در دنیاى امروز معنی و مفهوم واژهای هم چون آزادى ، به صورت بسیار وسیع و گسترده در جوامع بشری دنبال مى شود، این واژه کلمۀ حقى است که غالباً بر زبان زمامداران ظالم و ستمگر جهانی جارى مى شود، ولى از آن اراده باطل مى کنند، و هر کدام مهارت بیشترى در تحریف حقایق و توجیهات شیطنت آمیز داشته باشند در نیل به مقاصد نامشروعشان موفق ترند و اینجاست که وظیفه علماى الهى و دانشمندان با ایمان قوم و ملت سنگین مى شود، آنها باید به مردم آگاهى لازم را بدهند و سطح فرهنگ عمومى را بالا برند تا حاکمان ظالم و گروه هاى تبهکار نتوانند کلمات حق را بگویند و از آن اراده باطل کنند و پایه هاى حکومت هاى خودکامه را از این طریق محکم سازند!.[۱]
در این میان باید تأکید کرد که ارزیابى صحیحى درباره اصل مفهوم آزادى بیان نشده[۲] و تفسیر نادرست از مسأله آزادى، و عدم توجه به این نکته که همیشه آزادی ها در چهارچوب ارزش هاست[۳] ما را برآن می دارد تا مفهوم آزادی را تفسیر و بررسی نماییم.[۴]
تبیین مفهوم آزادی در یگ نگاه
انسان به آزادى علاقه دارد، چون تکاملش را در آزاد بودن مىبیند و اگر محدود شود، از فعالیت هاى زندگى باز مىماند.[۵] آزادى چیزى جز این نیست که انسان بتواند از سرمایه هاى وجود خود در مسیر تکامل فرد و اجتماع بهره بردارى کند.[۶]
لذا منظور از آزادی این است که انسان برای حرکت در مسیر تکامل جنبه های مادی و معنوی با مانعی روبهرو نشود، لیکن در آزادی خطوط قرمزی وجود دارد و امکان ندارد که بدون رعایت خطوط قرمز فرد به جایی برسد.[۷]
از این رو انسانهائى که به دنبال امیال نفسانى بوده، و نفس بر گردن آنها ریسمانى افکنده، و به هر سو مى کشد، یا فردى که در گرداب گناهان غوطه ور است، چگونه ادعا مى کند، آزاد است، و طعم آزادى را چشیده است؟! آزاد آن است که اگر طوفان هوا و هوس و شهوات به او روى آورد او طوفان شکن باشد، نه طوفان، شکننده او.[۸]
مفهوم آزادی در قرآن
بی تردید قرآن کتاب آزادى است،[۹] لذا در قرآن کریم به زیبایی آزادی بیان شده و در کنار آن خطوط قرمز نیز مشخص شده است[۱۰].
در آیات فراوانی از قرآن کریم تعابیر گوناگونى در رابطه با نفى اسارت و اثبات آزادى وجود دارد[۱۱] که همگى نشان دهنده اهتمام قرآن بر رهائى و آزادى انسان ها است،[۱۲]
از این رو مطالعه قرآن که متن قانون اساسى اسلام است نشان مى دهد اسلام کوشش وسیعى براى آزاد ساختن انسان ها در همه زمینه ها داشته است، براى آزاد ساختن افکار از خرافاتى همچون بتپرستى و موهومات دیگر، براى آزاد ساختن انسانها از تبعیضات نژادى و قبیلگى و مانند آن؛ و براى آزاد ساختن انسان ها از بردگى دسته جمعى مانند آنچه در حکومت فرعون ها و نمرودها مى گذشت؛ کوشش زیادى به خرج داد و به همین دلیل مىبینیم حتى در دنیاى امروز ملت هایى که مورد استثمار واقع شده اند براى بدست آوردن آزادى خود از تعلیمات اسلام کمک مى گیرند.[۱۳]
قرآن مجید در مسئله آزادی صراحت دارد و به وضوح آزادى اراده انسان را اثبات مىکند و صدها آیه در قرآن در زمینه آزادى اراده انسان آمده است.[۱۴]
