اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لزوم شناخت نحوه تهاجم غرب به کشورهای اسلامی
معمولا در این بحث ها یک وقت می گویند مدرنیته ، یک وقت می گویند غرب شناسی .
در بحث غرب شناسی وقتی که می خواهیم بحث کنیم ، می گویند ما ۳غرب داریم . چون باید نسبتمان را با غرب مشخص کنیم . امروز مثلا در بحث هایی که ما راجع به غرب داریم ، شناخت غرب ، تهاجم غرب به کشورهای اسلامی باید مشخص کنیم که اصلا نحوه تهاجم غرب به کشورهای اسلامی چه است و ما چگونه باید دفاع کنیم . این یک مثل معروفی است که می گویند اگر به یک کشوری حمله شد اولا باید بفهمیم از کدام مرزها حمله شده و چگونه باید دفاع کنیم . مرز را اگر اشتباه بگیریم ، مسلّما شکست می خوریم .
یکی از مشکلاتی که امروز ما داریم – بعضا با داخلی ها که چگونه باید با کشورهای غربی یا جریان غرب مقابله کنیم – این است که نمی دانیم که غرب به کدام نقاط ما دارد حمله می کند وما چگونه باید دفاع کنیم از کیان کشور و انقلاب ودین .
سه نوع غرب
الف) غرب جغرافیایی
به هر حال وقتی بحث غرب مطرح می شود می گویند ما سه غرب داریم :
۱-غرب جغرافیایی که مشخص است ودر مقابلش هم شرق جغرافیایی ؛ کشورهای غربی وشرقی.
این جریان غرب وشرق از اول بوده ، درگیری ها وجنگ هایی که بین کشورهای غربی و شرقی بوده .
اگر ما داریم با غرب می جنگیم فرق مان با کشور مثلا روسیه چیست ؟ او هم دارد با غرب می جنگد . تفاوتش در چیست ؟ آیا ما از لحاظ جنگی یک هدف داریم ؟ یا فرق می کنند ؟
ولی ما در بحثمان وارد غرب شناسی به معنای غرب جغرافیایی نمی شویم ، گرچه این بحث مهم است . اینکه ما بفهمیم مردم غرب چگونه فکر می کنند ، چه جریاناتی در آنجا شکل گرفته ، اینها بحث های خوبی است که فعلا به درد بحث ما نمی خورد.
در بحث های آب و هوا و سرزمین و جغرافیا و خاک و محصولات و اینها که در جغرافیا می خوانند هم بحث خوبی است ، ولی ما فعلا کاری به این نداریم.
ب) غرب مسیحی
۲-بحث دوم غرب مسیحی است .
یعنی وقتی می گویند غرب ، منظور غرب مسیحی است . غرب مسیحی هم در مقابل شرق مسیحی قرار دارد .
معمولا تفکرات کاتولیک ها و پروتستان ها مال مسیحیت غربی است که اصلا خود مسیحیت با مکتب کاتولیک شکل گرفت .
در مقابل شرق مسیحی که بیشتر ارتودکس هستند که از جهت دینی با هم تفاوت دارند مثل تفاوت هایی که بعضا بین شیعه وسنی وجود دارد .
سه مکتب مسیحی
سه مکتب عمده در مسیحیت وجود دارد : کاتولیک و پروتستان و ارتدکس .
این هم یک بحث است که وقتی می خواهیم با غرب درگیر بشویم ، مسیحیت غربی تفاوت های زیادی با مسیحیت شرقی دارد، مثلا این جریان جنگ های صلیبی ، جریان اینکه فلان کشیش مسیحی قرآن را آتش می زند و این گونه موارد بیشتر در مسیحیت غربی اتفاق می افتد .
این یک ویژگی است که ارتباط پیدا می کند هم با مکتب کاتولیک ها و پروتستان ها و هم با خود تفکرات و ساختاری که مردم غرب دارند (بحث مردم شناسی)
گره خوردن مدرنیته با مکتب پروتستان
با این جهت را هم ما در بحثمان خیلی کار نداریم ، گرچه شناخت مسیحیت غربی در تمدن مدرن بسیار مهم است . اگر بخواهیم وارد بشویم و راجع به مدرنیته صحبت بکنیم و جریان شکل گیری مدرنیته را مطرح بکنیم ، حتما یکی از بحث های مهم ظهور مکتب پروتستان است .
ولی وقتی مسیحیت غربی گفته می شود منظور درگیری با مسیحیت نیست ، گرچه ما الآن درگیری داریم با مسیحیت (مثلا کلیساهای خانگی) ولی جهت مورد بحث ما نیست .
یک جهتی در بحث غرب و غرب شناسی وجود دارد که از اینها مهم تر است
ج) غرب مدرن
۳- غرب مدرن یا غربی که تمدن جدیدی را ایجاد کرده
وقتی می گویند مدرنیته منظور یک تمدنی است که در غرب شکل گرفته و حدودا از قرن ۱۵ این تمدن شروع کرد به رشد کردن . درقرن ۱۸ این تمدن به بار نشست و تهاجمش را به کشورهای اسلامی شروع کرد .
حمله ناپلئون به مصر اولین رویارویی غرب مدرن با کشورهای اسلامی
تقریبا سال ۱۷۹۸ اولین حمله غرب مدرن به حالت نظامی به کشورهای اسلامی شروع شد که همان حمله ناپلئون به مصر است . این اولین جریان تهاجم غرب مدرن است . قبلش غرب به کشورهای اسلامی تهاجم داشته ، مثل جنگ های صلیبی ، ولی این تهاجم همراه با یک تمدن است و مانند جنگ های قبلی نیست.
ماهیت جنگ غرب مدرن با ما چه بوده ؟
در اینجا یک سؤال مطرح می شود که بعد از قرن ۱۸ جنگ ما با غرب چه جنگی شد ؟ آیا جنگ های ما با غرب جنگ های نظامی بود یا اقتصادی بود ؟ این دوتا جنگ جنگ معروفی است که در همه جریان ها وجود دارد مثلا آمریکا و اروپا با روسیه دارند درگیر می شوند ، این یک جنگ نظامی است یا اقتصادی؟ این قبل از جریان مدرن وجود داشت ، بعد ازاین اتفاق افتاد اولین جنگ هایی که علیه کشورهای اسلامی اتفاق افتاد (ناپلئون) جنگ های اولیه در حیطه نظامی است . ناپلئون می آید مصر را می گیرد. این طرف هم در زمان قاجاریه با روسیه تزاری درگیر می شویم که روسیه تزاری هم تقریبا چون نصف بیشترش در غرب هست با تمدن غرب آشنا شده بوده . این جنگ های نظامی اولین درگیری های ما با غرب جدید است ؛ یعنی غربی که دارای تمدن جدید است.
تهاجم نظامی مقدمه تسلط تمدنی
تهاجمات غرب هم ابتدا به کشورهای اسلامی نظامی است ، خیلی طبیعی هم هست ، چون اول می خواهد بیاید سلطه نظامی پیدا کند ، منطقه را بگیرد ، بعد آرام آرام تسلط های تمدنی پیدا کند . بعد از جنگ نظامی که ما با غرب جدید (غرب تمدن ساز ) پیدا کردیم ، جنگ های اقتصادی غرب علیه کشورهای اسلامی شروع می شود .
یکپارچه ندانستن غرب اشکال ما در رویارویی با غرب
ما دوره اولیه قاجار (زمان فتحعلی شاه) جنگ های نظامی با غرب داشتیم ، علت هم این بود که ما آمدیم غرب یا این جریاناتی را که دارد به کشورهای اسلامی حمله می کند را از هم جدا کردیم (مشکلی که آن موقع بود الآن هم وجود دارد) مثلا زمان فتحعلی شاه گفتیم ما داریم با روسیه تزاری درگیر می شویم از فرانسه مستشار وارد کردیم که کمک ما بکند . فکر کردیم اینها چند تا کشور متمایز از یکدیگر هستند ، با انگلیس درگیر می شدیم از فرانسه کمک می گرفتیم ، با فرانسه درگیر می شدیم ازانگلیس کمک می گرفتیم . این مشکل ما بود که غرب را یکپارچه نمی دانستیم ،و مدام هم سرمان کلاه می رفت .
شروع جنگ اقتصادی غرب مدرن در زمان ناصرالدین شاه
در دوره دوم (زمان ناصرالدین شاه) جنگ های غرب علیه کشورهای اسلامی – که ما در خود ایران می خواهیم بررسی کنیم- جنگ های اقتصادی است ، دیگر جنگ نظامی نیست .
در جنگ نظامی مرز مشخص است ، دشمن معلوم است، هم هدف مشخص است و هم دشمن مشخص است . برای همین اتحاد بین نیروهای خودی قوی است ، چون می دانند که باید دشمن را از مرز بیرون کنند.
مشکل جنگ اقتصادی نداشتن مرزهای مشخص
اما در جنگ اقتصادی مشکل ما این بود که مرز خیلی معلوم نیست . با نگاه سازندگی وارد کشورهای اسلامی شدند . نگفتند ما حمله کردیم می خواهیم شما را اشغال کنیم و منابعتان را بگیریم . گفتند ما می خواهیم مملکت شما را بسازیم ، کشورتان را از لحاظ اقتصادی رشد بدهیم .
