بررسی مدرنیته – جلسه دوم – استاد مهدی مشکی

خانه / آموزش / بررسی مدرنیته – جلسه دوم – استاد مهدی مشکی

اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سه نوع تمدن بر پایه سه نوع جهان بینی

یکی از ویژگی های تمدن مدرن را که ما مطرح کردیم بحث ابهام بود

استاد مهدی مشکی عضو هیأت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمه الله
استاد مهدی مشکی عضو هیأت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمه الله

بعد عرض کردیم که یکی از بحث هایی که ارتباط دارد با بحث تمدن مدرن این است که ارتباط تمدن دینی با تمدن مدرن چیست و تمدن سازی چه ضرورتی دارد برای یک جهان بینی یا یک تفکر ؟

تمدن یعنی هر آنچه که می خواهد زندگی انسان را سامان بدهد (سامان دهنده زندگی انسان در این عالم)

یک جهان بینی هست که اعتقاد دارد ساماندهی زندگی انسان در عالم دنیا ، باید مرتبط با عالم آخرت هم باشد   و یک جهان بینی این ارتباط را قبول ندارد یا می گوید اصلا ماورائی وجود ندارد یا اگر هم هست ، ارتباطی ندارد .

این سه جور تمدن یا سه جور سامان در زندگی انسان است  .

حیطه تمدن تمام حیطه زندگی انسان است

سؤال اصلی این است که وقتی ما می گوییم تمدن یا چیزی که می خواهد سامان بدهد به زندگی انسان ، این تمام حیطه زندگی انسان را در بر می گیرد ؛ یعنی از لباس و رفتار و آداب و رسوم و خوراک و مسکن و..  همه چیز .

یکی از مهمترین اتفاقاتی که در غرب افتاد و در مدرنیته افتاد این بود که اینها جهان بینی شرک را توانستند به صورت تمدن در بیاورند ؛ یعنی به صورت فرآورده . این خیلی کار مهمی است . این طرف هم برای مسلمان ها خیلی مهم است که متوجه بشوند چگونه اصلا می شود جهان بینی را به صورت تمدن در آورد . چگونه می شود یک جهان بینی را کاری کرد که این در تمام زندگی انسان ورود پیدا کند ؛ در محصولات غذایی ، در ابزار زندگی ، در آداب و رسوم .

این چون بحث مهمی است ، پیچیده هم هست ، مخفی هم هست ، کسی به آن توجه نکرده .

تفاوت جریان شرک در گذشته با زمان حال

یکی از سؤال های مهم این است که در زمان گذشته ما جریان شرک و کفر را داشتیم ، از زمان حضرت آدم تا همین حالا . این جریان کفر در زمان پیامبر بوده ، حالا هم هست ، تفاوتش چیست ؟  

در زمان پیامبر به نظر می رسد که تمدن کفر یا شرک به صورت یک تمدنی که تمام زندگی بشر را بگیرد وجود نداشته ، بخش هایی از زندگی بشر را می گرفته  که این یک بحث مهمی است . من هم تاجایی که بتوانم در مدرنیته وقتی که ورود پیدا کردم  بحث کردم ، یک مقداری شفاف تر می شود که چگونه می شود که یک تفکر تمدن ساز می شود .

کیفیت ظهور و بروز و تثبیت یک جهان بینی در عالم

سؤال مهم این است که چگونه می شود که جریان یا تفکر توحیدی در عالم ظهور و بروز پیدا بکند و جریان شرک؟

برای همین یکی از سؤال هایی که مطرح است این است .مثلا در جهان بینی توحیدی که پیامبر مطرح کردند ، این جریان یا جهان بینی یا تفکر اول بحث اعلام را داشت که ما یک چیزی داریم به اسم توحید ؛ مردم همه موحد بشوید : قولوا لا إله إلا اللّه تفلحوا   بعد شروع به ترویج این جریان می کند ، تبلیغ می کند که همه مسلمان بشوند ، از لحاظ اعتقادی موحد بشوند و پیامبر را قبول کنند . این تقریبا می شود گفت که دو مرحله کار است برای رشد یا ایجاد یک جهان بینی در عالم خارج .

اما مرحله سوم از همه سخت تر است و آن تثبیت این جهان بینی است . 

در جبهه می گفتند یک منطقه ای را اگر ما بخواهیم بگیریم ، این خیلی آسانتر است تا وقتی که بخواهیم آن را نگه داریم . برای همین همیشه در بحث های جبهه پاتک خیلی مهم بود ، تک خیلی مهم نبود .

تثبیت یک جریان فکری ، خیلی از ایجادش مهم تر است ، چون یک دفعه است یک جریانی پیدا می شود و همه مردم بعضی اوقات جوگیر می شوند یا یک جریانی درست می شود ، همه به قول جدیدی ها موج سواری می کنند در آن ، اما بعد که آبها از آسیاب خوابید ، یک مقدار این جریان جوگیری در آن  اتفاق نیفتاد ، یک مقدار مردم خواستند با فکر و تعقل و اینها برداشت بکنند و جلو بروند ، آن طرف ما خیلی پاتک می بینیم . چه جوری از این پاتک ها دفاع کنیم ؟ تثبیت یک جهان بینی و تفکر خیلی مهم است .

تمدن سازی راهی برای تثبیت جهان بینی

یکی از بحث هایی که مطرح است این است : تمدن سازی یعنی اگر من جهان بینی را تبدیل به تمدن بکنم در تثبیت آن جهان بینی و تفکر نقش مهمی دارد .

یک وقت شما می گویید که ما آمدیم گفتیم توحید ، بعد در توحید مطرح می کنیم که شما نماز بخوانید ، روزه بگیرید ، خمس بدهید ، خوب عرض کردم جلسه گذشته این چقدر شامل زندگی من می شود .

بعد شما در زندگی تان از خانه که در می آیید ، ساختمانتان ، دیوارهایتان ، شهرتان ،  شهرسازیتان ، اینها همه یک شکل دیگری دارد غیر از آن جریان توحیدی ، این را آدم شفاف متوجه نمی شود .

آرام آرام رویش تأثیر می گذارد ، اصلا اولش متوجه نمی شود که یک جریانی پیدا شده دارد موحد بودن من را می گیرد .

آیا با نماز خالی که ما نماز صبح و شب بخوانیم، ۵ وعده نماز بخوانیم ، یک روزه ای هم بگیریم ، این کافی است برای اینکه من بتوانم جریان توحیدی را در مردم نگه دارم ؟ آن هم مردم معمولی را ؟

چه اصراری پیامبر داشتند که بیایند و بت هایی که در خانه خدا هست ، همه را بشکنند ؟

خوب بگویند اینها باشد ، مردم شما هم که موحد شدید ، فهمیدید من راست می گویم ، دیگر خوب نمازتان را بخوانید ، دیگر با این بت ها کار نداشته باشید .

اینها همه باید شکسته بشود ، خرد بشود ، اصلا مردم نبینند اینها را .  

یک بحثی علامه طباطبایی مطرح می کنند در ذیل آیه ۴۰ سوره حج

وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیز

علامه یک سؤال را مطرح می کنند ، چرا اینها را مطرح کرده خداوند ؟ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً

خوب می فرمود لهدمت دین از بین می رفت

اهمیت مظاهر و نمادهای دینی در حفظ دین

جواب مهمی علامه در اینجا می دهند که به این بحث ما ربط دارد ، می فرمایند  مظاهر دین یعنی جاهایی که دین در آنها ظهور پیدا می کند ، اگر آنها از بین بروند ، دیگر از دین هم خبری نمی ماند . دین محل ظهور و بروز می خواهد ، اگر محل های ظهور و بروز دین را بگیری ، دیگر دیندار نمی ماند کسی . به همین دلیل است که از قدیم یکی از بحث هایی که مطرح بود در بحث تمدن اسلامی – که متأسفانه امروز به آن توجه نمی شود – بحث نماد سازی است ، این یکی از بحث های تمدن اسلامی است . 

ما نمادهای توحید داریم نمادهای شرک داریم .

اینها را باید پیدا کنیم ، یا در عالم هستند یا اگر نیستند ما خودمان نمادسازی بکنیم .

یعنی بیاییم ببینیم چه چیزهایی با توحید ارتباط دارد ، نمادش را بسازیم .

مثلا حرم هایی که وجود دارد ، نمادهای توحید هستند .

نمادهای توحیدی برقرار کننده اتصال عالم ماده و ماوراء

یکی از بحث های نمادسازی توحید این است که یک کاری بکنیم ، مردم وقتی با چشم وگوششان مناظر را می بینند به یاد خدا و به یاد آخرت بیفتند ؛ یعنی یک نوع اتصال بین عالم ماده و عالم ماوراء و آخرت را به اینها نشان بدهیم این در بحث کتاب و اینها نمی آید ، مثلا دائما ما کتاب چاپ کنیم ، بگوییم خدا هست ، پیامبر هست . این فایده ندارد ، این نقشش خیلی کم است . چیزی که یک نفر ۲۴ ساعت در زندگی اش با آن در ارتباط است . برای همین علمای گذشته ما خیلی به این حرم ها اهمیت می دادند . آقای مسعودی که قبلا تولیت آستان حضرت معصومه سلام الله علیها را داشتند ، می گفتند که اصلا آقای بهجت به من پیشنهاد دادند که این گنبد را بازسازی کنید ، هزینه اش را هم یک مقداری خودشان دادند ، و بعد هم گفتند شروع کنید می رسد . اصرار که این را درست کنید و بازسازی کنید .

چرا ؟ همان حرفی که علامه می فرمایند ، یک جایی که دین دارد ظهور می کند ، مردم اینجا را که می بینند یاد آخرت می افتند ، می فهمند که ماورایی هم هست . این ارتباط بین این عالم دنیا و عالم بالا را می بینند ، حس می کنند .

لزوم رعایت اتصال دنیا و عالم بالا در ابزار و علم و آداب

آیا ما در ابزار ، در علم باید کاری بکنیم که این ارتباط دائما برای انسان بماند ؟

اگر این کار را کردیم این تمدن می شود تمدن اسلامی .

یعنی یک کاری کردیم در ابزار و علم وآداب و رسوم و لباس و خوراک و پوشاک و.. کاری کردیم که مردم ارتباطشان را با عالم غیب حفظ بکنند . اینجا من می توانم بگویم من تمدن دینی یا توحیدی درست کردم .

از آن طرف هم  می شود تمدنی آورد که این ارتباط ها را تا جایی که می تواند قطع بکند ؛ هر چه آدم می بیند دنیا و جلوه های دنیا باشد . این خطرناک است .

اگراین اتفاق بیفتد ما نمی توانیم در حکومت اسلامی کامل موفق باشیم  . دائما در گیر هستیم .

یکی از کارهایی که ما باید انجام بدهیم مثلا کارهای هنری است  . نکردیم .

مهندسی اسلامی یعنی چه؟

من چگونه خانه بسازم که مردم وقتی در این خانه زندگی می کنند ارتباطشان با عالم غیب قطع نشود ، این ارتباط همان جور بماند ، گرچه به قول ما یک آب باریکه .   

راه ورود تمدن جدید

تمدن جدید چه کار کرده ؟

تمدن جدید هم از راه علم علومی که در دانشگاه ها وارد شده ورود پیدا کرده ، هم از لحاظ  فرهنگش ، هم از راه لباس زبان و ابزار دارد به ما ارائه می دهد .

مهمترین کار اینها این است که عالم غیب را برای ما ضعیف می کنند .

ویژگی اصلی تمدن مدرن همین است .

چرا وقتی غربی ها در کشور های اسلامی وارد می شوند اولین کاری که انجام می دهند لباس ها را عوض می کنند  ، لباس به شما چه ربطی دارد ، شما اعتقاد بیاورید .

از بین بردن مظاهر دینی

مظاهر دینی – هرچه دین مظاهر دارد – اینها می خواهند از بین ببرند . در ترکیه آتاتورک از این کارها زیاد کرد .

در ایران هم زمان رضا شاه این کار را می خواستند انجام بدهند ، از عزاداری ها شروع کرد و گفت عزاداری ها تعطیل بشود ، لباس ها راهم عوض کردند ، اما زورشان به بارگاه های ائمه نرسید .

در صدد بودند که اینها را هم از بین ببرند .

آن موقع ها معروف بود که سفیر انگلیس می گفت که ما هر نقشه ای می کشیم ، یکی این گنبد و بارگاه ها است که نمی گذارد ما کارهایمان را درست انجام بدهیم ، یکی هم این ایام تاسوعا و عاشورا و شب های احیا و..   اینها را هم اگر بگیریم ، گفت:  از دل برود هر آنچه از دیده برفت .

خیلی طبیعی است ، هر چیزی را وقتی شما در عالم نبینید نبینید نبینید ، از یادتان هم می رود .

در غرب کلیسا داریم ، مسجد هم مسلمان ها رفتند درست کردند ، اما دو مسأله مطرح است :

یکی اینکه مسجد اینها اگر نخواهند نمی گذارند درست بشود ، تحت فشار می گذارند .

کلیسا هم اولا خود کلیسا نماد نیست ، بعد تعطیل هم می شود ، دل بخواه ،  هرکس دلش خواست می رود هرکس نخواست نمی رود ، در طول هفته هم تعطیل است .  یکشنبه ها فقط باز است . یعنی ارتباط مردم با کلیسا خیلی ضعیف است .

اما ارتباط مردم با مسجد ، اگر ضعیف بشود همان بحث کلیسا اتفاق می افتد . 

لزوم در دسترس بودن و جلوی چشم بودن مظاهر دینی

خود مسجد را من اگر خواستم تأسیس کنم ، چه کار کنم این رابطه توحید حداکثری بشود . در کشور ما تمدن سازی توحیدش ضعیف است .

اگر مساجد و حرم ها را هم برداریم می شود صفر .

این هایی هم که الآن هستند از صد شاید بیست باشد .