تمام آیاتى که در آن امر و نهى و تکلیف و برنامه آمده است، همه دلیل بر اختیار و آزادى اراده انسان است چرا که اگر انسان مجبور بود، امر و نهى، لغو و بیهوده بود.[۱۵]
هم چنین تمام آیاتى که سخن از ملامت بدکاران و مدح و توصیف نیکوکاران مىگوید دلیل بر اختیار است، چرا که در صورت جبر هم آن ملامت و هم آن مدح و ستایش معنى ندارد.[۱۶]
از سوی دیگر تمام آیاتى که سخن از سؤال در روز قیامت، و محاکمه در آن دادگاه، و سپس پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ مى گوید دلیل بر اختیار است، چون در فرض جبر تمام اینها نامفهوم و سؤال و محاکمه و مجازات بدکاران ظلم محض است.[۱۷]
تمام آیاتى که سخن از این مىگوید که« کل نفس بما کسبت رهینه[۱۸]؛ انسان در گرو اعمال خویش است»و یا« کل امرىء بماکسب رهین؛[۱۹] هر انسانى در گرو اعمال خود مى باشد» و یا هر فردى در گرو اعمالى است که انجام داده و مانند اینها به روشنى اختیار انسان را ثابت مى کند.[۲۰]
و نیز آیاتى نظیر «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛[۲۱] ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران» نیز دلیل روشنى بر این مدعاست.[۲۲]
مفهوم «آزادی» در اسلام و تفاوت آن با آزادی غربی
گفتنی است شکوفائى استعدادهاى هر موجودى در مسیر تکامل، هرگز با حبس شدن او حاصل نمىشود و پیمودن این مسیر نیز بدون آزادى ممکن نیست.[۲۳]
لذا آزادى هدر دادن نیروها و سرمایه ها نیست، بلکه وسیله شکوفائى و بارور شدن استعدادها است؛ از این جا آزادى منطقى و معقول از غیر منطقى و نامعقول جدا مى شود و تفاوت آزادى اسلامى با آزادى غربى روشن مى گردد.[۲۴]
بلکه آزادى در منطق عقل و اسلام عبارت از آزاد بودن براى پیمودن مسیر تکامل و به فعلیت رسیدن استعدادها وشکوفائى خلاقیت ها است، اما آزادى شهوات و اسیر شدن انسان در چنگال هواها و پستی ها که مایه هدر رفتن آب حیات و عمر و نیروهاى انسان در باتلاق رذالت ها و بیچارگى ها است، نه جنبه منطقى، نه عقلى و نه اسلامى دارد.[۲۵]
آزادی که در غرب وجود دارد هیچ خط قرمزی ندارد،[۲۶] در جایی که خط قرمز است، آزادی چه معنایی دارد، حتی غربی ها هم در زمانی که کار به خطوط قرمزشان برسد، قائل به آزادی نیستند، منتهی خط قرمز ما خدا، پیامبر(صلی الله علیه و اله)، نظام و امنیت است، اما خط قرمز آنها هولوکاست و … است.[۲۷]
در غرب اگر فردی خواه استاد دانشگاه، سیاستمدار و … باشد، مطلبی را علیه هولوکاست بیان کند، مدت ها به زندان می افتد؛ زیرا آنها این حادثه را که که به ادعای آنها شش میلیون یهودی در کوره های آتش سوزی هیتلر سوختند، خط قرمز مسلم و غیر قابل بازگشت خود می دانند.![۲۸]
حال آنکه فریاد اسلام، فریاد آزادى است، همانگونه که نقل شده سرور آزادگان حضرت سید الشهداء (علیه السلام) در زمین کربلا خطاب به لشکر عمرسعد فرمود: «ان لم یکن لکم دین فکونوا احرارا فى دنیاکم؛ «اگر دین هم ندارید و اعتقادى به مبدأ و معادى ندارید شما انسانید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید!»[۲۹]