در داستان قاجاریه یکی از کارهایی که علمای ما با شاه ها انجام می دادند سر همین مسائل اقتصادی بود ، مثل قرارداد رویترز ، قرارداد رژی ، جریان تحریم تنباکو . اینها دقیقا قراردادها یا تهاجمات اقتصادی غرب مدرن علیه کشورهای اسلامی بود تحت پوشش یک نیت خیر خواهانه.
در جریان مشروطه وقتی جریان نوز بلژیکی را مطالعه کنید ، گمرکات کشور دست این بود . برای چه کل گمرکات یک کشور اسلامی را به یک غربی دادند چرا؟ چون ادعا این بوده که ما می خواهیم نظام اقتصادی شما را سامان بدهیم . بعدا آمدند گفتند می خواهیم برایتان بانک بزنیم . گمرکات را دادند ، شیلات را دادند با یک قیمت و هزینه های خیلی کم ، مثلا کل شیلات کشور در حدود پنجاه سال دست شما باشد بیست هزار لیره به ما بدهید ، تمام درآمدش هم مال شما باشد . به چه عنوان ؟ به عنوان اینکه ما بلد نیستیم ، ما نمی توانیم خودمان اداره کنیم و باید اینها بیایند اقتصاد کشور ما را اصلاح بکنند تا ما بتوانیم اقتصاد سالم داشته باشیم . این جریان تا جایی پیش رفت که زمان احمد شاه می بینید که وزیر اقتصاد ما یک آمریکایی بود (شوستر) . این اتفاقات به این دلیل رخ داده که ما تمدن غرب و ویژگی های این تمدن را نشناختیم ، حتی سر بعضی از علمای ما در این جریان کلاه رفت .
جنگ تمدنی ریشه جنگ های نظامی – اقتصادی غرب
برای همین ریشه جنگ های نظامی- اقتصادی غرب علیه کشورهای اسلامی برمی گردد به یک جریان خیلی قوی تر و آن جنگ تمدنی است . اینکه گفتم ما باید بدانیم مرز ما با غرب کجاست ، درگیری مان در چیست ، در اینجا مطرح می شود .
آیا جنگ ما با غرب اقتصادی است ؟ نظامی است ؟ کشورگشایی جغرافیایی است ؟ یا از این سطح ها خیلی بالاتر است و ما با جریان غرب جنگ تمدنی داریم ؟
یعنی یک تمدنی در غرب شکل گرفته ، این تمدن ادعا دارد که تمام تمدن های دیگر باید تحت پوشش من در بیایند ، نه تنها تحت پوشش بلکه اصلا تمدنشان باید مثل تمدن من بشود .
اگر ما گفتیم جنگ ما با غرب یک جنگ نظامی است ، اینکه خیلی ساده است . الآن یک سؤالی که مطرح است این است که ما با اروپا و آمریکا درگیر شدیم ، فرضا درسال های آینده به یک نوعی کشورهای اروپایی و آمریکایی را اشغال کردیم یا حداقل کاری کردیم که اینها دیگر حالت استعماری برای کشورها دیگر نداشتند ، جلوی تهاجمشان را گرفتیم ، بالاتر فرضا اصلا خود آمریکا را گرفتیم ، اشغال کردیم . بعد می خواهیم چه کارکنیم ؟
سؤال اینجا این است که آیا کار ما تمام شد ؟
هدف انقلاب اسلامی چه بوده است؟
کار انقلاب اسلامی این بود که ما کشورهای استعمارگر و ابرقدرت را سر جایشان بنشانیم و کار ما تمام بشود ؟
از لحاظ اقتصادی ،فرهنگی ، نظامی ،تمدنی ما هرچه اینها گفتند به آن عمل می کنیم ، فقط کشورشان را گرفتیم و استعمار نمی شویم . کار انقلاب اسلامی این است یا کار دیگری داریم ؟
بنابراین ، سؤالی که مطرح می شود این است که درگیری ما با غرب جدید نظامی یا اقتصادی یا تمدنی است ؟
غرب جدید با ما سر چه دعوا دارد ؟ واگر فهمیدیم و خواستیم مقابله بکنیم با غرب باید چه اقداماتی انجام دهیم ؟ جنگ نظامی و اقتصادی خیلی خیلی هزینه و دغدغه اش کمتر از جنگ تمدنی است . امام فرموده بودند ما از اشغال و تهاجم نظامی نمی ترسیم ، حتی از تهاجم و تسلط اقتصادی هم نمی ترسیم ، ما از تسلط فرهنگی می ترسیم ، تسلط فرهنگی بی حجابی نیست ، قسمت ضعیفش آن است .
معنای تسلط فرهنگی
تسلط فرهنگی غرب این است که من تمام تمدن جدید غرب را بپذیرم و آن را قبول کنم و تمدن خودم را فراموش کنم یا قبول نکنم . اتفاق مهمی که از مشروطه به بعد برای کشورهای اسلامی افتاد همین بود ؛ یعنی تمدن خودمان را یا فراموش کردیم یا بدتر، با آن دشمن شدیم .
تا از تمدن اسلامی می خواهیم حرف بزنیم که مثلا ساختمان های ما اینگونه بوده ، لباس ما اینگونه بوده ، زبان ما ، نوع اداره یا معاش زندگی ما اینگونه بوده ، فورا می گویند که اینها مال گذشته بوده و حالا جدید شده است.
جمله سید جمال الگوی اشتباه در رویکرد ما نسبت به غرب
آقای پناهیان یک سخنرانی داشتند سال ۸۱ یا ۸۲ در مشهد ، یک بحث خیلی خوبی ایشان مطرح کردند که ماجنگ مان با غرب تمدنی بوده و به جهت اینکه برخی از علمای آن زمان ما متوجه نشدند غفلت کردیم و مشکلات برای خود مسلمان ها واسلام پیدا شد . ایشان بحثشان این است که این عبارتی که سید جمال مطرح کرده است ، عبارت غلطی است . با همه احترامی که به سید جمال می گذاریم و کارهای مهمی هم سید جمال انجام داده و دغدغه های مهمی هم داشته ، به قول خودش برای رشد و ترقی کشور اسلامی ، این عبارت ، عبارت اشتباهی است که ایشان گفته بودند در غرب اسلام را دیدم ، مسلمان را ندیدم ، در شرق مسلمان دیدم ، اسلام ندیدم .
این جمله به صورت الگو در آمد و تقریبا می شود گفت پدر کشورهای اسلامی را در آورد . امروز هم این را می گویند .
الگو قرار دادن غرب برای پیشرفت باعث ایجاد مشکلات ماست
اتفاقی که می افتد این است که مسئولین کشور ما بعد از انقلاب اسلامی الگویشان برای ساختن کشور ایران اسلامی می شود غرب.
آیا کشورهای اسلامی و مسلمان ها می توانند با تمدن غرب -که یک تمدن سکولار است- زندگی کنند و اسلامی هم بمانند؟
چه تعارضاتی امروز در کشورهای اسلامی وجود دارد که برای ما لاینحل جلوه می کند؟
مثلا چه کنیم مردم مقررات را رعایت کنند یا مثلا چرا در غرب مردم پشت خط عابرپیاده می ایستند ولی اینجا نه ؟ چرا قدرت و اقتدار پلیس در آنجا بیشتر است ؟
به این سؤال ها هیچ کسی تا حالا جواب مشخصی نداده . چرا ؟
چون ما به غرب نگاه تمدنی نمی کنیم بلکه فقط یک نگاه رفتاری جزئی می کنیم .
آیا قوانینی که در یک تمدن سکولار ایجاد می شود و رشد می کند می تواند در جامعه اسلامی رشد کند؟
اصلا اینکه ما می گوییم تمدن دینی داریم یعنی چه؟
آیا وقتی که ما می گوییم تمدن دینی ، یعنی برای تمام ساحت های زندگی بشر ما حرف داریم ؟ یا اینکه یک تکه را ما می گوییم و یک تکه را از جای دیگر می آوریم؟
تعارضی که در کشورهای اسلامی اتفاق افتاده همین است .
ما تکه تکه شده ایم ، تکه های خیلی نامحسوس . یک تکه از غرب ، یک تکه از اسلام ، یک تکه از شرق بعضا مسیحی . تعارض هم وجود دارد و نمی دانیم چرا تعارض وجود دارد.
روش شناخت ما از غرب خطاست
روش ما برای شناخت تمدن غرب چه روشی باید باشد؟
ما برای اینکه غرب و تمدن غرب را بشناسیم از یک روشی ورود پیدا کردیم که این روش خراب است . اصلا غرب را نشان نمی دهد . این روش هم جزء روش های رایج بوده ، الآن هم با همین روش داریم جلو می رویم . مثلا ما می خواهیم وجود خدا را اثبات کنیم برویم در آزمایشگاه شیمی .
