بهجت عارفان در گفتار دیگران

خانه / اختصاصی هیأت / بهجت عارفان در گفتار دیگران

(آیت الله العظمى بهجت به یک افقى رسیده که وقتى به احکام و دستورات اسلام نگاه مى کنند، فتوایى را مى دهند که مورد رضا و توجّه خدا هست و خلاف در آن نیست

از دیدگاه امام خمینى قدّس سرّه
امام قدّس سرّه عنایت خاصى به آیت الله بهجت داشتند، نقل چند جریان در این ارتباط، مدّعاى ما را اثبات مى کند:
آیت الله مسعودى مى گوید: ((من در ضمن چهار پنج سالى که خدمت امام بودم یادم هست که دو سه مرتبه امام فرمود: فلانى ، فردا صبح مى خواهیم برویم منزل آقاى بهجت . و فرداى آن روز بلند مى شدیم و مى آمدیم منزل ایشان ، همین منزلى که اکنون در آن ساکن هستند، و در اولین اتاق ورودى با همین فرشهایى که الان موجود است یکى دو دقیقه مى نشستیم ، سپس امام اشاره مى کردند و من بیرون مى رفتم و ایشان حدود نیم ساعت با آقاى بهجت به گفتگو مى پرداختند بعد امام بیرون مى آمدند و مى رفتیم . اما اینکه درباره چه مسائلى گفتگو مى کردند، نمى دانم خودشان مى دانستند و خدا
همچنین دو سه مرتبه در همان بحبوحه نهضت ۴۱ یا ۴۲ آقاى بهجت به من فرمودند که شما به آقاى خمینى بگویید فردا صبح ساعت فلان دو راءس گوسفند قربانى کند و من مى آمدم به امام اطّلاع مى دادم ، ایشان هم بلافاصله به من مى گفت شما به قصّاب (آقاى فرجى که اکنون نیز در قید حیات هست ) بگویید دو راءس گوسفند از طرف ما قربانى کند بعد پولشان را مى دهیم .
بار دیگر نیز آقاى بهجت به من پیغام داد که به امام بگویم : سه راءس گوسفند قربانى کند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه راءس قربانى کنند.
اینها همه مسائلى بود که بین امام و آیت الله بهجت بود و ما فقط ظواهرش را مى دیدیم و از باطنش اطلاع نداشتیم .
نیز هنگامى که امام در جماران ساکن بودند آقاى بهجت به من فرمودند: یک نامه کوچکى دارم شما این را به آقا برسانید، من نامه را گرفتم توى پاکت گذاشتم و بردم در جماران خدمت امام دادم .
در هر صورت رابطه این دو بزرگوار خیلى تنگاتنگ بود، چندین بار نیز حضرت امام با آقاى شیخ حسن صانعى منزل آقاى بهجت رفتند؛ زیرا هنگامى که امام قم بودند من و آقاى شیخ حسن صانعى همیشه در خدمت امام بودیم .
آیت الله بهجت هم به امام عنایت خاصى داشتند.
یکى از شاگردان امام قدّس سرّه در خاطره اى مى گوید: ((پس از آزادى حضرت امام قدّس سرّه از زندان و ورود ایشان به قم در سال ۱۳۴۱ ه‍ .ش . مردم در تمام محلّه هاى قم جشن گرفتند و منزل امام هر روز آکنده از جمعیّت بود، در آن زمان حضرت آیت اللّه العظمى بهجت نیز از کسانى بود که هر روز به منزل امام تشریف مى آوردند و مدّتى بر در یکى از حجرات بیت ایشان مى ایستادند وقتى به ایشان پیشنهاد شد که شایسته نیست بیرون اتاق بایستید، لااقل در داخل اطاق بنشینید. ایشان در جواب فرمود: من بر خود واجب مى دانم که جهت تعظیم این شخصیت ارزنده به اینجا آمده و دقایقى بایستم و سپس باز گردم .))(۶۱)
آیت الله مصباح نیز در این باره مى گوید: ((مرحوم آقا مصطفى (رضوان الله علیه ) از پدرشان مرحوم امام (اعلى الله مقامه ) نقل مى کرد: آقا معتقدند جناب آقاى بهجت داراى مقامات معنوى بسیار ممتازى هستند.
از جمله مطالبى که از پدرشان درباره آقاى بهجت نقل مى کردند این بود که : ایشان داراى موت اختیارى هستند، یعنى قدرت این را دارند که هر وقت بخواهند روح خویش را از بدن به اصطلاح خلع کنند و بعد مراجعت کنند. این یکى از مقامات بلندى است که بزرگان در مسیر سیر وسلوک عرفانى ممکن است به آن برسند، و همینطور مقامات معنوى دیگرى در معارف توحیدى که زبان بنده یاراى بحث درباره این زمینه ها را ندارد.))
هم او در جاى دیگر مى گوید: ((مرحوم حاج آقا مصطفى از قول امام نقل مى کردند: وقتى امام (که ارتباط نزدیکى با مرحوم آقاى بروجردى داشتند) دیده بودند که زندگى آقاى بهجت خیلى ساده است ، براى کمک به زندگى ایشان یک وجهى از مرحوم آقاى بروجردى گرفته بودند، وقتى آورده بودند براى آقاى بهجت ایشان قبول نکرده بودند و امام هم مصلحت نمى دیدند آن وجه را برگردانند، به هر حال با یک چاره اندیشى حضرت امام فرموده بودند (این طور که نقل کردند): من از مال خودم به شما مى بخشم ، و شما اجازه بدهید من این را دیگر برنگردانم . تا اینکه به این صورت ایشان به عنوان هبه از ملک شخصى حضرت امام قبول کردند.))