کتاب داستان تمدن تفکر و فرهنگ را که هفته پیش معرفی کردم ، در مقدمه اش این را آورده . یک مثال معمولی می زند که در شکل سازی شهرها مسجد برخیابان باشد یا در کوچه باشد . الآن اگر شما نگاه کنید در کشور ما آرام آرام دارد این اتفاق می افتد که مظاهر دنیایی در دسترس تر هستند تا مظاهر آخرتی . بانک ها بیشتر از مساجد جلوه دارند . خیلی خوشگل تر ، بر خیابان ؛ در همین بلوار امین شما بشمارید چند تا بانک است ، چند تا مسجد .  قدیم اینگونه نبود . در هر کوچه ای که وارد می شدید شده یک مسجد کوچک بود ، یک امام جماعت هم داشت .    یعنی آخرت در دسترس تر بود تا دنیا . الآن برعکس است . در غرب هم همینگونه است . بله مسجد هم هست اگر مسجد نباشد که اصلا دینداری صفرمی شود ، الآن صفر نیست ، اما ده است ، بیست است .     

لزوم آسان سازی دینداری

یکی از بحث های تمدن دینی مثلا وجود مسجد یا بارگاه هایی است که ما را به آخرت ارتباط می دهد . اما اگر بخواهیم حداکثری اش بکنیم ، همه چیز باید این ارتباط را برای من بیاورد ؛ یعنی من سر سفره غذا هم می نشینم ، این اتفاق باید برای من بیفتد ؛ یعنی اگر کسی می خواهد دیندار باشد ، برایش راحت باشد دینداری . یک وقت هایی نگاه می کنیم دینداری خیلی سخت شده ، دینداری راحت و در دسترس باشد .

دنیا و کفر و شرک در دسترس تر است برای انسانها تا آخرت و ماوراء . این به جهت ورود این تمدن است .

عدم شناخت ما از تمدن مدرن مشکلی اساسی است

به همین دلیل ما باید ببینیم که این تمدن چه است و چه ویژگی هایی دارد .

یکی از مشکلات ما که نمی دانیم چه کار باید بکنیم این است که نمی دانیم با چه داریم مقابله می کنیم .

این جریانی که ورود پیدا کرده چیست؟

ما بعضی وقت ها یک دستی گرفتیم ، گفتیم یک شرکی در زمان پیامبر بوده ، الآن هم هست . ما هم کارهای توحیدی انجام دادیم .

یک وقت هایی کار الآن ما نسبت به زمان پیامبر سخت تر است ، چون زمان پیامبر اباسفیان و مشرکین می گویند که این بت ها رابط ما با خدا هستند ، اما ملائک را قبول دارند ، یک نسبتی را با عالم ماوراء قبول دارند ، منتهی شرک شان همین بت ها است .

اما در دنیای امروز ما ، اعتقاد به ماوراء دارد کلا ضعیف می شود . دیگر کسی ملک را قبول نمی کند .

این که من بگویم صدقه بدهید دفع بلا می شود ، می گوید اصلا چه ربطی دارد ؟ من چیزی را که حس بکنم قبول می کنم .

مواجهه ما با یک تمدن مشرکانه

ما امروز با یک تمدن مشرکانه مواجه هستیم ؛ یعنی شرک و کفر به صورت تمدن در آمده .

از آنطرف هم تمدن خودمان را مقدار خیلی زیادش را از دست داده ایم ، همه اش را نمی گویم ، اگر همه اش بود که دیگر چیزی نمی ماند برایمان ؛ یعنی یادمان رفته ، فراموش کردیم ، یا رفته در پستوهای زندگی مان و فکرمان ، که اصلا ورود هم به آن پیدا نمی کنیم.

شناخت تمدن مدرن لازمه ایجاد تمدن دینی

این بحث مقدماتی و خلاصه بود برای اینکه خدمتتان عرض کنم که ما واقعا نیاز داریم که تمدن غرب را بشناسیم  برای اینکه تمدن دینی ایجاد بکنیم .

امروز اکثر زندگی ما با تمدن شرک و کفر است و این باعث می شود که دینداری در ما ضعیف شود ، ما هم که طلبه هستیم یک جاهایی می بینیم که کار قفل می شود .   

آقا ما چه کار کنیم این بی حجابی بالأخره حل بشود ؟ چرا نمی شود ؟ چرا ربا خواری درست نمی شود ؟ چرا  یکسری مفاسد هر کاری ما می کنیم ریشه کن نمی شود ؟

یک علتش این است که این تمدنی که ورود پیدا کرده کفر و شرکشان یک جوری به صورت فرآورده در دسترس مردم قرار دارد . حالا ما هر چی هم سعی بکنیم چه جوری می خواهیم او را متوجه بکنیم ؟

لزوم فراگیری توحید نسبت به تمام زندگی  

این باید بیست و چهار ساعته در زندگی اش توحید را ببیند ، لمس بکند ؛ وقتی لمس نمی کند ، من دائما باید برایش منبر بگذارم ، بیاید گوش بکند .

چه کار باید بکنیم که این در خانه اش هم که هست توحیدش حفظ بشود ؟

سه بحث مهم : تعریف ، چگونگی تشکیل ، دستاوردهای تمدن مدرن

یک بحث راجع به تعریف مدرنیته است . یک بحث هم چگونگی شکل گیری تمدن مدرن است .

بحث آخر هم دستاوردهای تمدن مدرن (علمی ، فرهنگی ، ابزاری )

خود مدرنیته در حقیقت یک جریان یا یک دستاورد فکری است  که اینها را با خودش آورده .

نقد روش و نگاه کارکردی به مدرنیته

در جلسه گذشته بیان شد روش ما در سناخت مدرنیته و نگاه ما به مدرنیته معمولا نگاه کارکردی است .

آیا تمدن جدید و دستاوردهای آن(علمی ، فرهنگی ، ابزاری ) خوب است یا بد است ؟ منطبق با دین هست یا نه ؟

جواب به این سؤال را ما معمولا اینگونه داده ایم :

از لحاظ علمی و ابزاری خوب است ، اما قسمت فرهنگش را ما قبول نداریم .

تقریبا از زمانی که مدرنیته وارد کشورهای اسلامی شد در قسمت عرب ها ۱۷۹۸ که ناپلئون به مصر حمله می کند ، این جریان تمدن مدرن با یک حمله نظامی آغاز می شود ، که مصر را که تحت حکومت عثمانی بوده می گیرد . وقتی مصر را اشغال می کند آرام آرام یک جریان اقتصادی یعنی تهاجم اقتصادی ، بعد هم تهاجم فرهنگی و نهایتا از همه قوی تر تهاجم تمدنی اتفاق می افتد .

مدرنیته تهاجم خودش را شروع می کند به کشورهای اسلامی تحمیل کردن .

منتها شاید تحمیل هم نباشد چون مسلمان ها با آغوش باز پذیرفتند ، علتش هم این بود که نگاه کارکردی به مدرنیته داشتند .

در ایران هم تقریبا از زمان فتحعلی شاه این داستان شروع می شود .

سه تفکر در مقابل تمدن مدرن

سه تفکر در مقابل تفکر مدرن در کشورهای اسلامی ورود پیدا می کند .

الف)پذیرش کل تمدن مدرن

کل  تمدن مدرن گفتند خوب است،  علم و فرهنگ و ابزارش خوب است .

جمله معروف تقی زاده که گفت از فرق  سر تا نوک پا ما باید فرنگی بشویم ؛ یعنی هیچ چیز بدی ندارد .

خیلی از افرادی که آن موقع شروع کردند به آوردن این جریان اینها خیلی ها شان می دانستند دارند چه کار می کنند ، به همین دلیل رنگ و لعاب دینی به آن دادند ، مثلا کتاب روشنفکرها قبل از مشروطه را اگر ملاحظه بکنید ، مثل فتحعلی آخوند زاده صریح گفتند که ما مجبوریم برای اینکه مردم را مدرن بکنیم اول بگوییم که ما با فرهنگش مکافات داریم ، قبول نداریم ، اما یواش یواش این فرهنگ را جا بیاندازیم ، خیلی آرام که متوجه هم نشوند .

اینها اقلیت بودند در بین مسلمان ها . آن موقع هم معروف بودند به روشنفکر .

ب)تفکیک بین فرهنگ با علم و ابزار

بین علم و ابزار و فرهنگ مدرن تفاوت قرار دادند ، گفتند علم مدرن و ابزار مدرن را می شود گرفت اما فرهنگ مدرن را نمی شود . بانیان اصلی اینها مثل سیدجمال بودند .

ادعای اینها این بود که تمدن مدرن ابزار و علمش کارآمد است ، کارایی دارد ، برای ما رفاه می آورد ، لذت می آورد ، سرعت می آورد . 

نگاهشان به ظاهر این تمدن بوده است .

فرهنگ مدرن صریح با دین مخالفت دارد ، اصلا به صورت فرآورده هم در نیامده . بی حجابی را ما می دانیم مسلما با دین مخالف است ، ابتذال فرهنگی را می دانیم با دین مخالف است . اصلا قبول نمی کنند ، نمی توانند بگویند ما شراب فروشی بگذاریم در کشورمان .

چون اینها صریحا با دین مخالفت داشت ، اینها می گفتند نمی شود .اما علم و ابزار تمدن مدرن را پذیرفتند .

اشکال این تحلیل در روش کارکردبینانه آن است .

اشکال اصلی در بحث اینها روش شان بود .

برای اینکه بفهمند تمدن مدرن خوب است یا بد است ، رفتند دنبال اینکه چه کارکردهایی دارد .

کارکردهای ظاهرش را دیدند  نگاه مبنایی به تمدن مدرن نکردند که این یک فرآورده است ، پشت این فرآورده چه خوابیده ؟ چه جوری این فرآورده ایجاد شد ؟  با چه تفکری ایجاد شد؟ راجع به این اصلا کار نکردند .

ما هم اگر بودیم فکرمان به این چیزها نمی رسید ، شما یک دفعه با یک جریانی مواجه شدید که از لحاظ صنعتی و ابزاری و نظامی یک چیزهایی آورده که بی سابقه بوده برای عالم .

ولیعهد فتحعلی شاه – عباس میرزا – وقتی که ما با روسیه جنگ داشتیم ، از فرانسه مستشار وارد می کردند به عنوان مستشار نظامی می آوردند که به ما توپ سازی یاد بدهند . یکی از سؤال هایی که مطرح می کرده عباس میرزا این بوده که چه چیز شما از ما بالاتر بوده که به اینجا رسیدید ؟

اصلا برایش فرض نیست که ممکن است این همکاری که کردند مشکل داشته باشد ، صد در صد درست است  . فقط تعجب دارند که چرا آنجا اتفاق افتاده اینجا نیفتاد .

سؤال مشهور علل عقب ماندگی کشورهای مسلمان

در تاریخ بعدها بعد از مشروطه و اینها می آید که کتاب هایی که مفصل نوشته اند همه سؤال ازاین کردند که چرا مسلمان ها به این نرسیده اند و چه کار کنیم که برسیم .  قبول کردند که این جریان تمدن مدرن از لحاظ ابزاری و علمی صد در صد درست است .

اینکه چرا مسلمان ها به این نرسیده اند ، درکتاب های ما ببینید که علمای ما چقدر راجع به این بحث کرده اند.

ما پادشاه هایمان بد بودند ، نظام های حکومتی مان بد بودند ، یک سری این را گفتند .

تبیین هایمان از مفاهیم دینی غلط بوده ، از زهد و مرگ وآخرت خراب بوده ، یک سری دیگر این را گفتند .

یک سری هم می گویند که نه اصلا ما این تمدن را داشتیم ، منتهی غرب از ما دزدیده برده و ما خودمان یادمان رفته است . اینها تحلیل های مختلف راجع به این بحث است .

آیا تمدن مدرن پذیرفتنی است ؟

اما هیچ سؤالی اینجا مطرح نشده که اصلا ممکن است به اندازه ۵% یک احتمال خیلی ضعیف  که شاید این تمدن مشکل داشته باشد ؟ چرا ما داریم این را توجیه می کنیم ؟

راجع به این تا حدود بیست – سی سال گذشته کسی کار جدی نکرده است .

حتی به عنوان یک احتمال ۵%   که شاید ابزار و علمش هم خراب باشد ، خوب باید برسی کنیم ، هیچ کسی راجع به این صحبت نکرده است .

چرا ؟ چون نگاه ما به این تمدن نگاه کارکردی بوده نه مبنایی .

نگاهی دیگر به جریان مشروطه

ما الآن داریم ابزار را مطرح می کنیم اما در جریان مشروطه که می رویم یک جریان فکری است .

یکی مثل شیخ فضل الله بلند می شود می ایستد در مقابل اینها با عنوان اینکه اصلا خود این مشروطه غلط است .

میرزای نائینی کتاب در دفاع از مشروطه می نویسد .

به قول آقای بهجت می فرمودند که آخوند خراسانی بعد از اینکه مشروطه به این وضع درآمد فهمید که اشتباه کرده می گفت که انگور را انداختیم سرکه بشود ، شراب شد .

یک وقت باید انسان متوجه باشد که این ظرف قابلیت سرکه سازی دارد یا شراب می سازد ؟

چه زمانی متوجه شدند ؟ بعد از مدت ها که آثار این جریان کاملا مشهود شد .

شیخ فضل الله خود جریان که آمد ، مبانی اش را که نگاه می کند ، آدم هایی که این را آوردند نگاه می کند ، می گوید این جریان خراب است . اصلا کاری ندارد که حالا صبر کنیم ببینیم چه می شود . 

یا با یک نگاه کار کردی بگوید ، دارم با یک نظام فاسد مقابله می کنم این که خوب است ، اصلا با اینها کاری ندارد.

شیخ فضل الله نگاه مبنایی می کرد به نظام مشروطه ، می گفت حرف هایی که دارند می زنند کسانی که بانیان مشروطه شده اند من به اینها مشکوک هستم . اصلا نمی توانم بگویم این جریان خوب است .

یک حرف معروفی دارد شیخ فضل الله، گفت مشروطه یک جریانی است که دیگ پلوی آن از درون سفارت انگلیس در می آید ، دیگر نمی شود به آن اطمینان کرد .

امام فرمودند اگر شیخ فضل الله  موقعیت میرزای شیرازی را داشتند مشروطه اتفاق نمی افتاد .

اما چون موقعیت میرزای شیرازی را نداشت و علما یکپارچه نبودند اتفاق مشروطه افتاد .

امام فرمودند که زمان میرزا هم خیلی از علما با این فتوای میرزا مخالفت داشتند ولی میرزا شخصیتش غلبه داشت بر همه .

اتفاقا یکی از اشکالاتی که بعضی ها به شیخ فضل الله می گیرند این است که می گویند که شیخ فضل الله تمام حرف هایش درست بود اما شاید اگر از یک روش دیگری استفاده می کرد موفق می شد .

می گویند مثلا باید یک جوری این جریان را قبول می کرد ، ورود پیدا می کرد ، مدیریتش می کرد . مقابله با آن اصلا شدنی نبود در آن زمان .

شاید هم شیخ فضل الله می گفته که می دانم شدنی نیست ولی من می خواهم در این راه شهید بشوم ، خود خون من شاید در این جریان تحول ایجاد کند .

چند نفر از علمای ما در زمان مشروطه نگاه مبنایی کردند ؟ دو سه نفر. نگاه بقیه کارکردی است .

یک جریانی است وارد شده اولا گفتند ما عدالتخانه می خواهیم ، دارند با استبداد مقابله می کند ، همه گفتند خوب است دیگر .

این مال کل جریان مدرن است .

حالا یک جریان سیاسی مدرن در زمان مشروطه اتفاق می افتد .

اما جریان مهم تری که ما باید راجع به آن  فکر کنیم علم مدرن ، ابزار مدرن است . ما باید نگاه مبنایی به اینها بکنیم .

ج)رد یکپارچه تمدن مدرن

گروهی کل این تمدن را قبول نکردند . می گوید دین خودش یک تمدن دارد و این تمدن [مدرن] هیچ چیزش با تمدن دینی هماهنگی ندارد نه علم ، نه ابزار و نه فرهنگ .

معروف است در این کتاب های دایرهالمعارف های قدیم که دو سه نفر را نقل می کنند اینها جزو این جریان بودند یکی ابوالعلی مودودی مال پاکستان ، یکی سید قطب مال مصر ، یکی هم تقریبا تفکراتی که شیخ فضل الله آورده .

در شیخ فضل الله یک مقداری پیچیده تر است ، در تاریخ هم صراحت هایش کمتر است . مثلا یک نقلی است از ناظم زاده کرمانی که می گوید ما رفتیم خانه شیخ فضل الله – موقعی که شیخ فضل الله مشروطه را قبول نداشت و یک جورهایی هم همه فکر می کنند شیخ فضل الله طرفدار شاه هم هست-  رفتیم و بحث کردیم که شما مشروطه را بپذیر ، می گوید شیخ فضل الله به من گفت شما از زمانی که دارالفنون را وارد کشور کردید بی دینی هم شروع شد .

یعنی شیخ فضل الله روی کجا دست می گذارد ؟ روی جریانی که ادعا دارد من می خواهم علم غرب را بیاورم ، اصلا کاری به چیز دیگر غرب ندارد .

دارالفنون را امیرکبیر زد برای اینکه ما به جای اینکه دانشجو بفرستیم خارج ، بودجه خرج بکنیم و آنها هم مشکل پیدا کنند یا بعضا بروند در آنجا و دچار استعمار بشوند و خودشان بشوند نیروی آنها ، خودمان در کشور دارالفنون بزنیم ، درس های غربی ها را بیاوریم اینجا پیاده بکنیم .

شیخ فضل الله می گوید همین علم غربی که ورود پیدا کرد ، فرهنگش را هم با خودش آورد .

چرا امام روز اول  ورودشان به ایران فرمودند انقلاب فرهنگی ؟

ورود به فرهنگ از راه علم

یک رابطه وسیعی بین علم و فرهنگ وجود دارد . بحث تمدن آن موقع مطرح نبود ، الآن مقام معظم رهبری مطرح می کنند که ما داریم تمدن جدید ایجاد می کنیم .

آن موقع امام فرهنگ که می گفتند منظورشان همین بود . و الا چرا بیایند بین علم و فرهنگ نسبت برقرار کنند ؟

سؤال این است که چه چیزی فرهنگ را عوض می کند ؟

 می گوییم جهان بینی ، تفکر .

و چه چیزی می تواند جهان بینی یک جریان را عوض کند که نتیجه معکوس بدهد ؟

شما می گویید مردم جهان بینی توحیدی دارند ، من می خواهم جهان بینی توحیدیشان را تبدیل کنم به جهان بینی شرک ، چه کار باید بکنم ؟ 

بگوییم مردم دیگر نماز نخوانید ، روزه نگیرید ، عاشورا نداشته باشید ، حرم ها را خراب بکنیم ؟ اینکه نمی شود .

چه کار کنیم ؟

مهم ترین راه و مخفی ترین راه برای تغییر تفکرمردم علم است .

از راه علم وارد می شوند ، دانشگاه زدن  مهم است .

این یکی از آنها است ، دیگری هم عرض کردم : شهرسازی ، نظام های ابزاری ، ولی مهم اش علم است .

امروز بچه های من و شما وقتی مشکلات روحی روانی پیدا می کنند کجا می روند ؟ چقدر در کشور ما مشاوره های روانشناسانه پیداشده ؟

اینها نمی آیند به بچه من بگویند برو شراب بخور .

مشکل ما با علم جدید

یک آقای روانشناسی بود در تهران  ایشان مثلا مذهبی هم بود ، این دین دارد ، مذهب دارد ، نماز شب هم ممکن است بخواند ، اما علمی که دارد همه اش مال غرب است . می گفت این سیستم ازدواج و خواستگاری رفتن در کشور ما مشکل دارد ، به همین دلیل طلاق اینقدر زیاد است .

چه کار کنیم ؟

دو سال باید پسر و دختر با هم باشند ، ازدواج و عقد هم نکنند ، یک نظارتی فقط پدر و مادر روی اینها داشته باشند .

بعد می آید آمار می دهد . علم اینجوری است ، آمار می دهد . چند تا کشور را نام می برد که این کار را کردند و موفق هم شدند . حالا شما چه می خواهی بگویی ؟

من از کجا ورود پیدا کنم بگویم حرفت غلط است ؟

یک نفر داشت پایان نامه می نوشت برای اینکه بگوید این ربایی که در دین گفتند حرام است مال زمان پیامبر بوده ،   حالا ربا حلال است . می خواست توجیهش هم بکند . چرا ؟ (نگاه کارکردی) ربا برای مردم دنیا رفاه آورده ، این رفاهی که در عالم می بینید به خاطر این است که اقتصاد ربوی شده .

مثل اینکه شما بگویید وقتی دزدی زیاد بشود ، همه پولدار می شوند ، مال همدیگر را می خورند .

من یادم هست مدرسه می رفتیم اوایل انقلاب یک جوانی بلند شد به معلم دینی گفت حاج آقا الآن آمار گرفتن مدرسه هایی که مختلط هستند ، خیلی از لحاظ علمی قوی تر هستند تا مدرسه هایی که جداسازی شده . شما چه می گویید ؟ چه چیزی داشت معلم که بگوید ؟ هیچ چیز . می خواست بگوید دین اشتباه گفته ؟ یا اینکه خیلی دین را محترم بشمارند می گویند مال ۱۴۰۰ سال پیش بوده ، حالا زمان عوض شده . اصلا رشد علمی اینجوری است که با اختلاط اتفاق می افتد . من می خواهم چه جوری جواب بدهم ؟

ببینید از راه علم دارد وارد می شود ، حرف دیگری نزده اصلا .

جواب چه می خواهد بدهد معلم به این ؟ یا باید بگوید علم راه و روش کسبش از راه دین است .یعنی چه شما آمار گرفتی ؟ ۴ تا آمار گرفتی . مشکل امروز ما در بحث علمی مشکل روش هایمان است .

تفکیک روح و بدن در جهان بینی مدرن

مشکل امروز ما این است که یک جهان بینی آمده گفته بین روح و بدن رابطه وجود ندارد یا اصلا روح را به عنوان یک امر مجرد قبول ندارد . فقط گفته به بدن برسیم کافی است . بعد همین را آمده بررسی کرده ، اثر هم گذاشته . ما هم همین را نگاه می کنیم و به آن علم می گوییم . 

جوان من افسردگی دارد ، اضطراب دارد ،  می گوید یک ذره عرق بخوری ، خوب می شوی . می خورد ، خوب هم می شود . می خواهم چه جواب بدهم ؟

ابن ابی یعفور یا ابن ابی عمیر یکی از ایندو بزرگوار که خیلی امام صادق علیه السلام قبولش داشتند ، یک درد شدیدی داشت ، آمد خدمت امام عرض کرد که من رفتم دکتر به من گفته اگر یک مقداری شراب بخوری خوب می شوی. حضرت فرمودند خدا در شراب شفا قرار نداده .

آمد خانه ، درد آمد سراغم ، شدید شد ، تا زمانی که بالأخره زن و بچه ریختند دور ما که بابا حالا درست است امام فرمودند ، ولی حالا آسمان که به زمین نمی آید ، یک ذره بخور . من خوردم و خوب شدم .

خیلی ناراحت شدم که چرا فرمایش امام صادق علیه السلام را گوش نکردم ،  فردا آمدم خدمت امام ، عرض کردم که من حرف شما را گوش نکردم ، خلاصه خوردم و خوب شدم  .

جواب را ببینید : حضرت فرمودند می دانم خوب شدی ، خدا در شراب شفا قرار نداده .

این دو جمله را دقت کنید : من خوردم خوب شدم ، خدا در شراب شفا قرار نداده .

تعارض ندارند این دو جمله با همدیگر ؟

حضرت فرمودند که درد سرت به صورت موقت تسکین پیدا کرده ، خوب نشدی . شیطان یکی از راه های ورودش به انسان شراب است .

به تو داد خوردی ، یک هفته ، چند روز بعد دوباره درد می آید سراغت ، دوباره می آید می گوید بخور .

آرام آرام تو را تحت تسلط خودش در می آورد .

کدام روانشناسی می تواند این را بفهمد ؟

روانشناسی امروز که اصلا نفس را قبول ندارد یا می گوید من اگر می خواهم برای شما تجویز بکنم ، کاری ندارم نفسی هست ، مجرد هست ، آخرت هست ، به اینها کاری ندارم ، می خواهم شما را در زندگی دنیا سالم کنم .

من که اعتقاد دارم این زندگی دنیا به آخرت ربط دارد ، من که اعتقاد دارم بدنم با روح ربط دارد ، من که اعتقاد دارم شیطان در عالم وجود دارد و می تواند بر من تسلط پیدا کند ، می توانم این روانشناسی را قبول کنم ؟

اما روانشناس نمی گوید که این کار را بکن . می گوید من نگفتم شراب حرام است یا حلال . می گویم این را یک ذره بخور ، خوب می شوی .

وقتی ما می گوییم علوم انسانی سکولار است یعنی این . وقتی که می گوییم می خواهیم دینی اش بکنیم ، یعنی این.

اما شما تا تمدن مدرن را نشناسی ، مبانی اش را ندانی چیست و چگونه از توی مبانی شان علم درست کردند ، نمی توانی با آن مقابله کنی .

اینهمه کنفرانس بگذارند در کشور ما که می خواهیم علوم انسانی را اسلامی کنیم ، ببینید چه می گویند . یک راهکار بگویند که ما اینگونه می خواهیم اسلامی اش بکنیم .

مبتلا شدن طلاب ما به علوم سکولار

در کشور ما روانشناس های طلبه مشاوره می دهند ، عین حرف های غربی ها را می زنند .

طلبگی خوانده اما متوجه نیست که چه جوری روانشناسی سکولار شده . بابا خودت هم سکولار شدی ، علم خودت هم سکولار است . داری با تفکرات سکولار جواب مردم را می دهی . چگونه انتظار داری مردم دیندار بمانند ؟  

درس می آید می دهد که برای کسی که افسردگی دارد به جای اینکه بحث های ماورائی بکند ، می گوید عیبی ندارد ، یک ذره آهنگ بگذار گوش کند ، خوب می شود .

از کجا اینها را گرفته ؟ بعد از او می پرسی که این حرف را از کجا آوردی ؟ می گوید فلان سایت زده بود .

می رویم آن سایت را نگاه می کنیم ، می بینیم یک مطلب را کپی گرفته از یک کشور غربی ، آورده اینجا پیاده کرده.   مجله های اسلامی ما اینها را می زنند .

نوشته شما می خواهید فرزند باهوش تربیت کنید ، دو تا چیز اسلامی هم می آورد که گول بزند ، در بین آن می گوید ، حتما شب ها موسیقی گوش بدهد .

بعد به آقا می گوییم این چیست که آوردی در سایتت ؟ می گوید این کجا بوده من ندیدم . این رفته یک دانه کپی کرده ، صاف آورده گذاشته اینجا .

مثلا نوشته که چه کار کنیم که سحرخیز باشیم . خوب دقت کنید عنوان را نگاه کنید .

پرده را کنار بزنید که وقتی آفتاب افتاد توی خانه تان بلند شوید ، دیگر نمی خواهد ساعت کوک بکنید .

این سحرخیزی است ؟ آفتاب توی اتاق بیفتد ؟ این معلوم است  از سحرخیزی منظورش چیست . حرف غربی ها را آورده . سحرخیزی که ما می گوییم که یک ساعت به اذان صبح بلند شویم ، آنها اصلا سحرخیزی نمی دانند . همان حرف غربی ها را آورده توی روزنامه دینی ما .

سکولار بودن علم مخفی است

سؤال : دستاوردهای علوم تجربی ربطش به دین چیست؟

جواب : مهم ترین قسمت تمدن غرب همین بحث ابزارش است و علم .

 علوم انسانی باز شفاف تر نشان می دهند که ما چگونه سکولاریم . علوم طبیعی خیلی مخفی تر هست

چطور شما می گویید فیزیکی که در تمدن مدرن آمده ، سکولار است ؟ فیزیک است دیگر .

می خواهد مسائل و قوانین جهان را کشف بکند .

این برمی گردد به همان بحث مبانی تمدن که باید خوب متوجه بشوید ، بعد ربط بدهید این مبانی را به علم جدید .    این خیلی کار مشکلی است .

سؤال : این بحثی که درباره علم فرمودید ، یک بحث خیلی مبهمی است ، دعوا سر همین است که علوم غربی کدامش باید اسلامی بشود . آیا مثلا ریاضیات اسلامی و غیر اسلامی داریم ؟

جواب : اگر شما بخواهید به اینها جواب بدهید باید یک دور مبانی تمدن را کاملا متوجه بشوید ، بعد روابط شان را

متوجه می شوید . من الآن نمی خواهم بگویم داریم یا نداریم ، چون اگر بگویم شما باز ابهامتان زیادتر می شود .   من باید یک دور مبانی را بگویم ، بعد خودتان تصمیم بگیرید .

الآن بعضی ها ادعا دارند اصلا هندسه تحلیلی محصول مدرنیته است . کاملا مرتبط با تمدن مدرن است . ریاضیات جدید یا منطق ریاضی ، دقیقا مرتبط با مدرنیته است . ربطش را هم می گویند . ما هم نگفتیم خود غربی ها می گویند . نشان هم می دهند .     

من دارم اینها را به شما عرض می کنم که فکر نکنید خیلی ساده است .

 

تعریف مدرنیته

ابهاماتی در تعریف مدرنیته وجود دارد که جلسه قبل عرض کردم ، بنده یک کاری که انجام دادم همه این کتاب هایی که جلسه قبل عرض کردم و غیره را خواندم ، دیگر شما نخوانید . من فقط به شما گزارش می دهم به یک نتیجه ای رسیدم . یک تعریف را من پذیرفتم در این تعریف ها ، به نظرم می رسد که نسبتا تعریف درست تری هست. دلایلی هم من برایش دارم که عرض می کنم .

فقط مجموعه این بحث هایی که مطرح شد به خاطر ابهامش ، کامل و شفاف به ما نمی گوید مدرنیته چیست . برای همین ما یک تعریفی را می پسندیم و خدمتتان عرض می کنیم ، بعد سیر شکل گیری این جریان را که من بگویم ، خودتان به این نتیجه می رسید که این تعریف ظاهرا از همه تعریف ها بهتر است .

یک کتابی است به نام (Modernity and religion) مدرنیته و دین این تقریبا مجموعه ده یا دوازده تا مقاله است ، در سال ۱۹۹۸ هم چاپ شده . سر ویراستارش یک کسی است به نام (M. Mcinerny) مقدمه این کتاب همان خط اول که شروع کرده ، یک تعریفی از مدرنیته می خواهد بدهد ، که این تعریف به نظر من نسبتا بهتر از تعریف های دیگر است .

“شاید بتوان گفت که تمدن مدرن از زمانی شروع شد که بشر سعی کرد تا دستاوردهای فکری خود را از دین رها سازد .”

مؤلفه های این تعریف

خودش با “شاید بتوان گفت”  شروع می کند یعنی برای خودش هم صددرصد نیست .

۱-بشر سعی کرد : سعی و تلاش

۲-دستاورد های فکری

۳-رها سازی از دین

اینها سه تا مطلب مهمی است که ما راجع به آن می خواهیم صحبت کنیم .

تلاش

صحبت اول راجع به تلاش است . این نشان می دهد یک جریانی می خواهد در غرب شکل بگیرد که این جریان می خواهد از اساس یک جریان را شکل بدهد ، تغییر بدهد ، بریزد بهم . به همین دلیل بحث دستاورد های فکری مطرح است . مثلا من مثال زدم شما اگر بخواهید پنجره های این ساختمان را عوض کنید ، این تلاشی نمی خواهد ، همه می توانند کارهایشان را بکنند ، یک روز سه ، چهار ساعت یک کسی بیاید این پنجره ها را عوض بکند ، اما اگر بگویند ما می خواهیم این ستون ها را برداریم و عوض کنیم بدون اینکه ساختمان هم بریزد ، این کار سنگینی است ، خطرناک است و تلاش زیادی هم می خواهد .

حالا وقتی می گوییم تلاش ، این نشان می دهد که قبل از تمدن مدرن تمام تمدن ها اولا در تمام ساحت های زندگی ورود پیدا کرده بودند و این می خواهد همه را بیرون بکشد .

دوم اینکه تمدن های گذشته یک جوری با دین ارتباط داشتند .

به همین دلیل است که یکی از بحث ها درباره تمدن مدرن این است که تمدن مدرن هیچ دینی را نمی پذیرد .

نه اینکه تمدن مدرن چون در غرب شکل گرفته فقط با کلیسا یا با دین مسیحیت مشکل داشته است .

کلیسا و دین مسیحیت ، آغاز درگیری جریان مدرنیته با دین هستند .

اما در آینده هر چه بحث دین و جریان دینی هست را می خواهد از بین ببرد.

وقتی می گوید تلاش یعنی می خواهد تمام آن چیزهایی که بشر داشته با آنها زندگی می کرده ، از او بگیرد و چیز جدید به او بدهد .

دستاورد

نکته دوم بحث دستاورد است . معمولا وقتی می گویند مدرن ، ما ذهنمان می رود سراغ ابزار ،و خیلی بیشتر برود می گوییم علم ، علم مدرن ، صنعت مدرن ، تکنیک مدرن .  

اما نکته ای که ایشان می گوید ، دستاورد فکری است ؛ یعنی ابتدا یک نوع جهان بینی مدرن اتفاق می افتد . جهان بینی مدرن می شود ، بعد آن جهان بینی مدرن است که تمدن مدرن ایجاد می کند ؛ یعنی علم مدرن ، ابزار مدرن ،     فرهنگ مدرن .

به همین دلیل ما اول باید بفهمیم که این دستاورد فکری یا آن جهان بینی مدرن چه جهان بینی است .

رهاسازی از دین

ویژگی این جهان بینی چیست ؟ 

رهاسازی از دین

می گوید من با دین کاری ندارم 

سؤال اول : دین که می گوید ، منظورش چیست؟

سؤال دوم : مهم ترین ویژگی که در دین وجود دارد و این تمدن نمی تواند بپذیرد چیست؟

اگر شما متفکرینی مثل کانت و دکارت و هیوم را مطالعه کنید ، متوجه می شوید در آن زمان بحث بین دو نوع دین مطرح بوده :

یک دین وحیانی و دوم دین طبیعی ، تکوینی ، عقلی .

امثال هیوم و کانت ، دین وحیانی را قبول نداشتند .

برای همین کانت ، یک کتاب دارد به نام «دین در چهارچوب عقل تنها»

یعنی فقط آن چیزی که عقل می فهمد – که منظورشان از عقل هم بیشتر بحث تجربه است – آنچه که من می توانم تجربه کنم ، حالا چه تجربه درونی ، چه تجربه بیرونی ، به این می گویم دین .