آری خداوند متعال، آزادى تکوینى به ما داد و در راستاى آن با تشریع خود آن آزادى را تداوم بخشید و از ما خواست تا تشریعاً آزادى در مسیر زندگى را تطبیق با آزادى تکوین و ابتداى خلقت کنیم، او آزادى را در جهت عبودیت و تکامل داد،«یا عبادى الذین آمنوا إن أرضى واسعه فإیاى فاعبدون[۳۰]؛ ای بندگان من که ایمان آورده اید، همانا زمین من گسترده است پس فقط مرا عبادت کنید »؛ سرزمین من براى بر باد دادن نوامیس مردم و کشت و کشتار و فساد آزاد نیست! و چه زیبا است، عبودیتى که عین حریت است! .[۳۱]
مفهوم آزادی در غرب
بشر امروز گرفتار سراب هاى مختلفى است؛ یکى از چیزهایى که انسان امروز تشنه آن است و مانند آب به سراغ آن مىرود و هنگامى که به آن مىرسد آن را سرابى بیش نمىیابد، مسأله «آزادى در جهان غرب» است.[۳۲]
اگر جهان غرب را از دور نگاه کنیم، سراب زیبایى به نام آزادى در آن موج مى زند و انسان را به سوى خود مى کشاند؛ ولى هنگامى که به درون جوامع غربى مى رویم، اثرى از آزادى حقیقى نمى یابیم؛ بلکه آنهارا اسیر امور مختلف چون هوى و هوس، مد، مواد مخدر، انواع بیمارى هاى جنسى، تبعیض نژادى و مانند آن مى بینیم. اعتیاد، چنان انسان را گرفتار مى سازد که دیگر نه دین برایش مهم است و نه شرف و نه توجهى به ناموس خواهد داشت. مد که با هیچ عقل سلیمى سازگار نیست؛ زیرا از لباس و کفش نو فقط به بهانه این که از مد افتاده است، استفاده نکردن و به سراغ کفش و لباس مد جدید رفتن، نوعى اسراف است که مورد مذمت است. هوى و هوس که چون اختاپوسى هزار پا، تمام جان او را تسخیر کرده و هر گونه حرکت معقولى را از او سلب نموده است و … .[۳۳]
آرى! آزادى غربى سرابى بیش نیست که ظاهرى زیبا و باطنى توخالى دارد.[۳۴] امروز دوباره دوران جاهلیت در جهان شروع شده است. در حال حاضر متاسفانه ما شاهد هستیم که آزادی همجنس گرایی در غرب بی قانون شده است و آزادی مراکز فساد و فحشا و نیز اهانت به مقدسات از جمله توهین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن کریم، همگی شرم آور بودن آزادی ها در غرب را نشان می دهد.[۳۵]
این گونه آزادى، آزادى نیست، این نابودى ارزشها است، این پایمال کردن نیروهائى است که مى تواند در پشت سد اراده جمع شده و آیندهساز فرد و جامعه باشد، اگر انسان مسؤولیت دارد و اگر وسائل ترقى براى او فراهم شده، و اگر فلسفه آزادى تکامل است، باید آزادى او محدود در چهارچوبهااى منطقى باشد.[۳۶]
عده ای روی آزادی هایی کار می کنند که مصداق بی بندوباری است
آنهایی که آزادى را به معنى عام که شامل هرگونه بى بندوبارى مى شود تفسیر کرده اند، در حقیقت معنى آزادى را نفهمیده اند، آزادى یعنى آزاد بودن در به کارگیرى نیروها در مسیرهایى که انسان را به هدف هاى والاترى (خواه مادى یا معنوى) مى رساند.[۳۷]
از این رو آزادى هرگز به معناى هدر دادن نیروهاى خدا داد در راه هوسرانى و بىبند و بارى نیست،[۳۸]لیکن متأسفانه عده ای روی آزادی هایی کار می کنند که که بیشتر شبیه آزادی غربی و مصداق بی بندوباری است[۳۹].
