بررسی شعار هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه | بخش اول
پایگاه اطلاع رسانی هیات: رسم انتخاب و اعلان شعار، در تاریخ اسلام رشته بلندی دارد که سررشته های آن را باید در جنگ ها و غزوات رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم جست. چنان که از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده که شعار مسلمانان در جنــگ بدر «یا منصور أمت» بوده اســت. در کنار این شــعارهای عمومی رجزخوانی های ســرداران سپاه اســلام که با اشعار حماســی خود را معرفی می کردند می تواند نمونه هایی از شعارهای صدراسلام را برای ما تداعی کند.
حضرت امام خمینی رحمت الله علیه:
مقام «نه» بر همه بت ها و طاغوت ها و شیطان ها و شیطان زاده ها
سلام بر حســین بن علی که با یاران معدود خویش برای برچیدن بساط ظلم غاصبان خلافت بپاخاست و از ناچیز بودن عدد یاران به خود خیال ســازش با ستمگر را راه نداد و کربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فریاد «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه» اش را به گوش حق طلبان رســاند که در نظر دنیاگرایان و ملت پرستان، آنچه از این اولیای معظم الهی صادر شــده بر خلاف عقل و شرع اســت. قیام بدون تجهیزات کافی را عقل آنان نمی پسندد و شرع آنان اجازه نمی دهد. و نیز به عقیده آنان حرکت از کشوری به کشوری دیگر که دارای حکومت و تشکیلاتی می باشد، مخالف با عقل و ملیت بوده و بالاخره مخالف با موازین شرعی و الهی است و همچنین صلح با نمرودیان و فرعونیان و ملحدان و ســتمگران و ســازش با ظالمان به صورت مســلمان و با زهدفروشان داغ بر پیشانی، طریق صواب و عقل و شرع بوده و هست و با این انگیزه، تســلیم و سازش با آمریکای جهان خوار و وابستگان به او لزوم عقلی و شرعی دارد و تخلف از آن مخالف شرع و عقل است.
ملت غیور متعهد ایران در آن روزهای سخت مصیبت بار که دشمن جنایتکار از زمین و هوا و دریا غافلگیرانه به کشورشان حمله کرد و قسمت عظیمی از آن را متصرف شد و جنایتکاران داخل و قدرت های بزرگ خارج و عمالشان در سطح کشور به خرابکاری و قتل و غارت دست زدند، با ارتش ازهم پاشیده و قوای مسلح ناچیز آرایش ندیده فقط با اتکال به خدای متعال و نیروی ایمان، دشمن را با شکست و زبونی از کشور عزیز خود بیرون راند و هیچ گاه ضعف و سستی و زبونی به خود راه نداد و از شهادت استقبال نمود و به سازش و صلح با افعی زخم خورده تن در نداد و جز معدودی ضعیف القلب یا خیانتکار و دنیاطلب و راحت خواه که به اسلام و مصالح مومنین اعتنایی نداشتند و ندارند، با ضعف و دلهره از صلح و صفا دم می زدند و تعمد داشته و یا نمی دانستند که صلح با این جنایتکاران در هر موقع باعث بر باد دادن حیثیت اسلام و کشور اسلامی بوده و نیز موجب گرفتاری همیشگی میهن عزیزمان در چنگال ابر قدرت هاست.