باز آیت الله مصباح یزدى در مورد عنایت ویژه حضرت امام به ایشان مى گویند: ((در یکى از شرفیابى هاى خبرگان رهبرى به خدمت حضرت امام راحل رحمه اللّه ، از ایشان رهنمودى براى مسائل اخلاقى خواسته شد، حضرت امام خبرگان را به حضرت آیت الله العظمى بهجت حواله دادند. و در جواب اظهار خبرگان که ایشان کسى را نمى پذیرد، فرموند: آنقدر اصرار کنید تا بپذیرد))

از دیدگاه دیگر علما
۱ – علامه طباطبایى :
((ایشان (آیت الله بهجت ) عبد صالح است .(۶۲)
۲ – آیت الله بهاءالدینى رحمه اللّه :
((الان ثروتمندترین مرد جهان (از جهت معنوى ) آقاى بهجت است .))(۶۳)
۳ – آیت الله فکور رحمه اللّه :
آیت الله محمد حسن احمدى مى گوید: آیت الله فکور خیلى نسبت به آقاى بهجت عنایت داشتند و مى فرمودند: ((آقاى بهجت از جمله افرادى هستند که مخصوصاً در صراط معنویّت فوق العاده هستند.))(۶۴)
۴ – آیت الله حاج سید عبدالکریم کشمیرى :
از محضر ایشان سؤ ال شد: اکنون چه کسى را به عنوان استاد کامل معرّفى مى کنید؟
فرمودند: ((آقاى بهجت ، آقاى بهجت .))(۶۵)
۵ – آیت اللّه سید احمد فهرى :
از ایشان نیز پرسیده شد: اکنون چه کسى را به عنوان استاد کامل معرّفى مى کنید؟
فرمودند: ((آقاى بهجت ، آقاى بهجت .))(۶۶)
۶ – آیت الله شیخ عباس قوچانى
آقاى مصباح مى گوید:
((از جمله کسانى که درباره حضرت آقاى بهجت اعتقاد به کمالات فوق العاده داشت آقا شیخ عباس قوچانى ، جانشین مرحوم آقاى قاضى در مسائل اخلاقى و عرفانى بودند که در نجف متوطّن بود (و فرزندش نماینده ولى فقیه در ستاد مشترک است ).
ایشان مى فرمود: وقتى که آقاى بهجت خیلى جوان بودند و هنوز سنّشان به بیست سال نرسیده بود (تعبیرشان این بود که هنوز محاسنشان درست در نیامده بود) به مقاماتى رسیده بودند که ما به واسطه ارتباط نزدیک و رفاقت صمیمانه اى که داشتیم اطّلاع پیدا کردیم ، و ایشان از من عهد شرعى گرفتند تا زنده هستم آنها را جایى نقل نکنم . و به نظرم همین موت اختیارى را مطرح مى کردند.
کسى که در آن سنّ به این مقامات رسیده باشد باید حدس زد که در سن هشتاد سالگى و بعد از یک عمر طولانى سیر و سلوک و استقامت در راه بندگى خدا و انجام وظایف ، به چه پایه اى از قرب خدا رسیده باشد. و همین باعث مى شود که هر مؤ من پاک سرشتى که ایشان را مى ببیند مجذوب شود، مخصوصاً آن حالات عبادى ایشان را، و اگر کسى مؤ فقّ بشود در نمازهاى ایشان شرکت کند، مایه برکات بسیار زیادى است .))
۷ – آیت الله مشکینى :
((ایشان (آیت الله العظمى بهجت ) از جهت علمى هم در فقه و هم در اصول ، در یک مرتبه خیلى بالایى در میان فقهاى شیعه قرار دارند، و از جهت تقوا و کمالات و عظمت روحى در مرحله اى بالاتر از آن مى باشند، و استادانى که ایشان از آنها استفاده کرده اند نیز در مقام خیلى بالایى قرار دارند که ما باید مانند ستاره ها به آنها بنگریم ؛ لذا سزاوار است که در اطراف وجود ایشان کتابها نوشته شود.))(۶۷)
۸ – آیت الله علاّمه محمد تقى جعفرى :
((اینکه در روایات آمده است که ((هرکس عالمى را در چهل روز زیارت نکند، ماتَ قَلْبُهُ:(قلبش مى میرد.) و همچنین ((زِیارَهُ الْعُلَماَّءِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى مِنْ سَبْعینَ طَوافاً حَوْلَ الْبَیْتِ))(۶۸): (زیارت علماء در نزد خدا محبوبتر از هفتاد بار طواف نمودن در گرد خانه [خدا] مى باشد.) مصداق بارز((علما)) آیت الله بهجت هستند. صرف دیدن و ملاقات کردن ایشان خود سر تا پا موعظه است . من هر وقت ایشان را مى بینم تا چند روز اثر این ملاقات در من باقى است ، و در واقع هشدار دهنده براى ما مى باشد.))(۶۹)
۹ – آیت الله بُدلا:
((وضع مقامات آقاى بهجت از همان زمانى که درس آیت الله بروجردى مى رفتیم روشن بود، و معلوم بود که ایشان لیاقت چنین مقاماتى را دارند.))(۷۰)
۱۰ – آیت اللّه مصباح :
((آیت الله بهجت جامع دقّتهاى مرحوم آقا میرزا محمد تقى شیرازى از طریق شاگردان برجسته شان آقا شیخ محمد کاظم ، و همینطور نو آوریهاى مرحوم آقاى نائینى و مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانى ، و تربیتهاى معنوى مرحوم آقاى قاضى مى باشند. این استادان یک شخصیت جامع الاطرافى به وجود آورده اند که نعمت بسیار بزرگى در عصر ما به حساب مى آید، و جا دارد که از لحظه لحظه عمر ایشان استفاده برده شود. البته کسانى که لیاقتش را داشته و قدر شناس باشند.
همینطور خداى متعال به ایشان ویژگیهاى شخصى و استعدادهاى ذاتى عطا فرموده که جنبه کسبى ندارد و خدادادى است ، با این وصف ایشان مقامات معنوى خود را کتمان مى کنند و کسانى که اطّلاعى داشته باشند اجازه گفتن ندارند.))
و نیز آقاى مصباح مى فرماید: ((آیت الله بهجت هم در مسائل علمى فوق العاده دقیق هستند و بدان اهتمام دارند و واقعاً درس را یک وظیفه واجب جدّى مى دانند و تحقیق در مسائل فقهى را بسیار اهمیت مى دهند، و هم در مسائل عبادتى و معنوى اهتمام کافى دارند و آنها را یک بال دیگرى براى پرواز انسان تلقّى مى کنند که هیچ کدام بدون دیگرى کارساز نیست .))
