صهیونیستها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان میدهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیلۀ حضرت موسی(ع) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنیاسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنیاسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(ع) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دومِ تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از آنکه حضرت عیسی(ع) با یهودیان اتمام حجّت کرد، بلای بزرگ خداوند به توسط رومیان و سردار آنها تیتوس بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. خداوند در قرآن یهودیان را مخاطب ساخته حکم میفرماید که تنها راه بازگشت یهود به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیۀ هشتم سوره إسراء استنباط میشود (عَسىَ رَبُّكُم أَن يَرْحَمَكُم وَ إنْ عُدتُم عُدْنَا).
یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که تا هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیستها را بررسی کند.
********
سپاهیان بخت النصر، شهر اورشلیم و معبد سلیمان را سوختند
تأدیب یهود به توسط اقوام خونریز
بخت النصر به حکم دل خود، در سال 586 قبل از میلاد به اورشليم حمله آورد و آن را بیترحم ویران کرد و معبد سليمان را آتش زد و بسیاری از يهودیان را از دم تیغ گذراند. در خصوص اینکه چرا بخت النصر با این قوم دشمنی ورزیده است اختلاف نظر وجود دارد. بهترین جوابی که میتوان یافت این است که بگوییم در واقع خداوند در دل بخت النصر افکنده بود تا چنين كند. برای این موضوع دلایل زیادی در قرآن و عهدین موجود است. ما ابتدا به دلایل قرآنی میپردازیم.
یکی از سنتهای خداوند این است که ظالمان را با ظالمان دیگر تأدیب میکند. در قرآن بر این مفهوم کریم تأکید شده است:
و اين گونه بعضى از ستمكاران را بر بعضى ديگر مسلّط میگردانيم، به كيفر آنچه مىكردند (انعام/ 129). وَ كَذَالِكَ نُوَلىِّ بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضَاً بِمَا كاَنُواْ يَكْسِبُون.
تفسیر المیزان در ذیل این آیه، حدیثی به نقل از کتاب الکافی از سخنان امام محمد باقر(ع) آورده است:
خداوند هيچ وقت از ظالمى انتقام نكشيده مگر به دست ظالمى ديگر، و همين است معناى آيه «وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً».
و اما متن این حدیث در کتاب شریف الکافی چنین است:
عَنْ أبِي بَصِيرٍ عَنْ أبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا انْتَصَرَ اللهُ مِنْ ظَالِمٍ إلاَّ بِظَالِمٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً».[1]
قرآن مجید به غیر از این حکم کلی، در آیات آغازینِ سوره إسراء از واقعۀ تخریب اورشلیم و تأدیب یهود، سخن گفته است. ترتیب این آیات بدین گونه است که خداوند تعالی به مناسبت سفر شبانۀ پیامبر اکرم(ص) از مسجد الحرام به مسجد الاقصی، از مبارک بودن آن مسجد و پیرامونش خبر داده آنگاه به ماجرای موسی(ع) و بنیاسرائیل میپردازد و اینکه خداوند به یهودیان تورات را عطا فرمود و در آن از دو نوبت فساد ایشان خبر داد. سپس در آیات 4 تا 7 هر دو واقعه را ذکر میفرماید که خداوند پس از هر فساد یهود، ایشان را به توسط افراد خونریز تأدیب کرده است. لازم به ذکر است که این دو واقعه، توسط بخت النصر و تیتوس در قبل از اسلام رخ دادهاند. اما متأسفانه برخی مفسران معتقد شدهاند که این وقایع یا حداقل یکی از آنها، هنوز به وقوع نپیوستهاند. دلایل زیادی علیه این برداشت، وجود دارد مخصوصاً اینکه در قرآن ذکر شده که آن مهاجمان هر چیزی را که به آن دست بیابند نابود میکنند