هدف ما از انقلاب چه بوده است؟
برای همین یکی از سؤالات مهمی که از بعد از جریان انقلاب اسلامی اتفاق افتاد این بود :
ما انقلاب کردیم که چه کار کنیم؟
امام انقلاب کردند چه کنند ؟
امام وقتی که انقلاب کردند می دانستند می خواهند چه کنند یا اینکه یک جریانی شلوغ شد و مردم هم حمایت کردند از امام و امام هم یک سخنرانی بکنند برعلیه شاه ، بعد هم شاه با ایشان درگیر شدند و این درگیری ادامه پیدا کرد ، یک دفعه شد انقلاب اسلامی و پیروزی آمد.
و این فقط یک درگیری بود و اگر آنها کوتاه می آمدند و حرف امام را گوش می کردند اصلا این جوری نمی شد
یا اینکه امام از اول می دانستند می خواهند چه کاری انجام بدهند و ما هم باید بدانیم می خواهیم چه کنیم ؟
اگر به سخنان امام رجوع کنیم مشخص می شود امام از اول دنبال یک چیزی بودند . این چیز چه بوده؟
این جریانی که خدمتتان عرض کردم یک بحثی است که از اول انقلاب بین متصدیان کشور وجود داشته و دارد ، که انقلاب اسلامی می خواهد چه کار بکند؟ و ما در انقلاب اسلامی می خواهیم چه کنیم؟
چهار نگاه در مورد تمدن اسلامی و ماهیت انقلاب اسلامی
چهار نگاه کلّی اینجا وجود دارد که به بحث غرب شناسی ما مرتبط است :
الف)انکار تمدن اسلامی
بعضی اصلا منکر تمدن اسلامی هستند و انقلاب را یک درگیری بین امام و شاه می دانند ، به عنوان اینکه شاه تحت قیمومیت استعمار غرب قرار دارد می دانند . ما می خواهیم این را کنار بگذاریم و یک نظامی را حاکم کنیم که غرب حکومت نکند ، ظلم وستم نشود . این نگاه را امثال بازرگان قبل از انقلاب – از اوایلی که امام شروع به نهضت کردند – این درگیری را با امام داشتند که می گفتند ما باید مهندسی اجتماعی بکنیم نه انقلاب ،و ادعا داشتند شاه باید سلطنت بکند نه حکومت مثلا شبیه انگلستان و..
سلطنت شاه دست خودش باشد ، سر جایش هم باشد ، در کشور هم باشد ، منتهی اداره امور دست ما باشد .
مهندسی اجتماعی یعنی اینکه می گفتند شما که می خواهید انقلاب بکنید یعنی زیر و رو بکنید کشور را ، و این باعث ایجاد هرج و مرج در کشور می شود و نمی توانیم کشور را اداره کنیم و همه چیز را سر جای خودش قرار بدهیم و.. و در کشورهایی مثل ایران که از اول سلطنتی بوده ، ما باید این سلطنت را حفظش بکنیم ، فقط بیاییم بگوییم ما یک پادشاه داریم ، یک نخست وزیر .
اینها مسلما نگاه تمدنی به اسلام نداشتند و می گفتند اصلا اسلام تمدن ندارد ، که این مطلب در کتاب های ملی گراها وجود دارد .
ب)دوران تمدن اسلام به سر آمده
به تمدن اسلامی نگاه تاریخی می کنند و می گویند اسلام تمدن داشته ، اما دوران این تمدن سر آمده است.
امثال سروش و روشنفکرها که یک نگاه تاریخی به تمدن اسلامی داشتند و دارند.
می گویند این تمدن ، بهترین تمدن هم بوده . سروش سخنرانی می کند که بهترین تمدن، تمدن اسلامی بوده در زمان خودش یعنی زمان پیامبر ، اما دوره این تمدن تمام شد . زمانی که تمدن مدرن غرب شکل گرفت نه تنها تمدن اسلامی بلکه هیچ تمدن دیگری نمی تواند در مقابل این تمدن مقابله کند و ادعا داشته باشد .
نتیجه واحد این دو نظریه
این دو نظریه به یک جا منتهی می شوند که در انقلاب اسلامی فقط یک تحول اجتماعی را باید ایجاد بکنیم ولی نظام اقتصادی و علمی و فرهنگی نباید دچار تحول بشود . در سایر کشورها و یا خود کشورهای غربی این تمدن غرب چگونه ورود پیدا کرده و دارد اداره می کند ، همان را ما هم باید بیاوریم و ادامه بدهیم . فقط باید ظلم و ستم و.. کنار برود همین
ج)انقلاب اسلامی یک انقلاب جهانی است
اینها می گویند که ما می خواهیم استکبار و استثمار و جریان ظلم وستم و بیداد و.. را از کل عالم بکشیم بیرون ، یک جریان اینگونه می خواهیم انجام دهیم . برای همین در کشورهای عربی که امروز می گویند بهار اسلامی (بیداری اسلامی) رخ داده ، می گویند این نتیجه انقلاب اسلامی است . و اینها بیدار شده اند و می خواهند نظام دمکراتیک را به جای نظام پادشاهی جایگزین کنند و از لحاظ سیاسی جامعه و کشورشان را در قالب نظام دمکراتیک اداره بکنند.
اینها انقلاب اسلامی را در همین حد می بینند و نگاه تمدنی ندارند . می گویند اگر هم ما بگوییم که اسلام تمدن دارد ، تمدنش فقط در حیطه مبارزه برعلیه ظلم و ستم است و یک سری قوانین محدود دارد که می توانیم در کشورها اجرا بکنیم . اما بحث های فرهنگی عمیق و علمی و حتی روش های زندگی مشکلی ندارد . می گویند این تمدن غرب با انقلاب اسلامی مشکلش فقط بحث استعمار و استثمار است و یک سری بحث های نظام های سیاسی و اجتماعی، که اینها هم اگر حل بشود ما دیگر مشکلی با غرب نداریم .
اسلامی کردن علوم معنا دارد یا نه؟
این همان بحثی است که یکی از درگیری های ما با روشنفکران این است که آیا ما می توانیم علوم را اسلامی کنیم یا اینکه علم اسلامی و غیر اسلامی ندارد ، دانشگاه اسلامی معنی ندارد ، بانکداری اسلامی معنی ندارد ؟ در نظام اقتصادی ، نظام علمی ، نظام روش زندگی همان حرف های غرب و تمدن جدید را ما می پذیریم ، مشکلی با آنها نداریم . یک سری جزئیات است که دین باید بگوید و ما به آنها عمل می کنیم ، مردم باید نماز بخوانند و روزه بگیرند و در همین حد . دیگر چیز خاص دیگری نداریم .
اینها قبول دارند که ما انقلاب اسلامی داریم و این انقلاب اسلامی جهانی است ، منتهی جهانی بودنش از لحاظ فکری و علمی محدوده دارد ، نگاه تمدنی عمیق به انقلاب اسلامی ندارند .
د)اسلام یک دین تمدن ساز است
وقتی می گوییم تمدن ، به این معنی نیست که اسلام محدوده اش در یک سری قوانین فردی و یا اجتماعی است ، قوانین فردی مثل نماز و روزه و.. و قوانین اجتماعی مانند حدود و دیات و قضاوت و..
اسلام فراتر ازاین حرف هاست . وقتی می گویند اسلام تمدن ساز است یعنی اینکه دین برای تمام ساحت های زندگی ما حرف دارد و دین فقط به فقه محدود نمی شود . فقه یک بخش از دین است . در مباحث علمی دین حرف برای گفتن دارد .
علوم انسانی سکولار در دانشگاه های ما
یکی از مباحثی که امروز در کشور ما مطرح است بعد از۳۵ سال که از انقلاب می گذرد این است که علوم انسانی که در دانشگاه ها خوانده می شود ، سکولار هستند . الآن ۴ سال است که دارند بحث می کنند که علوم انسانی اسلامی چه علومی هستند .
هنوز ما حرف دقیق دشمن ناامید کن نداریم بزنیم ، چرا ؟
چون ما هنوز نمی دانیم که تمدن غرب که علم آورده است ، چگونه تفکراتش را در علم وارد کرده است و رسوخ در علم کرده . نفهمیدیم ، چون نفهمیدیم نمی دانیم چه کار کنیم که این علوم را اسلامی بکنیم . از آن طرف هم کار نکردیم که اگر جهان بینی ما دینی و تمدن ساز است ، چگونه از طریق جهان بینی دینی ، علم تولید می شود . این را هم کار نکردیم . چرا؟
نداشتن نگاه تمدنی به دین
زیرا ما نگاه تمدنی به دینمان نکردیم . وقتی نگاه تمدنی نکنیم ، در بحث حکومت اسلامی و اداره جامعه و ایجاد همین علومی که خودشان دارند پدر کشور اسلامی را در می آورند گیر افتاده ایم و نمی دانیم چه کنیم .