در حالی که ما هیچگاه به نام آزادى فکر یا آزادى عمل، مجاز نیستیم به دنبال هر مکتب و فکر نادرستى گام برداشته و یا هر کار خلافى را مرتکب شویم، چرا که این آزادى نیست، بلکه هرج و مرج و بىبند و بارى است.[۴۰]
در این میان شیطان و هواى نفس، بىبند و بارى و فحشا را در لباس آزادى تزیین نموده، و مردم را به آن دعوت مىنماید. این آزادى نیست، بلکه اسارت در چنگال هوا و هوس است، که نام آن را آزادى نهاده اند.[۴۱]
حال خداوند برای برون رفت از نقیصه، قوۀ عقل را براى درک نیک و بد به انسان عطا فرموده تا اگر او را مشمول موهبت آزادى کرده از این آزادى براى پیشرفت و تکامل بهره گیرد نه در مسیر بىبند و بارى و گناه و فساد.[۴۲]
بی شک اگر انسان اندکى فکر کند مىفهمد که بىبند و بارى و فساد و فحشاء آزادى نیست! اگر مقدارى بیندیشد متوجه ماهیت توحش لعاب شده با تمدن خواهد شد، به شرط آنکه اهل تفکر و اندیشه باشد، و پلهاى پشت سر خویش را ویران نکرده باشد.[۴۳]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت درست است که خداوند خواسته ما آزاد باشیم؛ لیکن این ما هستیم که افعالمان را بر مبنای آزادی شکل می دهیم؛ لذا اگر بتوانیم ازنعمت آزادى با حسن استفاده، کارى انجام دهیم پس شایسته تشویق و تقدیر و پاداش نیک هستیم.لیکن اگر از آزادى سوء استفاده کنیم و افعال و کردارمان را به سوی بی بندوباری سوق دهیم پس مستحق ملامت و عذاب هستیم و باید انتظار سرزنش و کیفر و مجازات داشته باشیم.[۴۴]
شکی نیست که نداى آزادى گوشه اى مسلمانان راستین را مى نوازد و بر جان بدخواهان اضطراب مى افکند که یکى از رموز بقاى اسلام است.[۴۵]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج۲ ؛ ص۴۴۰٫
[۲] اخلاق در قرآن ؛ ج۱ ؛ ص۹۱٫
[۳] استفتاءات جدید ؛ ج۳ ؛ ص۵۳۶٫
[۴] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ؛ انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم ؛۱۳۹۳/۰۴/۱۳٫
[۵] گفتار معصومین علیه السلام ؛ ج۱ ؛ ص۱۸۵٫
[۶] اسلام در یک نگاه ؛ ص۲۹٫
[۷] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در رسانۀ ملی، برنامه چشمه معرفت؛۱۳۹۵/۰۴/۰۲٫
[۸] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج۲ ؛ ص۳۵
[۹] همان ؛ ج۱ ؛ ص۴۸۱٫
[۱۰] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در رسانۀ ملی، برنامه چشمه معرفت؛۱۳۹۵/۰۴/۰۲٫
[۱۱] سوره بلد؛ آیه ۱۳٫
[۱۲] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج۲ ؛ ص۲۳٫
[۱۳] اسلام و آزادى بردگان ؛ ص۱۶٫
[۱۴] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص۱۳۳٫
[۱۵] همان.
[۱۶] همان.
[۱۷] همان.
[۱۸] سوره مدثر، آیه ۳۷٫
[۱۹] سوره طور، آیه ۲۱٫
[۲۰] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص۱۳۳٫
[۲۱] سوره دهر، آیه ۳٫
[۲۲] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص۱۳۳٫
[۲۳] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج۲ ؛ ص۲۹٫
[۲۴] همان.
[۲۵] همان.
[۲۶]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از مدیران بانوی شهرداری تهران؛۱۳۹۳/۰۶/۲۲٫
[۲۷] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۱۳۸۹/۰۳/۰۲٫
[۲۸] همان.
[۲۹] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج۲ ؛ ص۳۲٫
[۳۰] سوره العنکبوت، آیه ۵۶ .
[۳۱] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج۲ ؛ ص۳۴٫
[۳۲] مثالهاى زیباى قرآن ؛ ج۲ ؛ ص۱۳۴٫
[۳۳] همان ؛ ص۱۳۵٫
[۳۴] همان.
[۳۵] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس تفسیر موضوعی قرآن کریم؛ حرم کریمه اهل بیت علیه السلام؛۱۳۸۹/۰۵/۲۷٫
[۳۶] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج۲ ؛ ص۳۰٫
[۳۷] اخلاق در قرآن ؛ ج۱ ؛ ص۹۳٫
[۳۸] اسلام در یک نگاه ؛ ص۲۹٫
[۳۹] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار معاون تبلیغ حوزه های علمیه؛۱۳۹۳/۰۳/۰۷٫
[۴۰] اسلام در یک نگاه ؛ ص۴۸٫
[۴۱] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص۴۴۹٫
[۴۲] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج۱۲ ؛ ص۱۰۳٫
[۴۳] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص۴۵۶٫
[۴۴] خدا را چگونه بشناسیم ؛ ص۱۰۷٫
[۴۵] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص۳۶۷٫
بازدیدها: 126