که واضحاً این از مشخصات سپاه حق نیست، که زنان و اطفال و پیران را بکشند یا درختان و ابنیه را نابود کنند. لذا باید گفت که این وقایع به جنگ سپاه اسلام با یهود در آخر الزمان اشاره ندارند و احادیث ذکر شده در این خصوص به «تأویل» این آیات اشاره دارند و نه «تفسیر» آنها. باید دقت کرد که در متن این احادیث به قوم «یهود» اشاره نشده است. ثالثاً اینکه کلمۀ «عباد» در قرآن عموماً به معنای «عباد» تکوینی به کار رفته است که باید آن را به «مخلوقات» یا «انسانها» ترجمه کرد و نه به معنای «مؤمنان». راقم در این خصوص مقاله جداگانهای نگاشته است که محققان را به مطالعه آن دعوت میکنم: آیا دو عقوبت یهود در سورۀ إسراء، تحقق یافته است؟
سپاهیان امپراتوری آشور، زن و کودک و مرد یهودی را به اسارت میبرند
اسارت بابلي یهود
همانطور كه خداوند تحذير داده بود در عقوبتي كه به یهودیان به توسط قوم كلداني رسيد نهتنها اكثر يهودیان با شمشير ایشان و به بلاهاي مهلك ديگر مردند، بلكه حق تعالي شهرهاي یهود و از همه مهمتر معبد سليمان را نيز به بخت النصر و یارانش تسليم كرد. و اين امر پيشتر از سوي خداوند به توسط حضرت موسي(ع) انذار شده بود:
و شهرهاي شما را خراب خواهم ساخت و مكانهاي مقدس شما را ويران خواهم كرد و بوي عطرهاي شما را نخواهم بوييد. و من زمين را ويران خواهم ساخت به حدّي كه دشمنان شما كه در آن ساكن باشند متحير خواهند شد. و شما را در ميان امّتها پراكنده خواهم ساخت و شمشير را در عقب شما خواهم كشيد و زمين شما ويران و شهرهاي شما خراب خواهد شد. آنگاه زمين در تماميِ روزهاي ويرانياش حينيكه شما در زمين دشمنان خود باشيد از سبتهاي خود تمتّع خواهد برد. پس زمين آرامي خواهد يافت … يعني آن آرامياي كه در سبتهاي شما حينيكه در آن ساكن بوديد نيافته بود. (سفر لاويان 26/ 31 تا 35)
در بخش دوم از کتاب تواریخ ایام در مجموعۀ عهد عتیق، از این واقعه چنین یاد شده است:
صدقیا بیست و یك ساله بود كه پادشاه شد و یازده سال در اورشلیم سلطنت نمود. و در نظر یهُوَه خدای خود شرارت ورزیده، در حضور ارمیای نبی كه از زبان خداوند به او سخن گفت، تواضع ننمود. و نیز بر نَبُوكَدْ نَصَّر [= بخت النصر] پادشاه كه او را به خدا قسم داده بود عاصی شد و گردن خود را قوی و دل خویش را سخت ساخته، به سوی یهُوَه خدای اسرائیل بازگشت ننمود. و تمامی رؤسای كهنه و قوم، خیانتِ بسیاری موافق همۀ رجاسات امّتها ورزیدند و خانۀ خداوند را كه آن را در اورشلیم تقدیس نموده بود، نجس ساختند [یعنی بتپرست شدند]. و یهُوَه خدای ایشان به دست رسولان خویش نزد ایشان فرستاد، زیرا كه بر قوم خود و بر مسكن خویش شفقت نمود. اما ایشان رسولان خدا را اهانت نمودند و كلام او را خوار شمرده، انبیایش را استهزا نمودند، چنانكه غضب خداوند بر قوم او افروخته شد، به حدّی كه علاجی نبود. پس پادشاه كلدانیان را كه جوانان ایشان را در خانۀ مقدسِ ایشان به شمشیر كشت و بر جوانان و دوشیزگان و پیران و ریشسفیدان ترحم ننمود، بر ایشان آورد و همه را به دست او تسلیم كرد. و او سایر ظروف خانۀ خدا را از بزرگ و كوچك و خزانههای خانۀ خداوند و گنجهای پادشاه و سرورانش را تماماً به بابل برد. و خانۀ خدا را سوزانیدند و حصار اورشلیم را منهدم ساختند و همۀ قصرهایش را به آتش سوزانیدند و جمیع آلات نفیسۀ آنها را ضایع كردند. و بقیۀ السیف را به بابل به اسیری برد كه ایشان تا زمان سلطنت پادشاهان فارس او را و پسرانش را بنده بودند. تا كلام خداوند به زبان اِرْمیا كامل شود و زمین از سَبَّتهای خود تمتّع بَرَد زیرا در تمامی ایامی كه ویران ماند آرامی یافت، تا هفتاد سال سپری شد (2تواریخ ایام 36/ 11 تا 21).