آیا اسلام برای افسردگی ، اضطراب ، نوع روش زندگی حرف دارد؟
دخالت روش زندگی و ابزار و علم در دین
آیا ابزاری که من دارم با آنها زندگی می کنم ، در توحید من دخالت دارد یا ندارد ؟ آیا روش زندگی من در توحید من دخالت دارد یا نه؟ اگر ما می گوییم دین برای تمدن سازی آمده ، دلیل مان این است که چقدر ابزار و روش زندگی در موّحد کردنمان نقش دارند . اگر ما این را حل کردیم ، آنوقت می فهمیم که اصلا بدون ایجاد تمدن اسلامی و بدون ایجاد ابزارها ، علوم و روش زندگی که مرتبط با توحید است ، بدون اینها ما نمی توانیم موحد حداکثری درست کنیم . مشکل کشورهای اسلامی که دچار تعارض شدند این است که نمی دانند چطور جوان ها را دیندار کنند .
فرآورده های تمدن سکولار
امروز مشکل اصلی ما این است که بدون اینکه متوجه باشیم ، درون زندگی اسلامی مان دچار تمدن سکولار شده ایم .
علم ، ابزار و روش زندگی، فرآورده های تمدن سکولارند . یک جریان وقتی به صورت فرآورده دربیاید دیگر خودش را نشان نمی دهد . مانند کباب که یک فرآورده است و ماده اولیه آن می تواند گوشت گوسفند یا گاو یا شتر یا یک حیوان حرام گوشت باشد ،و شما می دانی که کدام حرام است و کدام حلال ؛ ولی وقتی که این ماده اولیه چرخ شد و کباب شد و به صورت فرآورده در آمد و یک آشپزی می خواهد به خورد من و شمایی که دینی هستیم بدهد ، شما دیگر نمی توانی تشخیص بدهی که ماده اولیه آن چه بوده . علم و روش زندگی و ابزارهایی که امروزه ما با آن زندگی می کنیم ، اینها فرآورده های تفکر سکولار هستند ، ولی هیچ نشان نمی دهند که سکولار هستند ، پخته شده ، چرخ شده ، کباب شده ، ما هم داریم می خوریم .
نگاه کارکردی به فرآورده ها روش غلط شناخت تمدن مدرن
آن بحثی که اول بحثمان مطرح شد که ما مشکلمان با تمدن غرب این است که روشمان برای شناخت تمدن غرب مشکل دارد همین جاست . ما روشمان چه بوده ؟ گفتیم ببینیم کارکردهایش چه بوده . کارکرد مثبت دارد یا منفی ؛ یعنی مثلا من این غذا را خوردم ، لذت داشت ، اسلام با لذت مخالفت دارد؟ سیر شدم یا نشدم ، اسلام با اینکه انسان سیر بشود مخالفت دارد ؟ قدرت پیدا کردم، قوی تر شدم یا نشدم ، اسلام با اینکه قدرت بیشتری پیدا کنم مخالفتی دارد ؟ خوب پس می گویم عیبی ندارد. کجایش را ندیدم؟ این فرآورده وقتی که آمد کجای من را دارد تحت تأثیر قرار می دهد ، که من نه آنجایی را که دارد تحت تأثیر قرار می گیرد را متوجه می شوم ، نه این شیئ را متوجه می شوم که چه چیزی در آن آورده که من اگر دیدمش صد در صد بگویم من نمی خورم . هردو برای ما پنهان است .
دین می گوید که اگر مثلا گوشت خوک را خوردی روحیه ای پیدا می کنی که در همان حیوان وجود دارد . از لحاظ جسمی ممکن است شما هیچ فرقی نکنی ، مشکلی هم برای شما ایجاد نشود ، اما از لحاظ روحی مشکل پیدا می کنی (در دراز مدت)
استفاده ما از فرآورده های تفکر سکولار و تأثیرات نامحسوس آن
تمدن غرب تمام تفکراتش را به صورت فرآورده به ما می دهد و داده است. صد سال از این جریان گذشته است . ما از محصولات و فرآورده های جهان بینی سکولار داریم استفاده می کنیم ، بدون اینکه متوجه بشویم این فرآورده ها مواد خامش اصلا برای ما پذیرفتنی نیستند و اینکه این فرآورده ها دارند کجاها را تحت تأثیر قرار می دهند . چون هردو پنهان است .
من می بینم بچه من رفت دانشگاه ، نماز خوان بود، دو سال نگذشته از دانشگاه رفتنش ، می بینم که یک جور دیگری دارد می شود . جاهایی که قَدَر هستند از لحاظ دینی ، علم جدید که واردشان می شود می بینیم همه دارند از لحاظ دینی شُل می شوند. چرا شل شدید شماها؟ شما علم خواندید کار دیگر که نکردید!
مشروطه اولین رویارویی ما با تمدن غرب
درگیری اولیه کشورهایی مثل ایران با تمدن مدرن که در سطح یک جریان نهضت اتفاق افتاد مال مشروطه است .
از زمان چهل- پنجاه سال قبل از مشروطه مثلا نوشته های فتحعلی آخوند زاده به این طرف را اگر شما مطالعه کنید ، می بیند که یک جریانی دارد آرام آرام وارد کشورهای اسلامی می شود به نام جریان غرب زدگی . شفاف نبوده و خیلی هم آرام آمده . اینها هم می رفتند به غرب نگاه می کردند (نگاه کارکردی) که نظم دارند ، ماشین دارند ، مردم چگونه زندگی می کنند و تمیز هستند و از این حرف ها. کشورهای اسلامی دانشجو می فرستادند به کشورهای غربی درس می خواندند ، وقتی برمی گشتند مروج تمدن غرب می شدند ، بدون اینکه نگاه عمقی و مبنایی به این تمدن بکنند. ظاهرش را می دیدند و قبول می کردند . و همین باعث شد که امثال سید جمال بگوید که اسلام آنجاست . ظاهرش ظاهر اسلامی است .
شباهت ظاهری و تفاوت واقعی
اخلاق اسلامی و اخلاق سکولار
اما بحث در این است که فرق اخلاق اسلامی با اخلاق سکولار در چیست؟
ممکن است در عمل و رفتار شبیه هم باشند ، اما با دو تا مبنا ، که در دراز مدت اینها از هم جدا می شوند.
نظم اسلامی و نظم سکولار
نظم سکولار با نظم اسلامی، دو نظم هستند نه یک نظم . نظمی که از انسان تعریف مکانیکی دارد (انسان حیوان پیشرفته است , نظریه تکامل داروین) با نظمی که تعریفش از انسان موجود مختار است ، فرق دارند .
پائولوف در بحث روانشناسی می گوید که این چیزی که شما به آن اراده و اختیار در انسان می گوئید ، اراده و اختیار نیست . انسان به صورت شرطی عمل می کند . حالا نظمی که شما در جامعه برقرار می کنید اگر براساس دیدگاه انسان مکانیکی و انسان پیشرفته باشد با نظمی که بر اساس انسان مختار و ارادی باشد دو تا نظم است . امروز در کشور اسلامی ، نظم غربی جاری است و این نظم نمی سازد با ما ، تعارض پیدا می کند، درگیری ایجاد می شود. بعد هم می گوییم که ما چرا سر خط عابر پیاده نمی ایستیم ؟ ریشه را پیدا کنید
قوانین اسلامی و قوانین سکولار
قوانین اسلامی با قوانین سکولار فرق دارند
اتفاقی که در نهضت مشروطه افتاد
در مشروطه اینها رفتند غرب را دیدند و آمدند ، ترویجش کردند (نگاه کارکردی و ظاهری) کم کم علمش را هم آوردند. مشروطه جریانی است که مردم وارد صحنه شدند، در زمان فتحعلی آخوند زاده دانشجویان می رفتند خارج و می آمدند ، بعد با روزنامه ها و نوشته ها کاری کردند ، جوری سر مردم را کلاه گذاشتند که مردم هم در صحنه آمدند ، و شد نهضت .
ریشه اختلاف علما در قبال مشروطه
مهمترین مشکلی که در این نهضت وجود داشت این بود که بین علمای طراز اول دینی اختلاف به وجود آمد
چون نه جنگ اقتصادی بود ، نه جنگ نظامی که اینها شفاف بفهمند آن طرف دارند چه می کنند.
… جنگ تمدنی فرهنگی بود . جنگ تمدنی فرهنگی جنگی است که خودش را شفاف به من نشان نمی دهد بلکه به صورت فرآورده برای من آمده است . خیلی بینش می خواهد کسی بفهمد .
مرحوم میرزای نائینی در دفاع از مشروطه کتاب تنبیه الملّه را می نویسند و مرحوم شیخ فضل الله نوری در نفی مشروطه می نویسند اساسش با اسلام ضدّیت دارد . درگیری آنقدر شدید می شود که مرحوم آخوند خراسانی و میزای نائینی ، شیخ فضل الله نوری را تحریم اقتصادی می کنند و می گویند دیگر کسی حق ندارد به ایشان وجوهات بدهد . شیخ فضل الله چه می دیدند ؟ تمام مواد خام این جریان را می دیدند .