مدرنیته به دنبال رهاسازی از دین وحیانی

بنابراین رهاسازی از دین یعنی دین وحیانی .

خیلی ها فکر می کنند کانت دیندار است ، اصرار کرده مثلا خواسته وجود خدا را اثبات کند ، فکر کردند که حالا که خواسته وجود خدا را اثبات کند ، دیندار است .

اتفاقا مشکل ما با مدرنیته سر صرف وجود یک خدایی به اسم آفریننده نیست ، خدایی که آنها تعریف می کنند ، از او دین و وحی در نمی آید ، دقیقا با خدایی که ما تعریف می کنیم فرق دارد .

برای همین مدرنیته دین وحیانی قبول ندارد ، اما ممکن است دم از خدا بزند .

اشتباه نکنید که فکر کنید تفکرات لیبرالیست ها و ماتریالیست ها با هم فرق می کند . مثلا ماتریالیست ها ، کلا خدا را قبول ندارند ، اما لیبرالیست ها خدا را قبول دارند ، پس با ما همراه هستند .

لیبرالیسم تفکر کاملا منافقانه است .

باز ماتریالیست ها شفاف حرف زده اند .

مشکل مدرنیته با دین در چیست ؟

نکته دوم اینکه چه ویژگی که در دین وجود دارد که اینها می گویند باید رها بشویم از دین ؟

مهم ترین ویژگی دین وحیانی چیست؟

به نظر بنده مهمترین ویژگی دین ، این است که می خواهد عالمی را به نام عالم غیب به ما معرفی کند و چگونگی رابطه این عالم با عالم غیب را به ما نشان دهد .

برای همین از اولین آیاتی که در سوره بقره می خوانید ویژگی مؤمنین این است که ایمان به غیب دارند : الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب‏ و اتفاقا تمدن مدرن همین قسمت را قبول نمی کند ، از این شروع می کند .

برای همین یکی از مهمترین بحث ها در تمدن مدرن ، تفکر سکولاریسم است .

معنای درست سکولاریسم

آنچه که معروف شده راجع به سکولاریسم می گویند : جدایی دین از سیاست یا جدایی دین از اجتماع .

اما معنی واقعی سکولاریسم این نیست . سکولاریسم یک اعتقاد است به اینکه بین عالم طبیعت وعالم ماوراء ، رابطه ای وجود ندارد .

عرض کردم که ما حداقل سه تا تمدن داریم یا سه تا جهان بینی داریم که از اینها ، سه تا تمدن می تواند بروز پیدا کند .

۱-عالم ماوراء وجود دارد و با این عالم هم رابطه دارد

۲-عالم ماوراء اصلا وجود ندارد

۳-عالم ماوراء وجود دارد اما رابطه ای با این عالم ندارد

این تفکر سوم تفکر سکولاریسم است و این تفکر است که تمدن مدرن را ایجاد می کند .

فرقی با تفکر ماتریالیستی در نتیجه ندارد ، اما توانسته در تفکرات متدینین نفوذ پیدا کرده ، می گوید من خدا را قبول دارم ، ماوراءرا هم قبول دارم ، مَلَک را هم قبول دارم .  

پس چه چیزی را قبول ندارد ؟

اینکه با این عالم رابطه داشته باشد را قبول ندارد .

خوب فرقی نمی کند ؛ این مثل این است که قبول نداری .

 شما رفتاری که می کنی ربط دارد به خدا و ماوراء و آخرت ؟   

نه ؛ نه آنجا در اینجا اثر دارد ، نه اینجا در آنجا اثر دارد ، هیچ گونه رابطه ای نیست . اما عالم ماوراء وجود دارد . خوب این بودنش به چه دردی می خورد ؟

برای همین خیلی معنی برای واژه سکولار گفته اند : غیر دینی ، غیرآخرتی ، نا مقدس . معنای اولش یعنی دنیایی یا این جهانی ، worldly

در اعراب اول معادل واژه سکولار را گذاشته بودند «دهریه» از این آیه وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْر استفاده کردند ، گفتند اینها یک چنین تفکری دارند ، بعد کم کم که رفتند جلو دیدند نه ، واژه دهریه مناسب نیست ، عوض کردند گذاشتند «العلمانیه»  یعنی تفکری که اصالت را به دنیا می دهد ؛ یعنی هرچه در دنیا هست ، تبیین و تفسیر و توصیف و باید و نبایدهایش ، همه مال خود دنیاست ، از عالم ماوراء هیچ تأثیری اینجا قبول نیست .

این به یک معنایی یعنی دنیا زدگی ، دنیا گرایی ، که می گویند این معنای اصلی سکولاریسم است .

معادل قرآنی سکولاریسم

شاید در آیات قرآن ما شبیه این را پیدا بکنیم ، معادل اینجایی و اکنونی .

یک جاهایی به جای واژه دنیا در قرآن ، واژه «عاجله» قرار گرفته : کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَهَ وَ تَذَرُونَ الْآخِرَه

عاجله یعنی همین جا ، در مقابل آخرت قرار داده .

این یک معنای تقریبا مناسبی برای سکولاریسم است ؛ یعنی دنیا زدگی ، به این معنایی که شما همین جا را ببین ، هیچ کاری به جهان دیگر نداشته باش ، تبیین و توصیفت برای پدیده ها و برای موجودات این عالم ، برای باید ها و نبایدهایی که به انسان می خواهی بدهی ، همین جا باشد ، هیچ کاری به چیز دیگری نداشته باش .

رسوخ سکولاریسم در علم و زندگی ما

برای همین است که در بحث روانشناسی یا علوم روز می گویند من نمی گویم نفس داریم یا نداریم ، می گویم علمی که من می خواهم راجع به آن صحبت کنم ، کاری به نفس ندارد ، کاری به آخرت ندارد . همه مشکلات از همین جا شروع می شود . اصلا مگر می شود برای انسانی که مجموعه نفس و بدن است ، کاری به نفسش نداشته باشی و برای بدنش تجویز کنی ؟! تجویز ها ، تجویزهای مادی است ، آرام آرام باعث می شود روح و نفس شما مشکل پیدا کند .

مؤلفه اصلی مدرنیته سکولاریته است .

یعنی تفکر اصلی تمدن مدرن این است که می گوید بین این عالم و عالم ماوراء ، رابطه ای وجود ندارد .

در جلسات بعدی  سیر تاریخی تفکر مدرن را که گفتم متوجه می شوید که اصلا این جریان سکولاریسم دائما دارد رشد می کند  . قرن ۱۸ این جریان تمدن ساز می شود ، قرن ۱۹ وارد کشورهای اسلامی می شود وامروز ما با علم و فرهنگ و ابزار های سکولار  ۷۰% زندگی مان را داریم انجام می دهیم .

خودمان و رفتارهایمان ممکن سکولار نباشد اما علممان سکولار است ، اینها یک جاهایی با هم تعارض هم نمی کنند .

بازدیدها: 286

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *