منشأ اصلی جاذبه اخلاقی و شخصیتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و جانشینان حقیقی آن حضرت یعنی ائمه معصومین علیهم السلام، آیات قرآن کریم بود. یعنی آیات قرآن در مرتبه ای بسیار متعالی در اخلاق و رفتار و به طور کلی شخصیت آسمانی حجت های پروردگار تجلّی یافته است و منشأ کرامت ها و قدرت ها و بزرگواری های اختصاصی آن ها شده است.
در این مقاله بنا داریم به جلوه هایی از آیات قرآن در سخنان و رفتارهای امام حسن مجتبی علیه السلام اشاراتی کرده و آن ها را با توضیحات فشرده ای همراه کنیم. ابتدا تذکر این نکته را لازم می دانیم که شخصیت حقیقی و عظمت های خاص هر یک از ائمه معصومین علیهم السلام عمدتاً در دوره امامت آن ها تجلّی کرده است، اگر چه قبل از زمان امامت نیز زمینه های شخصیت خاصّ آن ها و بعضی از مراتب فضائل اخلاقی و رفتاری تجلّیاتی کرده و مورد توجه انسان های معاصر آن ها قرار گرفته است.
در قرآن کریم هم غالباً داستان های پیامبران خدا از حلقه بعثت (شروع نبوت و رسالت) بیان شده است. و فقط به مناسبتی در مورد حضرت عیسی علیه السلام داستان، از حلقه تولد شروع شده و اشاره ای هم به موضوع تولد حضرت موسی علیه السلام شده است.
اولین خطابه امام حسن علیه السلام در مقام امامت، روز اول بعد از شهادت امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب به مردم، در کتابهای سیره شریف آن حضرت درج شده است. و ما این خطابه را از کتاب ارشاد شیخ مفید رحمه الله علیه نقل می کنیم:
خطب الحسن بن علی علیه السلام فی صبیحه اللیله التی قبض فیها امیرالمؤمنین علیه السلام فحمد الله و اثنی علیه و صلّی علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ثم قال: قبض فی هذه الیله رجل لا یسبقه الاوّلون بعمل و لا یدرکه الآخرون بعمل. لقد کان یجاهد مع رسول الله فیقیه بنفسه، و کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یوجهّه برایته فیکنّفه جبرئیل عن یمین و میکائیل عن شماله، و لا یرجع حتّی یفتح الله علی یدیه و لقد توفّی علیه السلام فی الّیله الّتی عرج فیها بعیسی بن مریم، و فیها قبض یوشع بن نون وصیّ موسی علیه السلام و ما خلف صفراء و لا بیضاء…
ثم قال: انا ابن البشیر، انا ابن النذیر، انا ابن الدّاعی الی الله باذنه، انا ابن السّراج المنیر، انا من اهل بیت اذهب الله عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیرا، انا من اهل بیت فرض الله مودّتهم فی کتابه فقال تعالی: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا ﭐلْمَوَدَّهَ فِی ﭐلْقُرْبَىٰ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً » [ الشوری / ۲۳] فالحسنه مودتنا اهل بیت ثم جلس، در صبح روزی که شب قبل از آن امیرالمؤمنین علی علیه السلام از دنیا رفت، امام حسن علیه السلام [ در اجتماع مردم در مسجد] خطابه ای خواند که مشتمل بر حمد و ثنای پروردگار و صلوات و سلام بر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود و بعد فرمود: در شبی که گذشت مردی از دنیا رفت که پیشینیان در عمل به او سبقت نگرفتند و آیندگان هم به موقعیت او نخواهند رسید. او همراه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جهاد می کرد و با جان خود از او دفاع می کرد. و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را به جنگ ها می فرستاد، پس جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ، او را در میان می گرفتند [ و او را یاری و حمایت می کردند] و از جنگ بر نمی گشت مگر با فتحی که خداوند به دست او ایجاد می کرد.
او در شبی از دنیا رفت که رفعت عیسی به آسمان در چنان شبی انجام یافت و در چنان شبی یوشع بن نون وصیّ حضرت موسی علیه السلام از دنیا رفت و او دینار و درهمی از خود باقی نگذاشت…
[ امام مجتبی علیه السلام وقتی به این جا رسید حالت گریه گلوی مبارکش را گرفت و گریه کرد و مردم هم با او گریه کردند.]
سپس فرمود:
من فرزند «بشیر» هستم، من فرزند «نذیر» هستم. من فرزند دعوت کننده به سوی خدا با اذن او، من هستم فرزند «سراج منیر» من از خاندانی هستم که خداوند رجس را از آن ها دور کرد و آن ها را ] به نحوی خاص] تطهیر فرمود: من از اهل بیتی هستم که خداوند در کتابش «مودّت» آن ها را فریضه قرار داد و فرمود:
«قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا ﭐلْمَوَدَّهَ فِی ﭐلْقُرْبَىٰ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً» (الشوری / ۲۳) پس «حسنه» مودّت ما اهل البیت است.
این خطابه کوتاه به خوبی مبیّن نحوه و میزان توجه امام حسن علیه السلام به قرآن کریم و معارف آن می باشد، آیات متعددی در عبارات خطبه شریف چه به صورت اقتباس و چه به صورت تلمیح مورد توجه قرار گرفته است که موارد عمده آن را ذیلاً مورد بحث قرار می دهیم:
۱- خطبه با حمد پروردگار عالمیان و ثنای ذات اقدس او و صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شروع شده است، و این نشانه رعایت ادب جمیل توحیدی است که از آن بزرگوار تجلّی کرده است. حمد پروردگار عالم بخشی از اساسی ترین مباحث و معارف قرآن مجید است به طوری که تعدادی از سوره های قرآن با حمد شروع شده و آن ها عبارتند از سوره های: حمد، انعام، کهف، سبأ و فاطر که در این سوره ها محور مباحث، موضوع حمد پروردگار و به طور کلی توحید می باشد و در ده ها آیه دیگر ذکری از این موضوع به میان آمده است. این ادب جمیل توحیدی مورد توجه مستمر وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قرار داشت و حمد پروردگار به طور مکرر حتی در حال سختی ها و مشقت ها و مصیبت ها از رفتار و سخنان آن حضرت ظاهر می شد.
در سیره شریف امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها هم، حمد پروردگار جایگاه رفیعی داشت و آن ها در همه حوادث زندگی، حمد او را به جای می آورند و در حوادث سخت زندگی و در زمان بروز مصائب به این پناهگاه محکم و امن الهی پناه می بردند. صلوات فرستادن بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جلوه دیگری از توحید خداوند و اجرای فرمان های او است، به طوری که ذکر اوصاف شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در آیات متعددی در قرآن مجید آمده و علاوه بر آن خداوند دستور صریحی مبنی بر فرستادن صلوات و سلام بر رسولش را به مؤمنان صادر فرموده است: خداوند فرموده:
«إِنَّ ﭐللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى ﭐلنَّبِیِّ یَا أَیُّهَا ﭐلَّذِینَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَیْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِیماً» (الأحزاب / ۵۶)
۲-بعد از حمد پروردگار و ثنای او و صلوات و سلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، امام حسن علیه السلام اشاره ای به موقعیت امیرالمؤمنین علیه السلام و رفتارهای او در جهت تقویت دین توحیدی و انتشار معارف آن و حمایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حفاظت از وجود شریف او در صحنه های جهاد کرده و این جهات ازسیره شریف امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در رأس فضائل او بیان فرمود. تجلیل امیرالمؤمنین علی علیه السلام و بیان فضائل آن بزرگوار یکی از موضوعات بسیار مهم مطرح شده در قرآن می باشد و آیات متعددی در آن کتاب در این زمینه آمده است و ما در این قسمت به اشاره ای کوتاه از بیان متفکر بزرگ معاصر مرحوم استاد محمد تقی جعفری در کتاب «ترجمه و تفسیر نهج البلاغه» اکتفا می کنیم. ایشان در فصلی از این کتاب تحت عنوان «علی علیه السلام از دیدگاه توصیف خداوندی» آورده است.