مرحوم طباطبائی و بهبهانی که در تهران بودند دو تا سید بزرگوار که با شیخ فضل الله درگیر شده بودند ، یکی را شهید می کنند و دیگری را تبعید می کنند . پسر شیخ فضل الله می گوید مرحوم بهبهانی بعد از اینکه از تبعید می آید، نیم ساعت کنار من گریه می کند که پدرت راست می گفت و درست فهمیده بود و ما نفهمیده بودیم . تمام شده بود کار از کار گذشته بود سر همه شان کلاه رفته بود .
این جریان مشروطه چرا اتفاق افتاد؟
دقیقا جریان مشروطه آغاز ورود تمدن غرب به کشور بود که گروهی از علما به ریشه این تمدن پی بردند و گروهی پی نبردند و همین اختلاف باعث ایجاد مشکلات شد .
علت شکست شیخ فضل الله
امام فرموده بودند زمانی که میرزای شیرازی تنباکو را تحریم کردند ( چون میرزای شیرازی یک شخصیتی بود که مرجعیتش عام بود و کسی قدرت مخالفت با او را نداشت) اگر تک نبود و مرجعیتش محوریت نداشت بسیاری از علما بودند که با این حکم میرزا مخالفت داشتند ، اما نتوانستند کاری بکنند . اما در زمان مشروطه شیخ فضل الله تنها بود .
شیخ فضل الله حرف هایی زدند که فوق العاده است که بعضی از صحبت های ایشان در کتاب ها آمده ولی می گویند اینها نقل قول است و سندش قوی نیست ، ولی اگر شما مطالعه کنید می بینید شاید سندش قوی نباشد اما شکل و تیپ صحبت ها معلوم است که مال خود شیخ فضل الله است .
دار الفنون محل ورود علم سکولار
حاکم کرمان وقتی با یک سری از علما آمدند نزد شیخ فضل الله و درگیری شد ، گفتند تو چرا از محمد علی شاه حمایت می کنی ؟ شیخ فضل الله گفت شما این دارالفنون را که تأسیس کردید ، بی دینی از آنجا شروع شد . دارالفنون که یک بحث علمی بوده ! امیر کبیر علم غرب را آورده در دارالفنون تا علم غرب را رواج بدهد و به جای اینکه دانشجویان ما بروند خارج درس بخوانند ، اینجا درس بخوانند . گفت ریشه این بی دینی که دارد اتفاق می افتد مال این علومی است که شما آورده اید .
متوجه شده بود که غرب چگونه دارد به صورت فرآوری جهان بینی اش را به خورد ما می دهد . ولی کار شیخ فضل الله فایده ای نداشت .
به همین دلیل یکی از مهمترین بحث ها روش شناخت تمدن غرب است .
ابهام اولین ویژگی مهم تمدن مدرن
این تمدن چه ویژگی هایی دارد :
اولین ویژگی که مکافات ما با آن پیدا کردیم ابهام این تمدن است .
واژه و لفظ MODERN یعنی چه؟
این لفظ در فارسی تقریبا پراستعمال ترین لفظ انگلیسی است که معادل هم برایش نگذاشتیم خود این لفظ را استفاده می کنیم مدرن .
مدرن یعنی چه ؟
پیشرفته ، جدید ، به روز ، امروزی . اینها معنای مدرن نیست .
یک سؤالی که مطرح است این است که این لفظ چرا معادل سازی نشده است و این لفظ با همین شکل آمده در تمام زندگی ما ورود پیدا کرده و ما آن را استعمال می کنیم ؟
وقتی این لفظ اینقدر ابهام دارد ، آنوقت تمدنی که شما می گویید تمدن مدرن ، چقدر ابهامش از این بیشتر می شود .
اصلا این تمدن چگونه شکل گرفت؟
نمی دانیم .
مبانی این تمدن چیست؟
نمی دانیم .
دستاوردهایش چیست؟
همه خوب می دانند .
زندگی ما تقریبا همه اش دستاوردهای زندگی مدرن است .
تمدنی پنهان در فرآورده ها
اصلا یکی از کارهایی که مدرنیته انجام داده این است که تمدنش را به صورت فرآورده به ما عرضه کرده ، ماهم چون کاری به مبانی آن نداشته ایم ، دنبال رابطه اش هم نرفته ایم ، قبول کردیم .
بی توجهی ما به گذشته تمدنی خودمان
این ابهام این تمدن باعث شده کار بدتری اتفاق بیفتد . اینکه ما به گذشته خودمان هم دیگر نگاه تمدنی نکنیم و حتی قبولش هم نداریم و داریم از آن فرار می کنیم .
مثلا وقتی به اصفهان می رویم و به این بناها مثلا مسجد امام نگاه می کنیم ، به این بناها نگاه تمدنی نمی کنیم ، بلکه نگاه تاریخی می کنیم . این نگاه تمدنی را از خود ما گرفته اند .
طب سنتی ممنوع
از اول انقلاب تا این اوائل دوران آقای احمدی نژاد در دانشگاه ها درگیری بود که برای رشته پزشکی فقط دو واحد طب سنتی بگذاریم ، یعنی دانشجویان پزشکی دو واحد هم طب سنتی بخوانند و فقط بفهمند طب سنتی چه بوده است . کسی که می خواهد پزشکی بخواند صد و سی – چهل واحد می خواند ، کارشناسی می گیرد ، سی – چهل واحد می خواند ارشد می گیرد ، چند واحد می خواند دکتری می گیرد . در تمام این مثلا دویست واحد ، دو واحد طب سنتی نمی گذاشتند درس بدهند . به طریق اولی قبول نمی کردند ما دانشکده طب سنتی داشته باشیم و طب سنتی رواج پیدا کند .
ابهام مفاهیم مدرن
مفاهیمی که از دل این تمدن آمده و ما داریم از آن استفاده می کنیم هم بسیار مشکل دارد ، آنها هم مبهم است . منتهی فرقش در این است که بعضی از مفاهیمی که از تمدن مدرن آمده است را از لحاظ فارسی معادل سازی کرده ایم همین .
یعنی کل هنر فرهنگستان زبان و ادب فارسی این است که می آید و برای اینها معادل سازی می کند که به قول ما فرهنگ ادبیاتی مان مشکل پیدا نکند و به فرهنگ های دیگرمان کاری ندارد.
مثل واژه توسعه ، پیشرفت ، علوم انسانی ، جامعه ، مفاهیمی که بار فرهنگی دارند .
اهمیت واژه ها در تمدن سازی
یکی از کارهایی که ما درباره تمدن خودمان باید انجام بدهیم این است که ببینیم واژه در جریان فرهنگ سازی چقدر نقش دارد .
مثلا به جای قشر آسیب پذیر جامعه ، واژه مستضعف را قرار دادن .
دو تا واژه هستند ، با هم فرق هم دارند . اصلا در تمدن سکولار مستضعف وجود ندارد قشر آسیب پذیر جامعه وجود دارد .
به جای تکامل ، واژه پیشرفت را قرار بدهیم ، از لحاظ فکری و فرهنگ سازی هم با هم تفاوت پیدا می کنند .
به جای واژه جامعه ، واژه امت را قرار دادن ،
به جای برادر ، واژه شهروند را قرار دادن ،
ما فرق های اینها را نمی دانیم ، فقط استفاده می کنیم .
حقوق شهروندی ، ما در اسلام حقوق شهروندی داریم ؟ اصلا شهروند داریم ؟
در اسلام قشر آسیب پذیر جامعه داریم ؟
خیلی از این معادل سازی ها ترجمه معادل غربی است که این ترجمه ها خودش دارد برای کشور ، فرهنگ می سازد بدون اینکه متوجه بشویم .
یعنی یک موقع ابزار و علم به صورت فرآورده در می آید ، یک وقت یک واژه به صورت فرآورده در می آید.
مثال : واژه پیشرفت
یک کتابی است مال سیدنی پلار که در بازار هم کمیاب است . راجع به نظریه ترقی و پیشرفت در جامعه و تاریخ یک نظریه است . (progress) یعنی پیشرفت (progresism) یعنی نظریه ای که اعتقاد به اصالت پیشرفت دارد. یک کتاب نوشته راجع به اینکه این واژه پیشرفت چه پشتوانه های فکری و فرهنگی داشته که به صورت واژه درآمده . اصلا واژه از لحاظ اثر شبیه یک قرص می ماند ، در یک قرص مقدار زیادی از مواد فشرده شده ، اما کوهی از مواد است .
پشتوانه بعضی از لغات و واژه ها بسیاری از مطالب مهم است که فقط به صورت یک واژه درآمده است .
چقدر شما این واژه را شنیده اید؟
این واژه تقریبا هفتاد – هشتاد سال است آمده و معروف هم شده ، نرخ شاه عباسی پیدا کرده .
غرب پیشرفت کرده ، مسلمان ها عقب مانده اند .
پیشرفت یعنی چه؟
عقب ماندگی یعنی چه؟
کتاب های لغتی داریم که تاریخ ورود واژه را نوشته ، فلان واژه از قرن ۱۸ وارد کتاب های لغت شده .
چرا وارد شده؟
یک موقع است یک ابزاری اختراع می شود و برایش یک اسمی می گذارند ، ولی اینکه یک واژه ابداع بشود و در فرهنگ بیاید یک حرف دیگری است .
