۲۸ سال از صدور پیام معروف امامخمینی رحمه الله علیه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران میگذرد. پیامی که بعدها به منشور روحانیت معروف شد و آن را مانیفست حرکت حوزه و روحانیت در انقلاب اسلامی تعبیر میکنند.
بعد از گذشت ۱۰ سال از انقلاب و با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی آن روز کشور در آن زمان، تلاش شد اجلاسی برگزار شود تا امام رحمه الله علیه پیامی صادر کنند و رهنمودی نسبت به چنین اجلاس و تحرکی داشته باشند. این جریان به دلایلی در حوزه با تأخیر مواجه شد و زمانی گذشت تا دستاندرکاران حوزوی آمادگی خود را برای برگزاری چنین اجلاسی اعلام کنند.
در این شرایط امام رحمه الله علیه خودشان اهمیت تبیین جایگاه و نقش حوزه را تشخیص داده بودند و نمیتوانستند منتظر این باشند که یک اجلاسی در حوزه شکل بگیرد و ایشان پیامی برای آن اجلاس داشته باشند. به همین دلیل این پیام تحت عنوان «منشور روحانیت» صادر شد.
پیام «منشور روحانیت» که در سوم اسفند ۶۷ صادر شد، تحلیلی است از نقش روحانیت در تاریخ تشیع و انقلاب. امام راحل مرز بین روحانی واقعی و انقلابی را با «روحانینماها» و «مقدس مآبها» بهزیبایی تشریح میکنند. در این پیام بلند که در ماههای آخر حیات امام راحل صادر شد، گوشههایی از تاریخ انقلاب بازخوانی میشود.
مخاطبان امام در این منشور را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: کسانی که امام آنها را مذمت میکنند و نسبت به حضور آنها در آینده انقلاب هشدار میدهند و گروه دوم کسانی که امام زبان به تعریف و تجلیل آنها میگشایند و برای جدا نشدن از دسته دوم توصیه هایی به مسئولان میکنند.
امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ویژگیهای منشور روحانیت میفرمایند: “توصیه میکنم که این پیام را مثل یک درس، مثل یک کتاب که انسان بایستی مکرر بخواند، بخوانید. خود من واقعاً مکرر خواندم. هرچه انسان میخواند، احساس میکند که روی کلمه کلمه آن باید تأمل کند و التذاذ معنوی ببرد.” ۱۳۶۷/۱۲/۱۲
در این پیام که در صحیفه نور به «تعیین استراتژی نظام جمهوری اسلامی ایران و رسالت حوزههای علمیه» معروف است، گروهها و افرادی مخاطب امام واقع شدهاند که عبارتند از:
سلمان رشدی و مسئله کتاب «آیات شیطانی»
«مسئله کتاب آیات شیطانى کارى حساب شده براى زدن ریشه دین و دیندارى و در رأس آن اسلام و روحانیت است. یقیناً اگر جهانخواران مىتوانستند، ریشه و نام روحانیت را مىسوختند ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و ان شاء اللَّه از این پس نیز خواهد بود، به شرط آنکه حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم.»
آیات شیطانی نوشته سلمان رشدی، کتابی توهینآمیز به مقدسات مسلمانان بود که در ۵۴۷ صفحه توسط انتشارات وایکینگ جزو گروه انتشاراتی پنگوئن در سال ۱۹۸۸ در انگلستان منتشر شد. انتشار این کتاب موجی از اعتراضات را در کشورهای اسلامی ایجاد کرد و در ایران نیز امام رحمه الله علیه در اقدامی تاریخی فتوای ارتداد سلمان رشدی را صادر کردند. فتوایی که تاکنون نیز اجرای آن بر مسلمانان واجب است و نویسنده آیات شیطانی برای همیشه در ترسی ابدی بسر میبرد.
امام راحل در بخش دیگر از منشور روحانیت درباره این کتاب مینویسند: «خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الاّ مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همۀ صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.
روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا
«روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزههاى علمیه هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند. امروز عدهاى با ژست تقدس مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مىزنند که گویى وظیفهاى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههاى علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهاى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام آمریکایىاند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟»
شاید به طور قطع بتوان گفت که مهمترین مخاطب امام رحمه الله علیه در منشور روحانیت متحجران هستند. رهبر کبیر انقلاب اسلامی با هشدار نسبت به این دسته از روحانیت، درباره زمینه تشکیل این قشر در حوزه های علمیه میگویند: “استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزهها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دونشأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه میآورد.”
امامخمینی رحمه الله علیه در آخرین سخنرانی از مجموع ۱۳ سخنرانی بهمن ۱۳۴۸ در نجف اشرف که بعدها در قالب کتاب «ولایت فقیه» تدوین شد، میگوید: “اینها را باید رسوا کرد تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا شوند، ساقط شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط نشوند امام زمان را ساقط مىکنند، اسلام را ساقط مىکنند. باید جوانهاى ما عمامه اینها را بردارند. عمامه این آخوندهایى که به نام فقهاى اسلام، به اسم علماء اسلام این طور مفسده در جامعه مسلمین ایجاد مىکنند باید برداشته شود.”
حضرت امام در منشور روحانیت با بیان “روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد” در تشریح اوج تحجر این دسته از روحانیون میفرمایند “یادگرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بهشمار میرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه میگفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهای قرون وسطی میشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزهها را حفظ نمود.”
«انجمن حجتیه»؛ ولایتیهای بی ولایت
«دیروز حجتیهای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شدهاند! «ولایتی»های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریختهاند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را میخورند!»
تصویر شیخ محمود حلبی بنیانگذار حجتیه. امام معتقد بود جلسات وی ضررهایی دارد و هیچگاه او را تأیید نکردند.
انجمن حجتیه با نام کامل «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با رهبری محمود ذاکر تولایی(معروف به حلبی) با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد اما در مبارزه با بهائیت هیچگاه اساس بهائیت(صهیونیسم) و رئوس آن در ایران(هویداها، هژبر یزدانیها و رژیم بهایی پرور شاهنشاهی) را مد نظر قرار نداده بلکه در محیط اختناق رژیم شاهنشاهی در کمال آزادی، جلسات منظمی را در ییلاقها و باغهای بزرگ با صرف هزینههای سنگین برگزار میکردند و صرفاً بجای مقابله سیاسی با این جریان به نقد کتب دینی بهاییت میپرداختند.
امام خمینی در تاریخ ۱۳۵۰/۱۰/۱۱ در نامهای به آیتالله گرامی قمی از بیتفاوتی برخی از علما نسبت به انجمن حجتیه ابراز تأسف میکنند و مینویسند: “راجع به شخصی(حلبی بنیانگذار حجتیه) که مرقوم شده بود، جلساتش ضررهایی دارد و از وقتی مطلع شدهام تأییدی از او نکردهام و ان شاء اللّه تعالی نمیکنم.”
این انجمن در سال ۱۳۶۲ و در پی سخنان انتقادآمیز امام راحل نسبت به فعالیتهای حجتیه، از سوی بنیانگذار آن تعطیل شد. این فرقه به عنوان یکی از جریانهای ایستای مذهبی در خنثی سازی و سیاست گریز نمودن قشر مذهبی مخصوصاً نسل جوان نقش موثری را ایفا کرد.
هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان به « لیبرالها» را میخوریم
«انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید!»
اشاره امام در این فراز از منشور روحانیت به دولت موقت و گروهک نهضت آزادی است. دولت موقت مهندس بازرگان از ۱۵ بهمن ۵۷ تا ۱۴ آبان ۵۸ روی کار آمد اما پس از اشغال لانه جاسوسی سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، بازرگان و اعضای دولت وی به طور دسته جمعی استعفا نمودند و امام خمینی هم با پذیرش استعفای آنان، اداره امور کشور را تا زمان برگزاری انتخابات به شورای انقلاب سپردند.
مخالفت بازرگان با تسخیر لانه جاسوسی در حالی بود که امام در منشور روحانیت در این باره میگوید: “ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانۀ فساد و جاسوسی امریکا تماشا کردهایم.”