آیات قرآنی در توصیف علی بن ابیطالب علیه السلام
خطیب بغدادی (ابوبکر احمد بن علی) از اسماعیل بن جعفر [ راوی موثّق] … از ابن عباس نقل کرده است که: در قرآن سیصد آیه درباره علی بن ابیطالب علیه السلام نازل شده است، برخی از قدما مانند طبری و ابونعیم، رساله هایی به نام «ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام» تألیف نموده اند.
همچنین ابن حجر و شبلنجی از ابن عساکر از ابن عباس موضوع سیصد آیه را درباره علی علیه السلام نقل کرده اند.
مرحوم محمد تقی جعفری بعد از این مقدمه به ذکر چند آیه پرداخته و آن ها عبارتند از:
الف: «فَتَلَقَّىٰ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ» (البقره / ۳۷) آدم ابوالبشر کلماتی را از پروردگارش دریافت. مقصود از این کلمات «محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام)» است.
ب: «إِنَّمَا یُرِیدُ ﭐللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ ﭐلرِّجْسَ أَهْلَ ﭐلْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (الأحزاب / ۳۳) جز این نیست که خداوند اراده می کند پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاکیزه گرداند. مقصود از اهل بیت، علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) است.
ج: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ ﭐلْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَهَ ﭐللَّهِ عَلَى ﭐلْکَاذِبِینَ» (آل عمران / ۶۱) پس از آن که در ماهیت عیسی بن مریم علم پیدا کردی، اگر کسی در این موضوع، با تو جدل و احتجاج بورزد بگو، بیایید ما و شما و فرزندان و زن ها و نفس خود را بیاوریم و سپس همدیگر را لعنت کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم.
در این آیه نفس علی علیه السلام به منزله نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است.
د: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ﭐللَّهُ وَرَسُولُهُ وَﭐلَّذِینَ ءَامَنُواْ ﭐلَّذِینَ یُقِیمُونَ ﭐلصَّلَوٰهَ وَیُؤْتُونَ ﭐلزَّکَوٰهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» (المائده / ۵۵) جز این نیست که ولی شما خدا است و رسول او و کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که نماز را بر پا می دارند و زکات می دهند در حال رکوع.
کسی که در حال رکوع زکات داده، علی علیه السلام است.
مرحوم محمد تقی جعفری بعد از نقل آیات فوق استدلال هایی هم در پاورقی آورده است.
۳-امام حسن مجتبی علیه السلام سپس به یکی دیگر از فضائل امیرالمؤمنین اشاره کرده و آن موضوع نصرت ملائکه مقرب خداوند در جنگ ها به آن حضرت می باشد. موضوع امداد ملائکه نسبت به مؤمنان در آیاتی از قرآن مجید ذکر شده است، که ذیلاً خواهد آمد.نصرت و امداد در شرایط خاصی نسبت به مؤمنان تحقق می یابد. موقعیت امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ ها شرایط نزول نصرت خداوند را موجب می شد. علاوه بر نقش عمومی مؤمنان در جنگ های زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، نقش خاص امیرالمؤمنین علی علیه السلام به تنهایی مشهود بود و ای بسا عامل استقامت مؤمنان در مقابل کفار که موجب نزول نصرت خداوند می شد، استقامت و قدرت روحی و ایمان متعالی و شجاعت و صلابت بی نظیر شخص امیرالمؤمنین علیه السلام بود. به طوری که در جنگ بدر که نفرات دشمن تقریباً سه برابر مسلمین بود و آن ها با تمام تجهیزات جنگی و به قصد جنگ آمده بودند و مسلمین سلاح و تجهیزات اندکی داشتند، بیش از نصف کشته شده های دشمن مهاجم فقط به دست شخص امیرالمؤمنین علیه السلام محقّق شد و نصف دیگر به دست تمامی سپاه مسلمین!
در جنگ بدر، به تصریح قرآن مجید، ملائکه جهت نصرت مسلمین نازل شدند، که در ادامه بحث به آیات قرآن در این زمینه اشاره ای خواهد شد.
در جنگ اُحد امیرالمؤمنین علی علیه السلام به تنهایی عامل شکست و فرار دشمن در ساعت اول شروع جنگ شد، به طوری که آن حضرت با چند حمله برق آسا هر نه دسته سپاه دشمن را شکافت و فرماندهان آن ها را کشت و در نتیجه دشمن رو به فرار گذاشت و بعد در اثر اهمال و بی توجهی گروهی از مسلمین، دشمن در حال فرار، از نقطه ای در کوه که مدافعان سپاه اسلام آن جا را ترک کرده و به میدان جنگ رفته بودند- چون جنگ را تمام یافته پنداشته بودند- دوباره به میدان برگشتند و از پشت سر به مسلمین حمله کردند، در این مرحله از جنگ سپاه مسلمین غافلگیر شده و ضربات سختی خوردند و دشمن به قصد کشتن حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم از همه طرف دسته دسته به سوی او حمله می کردند. مسلمین با شنیدن شایعه کشته شدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرار کردند و پراکنده شدند و آن حضرت تنها ماند، در مرحله ای از جنگ تنها یک نفر کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ماند و او امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود، که به تنهایی از وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دفاع می کرد.
استقامت بی نظیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ اُحد و نحوه دفاع او از وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، ملائکه آسمان ها را شگفت زده کرد به طوری که نقل شده جبرئیل علیه السلام به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و عرض کرد یا رسول الله ملائکه از حسن مواسات علی علیه السلام با شما به جان خویش، شگفت زده شده اند و ما هم شگفت زده شده ایم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چه چیز او را از این رفتار باز دارد، در حالی که او از من هست و من از او هستم، و جبرئیل علیه السلام گفت: یا رسول الله و من هم از شما دو تا هستم.
در آن روز مسلمین ندایی از آسمان شنیدند که می گفت: «لا سیف إلا ذوالفقار و لا فتی إلا علی». از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که گوینده این سخن جبرئیل بود.
جریان فداکاری امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ اُحد و نزول جبرئیل در منابع متعددی از کتب تاریخ و سیره ذکر شده است و ما خوانندگان گرامی را به آن ها ارجاع می دهیم.
شرح فداکاری امام علی علیه السلام از زبان امام حسن علیه السلام
۱-قسمتی از کلام امام حسن مجتبی علیه السلام، ناظر به موضوع نزول ملائکه جهت نصرت مؤمنان در جنگ های زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود و این موضوع در آیاتی از قرآن مجید ذکر شده است، اما در کلام امام حسن علیه السلام توجه اصلی معطوف به نقش و موقعیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در موضوع نزول ملائکه می باشد.