۱۱ – آیت الله طاهرى شمس :
((آیت الله العظمى بهجت به یک افقى رسیده که وقتى به احکام و دستورات اسلام نگاه مى کنند، فتوایى را مى دهند که مورد رضا و توجّه خدا هست و خلاف در آن نیست .))(۷۱)
۱۲ – آیت الله شیخ جواد کربلایى :
((در این چند سال که در تهران و قم هستم از بعضى اشخاص ‍ درباره آیت الله العظمى بهجت مطالبى شنیدم که حاکى از این است که ایشان واجد الطاف خاصّه الهى هستند، هنیئاً لَهُ ثُمَّ هَنیئاً لَهُ:(گواریش باد، و گواریش باد!) بنده زبان حالم به ایشان این است :

هر چند بُردى آبم ، رو از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر، کز مدّعى رعایت
اى آفتاب خوبان ! مى سوزد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

و نیز عرضه مى دارم :

اگر شراب خورى ، جرعه اى فشان بر خاک
به مذهب همه ، کفرِ طریقت است امساک ))

۱۳ – آیت الله آذرى قمى :
((حضرت آیت الله العظمى بهجت شاگرد آیت الله العظمى نائینى و آیت الله العظمى محقّق اصفهانى هستند، سوابق درخشانش در تحصیل و تدریس غیر قابل انکار است ، به طورى که بعضى از فضلاى با سابقه حوزه علمیه قم ۱۵ سال از محضر درس ایشان استفاده شایانى کرده اند. و اکنون خود آنان از مجتهدین به نام هستند.
علاوه بر علم ، در عمل و تقوا و ورع نیز ایشان در شهر قم زبانزد خاص و عام است ، و به قول بعضى از دوستان ایشان را نمى شود گفت آدم با تقوایى است ، بلکه عین تقوا و مجسّمه تقواست . و تقوا و عدالت یکى از بهترین صفات مرجع تقلید است که در ایشان یافت مى شود.(۷۲)))
۱۴ – آیت الله مسعودى خمینى :
((امثال آقاى بهجت همیشه در هر دوران کم بوده اند، باید از ایشان استفاده کرد. و بخصوص از نظر اخلاقى و معنوى سطح بالایى دارد، همه و بویژه جوانان و کسانى که دنبال اخلاقیات مى باشند خدمت ایشان بروند و درس اخلاق بگیرند، حتى چهره اخلاقى و معنوى آقا خیلى کارساز است .))
۱۵ – حجه الاسلام والمسلمین فقهى :
اگر شجره طیّبه انسانیت غیر از چهارده معصوم میوه سالم داده باشد که حتماً داده است یکى از آن میوه هاى سالم وجود مقدس آیت العظمى بهجت است .
۱۶ – یکى از فضلاى نجف :
((ایشان [آیت الله بهجت ] در جوانى دانشمند، مجتهد مسلّم و مورد وثوق و اعتماد خواصّ بود. تا حدّى که در سفر به کربلاى معلّى ، آقایان علما بالاتفاق به ایشان اقتدا مى کردند.))(۷۳)
۱۷ – مؤ لف کتاب گنجینه دانشمندان :
((آیت الله آقاى حاج شیخ محمّد تقى بهجت غروى فومنى از آیات و مدرّسین بزرگ و دانشمندانِ به نام حوزه علمیه قم و از مفاخر گیلان و شهرستان فومن مى باشند، و حقاً عالمى برجسته و دانشمندى شایسته و مهذّب و بارع و متّقى و پارسا و مُعْرِض از تظاهرات و اجتماعات و دائم الذکر و مورد توجّه افاضل مدرّسین و دانشمندان حوزه علمیه قم مى باشند.))(۷۴)
۱۸ – آیت الله محمد حسین احمدى فقیه یزدى :
((روز قیامت که روز احتجاج است براى ما یقینى است که آیت الله العظمى بهجت جزء حجّتهاى الهى هستند، و اگر ما واقعاً نتوانیم از محضرشان درست استفاده کنیم و درست تربیت بشویم محکوم مى شویم و نمى توانیم جواب صحیح الهى را بدهیم .))
۱۹ – حجه الاسلام والمسلمین امجد:
((ایشان از مفاخر عصر ما هستند، کسانى که کم و بیش با ایشان آشنایى دارند مى دانند که در یک اوج بالایى از علم و معنویّت قرار دارند … بنده معتقدم آقاى بهجت در علم و معنویّت نظیر ندارد. به تعبیر دیگر: ایشان فرشته روى زمین هستند، باید از برکات وجود ایشان استفاده کرد.))
۲۰ – استاد خسرو شاهى :
((شناختن آیت الله العظمى بهجت و کمالات ایشان جز به تهذیب نفس و توسعه وجودى ممکن نیست ، و هر کسى با توجه به سعه وجودى خودش مى تواند درک کند، بنابراین براى شناخت کمالات ایشان باید تهذیب نفس کرد و وجود خود را توسعه داد تا از کمالات آقا بهره بیشترى برد.))
۲۱ – استاد هادى :
((آیت الله بهجت تجلّىِ یک عمر سیر و سلوک و جهاد و تلاش در راه خدا و براى رسیدن به حقیقت است . و به عبارت کوتاهتر: ایشان تندیس یک عمر مجاهدت مى باشند.
بخش هفتم : سرچشمه حکمت رهنمودهایى از محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت
در این بخش از کتاب به کلمات قصار و پرحکمت و پاسخهاى کوتاه و پرمحتوایى که حضرت آیت الله العظمى بهجت پیرامون مسائل گونه گونى که توسّط علاقمندان مطرح شده است ، اشاره مى کنیم :
۱ – علاج ریا و ارزش دانش
یکى از فضلاى حوزه علمیّه قم چنین مى نگارد:
از محضر ایشان سؤ ال شد: گاهى انسان تصمیم مى گیرد کار خیرى را براى خدا انجام دهد و اخلاص کامل را رعایت نماید، اما وسوسه هاى شیطانى دیگر همچون شهرت طلبى ، ریا کارى در نزد مردم ، خوشنام شدن ، و… در ذهن انسان خطور مى کند آیا این خطورات هم ریا محسوب مى شود و عمل را بى ارزش مى کند؟
در پاسخ فرمودند: ریا در عبادات است و عبادتى که ریا دارد حرام است و بعضى گفته اند: ریا در عبادات مبطل هم هست ، در غیر عبادات ریا اشکال ندارد.
