از زبان همسر شهید:
از اولش هم گفته بودم که سری از من
دیدی که من حق داشتم؟! عاشق تری از من
دلبسته ات بودم من و دلبسته ام بودی
اما رهایت کرد عشق دیگری از من
آتش شدی، رفتی و گفتی:” عشق سوزان است
باقی نماند کاش جز خاکستری از من”
رفتی و جا مانده فقط مُشت پَری از تو
رفتی و باقیمانده چشمان تری از من
فالله خیر حافظا” خواندم که برگردی
برگشته ای با حال و روز بهتری از من
من عاشق لبخندهایت بودم و حالا…
با خنده های زخمی ات دل می بری از من
عاشق ترینم! من کجا و حضرت زینب؟!
حق داشتی اینقدر راحت بگذری از من…
سیده تکتم حسینی
از کانال رسمی شاعر
…………………………
خبرها حاکی از آن است می برّند سرها را
به مادرها کسی آهستهتر گوید خبرها را
نیستان در نیستان میشود شیرینیاش پیدا
ببرّد گر کسی فصل رسیدن نیشکرها را
شما مرد خطر بودید،ما اهل حذر بودیم
شما رفتید و ما هرگز نداریم این جگرها را…
شهیدان زندهاند و مرگ بر مردارها گفتند
گره کن مشت خود را تا بگویم مرگبرها را:
اگر لعن است بر تزویر، اگر مرگ است بر نیرنگ
خدایا ریشهکن کن فتنهها و فتنهگرها را
کسی که مقصدش دریا و توفان است مقصودش
به دل هرگز نگیرد طعنههای رهگذرها را
چه پنهان، تازگیها خواب اقیانوس میبینم
قفس تنگ است ای صیّاد، واکن بال و پرها را
مهدی جهاندار
از کانال رسمی شاعر
…………………………..
ای تیغ عشق! از سر ما دست برمدار
درد سر است سر که نیفتد به پای یار
از نو رسیده است خبرهای داغ…آه
از نو رسیده است خبرهای داغدار
تو سر رسیده ای و ورق خورده سررسید
شد ابرویت هلال محرم در این دیار
آخر چگونه زیسته بودی که داده جان
جان دادنت به پیکر بی روح روزگار
آخر چگونه زیسته بودی که برده ای
از چنگ این زمانه چنین مرگ شاهوار
در چشمهای حسرتیان خیره مانده ای
شرم از تو کشتمان، نگهت را نگاه دار
آتش زدی به جان جهانی، چه کرده ای
با آن نگاه نافذ آتش به اختیار!
محمدمهدی سیار
از کانال رسمی شاعر
…………………………..
آرامش موّاج دریا چشم هایش
دور از تعلق های دنیا چشم هایش
راه زیادی نیست در تکرار تاریخ
از روضه های کربلا تا چشم هایش
حتی شهادت می تواند ساده باشد
این را شهادت می دهد با چشم هایش
پیروز میدان نبرد خیر و شر کیست؟!
شمشیرهای غرق خون یا چشم هایش؟
فکر فراموشی آن تصویر تلخم
قصدم فراموشی ست… اما چشم هایش
فاطمه زاهد مقدم
…………………….
از بودن تو خاطره دارد آیا؟
حس کرده به روی گونه دستت را یا؟…
بر خندۀ عکس آخرت زل زده است
طفلی که بلد نیست بگوید بابا
سعید مبشر
…………………
طوفان کرده قیامت چشمانت
این شور و شکوه و شوکت چشمانت
لکنت دارد زبان تیغ دشمن
در معرکه فصاحت چشمانت
عبدالله امیدوار
…………………
بازدیدها: 187