شهید مطهری شرط تأثیر کار به عنوان عاملی تربیتی را که بتواند فرد را از گناه دور کند، علاقه انسان به کار انتخابی خود میداند، چرا که اگر کار مورد علاقه و منطبق با استعدادهای فرد نباشد، این اثر تربیتی نخواهد داشت.
برو کار می کن مگو چیست کار
پایگاه اطلاع رسانی هیات: کار برای بسیاری از انسانهای امروز بیش از آنکه آنطور که حضرت علی علیه السلام میفرمایند بزرگترین تفریح باشد، نوعی عذاب است که از سر نیازهای گذران معیشت مجبورند به آن تن دهند. نگاه به کار دیگر همچون گذشته یک نگاه ارزشی نیست و انسانها به نوعی خودشان را بندگانی میبینند که مجبورند هر روز صبح رأس ساعتی مشخص به شرکت، کارگاه یا کارخانه ورود کرده و تا سقف اضافه کار مجاز کار کرده و رأس ساعتی مشخص خروج خود را با گذاشتن انگشت بر دستگاههایی که لحظه به لحظه حضور افراد را میسنجند تا مبادا ثانیهای حقوق بیشتر داده شود، ثبت کنند.
این نگاه را باید دستاورد سیستمی دانست که در آن کار معنایی جز خدمت به سرمایهداران ندارد و همه باید در ازای مبلغی ثابت در ماه کار کنند تا سرمایهدارهایی که چیزی جز سرمایه ندارند، روزبهروز و به شکلی تصاعدی پول روی پول بگذارند. این در حالی است که در اسلام کار بهعنوان امری مقدس، شناخته شده و بیکاری مردود و مطرود است؛ تا حدی که در حدیث نبوی آمده است: «هر کسی که بیکار بگردد و سنگینی [معاش]خود را بر دوش مردم بیندازد، ملعون است و لعنت خدا شامل اوست.» در ادامه با استناد به کتاب تعلیم و تربیت شهیدمرتضی مطهری مفهوم کار در اسلام را وامیکاویم. این سخنرانی ذیل مجموعه «عوامل تربیت» ایراد گردیده است.
کار از منظر استادشهیدمرتضی مطهری، نه فقط گذران معیشت که یکی از عوامل تربیتی است که کمتر بدان توجه میشود. ایشان معتقد است که نسبت کار و انسان نسبت تقدم و تأخر نیست که یکی را عامل دیگری بدانیم و فیالمثال بپنداریم که تنها کار اثر و معلول انسان است، بلکه کار و انسان هم علت یکدیگر هستند و هم معلوم یکدیگر. بهعبارت دیگر هم انسان سازنده و خالق و آفریننده کار خودش و هم کار (و نوع کار) خالق و آفریننده روح و چگونگی انسان است.
کار بهعنوان وظیفهای اجتماعی
شهیدمطهری این منطق را که بیکاری را نوعی پیروزی و ارزش و کار کردن را حاصل جبر احتیاج دانسته، نادرست میخواند و معتقد است اصلا ًدر مسئله کار بحث «نیاز» اولویت اول نیست، بلکه اولاً «کار» یک وظیفه اجتماعی است و از همین باب پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم فرمودند: «معلعون من القی کله علی الناس.» در واقع اجتماع حقی بر گردن انسان دارد و یک فرد هر آنچه از کفش و لباس و غذا و… مصرف میکند به نوعی محصول «کار» دیگران است و به همین جهت اگر کسی بخواهد از زیربار کار شانه خالی کند همان فرموده پیامبر است که سنگینی او روی دوش دیگران قرار میگیرد، بدون اینکه سنگینی از دیگران به دوش گرفته باشد.
کار از منظر سازندگی فردی
اما این تنها منطق تقدس کار در اسلام نیست و اسلام کار را تنها به جهت وظیفه اجتماعی مقدس نمیشمارد. شهیدمطهری معتقد است علاوه بر این وظیفه اجتماعی، کار از نظر سازندگی فرد یک امر لازم است و به همین جهت میتوان و لازم است که کار را از جنبه تربیتی نیز به بحث گذاشت. استادشهید خود براساس چند ساحتی بودن انسان، مسئله کار بهعنوان عامل تربیتی را از شش دیدگاه «کار و تأثیر بر جسم»، «کار و قوه خیال»، «کار و آزمودن خود»، «کار و فکر منطقی»، «کار و احساس»، «کار و شخصیت» به بحث میگذارد. ایشان معتقد است: «انسان یک موجود، به یک اعتبار، چند کانونی است. انسان جسم دارد، انسان قوهخیال دارد، انسان عقل دارد، انسان دل دارد، انسان… کار برای جسم انسان ضروری است، برای خیال انسان ضروری است، برای عقل و فکر انسان ضروری است و برای قلب و احساس و دل انسان هم ضروری است.»