ولى خود ریا مى تواند راه چاره و علاج ریا باشد. به این صورت که با تاءمّلات صحیح ریا را بالا ببرد! مثلاً گاهى انسان مى خواهد پیش ‍ رئیس شهربانى احترامى پیدا کند و توجّه او را به خودش جلب کند، پیش پاسبانى مى رود و سعى مى کند نظر او را جلب کند وسپس او را بین خود و رئیس شهربانى واسطه قرار دهد. در اینجا انسان خوب است با خود بگوید: این پاسبان که تنها واسطه است و اگر هم کاغذى بنویسد و وساطتى کند باز دست آخر خود رئیس شهربانى باید پاى ورقه را امضا کند. پس خوب است مستقیماً نظر خود رئیس شهربانى را جلب کنم که مقام بالاترى است و اصلاً کار خوب و عمل نیک را مثلاً به خود رئیس شهربانى نشان دهم . یعنى براى مقام بالاتر ریا کنم !
همچنین اگر انسان عاقل باشد و توجه پیدا کند که مقامى بالاتر از رئیس شهربانى (مثل وزیر، نخست وزیر و رئیس جمهور) وجود دارد، مى گوید: خوب است کار خیر و عمل نیک خود را به وزیر یا به نخست وزیر و بالاخره به مقام بالاتر نشان دهم ! یعنى همیشه انسان باید ریا را براى مرتبه اقوى انجام دهد. اگر چنین باشد، در واقع مى توان گفت ریا علاج ریا مى شود.
بنابراین ، اگر در عبادات نیز نسبت به اقوى و بالاترین موجود یعنى خداوندریا کنیم اشکال ندارد و علاج ریا مى شود.
در زمینه ریا در روایت آمده است : ((کسانى که در هنگام نماز به این سو و آن سو نگاه مى کنند تا مردم آنها را تماشا کنند، به صورت حمار محشور مى شوند.)) واقعاً هم همینطور است ، آیا این حماریّت نیست که آدم جلو وزیر و رئیس شهربانى به پاسبان نگاه کند؟ حماریّت است آقا. ولى خوشمان مى آید، با این حماریّت ساخته ایم ! از طرفى اگر به ما حمار بگویند ناراحت مى شویم و بدمان مى آید! ولى باید گفت : کار شبانه روزى تو همین است چرا بدت مى آید؟!
لکن امان از بى سوادى و بى علمى ، این بى سوادى آدم را به جاى مکّه به ترکستان مى برد، از روز اوّل همین بى سوادى ابلیسِ دشمن ، آدم را بیچاره کرد. خود او هم گفت : اى خدا، همه بندگانت را گمراه مى کنم (اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ).(۷۵) او نیز جاهل بود و با اینکه پیش از آن عابد بود، ولى علم نداشت و ناقص بود، در مورد سجده در برابر آدم علیه السّلام به خدا گفت : سجده نمى کنم ، چون (خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ)(۷۶)
خوب این صغراى قضیّه بود. کبراى برهانش را ببین که هر کس از آتش است بالاتر و هر کس از خاک است پایین تر است ؟! خوب باید پرسید: به چه دلیل و به چه برهانى چنین است ؟ این لباس ظاهرى که ملاک نیست ، شما ببینید تناسب و زیبایى حیوانى مثل طاووس و دیگر حیوانات چه قدر است . روحانیت جنّ و ملک هم با روحانیت انسان مقایسه نمى شود، روح انسان هر چند لباسِ گِلى به تن دارد ولى بسیار مى تواند اوج بگیرد و بالاتر برود. اصلاً لباس که ملاک نیست ، آیا اینکه یکى عباى نائینى داشته باشد و دیگرى عباى افغانى ، نشانه کمال و نقص است ؟ ما هم اگر بى سواد شدیم مثل ابلیس مى شویم و به ضلالت مى افتیم ، لازمه ضلالت هم این است که تعدّى مى کند، یعنى انسان گمراه و ضالّ، مضلّ و گمراه کننده نیز مى گردد و مى خواهد دیگران را هم مانند خود کند، پس بترسید از بى سوادى .
این از بى سوادى است که آن آقا مى گوید: قرآن فرموده ( وَ الاَْرْضَ وَضَعَها لِلاَْن امِ)(۷۷) پس معنایش این است که هیچ مِیزى (تفاوت و اختلاف ) نیست و همه در مالکیّت و در بهره ورى از زمین یکسانند، او نمى داند که این ((لام )) لام عاقبت و انتفاع است ، و نمى داند باید روایاتى را نیز که مفسّر آیه است ملاحظه کرد. این آدمهاى بى سواد، مردم مثل خود را هم گمراه مى کنند، اوّل با قرآن جلو مى آیند ولى هدف این است که همین قرآن را از دست مردم بگیرند، کار به جایى مى رسد که مى گوید: قرآن را بسوزانید.
البته ما به این امر مى خندیم ، ولى واقع همین است که اگر در استدلال قوى نباشیم دشمنان بر ما غالب مى شوند، آنها پول خرج مى کنند همین بى سوادها را با پول مى خرند. و در نتیجه این بى سوادى ، دین درست مى کند. آن بهائى گفته است که : اصلاً در قرآنِ شما نیز به ((سید على محمد باب )) اشاره شده است و همین (حم عسق )(۷۸) یعنى ((قائم سید على محمد)) البته باید از چپ بخوانید!
آقا، پس ما براى تمام مطالب محتاج علم و استدلالیم و بیشتر از هر چیز به اینها محتاجیم ؛ زیرا مسئله ، مسئله دین است ، باید در مقابل این بى سوادى و جُهّال وارداتى بایستیم . اینها روى افرادشان کار مى کنند، لازم نیست رسوا هم بشوند زیرا این افراد بطور مخفیانه پول مى گیرند.
