تسلیم در برابر خدا بخش اول | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام حسب روال سال های گذشته با تولید منبر های مکتوب از سخنرانان برجسته کشور علاوه بر نشر محتوای غنی برای علاقه مندان و همراهان همیشگی سایت هیات، محتوای متناسب و قابل ارائه ویژه سخنرانی و خطبا را تهیه دیده است.
در این مجموعه سخنان حجت الاسلام والمسلمین محسن عباسی ولدی به صورت مکتوب و مدون در دسترس قرار گرفته است، در ادامه بخش اول این مجموعه سخنرانی با عنوان تسلیم در برابر خدا در اختیار شما همراهان همیشگی سایت هیات قرار گرفته است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان
ای بردن نامت شفا آقای خوبم
یادت به درد ما دوا آقای خوبم
هرگز نخواهم زد دری را گر بمیرم
جز درگه لطف شما آقای خوبم
تو لطف و احسان می کنی ما ظلم بر تو
تو با وفا ما بی وفا آقای خوبم
مولا شما ارباب زاده ما رعیت
آقا شمایی ما گدا ارباب خوبم
ماندم چگونه با تو گردم روی در روی
از بس که آزردم تو را آقای خوبم
امشب دعا کن که نگردد این دل ما
یک لحظه از یادت جدا آقای خوبم
یک شب بیا همراه مادر از مدینه
ما را ببر تا کربلا آقای خوبم
تعجیل در فرج حضرتش صلوات
خدا را شکر یک محرم دیگر خدا به ما توفیق داد که در جلسه عزای امام حسین حضور پیدا کنیم و اسممان در لیست عزاداران امام حسین نوشته بشود. به شکرانه ی این نعمت بزرگ هم یک صلوات بفرستید
ان شاء الله خدا کسانی که سال قبل در این خیمه بودند و امسال دستشان کوتاه است از این سفره و از این عزاداریها بهرمند کند و همین امشب سر سفره ی ابی عبدالله علیه السلام بنشاند و به ما توفیق بدهد که حالا که این فرصت دوباره به ما داده شد نهایت استفاده از فرصت عزاداری برای اباعبدالله را بکنیم صلوات سوم را بلندتر ختم کنید
مقدمه اول:
اگر به هر انسانی با هر دین و آیینی بگویی در زندگی دنبال چی هستی، یکی از حرفهای مشترکی که همه می زنند می گویند دنبال آرامش هستم.؛ در یک چادری باشم و آرام زندگی کنم بهتر از این است که در یک کاخ زندگی کنم و بی قرار و مضطرب باشم. تمام عالم به من توجه کنند، همه ی عالم جلوی پای من بلند شوند ولی بی قرار باشم به درد نمی خورد. غریب و تنها باشم ولی دلم آرام باشد، خوش هستم. آرامش، مطلوبی نیست که برای آدم دیندار خوب باشد و برای آدم بی دین بد باشد. همه دنبال آرامش هستند.
کرونا خیلی چیزها را به ما ثابت کرد، خیلی از نعمتها را به ما نشان داد. با خیال راحت دیده بوسی می کردیم، بچه و نوه مان را بغل می کردیم، به رفیقمان می رسیدیم دست و روبوسی می کردیم، اما الان اضطراب و بی قراری، که نکند کرونا بگیرم، نکنه این کرونا داشته باشد، نکنه ناقل باشد، نکنه … چه روزهای خوشی بود آن روزهایی که با خیال راحت نوه هامون رو بغل می کردیم بچه مان را بغل می کردیم و با او بازی می کردیم. مراسم ختم می روی، دغدغه داری، مراسم روضه می روی دغدغه داری، مراسم عروسی می روی دغدغه داری، خوش آن روزها. آرام بودی. قرار داشتی.
امروز آرامش گمشده ی انسان در تمام دنیا است. و بی قراری و اضطراب ویژگی ای است که نه در دوره ی کرونا بلکه هم قبلش و هم بعدش در صورتی که نکته ای را که می خواهم خدمت شما عرض کنم در نظر گرفته نشود، اضطراب و بی قراری و دلشوره و ناخوشی ویژگی زندگی انسان است.