از سوی خداوند به یهودیان اعلام شده بود که هر كس در این بلایای عظیم، كشته شود به شرارت خود مرده است و هر كس كه زنده ماند به جهت صلاحيتش بوده است. اگرچه اكثر آنان كه اسير گشتند در همان مملكت غربت مردند (ارمياء 22/ 26). قول خداوند این است:
و خداوند مرا گفت اگرچه هم موسي و سموئيل به حضور من ميايستادند جان من به اين قوم مايل نميشد. ايشان را از حضور من، دور انداز تا بيرون روند. و اگر به تو بگويند كجا بيرون رويم به ايشان بگو خداوند چنين ميفرمايد: آن كه مستوجب موت است به موت، و آن كه مستحقّ شمشير است به شمشير، و آن كه سزاوار قحط است به قحط، و آن كه لايق اسيري است به اسيري (ارمياء 15/ 1 و 2).
امپراتوری بابل یهودیان را به اسارت برد و بیت المقس را ویران کرد
و اين حقيقت در كتاب حزقيال نبي(ع) با بياني ديگر به تفصيل پيشگويي شده بود و خداوند سه فرد صالح را مثال آورده كه اگر در اين شهر باشند فقط جان آنها در امنیت خواهد بود و بس:
و كلام خداوند بر من نازل شده گفت: اي پسر انسان! اگر زميني خيانت كرده به من خطا ورزد و اگر من دست خود را بر آن دراز كرده و عصاي نانش را بشكنم و قحطي در آن فرستاده … و اگر حيوانات درنده به آن زمين بياورم … يا اگر شمشيري به آن زمين آورم … يا اگر وبا در آن زمين بفرستم و خشم خود را بر آن با خون بريزم و انسان و بهايم را از آن منقطع بسازم، اگرچه نوح و دانيال و ايوب در ميانش باشند خداوند يهوه ميگويد: به حيات خودم قسم كه [آنها] نه پسري و نه دختري را رهايي خواهند داد بلكه ايشان (فقط) جانهاي خود را به عدالت خويش خواهند رهانيد. پس خداوند يهوه چنين ميگويد: چه قدر زياده حينيكه چهار عذاب سخت خود يعني شمشير و قحط و حيوان درنده و وبا را بر اورشليم بفرستم تا انسان و بهايم را از آن منقطع سازم (حزقيال 14/ 12 تا 21).
