تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت6- شاخصهای خوشبختی 1
شاخصهای خوشبختی در زندگی چیست؟
اوّل: قانون خوشبختی
اگر بنا باشد که به صورت عامیانه به این پرسش پاسخ دهیم، باید گفت خوشبختی، در گروِ داشتن همسری خوب، مَسکن خوب، درآمد بالا و … است؛ امّا پاسخ این پرسش از نگاه دینی، متفاوت است. دین قبل از هر چیز، هدفی را برای انسان مشخّص کرده و خوشبختی را در نزدیک شدن به آن هدف، معنا میکند. بعلاوه، راه رسیدن به این هدف نیز در دین، تعیین شده است. هدف، رسیدن به خدا از راه بندگی است:
<وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ.
من جنّ و انس را نیافریدم، جز براى این که مرا بپرستند>.
با توجّه به همین آیه است که میتوان مفهوم خوشبختی را در آیۀ دیگری فهمید:
<وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً.
و هر کس خدا و پیامبرش را فرمان بَرَد، قطعاً به رستگارى بزرگى نائل آمده است>.
سالار زمین و زمان امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز میفرماید:
کسی خوشبخت نمیشود، مگر با طاعت خداوند سبحان و کسی هم بدبخت نمیشود، مگر با معصیت الهی.
با این نگاه، خوشبخت و بدبخت، با تعریف عامیانه بسیار متفاوت میشود. ممکن است کسی از نگاه عموم، بدبخت باشد؛ امّا از نگاه دینی، قلّۀ خوشبختی را فتح کرده باشد. در این جا خوب است نگاهی به آیات قرآن بیندازیم تا ببینیم ملاکهای دنیوی تا چه اندازه مورد تأیید قرآن است.
یکی از ملاکهای عامیانۀ خوشبختی، پول بسیار است. قرآن، این ملاک را در داستان قارون، زیر سؤال میبرد:
قارون از قوم موسى بود، امّا بر آنان ستم کرد. ما آن قدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهاى آن براى یک گروه زورمند، مشکل بود! [به خاطر آورید] هنگامى را که قومش به او گفتند: «این همه مغرورانه شادى مکن که خداوند، شادىکنندگانِ مغرور را دوست نمىدارد».
و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب و بهرهات را از دنیا، فراموش مکن و همانگونه که خدا به تو نیکى کرده، نیکى کن و هرگز در زمین، در جستجوى فساد مباش که خدا، مفسدان را دوست ندارد.
[قارون] گفت: «این ثروت را به وسیلۀ دانشى که نزد من است، به دست آوردهام». آیا او نمىدانست که خداوند، اقوامى را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! [و هنگامى که عذاب الهى فرا رسد،] مجرمان از گناهانشان سؤال نمىشوند.
[روزى قارون] با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد. آنها که خواهان زندگى دنیا بودند، گفتند: «اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است، ما نیز داشتیم! به راستى که او بهرۀ عظیمى دارد».
امّا کسانى که دانش به آنها داده شده بود، گفتند: «واى بر شما! ثواب الهى براى کسانى که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند، بهتر است؛ امّا جز شکیبایان، آن را در نمییابند».
سپس ما، او و خانهاش را در زمین فرو بردیم و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند و خود نیز نمىتوانست خویشتن را یارى دهد.
و همان کسانى که دیروز آرزو داشتند به جاى او باشند، صبح مىگفتند: «واى! مثل این که خدا، روزى را براى هر کس از بندگانش که بخواهد، گشاده یا تنگ مىگردانَد، و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم] به زمین فرو بُرده بود. واى! گویى که کافران، رستگار نمىگردند» >.
یکی دیگر از ملاکهای عامیانۀ خوشبختی، داشتن همسر خوب است. خداوند در آیات دیگری، این ملاک را هم زیر سؤال میبَرَد:
خداوند براى کسانى که کافر شدهاند، به همسر نوح و همسر لوط، مثَل زده است. آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند؛ ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو [پیامبر]، سودى به حالشان [در برابر عذاب الهى] نداشت و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید، همراه کسانى که وارد مىشوند».
و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون، مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران، رهایى بخش».
و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت و ما از روح خود، در آن دمیدیم. او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعانِ فرمان خدا بود>.
دقّت در این سه آیه، انسان را به نکات جالبی میرساند:
الف) ضرب المثل کفر در قرآن، دو زن هستند.
ب) دو مرد از بهترین مردان روزگار ، همسر این دو زن بودند که خوب بودن آنها به امضای خداوند رسیده است: <کانَتا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبادِنا صالِحَینِ>.
خداوند در بارۀ این دو همسر میفرماید:
<وَ لُوطاً آتَیناهُ حُکْماً وَ عِلْماً.
و لوط را [به یاد آور] که به او حکومت و علم دادیم>.
<إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ.
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد>.
ج) خوب بودن همسران این دو زن، تأثیری در خوشبختی این دو نداشت: {فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیئاً}.
د) عاقبت این دو زن هم چیزی جز آتش جهنم نبود: {وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ}.
هـ) ضرب المثل ایمان هم دو زن، آسیه و مریم علیهما السلام هستند.
و) همسر یکی از این دو زن (آسیه)، بدترین انسان زمان خویش، یعنی فرعون بود و دیگری (مریم)، همسر نداشت.
ز) این دو از خوشبختترینِ انسانها هستند. در روایتی آمده است که آسیه علیهاالسلام در بهشت، از همسران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است. مقام مریم علیهاالسلام هم که نیازی به بیان ندارد.
<کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ.
هر زمان زکریا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آن جا مىدید. از او پرسید: «اى مریم! این را از کجا آوردهاى؟!». گفت: «این، از سوى خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بىحساب، روزى مىدهد>.
(تا ساحل آرامش ج1 ص 17؛ استاد محسن عباسی ولدی)
بازدیدها: 40