ما یکی از چیزهایی که در کربلا می بینیم، در وجود مبارک سیدالشهدا علیه السلام، آرامش است. در اوج بلا، آرام بود در اوج مصیبت، اهل گلایه نیست، اهل اعتراض نیست، اهل شکایت نیست، راضی است. ما هزار و اندی سال است که داریم برای مصیبت امام حسین علیه السلام اشک می ریزیم، گریه می کنیم، مجلس عزا برپا می کنیم، صاحب این عزا در دل این مصیبتی که داغش هیچ وقت گم نمی شود آرام است، حتی دشمنش اقرار می کند هرچقدر به عصر عاشورا نزدیکتر می شد، چهره امام حسین باطراوت تر می شد، بازتر می شد! چه اتفاقی در کربلا افتاده است؟
چه نظام فکری، چه نظام معنوی بر وجود حسین حاکم است، حسین به عالم چطور نگاه می کند که در دل این مصیبت آرام است؟ چرا من اینطور نیستم؟ چرا تا تقی به توق زندگی من می خورد بی قرار می شوم، نمازم شل می شود، رابطه ام با بقیه به هم می ریزد، حوصله ی زن و بچه ام را هم ندارم، با کوچکترین حرفی به هم می ریزم و داد و هوار می کنم و عصبانی می شوم، یک ذره پیش می رود، سرم را به آسمان می کنم می گویم خدایا! دیواری کوتاهتر از دیوار من پیدا نکردی؟ هرچه سنگ است برای پای لنگ است؟ حالا یکی دوتا، سه تا، چیزی دیگر نبود در این بلا و مصیبتهایت که به من نازل کنی؟!
چه می شود او در اوج مصیبت اهل رضایت است، اعلام می کند رضایتش را؟ آرامشش را جوری نشان می دهد که حتی دشمن به آن اقرار می کند؟ اما من با مشکلاتی که به گرد پای مصائب کربلا نمی رسد به هم می ریزم؟ این رضایت که راز آرامش است، امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند ارض تسترح راضی باش، تا راحت باشی. باز هم مولایمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند نعم الطارد للهم الرضا بالقضاء چه خوب دور کننده و طرد کننده ی غم و غصه است راضی بودن به قضای الهی.
من قاعده ام در زندگی این است که مشکلات را از بین ببرم تا آرام بشوم، اما قاعده ای که در دین به ما یاد می دهند این نیست، دین می گوید تلاش کن برای حل مشکلات، وظیفه ات را برای حل مشکلات انجام بده ولی حواست باشد لقد خلقنا الانسان فی کبد. اصلا انسان در سختی و رنج آفریده شده است. مشکل همیشه هست فقط شکلش عوض می شود. امروز این حل شد فردا یکی دیگه. مشکل را حل کن، تلاش کن، وظیفه ات را در مسیر حل مشکل انجام بده ولی حواست باشد که اگر آرامشت را بخواهی گره بزنی به حل مشکلاتت، تا دنیا دنیاست تو مشکل داری پس راه دیگری را برای آرامش طی کن. آن راه این است که راضی باشی، تسلیم باشی. آخرین جمله ای که امام حسین علیه السلام گفتند و بعد از آن مهیای لقاء الله شدند چه بود؟ فرمودند الهی رضا بقضائک تسلیما لامرک. گفتند که من و تو بشنویم. راز آرامش حسین چه بود؟ اینکه خودش را تسلیم کرده بود.
تسلیم امر خدا بود. راضی بود به قضای الهی. همین. دنبال چیز دیگری نباش برای آرامش. خیلی از کسانی که فکر می کنی مشکل تو را ندارند، و ظاهرشان خیلی خوش است وارد متن زندگیشان که می شوی می بینی جنس مشکل شاید مثل تو نباشد ولی بدتر از مشکل تو مشکل دارد. می گوید بیرونش مردم را کشته، داخلش خودش را. راه را اشتباه نرویم. اهل بیت علیهم السلام راه را به ما یاد داده اند. راضی باشی به قضای الهی. تسلیم باشی به امر خدا. خودتان را بسپارید به او.
یک روایتی از امام باقر علیه السلام بخوانم حضرت فرمودند احق من خلق الله بالتسلیم لما قضی الله من عرف الله. بنای بنده در سالهایی که توفیق داشتم در هیئت بیت المهدی علیه السلام خدمتگزار شما باشم این بوده است که دهه ی محرم که تمام شد یک راه در زندگی مان پیدا شده باشد. من از منبری که فقط شنیده بشود فراری هستم. اینکه من و تو بنشینیم و یک چیزی بشنویم و یک به به و چه چهی بگیم ولی محرم سال آینده با محرم امسال تفاوتی نداشته باشد چندان فایده ای ندارد. از همان اول بنشینیم عزاداری کنیم بهتر است.
این احادیثی که از اهل بیت علیهم السلام می گویم، آیاتی که از قرآن عزیز برای شما می گویم اینها را حک کنید در ذهنتان. اینها راه است. امام باقر علیه السلام فرمودند شایسته ترین کسی که خدا خلقش کرد، برای تسلیم شدن به آن چیزی که خدا مقدر کرده است، کسی است که خدا را می شناسد. ما توحیدمان می لنگد. ما خداشناسیمان می لنگد. ما به اندازه ای که قبول داریم خدا هست و قبول داریم خدا یکی است و قبول داریم خدا این پیغمبران را فرستاده است به همین اندازه بسنده کرده ایم.
نه من عرف الله کسی که خدا را شناخت اگر می خواهد ببیند شناختش در زندگی اثر داشته یا نه، شناختش شناخت عمیق و درستی هست باید ببیند به رضا رسیده است یا نرسیده. به آن چیزی که خدا در زندگیش جاری کرده است راضی هست یا نیست. اهل آرام بودن به مقدرات الهی هست یا نیست. اگر در دلش هم حتی اهل گلایه و اعتراض است، حتی در دلش در ذهنش دارد می گوید خدایا نمی شد یک جور دیگر برای من مقدر کنی؟ بداند پای خداشناسی اش دارد می لنگد. خداشناسی باید بیاید وسط زندگی. اینکه می گوید دین برای زندگی است یعنی همین!
من اگر هزار صفحه کتاب بخوانم و با هزار دلیل بتوانم ثابت کنم خدا هست، با هزار و یک دلیل ثابت کنم خدا عادل است، با هزار و دو دلیل ثابت کنم خدا حکیم است اما وقتی در متن زندگی ام وارد می شوم می بینم نسبت به چیزی که خدا برای من مقدر کرده است اهل اعتراض هستم، معلوم است این خداشناسی و این دلیلها فایده نداشته است، نتیجه نداشته است. احق مَن خلق الله بالتسلیم لما قضی الله من عرف الله
این مقدمه ی اول بحث من بود
بحث من سه تا مقدمه دارد. خواهش می کنم مقدمه ی دوم و سوم را دقت کنید امیدوارم هر دو مقدمه را بتوانم امشب بگویم.
مقدمه ی دوم:
ما چه مسلمان باشیم چه مسلمان نباشیم، اعتقاد داریم که عالم بر اساس قوانینی دارد اداره می شود که بخشی از این قوانین، قوانین مادی است. مادی یعنی چه؟ یعنی این آتش است و این آب، قانون این است که این آب را روی آتش بگذاری جوش می آید. کسی هم که کافر است این قانون را قبول دارد، من هم قبول دارم. اما یک تفاوتی بین من و او هست؛ من اگر با نگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام بخواهم قوانین مادی را تحلیل کنم، می گویم ابتدا و انتهاء و وسط تمام این قوانین مادی، اراده خدا قرار دارد.
بله، براساس قوانین مادی یک پرنده وقتی بال می زند می تواند با این دو دوتا چهارتا بر قدرت جاذبه ی زمین غلبه کند و بالا برود و تا وقتی که دارد این کار را انجام می دهد جاذبه نمی تواند او را پایین بکشد، وقتی هم که این کار را کرد و بالش را اینطوری زد و کله اش را پایین آورد، فرود می آید، اینجا را هم با قدرت جاذبه زمین تحلیلش می کنم، تا اینجا من و آن غیر مسلمان مشترک هستیم ولی یک جایی با هم اختلاف پیدا می کنیم. می گویم من مسلمان با قرآن و اهل بیت علیهم السلام تمام قوانین را تحلیل می کنم. درست است جاذبه این طور دارد، درست است با جاذبه یک اتفاقاتی می افتد، درست است وقتی این بال بزند بر جاذبه غلبه می کند و بالا می رود ولی همه ی اینها، همه ی این اسباب، همه ی این علتها همه برده و بنده ی خدا هستند.
کسی که پرنده را در آسمان نگه می دارد خدا است و اگر خدا نخواهد او بال هم بزند به زمین می افتد. من این حرفها را از خودم نمی گویم ها! خواهش می کنم دوستانی که در فضای دانشگاهی، در فضای مدارس با قوانین فیزیک و شیمی و اینها آشنا هستند یک مقدار ذهنشان را این شبها در قرآن بیاورند. مواظب باشیم نکند ما را با بعضی از واژه های قلمبه و سلمبه گول بزنند. بارها من بالای این منبر خدمت شما عرض کرده ام اگر بنده حرفی زدم، ادعایی کردم، مستند به آیه ی قرآن و روایت نبود، حتما از من قبول نکنید. چون من هیچ ارزشی ندارد که بخواهد یک لحظه ذهن شما را به خودش مشغول کند. سوره نحل آیه ۷۹ می فرماید الم یروا الی الطیر مسخرات فی جو السماء؛ آیا به آن پرنده هایی که بر فراز آسمانها نگه داشته شده اند نگاه نمی کنند.
ما یمسکهن الا الله؛ آن پرنده ها را در آسمان هیچ کس جز خدا نگه نداشته است، هیچ قدرتی جز خدا نگه نداشته است ان فی ذلک لایات لقوم یؤمنون. در این نشانه هایی است برای گروهی که ایمان می آورند. جاذبه هست، باشد. پرنده کاری کرده که با آن کار بر قدرت جاذبه غلبه کرده، باشد. خدا نخواهد او می افتد. اینها همه بنده ی خدا هستند. فرق من و آن مادیگرا، فرق من و آن نامسلمان این است که من با آموزه هایی که دینم یادم داده است اعتقاد دارم خدا فراتر از تمام اسباب و مسببات است. چاقو باید ببرد؟ بله. خدا نخواهد نمی برد. می کشه روی گلوی اسماعیل، سرخ می کند ولی نمی برد! با این چاقو می زند به سنگ، سنگ را تکه می کند، اما این گلو را نمی برد خب خدا نمی خواهد. چون همه چیز تسلیم خدا است. افغیر دین الله یبغون و له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه یرجعون. اینها دنبال دینی غیر از دین خدا هستند در حالی که همه ی آن کسانی که در آسمان و زمین هستند تسلیم خدایند، چه به رغبت و میل خودشان و چه به اجبار. همه تسلیم خدایند. همه در قصد اراده ی خدا است.
یک نفر آمد خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت آقا این حیوان رم می کند، بدقلق است، از آن می ترسم. حضرت فرمودند در گوشش این آیه را بخوان و له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه یرجعون. صاحب حیوان این آیه را در گوشش خواند، رام شد، تسلیم شد.
این مقدمه ی دوم من
مقدمه اول این شد که همه دنبال آرامش هستند و راز آرامش، راضی شدن به قضاء و قدر الهی است.
مقدمه دوم این شد که دنیا، دنیای علت و معلول، سبب و مسبب است. بخشی از این علت و معلولها مادی است که هم مسلمان قبول دارد و هم نامسلمان و فرق این دو این است که نامسلمان معتقد است اینها بی صاحب هستند و خودسر ولی مسلمان می گوید فرادست همه ی اسباب و مسببات، رب العالمین است و همه چیز در دست اوست.
