تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت 8 – هدف از بچّهدار شدن 1
دو سال است ازدواج کردهایم؛ امّا انگیزهای برای بچّهدار شدن نداریم. اصلاً هدف از بچّهدار شدن چیست؟
اوّل: بچّهدار شدن، نیازی غریزی
احساس نیاز به پدر و مادر شدن، نیازی غریزی است که در هر انسانی هست. به صورت طبیعی در همۀ انسانها وقتی به حدّی از رشد میرسند، این احساس باید تولید شود. انسان از نظر روحی و روانی، نیاز به پدر شدن یا مادر شدن دارد. زنی که به راحتی زندگی میکند، امّا بچهدار نمیشود، حاضر است پول گزافی خرج کند تا صاحب فرزند شده، مادر شود. این زن وقتی بچّهدار میشود، درد سرهای زندگیاش آغاز میشود؛ امّا با وجود این درد سرها باز هم احساس آرامش میکند. حالا اگر زنی از این احساس غریزی و روحی محروم است، باید به دنبال ریشۀ آن گشت.
دوم: اصالت رفاه، یکی از دلایل بیانگیزگی
گاهی محروم بودن انسان از این احساس، به جهت نگرش اشتباهی است که به بچّهدار شدن دارد. در نگاه مادّیگرای غربی، اصالت با رفاه است و هر چیزی که با رفاه او منافات داشته باشد، باید کنار برود. مقصود از رفاه هم رفاه مادّی است. فرزند، مانع رفاه است. پس یا باید کنار گذاشته شود و یا باید به قدری از فرزند بسنده کرد که با رفاه، منافات چندانی نداشته باشد. به همین دلیل هم میبینیم بسیاری از خانوادههای رفاهطلب، دیر صاحب فرزند میشوند و وقتی هم که میشوند، تربیت او را به گونهای مدیریت میکنند که با رفاه آنان، منافات نداشته باشد. مثلاً به جای این که با او بازی کنند، برای او بازیهای رایانهای میخرند یا او را به مهد کودک میفرستند که کمتر مانع رفاه پدر و مادر شود.
متأسّفانه، تفکّر رفاهطلب غربی در برخی از ما مسلمانان هم تأثیر گذاشته و نوع نگاه ما را به فرزنددار شدن، تغییر داده است.
سوم: هدف از زندگی و بچّهدار شدن
کسی که میپرسد: «چرا باید بچّهدار شد؟»، باید از او پرسید: چرا زندگی میکنی و هدف تو در زندگی چیست؟ کسی که هدفش در زندگی مشخّص نیست، یا به بچّهدار شدن فکر نمیکند و یا اگر صاحب فرزند شود، از عهدۀ تربیتش بر نخواهد آمد. مادران و پدرانی که وقت گذاشتن برای کودک را تلف کردن وقت میدانند، نمیدانند برای چه به دنیا آمدهاند.
(تا ساحل آرامش ج 1 ص22؛استاد محسن عباسی ولدی)
بازدیدها: 208