تاکنون از خود پرسیدهایم چه عواملی باعث میشود برخی افراد دچار بی بصیرتی شده، نتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند؟ بهراستی برای گم نکردن راه چه باید کرد؟ چگونه میتوان راه را بازشناخت و فریفتهی سخنان و رفتارهای دشمنان نقابدار و منافقان فتنهگر و فتنهگران منافق نگردید؟! چگونه میتوان بین حق و باطل، جدایی افکند و راه را از کژراهه شناسایی نموده، مسیر را اشتباهی نپیمود؟
راهکار همان است که امام خامنه ای بارها تأکید کردهاند که: «شما در جبههى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانى بلد نباشید، اگر قطبنما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید مىبینید در محاصرهى دشمن قرار گرفتهاید؛ راه را عوضى آمدهاید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطبنما همان بصیرت است»
ولی آیا بصیرت برای اشخاص خاصی لازم است یا مسئلهای عمومی است؟ آیا بر همگان لازم است که بینش والایی داشته باشند؟ امام خامنه ای میفرمایند: «اگر همهی تعاریفی که در خصوص بصیرت آورده شده را در یک جمله خلاصه کنیم میتوان گفت: بصیرت یعنی وجود چشمان تیزبینی در انسان که بتواند پشت صحنهی مسائل پیچیدهی سیاسی را بهخوبی تشخیص دهد. این مهم در طول دوران تاریخ معاصر ایران و حوادث بعد از انقلاب، خط کش جدا شدن افراد هوشیار از غافل بوده است».
اهمیت و جایگاه بصیرت
اهمیت و جایگاه بصیرت، روشنبینی و درک درست از شرایط و فضاها است، به گونهای است که قرآن کریم یکی از ویژگىهای فرستادگان الهی را داشتن بینش صحیح از رفتارها و کردارها دانسته و جامعهی اسلامی و پیروان دین را نیازمند این ویژگی معرفی کرده: «قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی؛ بگو این راه من است. من و پیروانم با بصیرت کامل، همهی مردم را به سوى خدا دعوت مىکنیم» کسی که بصیرت لازم را به همراه یک سری دیگر از شرایط – که اشاره خواهیم کرد – داشته باشد، در روزهای فتنه و فضاهای غبارآلود، مسیر را اشتباه نخواهد پیمود و از توانمندی و جسارت برخورد با دیگران و اظهار حق و حقیقت برخوردار میشود.
این جاست که هر جامعهای با داشتن رهبری بصیر و نیروهایی این چنین، بهراحتی میتواند نقشههای دشمنان و فتنهگران را نقش برآب نموده، جامعه را از وجود آنان پاکسازی نماید.
حضرت علی(علیه السلام) در این مورد میفرماید: «وَ لَكِنِّی اَضْرِبُ بِالْامُقْبِل اِلَی الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِاالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِی الْمُریبَ اَبَداً حَتّی يَأْتِی عَلی يَوْمِی؛ من با نیروهای گرویده به حق، فراریان را سرکوب میکنم و با سربازان آماده به فرمان، دودلان وسوسهگر را درهممیکوبم»
در اهمیت و جایگاه بصیرت همین بس که در آموزههای دینی ما، انسان بیبصیرت همانند فردی کور دانسته شده است.
واکاوی برخی علل نبود بصیرت
1- دنیاخواهی
یکی از عوامل اصلی کمبود بینش، حب دنیا و تعلّق بیش از اندازه به امور دنیوی است. این امر باعث میشود برخی افراد دانسته یا نادانسته، برای حفظ مقام و مسئولیت دنیایی، ثروت و دارایی و… دنیا را بر آخرت مقدم دارند؛ و این آفت باعث کور و کر شدن حقیقی و باطنی آنان نسبت به حقایق میشود. رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: «هر که به دنیا گراید و آرزوهای دنیویش دور و دراز گردد، خداوند به اندازهی گرایش او به دنیا، دلش را کور میگرداند»
2- کمخردی
اگر افراد، دارای مبانی و افکار مشخص- که برگرفته از مطالعه و تفکر و تعمق در مسائل است- نباشند، درک و بینش درستی از حوادث و اتفاقات پیرامونی نخواهند داشت و پیوسته با ارائهی نظرات نادرست و تحلیلهای اشتباه، افکار منفی و اقدامات خرابکارانه را به افراد جامعه منتقل میکنند. همچنین با ادعای فهم و درک فوق العادهای – که گویا کس دیگری بدان دست نیافته و نخواهد یافت – ایجاد موج منفی در جامعه ایجاد میکنند. حضرت امیر(علیه السلام) با اشاره به همین نکته میفرمایند: «لا بَصيِرََةَ لِمَنْ لا فِكْرَ لَهُ؛ کسی که اهل فکر و اندیشه نیست، بصیرت و بینش هم نخواهد داشت».5 آن حضرت با اشاره به پیامدهای وجود چنین افراد – فاقد فکر و تحلیل و بینش صحیح – ی در صفوف جامعه میفرماید: «فَاقِدُ الْبَصَرِ فَاسِدُ النَّظَرِ؛ آن که بصیرت و بینش را از دست بدهد، نظرش هم، نادرست و بیارزش است»
3- هوا و هوس
هر انسانی در حالت تعادل و نبود میدانهای آزمایش، با مشکل خاصی مواجه نمیشود. مشکل جایی نمایان میگردد که هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی این تعادل را از انسان بگیرد و با تابلو قرار دادن منافع و خواستههای نفسانی، فردی، جناحی و مانند آن در پیش چشم انسان، قدرت انتخاب را متزلزل نموده، او را در دو راهی حق و باطل قرار دهد. در چنین میدانی، کسانی که بر نفس خود مدیریت نداشته باشند، بهراحتی در دام خواهشهای نفسانی افتاده، بصیرت و بینش لازم را برای خروج از این فضاها نخواهند یافت. حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: «الهَوَی شَرِیكُ الْعَمَی؛ هوا و هوس، شریک کوردلی است».
4- غفلت و لجاجت
غفلت و لجاجت، دو عامل آفتزای پرخطر در مسیر زندگی است که همواره انسان را با تهدید مواجه ساخته، چه بسا باعث میشود ثمرهی یک عمر زحمت و تلاش و خدمت انسان، پوچ و نابود گردد. نمونههای تاریخی فراوانی همانند «بلعم بن باعورا» و… هستند که با غفلتزدگی و خیرهسری، زحمات و تلاشهایشان را نیست و نابود کردند. قرآن و روایات نیز به انسان هشدار میدهد که همه باید مراقب باشند تا اعمال نیکشان را با اعمال ناروا حَبْط و نابود نکنند.
امیر بیان، علی(علیه السلام) میفرماید: «دَوَامُ الْغَفْلَه يُعْمِی الْبَصِیرَه؛ ادامه یافتن غفلت، دیدهی بصیرت را کور میسازد».
از پیامدهای غفلتزدگی این است که چنین افرادی به گمان این که تشخیصشان آنان برترین تشخیص و درک و فهمشان، بالاترین درک و فهم است، دچار خودبینی و وهمگرایی میگردند و بر این باورهای نادرست خود، پافشاری و لجاجت هم می ورزند. در چنین فضایی است که زمینههای کج فهمی، بیبصیرتی و کوری دل فراهم میشود و بستر فتنه و آشوب، مهيّا.
امام خامنه ای در این باره می فرمایند: «بعضى اشخاص، لجبازند و هر چه انسان حقیقت را در مقابلشان قرار مىدهد، روى موضع لجوجانهی خود اصرار مىکنند. چنین رويّهاى، انسان را از حقیقت دور مىکند. فرد لجوج، در ابتداى لجبازى، هنوز اندکى نور حقیقت را مىفهمد و احساس مىکند که کارش براساس لجبازى است اما وقتى لجاجت وى تکرار شد، دیگر آن اندک نورِ حقیقت را هم نمىفهمد. در او، باطن و اعتقاد و عقیدهاى دروغین به وجود مىآید که اگر به خود برگردد و تعمق کند، مىبیند این که در ذهن اوست، عقیده نیست، «عَنْ ظَهْرِ الْقَلْب» و از باطنِ جان، نیست.