خداوند عالم به موضوع نزول ملائکه جهت نصرت مؤمنان در آیاتی از قرآن مجید اشاره کرده، از جمله می فرماید:
«وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ ﭐللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّهٌ فَـﭑتَّقُواْ ﭐللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ — إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیَکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلَاثَهِ ءَالَافٍ مِّنَ ﭐلْمَلَائِکَهِ مُنزَلِینَ — بَلَىٰ إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـٰذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَهِ ءَالاَفٍ مِّنَ ﭐلْمَلَائِکَهِ مُسَوِّمِینَ» (آل عمران / ۱۲۳-۱۲۵) خداوند شما را در بدر یاری کرد در حالی که [ نسبت به آن ها از نظر نفرات و تجهیزات جنگی] ناتوان بودید، پس ملتزم تقوای خداوند باشید تا شکر او را به جای آورید در آن هنگام که به مؤمنان می گفتی، آیا کفایت نمی کند شما را که پروردگارتان شما را یاری کند با سه هزار از ملائکه نازل شده [ به زمین]، بلی اگر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن با سرعت به شما حمله کند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یاری می کند.
آیات فوق مشتمل بر موضوع نزول ملائکه در جنگ بدر برای نصرت مؤمنان و موضوع کلی امداد مؤمنان به وسیله گروه هایی از ملائکه و شرایط نزول این نوع امداد می باشد. استقامت و التزام به تقوی و مورد هجوم سریع دشمن قرار گرفتن، موجب نزول نصرت آسمانی و یا نوعی و مرحله ای از آن می شود.
در کلام امام حسن علیه السلام رفتارهای قهرمانه بی نظیر امیرالمؤمنین و شجاعت و استقامت خاص آن حضرت موجبات نزول ملائکه و نصرت آسمانی تلقّی شده است.
۲-امام حسن علیه السلام بعد از اشاره ای به بعضی از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، به معرفی موقعیت خود به عنوان جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرداخته، می فرماید:
انا ابن البشیر انا ابن النذیر، انا ابن الداعی الی الله باذنه، انا ابن السراج المنیر…
امام حسن علیه السلام در این قسمت از کلام خود آیاتی از قرآن کریم را مورد توجه قرار داده اند از جمله:
«یَا أَیُّهَا ﭐلنَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً — وَدَاعِیاً إِلَى ﭐللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً» (الأحزاب / ۴۵-۴۶) ای پیامبر ما تو را شاهد و بشارت دهنده و هشدار دهنده ای فرستادیم. و دعوت کننده به سوی الله به اذن او و چراغی روشنی بخش.
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ ﭐلْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَهَ ﭐللَّهِ عَلَى ﭐلْکَاذِبِینَ» (آل عمران / ۶۱)
امام حسن علیه السلام به لحاظ آیه دوم- که مشهور به آیه مباهله است- خود را فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خوانده و این رفتار در حقیقت توجه به یکی از فرمان های خداوند و عمل به آن است. طبق نقل مفسران قرآن و تاریخ نویسان، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از نزول این آیه و آماده شدن برای مباهله با گروهی از مسیحیان و اجرای فرمان خداوند که این آیه مشتمل بر آن است، دو فرزند خود یعنی حسن و حسین علیه السلام را به عنوان مصداق «ابناءنا» و از بانوان فقط حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها و از مردان فقط امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان مصداق «انفسنا» با خود آوردند. یعنی طبق مدلول این آیه حسن و حسین علیه السلام فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم محسوب می شوند، و پدر بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مسیر رعایت ادب توحیدی، آن دو را فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می خواندند و احترام خاصی به آن دو اظهار می کردند.
امام حسن علیه السلام در این قسمت از کلام خود به این موضوع توجهی کرده و موقعیت خود را به عنوان فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مردم گوشزد فرموده است.
در جهت دیگر امام علیه السلام، به اوصاف شریف رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که در آیاتی از قرآن مجید ذکر شده، توجهی فرموده و آن اوصاف را در کلام خود آورده است. یعنی این که مؤمنان باید به اوصاف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که در کلام خداوند ذکر شده توجه کنند و نقش کاربردی آن صفات را در نظر بگیرند، آن رسول پروردگار عالمیان، بشارت و هشدار دهنده و شاهدی بر اعمال انسان ها و دعوت کننده به سوی خداوند بود، با قدرتی که از او دریافت می کرد و چراغی که نور شخصیتش تمامی عالم و عرصه تاریخ را روشن می کند.
هم ذکر اوصاف شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آیاتی از قرآن و هم اشاره به موقعیت خود نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، جنبه ارشادی نسبت به مردم و کمک به آن ها داشت و نه جنبه احساسی و عاطفی!
در کلام امام حسن علیه السلام چند موضوع متصل به هم به طور صریح و ضمنی- در مجموع- مورد توجه قرار گرفته و آن بزرگوار به عنوان راهنمائی و ارشاد، انسان ها در مسیر زندگی دینی، آن ها را ذکر فرموده است.
الف) ایجاد توجه در انسان ها به موقعیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اوصاف شریف او و نوع فعالیت آن بزرگوار و استفاده انسان ها از موقعیت او.
ب) اعلام این که اولین جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و تربیت یافته خاص او و امام موحدان و امیرمؤمنان از دنیا رفته است، و او کسی بود که نه در گذشته کسی به مقامی در حد او رسیده، و نه در آینده به مرحله رفیع کمالات او خواهد رسید و این که نقش او در برقراری دین توحیدی و استحکام آن و انتشار معارف آن و حفاظت از وجود شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم استثنائی و منحصر به فرد است.
ج) اما بعد از رحلت جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، جانشین دیگر او باید شناخته شود. مردم به این نوع معرفی احتیاج دارند، موضوع جنبه فردی و شخصی ندارد و یک وظیفه الهی است که امام حسن علیه السلام مثل پدر بزرگوارش و هر دو به تأسی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باید آن را به عهده بگیرند.
امام حسن علیه السلام در جهت معرفی خود مثل طبیبی ماهر و دلسوز خود را به نیازمندان معرفی کرده. یک طبیب عاقل و حکیم وقتی انسان ها به شناسائی علم و مهارت او احتیاج دارند، نمی تواند نسبت به این موضوع مهم و حیاتی بی اعتنا بماند. بالخصوص که فتنه هایی در جامعه به وجود آمده و نیاز انسان ها به نور چراغی که خداوند آن را بر افروخته جهت پیدا کردن راه زندگی در تاریکی های این فتنه ها، بیشتر از سایر زمان ها است. آن فتنه هایی که باعث شده عده ای از انسان ها حتی مقابل مدار حق و باطل، یعنی امیرالمؤمنین علی علیه السلام بایستند و با او بجنگند و مانع فعالیت های او شوند و اسم عمل خود را عبادت بگذارند.
۳-امام حسن علیه السلام در ادامه کلام شریف خود به موقعیت خود به لحاظ «آیه تطهیر» اشاره کرد و می فرماید: من از اهل بیتی هستم که خداوند رجس را از آن ها دور کرده و آن ها را به نوعی خاص تطهیر فرموده است. خداوند عالم در کلام خود فرمود:
«إِنَّمَا یُرِیدُ ﭐللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ ﭐلرِّجْسَ أَهْلَ ﭐلْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (الأحزاب / ۳۳) جز این نیست که خداوند اراده می کند که رجس را از شما اهل بیت ببرد و شما را به نوعی خاص پاکیزه گرداند. آیه تطهیر طبق مدلول بیش از هفتاد حدیث، در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و علی و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیه السلام نازل شده است. علامه طباطبایی رحمه الله علیه در تفسیر این آیه می فرماید:
طبق آن چه که گفته شد تأیید می شود آن چه در سبب نزول آیه وارد شده که این آیه نازل شده در شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و علی و فاطمه و حسنین علیه السلام است و احدی با آن ها در آن مشارکت ندارد.
و آن ها روایات فراوانی هستند که بالغ بر هفتاد روایت می شوند، و آن چه از طریق اهل سنت نقل شده بیشتر از آن است که از شیعه نقل شده. اهل سنت این روایات را از طریق ام سلمه، عایشه و ابی سعید خدری، و سعد، و وائله ابن الاسقع، و ابی الحمراء، و ابن عباس، و ثوبان غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عبدالله بن جعفر، و علی و حسن بن علی علیه السلام از قریب چهل طریق نقل کرده اند و شیعه آن را از [امام] علی و [امام] سجاد و [امام] باقر و [ امام] صادق و [ امام] رضا علیه السلام و ام سلمه، و ابی ذر، و ابی لیلی، و ابی الأسود دوئلی، و عمرو بن میمون و سعد بن ابی وقاص از سی و چند طریق نقل کرده اند.
از این آیه، عصمت اهل بیت علیه السلام اثبات می شود. علامه طباطبایی در این زمینه می فرماید: پس متعیّن است این که از بین بردن رجس باید حمل به عصمت شود، و مراد از تطهیر در قول خداوند: «و یطهرکم تطهیرا» که با مصدر هم تأکید شده است، زائل ساختن اثر رجس با وارد کردن آن چه مقابل آن است بعد از برطرف کردن اصل آن، و آن چه معلوم است این که مقابل اعتقاد باطل همچنان اعتقاد حق است و تطهیر آن ها همان مجهز کردن آن ها به ادراک حق در اعتقاد و عمل است. و مراد از اراده، غیر از اراده تشریعی می باشد. چون اراده تشریعی که همان توجیه تکالیف به مکلّفان می باشد با مقام تناسبی ندارد.
پس معنای آیه عبارت است از این که خداوند سبحان به طور مستمر اراده می کند که شما اهل البیت علیه السلام را به موهبت عصمت مخصوص گرداند، با از بین بردن اعتقاد باطل و اثر عمل سیئه و اعطاء آن چه زایل می کند اثر آن را بر شما، و آن عبارت از عصمت است.تفسیر این آیه مشتمل بر نکات بسیار دقیق تفسیری و کلامی و ادبی و روائی است و ما نتیجه آن مباحث را ذکر کردیم و طالبان صورت کامل این مباحث می توانند به تفسیر دقیق و مفصل آن در المیزان مراجعه فرمایند.
امام حسن علیه السلام در آخرین قسمت از این خطبه کوتاه می فرماید:
من از اهل بیتی هستم که خداوند «مودّت» آن ها را در کتابش واجب کرده و می فرماید:
«قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا ﭐلْمَوَدَّهَ فِی ﭐلْقُرْبَىٰ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً» (الشوری / ۲۳).
این آیه به «آیه مودّت» مشهور شده و در آن خداوند عالم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دستور می دهد که به مسلمین بفرماید من اجری و پاداشی برای امر رسالت و آموزش معارف دینی از شما نمی خواهم جز مودّت نسبت به نزدیکان یعنی اهل بیتم.
در چند آیه از قرآن موضوع عدم درخواست اجر رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ذکر شده مثل قسمت اول همین آیه مورد بحث، الا اینکه در این آیه استثنائی در این موضوع ذکر شده و به نوعی مزد اشاره شده و آن مودّت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشد. و این نوع مزد منافاتی با عدم درخواست مزد ندارد و در حقیقت مزد خواستن نیست! به طوری که خداوند عالم در آیه دیگری فرمود:« قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى ﭐللَّهِ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ » (سبأ،/۴۷)،آن اجری که خواستم برای خود شما است و اجر من فقط به عهده خداوند است. در آیه دیگری فرمود:
«قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِیلاَ» (الفرقان/۵۷)، بگو من اجری از شما برای آن [ یعنی قرآن و آموزش های آن و در مجموع جهت رسالت] نمیخواهم مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش اتخاذ کند.
با در نظر گرفتن روابط موجود بین این آیات، روشن می شود که «مودّت» اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم راهی است به سوی خداوند و آن تنها راه حقیقی اتصال به حقیقت دین توحیدی و آثار و برکات آن است.
امام حسن علیه السلام در این قسمت از کلام خود اشاره ای به موقعیت خاص اهل بیت علیه السلام کرده و اینکه خود وجود شریفش یکی از آن ها است. و اینکه شناختن اهل بیت عصمت و طهارت و مقام اختصاصی آن ها نزد خداوند و مودت آنها و پیروی از آن ها در مقام علم و عمل از ضروریات دین توحیدی است.
لازم به ذکر است که مسلمین زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم از «آیه مودّت» وجوب مودّت اهل بیت آن حضرت را در نظر داشتند و این موضوع هم از توجه آن ها به محتوای آیه و تصریح رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مورد مصادیق آیه کریمه بود. در این زمینه به استنادی از، نظریه مفسر مشهور اهل سنت، از تفسیر کشّاف اکتفا می کنیم:
زمخشری، در تفسیر آیه مورد بحث آورده است:
وقتی این آیه نازل شده، به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفته شد: نزدیکان شما که مودّت آن ها بر ما واجب شد چه کسانی هستند[ آن حضرت ] فرمود آن ها عبارتند از:« علی و فاطمه و دو فرزند آن ها» [ حسن و حسین علیه السلام].
امام حسن علیه السلام این خطبه را در اولین روز اعلام موضوع خلافت خود، در یک مجلس رسمی و در مقام یک حاکم دینی نه در مقام یک موضوع متعارف و یا آموزش عادی، القا فرمود. در خطبه شریف اساس بحث را توجه به قرآن کریم و معارف تشکیل می دهد.
آن حضرت در کلام کوتاه خود مجموع کلام خداوند و آیات زیادی از آن را مورد توجه قرار داده و به تأثیرپذیری از تعدادی از آن ها تصریح فرموده است. هم در مقدمه خطبه یعنی حمد و ثنای پروردگار و صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و هم در ذکر فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام و هم در معرفی، جلب توجه مردم به کلام الله مورد نظر بوده است.
آن حضرت به عنوان یک وظیفه بسیار مهم الهی، به معرفی خود پرداخته و ذکر موقعیت خود در آن مجلس اجتناب ناپذیر بوده است، این خطبه و محتوای قرآنی آن یاد آور کلام حضرت یوسف علیه السلام در حضور پادشاه مصر بعد از خروجش از زندان می باشد، به طوری که خداوند عالم از زبان حضرت یوسف علیه السلام نقل می کند که به پادشاه مصر گفت:
«قَالَ ﭐجْعَلْنِی عَلَىٰ خَزَائِنِ ﭐلْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (یوسف / ۵۵) مرا عهده دار امر دارائی و معاش مردم [ مصر] قرار بده که من نگهدار و آگاهم.