پس ما باید علم کلام را خوب یاد بگیریم و در برابر اینها پاسخگو باشیم ، و گرنه گرگها ما را مى خورند آنچنانکه به هضم رابع برسد!!(۷۹)
۲ – شرایط حضور قلب و لذّت از عبادت و نماز
آقاى غرویان باز مى نگارد:
از محضر ایشان سؤ ال شد: حاج آقا، عمرمان گذشت و دارد مى گذرد امّا هنوز لذتى از عبادت و به خصوص نمازمان احساس ‍ نکرده ایم ، به نظر شما چه باید بکنیم که ما نیز اقلاًّ اندکى از آنچه را که ائمه و پیشوایان معصوم علیهم السّلام فرموده اند، بچشیم ؟
معظّم له در حالى که سر را تکان مى داد فرمود: آقا، عامّالبلوى است ! این دردى است که همه گرفتاریم !
عرض شد: آقا، به هر حال مراتب دارد و مساءله نسبى است ، بعضى همچون شما مراتب عالى دارید و ماها هیچى نداریم ، ماها چه باید بکنیم ؟
باز در جواب فرمود: شاید من مرتبه شما را تمنّا کنم .
عرض شد: حاج آقا مساءله تعارف در کار نیست و یک واقعیتى است .
باز ایشان در جواب با فروتنى و تواضع خاصّى فرمودند که : عَمَّتُک مِثْلُک ! و مرادشان از این ضرب المثل این بود که من هم مثل شما هستم .
به هر حال ، پس از چند بار اصرار فرمودند: این احساس لذّت در نماز یک سرى مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سرى مقدمات در خود نماز.
آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که : انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند، و معصیت ، روح را مکدّر مى کند و نورانیت دل را مى برد.
و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمى دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود، یعنى فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجّهش به غیر خدا مشغول نشود. و اگر به طور غیر اختیارى توجّهش به جایى منصرف شد، به محض التفات پیدا کردن باید قلبش را از غیر خدا منصرف کند.))(۸۰)
آقاى قدس یکى از شاگردان آیت الله بهجت نیز مى گوید: ((روزى از آقا پرسیدم : آقا، چه کار بکنم در نمازم حضور قلب بیشتر داشته باشم ؟.
آقا ابتدا سر به پایین افکند سپس سرش را بلند کرد و فرمود: روغن چراغ کم است .
من به نظر خودم از این جمله این معنى را فهمیدم که یعنى معرفت کم است و ایمان قلبى و باطنى ضعیف است ، و گرنه ممکن نیست با شناخت کافى ، قلب حاضر نباشد.))
آیت الله محمّد حسن احمدى فقیه یزدى نیز مى گوید: ((گاهى از آقا سؤ ال مى کردند: چه کنیم در نماز، حضور قلب داشته باشیم ؟ و ایشان دستورالعملهایى مى فرمودند، یکى از آنها این بود که مى فرمود: ((وقتى وارد نماز مى شوید هنگام خواندن حمد و سوره به معناى آن توجه کنید تا ارتباط حفظ شود.))
استاد خسروشاهى نیز مى گوید: ((روزى از آیت الله بهجت سؤ ال شد: در هنگام نماز چگونه مى توانیم حضور قلب را در خودمان به وجود بیاوریم ؟ فرمودند: یکى از عوامل حضور قلب این است که در تمام بیست و چهار ساعت باید حواسّ (باصره ، سامعه و …) خود را کنترل کنیم ؛ زیرا براى تحصیل حضور قلب باید مقدماتى را فراهم کرد، باید در طول روز گوش ، چشم و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم . و این یکى از عوامل تحصیل حضور قلب مى باشد)).
در جاى دیگر شخص دیگرى از محضرشان مى پرسد: براى اینکه در انجام فرمان الهى مخصوصاً نماز با خشوع باشیم چه کنیم ؟
و ایشان در جواب مى فرماید: ((در اوّل نماز، توسل حقیقى به امام زمان – عجل الله تعالى – فرجه کنید، و عمل را با تمامیّت مطلقه انجام بدهید.))(۸۱)
همچنین شخص دیگر مى پرسد: ((براى حضور قلب در نماز و تمرکز فکر چه باید کرد))؟
و ایشان مرقوم مى فرماید: ((بسمه تعالى ، در آنى که متوجّه شدید، اختیاراً منصرف نشوید.))(۸۲)
۳ – نیّت خالص و هماهنگى علم و عمل
از محضر ایشان سؤ ال شد: آقا، چه کنیم که قصد و نیّتمان براى تعمّم (عمامه گذاشتن ) خالص باشد؟
در پاسخ فرمودند: ((ملاک شما شرع باشد، ببینید آیا این کار شرعى است یا خلاف شرع ؟ ما اگر بخواهیم این چنین وسواس داشته باشیم پس در این عبادتها و نمازهایمان هم باید تشکیک کنیم ، ما چه مى دانیم آیا در اینها نیّتمان خالص است یا نه ؟ حال چون نمى دانیم خالص است یا نه آیا مى توانیم آنها را ترک کنیم ؟))
و در ادامه فرمودند: ((نیّتتان این باشد که علمتان با عملتان هماهنگ باشد و علم و عمل از همدیگر جلو و یا عقب نیفتند. اکثر بدبختى ما همین است که علممان با عملمان هماهنگ نیست ، بعضى علمشان از عملشان عقب تر است و بعضى جلوتر، و به هر حال علم و عمل آنها با هم نمى خواند، بعضى هم مثل من هستند که علمشان گاهى از عملشان جلو مى افتد و گاهى عقب ، پس شما نیّت کنید که به علم خود عمل کنید و علم و عملتان یکى باشد.))(۸۳)
آقاى خسرو شاهى نیز در این باره مى گوید: ((آیت الله بهجت خیلى تاءکید مى کردند که علم باید همراه عمل باشد. روزى فرمودند: عالم بى عمل مثل چراغى مى ماند که به دیگران نورافشانى مى کند اما خودش مى سوزد. یعنى عالم بى عمل را مثل کسى مى دانستند که خود را آتش مى زند و مى سوزاند.))