مصرف بهینه و صرفه جویی
مثلا مصرف بهینه .
آقای ایمنی می خواهد شعار بدهد می گوید صرفه جویی کم مصرف کردن نیست ، درست مصرف کردن است . ولی دین در یک جاهایی می گوید صرفه جویی ، کم مصرف کردن است .
در غرب معنی صرفه جویی این است ، در تمدن اسلامی این نیست .
در تمدن اسلامی صرفه جویی یعنی شما از امکانات حداقل استفاده را بکنید، این با مصرف بهینه فرق می کند .
وقتی آمریکا ، شورولت ساخت افتخار می کرد که این ماشین من خیلی مصرفش بالا است ، اما بعد که دیدند ذخایر طبیعی دارد تمام می شود ، مجبور شدند ماشین هایی بسازند که مصرفشان کم باشد ، اما نه اینکه از لحاظ فکری این را قبول داشته باشند بلکه چاره ای نداشتند.
مصرف گرایی شاخص توسعه غربی
الآن مصرف گرایی یکی از مهمترین شعارهای غربی هاست .
سازمان ملل در کشورهای به قول خودشان درحال توسعه ، وقتی می خواهد بیلان بدهد که چه کشوری توسعه یافته تر است ، کدام کمتر، می آید مقدار مصرف مادی را که این جامعه دارد ، شاخص قرار می دهد . این ملاک توسعه است که اینها چقدر پول مصرف کرده اند ، چقدر خوردند ، چقدر لباس پاره کردند ، اینها شاخصه های توسعه غرب است .
مصرف بهینه که اینها می گویند یعنی اینکه این لباسی که پوشیدی مثلا دو بار پوشیدی بیندازی دور .
اصلا مصرف بهینه باید تعریف بشود .
برای همین است در واژگان غربی واژه قناعت وجود ندارد
قناعت یعنی چه ؟ واژگان همه مدرن است ، اصلا قناعت نداریم .
تلازم این نحوه از تولید با اسراف
نحوه تولیدی که غرب آمده تعریف کرده با نحوه مصرفش هماهنگی دارد و نحوه تولید غرب یعنی در مصرف اسراف کردن.
ما اگر اسراف را قبول نداریم باید ببینیم که چگونه باید تولید بکنیم که اسراف به حداقل برسد .
مصرف ماشینی و شکل تولید ما این گونه است . وقتی یک کارخانه تأسیس می شود و ماشین هم وارد می شود مثلا باید روزانه ۲۰۰ تا کت و شلوار درست کند تا این کارخانه بگردد . اگر این کت و شلوار را تولید کنم در بازار مصرف نشود چه می شود ؟ پس باید تبلیغات کنم که مصرف هم بشود . این نحوه تولید حتما اسراف می خواهد.
در کشور ما بین سازمان ترافیک و ایران خودرو و سایپا و.. بحث است که آنها می گویند اگر ما سالی چقدر ماشین تولید نکنیم کارخانه می خوابد ، اینهم می گوید ما دیگر ظرفیت نداریم .
تاریخ مصرف کالاها
این که امروز روی کالاها تاریخ مصرف می زنند براساس همین مصرف گرایی است که دور بریزید .
تاریخ مصرف به این معنی نیست که فاسد شده یا نشده ، بلکه آنقدر تولید زیاد شده باید یک کاری کند که اینها را دور بریزد و دوباره بخرد .
کارت های پولی درست می کنند زمان دار که مثلا ۶ ماه فرصت داری خرجش بکنی ، مصرف نکنی می سوزد
می گویند در کشورهای غربی لامپ کم مصرف استفاده می کنند ، اسراف نمی کنند .
ریشه اسراف گری ما
درحالی که غربی ها مرکز اسراف هستند ، منتهی چرا ما این اتفاق برایمان افتاده است ؟ چون ما نمی دانیم مبانی مان چیست . از لحاظ عملی یک جوری ما را مصرف گرا دارند بار می آورند .
سال اولی که ژنراتورهای برق را در کشور ما وارد کردند ، در تهران اعلام می کردند که هر چه می توانید چراغ روشن کنید . چون این انرژی دارد می آید ، اگر مصرف نشود این ژنراتورها آسیب می بینند . برای همین به مردم مصرف زیاد را ترویج کردند ، مردم یاد گرفتند . حالا می خواهند مردم را برگردانند .
ما اسراف کردن را از غربی ها یاد گرفتیم و قبولش کردیم و به شرق توسعه دادیم ، حالا می گوئیم که چرا اسراف می کنیم . چون اینجوری عادت کردیم .
چرا در غرب اسراف کمتر است .
در غرب هم اگر جریمه های سنگین و مالیات های سنگین را بردارند عین ما مصرف می کنند . در جاهایی که مصرف پایین است به جهت بالا بودن هزینه هاست .
مشکل متفکرین ما با ابهام تمدن مدرن
این ابهام در مفاهیم آمده است . واژه های پیشرفت ، توسعه ، شهروند ، جامعه نیز همین گونه نیاز به معنی کردن دارند .
علما و متفکرین ما در این ابهام دچار مشکل شدند ، مثل شهید مطهری .
شهید مطهری در کتاب آشنایی با علوم اسلامی ، در فلسفه مطرح می کنند که فلسفه غرب کلا ماهیتا با فلسفه اسلامی تفاوت دارد ، چون فلسفه غرب موضوعش ، روشش ، هدفش اصلا یک چیز دیگر شد به طوری که نمی توانیم اسمی روی آن بگذاریم و در آخر کتاب می نویسند به جای اینکه بگوییم فلسفه غرب چیست باید بگوییم “نه علم” . هیچ چیز دیگری نمی توانیم بگوییم .
بعد همانجا مطرح می کنند طب جدید که برخواسته از علم جدید است ، با طب قدیم تفاوت ندارد ، کامل شده آن است . معلوم است هنوز شهید مطهری ، جریان تمدن غرب و مبانی آن و طب جدید را متوجه نشده . خوب مطالعه نکرده اند .
در کتاب انسان کامل ، نظریه فرانسیس بیکن را که مطرح می کنند ، می گویند این مرد ماهیت علم را عوض کرد . ماهیت علم غرب هم با ماهیت علم دینی فرق می کند . بعد از چند سال شهید مطهری به این رسیده است ، تازه ایشان دردانشگاه ها بوده ، مطالعه کرده ، این حرف ها را شنیده . یکی از مشکلات متفکرین ما این بوده که به زبان خارجی تسلط نداشته اند ، اینها را وقتی شهید مطهری مطرح می کند ، در یک دورانی هنوز مبانی و جریان علم مدرن را نفهمیده ، در اواخر ایشان فهمیده که علم مدرن کلا با علم دینی فرق می کند ، تعریف و هدف و موضوعش تفاوت دارد .
تفسیر خاتمیت بر اثر اثرپذیری از فکر غربی
در بحث تفسیر خاتمیت چقدر ما اسیر تمدن غرب شده ایم . این اتفاق برای خود شهید مطهری افتاده ، یک دوره خاتمیت را طبق نظر اقبال نقل می کند که دقیقا نظر کانت از روشنفکری است .
یک دوره می آید حرف اقبال را شدیدا نقد می کند و می گوید این حرفی که اقبال راجع به خاتمیت زده ختم دین است نه ختم نبوت .
جریان مشروطه و موضع علما
چرا این اتفاق افتاده ؟ عین جریان مشروطه شیخ فضل الله و آخوند خراسانی
آخوند خراسانی بعد از اینکه مشروطه خواهان پیروز شدند و سر کار آمدند و اتفاقاتی افتاد و ترورهایی شد ، تازه فهمیدند که اشتباه کردند ، می خواستند بیایند ایران که فوت کردند .
خود واژه مشروطه از ابتدا مطرح نبود ، بحث عدالت خانه بود . بعد که در سفارت انگلیس تحصن کردند ، این حرف را زن سفیر انداخت به دهان مشروطه خواه ها . گفت شما مشروطه می خواهید .
بدون اینکه بفهمند مشروطه چیست ، شعار شد مشروطه . دیگر از عدالت خانه آمد بیرون .
شیخ فضل الله نوری متوجه شد جریان مشروطه انحرافی است و خودش را کنار کشید .
اشکال کتاب های ما در توضیح مشروطه
امروز هم اگر کتاب های تاریخ پیش دانشگاهی را مطالعه کنید می بینید ، همان هایی که این کتاب را نوشته اند و مثلا دینی فکر کرده اند نتوانستند بفهمانند که مشروطه چه بوده . از بس شلوغ حرف زده اند . یک جا خواسته اند بگویند مشروطه خوب بوده ، یک جا می گفتند بد بوده . اصلا نمی فهمی بالأخره چه شد . شیخ فضل الله درست بود حرفش یا نه .
