشت. ملیگراها و کارگزاران دولت موقت در موضوعات مختلفی چون؛ «تعيين نوع حکومت»، «مخالفت با لايحه قصاص» و «اصل ولایت فقیه» با حضرت امام(ره) و نیروهای انقلاب اختلاف داشتند و تا مرحله تلاش برای «انحلال مجلس خبرگان» نیز پیش رفتند. اما در سیاست خارجی آنها بر حلوفصل اختلاف با آمریکا و جلب نظر و حمایت آنها برای عادی سازی روابط گام برداشتند. این در حالی بود که از نگاه معمار بزرگ انقلاب اسلامی، آمریکا «شیطان بزرگ» بود و هر گونه نرمش در برابر زیادهخواهیهای آن، مغایر با اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی به حساب میآمد. این اختلاف زمانی اوج گرفت که دانشجويان پيرو خط امام در یک اقدام انقلابي، لانه جاسوسي آمريکا در تهران را تسخير کردند و این اقدام از سوي امام، انقلاب دوم نام گرفت. تسخیر لانه جاسوسی در زمانی اتفاق افتاد که «مهندس بازرگان (نخست وزير)، ابراهيم يزدي (وزير خارجه دولت موقت) و هيئت همراه در 11 آبان 1358، در جشناستقلال الجزاير با برژينسكي ـ مشاور امنيت ملي كاخ سفيد ـ ملاقات كرده و به مدتيك ساعت و نيم با او مذاكره كردند. برژينسكي فردي بود كه در زمان وقوع انقلاب اسلامي بر خلاف سايروسونس (وزير خارجه وقت آمريكا)، خواستار سركوب نظامي انقلاب و طرفدار كودتاي نظامي براي پيشگيري از انقلاب ايران بود. جالب آنكه اين ملاقات به گفته برژينسكي نه به تقاضاي او بلكه به تقاضاي بازرگان صورتگرفت.»[8] تسخير لانه جاسوسي از منظر مهندس بازرگان «عمل بسيار زشت و خلافي» تعبير شد و وی در 14 آبان 1358، يعني تنها يك روز پس از اشغال سفارت آمريكا، در اعتراض به این اقدام استعفا داد و امام نيز در 15 آبان اين استعفا را قبول كردند. این رویکرد در دوره بنیصدر نیز ادامه یافت.
- به باور حضرت امام، «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر»[9]بودند. هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نشان داد که خباثت و دشمنی آنها با انقلاب اسلامی و سیاست های اصولی جمهوری اسلامی به حدی است که آنها حاضر به ائتلاف و همکاری با یکدیگر شده و در کنار صدام علیه ایران وارد جنگ می شوند و از هیچ کمکی به این رژیم دریغ نمی کنند، اما دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در طول 8 سال بر اساس همان اصل «عزت، حکمت و مصلحت» پیش رفت و شکست هیمنه استکبار و پیروزی و سربلندی ملت ایران در این نبرد نتیجه ایستادگی بر این اصول بود.
- پس از پایان جنگ تحمیلی، کارگزاران تکنوکرات دوران سازندگي اولویت خود را «اقتصاد» و بازسازی خرابیهای ناشی از جنگ تحمیلی قرار دادند. الگوی آنها «لیبرال دموکراسی» بود که به گمان کارگزاران، تجربه موفق تلقی می شد. پیاده سازی چنین الگویی در ایران جدای از آنکه مغایر با گفتمان اصیل انقلاب اسلامی بود، مستلزم «تعامل و هماهنگی با نظام موجود جهانی» نیز بود. در همین دوره، زمزمه مذاکره با آمریکا علنی شد و عطاءالله مهاجرانی مشاور و معاون حقوقي و پارلماني رئيسجمهور وقت، در ارديبهشت ماه سال 1369 مقالهاي با عنوان «مذاکره مستقيم» نوشت و خواستار مذاکره مستقيم جمهوري اسلامي با آمريکا شد. اين نوشته واکنش اقشار مختلف جامعه و نیروهای انقلاب را به همراه داشت.