کار و تمرکز بر قوه خیال
آنطور که استاد شهید مرتضی مطهری استدلال میکند وقتی انسان پیرامون مسائل کلی بهطور منظم فکر میکند و از مقدمهای به نتیجهای میرسد، او در حال تفکر و تعقل است، اما وقتی که ذهن انسان بدون اینکه نظمی داشته باشد و بخواهد نتیجهگیری کند و رابطه منطقی بین قضایا را کشف نماید، همینطور بینتیجه از مسئلهای به مسئلهای کشیده شود، یک حالت عارضی است که اگر نتواند آن را در اختیار خودش بگیرد، انسان را به فساد میکشاند. در نتیجه انسان نیازمند تمرکز قوه خیال است و اگر این قوه آزاد باشد، میتواند منشأ فساد اخلاقی شود. کمااینکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خود مشغول میکند.» به همین جهت همواره باید نفس را به کاری مشغول داشت تا متمرکز باشد و مجالی برای فکر و خیال باطل نداشته باشد.
کار و جلوگیری از گناه
شهید منشأ بسیاری از گناهان را بیکاری میداند و انسان را به دیگ بخاری تشبیه میکند که اگر دائماً به آن حرارت داده شود و هیچ منفذی و دریچه اطمینانی نداشته باشد به انفجار خواهد رسید و این انفجار برای انسان گناه است، لذا وقتی انسان نیرو و انرژیای را از طبیعت میگیرد، این نیرو باید در جای خود و به درستی مصرف شود، در غیر این صورت کار انسانها همچون پادشاهانی که دست به هر جنایت و خیانتی میزدند، به انفجار و گناه کشیده میشود؛ چراکه انرژی خود را در راه صحیح خرج نکرده است.
استادمطهری برای اثبات مدعای خود داستانی را از روزنامههای وقت نقل میکند: «در یکی از شهرهای کوچک ایالت فیلادلفیای امریکا در خانوادهها قمار آنقدر رایج شده بود که زنها به آن عادت کرده بودند و در خانهها به صورت یک بیماری رواج یافته بود و شکایت همه این بود که زنها دیگر کاری غیر از قمار ندارند. اول این را به عهده واعظها گذاشتند که آنها این بیماری را از سر مردم بیرون ببرند، ولی آخر بیماری علت دارد؛ تا علتش از میان نرود که بیماری از بین نمیرود. واعظها شروع کردند به موعظه در زیانهای قمار و آثار اخروی آن، ولی اثر نداشت. یک شهردار پیدا شد و گفت که من این بیماری را معالجه میکنم. آمد کارهای دستی از قبیل بافتنی را تشویق کرد و برای زنها مسابقههای خوب گذاشت و جایزههای خوب تعیین کرد. طولی نکشید که زنها دست از قمار کشیده و به این کارها پرداختند. آن مرد علت را تشخیص داده و فهمیده بود که علت پرداختن زنها به قمار، بیکاری و احتیاج آنها به سرگرمی است. کار دیگری برایشان به وجود آورد تا توانست قمار را از میان ببرد. یعنی در واقع یک خلأ روحی در میان آنها وجود داشت و آن خلأ منشأ این گناه بود. آن آدم فهمید که این خلأ را باید پر کرد تا بشود قمار را از بین برد و تا آن خلأ به وسیله دیگری پر نشود نمیتوان آن را از میان برداشت. این است که یکی از آثار کار، جلوگیری از گناه است.»
استاد شهید شرط تأثیر کار بهعنوان عاملی تربیتی را که بتواند فرد را از گناه دور کند، علاقه انسان به کار انتخابی خود میداند و از همین رو اعتقاد دارد که هر کس باید کاری را انتخاب کند که در آن استعداد دارد، تا آن کار علاقه او را به خود جذب کند؛ چراکه اگر کار مورد علاقه و منطبق با استعدادهای فرد نباشد و فرد بخواهد تنها آن را برای مزد و درآمد انجام دهد، این اثر تربیتی نخواهد داشت و شاید تأثیر عکس نیز بر روح گذاشته و آن را به فساد بکشاند.