مقدمه سوم:
من و آن نامسلمان در یک چیز دیگری تفاوت داریم. من به او می گویم من علتهای مادی را با آن چیزی که گفتم قبول دارم ولی در عالم یک قانونهای معنوی هم وجود دارد. همه ی قوانین که قوانین مادی نیستند. یک قانونهایی در عالم وجود دارد که من و تو نمی فهمیم. در آزمایشگاه هم به دست نمی آید. فقط باید متصل بشوی به وحی. فقط باید متصل بشوی به خالق آسمانها و زمین تا آن قوانین را یادت بدهند، اینها هم قانون است ها! اگر به بنده بگویند یکی از بزرگترین تهدیدهایی که امروز جامعه ی مسلمانان را دارد تهدید می کند چیست؟ محکم و قاطع می گویم یکی از اصلی ترین خطراتی که زندگی ما را تهدید می کند بی اعتقادی به قانونهای معنوی است.
اینکه ما نماز را بخوانیم، روزه بگیریم، حج برویم، هیئت بیاییم ولی وقتی می خواهیم زندگی کنیم زندگیمان را بر اساس قانونهایی بچینیم که آن قانونها را یک کافر هم قبول دارد. در حالی که در دین به ما گفته شده یک قوانینی وجود دارد در این عالم که قوانین معنوی است. جوان! اگر آمدی دو دوتا چهارتا بکنی برای زندگیت وقتی دو دوتا چهارتاها را کنار هم دیگر گذاشتی دیدی دو دوتا چهارتایت با آن کافر فرقی ندارد بدان یک جای کارت می لنگد. این چه دینی شد که وقتی من می آِیم دو دوتا چهارتا کنم مثلا می بینم دو میلیون درآمدم هست ولی سه میلیون خرج دارم و می گویم خب من کم دارم پس نباید ازدواج کنم، پس نباید از خدا بچه بخواهم!! خب آن کار هم همینطور است دیگه! مگر توکل در این عالم یک قانون نیست.
و من یتوکل علی الله فهو حسبه مگر قانون نیست؟ مگر تقوا و رابطه ای که با رزق دارد یک قانون نیست؟ من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب، مگر این قانون نیست؟ آن کافر این را نمی فهمد، اعتقاد ندارد چون اولا معتقد است که عالم، عالم ماده است، ماده هم خودمختار است، ربی بالای سر این قوانین مادی نیست. اما من معتقدم که قوانین مادی هم ربی دارد. او معتقد نیست قانون معنوی وجود دارد ولی به من گفته شده که قوانین معنوی در این عالم هست که تو نمی فهمی و نمی توانی بفهمی، هست، من خدا برای هدایت تو آن قوانین را به تو معرفی می کنم. آن قوانین معنوی عالم را به هم می ریزد. آن قوانین معنوی کاری می کند که تو حساب و کتاب زندگیت کلا متفاوت بشود.
که تو باید قوانین معنوی را بفهمی، بشناسی و بر اساس آن زندگی کنی. همین الان که داشتم می آمدم یک بنده خدایی یک چیزی برایم فرستاد و گفت این را تا آخرش گوش کن. یک کارخانه داری تعریف می کند در خیابانهای مشهد داشتم می رفتم دیدم یک خانمی با یک وضع ناجور ایستاده است. دنده عقب گرفتم گفتم خانم! این چه وضعش است؟ چرا اینطوری؟! معلوم بود آمده بود برای کار ناشایستی. گفت چیه؟ تو هم می خواهی من را سرزنش کنی؟! گفتم نه، می خواهم به تو کار بدهم، بیمه ات کنم. گفت برو بابا، من را مسخره کرده ای؟ گفتم بیا بنشین، تا بهت بگم. چهل کیلومتر بیرون مشهد کارخانه داشتم به کارگزینی که یک خانمی بود گفتم ایشان را مشغول کار کن و هیچ مدرکی هم از او نخواه. آمد کارهایش را کرد، گفت ببخشید اجازه بدهید من بروم خانه، به بچه هایم سر بزنم. حس کردم می خواهد دروغ بگوید و می خواهد فرار کند.
انگار آن کار را راحت تر دیده بود. گفت باور کنید راست می گویم. گفتم باشد. ما با هم می رویم. به خانم کارگزینی گفتم بیا با همدیگر سه نفری رفتیم جایی که اسمش فقط خانه بود، در را باز کرد. رفت داخل دیدم یک بچه دو ساله و یک بچه چهار ساله پاهایشان را بسته و یه مقدار نان هم جلویشان گذاشته است. این طناب پای بچه ها را کبود کرده بود. فقط برای اینکه بلایی سرشان نیاید آنها را بسته بود. گفت تا نشستم توی سرم زدم. گفتم خدایا! چه خبره!؟ گفتم ببین تو اصلا لازم نیست به کارخانه بیایی، من کارم را به خانه ی تو می آورم، بخشی از کار من بسته بندی و پاک کردن و این طور کارهاست. انجام می دهی؟ گفت بله. گفتم خودت و بچه هایت را بیمه می کنم، نگران نباش.
می گفت آمدم بیایم یک دفعه من را صدا زد. نمی خواست خانم کارگزینی باشد، گفت بیا. گفتم چیه؟ گفت شوهر من از دنیا رفته، کس و کار هم نداشتم، دستم هم خالی بود، تصمیم گرفتم برم دنبال کار ناشایست. وارد خیابان که شدم چشمم افتاد به گنبد امام رضا علیه السلام. گفتم آقا دستم خالیه، سرپرست ندارم، راضی نشو ناموست برود دنبال کار بد. این را که گفتم اولین کسی که جلویم ترمز زد تو بودی.
دنیا صاحب دارد. ولی این صاحب با غیرت است. وقتی به او اعتماد نمی کنی، وقتی تسلیمش نمی شوی، رهایت می کند. به تو فرصت می دهد که به او اعتماد کنی ها، ولی وقتی دید دیگه اعتماد نمی کنی، اختیار زندگی و افسار زندگی ات را می دهد دست خودت می گوید برو، برو ببینم چه کار می کنی! وای به حال روزی که خدا افسار زندگیمان را دست خودمان بدهد. راز آرامش اعتماد به این خداست، تسلیم این خدا شدن است. کاربلد است. من در این عالم یک وظیفه دارم، تأکید می کنم من فقط یک وظیفه در این عالم دارم و آن یک وظیفه بندگی است. همین! من وظیفه ام را در هر برهه ای در هر شرایطی در هر زمانی تشخیص بدهم، خدایا من جز بندگی کاری ندارم، خدایی کار تو است. جوانها! مواظب باشید تصمیم نگیرید در زندگیتان خدایی کنید، خدایی کار من و تو نیست. ما فقط بندگی بلدیم. و خیلی از این چرا و اما و اگرها به خاطر این است که ما تصمیم می گیریم خدایی کنیم. بنشینیم جای خدا!! وای وای وای!!!
این مقدمه ها را من خلاصه کردم. از فرداشب تصمیم گرفته ام بحث امسال را بگذارم همین مطلب یعنی سپردن تدبیر زندگی به خدا، و تسلیم او شدن ولی با محوریت یک قصه ی قرآنی. ما امسال محرم اگر خدا بخواهد، مهمان حضرت یوسف علیه السلام خواهیم بود. عجیب است اینکه خدا یک سوره را اختصاص داده به این پیامبر عظیم الشأن. حرفهایی می خواهیم از دل قرآن بزنیم که فکر می کنم خیلی هاتون برای اولین بار می شنوید از دل قرآن. ان شاء الله خود آقا کمکمان کند، یک اتصالی بین کربلا و قرآن و حضرت یوسف علیه السلام و زندگی روزمره مان برقرار بشود. ما می خواهیم به برکت قرآن و برکت امام حسین علیه السلام و برکت این پیامبر عظیم الشأن امسال نتیجه ی محرممان به لطف خدا و عنایت امام زمان علیه السلام بشود آرامش از راه تسلیم خدا شدن، از راه شناخت خدا طبق آن روایت امام باقر علیه السلام. خدا کمکمان کند که ان شاء الله بتوانیم محرم امسالمان را متفاوت از هر سال دیگر طی کنیم.
سلامی خدمت امام حسین علیه السلام عرض کنم و تمام
بازدیدها: 0