از یک طرف مشروطه را نفی می کند ، ازطرف دیگر می گوید زمانی که کشورهای بسیار خوب و مترقی مثل ژاپن و دانمارک و اینها مشروطه داشتند ، ایران مشروطه نداشت . از طرف دیگر می گویند که شیخ فضل الله با مشروطه مخالفت کرد . خوب با چه چیز مشروطه مخالفت کرد ؟ نفس مشروطه بد بود .
موضع شیخ فضل الله
شیخ فضل الله می گفت اصلا مجلس می خواهیم چه کار ؟ احکام دین و قوانین جامعه را مراجع تقلید و علما باید مطرح کنند ، مجلس چه کاره است این وسط ؟ به همین دلیل شورای نگهبان را گذاشت .
خود مشروطه از چارت می آید یعنی یک ورق کاغذ که دو نفر این کاغذ را می نویسند و امضاء می کنند و طبق این قرارداد عمل می کنند . دیگر کسی خارج از این کاغذ نمی تواند بر ما حکم براند .
سؤال می پرسند شما مشروطه را قبول داری یا حکومت استبدادی ؟
ما نه مشروطه را قبول داریم نه حکومت استبدادی ، ما ولایت فقیه را قبول داریم که با آن دو فرق دارد .
استبدادی یعنی رأی یک نفر حاکم که نفسانیت را می خواهد غالب کند بر کشور ، مشروطه یعنی حکومتی که هیچ کاری به خدا و دین ندارد .
ما حکومتی را قبول داریم که عالمی می آید رأس کار قرار می گیرد که نفسانیت ندارد و می خواهد حرف خدا را پیاده کند و تشخیص او برای اداره کشور ملاک است ، این می شود ولایت فقیه .
به شیخ فضل الله می گفتند چون تو مشروطه را قبول نداری ، مستبد هستی .
کتاب های تاریخ مشروطه هم نمی تواند این قضیه را حل بکند ، برای همین دانش آموز ما وقتی وارد فضای دانشگاهی می شود طرفدار مشروطه می شود ، چون می بیند که استبداد دیگر خیلی افتضاح است .
ارتباط مشروطه با مدرنیته
شما اگر مشروطه را بخواهید بشناسید ، دقیقا باید از لحاظ فکری ، تحقیقات راجع به مدرنیته انجام بدهید که مدرنیته چیست ، بعد ببینید مدرنیته چگونه ورود پیدا کرد درکشور ما .
یعنی از فتحعلی آخوند زاده شروع کنید حرف هایی که روشن فکر زده بخوانید ، بعد سرنخ هایی دستتان می آید .
شما نمی توانید به صرف مطالعه تاریخ اکتفا کنید ، باید یک مقداری مبانی این جریان دستتان بیاید بعد بتوانید تصمیم گیری بکنید . کسانی که مشروطه را دیدند و معاصر مشروطه بوده اند اینها اگر کتاب هایی را تأیید بکنند خوب است
مثلا امام کتاب کسروی را تأیید می کنند ، امام می گویند کسروی تاریخ مشروطه را واقعا درست نوشته است
در کتاب های تاریخی یک وقت گزارش است یک وقت تحلیل . کسروی گزارش هایش درست است .
لزوم شناخت تمدن مدرن
نتیجه : ما امروز ناچاریم که تمدن مدرن را خوب بشناسیم ، مبانی ، بانی هایی که این تمدن را آورده اند . اگر اینها را درست نشناسیم از انقلاب اسلامی نمی توانیم دفاع کنیم حتی در تفسیرمان از دین دچار مشکل می شویم .
اثر شناخت مدرنیته در تفسیر دین
من دیگر وارد این نشدم که کتاب های تفسیر ما آیات را با این جریان ها خواستند هماهنگ بکنند و چه اتفاقاتی افتاده است .
اثر شناخت مدرنیته در ساختن جامعه : قوانین سکولار در جامعه دینی
تعارضاتی که امروز در سطح جامعه ما وجود دارد ، مثلا من مسئول شدم باید چه کار کنم بی حجابی رفع بشود؟ به نظر بنده بسیاری از این قوانین راهنمایی و رانندگی باعث سکولار کردن مردم ما دارد می شود و ما می توانیم در قوانین یک جوری عمل بکنیم که مردم دینی تر بشوند تا سکولارتر . یک وقت شما می گویید چاره ای نیست . ولی می توانید کاری کنید که این قوانین از لحاظ سکولاریست یک مقداری ضعیف تر بشوند ، بیایند سراغ دینی کردن مردم .
مثال : کنترل های درونی و بیرونی و مسأله پلیس
شما اگر تفسیر غیرمکانیکی برای انسان بکنید و تفسیر مختارانه ، کنترل های درونی تان بیشتر می شود یا بیرونی ؟
یعنی در جامعه اسلامی اگر بگوییم انسان مختار است ، باید کنترل های درونی اش را بیشتر کنم یا بیرونی؟
درونی
اما اگر جامعه یا تفکر من نسبت به یک انسان مکانیکی شد ، کنترل درونی لازم تراست یا بیرونی؟
بیرونی
پلیس برای کدام جامعه است ؟ جامعه ای که کنترل بیرونی زیادی نیاز داشته باشد .
اگر در جامعه ای پلیس زیاد شد ، اقتدار هم پیدا کرد ، بدانید که کم کم ذهن ها می رود به سمت کنترل های بیرونی.
این که کجاها کنترل درونی ، کجاها بیرونی و کجاها منکر می شود ، کجا معروف می شود ، یک حرف دیگر است . اضطرار یک حرف دیگری است . اما اصل این مطلب . امروز در جامعه ما کنترل های بیرونی مدام دارند زیاد می شوند ، به جای کنترل های درونی . این آرام آرام ما را می کشاند به تفکرات سکولار .
کنترل درونی یعنی انسان تقوایش بیشتر شود ، فرضا صدقه در راه خدا بدهید ، در صدقه هم باید نیتت سالم باشد .
ولی در آن طرف جریمه می گذارند ، کمربند ایمنی ببند که تصادف نکنی ، مقررات را رعایت کن که تصادف نکنی. می خواهی قربانی بکن برای ماشینت یا نکن . می خواهی صدقه بده یا نده . من اصلا به اینها کاری ندارم ، من می گویم کمربند ببند و سرعتت زیاد نشود و..
نمی گوییم اینها غلط یا درست است ، ولی با آن طرف کنترل درونی اصلا کاری نداریم ، صفراست .
این است که بنده می گویم قوانین سکولار در جامعه دینی زیاد است .
مردم ما دینی فکر می کنند دیگر پلیس بیاید یک کاری بکند بفهمد مردم چقدر صدقه می دهند یا چقدر به فقرا کمک می کنند .
تعارض قوانین سکولار با جامعه دینی
چگونه می شود که یک قانون سکولار آرام آرام وارد بشود و من متوجه نشوم که چرا جامعه دینی نمی تواند آن را رعایت بکند ؟
مشکلش کجاست ؟ مشکل را حل کنیم .
دائم نگوییم مردم رعایت نکردند ، جریمه را می کنیم دو برابر، نشد می کنیم سه برابر ، نشد چهار برابر . دائما هم از غرب مثال می آوریم ، غربی ها چه کردند ، ما چه کنیم . ملا ک همه چیز ما شده غرب .
مشکل اختلاف علما در برخورد با غرب
در جریان انقلاب چقدر با امام مخالفت کردند از علما. همین الآن در دانشگاه ها می گویند که چرا آقای فلان و فلان و فلان ولایت فقیه را قبول ندارند ، امام قبول دارد؟
دارند اعلام می کنند ولایت فقیه را قبول نداریم .
حداقلش این است که بنده و شما باید در فضای خودمان حل بشود که این وضعیت وجود داشته ، اختلاف بوده ، جدی هم بوده .
اگر در جریان مشروطه بین آخوند خراسانی و میرزای نائینی و این طرف شیخ فضل الله و سید کاظم نجفی یزدی اختلاف نمی افتاد ، اصلا مشروطه اتفاق نمی افتاد .
امام که آمدند و انقلاب را ایجاد کردند ، اول انقلاب علما با امام مخالف هستند ، اواخر جنگ علمای بزرگ ما مخالفت های شدید با امام کردند ، منتهی امام درکشور ما مانند میرزای شیرازی بودند ، قدرتشان یک جوری بود که همه قبولشان داشتند ،و الا در اواخر جنگ خطراتی داشتیم که…
ولی امام از وسط این اختلاف علما کشور را سالم نجات دادند
شباهت فتنه ۸۸ با مشروطه
اختلاف های عجیب و غریب ؛ این فتنه ۸۸ که می بینید دقیقا درگیری جریانی است شبیه جریان مشروطه . منتهی اینها پیروز نشدند . عین همان جریان است .
در فتنه ۸۸ خواص چه کسانی بودند؟
در فتنه ۸۸ مثل مشروطه گروهی از روشنفکران و دانشگاهیان و کسانی که دین و تمدن دین را قبول نداشتند و از اول هم پست و مقام در کشور داشتند ، صحنه گردان های اصلی بودند . علمای ما بعضا مانند آخوند خراسانی و میرزای نائینی بودند که با اینها همراه شدند و علمای کمی بودند که شدند شیخ فضل الله . منتهی واقعا معجزه بود که کشور به فنا نرفت .