۴ – توکّل و اطمینان به خدا
آیت الله مصباح مى گوید:
((آقاى بهجت مى فرمودند: روزى داخل اتاق نشسته بودم به گونه اى که صداى دم درِ حیاط را مى شنیدم ، بچّه همسایه دم در بازى مى کرد فقیرى آمد و به او گفت : برو از خانه تان چیزى براى من بیاور. بچه رو به فقیر کرد و گفت : خوب ، برو از مامانت بگیر.
فقیر جواب داد: من مامان ندارم تو برو از مامانت بگیر و بیاور.
آقاى بهجت مى فرمودند: من از این گفتگوى بچّه با فقیر یک نکته دستم آمد، با خود گفتم این بچّه آن قدر به مامانش اطمینان دارد که فکر مى کند هر چه بخواهد از او مى تواند بگیرد.
ایشان چنین نتیجه مى گرفتند که اگر ما به همین اندازه که این بچّه به مادرش اطمینان دارد به خداوند اطمینان داشتیم و تمام خواسته هاى خود را از او درخواست مى کردیم ، هیچ مشکلى نداشتیم و همه کارهایمان درست مى شد.))(۸۴)
۵ – نتیجه انسان کامل شدن
حجه الاسلام و المسلمین قدس مى گوید: ((روزى به آقا عرض ‍ کردم : یکى از طلاّب خواب دیدند در مکان مقدسى مشغول نماز است ، و وقتى به سجده مى رود همه سنگریزه ها با او تسبیح مى گویند.
فرمودند: اگر انسان ، کامل شود این را در بیدارى مى شنود و مشاهده مى کند.))
۶ – اگر در خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم ، حضرت در فکر ما هست
هم او مى گوید: ((روزى به آقا عرض کردم : وجود بنده در روستایى براى تبلیغ خیلى مؤ ثر است و مردم خیلى با من مهربان هستند و از حقیر حرف شنوى دارند، ولى فقیرند و مبلغى که در ماه محرّم و ماه رمضان به مبلّغ مى پردازند خیلى کم است ، برخلاف جاهاى دیگر که از لحاظ معنوى این گونه نیستند ولى جنبه مادى خوبى دارند.
آقا فرمودند: اگر به خدمت امام زمان مهدى علیه السّلام اشتغال داشته باشید، آیا امکان دارد حضرت در فکر شما نباشد؟))
۷ – دقّت در نقل روایات
همچنین وى مى گوید: ((حدود چهل و پنج سال پیش ضمن صحبت از برنامه کارى ام در طول ماه مبارک رمضان براى آقا که چند دقیقه طول کشید، عرض کردم : من روزهاى ماه رمضان مطلقا منبر نمى روم و تنها شبها منبر مى روم .
فرمودند: چرا روزها منبر نمى روید؟
عرض کردم : چون به صحّت بسیارى از مطالبى که مى گویم یقین ندارم و مى ترسم دروغ باشد.
فرمودند: آیا شب یقین مى کنید که راست است و مى گویید؟!
از این کلام آقا متوجه شدم که این راه مقدسى نیست که من پیش ‍ گرفته ام .))
۸ – تبلیغ عملى
یکى از دوستان روحانى نگارنده (حجه الاسلام لطفى ) مى گوید: روزى بعد از نماز صبح خدمت آقا رسیدم و عرض کردم : موعظه اى بفرمایید. ایشان فرمودند:
((کُونُوا دُعاهَ النّاسِ إِلَى اللّهِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ.))(۸۵)
– با غیر زبانتان [مردم را] به سوى خداوند دعوت کنید.
به نظر مى رسد چون سؤ ال کننده روحانى بوده و وظیفه روحانیّون تبلیغ است ، ایشان خواسته توجّه بدهد بهترین تبلیغ ، تبلیغ عملى مى باشد.
۹ – دورى جستن از معصیت
آیت الله شیخ جواد کربلایى از علماى اخلاق مى گوید: ((آنچه که بنده از محضر آیت الله العظمى بهجت – در طىّ مدت مدیدى که به خدمت ایشان مشرّف ، و از بعضى کمالات و مواعظ ایشان بهره مند شده ام – استفاده کرده ام از قرار ذیل است :
ایشان سفارش اکید داشتند بر ترک معصیت و مى فرمودند: الطاف خاصّه الهى بر تمامى طبقات مختلفه اولیاء الله تعالى رایگان است ، و فقط موردِ قابِل لازم است که انسان مورد عنایت خاصه حق تعالى واقع شود، و آن هم به ترک معصیت حق تعالى حاصل مى شود، البته با ملاحظه حال سالک الى الله . هر چه انسان بهتر داراى معرفت و محبت به حق تعالى باشد، ترک معصیت و ترک اولى و ترک مخالفِ حضور در محضر الهى مهمتر مى شود تا آنجایى که گفته شده : ((حَسَناتُ الاَْبْرارِ سَیِّئاَّتُ الْمُقَرَّبینَ)).
– نیکیهاى خوبان ، براى مقرّبان گناه محسوب مى شود.
نیز شخصى که جهت تحصیل علوم دینى تازه وارد حوزه علمیه قم شده بود مى گوید: خدمت آقا رفتم و عرض کردم : براى تحصیل علوم دینى وارد حوزه شده ام چه کار کنم که طلبه موفّقى باشم ؟ آقا براى لحظه اى سرش را پایین انداخت و تامّلى کرد و سپس فرمود: ((طلبه یا غیر طلبه فرقى ندارد، مهمّ این است که معصیت نشود.))
در جاى دیگر از محضرشان سؤ ال شد: بهترین ذکر چه ذکرى است ؟ فرمودند: بالاترین ذکر به نظر حقیر ((ذکر عملى )) است ، یعنى ترک معصیت در اعتقاد و در عمل همه چیز محتاج به این است و این ، محتاج به چیزى نیست و مولِّد خیرات است .(۸۶)
همچنین پرسیده شد: با چه کارى – غیر تدریس و همّت گماردن به کتاب خداوند متعال و تفسیر اهل البیت علیهماالسّلام – مى توان بر تقوا و سیر به سوى خداوند متعال ، قوّت پیدا نمود؟
مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، تصمیم همیشگى و دائمى بر ترک گناه در اعتقاد و عمل .))(۸۷)
یکى از فضلاء مى گوید: به محضر آیت الله بهجت نامه اى نوشتم و از ایشان تقاضا کردم بیان بفرمایند: براى ازدیاد محبت به حضرت حق و ولى عصرعلیه السّلام چه بکنیم ؟
در جواب مرقوم فرمودند: ((گناه نکنید، و نماز اول وقت بخوانید.))(۸۸)
آقاى قدس نیز در این باره مى گوید: ((روزى آیت الله بهجت فرمودند: آیا براى این بى سروسامانى خود (ارتکاب گناه و نافرمانى از دستورات حضرت حق ) برنامه اى و وقتى داریم ؟ یعنى آیا بنا داریم روزى بیاید که دیگر گناه نکنیم ، یا آنکه همین وضع خود را باید ادامه بدهیم . اگر بنا داریم این وضع بد را ادامه ندهیم ، بنشینیم براى آن وقتى تعیین کنیم ، یک ماه ، شش ماه ، یک سال ، چند سال . خلاصه اگر بنا داریم تا زنده هستیم بدین منوال باشیم خطرناک است پس حداقل حدّى براى گناه خود معیّن کنیم .
۱۰ – شرط اصلاح امور انسان
حضرت آیت الله بهجت به مناسبتى مرقوم فرموده اند: ((گر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت ، و در راءس آنها نماز است ، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراضِ از لغو محقّق مى شود، کار تمام است .))
۱۱ – اسرار نماز
و نیز در جاى دیگر چنین نوشته اند: ((نماز به منزله کعبه ، و تکبیره الاحرام [بسان ] پشت سرانداختنِ همه چیز غیر خدا و داخل شدن در حرم الهى است ؛ و قیام به منزله صحبت دو دوست ، و رکوع خم شدن عبد در مقابلِ آقاست ، و سجده نهایت خضوع و خاک شدن و عدم شدن در مقابل اوست . وقتى که عبد در آخر نماز از پیشگاهِ مقدّس الهى باز مى گردد، اوّلین چیزى را که سوغات مى آورد سلام از ناحیه اوست .))
۱۲ – آداب زیارت
حجه الاسلام والمسلمین خسروشاهى مى گوید: ((زمانى با چند نفر از رفقا عازم زیارت ثامن الائمه امام رضاعلیه السّلام بودیم ، خدمت آیت الله بهجت رفتیم و از آقا راجع به آداب زیارت سؤ ال کردیم .
ایشان بعد از قدرى تاءنّى فرمودند: ((اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات معصومین علیهم السّلام و مماتشان هیچ فرقى وجود ندارد.)) و غیر از این جمله چیز دیگرى نفرمودند.
بعد وقتى با رفقا تاءمل و صحبت کردیم به این نتیجه رسیدیم که شاید اهم آداب زیارت را بشود در این جمله خلاصه کرد.
روزى نیز از ایشان سؤ ال کردم : اینکه درباره زیارت حضرت معصومه علیهاالسّلام آمده است :
((مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ))(۸۹)
– هرکس با شناخت حق او حضرتش را زیارت کند، بهشت بر او واجب مى گردد.
جمله ((عارفاً بِحَقِّها)) چه معنى دارد؟
در یک جمله فرمودند: ((مقام ایشان را از مقام معصومین علیهم السّلام ایین ، و از دیگران بالاتر بداند.))
۱۳ – رعایت اعتدال در تعلیم و تربیت فرزندان و ایجاد تنوع براى آنها
آیت الله بهجت در دیدار حافظ قرآن ، محمّد حسین طباطبائى به همراه پدرش با ایشان ، خطاب به پدر محمد حسین فرمود:
((من فقط خواهشى که از شما دارم این است که از اعتدال خارج نشوید. خود او و همچنین شما، تحمیلاتى بر ایشان وارد نکنید، مثلاً نگویید حالا که قرآن را حفظ کرده نهج البلاغه و یا صحیفه سجادیه را هم حفظ کند. تکلّف زیاد نباشد. کارشان آسان باشد … ضمناً مسافرت زیاد برود. تفریحات مشروع زیاد انجام دهد، و تغییر آب و هوا خیلى تاءثیر دارد. شنیده ام که عدّه اى به خاطر تعویض خون به کشورهاى خارج مسافرت مى کنند اما من فکر مى کنم این مسافرت کار تعویض خون را مى کند. ان شاءالله که شما در تربیت ظاهرى ، باطنى ، و صورى و معنوى ایشان موفق باشید.))
به آقا عرض شد: ((منظور حضرت عالى چه نوع مسافرت هایى است ؟ چون ایشان به خارج از کشور زیاد مسافرت مى کنند، آیا بیشتر از این باشد؟)) آقا فرمودند: ((نه اتّصالش بیشتر باشد، مثلاً هر هفته یک بار جمکران بروند، همین خودش یک تغییر است .
توسّلات خیلى نافع است به این امامزاده ها زیاد سر بزنید، این بزرگواران همچون میوه ها که هر کدام ویتامین خاصّى دارند هر کدامشان خواص و آثارى دارند. ان شاءالله فراموش نمى کنید.
اگر هیچ کدام از اینها نباشد همین بین الطلّوعین در هواى آزاد قدم زدن و تعقیبات نماز را خواندن خیلى تاءثیر دارد. به هر حال این مقدار از دست ما بر مى آید که اینها را تذکّر بدهیم .))
در این دیدار چند نکته آموزنده دیگر بود که به آنها اشاره مى کنیم :
۱ – هنگامى که علم الهدى (محمّد حسین طباطبائى ) داخل اتاق آقا شد، آقا که منتظر ورود وى بود با گرمى خاصّى او را پذیرفتند و در حالى که با دو دست خویش دستان کوچک او را مى فشردند، فرمودند:
((أَللّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنَ الْعُلَماءِ الرَّبّانِیّینَ الْعامِلینَ))
– خدایا، او را جزو علماى ربّانى و اهل عمل قرار بده .
سپس حضرت آقا، علم الهدى را در جاى خود و روى تشک کوچک مخصوص خویش جاى دادند. و خود در کنار ایشان روى فرش نشستند.