طبق آنچه در كتاب دانيال مذكور است بخت النصر بعدها به عقوبتي از سوي خداوند دچار گشت، به طوری که به مانند گاوان علف ميخورد و با حيوانات صحرا منزل ميكرد. ليكن پس از مدتي عقل به او بازگشت و خداوندِ خود را شناخت و عاقبتش به خير شد. اما قبل از نزول این بلا، بخت النصر خوابی دید که درختی تناور که تا آسمان بلند است قطع میشود ولی کُندهاش میماند. حضرت دانیال این خواب را برایش تعبیر کرد که آن درخت، تو هستی:
ای پادشاه تعبیر این است و فرمان حضرت متعال كه بر آقایم پادشاه وارد شده همین است، كه تو را از میان مردمان خواهند راند و مسكن تو با حیوانات صحرا خواهد بود و تو را مثل گاوان علف خواهند خورانید و تو را از شبنم آسمان، تر خواهند ساخت و هفت زمان بر تو خواهد گذشت تا بدانی كه حضرت متعال بر ممالك آدمیان حكمرانی میكند و آن را به هر كه میخواهد عطا میفرماید. و چون گفتند كه كُندۀ ریشههای درخت را واگذارید، پس سلطنت تو برایت برقرار خواهد ماند بعد از آنكه دانسته باشی كه آسمانها حكمرانی میكنند. لهذا ای پادشاه نصیحت من، تو را پسند آید و گناهان خود را به عدالت و خطایای خویش را به احسان نمودن بر فقیران فدیه بده كه شاید باعث طول اطمینان تو باشد.» این همه بر نَبوكَد نَصَّر پادشاه واقع شد.بعد از انقضای دوازده ماه، او بالای قصر خسروی در بابل میخرامید. و پادشاه متكلم شده، گفت: «آیا این بابل عظیم نیست كه من آن را برای خانۀ سلطنت به توانایی قوّت و حشمت جلال خود بنا نمودهام؟» این سخن هنوز بر زبان پادشاه بود كه آوازی از آسمان نازل شده، گفت: «ای پادشاه نَبوْكَدْ نَصَّر به تو گفته میشود كه سلطنت از تو گذشته است. و تو را از میان مردم خواهند راند و مسكن تو با حیوانات صحرا خواهد بود و تو را مثل گاوان علف خواهند خورانید و هفت زمان بر تو خواهد گذشت تا بدانی كه حضرت متعال بر ممالك آدمیان حكمرانی میكند و آن را به هر كه میخواهد میدهد.» در همان ساعت این امر بر نَبوْكَد ْنَصَّر واقع شد و از میان مردمان رانده شده، مثل گاوان علف میخورد و بدنش از شبنم آسمان تر میشد تا مویهایش مثل پرهای عقاب بلند شد و ناخنهایش مثل چنگالهای مرغان گردید.و بعد از انقضای آن ایام من كه نَبوكَد نَصَّر هستم، چشمان خود را به سوی آسمان برافراشتم و عقل من به من برگشت و حضرت متعال را متبارك خواندم و حیّ سرمدی را تسبیح و حمد گفتم. زیرا كه سلطنت او سلطنت جاودانی و ملكوت او تا ابدالآباد است(دانيال 4/ 24 تا 37).
البته در اين خصوص روايت موجود در كتابهاي قانوني ثاني مفصلتر و دقيقتر است.[2]
یهودیان در اسارت بابل: در کنار نهرها نشستیم و چون مملکت خود را به یاد آوردیم گریستیم
حضرت دانيال در چهار سالگي با جمع اين اسیران به بابل برده شد و در آنجا در پناه خداوند با علم و حكمت خاصة خداوند پرورش يافت، چنانكه در صحیفۀ او در عهد عتیق از قول وی چنین نقل شده است:
و نزد یهوه خدای خود دعا کردم و اعتراف نموده گفتم: «اي خداوند! خداي عظيم و مُهيب كه عهد و رحمت را با محبّان خويش و آناني كه فرايض تو را حفظ مينمايند نگاه ميداري. ما گناه و عصيان و شرارت ورزيده و تمرّد نموده و از اوامر و احكام تو تجاوز كردهايم و به بندگانت [يعني] انبيايي كه به اسم تو به پادشاهان و سروران و پدران ما و به تماميِ قوم [در اين] زمين سخن گفتند گوش نگرفتهايم. اي خداوند! عدالت از آن توست و رسوايي از آن ما است چنانكه امروز شده است [مراد، اسارت بابلی یهود است] … و تماميِ اسرائيل از شريعت تو تجاوز نموده و روگردان شده به آواز تو گوش نگرفتهاند. بنابراين لعنت و سوگندي كه در تورات موسي بندة خدا مكتوب است [نگا. سفر تثنيه باب 27] بر ما مستولي گرديده چونكه به او گناه ورزيدهايم. و او كلام خود را كه بر ضدّ ما و به ضدّ داوران ما، كه بر ما داوري مينمودند، گفته بود استوار نموده و بلاي عظيمي بر ما وارد آورده است. زيرا كه زيرِ تماميِ آسمان حادثهاي واقع نشده مثل آنكه بر اورشليم واقع شده است. تماميِ اين بلا بر وفق آنچه در تورات موسي مكتوب است بر ما وارد شده است. (دانيال 9/ 4 تا 7 و 11 تا 13)
کورش در خصوص بازگشت یهودیان به فلسطین حکم میکند
اگرچه خداوند مدت اسارت ايشان در بابل را هفتاد سال مقرر كرده بود (ارمياء 25/ 11 و 12)، لكن آن دوران فقط 48 سال طول كشيد. پس آنگاه، خداوند متعال كورش ايراني را در سال 538 قبل از ميلاد بر شهر بابل پيروز كرد و او با فرماني كه در مورد اسراي يهود، از خداوند گرفته بود ايشان را رخصت داد تا به اورشليم برگردند و معبد خداوند را بنا نموده به عبادت او مشغول گردند (2تواريخ ايام 36/ 20 تا 23 ـ كتاب عزرا، باب اول). با اين همه بسياري از يهوديان در شهرهاي مختلف ايران از بابل و شوش گرفته تا همدان، باقي ماندند و به بلاد خود نرفتند. اغلبِ این یهودیان انسانهای صالحی بودند که تقدیر خود را از این قوم جدا کردند و نخواستند تا خود و نسلشان در گناهان آیندۀ این قوم شریک باشند. به نظر راقم، آن سه مجوسی که به وقت تولد حضرت عیسی(ع) به هدایت ستاره به اورشلیم رفتند و هدایایی به حضرت مریم(س) تقدیم کردند از نسل این یهودیان مؤمنی بودند که در ایران میزیستند. در این خصوص به مقالۀ مجزای راقم رجوع فرمایید: مجوسانِ ستایشگر عیسای نوزاد، که بودند؟
ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيهِْمْ وَ أَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْنَاكُمْ أَكْثرََ نَفِيرًا (إسراء/ 6). بار ديگر شما را بر آنها غلبه داديم و به مال و فرزند مدد كرديم و بر شمارتان افزوديم.
همانطور که در قرآن تأکید شده، این واقعه در در تورات موسی(ع) مذکور است و حتی در تورات کنونی نیز دیده میشود:
و چون جمیع این چیزها، یعنی بركت و لعنتی كه پیش روی تو گذاشتم بر تو عارض شود، و آنها را در میان جمیع امتهایی كه یهُوَه، خدایت، تو را به آنجا خواهد راند، بیاد آوری، و تو با فرزندانت با تمامی دل و تمامی جان خود به سوی یهُوَه خدایت بازگشت نموده، قول او را موافق هر آنچه كه من امروز به تو امر میفرمایم، اطاعت نمایی، آنگاه یهُوَه خدایت اسیری تو را برگردانیده، بر تو ترحم خواهد كرد، و رجوع كرده، تو را از میان جمیع امتهایی كه یهُوَه، خدایت، تو را به آنجا پراكنده كرده است، جمع خواهد نمود. اگر آوارگی تو تا كران آسمان بشود، یهُوَه، خدایت، تو را از آنجا جمع خواهد كرد و تو را از آنجا خواهد آورد. و یهُوَه، خدایت، تو را به زمینی كه پدرانت مالك آن بودند خواهد آورد، و مالك آن خواهی شد، و بر تو احسان نموده، تو را بیشتر از پدرانت خواهد افزود. « و یهُوَه خدایت دل تو و دل ذریت تو را مختون خواهد ساخت تا یهُوَه خدایت را به تمامی دل و تمامی جان خود دوست داشته، زنده بمانی.