در زمان خود امام هم این فتنه ها اتفاق افتاد ، اصلا فکر نکنید جریان بنی صدر جریان ساده ای بود ، خیلی عجیب غریب بود .
منتهی امام در زمان خودشان مانند میرزای شیرازی بودند و کسی نتوانست در مقابلشان قد علم کند .
ولی در فتنه ۸۸ امام نبود ، شاگرد های امام بودند که اینها همه خود را با آقا هم طراز می دانستند .
از این فتنه ها در زمان امام دو سه بار اتفاق افتاد ، آن هم در سطح مرجعیت ، منتهی چون مردم عجیب مرید امام بودند ، امام حرف آخر را می زدند و این خواص نمی توانستند خیلی حرف بزنند .
در اواخر جنگ چرا امام فرمودند -صریح می گفتند- که من از خدا مرگم را خواستم که خیانت علما به اسلام را نبینم . فکر می کنید منظور امام ، منتظری بود؟
در اواخر جنگ آقایان نامه هایی به امام نوشتند که امام فرمودند نامه های اینها با نامه های نهضت آزادی که می گفتند ( تو داری با این جنگ کشور را به باد می دهی) هیچ فرقی نداشت یک مقدار فحش اینها بیشتر بود .
وظیفه ما تبیین مزایای تمدن اسلامی است
من اینها را که گفتم بیشتر برای این بود که شما راغب بشوید ، این جریان جدیدی که آمده و هیچ چیزش دینی نیست و اگر بخواهید این را نفی کنید با شما مقابله می کنند را بشناسید ، شما بیایید تمدن اسلامی را مزایا و خوبی هایش را بگویید آرام آرام خود مردم جایگزین می کنند .
به گذشته رجوع کنید سنت گذشته را احیا کنید و ببینید با مبانی دینی سازگارتر هست یا نه .
مثلا تمدن اسلامی زمان امام صادق و امام باقر علیهما السلام ، یعنی هارون و مأمون تمدن اسلامی ایجاد کردند . اینها که عقلشان به تمدن اسلامی نمی رسیده ، اما آن جریانی که مثلا به عنوان ساختمان سازی اسلامی در آن عصر حاکم بوده ، تمدن اسلامی است .
معرفی منابع مطالعاتی
۱-جهان در سراشیبی سقوط ؛ ترجمه دکتر مسعود بهزاد ، انتشارات سروش ، سال ۷۴
۲-دین و نگرش نوین ؛ نوشته استیس ، ترجمه احمد رضا جلیلی ، انتشارات حکمت
۳-یک کتاب ۵ جلدی کوچک است که این را نهاد با همکاری سازمان ملی جوانان سال ۸۹-۹۰ چاپ کرده و مجموع نویسندگان نوشته اند و هرجلدش یک اسم دارد و در گوشه این کتاب نوشته داستان تمدن و فرهنگ ، اسم جلد اولش الصاق آسمان به زمین است . انتشارات پاتوق کتاب
۴-بحران دنیای متجدد ، نوشته رنه گنون . دو تا ترجمه دارد یکی دکتر دهشیری که من خیلی نمی پسندم و یک ترجمه جدید شده که مترجمش یادم رفته . این کتاب مبنایی بحث کرده .
رنه گنون یک متفکر فرانسوی است ، مسیحی کاتولیک بوده ، بعد مسلمان می شود و در مصر هم فوت می کند.
۵-سیر آزادی در اروپا ؛ نوشته جی لاسکی ، ترجمه مقدم مراغه ای . ۵۰ سال پیش ترجمه شده ، انتشارات کتاب های جیبی
بررسی آثار چند تن از اندیشمندان در مورد تمدن مدرن
سؤال : کتاب فرهنگ و تمدن آقای ولایتی چه طور است ؟
جواب : نگاه انتقادی به تمدن مدرن ندارند . کتاب های تاریخ مشروطه را همین ها در دانشگاه ها و پیش دانشگاهی (تاریخ معاصر) نوشتند و این مشکلات را ایجاد کردند .
سؤال : کتاب های آقای آوینی چه طور؟
جواب : خیلی خوب است . کتاب های شهید آوینی و دکتر مددپور که بیشتر در فلسفه هنر کار کرده اند ولی یک جاهایی که راجع به رنسانس و تمدن غرب صحبت کردند حرف های خوبی زدند .
سؤال : نظرتان راجع به آقای عباسی چیست؟
جواب : از لحاظ شناخت تمدن مدرن تا یک حدودی اینها را قبول دارم ولی در تطبیقشان با دین یک مقداری مشکل دارند ، ولی بحث های مدرن را خوب مطرح می کنند . نقد و گزارششان از تمدن مدرن خوب است اما یک وقت هایی بحث های دینی که مطرح می کنند با هم اختلاف نظر داریم .
مزیت کتاب دین و نگرش نوین
خوبی کتاب دین و نگرش نوین این است که آمده یک تاریخ مختصری از قرون وسطی گفته ، این تفکری که ما راجع به قرون وسطی داریم اصلا اینگونه نبوده ، خیلی خطرناک به ما نشان داده اند . و اینکه آمده تأثیر تمدن مدرن را در فلسفه اخلاق و دین قشنگ نشان داده . یک کار تطبیقی جالبی انجام داده . مثلا نوشته امروز ما به جای توسعه های اخلاقی و این روانشناسی که امروز باب شده به جای اخلاق آمده می خواهیم تمام مشکلات بشر را که تفسیر می کنند به اختلال رفتاری با قرص درمانش کنند .
مثلا شما می گویی من غیبت می کنم
می گوید بیا آمپول بزنم خوب بشوی
این همان بحث تفکر مکانیکی است .
منبع راجع به تمدن اسلامی
سؤال : برای تمدن اسلامی کتاب معرفی کنید؟
جواب : کتاب زیاد است همین آقای ولایتی یک چنین نگاهی دارد ، اما متاسفانه کتاب خاصی نداریم .
یک کتاب تمدن اسلامی آقای محمد رضا کاشفی است ، انتشارات فرهنگ و اندیشه چاپ کرده ، ولی فقط گزارش دادند که خانه اینگونه بوده ، طب اینگونه بوده ، اما این نگاه را ندارند که اصلا همین تمدن خوب است .
در شکل خانه سازی اسلامی و غربی ، آیا در خانه سازی اسلامی آهن به کار می رود یا نه ؟
این نگاه تمدنی مهم است شما باید یک دور تمدن غرب را خوب بخوانید و نقدش بکنید ، بعد تمدن اسلامی که می خوانید به این جریان نگاه مبنایی بکنید ، نگوییم که اینها که خانه اینجوری می ساخته اند ، بلد نبوده اند وحالا بشر پیشرفت کرده و بهتر می سازد .
این جوری باشد که باید در تمدن را تخته کنیم ، اما نگاه علمی بکنید .
سؤال : نگاهی که آقای میرباقری نسبت به فرهنگ اسلامی دارند چگونه است؟
جواب : من در فرهنگستان با مبانی معرفت شناسی و فلسفی آقایان اختلاف دارم ، ولی اینها هم در بحث نقد مدرنیته نسبتا خوب کار کردند ، یعنی در ارائه تمدن اسلامی مشکل دارند . مشکل ما همین هاست .
غفلت ما از تمدن قوی گذشته مان
این آقای فرشچیان می گفت من اصفهان که بودم مدرسه که می خواستم بروم ۱۶-۱۷ سالم بود از این میدان امام رد می شدم می دیدم هر روز که من رد می شوم یک خارجی می آید اینجا و این گنبدها واین مغازه ها و .. را نگاه می کند ، یک بار کنجکاو شدم علت را از او پرسیدم .
گفت من تعجب می کنم که چند صد سال پیش مهندسین کشور شما که تجهیزات الآن را هم نداشتند چه جوری اینقدر قشنگ قرینه سازی کردند که مو لای درزش نمی رود .
اینها را اصلا به ما نشان نمی دهند که ما تمدن داشتیم ، تمدن ما هم خیلی قوی بوده در همه چیز .
[غربی ها] تا جایی که توانستند یک کاری کردند که به ما بفهمانند که ما خوب بودیم ، مارا نگاه کنید ما خوب کارکردیم ، به گذشته هایتان نگاه نکنید خراب است .
ما از خودمان فرار کردیم . اینها مشکلات ما است . اگر ما روحانیون و حزب اللهی ها کار نکنیم ، نمی توانیم از یک دانشجو توقع داشته باشیم که به طرف دین بیاید .
عرض کردم چرا در تمدن اسلامی در خانه سازی آهن به کار نمی رفته ؟ چراحمام و مستراح از اتاق ها جدا بوده ؟
چرا به شکل طاق زردی (؟) درست می کردند ؟ چرا بعضا خانه ها پنجره نداشته ، نور گیر فقط داشته است؟
ما راجع به اینها کار علمی نکردیم . فقط گفتیم بله مال قدیم بوده ، یعنی جدید بهتر است و قدیم خراب .
بازدیدها: 958