برخی اعضای دولت موقت مهدی بازرگان
ایشان در این پیام با بیان اینکه “من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمّه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود” نسبت به آینده انقلاب در برابر تفکر دولت موقت هشدار داده و میگویند “سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمیکنند.”
جدا از گروههایی که امام رحمه الله علیه نسبت به حضور آنها هشدار میدهند، از نقش روحانیت اصیل و بهویژه جامعه مدرسین در این پیام تجلیل میکنند.
حوزههای علمیه و علمای متعهد
امام در ابتدای این پیام زبان به تعریف و تمجید از جایگاه عالمان دینی میگشاید و حوزههای علمیه و علمای متعهد را با اوصافی همچون “مهمترین پایگاه محکم اسلام”، “تکیهگاه محرومان” و کسانی که “بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است” یاد میکند.
رهبر کبیر انقلاب اسلامی پس از مذمت متحجران و روحانینماها در تشریح تلاشهای روحانیت متعهد میگویند “علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که بهطرف اسلام شلیک میشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای ۱۵ خرداد رقم خورد.”
«جامعه مدرسین»؛ ید واحده در برابر بیعرضهها
«جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابی و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابی هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بیعرضه و فرصتطلب و نقزن، ید واحده باشند.»
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نهادی علمی و سیاسی، متشکل از تعدادی از اساتید حوزه علمیه قم است که با هدف اصلاح و برنامهریزی برای فعالیتهای حوزه علمیه، ترویج و گسترش معارف اسلام، دفاع از نظام اسلامی و ولایت فقیه و ایجاد زمینه مناسب برای پرورش نیروهای حوزوی در سال ۱۳۴۱ش در قم تأسیس شد.
محمد فاضل لنکرانی، علی مشکینی، احمد جنتی، ابوالقاسم خزعلی، محمد یزدی و احمد آذری قمی مؤسسین این مجموعه بودند. تلاش برای اثبات مرجعیت امام خمینی، مبارزه با حکومت پهلوی، پیشنهاد برپایی حکومت اسلامی و خلع سلطنت، از مهمترین تحرکات سیاسی این نهاد در حکومت پهلوی بود.
امام در بخشی از منشور روحانیت به اقدامات آنان اشاره میکند و مینویسند:“آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزههای علمیه بودهاند ـ نعوذباللّه ـ به اسلام و انقلاب و مردم پشت کردهاند؟ مگر همانها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونی بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند که وقتی یک روحانی به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفی کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانی ننمودند؟”
اشاره امام به مبارزات اعضای جامعه مدرسین با حکومت پهلوی و رأی اعضای این تشکیلات به خلع آیتالله شریعتمداری از مرجعیت است.
امام رحمه الله علیه در منشور روحانیت از اقدام جامعه مدرسین در خلع مرجعیت از «شریعتمداری» حمایت میکنند
در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷، جامعه مدرسین به عنوان بازوی اجرایی امام خمینی فعالیت میکرد. برخی از اقدامات جامعه مدرسین در این زمینه بدین شرح است: اعزام نماینده به سراسر کشور از سوی امام خمینی برای رسیدگی به مسائل جاری کشور و حل اختلافات قومی و منطقهای، اعزام قاضی و حاکم شرع به سراسر کشور با هماهنگی امام خمینی برای رسیدگی به پرونده متخلفان رژیم سابق و سرپرستی امور جاری مناطق مختلف کشور از طرف امام خمینی، معرفی روحانیان برای تصدی نمایندگی امام در نهادها و نیروهای مسلح.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جامعه مدرسین رسماً در دی ۱۳۵۸ش به ثبت رسید. در اردیبهشت ۱۳۵۹ش، برخی از اعضا از عضویت انصراف دادند و چند تن دیگر جانشین آنها شدند و جامعه فعالیت خود را به شکل یک واحد حقوقی ثبت شده آغاز کرد.
منبع:تسنیم
بازدیدها: 126