کار و آزمودن خود
استاد شهید مرتضی مطهری همچنین کار را وسیلهای برای شناخت خود و استعدادهای خود میداند. شهید معتقد است انسان از طریق کارهایی که انتخاب میکند به تدریج علایق و استعدادهای مختلفش را در معرض آزمایش و سنجش قرار میدهد تا آنها را کشف کند. در واقع انسان با کار، خود را کشف میکند و این کشف بهترین کشفهاست؛ چراکه با کشف علایق و تلاش در آن زمینه، شاهکارهایی به وجود میآید، چون شاهکارها به اعتقاد استاد مطهری برآمده از عشق و علاقه است نه پول و درآمد و انسان هنگامی با عشق به کاری میپردازد، دیگر مباحث مالی برایش اهمیت کمتری خواهد داشت.
کار و فکر منطقی
از نظر استادشهیدمطهری همانطوری که انسان با کار تجربه پیدا کرده و علم به دست آورده است، کار روی عقل و فکر انسان نیز تأثیر میگذارد. در واقع انسانی که کار میکند، میداند حساب، منطق و قانونی وجود دارد، فلذا اگر میخواهد پول دربیاورد از طریق قرعهکشی یا پیدا کردن گنج محقق شدنی نیست و باید براساس قانون عالم کار کند. بدین طریق انسان وقتی که در عمل وارد کار باشد، فکرش منطقی شده و رابطه علی و معلولی و سببی و مسببی را لمس میکند و این مقدمهای بر انطباق فکرش با قوانین عالم خواهد شد و او میآموزد که منطق و افکار خیالی و رؤیایی راه به جایی نمیبرد.
تأثیر کار بر احساس انسان
یکی دیگر از آثار کار تأثیرگذاری آن بر احساس انسان است که شهید این احساس را تعبیر به «دل» میکند و استدلال میکند که کار از جمله آثارش این است که به قلب انسان خضوع و خشوع میدهد، یعنی جلو قساوت قلب را میگیرد؛ چراکه بیکاری قساوت قلب میآورد.
کار و احساس شخصیت
یکی دیگر از فواید کار از نظر شهیدمطهری، مسئله حفظ شخصیت و حیثیت و استقلال است که تعبیرهای مختلفی همچون آبرو دارد. مطالعات امروز نشان داده است که کار در مسئله هویتبخشی به فرد بسیار مهم است. انسان در اثر کار و مخصوصاً اگر مقرون به ابتکار باشد، به حکم اینکه نیازش را از دیگران برطرف کرده است، در مقابل دیگران احساس شخصیت میکند. این مسئله از نظر اسلام آنقدر مهم است که حضرت علی در قصیدهای میفرمایند: «از مردم خواستن از هر چیزی بیشتر ذلت میآورد. وقتی که از دیگران بینیاز باشی، هرکاری داشته باشی از همه مردم بلندقدرتر هستی.»
كار از منظر استادشهيدمرتضي مطهري، نه فقط گذران معيشت كه يكي از عوامل تربيتي است كه كمتر بدان توجه ميشود. ايشان معتقد است كه نسبت كار و انسان نسبت تقدم و تأخر نيست كه يكي را عامل ديگري بدانيم و فيالمثال بپنداريم كه تنها كار اثر و معلول انسان است، بلكه كار و انسان هم علت يكديگر هستند و هم معلوم يكديگر. بهعبارت ديگر هم انسان سازنده و خالق و آفريننده كار خودش و هم كار (و نوع كار) خالق و آفريننده روح و چگونگي انسان است.
كار بهعنوان وظيفهاي اجتماعي
شهيدمطهري اين منطق را كه بيكاري را نوعي پيروزي و ارزش و كار كردن را حاصل جبر احتياج دانسته، نادرست ميخواند و معتقد است اصلا ًدر مسئله كار بحث «نياز» اولویت اول نيست، بلكه اولاً «كار» يك وظيفه اجتماعي است و از همين باب پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «معلعون من القي كله علي الناس.» در واقع اجتماع حقي بر گردن انسان دارد و يك فرد هر آنچه از كفش و لباس و غذا و… مصرف ميكند به نوعي محصول «كار» ديگران است و به همين جهت اگر كسي بخواهد از زيربار كار شانه خالي كند همان فرموده پيامبر است كه سنگيني او روي دوش ديگران قرار ميگيرد، بدون اينكه سنگيني از ديگران به دوش گرفته باشد.
كار از منظر سازندگي فردي
اما اين تنها منطق تقدس كار در اسلام نيست و اسلام كار را تنها به جهت وظيفه اجتماعي مقدس نميشمارد. شهيدمطهري معتقد است علاوه بر اين وظيفه اجتماعي، كار از نظر سازندگي فرد يك امر لازم است و به همين جهت ميتوان و لازم است كه كار را از جنبه تربيتي نيز به بحث گذاشت. استادشهيد خود براساس چند ساحتي بودن انسان، مسئله كار بهعنوان عامل تربيتي را از شش ديدگاه «كار و تأثير بر جسم»، «كار و قوه خيال»، «كار و آزمودن خود»، «كار و فكر منطقي»، «كار و احساس»، «كار و شخصيت» به بحث ميگذارد. ايشان معتقد است: «انسان يك موجود، به يك اعتبار، چند كانوني است. انسان جسم دارد، انسان قوهخيال دارد، انسان عقل دارد، انسان دل دارد، انسان… كار براي جسم انسان ضروري است، براي خيال انسان ضروري است، براي عقل و فكر انسان ضروري است و براي قلب و احساس و دل انسان هم ضروري است.»
كار و تمركز بر قوه خيال
آنطور كه استادشهيدمرتضي مطهري استدلال ميكند وقتي انسان پيرامون مسائل كلي بهطور منظم فكر ميكند و از مقدمهاي به نتيجهاي ميرسد، او در حال تفكر و تعقل است، اما وقتي كه ذهن انسان بدون اينكه نظمي داشته باشد و بخواهد نتيجهگيري كند و رابطه منطقي بين قضايا را كشف نمايد، همينطور بينتيجه از مسئلهاي به مسئلهاي كشيده شود، يك حالت عارضي است كه اگر نتواند آن را در اختيار خودش بگيرد، انسان را به فساد ميكشاند. در نتيجه انسان نيازمند تمركز قوه خيال است و اگر اين قوه آزاد باشد، ميتواند منشأ فساد اخلاقي شود. كمااينكه اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: «اگر تو نفس را به كاري مشغول نكني، او تو را به خود مشغول ميكند.» به همين جهت همواره باید نفس را به كاري مشغول داشت تا متمركز باشد و مجالي براي فكر و خيال باطل نداشته باشد.
كار و جلوگيري از گناه
شهيد منشأ بسياري از گناهان را بيكاري ميداند و انسان را به ديگ بخاري تشبيه ميكند كه اگر دائماً به آن حرارت داده شود و هيچ منفذي و دريچه اطميناني نداشته باشد به انفجار خواهد رسيد و اين انفجار براي انسان گناه است، لذا وقتي انسان نيرو و انرژياي را از طبيعت ميگيرد، اين نيرو باید در جاي خود و به درستي مصرف شود، در غير اين صورت كار انسانها همچون پادشاهاني كه دست به هر جنايت و خيانتي ميزدند، به انفجار و گناه كشيده ميشود؛ چراكه انرژي خود را در راه صحيح خرج نكرده است.
استادمطهري براي اثبات مدعاي خود داستاني را از روزنامههاي وقت نقل ميكند: «در يكي از شهرهاي كوچك ايالت فيلادلفياي امريكا در خانوادهها قمار آنقدر رايج شده بود كه زنها به آن عادت كرده بودند و در خانهها به صورت يك بيماري رواج يافته بود و شكايت همه اين بود كه زنها ديگر كاري غير از قمار ندارند. اول اين را به عهده واعظها گذاشتند كه آنها اين بيماري را از سر مردم بيرون ببرند، ولي آخر بيماري علت دارد؛ تا علتش از ميان نرود كه بيماري از بين نميرود. واعظها شروع كردند به موعظه در زيانهاي قمار و آثار اخروي آن، ولي اثر نداشت. يك شهردار پيدا شد و گفت كه من اين بيماري را معالجه ميكنم. آمد كارهاي دستي از قبيل بافتني را تشويق كرد و براي زنها مسابقههاي خوب گذاشت و جايزههاي خوب تعيين كرد. طولي نكشيد كه زنها دست از قمار كشيده و به اين كارها پرداختند. آن مرد علت را تشخيص داده و فهميده بود كه علت پرداختن زنها به قمار، بيكاري و احتياج آنها به سرگرمي است. كار ديگري برايشان به وجود آورد تا توانست قمار را از ميان ببرد. يعني در واقع يك خلأ روحي در ميان آنها وجود داشت و آن خلأ منشأ اين گناه بود. آن آدم فهميد كه اين خلأ را بايد پر كرد تا بشود قمار را از بين برد و تا آن خلأ به وسيله ديگري پر نشود نميتوان آن را از ميان برداشت. اين است كه يكي از آثار كار، جلوگيري از گناه است.»