یوسف علیه السلام با علم به این که هفت سال در کشور مصر قحطی خواهد شد و نیاز به ذخیره سازی مواد غذایی با روشی خاص وجود دارد، تا از گرسنگی مردم در سال های قحطی جلوگیری کند، این پیشنهاد را کرد و خود را با دو عنوان «حفیظ» و «علیم» معرفی فرمود. اگر چه در این کلام مدحی درباره خود به کار برده و این کار در غیر موارد ضروری از انسان های بزرگوار صادر نمی شود، ولی در آن موقعیت بسیار مهم و خطیر، امری ضروری و لازم بود و اگر غیر از آن رفتار می کرد، نتیجه آن گرسنگی شدید و مرگ آور یک ملت بزرگ و حتی بعضی از ملل مجاور کشور مصر بود. و این موضوع یکی از آموزش های قرآن می باشد. این رفتار چند مرتبه از امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد امر خلافت خود و غصب این مقام از طرف عده ای تجلّی کرده است. امام علی علیه السلام در یکی از خطبه های خود که به «خطبه شقشقیه» مشهور شده است، به موقعیت الهی و علمی خود اشاراتی کرده و می فرماید:
أَمَا وَالله لَقَدْ تَقَمَّصَهافُلانٌ، وَإِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحلَّی مِنهَا مَحَلُّ القُطْبِ مِنَ الرَّحَا، یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ، وَلا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ، فلان شخص [ ابوبکر پسر ابی قحافه] لباس خلافت را به تن کرد در حالی که می دانست موقعیت من نسبت به آن [ خلافت] موقعیت محور آسیاب نسبت به آسیاب است که به دور آن می چرخد. [در حالی که] سیل علوم و فضائل انسانی از قله های روح من سرازیر می شود و هیچ پرنده بلند پروازی نمی تواند به موقعیت و مراتب رفعت من پرواز کند…
مسلمین و تمامی مردم جهان در طول تاریخ بعد از زمان امیرالمؤمنین احتیاج به شناختن مقام علمی و میزان ادراک و اخلاص و مدیریت و سایر فضائل او دارند، او باب رحمت واسعه خداوندی است و معرفی این باب، هم وظیفه خود او و هم جانشینان او و هم همه انسان های با وجدان و آزاد اندیش است. و بالاتر از همه از جمله وظایف شخص وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشد و اصلاً یکی از مراتب رحمت واسعه خداوندی است که در قرآن مجید- به طوری که به آن اشاره شد- به سوی انسان ها نازل شده است.
باز این رفتار نظیر دستوری است که خداوند به پیامبرش صادر فرموده و خود ذات اقدس الوهیت در موارد متعددی از کلام مجید خود در معرفی مقام پیامبر گرامیش متذکر آن شده است. مثل آیاتی که امام حسن علیه السلام در این خطبه در اوصاف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به زبان جاری فرمود. بعد از این که مردم با امام حسن علیه السلام به عنوان خلافت بیعت کردند آن حضرت خطبه ای برای آن ها خواند و فرمود:
نحنُ حزبُ اللّهِ الغالبونَ و عترهُ رسولِهِ الأقربونَ و أهلُ بیتِهِ الطیبونَ الطاهرونَ، و أحدُ الثقلینِ خَلفَها رسولُ اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلمفی أمَّتِهِ و الثانی کتابُ اللّه فیه تفصیلُ کلِّ شیءٍ لایأتیهِ الباطلُ من بین یَدَیْهِ و لامِنْ خَلْفِهِ، فالمعوَّلُ علینا فی تفسیرِهِ لایَتْعَبُنا تأویلُهُ بلْ نتیقَّنُ حقایقَهُ فَأطیعُونا، فإنّ طاعَتَنا مفروضهٌ إذ کانتْ بِطاعهِ اللّه عزّوجلّ وَ برسولِهِ مقرونهٌ قالاللّه تعالى عزّوجلّ:
«یَا أَیُّهَا ﭐلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ ﭐللَّهَ وَأَطِیعُواْ ﭐلرَّسُولَ وَأُوْلِی ﭐلْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى ﭐللَّهِ وَﭐلرَّسُولِ» (النساء / ۵۹)
«وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى ﭐلرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُوْلِی ﭐلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ ﭐلَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (النساء / ۸۳)
اُحذِّرُکُمُ الإصغاءَ لهتافِ الشیطانِ فإنَّهُ لکمْ عدوٌّ مبینٌ، فَتَکونُوا کاُولئکَ الذینَ قالَ لهمُ الشیطانُ: «لَا غَالِبَ لَکُمُ ﭐلْیَوْمَ مِنَ ﭐلنَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَّکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ ﭐلْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکُمْ إِنِّی أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ.»
جهت رعایت محدوده تعیین شده برای مقاله، به بحث فشرده تری در توضیح این قسمت اکتفا می کنیم بالخصوص بعد از این که در توضیح خطبه قبلی امام علیه السلام با اساس روش آن حضرت در نوع و میزان توجه به قرآن مجید آشنا شدیم. در این خطبه هم، آیات قرآن اساس روش آموزشی امام حسن علیه السلام را تشکیل می دهد و آیات متعددی مورد توجه آن حضرت قرار گرفته است و میزان عنایت او در جلب توجه انسان ها به معارف قرآن مجید به خوبی مشهود است. و ما به تذکر و توضیح چند نکته از خطبه شریف و روش کار آن حضرت، در جهت موضوع مقاله اکتفا می کنیم:
۱-امام حسن علیه السلام بعد از این که مردم به عنوان خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با او بیعت کردند، به عنوان اولین دستورالعمل و اولین آموزش در مقام امامت و خلافت، اشاراتی به مقام و موقعیت اهل بیت علیه السلام و نحوه استفاده مردم از علم و مدیریت و شخصیت آن ها فرموده، به همان حکمتی که در توضیحات قبلی ذکر شد. در اول کلام آیه ای از قرآن مورد توجه قرار گرفته و با مضمون آیه، کلام امام علیه السلام شروع شده است. خداوند می فرماید:
«وَمَن یَتَوَلَّ ﭐللَّهَ وَرَسُولَهُ وَﭐلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ ﭐللَّهِ هُمُ ﭐلْغَالِبُونَ» (المائده / ۵۶) یعنی کسانی که الله و رسول او و مؤمنان را، ولی خود بگیرند [ از حزب خداوند خواهند بود] و حزب خداوند پیروز خواهد شد.
امام علیه السلام در این کلام، پناهگاه امن و مستحکم توحیدی را معرفی کرده و راه ورود به آن را به مردم نشان داده است. و این که انسان ها نیاز همیشگی برای ورود به این پناهگاه امن الهی را دارند، بالخصوص در زمان و شرایطی که فتنه هایی در جامعه ظاهر شده و در آن صورت نیاز به این پناهگاه بیشتر است.
با توجه به این که معاویه رئیس حزب شیطان، با جمع آوری و تجهیز اعضاء آن حزب و استفاده از جهل و تعصبات جاهلانه آن ها، به جنگ با امیرالمؤمنین علی علیه السلام اقدام کرد و سبب کشته شدن گروهی عظیم از مسلمین به دست یکدیگر شد و طبعاً آن تبهکار و سپاه شیطانی او بعد از شهادت آن حضرت و تصدی امر حکومت دینی از ناحیه امام حسن علیه السلام بیکار نخواهد نشست و به طور مسلم اقدام به جنگ دیگری خواهد کرد. از انتخاب این مطلب در ابتدای این خطبه درایت عمیق و حسن تدبیر و حکمت آن حضرت آشکار می شود. او به مردم تذکر می دهد که در همه جهات زندگی و در گرفتاری ها و فتنه ها و جنگ ها، با ورود در حوزه ولایت الله و دریافت آموزش ها از سیره شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ارتباط با مؤمنان و متحد شدن با یکدیگر، قدرت لازم برای غلبه بر حزب شیطان و همه مشکلات را به دست خواهند آورد.
امام حسن علیه السلام فرماندهان سپاه خدا و جمعیت آن ها را هم معرفی می کند و آن ها ائمه معصومین علیه السلام یعنی اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشند، که در صورت پیروی از آن ها و استفاده از علم و موقعیت خاص آن ها این پیروزی در همه جهات زندگی و ابعاد مختلف سیاسی و نظامی و علمی و اخلاقی و غیر آن ها تحقق پیدا خواهد کرد و این خود وعده تخلّف ناپذیر خداوند و از سنت های لایتغیر او است، به طوری که می فرماید:
«کَتَبَ ﭐللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَاْ وَرُسُلِی إِنَّ ﭐللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» (المجادله / ۲۱) یعنی خداوند مقرر داشته [ و اراده فرموده] که من و رسولانم قطعاً و حتماً غلبه خواهیم کرد چون خداوند قدرتمند و شکست ناپذیر است.
پیروزی خداوند و رسولان بر کفار و مخالفان دین توحیدی و سپاه شیطان، امری قطعی و اراده تخلّف ناپذیر خدایی است. اگر چه این پیروزی با معیارهایی متفاوت با معیارها و محاسبات انسان های سطحی نگر و کوتاه بین تحقق خارجی و ظاهری پیدا کند و در آن جهت، زمان و تدریج در کار باشد.
۲-امام علیه السلام در ادامه کلام خود به صورت دیگری به موقعیت عترت طاهره، آن هم در ارتباط به کلام الله اشاره کرده و می فرماید: ما عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم و یکی از دو امانت گرانبها و عظیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خود باقی گذاشته است. در این قسمت از کلام آن حضرت به حدیث شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اشاره کرده که او فرمود:
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»، من باقی می گذارم بین شما دو امانت گرانبها که عبارتند از «کتاب خدا» و «عترت» خودم و شما تا به آن دو تمسک کنید هرگز دچار ضلالت نخواهید شد و آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا این که در کنار حوض کوثر نزد من بیایند.
این حدیث از منابع متعددی نقل شده و از متواترات است. و پیامبر اکرم به طور مکرر متذکر آن شده اند.
۳-در کلام امام علیه السلام به وصف دیگری از کلام الله اشاره شده و آن این که در آن تفصیل همه چیز است «فیه تفصیل کل شیء». این قسمت از کلام شریف ناظر به آیاتی از قرآن مجید می باشد از جمله:
الف) «وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ ﭐلْکِتَابَ تِبْیَاناً لِّکُلِّ شَیْءٍ» (النحل / ۸۹) و ما فرستادیم بر تو کتاب را که بیان کننده همه چیز است.
ب) «وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (الأعراف / ۵۲) ما برای آن ها کتابی را آوردیم که آن را با علمی تفصیل دادیم، آن هدایتی است و رحمتی برای قومی که ایمان می آورند.
۴- امام حسن علیه السلام در مقام توصیف قرآن مجید به وصف دیگری از آن اشاره کرده و آن مصونیت از راه یافتن باطل به هر شکل و صورتی و به طور مطلق در آن است و این وصف در قرآن کریم ذکر شده است. خداوند عالم می فرماید:
«لَا یَأْتِیهِ ﭐلْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» (فصلت،۴۱/۴۲)، باطل نه از پیش رو و نه از پشت سر [ از هیچ طریقی ] به آن راه پیدا نمی کند، آن نازل شده از طرف [ خداوند ] حکیم و حمید است.
یعنی هیچ نقصی چه در زمان نزول و چه زمان های بعدی و به هیچ شکل و صورتی در آن راه پیدا نخواهد کرد. یعنی هرگز ممکن نیست نقصی در معانی آیات و ترکیب الفاظ آن ها پیدا شود و یا احکام آن لغو گردد، به طوری که قابل عمل نباشد. و یا از ناحیه علومی که بعد از زمان نزول بین انسان ها متداول خواهد شد، بشود اشکالی در آن پیدا کرد. هرگز تناقضی و به طور کلی اختلافی در بین آیات آن دیده نخواهد شد.
۵- بعد از ذکر اوصافی از قرآن کریم، امام حسن علیه السلام، به موقعیت اهل بیت علیه السلام در تفسیر قرآن اشاره کرده است، به این که آن ها تکیه گاه ها و پایگاه اصلی تفسیر قرآن هستند و این علم در اصل به آن ها واگذار شده است.
به طوریکه قبلاً به آن اشاره شد، قرآن مجید دارای مراتب متعددی از معانی است، و صاحبان «علم لدنّی» راه به سوی مراحل و مراتب خاصی از معانی قرآن دارند که آن مراتب از معانی برای انسان های عادی (غیر معصوم) قابل دسترسی نیست.
۶- بعد از اشاره به اوصافی که در مورد قرآن مجید و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، امام حسن علیه السلامعبارتی ذکر فرمود که مشتمل بر وصفی از قرآن مجید و اهل بیت عصمت و طهارت به طور توأم می باشد و آن اینکه:
« علم ما به تأویل قرآن از نوع علم ظنّی و گمان نیست، بلکه ما نسبت به حقایق آن علم یقینی داریم.» در این قسمت از کلام امام حسن علیه السلام دو نکته مهم قرآنی مورد توجه قرار گرفته است. یکی موضوع «تأویل قرآن»، دیگر موضوع کسانی که به تأویل قرآن علم دارند! ابتدا تذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه از مضمون کلام آن حضرت برمی آید که «تأویل قرآن» غیر از « تفسیر » آن می باشد. چون علم به آن را جدا از موضوع تفسیر ذکر کرده است. نکته دیگر اینکه علم به تأویل از نوع علم یقینی است .
در مورد تأویل قرآن، مباحث اختلاف آمیز مفصلی بین مفسران قرآن در طول تاریخ تفسیر و علوم قرآن جریان یافته و بحث تفصیلی استدلالی مشتمل بر نظریات دانشمندان علوم قرآنی و بررسی و ارزیابی آن ها، احتیاج به کتاب های مستقل و فرصت مناسبی دارد. اما اینجا ناچار به طرح بحث فشرده ای اکتفا می کنیم.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ذیل آیه هفتم از سوره آل عمران، بحث مفصل و دقیقی در چند فصل در مورد «تأویل» قرآن نوشته و بحث فشرده تری هم در کتاب «قرآن در اسلام» آورده است. ایشان در این مباحث، نظریات دانشمندان از قدما و متأخرین را ذکر و بررسی کرده و دلائل عدم صحت آن ها را به طور مستدل اعلام کرده است. وسپس معنای حقیقی کلمه تأویل را با استناد به آیات متعددی از قرآن با توضیحات لازم بیان کرده است. ایشان روشن کرده است که تأویل از قبیل معنی که مدلول لفظ باشد نیست.
حاصل بحث اینکه: در عالم فوق عالم دنیا یک سلسله حقایق رفیع و متعالی وجود دارد که علم به آن ها برای انسان های عادی امکان پذیر نمی باشد- تا وقتی که در دنیا هستند- و خداوند عالم صورتی نازل شده از آن ها را در الفاظ آیات قرآنی آورده است. آیات قرآن، در اصل تنزیلی از آن حقایق رفیع می باشد، که به صورت قابل فهم انسان ها درآمده است. و خود آن حقایق، و موجودات متعالی، صورت حقیقی آیات قرآن، می باشند یعنی تأویل آیات قرآن عبارت است از خود آن حقایق.
تأویل آیات مربوط به بهشت، خود بهشت می باشد و همین طور تأویل آیات مربوط به جهنم در قرآن، خود جهنم می باشد. خداوند عالم جهت دعوت انسان ها به فضای آن زندگی متعالی فوق حد ادراک در بهشت و بر حذر داشتن از عوامل سقوط در زندگی وحشتناک جهنم، اوصافی نازل شده از آن ها را به صورت آیات قرآن برای انسان ها فرستاده است. علم به حقیقت آن زندگی متعالی در بهشت و همچنین عذاب های جهنم در عالم دنیا برای انسان های عادی امکان پذیر نمی باشد و علم حقیقی به آن عوالم که همان « تأویل قرآن » می باشد فقط نزد خداوند عالمیان قرار دارد و او این علم را به « راسخان در علم» که ذوات مقدسه معصومین علیه السلام می باشند تعلیم فرموده است.