و یهُوَه خدایت جمیع این لعنتها را بر دشمنان و بر خصمانت كه تو را آزردند، نازل خواهد گردانید. و تو بازگشت نموده، قول خداوند را اطاعت خواهی كرد، و جمیع اوامر اورا كه من امروز به تو امر میفرمایم، بجا خواهی آورد. و یهُوَه، خدایت، تو را در تمامی اعمال دستت و در میوۀ بطنت و نتایج بهایمت و محصول زمینت به نیكویی خواهد افزود، زیرا خداوند بار دیگر بر تو برای نیكویی شادی خواهد كرد، چنانكه بر پدران تو شادی نمود، اگر آواز یهُوَه خدای خود را اطاعت نموده، اوامر و فرایض او را كه در طومار این شریعت مكتوب است، نگاه داری، و به سوی یهُوَه، خدای خود، با تمامی دل و تمامی جان بازگشت نمایی (تثنیه 30/ 1 تا 10).
حضرت نحمياء(ع) پیامبر خدا در مناجاتش با حضرت حق به این وعده اشاره میکند. در ابتدای صحیفه نحمیاء چنین آمده است:
دعاي بنده خود را كه در اين وقت نزد تو روز و شب درباره بندگانت بنياسرائيل مينمايم اجابت فرمايي و به گناهان بنياسرائيل كه به تو ورزيدهايم اعتراف مينمايم زيرا كه هم من و هم خاندان پدرم گناه كردهايم. به درستي كه به تو مخالفت عظيمي ورزيدهايم و اوامر و فرايض و احكامي را كه به بندۀ خود موسي فرموده بودي نگاه نداشتهايم. پس حال، كلامي را كه به بندة خود موسي امر فرمودي به يادآور كه گفتي شما خيانت خواهيد ورزيد و من شما را در ميان امّتها پراكنده خواهم ساخت. اما چون به سوي من بازگشت نماييد و اوامر مرا نگاه داشته به آنها عمل نماييد (آنگاه) اگر چه پراكندگان شما در اقصاي آسمانها باشند من ايشان را از آنجا جمع خواهم كرد و به مكاني كه آن را برگزيدهام تا نام خود را در آن ساكن سازم [يعني فلسطین] در خواهم آورد. و ايشان بندگان و قوم تو ميباشند… (نحميا 1/ 6 تا 10)
نکته مهم این است که صهیونیستها این بشارت موسی(ع) برای بازگشت به فلسطین را که بعد از خرابی معبد اول بوده است را به زمان اکنون تطبیق میکنند و ادعای رجعت به فلسطین را دارند. در حالیکه این وعده در 2500 سال قبل به توسط کورش محقق شده است.
ادامه دارد…
پانوشتها:
[1]. کلینی، الکافی، 8 ج، اسلامیه، ج 2، ص 334؛ باب الظلم، حدیث 19
[2]. نگا. كتابهاي قانوني ثاني، ترجمه پيروز سيّار، تهران، نشر ني، 1380، صص 665 و 666؛ کتاب دانیال4/ 30 تا 33
توضیحاً اینکه کتاب عهد عتیقِ کاتولیکها هفت رساله بر عهد عتیق پروتستانها افزون دارد که در ایران با عنوان «کتابهای قانونی ثانی» به چاپ رسیدهاند. علاوه بر این هفت رساله، کتابهای دانیال و استر در نزد کاتولیکها نیز مفصلتر از پروتستانها است. در ضمن، این رسائل با عنوان دیگری نیز به فارسی ترجمه شدهاند:
اپوكريفاي عهد عتيق، ترجمه عباس رسولزاده و جواد باغباني، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1380
بازدیدها: 10