اما لجاجت نمىگذارد که او سروش حقیقت و پیام معنویت و حق را به گوشِ جان بشنود. دیدید کسانى که در مقابل اسلام و انقلاب اسلامى و فرمایشات امام و حقّانیت واضح و مظلومانهی ملت ایران ایستادند و لجاجت کردند، چگونه این لجاجت به گمراهىشان انجامید! … عزیزان من! تمام مشکلاتى که براى افراد یا اجتماعات بشر پیش مىآید، بر اثر یکى از این دو است؛ یا عدم بصیرت، یا عدم صبر. یا دچار غفلت مىشوند، واقعیتها را تشخیص نمىدهند، حقایقها را نمىفهمند، یا با وجود فهمیدن واقعیات، از ایستادگى خسته مىشوند. لذاست که به خاطر یکى از این دو – یا هر دو – تاریخ بشر پُر از محنتهاى بزرگ ملتهاست؛ پُر از غلبهى زورگویان عالم بر ملتهاى ضعیف النفس و غافل است»
5- آرزوهای بی یایان
آرزوهای دور و دراز، از مهمترین رذایل اخلاقی است که در کتابهای بزرگان و آیات و روایات فراوانی از آن یاد شده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) در روایت مشهوری «طول اَمَل» را یکی از دو دشمن بسیار خطرناک برای انسانها برشمرده و فرموده است: «شدیدترین چیزی که از آن بر شما میترسم دو خصلت است: یکی پیروی از هوا و هوس و دیگری آرزوی طول و دراز. هواپرستی، شما را از حق باز میدارد و آرزوی دور و دراز، شما را بر دنیا حریص میکند».12
بصیرت از نگاه امام خامنه ای
ایشان در سخنرانی های مختلفی به بررسی ابعاد این مسئله پرداختهاند و در آن به نقش محوری خواص در تبیین حقایق و روشنگری ها تأکید کردهاند. به تناسب بحث، برخی از بیانات ایشان را با ذکر عنوان نقل میکنیم؛ باشد که چراغ راهی برای آیندگان شود و همگان با پیروی از بیانات ایشان، به وظیفهی دینی و انقلابی خویش عمل نماییم.
اهمیت بصیرت
«این که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأکید کردهام، به خاطر این است که یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعهى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند. همهى تیغهاى دشمن در مقابل آنها کند می شود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد».13
ضرورت بصیرت برای اقشار تحصیلکرده
«در زندگىِ پیچیدهى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعهى ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئلهى بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راههاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است… بصیرت یعنى این که بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید».
بصیرت، ابزار مبارزه با جنگ نرم
«باید همیشه هشیارى نسبت به همهى جوانب باشد. اما این، اولویت استکبار در مواجههى با نظام اسلامى نیست. اولویت، آن چیزى است که امروز به آن میگویند جنگ نرم؛ یعنى جنگ بهوسیلهى ابزارهاى فرهنگى، به وسیلهى نفوذ، به وسیلهى دروغ، به وسیلهى شایعهپراکنى؛ با ابزارهاى پیشرفتهاى که امروز وجود دارد. ابزارهاى ارتباطىاى که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سى سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم. خوب، شما ببینید در یک چنین وضعیتى چه چیزى بیش از همه براى انسان مهم است؟ بصیرت».
بصیرت در شناخت خائنان
«بنده بارها بر روى بصیرت تکیه میکنم، به خاطر همین. مردم بدانند چه اتفاقى دارد مىافتد؛ ببینند آن دستى را که دارد صحنهگردانى میکند، صحنه را شلوغ میکند تا در خلال شلوغىهاى مردم، یک عنصر خائنى، یک عنصر دستنشانده و دستآموزى بیاید کارى را که آنها میخواهند، انجام بدهد و نشود او را توى مردم پیدا کرد؛ این کارى است که دشمن میخواهد انجام بدهد. هر اقدامى که به بصیرت منتهى بشود، بتواند عنصر خائن را، عنصر بدخواه را از آحاد مردم و تودهى مردم جدا کند، او را مشخص کند، این خوب است. هر اقدامى که فضا را مغشوش کند، مشوّش کند، انسانها را نسبت به یکدیگر مردد کند، فضاى تهمتآلود باشد، مجرم و غیرمجرم در آن مخلوط بشوند، این فضا مضر است، مخالف است».
بی بصیرتی و بلاها
«اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهایى که بر ملتها وارد میشود، در بسیارى از موارد بر اثر بىبصیرتى است. خطاهایى که بعضى از افراد میکنند – مىبینید در جامعهى خودمان هم گاهى بعضى از عامهى مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهایى می کنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهى خطاهایشان اگر کمّاً هم بیشتر نباشد، کیفاً بیشتر از خطاهاى عامهى مردم است – بر اثر بىبصیرتى است؛ خیلىهایش، نمی گوییم همهاش. بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جملهى امیرالمؤمنین(علیه السلام) را – به نظرم در جنگ صفین – در گفتارها بیان کردم که فرمود: اَلَا وَ لَا يَحْمِلُ هَذا الْعَلَمَ اِلّا اَهْلُ الْبَصَرِ وَالصَّبْر».
منبع:راسخون
بازدیدها: 0