البته چندی بعد رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت روز ملی مبارزه با استكبار، فرمودند: «بعد از رحلت امام، یکی از شاهبیتهای تبلیغاتی دشمن، همین بود که (امام رفت؛ و اینها دیگر راه امام را رها کردند.) برای اینکه همان احساس را درون ملتها به وجود آورند؛ یا این را بگویند، یا بالاتر از این را بگویند: (امام کی گفته بود ما با امریکا مذاکره نکنیم؟! کی امام چنین حرفی زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام کی ما را نهی کرده است؟) یعنی حتّی تصرف کنند در نظرات امام تصرّف کنند که در میانِ صدها سخنرانی و بیان قاطع و صریح، این طور اظهار شده است. اولین ضربهای که با این کار میخواستند بزنند، این بود که جمهوری اسلامی را از آبروی خودش؛ از آن حیثیّت و صلابت و قدرت و قامت استواری که در چهرهها و خاطرههای ملتهای مسلمان در دنیا پیدا کرده است، ساقط کنند.» معظمله با اشاره به اصرار غرب برای مذاکره فرمودند: «عدّهای هم که آدمهایی سادهلوحند، یا نمیدانم، مرعوبند، یا بیاطّلاعند، یا غیر سیاسیاند، در داخل خودمان این حرفها را تکرار میکنند. من نمیدانم میفهمند چه دارند میگویند؟!» امام خامنهای برای ترسیم مجدد سیاست کلی نظام در این رابطه تاکید کردند: «چه لزومی دارد ما سراغ دیکتاتورها برویم؛ در مقابل آنها تعظیم کنیم و بگوییم: (بفرمایید با ما مذاکره کنید؟!) نه آقا! این دیکتاتور، همان دیکتاتوری است که این ملت، آنوقت که هیچ چیز نداشت، با مشت خالی و با شعار او را از خانه خود بیرون کرد. این، همان دیکتاتور است.»[10]
- یکی دیگر از رخدادهایی که در تحلیل رفتار عزتمندانه و حکیمانه ایران در سیاست خارجی قابل اشاره است، ماجرای دادگاه میکونوس و واکنش دولتهای اروپایی بود. در سال 1371، حادثه ای مشکوک در کشور آلمان رخ داد و تعدادی از مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی (که معتدل شده و دست از معارضه برداشته بودند) در یک رستوران به نام «میکونوس» مورد حمله چند نفر ناشناس قرار گرفتند و کشته شدند. با یک فضاسازی رسانهای حساب شده، انگشت اتهام غربی ها به سمت جمهوری اسلامی و مقامات آن نشانه رفت و برای رسیدگی به آن دادگاهی تشکیل شد و پس از پنج سال و تحت نفوذ صهیونیستها در این پرونده، دادگاه؛ چند تبعه ایرانی و لبنانی و برخی مسئولان بلند پایه جمهوری اسلامی را در 21 فروردین سال 1376 متهم شناخت. در پی این اقدام، سفیران اتحادیه اروپایی، ایران را در تاریخ 22/1/1376 ترک کردند تا از این طریق ایران را تحت فشار قرار داده و بتوانند امتیازگیری کنند. [11] برخی در داخل کشور گمان کردند میتوانند با گفتوگو، شرایط را برای بازگشت سفیران فراهم کنند.
رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان و پرسنل ارتش، در آستانه روز ارتش به این موضوع اشاره کردند و فرمودند: «مردم و دولت ایران، به صداقت آلمان نوعی اعتماد داشتند. البته به نظر من، همان هم ناشی از یک زودباوری بود و نباید این کار میشد. این اعتماد هم اعتماد درستی نبود؛ اما حالا ثابت شد. آلمانیها بدانند که امروز ملت ایران، به صداقت آنها دیگر هیچ اعتمادی ندارد. دولت هم البته آنچه را که لازمه حکمت و اعتزاز این ملّت است، در این زمینه عمل میکند و باید عمل کند. آنچه را که مصلحت ملت است، همراه با عزّتی که مناسب این ملت است، باید با توجّه و دقّت دنبال کند و هیچ گونه عجلهای به خرج ندهد. هیچ احساس احتیاجی نکند، که بحمدالله نمیکند. ما به کسی احتیاج نداریم.» معظمله با تاکید بر اینکه: «امروز هم آنچه را که لازمه حکمت و عزّت و مصلحت است، همان را طرّاحی میکنیم و پیش میبریم» فرمودند: «اگر این ملت، یک وقت مصلحتش ایجاب کند که همه درها را هم ببندد، میتواند. بدانید که اگر چنان روزی برای ملت ایران پیش آید، روز فَرَج است. چرا؟ برای این که ما همیشه آن وقتی که احساس کردهایم باید از خودمان استفاده کنیم، درخشیدهایم.»[12]
امام خامنهای چند روز بعد در دیدار جمعی از کارگران و معلمان نیز فرمودند: دستگاه دولتی ما که بحمداللَّه مواضع بسیار خوبی در مقابل حرکتهای زشت اینها داشته است، از حالا به بعد هم بایستی با کمال قدرت عمل کند و در مرحله اوّل، سفیر آلمان را فعلاً تا مدّتی نباید راه بدهد که به ایران بیاید. بقیه هم که میخواهند به عنوان یک حرکت به اصطلاح آشتیجویانه برگردند، مانعی ندارد. خودشان رفتهاند، خودشان هم برمیگردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتی ندارد. اینها میخواهند برگردند، مانعی ندارد؛ اما در رفتن سفرای ایران به کشورهای آنها، هیچ عجلهای نباید بشود. باید سرِ صبر و فرصت ببینند چه چیزی مصلحت است؛ هر چه که عزّت اسلامی اقتضا میکند – همان طور که همیشه گفتهایم – همانگونه عمل کنند.»[13] حدود 10 ماه بعد سفرای کشورهای اروپایی مجبور شدند با وضعی ذلت بار به ایران برگردند وسفیر آلمان هم (علیرغم عجله برای برگشتن) مجبور شد به عنوان آخرین سفیر اروپایی به تهران بازگردد.
- حادثه یازده سپتامبر و حمله مشکوک به برجهای دوقلو در نیویورک، به نظر محققان و تحلیلگران واقعبین، با اطلاع و یا طراحی مشترک مقامات آمریکایی و رژیم صهیونیستی صورت گرفت. این حادثه، بهانهای شد تا آمریکا با شعار موهوم مبارزه با تروریسم و سرکوب القاعده و سرکرده آن «بن لادن» به افغانستان لشکرکشی کند و نیروهای نظامی گسترده خود و همپیمانان اروپاییاش(ناتو) را در شرق مرزهای ایران و در نزدیکی مرزهای روسیه مستقر نماید. به گمان بسیاری از تحلیلگران سیاسی و اعتراف برخی محافل رسانه ای آمریکا، این کشور در طول جنگ هشت ساله برای مهار انقلاب اسلامی و ضربه زدن به ایران ناکام بود. اشغال افغانستان این فرصت را فراهم میکرد که این ابرقدرت، راهبرد مهار را از نزدیک و به طور مستقیم دنبال کند. برخی گمان می کردند که زمان برای انتقام گرفتن از شیطان بزرگ و تحقق عملی شعار انقلابی حمایت از مسلمانان در برابر مستکبران فراهم شده است، اما جمهوری اسلامی ایران که در سایه تدابیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب، بر اهداف پشتپرده و ماهیت این اشغالگری