اکنون که با عنایات خداوند تعالی و توجه حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف نظام جمهوری اســلامی ما از هر جهت در موضع قدرت قرار گرفته است و ارتش نیرومند و سپاه عظیم، مومن، سلحشور و قوای مسلح قدرتمند و ملت حاضر در صحنه دارد و پشت دشمن را در ابعاد مختلف شکسته است، برایمان سازش و صلح تحمیلی بدتر از جنگ چه معنی دارد؟ چه کسی است که نمی داند صلح طلبی دشمن برای مجهز شدن بیشتر و غافلگیری ای است، که جمهوری اسلامی باید برای احتراز از آن در طول بیش از هزار کیلومتر قوای مجهز آماده داشــته باشد؟ و کیست که نداند صلح با این حزب به رسمیت و شرعیت شناختن حکومت بعث است که با قتل و جنایت بر یک کشور اســلامی حکومت م ی کند؟ و کیســت که نداند این امر از بزرگترین گناهان است و از واضح ترین خیانتها به مسلمین است؟ ملت عزیز ما با تعهدی که به اسلام دارند، جنگ را تا سر حد شهادت و لقاءالله که از بزرگ ترین آمال اولیای خدا و ارباب معرفت است ادامه می دهند، گرچه آن را بی خبران نابودی انگارند و مادی گرایان لقاءالله را نابودی لقب می دهند. (پیام امام خمینی به حجاج- ۱۶ مرداد ۱۳۶۵)
حضرت امام خامنه ای مدظله العالی:
حسین علیه السلام چنین امضایی نمی کند
در قافله ای که همه به یک ســمت و هدف والا درحرکتند، یک نفر بقیه را راهنمایی می کند و اگر کسی گم شود، دست او را می گیرد و برمی گرداند؛ اگر کسی خسته شود، او را به ادامه راه تشــویق می کند؛ اگر کسی پایش مجروح شود، پای او را می بندد و کمک معنوی و مادیّ به همه می رساند. این در اصطلاح اسلامی اسمش امام است و سلطنت نقطه مقابل این است. سلطنت به معنای پادشاهی موروثی فقط یک نوع از سلطنت اســت. لذا بعضی سلاطین در دنیا هســتند که اسمشان سلطان نیســت، اما باطنشان تسلط و زورگویی بر انسان هاست. هرکس و در هردوره ای از تاریخ ـ اســم او هرچه می خواهد باشــد ـ وقتی به ملت خود یا به ملت های دیگر زور بگوید، این ســلطنت اســت. این که رئیس جمهور یک دولتی ـ که در همه زمان ها، دولت های مستکبر بوده اند و امروز مظهر آن، آمریکاست ـ به خود حق بدهد که بدون هیچ اســتحقاق اخلاقی، علمی و حقوقی، منافع خود و کمپانی های پشتیبان خود را بر منافع میلیون ها انسان ترجیح دهد کند و برای ملت های دنیا تکلیف معین کند، این سلطنت است؛ اسمش سلطان باشد یا نباشد!
در دوران امام حسین علیه السلام امامت اسلامی را به چنین چیزی تبدیل کرده بودند: «یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان». (بحارالانوار-جلد۴۴-ص۳۸۲) امام حسین علیه السلام در مقابل چنین وضعیتی مبارزه می کرد. مبارزه او بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخص کردن مرز بین حق و باطل چه در زمان یزید و چه قبل از او بود. منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد این بود که آن پیشوای ظلم و گمراهی و ظلالت، توقع داشت که این امام هدایت پای حکومت او را امضا کند؛ بیعت یعنی این. می خواست امام حسین علیه السلام را مجبور کند بجای اینکه مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تایید هم بکند! قیام امام حسین علیه السلام از اینجا شروع شد.
اگر چنین توقع بیجا و ابلهانه ای از سوی حکومت یزید نمی شد، ممکن بود امام حسین علیه السلام همچون زمان معاویه و ائمه بزرگوار بعد از خود، پرچم هدایت را برمی افراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت می کرد و حقایق را می گفت. منتها او بر اثر جهالت و تکبر و دوری از همه فضائل و معنویات انسانی یک قدم بالاتر گذاشت و توقع کرد که امام حسین علیه السلام پای این سیه نامه تبدیل امامت اسلامی به سلطنت طاغوتی را امضا کند؛ یعنی بیعت کند. امام حسین علیه السلام فرمود: «مثلی لایبایع مثله»؛ حسین، چنین امضایی نمی کند.
امام حسین علیه السلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمی تواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین علیه السلام فرمود: «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه». حرکت امام حسین علیه السلام حرکت عزت بود؛ یعنی عزت حق، عزت دین، عزت امامت و عزت آن راهی که پیغمبر ارائه کرده بود. امام حسین علیه السلام مظهر عزت بود و چون ایستاد، پس مایه فخر و مباهات هم بود. این عزت افتخار حسینی است. یک وقت کسی حرفی را می زند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پای آن حرف نمی ایستد و عقب نشینی می کند؛ این دیگر نمی تواند افتخار کند. افتخار متعلق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کرده اند، توفان ها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین علیه السلام این پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادت عزیزان و اسارت حرم شریفش استاد. (بیانات امام خامنه ای-پادگان دوکوهه-۸۱/۰۱/۰۹)
استاد شهید مرتضی مطهری:
آقایان سردسته ها ببینید شعارهایتان با شعارهای حسین علیه السلام می خواند؟
حضرت اباعبدالله علیه السلام در روز عاشورا شعارهای زیادی داده است که در آنها روح نهضت خودش را معرفی کرده که من برای چه می جنگم؟ چرا تسلیم نمی شوم؟ چرا آمده ام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟ و متأسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهای دیگری به جای آن گذاشته ایم که این شعارها نمی تواند روح نهضت حضرت اباعبدالله علیه السلام را منعکس کند. با اینکه از امام حسین علیه السلام کلام زیادی نقل نشده، اگر به نسبت حساب کنیم، در میان ائمه از ایشــان بیشتر از همه در مسئله کرامت و عزت نفس مأثور است. از جمله کلمات قصار ایشان اســت که در بحار نقل می کند: «موت فی عز خیر من حیوه فی ذل» مردن با عزت از زندگی در ذلت بهتر است و بر آن ترجیح دارد. جمله معروف ایشان: «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه» عجیب است و از آن جمله هایی ست که تا دامنه قیامت از آن حرارت و نور می تابد، حماسه و کرامت و عزت و شرافت نفس می بارد:
اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّهِ وَ الذِّلَّهِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ یَأْبَی اللّهُ ذلِکَ لَنا وَ رَسولُهُ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَأنوفُ حَمیَّهٍ وَنُفوسُ أبیَّهٍ مِن أن تُؤثِرَ طاعَهَ اللِئامِ عَلى مَصارِعِ الکِرامِ.