شهيد شرط تأثير كار بهعنوان عاملي تربيتي را كه بتواند فرد را از گناه دور كند، علاقه انسان به كار انتخابي خود ميداند و از همين رو اعتقاد دارد كه هر كس بايد كاري را انتخاب كند كه در آن استعداد دارد، تا آن كار علاقه او را به خود جذب كند؛ چراكه اگر كار مورد علاقه و منطبق با استعدادهاي فرد نباشد و فرد بخواهد تنها آن را براي مزد و درآمد انجام دهد، اين اثر تربيتي نخواهد داشت و شايد تأثير عكس نيز بر روح گذاشته و آن را به فساد بكشاند.
كار و آزمودن خود
استادمطهري همچنين كار را وسيلهاي براي شناخت خود و استعدادهاي خود ميداند. شهيد معتقد است انسان از طريق كارهايي كه انتخاب ميكند به تدريج علايق و استعدادهاي مختلفش را در معرض آزمايش و سنجش قرار ميدهد تا آنها را كشف كند. در واقع انسان با كار، خود را كشف ميكند و اين كشف بهترين كشفهاست؛ چراكه با كشف علايق و تلاش در آن زمينه، شاهكارهايي به وجود ميآيد، چون شاهكارها به اعتقاد استادمطهري برآمده از عشق و علاقه است نه پول و درآمد و انسان هنگامي با عشق به كاري ميپردازد، ديگر مباحث مالي برايش اهميت كمتري خواهد داشت.
كار و فكر منطقي
از نظر استادشهيدمطهري همانطوري كه انسان با كار تجربه پيدا كرده و علم به دست آورده است، كار روي عقل و فكر انسان نيز تأثير ميگذارد. در واقع انساني كه كار ميكند، ميداند حساب، منطق و قانوني وجود دارد، فلذا اگر ميخواهد پول دربياورد از طريق قرعهكشي يا پيدا كردن گنج محقق شدني نيست و بايد براساس قانون عالم كار كند. بدين طريق انسان وقتي كه در عمل وارد كار باشد، فكرش منطقي شده و رابطه علي و معلولي و سببي و مسببي را لمس ميكند و اين مقدمهاي بر انطباق فكرش با قوانين عالم خواهد شد و او ميآموزد كه منطق و افكار خيالي و رؤيايي راه به جايي نميبرد.
تأثير كار بر احساس انسان
يكي ديگر از آثار كار تأثيرگذاري آن بر احساس انسان است كه شهيد اين احساس را تعبير به «دل» ميكند و استدلال ميكند كه كار از جمله آثارش اين است كه به قلب انسان خضوع و خشوع ميدهد، يعني جلو قساوت قلب را ميگيرد؛ چراكه بيكاري قساوت قلب ميآورد.
كار و احساس شخصيت
يكي ديگر از فوايد كار از نظر شهيدمطهري، مسئله حفظ شخصيت و حيثيت و استقلال است كه تعبيرهاي مختلفي همچون آبرو دارد. مطالعات امروز نشان داده است كه كار در مسئله هويتبخشي به فرد بسيار مهم است. انسان در اثر كار و مخصوصاً اگر مقرون به ابتكار باشد، به حكم اينكه نيازش را از ديگران برطرف كرده است، در مقابل ديگران احساس شخصيت ميكند. اين مسئله از نظر اسلام آنقدر مهم است كه حضرت علي علیه السلام در قصيدهاي ميفرمايند: «از مردم خواستن از هر چيزي بيشتر ذلت ميآورد. وقتي كه از ديگران بينياز باشي، هركاري داشته باشي از همه مردم بلندقدرتر هستي.»
نتيجهگيري
در مجموع با توجه به آنچه ذكر شد ميتوان نتيجه گرفت كه از منظر استادشهيدمرتضي مطهري كار در عين اينكه معلول فكر و روح و خيال و دل و جسم آدمي است، سازنده خيال، عقل و فكر، دل و قلب و به طور كلي سازنده و تربيتكننده انسان است.