واقف بود، اقدام آمریکا و همپیمانانش را محکوم کرد و بر اساس اصل «عزت، حکمت و مصلحت» در دام این توطئه نیفتاد و به ائتلاف جبهه استکبار برای مقابله با القاعده نپیوست و تنها پس از اقدام وقیحانه طالبان و به شهادت رساندن سیزده نفر از دیپلماتهای ایرانی، یک عملیات توپخانهای به مواضع طالبان و انهدام نیرو و پاسگاه مرزی آنها طراحی و به فرماندهی سردار شهید «نورعلی شوشتری» فرمانده سپاه مشهد و فرمانده لشکر خراسان با موفقیت اجرا شد. با این قدرتنمایی ایران، گروهک طالبان «پیغام فرستادند که ما غلط کردیم و دیگر متعرض ایران و ایرانیها نخواهیم شد.»[14]
- شاید مهمتر از ماجرای افغانستان، دو اتفاق در تحولات همسایه غربی بود. صدام پس از ناکامی در جنگ هشت ساله با ایران، با چراغ سبز آمریکا، دست به حماقت زد و به کویت حمله نظامی کرد. آمریکا در حمایت از کویت علیه عراق وارد جنگ شد. اتفاق دوم حمله گسترده و ویرانکننده آمریکا به عراق به بهانه وجود سلاحهای شیمیایی در این کشور و اشغال آن بود. به گواهی مستندات موجود و اعترافات مقامات انگلیس و آمریکا – چند سال پس از این ماجراجوییها- آمریکا اهداف بزرگتر و پیچیدهتری را از این حمله تعقیب میکرد. استراتژیستهای آمریکایی «حلقه سوم را ایران در نظر گرفته بودند. یعنی میگفتند؛ اول به افغانستان حمله بکنیم؛ دوم به عراق و سوم به ایران. جورج بوش در کتاب خاطرات خود اذعان میکند که حمله نظامی به ایران هم در دستور کار ما بود.»[15]
در ماجرای جنگ خلیج فارس و حمله صدام به کویت، «در داخل کشور یک نوع تفاوتها و برداشتهای مختلفی حاکم بود و عده ای معتقد به همراهی با صدام و حمایت از وی بودند و حتی در تریبون مجلس[16] مطالبی گفته می شد و بر حمایت از وی در جریان جنگ با آمریکا تاکید می کردند. اما با تدبیر مقام معظم رهبری، ایران؛ هم حمله آمریکا به عراق را محکوم کرد و هم از رژیم صدام حمایت نکرد» و سیاست خارجی جمهوری اسلامی یک بار دیگر با تکیه بر سه اصل «عزت، حکمت و مصلحت»، تحولات عراق را مدیریت کرد. در پایان این ماجراجوییها، صدام و حزب بعث از صحنه عراق حذف شدند، دولت مردمی همسو با ایران بر سر کار آمد و صدام را به سزای جنایاتش رساند، اتحاد دو ملت ایران و عراق روز به روز بیشتر شد تا جایی که مقامات و استراتژیستهای غربی به صراحت اعتراف کردند که برنده بیچون و چرای جنگ در عراق جمهوری اسلامی ایران بود.
- آمریکا سناریویی را که در اشغال افغانستان اجرا کرده بود، یک بار دیگر در موضوع برخورد با گروههای تروریستها- تکفیری داعش آزمایش کرد. این گروههای با طراحی محور غربی- عربی و در راستای راهبرد منطقهای آمریکا علیه ایران و جریان مقاومت تشکیل شدند و علیه دولت سوریه و برای براندازی بشار اسد وارد جنگ شدند. حمایتهای گسترده تسلیحاتی، آموزشی، سیاسی و مالی سبب شد که خیلی زود این گروهها بتوانند بخشهایی از خاک سوریه را به اشغال درآورند و وحشیانهترین اقدامات تروریستی را علیه شهروندان سوری اعمال کنند. با ورود جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان به صحنه تحولات سوریه، عرصه بر تروریستهای تکفیری تنگ آمد و متحمل تلفات سنگین شدند. بین این گروهها نیز شکافهایی بروز کرد و به درگیری با یکدیگر پرداختند. موفقیتهای جبهه مقاومت علیه تروریستهای داعش در سوریه سبب شد که آنها به سوی مرزهای عراق حرکت کنند و در یک حرکت مشکوک به سرعت بخشهایی از شمال عراق را به تصرف درآوردند و دامنه اشغالگری خود را به طرف مرکز و مرزهای شرقی در نزدیکی ایران توسعه دادند. برخی گمان می کردند که ورود ایران به عراق و جنگ علیه داعش می تواند آنها را برای اقدام علیه ایران تحریک کند و عملیاتهای تروریستی آنها به داخل کشور کشیده شود و هزینهها را زیاد و غیرقابل پیشبینی کند. در حالیکه جمهوری اسلامی ایران در گذشته، تجربه گرانسنگی از مقابله با تروریستهای تجزیهطلب و منافقین را داشت و در نبرد میدانی در سوریه نیز با همین گروههای تکفیری رویارویی موفقیتآمیزی داشت. بر این اساس، در استراتژی حکیمانه ایران، داعش در هر نقطهای که سر برآورد، باید منهدم میشد تا فکر نزدیکی به مرزهای ایران را از سر بیرون کند. از این رو با ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صحنه تحولات عراق و علیه تروریستها، آنها زمینگیر شدند. پس از بروز اولین نشانههای پیروزی جبهه مردمی و ارتش عراق که از حمایت ایران بهره میبردند، آمریکا شتابزده، ائتلافی نارس و مشکوک را بر علیه تروریستهای داعش طراحی کردند. تصور آنها این بود با توجه به شرایط موجود و گفتگوهای مستقیم دو جانبه و چند جانبه با ایران در پرونده هستهای، ایران نیز به این ائتلاف بپیوندد، لذا متکبرانه پیششرطهایی را نیز مطرح کردند. اما جمهوری اسلامی ایران که با شیطنتهای آمریکا آشنا بود، هوشمندانه تحولات عراق و سناریوی آمریکا را تحلیل کرد و به روشنگری در قبال رفتار دوگانه آمریکا در عراق و سوریه پرداخت و دست رد به سینه استکبار و ائتلاف موهوم آنها زد. اکنون نه تنها مردم و مسئولان عراقی، بلکه محافل غربی نیز، سیاست خارجی جمهوری ایران که بر اصول مترقی«عزت، حکمت و مصلحت» استوار است و اقتدار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تلاشهای سردار سپاه اسلام قاسم سلیمانی را تحسین میکنند.
- یکی دیگر از موضوعات قابل طرح دیگر در رابطه با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ماجرای مجلس ششم و نامه نمایندگان اصلاحطلب این مجلس در تاريخ (31/2/1382) خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامي است که به نامه «جام زهر» مشهور شد. در بخش از نامه جنجالي و اهانتآميز نمايندگان اصلاحطلب مجلس ششم با اشاره به فضاي سياسي كشور پس از دوم خرداد 76 آمده است: «با اين حال و روز كشور، فرصت چنداني باقي نمانده است. غالب ملت ناراضي و نا اميد، اكثريت نخبگان ساكت يا مهاجر، سرمايههاي مادي گريزان و نيروهاي خارجي از هر طرف كشور را احاطه كرده اند. با اين وضع براي آينده كشور دو حالت بيش متصور نيست؛ يا ديكتاتوري و استبداد، كه در خوشبينانهترين حالت فرجامي جز وابستگي و در نهايت فروپاشي يا استحاله ندارد و يا بازگشت به اصول قانون اساسي و تمكين صادقانه به قواعد دموكراتيك.»[17] در بخش ديگري از نامه که حکایت از وحشت این افراد از استکبار و نادیده گرفتن سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران و دستاوردهای بدست آمده در رویارویی بانظام سلطه دارد، با اشاره به تهديدات خارجي و راه حل جلوگيري از عملي شدن اين تهديدات با ادبياتي سخيف تأکيد شد: «آنچه ما ميفهميم اين است كه مسئولان حاكميت بايد صادقانه از مردم در قبال همه قصورها و سوء تدبيرها پوزش بخواهند و البته اين عذرخواهي شكست و عقبنشيني از مواضع اصولي نيست، بلكه نشانه فروتني و بزرگواري است. تعظيم به مردم خود سبب جلوگيري از كرنش به بيگانگان ميشود. اگر جام زهري بايد نوشيد قبل از آنكه كيان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تماميت ارضي كشور در مخاطره قرار گيرد بايد نوشيده شود.» [18]
- پرونده هستهای ایران نیز یکی دیگر از موضوعات عمده در کشمکشهای غرب به رهبری آمریکا با ایران و حقوق طبیعی آن است. در سال 1382 که جنجالآفرینی های غرب با میدانداری تروئیکا(سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس) آغاز شد، جمهوری اسلامی ایران تهدید شد که پرونده آن به شورای امنیت ارجاع خواهد شد آنها تاکید داشتند که در صورت تعلیق فعالیتهای هستهای و شفاف سازی، از این اقدام خودداری خواهند کرد. دولت اصلاحات ترجیح داد از یک چالش بینالمللی دور باشد. برخی اصلاحطلبان نیز بر این موضوع اصرار داشتند که با وجود سوختهای فصیلی، نیازی به ادامه برنامه هستهای نیست. از این رو، پس از سه دور مذاکره، ایران داوطلبانه تعلیق را انجام داد، اما تهدیدات آمریکا و غرب و زیادهخواهی های آنها ادامه داشت. با مشخص شدن نتیجه انتخابات سال 84 و پیروزی اصولگرایان که به غرب و وعده های آن اعتمادی نداشتند، دیپلماسی ایران تغییر کرد و در روزهای پایانی دولت آقای خاتمی، با تدبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، تاسیسات هستهای فک پلمپ شد. موجی از تهدیدات و تحریمهای یکجانبه و چند جانبه و یا تحت قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران در دستور کار قرار گرفت. هشت سال مقاومت و ایستادگی ملت ایران سبب شد که به سرعت چرخه کامل سوخت هستهای در ایران تکمیل و بومی شود و ایران توان غنی سازی 20% خود را اعلام کند. اما پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، بیاعتمادی به غرب جای خود را به اعتمادسازی و مذاکرات مستقیم با آمریکا و همچنین اعضای 1+5 داد و دیپلماسی هسته ای روند جدیدی را آغاز کرد.
اکنون دولت «تدبیر و امید» آزمونی مهم و حساس را پشت سر می گذارد. اغراق نخواهد بود اگر گفته شود که دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم یکی از پرکارترین دوره ها را در موضوع مذاکرات هستهای داشت. در کنار اقدامات و تلاشهایی که در جای خود قابل تقدیر است، انتقادهایی نیز به رفتارشناسی تیم هستهای وجود دارد. شاید آنچه که بیش از همه در کانون توجه و انتظارات ملت انقلابی ایران و برخی منتقدان قرار دارد، ضرورت اهتمام به جایگاه «عزت، حکمت و مصلحت» در دیپلماسی ایران در این دوره است. این موضوع را نمی توان نادیده گرفت که بخشی از فشارها و تهدیدها کاشته شد، اما ملت ایران و دولتمردان «تدبیر و امید» بارها آمریکا را آزمودهاند و جز خصومت و دشمنی و بی اعتمادی چیزی ندیدند، آنها در فتنه 88 رسماً راهبرد براندازی نرم را در بستر انتخابات ریاست جمهوری دهم دنبال و به آن اعتراف کردند. پس از توافق اولیه در آذر ماه سال 92، مقامات آمریکایی رسماً اعلام کردند که تحریمها نتیجه داد و ایران به مذاکره و رسیدن به توافق تمایل پیدا کرد. در طول این دوره از مذاکرات و حتی پس از توافق 92، باردیگر آمریکا و اروپا از حربه تحریم استفاده کردند و بارها تهدید کردند که در صورتی که انتظارات آنها برآورده نشود همه گزینه ها روی میز است. در حالی که ادبیات تهدید و فشار همچنان از سوی مقامات آمریکایی ادامه دارد، انتظار ملت ایران این است که نسبت به این یاوهگوییها و تهدیدات مستکبرانه، واکنشی محسوس و رسمی از سوی دستگاه دیپلماسی ایران دیده شود. علاوه بر این، بر مبنای توافق سال 92، گامهای اعتمادساز از سوی ایران برداشته شد و آژانس نیز بر انجام کامل تعهدات توسط ایران از جمله؛ اکسید کردن مواد غنی شده 20% را رسماً تایید کرده است، اما شفافیتی در انجام تعهدات آمریکا دیده نمی شود. تجربه نشان داده است که ملت ایران با الهام از آرمانهای انقلاب اسلامی، آموزه های مکتب سیاسی معمار کبیر انقلاب اسلامی و تدابیر حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب بر اصول خدشهناپذیر خود استوار خواهد ماند و با اقتدار، هر روز افقی روشنتر را در پیشبرد اهداف فراملی و عزت یابی مسلمانان و مستضعفان جهان به تصویر می کشد. نباید فراموش کرد که در چنین شرایط و روندی، کارنامه عملکرد دولتها یکی پس از دیگری و کارکرد مردان عرصه دیپلماسی در حرکت بر پایه اصول «عزت، حکمت و مصلحت» همواره در معرض ارزیابی و قضاوت ملت هوشیار و انقلابی ایران قرار دارد.
[1] – حضرت امام(ره) در 15 اردیبهشت 1323 با انتشار پیامی خطاب به ملت ایران که به «قیام لله» مشهور شد، به مشکلات و مصیبتهایی که ملت ایران و شیعیان و مسلمانان جهان با آن مواجههاند، پرداختند و ضمن انتقاد و افشای اقدامات رضاخان و عناصری چون کسروی، با اشاره به رسالت جهانی انبیاء الهی برای اصلاح، علما و ملت ایران، را به «قيام براى خدا» دعوت کردند. (برای مطالعه متن پیام رک: صحيفه امام، ج1، ص 21)
[2] – اصل 154 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[3] – اصل 152 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[4] – امام خامنه ای(مدظلهالعالی)، 18/4/1370، بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفرا و كارداران جمهوری اسلامی ایران.
[5] – امام خامنه ای(مدظلهالعالی)، 14/3/1391، بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره).
[6] – همان.
[7] – همان.
[8]– پایگاه اطلاعرسانی راسخون، کد مطلب 13316.
[9] – صحیفه نور جلد1 صفحه105.
[10] – 12/8/1372.
[11] – « بازخوانی مواضع عزتمندانه رهبر انقلاب پس از ماجرای نمایشی میکونوس»، پایگاه اطلاعرسانی رجا، 31/2/1390، کد مطلب 1976.
[12] – 27/1/1376
[13] – 10/2/1376
[14] – ناگفتههایی از تدابیر رهبر انقلاب در 22 سال اخیر به روایت سرلشکر صفوی، خبرگزاری فارس، 18/11/1390، شماره: 13901118000986.
[15] – همان.
[16] – علي اکبر محتشمي پور يکي از سخنگويان مهم و پرنفوذ مجمع روحانيون مبارز در مجلس سوم، خواهان ورود ايران به جنگ امريکا عليه عراق در جريان اشغال کويت بود. محتشمي، صدام را خالد بن وليد زمان خواند که در برابر آمريکا ايستاده است و ايران بايد در کنار او عليه آمريکا بجنگد. بيگمان اين موضعگيري را بايد تير خلاص به جريان چپ قلمداد کرد، چرا که مردم ميديدند که جريان حاکم (جناح چپ) به جاي آنکه به دنبال تنبيه متجاوز و گرفتن خسارت جنگ باشد، از کمک به صدام براي برافروختن آتش جنگ ديگري سخن ميگويد. (جريان شناسي سياسي در ايران، علي دارابي، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ نهم، تهران 1390، صفحات 314-312)
[17] – «مشارکت و مجاهدین انقلاب، از انحراف تا فرجام»، امیرحسین ثابتی، پایگاه اطلاع رسانی رجا، (15/2/1389)، کد مطلب 49600.
[18] – همان.
بازدیدها: 603