خداوند عالم- به طوری که اشاره شد- از حقایق موجود در عالم فوق عالم دنیا صورت های نازل شده ای در قالب عبارات و الفاظ برای انسان فرستاده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیه السلام به خود آن حقایق از طریق تعلیم خداوند، علم دارند و ارزش و اهمیت و موقعیت آن حقایق رفیع در سخنان و رفتارهای ذوات مقدسه معصومین علیه السلام به صورت های قابل فهم انسان های عادی منعکس می شود. فلذا انسان ها در صورت پیروی کامل از آن بزرگواران به سوی آن زندگی متعالی در آخرت تمایل و اشتیاق پیدا خواهند کرد و از سقوط در پرتگاه های جهنّم نجات خواهند یافت .
امام حسن مجتبی علیه السلام در این قسمت از کلام خود هم، به موضوع تأویل قرآن و هم علم یقینی اهل بیت علیه السلام به تأویل اشاره فرموده و انسان ها را به سوی آن علم متصل به علم بی انتهای پروردگار عالم دعوت کرده است.
۷- بعد از ذکر موضوع «علم اهل بیت علیه السلام به تأویل قرآن» می فرماید: پس از ما اطاعت کنید، چون اطاعت ما فریضه قرار داده شده، به جهت این که به اطاعت از الله و اطاعت از رسولش مقرون می باشد، سپس امام به دو آیه از قرآن در این زمینه استناد فرموده و آن دو آیه عبارتند از:
«یَا أَیُّهَا ﭐلَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ ﭐللَّهَ وَأَطِیعُواْ ﭐلرَّسُولَ وَأُوْلِی ﭐلْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى ﭐللَّهِ وَﭐلرَّسُولِ» (النساء / ۵۹) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید الله را و اطاعت کنید رسول و اولواالامر [ ائمه معصومین] را و اگر در چیزی نزاع داشتید آن را به الله و رسولش ارجاع دهید.
«… وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى ﭐلرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُوْلِی ﭐلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ ﭐلَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (النساء / ۸۳) اگر آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اولی الامر ارجاع می کردند استنباط کنندگان حقیقت آن را می دانستند.
در آیه اول «اولواالامر» در ردیف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفته اند و اطاعت آن ها مثل اطاعت آن حضرت واجب می باشد. طبق احادیث رسیده از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اولی الامر ائمه معصومین علیه السلام می باشند که مثل آن حضرت از مقام عصمت برخوردارند و مؤمنان به اطاعت از آن ها مأمور شده اند.
۸- امام حسن علیه السلام در انتهای خطبه خود اشاره به موضوع مهم دیگری کرده و آن موضوع شیطان و فتنه انگیزی آن بین انسان ها و هشدار به مردم در مورد او است. می فرماید:
شما را بر حذر می دارم از گوش دادن به ندای شیطان، جهت این که او به طور آشکار دشمنی است برای شما، و اگر در مورد اغواهای او مراقبت لازم را به کار نبرید امکان دارد به او نزدیک شوید و از جمله اولیای او شوید.
خداوند عالم در آیات متعددی از قرآن مجید از شیطان ذکری آورده است. این موجود عجیب و خطرناک بارها مورد توصیف خداوند قرار گرفته، و خداوند در مورد عداوت او با بنی آدم به طور مکرر به آن ها هشدار داده است.
امام علیه السلام به لحاظ آیاتی از قرآن، متذکر خطر فریفته شدن انسان ها در مقابل او شده و عداوت او را نسبت به فرزندان آدم متذکر شده است. آن حضرت در این قسمت از کلام توجهی به تعدادی از آیات قرآن داشته که به عنوان نمونه به یکی از آن آیات اشاره ای می کنیم:
«إِنَّ ﭐلشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَـﭑتَّخِذُوهُ عَدُوّاً إِنَّمَا یَدْعُواْ حِزْبَهُ لِیَکُونُواْ مِنْ أَصْحَابِ ﭐلسَّعِیرِ»(فاطر / ۶) یعنی شیطان دشمنی است برای شما و شما هم او را به عنوان یک دشمن در نظر بگیرید و جز این نیست که او افراد حزب خود را می خواند، تا سرانجام آن ها را به آتش جهنم بکشاند.
خداوند در این آیه به انسان ها دستور می دهد که کاری در جهت مقابله با فعالیت های شیطان انجام دهند. یعنی صرف این که انسان بداند شیطان نسبت به او عداوت دارد، کافی نیست و حتی علم به این که شیطان در جهت آسیب زدن به انسان است و عداوتش را به طرقی نسبت به انسان به کار خواهد برد، باز هم این علم به تنهایی مشکل انسان را در ارتباط با شیطان برطرف نمی کند، و قطعاً انسان در مورد شیطان باید کاری کند. یعنی این علم و اطلاع در مورد عداوت شیطان نسبت به انسان باید منشاء رفتاری در انسان در جهت مقابله با شیطان و اغواهای او شود فلذا خداوند فرمود: «فَـﭑتَّخِذُوهُ عَدُوّاً» شما هم او را دشمن تلقّی کنید و در مقابل او حالت دفاعی به خود بگیرید.
امام علیه السلام هشدار می دهد که در صورت توجه به ندای شیطان، انسان ها به او نزدیک شده و جزو اولیای او قرار خواهند گرفت و او اولیاء و پیروان خود را به طرف جهنم خواهد کشاند. امام متذکر آیه دیگری از قرآن مجید در این زمینه شده،و آن آیه ذیل است:
« کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَىٰ عَذَابِ ﭐلسَّعِیرِ» (حج/۴)، [ در مورد شیطان مقرر شده] هرکس او را ولی خود بگیرد، او [ شیطان] آن کس را گمراه خواهد کرد و به طرف جهنم و عذاب آن خواهد کشاند.
امام در مورد شیطان و اغواهای او به یک مورد از رفتارهای مشهور او- که در قرآن ذکر شده – اشاره فرموده و موضوع عداوت او نسبت به انسان ها و اغواهای او در مورد اولیائش را به آیه ای از قرآن مستند کرده است و آن اینکه خداوند فرمود:
« وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ ﭐلشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ ﭐلْیَوْمَ مِنَ ﭐلنَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَّکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ ﭐلْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکُمْ إِنِّی أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ» (انفال/۴۸)، یعنی وقتی شیطان اعمال آن ها را برایشان زینت داد و گفت امروز از این مردم کسی بر شما غلبه نخواهد کرد و من پناه شما هستم تا جایی که دو گروه با هم روبرو شدند، او به عقب برگشت و گفت من از شما بری هستم [ بیزاری می جویم] من چیزی را می بینم که شما نمی بینید.
در مورد نزول این آیه گفته اند که در روز جنگ بدر شیطان به صورت شخصی به نام سراقه بن مالک که یکی از بزرگان قبیله کنانه بود مجسم شده و مشرکان را تشویق به جنگ کرده و به آن ها گفته که من پناه شما هستم و وقتی جنگ شروع شده با مشاهده سپاهی از ملائکه که جهت کمک به مسلمین نازل شده بودند رو به فرار گذاشته و به مشرکان گفته که من چیزی می بینم که شما نمی بینید…
مشرکان بعد از شکست در میدان جنگ و برگشت به مکه گفتند: علت شکست ما سراقه بن مالک بود! او گفت من اصلاً از رفتن شما خبر نداشتم! یعنی من اصلاً در میدان جنگ نبودم!
البته تجسّم شیطان و پذیرفتن این موضوع در اصل استبعادی ندارد! و در هر صورت با بیان این آیه از فعالیت شیطان در جهت اغوای پیروانش هشدار داده است.
امام حسن علیه السلام در این قسمت از کلام خود اشاره به موضوع بسیار مهمی کرده است که به طور مستمر در مسیر زندگی انسان به عنوان خطری عظیم امکان وقوع دارد و آن جریان وسوسه های شیطان و اغواهای او در مورد گروهی از انسان ها می باشد. یعنی صرف پیدا کردن علم به بعضی از حقایق برای راه یابی به سوی مقاصد انسان کفایت نمی کند! و رفتن در مسیر درست زندگی با مشکل محتمل دیگری اصطکاک پیدا می کند. و آن دخالت شیطان در اراده و تصمیم و اعمال انسان است. البته شیطان در اصل هیچ تسلّطی بر انسان ها ندارد و فقط آن ها را به سوی اهداف خودش دعوت می کند. و این دعوت در کسانی منشأ اثر می باشد که به شیطان نزدیک شوند و او را ولی خود بگیرند، که در این صورت منحرف شدن آن ها از جاده زندگی حقیقی، قطعی است. و انسان در صورت اتصال به قدرت پروردگار عالمیان و کسب نصرت و رحمت او می تواند از اغواهای شیطان نجات یابد.
نتیجه گیری
این دو خطبه کوتاه از امام حسن مجتبی علیه السلام، به عنوان نمونه ای از سیره شریف آن حضرت، جهت ارائه روش او در ایجاد توجه انسان ها به موقعیت قرآن مجید و آموزش های آن و نحوه توجه خود آن حضرت به کلام پروردگار و میزان تأثیر آن در سخنان و رفتارهای آن بزرگوار مورد تحلیل و بررسی اجمالی قرار گرفت.
بحث مفصل در این زمینه که شامل همه رفتارها و حوادث زندگی آن حضرت و روش آموزش انسان ها در سیره شریف او شود، احتیاج به فرصت مناسب دیگر و تألیف کتابی مستقل در این زمینه دارد. و این مقدار از بحث جهت ارائه نمونه ای در روش کار آن حضرت در مقام یک معلم آسمانی و جانشینی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.
میزان و نوع توجه امام حسن علیه السلام به کلام خداوند و هدایت انسان ها به سوی آن، از عبارات این دو خطبه به خوبی مشهود است. و این نمونه ها مبیّن روش آن بزرگوار در جهات دیگر و حوادث دیگری از زندگی او است.
از بررسی حوادث دیگر زندگی آن حضرت جهات دیگری از میزان و نوع تأثیر کلام خداوند در سیره شریف او آشکار می شود، حوادثی مثل:
۱-اقدام به جنگ دفاعی در مقابل معاویه و سپاه شیطان که در تحت امر آن تبهکار قرار داشتند.
۲-تصمیم به انصراف از جنگ با معاویه در وقتی که احساس کرد اساس دین توحیدی در خطر سقوط و از هم پاشیدن قرار گرفته و لازمه نجات آن رها کردن جنگ و مراقبت از دین توحیدی به صورت دیگری است.
۳-تحمل مشقّت های واگذاری حکومت به معاویه که از روی ناچاری و اضطرار انجام گرفت و ارشاد جامعه دینی به صورت غیر مستقیم.
۴-دفاع از شخصیت و مشی پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مقابل حملات مستمر معاویه و اطرافیانش در دوره غصب مقام خلافت آن حضرت در زمان خلفای قبلی.
۵-اداره زندگی گروه کثیری از فقرای جامعه، بالخصوص کسانی که سرپرست خود را در جنگ های زمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام از دست داده بودند و معاویه به تعهدات خود در صلح نامه در مورد آن ها عمل نمی کرد. گاهی امام علیه السلام در جهت اداره زندگی آن ها مبالغ زیادی وام می گرفت و صرف زندگی آن ها می کرد.
۶-آموزش معارف حقیقی دینی به مسلمین و ایجاد بصیرت در آن ها نسبت به عقاید و معارف حقیقی قرآنی و پاکسازی فضای معارف دینی از انحرافات به وجود آمده در زمان بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.
۷-آموزش اصحاب و شیعیان ناراضی. از واگذاری حکومت دینی و تحمل حکومت منافقانه معاویه و طرفداران او، جهت تحمل وضعیت اضطراری به وجود آمده.
۸-توجیه اقدام به انصراف از جنگ با معاویه و واگذاری اضطراری حکومت به او با آیات قرآن مجید و روش و سیره امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای طرفداران و شیعیان ناراضی خود.
یک روز حضرت حسین بن علی علیه السلام ظاهراً تحت فشارهای عده ای از اصحاب و یا جهت آشکار شدن حکمت واگذاری حکومت به معاویه و انتشار نظر برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام بین مردم و شیعیان ناراضی، خطاب به آن حضرت عرض کرد: «چه چیز شما را به تسلیم حکومت وادار کرد؟!» امام حسن علیه السلام در جواب فرمود: همان چیزی که پدرت علی بن ابیطالب را قبلاً به این کار وادار کرد! یعنی همان حکمتی که پدرمان علی علیه السلام را به کنار کشیدن از امر حکومت در زمان سه خلیفه قبلی کرده و او ناچار شد حکومت را به آن ها واگذار کند، مرا هم به این کار وادار کرد، یعنی من در این تصمیم و اقدام، به خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام تأسّی کردم!
امام حسین علیه السلام بعد از شنیدن این سخن، مسرور و خوشحال از محضر برادر بزرگوارش خارج شد و نظر و کلام آن حضرت را به اصحاب اعلام فرمود.
منبع:
۱-الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، شیخ مفید، انتشارات علمیه اسلامیه، ج ۲، ص ۴
۲-ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تألیف محمد تقی جعفری، چاپ دفتر فرهنگ اسلامی، ج ۱، ص ۱۹۶
۳-همان، به نقل از تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، چاپ بیروت، ج ۶، ص ۲۲۱
۴-همان، به نقل از صواعق محرقه، ص ۷۶
۵-همان، به نقل از نور الابصار شبلنجی، ص ۷۳
۶-همان، به نقل از ابن النجار از ابن عباس و کنزالعمال، ج ۱، ص ۲۳۴، به نقل از فضائل الخمسه، ج ۱، ص ۱۷۰، والدرالمنثور تفسیر آیه «فتلقی آدم» و مسند الفردوس، دیلمی، به نقل از فضائل الخمسه، ج ۱، ص ۱۷۱
۷-ارشاد، شیخ مفید، ج ۱، ص ۶۴
۸-همان، ص۷۶
۹-همان، ص ۷۵
۱۰-فروغ ولایت، تألیف جعفر سبحانی، چاپ انتشارات صحیفه،ص ۱۰۴-۱۰۵
۱۱-المیزان فی تفسیر القرآن، علامه سید محمد حسین طباطبائی، چاپ دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۶، ص ۳۲۹
۱۲-همان، ص ۳۳۱
۱۳-الکشّاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تألیف محمود بن عمر الزمخشری، چاپ دارالکتاب العربی، بیروت، ج ۴، ص ۲۱۹
۱۴-نهج البلاغه، خطبه سوم، مشهور به خطبه شقشقیه
۱۵-بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۹
۱۶-المیزان، ج ۱۷، ص ۴۲۴
۱۷-همان، ج ۹، ص ۹۸ و ۱۰۹
بازدیدها: 136