(در روز عاشورا امام حسین علیه السلام) گاهی سوار اسب می شد و با مردم صحبت می کرد. یک نوبت که می خواســت صدایش را همه بشــنوند سوار شتر شــد که بلند باشد (مثل کسی که روی منبر اســت و از دیگران بالا تر است، چون دیگران سوار اسب بودند) و در وسط میدان همه او را ببیننــد. آنگاه جملات فوق را فرمود: هیهات منا الذله ما کجا و تن به خواری دادن کجا؟! تفاوت از زمین تا آســمان است. خدای ما برای ما ذلت را نمی پسندد، پیامبر نمی پسندد؛ آن دامن هایی که ما در آن دامن ها پرورش یافته ایم، دامن علی و پستان زهرا به ما اجازه نمی دهد. اگر از مؤمنین جهان تا دامنه قیامت بپرســند، رفراندوم کنند که شــما برای حسین ذلت را می پســندید یا شمشیر را، تمام مؤمنین عالم خواهند گفت ما شمشیر را می پسندیم نه ذلت را.
مِنْ ان نوثر طاعَهَ اللّئِام عَلی مَصارعِ الْکِرامِ آن ها نمی پســندند که ما اطاعت لئیمان و پست فطرتان را ترجیح بدهیمبر خوابگاه مردمان بزرگوار، یعنی بر مقاتل و کشتنگاه ها. امام حسین خطاب به مردم کوفه می فرماید: آن زنازاده پسر زنازاده، آن امیر و فرمانده شما، می دانید به من چه پیشنهاد می کند؟ می گوید حســین! یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا شمشــیر. به امیرتان بگویید که حسین می گوید: حسین تن به خواری بدهد؟ آیا او خیال کرده که من مثل او هستم؟ خدا می خواهد حســین چنین باشد. شــما مگر نمی دانید، آن زنازاده مگر نمی داند که من در چه دامنی بزرگ شده ام؟ من روی دامن علی مرتضی بزرگ شده ام. من شیر زهرا را خورده ام. آیا کسی که شیر زهرا را خورده باشد، تن به ذلت و اسارت مثل پسر زیاد می دهد؟! هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه! ما کجا و تن به خواری دادن کجا؟ شــعار حســین در روز عاشورا از این تیپ است.
آقایان سردسته ها که برای دسته های خودتان شعار می سازید، ببینید شعار هایتان با شعارهای حسین می خواند یا نمی خواند؟! شــعارهای حســینی شعارهایی اســت که از این تیپ باشــد: فریاد می کند نمی بینید که به حق عمل نمی شــود و کســی از باطل روگردان نیست؟ در چنین شــرایطی مومن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی ترجیح دهد. و یا: من مرگ را جز خوشــبختی نمی بینم، من زندگی با ستمکاران را جز ملالت و خستگی نمی بینم. مرا عار آید از این زندگی/ که سالار باشم کنم بندگی شعارهای حسین شعارهای محیی است. حضرت اباعبدالله علیه السلام یک مصلح است. ائمه اطهار علیهم السلام از این جهت گفتند عاشــورا زنده بماند که این مکتب زنده بماند. برای اینکه اگر چه شخص حسین بن علی علیه السلام نیســت ولی حسین بن علی علیه السلام باید به قول امروز یک سمبل باشــد، به صورت یک نیرو زنده باشــد. پس این است مکتب عاشورا و شعارهای عاشورا. شعارهای ما در مجالس، در تکیه ها و در دسته ها باید محیی باشد نه مخدر؛ باید زنده کننده باشد نه بی حس کننده. اگر بی حس کننده باشد نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را از حسین علیه السلام دور می کند. (مجموعه آثار شهید مطهری-جلد۲۲-ص۵۶۴)
بازدیدها: 0