۲ – آقا از پدر محمّد حسین سؤ ال کردند: ((آیا هر روز قرآن مى خوانند؟)) آقاى طباطبائى در جواب گفتند: ((بله روزى یک جزء مى خوانند.)) آقا فرمودند: ((براى ابقا [حفظ] روزى یک جزء خوب است . این یک جزء هم که مى خوانند بر اوقات نماز تقسیم کنند)).
در ادامه آیت الله بهجت درباره حفظ قرآن دو حدیث خواندند:
((مَنْ حَفِظَ الْقُرْآنَ، فَقَدْ اُدْرِجَتِ النُّبُوَّهُ بَیْنَ جَنْبَیْهِ وَ لکِنَّهُ لایُوْحى اِلَیْه .))(۹۰)
– هر کس قرآن را حفظ کند نبوّت در سینه او گنجانده مى شود با این تفاوت که به او وحى نمى شود.
ب – ((مَنْ کانَ مَعَ الْقُرْآنِ کانَ مَعَ الْعِتْرَهِ، وَ مَنْ کانَ مَعَ الْعِتْرَهِ، کانَ مَعَ الْقُرْآنِ.))(۹۱)
– کسى که همراه قرآن باشد، همراه عترت هم خواهد بود؛ و هر کس همراه عترت باشد همراه قرآن خواهد بود.
۳ – آقاى طباطبائى ضمن تشکّر از آقا درخواست دعاى خیر براى علم الهدى نمودند و آقا فرمودند: ((این دعایى را که مى خوانم شما و هر کس که خواهان تحفّظ است در هر صبح و شب سه مرتبه بخواند، سپس در حالى که روى سر محمّد حسین دست مى کشیدند این دعا را خواندند:
((اَللّهُمَّ، اجْعَلْنى فى دِرْعِکَ الْحَصینَهِ الَّتى تَجْعَلُ فیها مَنْ تُرید.))(۹۲)
یعنى خداوندا، مرا در زرهِ محکم خود قرار بده ، که هر کس را بخواهى در آن قرار مى دهى .(۹۳)
۱۴ – ارزش سحر خیزى و شب زنده دارى
آیت الله محمد حسین احمدى فقیه یزدى مى گوید: ((ایشان به سحرخیزى و شب زنده دارى خیلى سفارش مى کردند و حتى گاهى مى فرمودند: اصلا پیغمبرصلّى اللّه علیه و آله با همین شب زنده دارى و سحرخیزى و انس با شب ، معارف الهى را گرفتند.
زمانى درباره معناى این روایت که ائمه علیهم السّلام فرموده اند: ((صبر مى کنیم شب جمعه بشود تا درهاى رحمت الهى باز بشود، و علم ما آل محمدصلّى اللّه علیه و آله هم در شبهاى جمعه و شبهاى قدر و غیره نورانیّت بیشترى پیدا مى شود)) از ایشان سؤ ال کردم .
فرمودند: ((بله ، آن لحظه هاى خاصّ و آن رحمت الهى در سحر.)) و چند مرتبه این را فرمودند: ((سحر سحر)).
ایشان بیدارى شب ، سحرخیزى ، و رعایت نماز شب ، نوافل ، و دائم الذّکر بودن را داراى اهمیّت مى دانست ، و از بزرگان نقل مى کردند که وقتى مى خواستند مطلبى و فیضى را از خداوند بگیرند، از شب و سحر استفاده مى کردند؛ زیرا سحر با خدا خلوت کردن و با خدا ارتباط پیدا کردن اثر خاصّى دارد و مکرّر در این باره نصیحت مى فرمودند.))
۱۵ – پیوسته به یاد خدا بودن
هم او باز مى گوید: ((یکى از خصوصیاتى که گاهى ایشان بدان اشاره مى فرمودند این بود که انسان باید دائم الذکر باشد، زیرا کسى که دائم الذکر باشد همواره خود را در محضر خدا مى بیند و پیوسته با خدا سخن مى گوید، و گاهى در این رابطه روایتى را هم بیان مى کردند)).
۱۶ – کار خوب خود را کم دیدن
استاد خسروشاهى مى گوید: ((آیت الله بهجت همیشه کارهاى خیر و عباداتى را که انجام مى دادند کم مى دیدند و مى فرمودند: ((چه خوب است انسان عبادت و کار خیر که انجام مى دهد بگوید کارى نکردم ، اما کار نیک و خوبى که از دیگران دید بگوید: چقدر کار بزرگى انجام داده است .
یعنى ایشان نظرشان این است که : ما کار خیر خود را باید اندک ، و کار دیگران را بسیار و بزرگ ببینیم .))
۱۷ – قدم اول در سیر الى اللّه
هم او مى گوید: ((آیت الله بهجت مى فرمودند: مقام اوّل در سیر الى الله و در مسیر تقرّب الى اللّه براى هر کسى که متوجّه خودسازى مى شود، این است که مى بیند یک مسافت و فاصله اى با مولاى خود دارد باید کارى کند این فاصله اى که با مولا دارد دورتر نشود، حالا نزدیکتر نشد عیبى ندارد سعى کند خود را در این موقعیّتى که هست حفظ کند. یعنى اول سعى کند دور نشود تا کم کم به جلو حرکت و خود را به مولا نزدیک کند.))
۱۸ – گرفتن تاءییدیه و امضاء از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
نیز مى گوید: ((ایشان در بیاناتشان مى فرمودند: ما طلاّب باید در این فکر باشیم که چگونه مى توانیم یک امضاء و تاءییدى از مولایمان حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بگیریم ؟ یعنى چگونه درس بخوانیم و چگونه رفتار کنیم که مولایمان ما را امضاء و تاءیید کند؟ یک طلبه همیشه (چه در اوان تحصیل و چه بعد از فراغ از تحصیل ) همّ و غمّش باید این باشد. باید در این فکر باشد که رفتارم ، کردارم و گفتارم چگونه باشد که آقا مرا تاءیید بکند. اگر طلبه اى همیشه در این فکر باشد و در این مسیر حرکت کند دچار هیچ انحرافى نخواهد شد، نه در کردارش ، نه در گفتارش و نه در رفتارش . خلاف زىّ و شاءن از او سر نمى زند، دچار سردرگمى و بحران نخواهد شد.))

بازدیدها: 189

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *