چهار هفته است که از بحران تازه ایجادشده در عراق میگذرد. عراق سالهاست که با بحرانهای بیثباتکننده متعددی روبرو شده است. به دلایل گوناگونی این کشور زمین پرحاصلی برای پرورش بحرانهای متعدد سیاسی، اقتصادی و امنیتی به حساب میآید. بحران “تروریسم عراقی” یک بحران امنیتی است که البته ریشههای ایجاد آن به مدتها قبل برمیگردد. ثبات کل عراق بر اثر این بحران نهتنها در زمینه ثبات سیاسی بلکه در سایر زمینههای مربوط به جامعه و فرد نیز مورد خطر جدی قرار گرفته است. از طرفی تسری بحران در صورت عدم حل کوتاهمدت یا بلند مدت آن به عنوان یکی از ویژگیهای ماهوی بحرانها، سبب شد که کشور همسایه عراق، یعنی ایران، در بالاترین سطوح مدیریتی خویش واکنش بابرنامهای را به لحاظ مؤلفههای یک سیاستگذاری خارجی موفق نشان دهد.
رهبر معظم انقلاب، در ماه جاری دو سه بار در مورد تحولات اخیر کشور عراق، اتخاذ موضع کردند اما اضلاع مثلث معرفتشناختی ایشان در برابر بحران “تروریسم صدامی-تکفیری” چیست؟
منظور از “تروریسم صدامی-تکفیری” بقایای همان گروهکهای تشکیلاتی رادیکالی هستند که در کشور عراق به اقدامات سخت (ترور، انفجار و جنگ مسلحانه) در برابر دولت عراق و مردم این کشور برای نیل به اهدافشان مبادرت ورزیده اند.
دغدغه پیشرفت عراق و توجه به تحولات آن همیشه در منظومه سیاست خارجی ایران مورد توجه وافری قرار گرفته است. به عنوان نمونه، رهبر معظم انقلاب در سه دیدار رسمی خویش طی دو سال گذشته با نخست وزیر عراق، نوری مالکی، نکات عمیقی را مطرح کرده اند که نشان از شناخت و تسلط کامل دستگاه سیاست خارجی ایران بر عراق دارد.
مورد اول، دیدار رهبر معظم انقلاب چند ماه پس از خروج کامل نظامیان آمریکایی از عراق بود. ایشان این اقدام را مظهری از اقتدار ملت و دولت عراق در دنیای عرب و اسلام توصیف کرده بودند و خطاب به نخست وزیر عراق تصریح کرده بودند: خروج کامل نظامیان آمریکایی از عراق که با استقامت دولت و نشان دادن ارادهی عمومی و ملی در عراق به دست آمد، موفقیت بزرگی است. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه اقتدار روزافزون عراق دشمنانی دارد، خاطرنشان کردند: اقتدار هر کشوری نیازمند پیشزمینهها و ابزاری است که مهمترین آنها پیشرفت علمی و سازندگی و خدمترسانی به مردم است.
مورد دوم، دیدار رهبر معظم انقلاب با نوری مالکی در 10 شهریور 91، همزمان با برگزاری اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران بود که ایشان تاکید کرده بودند جمهوری اسلامی ایران پیشرفت و اقتدار عراق را به نفع خود میداند و معتقد است که روابط دو کشور میتواند یک الگو و نمونه در منطقه باشد. ایشان هشدار داده بودند که همهی گروهها و جریانهای داخل عراق باید بدانند که آمریکاییها شریک قابل اطمینانی نیستند و هر زمانی که لازم بدانند، قطعاً تمام قول و قرارهای خود را زیر پا خواهند گذاشت و خیانت خواهند کرد.
مورد سوم، آخرین دیدار رسمی رهبر معظم انقلاب با نوری مالکی بود. این دیدار چند هفته قبل از اشغال تروریستی فلوجه در استان الانبار عراق، انجام شد. رهبر انقلاب در این دیدار افق همکاریهای دوجانبه با عراق را با نگاهی جدید تبیین کردند و به صراحت اعلام کردند که میدان همکاریهای روزافزون در بخشهای مختلف بسیار وسیع است و هیچ مانعی در پیشبرد روابط با عراق و توسعه همکاریهای منطقهای وجود ندارد .
با این مقدمه به توصیف اضلاع معرفتی رهبر معظم انقلاب از حوادث اخیر عراق می پردازیم:
ایشان در مواضع اخیر خود در قبال تحولات جاری عراق، از سه عبارت کلیدی استفاده کردهاند که عبارتند از:“جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم”، “جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملتها” و “جنگ انسانیت با بربریت و وحشیگری”.
ضلع اول: “جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم”
حضور گروه داعش در عراق، جنگ نیابتی آمریکا در این کشور است. آمریکا نمیتواند در عراق حضور نظامی داشته باشد؛ چراکه نباید در سیبل حملات قرار بگیرد. محور ناکامیهای آمریکا در منطقه هم به جبهه مقاومت برمیگردد. این موضوع آمریکا را به یک موضع انتقام کشانده است. اشغالگری آمریکا در سال 2003 و تداوم حضورشان تا سال 2011 در عراق، در ایجاد فضای تروریسم، در شکلدهی، پشتیبانی و حمایت از اقدامات تروریستی نقش بهسزایی داشت . درکالبد شکافی اینکه چه مجموعههایی در ایجاد تروریسم ذینفع هستند اولین بازیگر آمریکاییها هستند. دومین بازیگر بازماندگان رژیم گذشته عراق هستند.
گروه داعش، نماینده اهل سنت نیست. اینکه چرا داعش در مناطق سنینشین حضور دارد، اولاً به حضور نیروهای بعث در این مناطق برمیگردد و ثانیاً به همجواری این مناطق با مرزهای کشورهایی که امروز از تروریسم حمایت میکنند. ثالثا اینکه این تروریست ها از مرزهای سوریه هم -که دولت این کشور هنوز کنترل کافی را در آنها ندارد- استفاده میکنند. قضایای داعش در عراق، ارایه گر تصویر مناسبی از ایران است. جمهوری اسلامی ایران به خوبی نشان داده است که در سیاست خارجی خود معتدل است و چهره اسلامی غیر خشونت طلب و معقول را در سطح منطقه ای و بین المللی عرضه نموده است . مبارزه با تروریسم روندی بینالمللی است و طبیعی است که جمهوری اسلامی در این روند مشارکت فعال داشته باشد.
ضلع دوم: “جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملتها”
حضور و جنایات داعش در عراق، این فرصت را برای شهروندان و دولت عراق به وجود آورده است که بتوانند با تدبیر به استحکام وحدت ملی و ساخت هویت ملی مشترک بپردازند. پس از گذشت بیش از یک دهه از سقوط صدام، دولت و ملت عراق در تلاش ایجاد نظامی با ویژگی های یک حکومت خوب باید تلاش بیشتری انجام دهند. یک حکومت خوب باید تلاش کند تا با تامین شرایط قانونی، عدالت همگانی و دوری از فساد اداری-سیاسی، حقوق حقه همه آحاد مردم را متحقق کند. اگرچه در عراق استبداد زده پس از صدام، این امر کار سختی است، ولی شایسته است تا با تدبیر، راه برای تامین این آرمان ها هموار شده و رضایت متقابل بین حکومت کنندگان و حکومت شوندگان ایجاد شود.
کمک مالی و لجستیک برخی از کشورهای محور ارتجاع عربی منطقه خلیج فارس به گروههای تکفیری نشان دهنده آن است که متأسفانه هنوز آنان از تجارب گذشته درس نیاموختهاند و نتوانستهاند تغییر مقبولی در منش و روش سیاست خارجی خود ایجاد کنند. این دسته از کشورها از نقائص و چالشهای عمدهای در درون کشورهای خود رنج می برند و همواره به دلیل ضربهپذیری از درون، متاسفانه با نگاه ترس و دغدغه امنیتی به جمهوری اسلامی ایران و انقلاب مردمی آن می نگرند. در این خصوص لازم است با انجام اصلاحات داخلی، سطح مشروعیت خود را بالا ببرند تا اینگونه به ایران و بازیگری آن در منطقه ننگرند.جمهوری اسلامی به لحاظ گفتمانی همواره از جریان بیداری اسلامی ملتهای منطقه حمایت کرده است. این جریان شامل دو مؤلفه مهم مردم سالاری اسلامی و استکبارستیزی همراه بوده است. در ضلع دوم، مردمسالاری اسلامی همان احترام به حقوق و انتخاب ملتها برای تعیین سرنوشت خویش است.
ضلع سوم: “جنگ انسانیت با بربریت و وحشیگری”
با وجود خاستگاه های اجتماعی بسیار متفاوتی که اعضای داعش دارند، شمار بسیاری از آنها در گذشته استاد دانشگاه، پژوهشگر، مخترع، شاعر، هنرمند، روزنامه نگار و آموزگار بوده اند؛ در حالی که اکنون به سر بریدن و آدم کشتن روی آوردهاند. این افراد با این هدف به جمع داعش پیوستهاند که دنیای رویایی خود را متفاوت با آنچه غرب ترویج میکند، ایجاد کنند. با این تفاوت که اعتقادی به راه های مسالمتآمیز ندارند و تنها راه رسیدن به هدف را خشونت آن هم بدترین نوع آن میدانند.
در کنار شهرهای بزرگ در سراسر دنیا از کشورهای کوچک اروپایی مثل بلژیک و اتریش گرفته تا محله های پیرامونی نیویورک، جامعه ای در حال رشد است که می خواهد با خشونت و به هر قیمتی شده به بی عدالتی ای که احساس می کند دامنگیرش شده است، پایان دهد. فشارهای اجتماعی، نژادپرستی و مقاومت در برابر جذب شدن در جامعه ای که در آن به سر می برند عمده ترین دلیل رشد این جامعه است. برای همین می بینیم که در میان گروه های تندروی جهادی افرادی از قومیت های مختلف عربی و اسلامی، رنگین پوست ها، آفریقایی ها، سیاه موها به وفور دیده می شوند. افرادی که به صراحت می توان گفت افراد سرخورده جوامعشان هستند. این جامعه را می توان خاستگاه گروه های افراطی جهادی نظیر داعش دانست. با اینکه ابوبکر البغدادی، سرکرده اسمی داعش محسوب میشود اما کسی دقیقا نمی داند که دیگر سرکردگان داعش چه کسانی هستند. تنها چیزی که از این گروه شناخته شده این است که افراد از طبقات زیرین این شبکه ناگهان صعود می کنند و جزء فرماندهان اصلی می شوند. اعضای این گروه را عموما افراد سلاح به دست از کشورهای مختلف عربی، آفریقایی، مهاجران چچنی، اروپای غربی و اروپای شرقی تشکیل می دهند.
بازدیدها: 132