تفاوت انقلاب اسلامی با انقلاب های دیگر | عبدالله گنجی
مقدمه:
واژه انقلاب از ریشه عربی است و از تبدیل انگور به شراب به دلیل دگرگونی ماهوی الهام گرفته است. اگرچه ریشه انقلاب عربی است، اما عربها به انقلاب «ثوره» میگویند و معمولاً لفظ انقلاب را برای کودتا به کار میبرند. در علم سیاست به پدیدهای انقلاب میگویند که در یک کشور مستقل اتفاق افتاده باشد. قیام علیه استعمار خارجی را نمیتوان انقلاب دانست. در علم سیاست به اصالت انقلابهایی نظیر هند، الجزایر، کوبا و امریکا با تردید نگاه میکنند، زیرا در آنجا استعمار خارجی را اخراج کرده و حاکم مستبد بومی را سرنگون نکردهاند. بنابراین اصیلترین انقلابهای جهان را میتوان انقلاب انگلستان، فرانسه، روسیه، چین و ایران دانست. در این میان ایران تنها کشور جهان است که در 100 سال دو بار در آن انقلاب به وقوع پیوسته است.
انقلابهای مذکور از جهت رهبری، ایدئولوژی طبقات اجتماعی حاضر در انقلاب، اهداف، علل، آرمانها و مسیر طی شده، سرنوشت متفاوتی دارد. اما بین اندیشمندان علم سیاست در جهان در این موضوع اتفاقنظر وجود دارد که انقلاب اسلامی یک انقلاب اصیل و استثنایی است که از جهت اهداف، ماهیت و طبقات اجتماعی، رهبری و ایدئولوژی کاملاً متفاوت و متمایز از همه انقلابهاست، به صورتی که تئوریهای انقلاب را دچار «بحران معنا» کرد، زیرا هدف چهار انقلاب دیگر صرفاً اقتصادی است، اما هیچ کس نمیتواند بگوید در انقلاب اسلامی حتی یک شعار یا پلاکارد اقتصادی در دست مردم بوده است. این در حالی بود که 46 درصد مردم ایران زیر خط فقر بودند، اما انقلاب آنها تنها انقلاب فرهنگی و اعتقادی جهان است. در ادامه خصایص و ویژگیها، آرمانها و تمایزات این انقلاب با انقلابهای دیگر با عنایت به شاخصهایی که امام خامنه ای در بیانیه گام دوم انقلاب ذکر میکنند، مقایسه خواهد شد.
بیانیه گام دوم میتواند مبنای شناخت روانشناسی مقام معظم رهبری نیز باشد. علایق، سلایق، آرزوها، آرمانها، اولویتها و اهداف وی را میتوان در این بیانیه دید.
ساختار بیانیه گام دوم
برای فهم و تببین چیستی و چگونگی اجرایی شدن بیانیه گام دوم انقلاب ابتدا باید آن را در تراز نویسنده درک کرد و سپس به تحلیل، تبیین و پیدا کردن راههای تحقق آن همت گماشت. از مهمترین نیازمندیها برای درک آن شناخت ساختار بیانیه است.
بیانیه گام دوم، دارای سه بخش اساسی است که برای هر بخش باید اقدام متفاوت و متناسب انجام داد. بنابراین فهم ساختار آن میتواند ساختار ذهنی خواننده را سامان دهد و نحوه برنامهریزی برای تحقق آن را رهنمون شود.
بخش اول: خصایص، ویژگیها و تمایزات انقلاب اسلامی
در این بخش با ویژگیهای انقلاب اسلامی و تفاوت آن با سایر انقلابها آشنا میشویم. برای درک ارزشها، ویژگیها و تمایزات انقلاب اسلامی با انقلابهای دیگر، اشراف بر انقلابهای دیگر ضروری است، بدون شناخت انقلابهای دیگر خصوصاً انقلابهای بزرگی چون انقلاب روسیه، فرانسه، چین و انگلیس نمیتوان ارزشها و اصالتهای انقلاب اسلامی را درک کرد. مقام معظم در اینباره به مسائلی مانند حفظ جوشش انقلابی در عین نظم سیاسی و اجتماعی، حفظ روحیه انقلابی در عین تشکیل حکومت اشاره دارند که خصلت منحصر به فردی در انقلاب اسلامی محسوب میشود. مروت انقلابی، تجدیدنظرناپذیری، مداومت انقلاب اسلامی، خیانت نکردن به آرمانها و حفظ اصالت شعارها، مردمیترین انقلاب جهان از جهت حضور همه اقشار (برخلاف انقلابهای دیگر که خاص یک قشر است) از جمله دیگر خصایصی است که در این بخش باید تبیین شود.
بخش دوم: چگونه جلو آمدیم و اکنون کجا ایستادهایم
در این بخش به چالشها و کامیابیها و توطئههای دشمنان و دستاوردهای مادی و معنوی انقلاب اسلامی میپردازند. رشد علمی و فرهنگی، نظامسازی، اقتدار ملی، قدرت منطقهای، تحقق مردمسالاری دینی در کشور، معنویت و شهادت و… از جمله این دستاوردهاست. معظمله به دست آوردن این دستاوردها را در عین «بیتجربگی» میداند به این معنی که از جایی الگو و الهام نگرفتیم. کامیابیها محصول عمل، تلاش و اندیشه بومی است و هر کجا انقلابی عمل کردهایم، دستاوردها نیز محقق شده است. جامعیت حرکت انقلاب اسلامی و عدم رشد تکبعدی از جمله مؤلفههای قابل درک در بخش دوم است که توأم با تلاش در عین درگیری و چالش با دشمنان در تحریم، جنگ، تجزیهطلبی و … بوده است.
قیاس دستاوردهای 40 ساله نه صرفاً در حوزه مادی توسعه بلکه در تمامی ابعاد همچون استقلال سیاسی، وحدت ملی، غرور و عزت و اقتدار ملی در این بخش مورد تأکید قرار گرفته است.
بخش سوم: به کجا میرویم و چگونه باید برویم
در این بخش نقشه راه تمدنسازی با افق بلند با محورهای ششگانه مورد توجه قرار گرفته و خطاب به جوانانی است که سکاندار همه عرصههای علمی، فکری و مدیریتی کشور در آینده خواهند شد. این بخش نیاز به پیدا کردن راهکارهای عملیاتی دارد و چگونگی اجرا باید مورد توجه قرار گیرد. محورهای ششگانه مورد نظر در این بخش نشان میدهد شرط حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی درک جامعیت این بیانیه است. اقتصاد به عنوان یک محور اساسی در کنار دیگر ابعاد مانند سبک زندگی، عزت ملی در روابط خارجی، معنویت و اخلاق، مرزبندی با دشمنان و… مورد توجه قرار گرفته است. جامعیت این خصایص و ویژگیها نشان میدهد که انقلاب اسلامی در ادامه مسیر خود بر اصول اولیه همچون اسلام سیاسی، روح اسلام انقلابی، حفظ استقلال سیاسی و عزت ملی اصرار خواهد داشت. مرزبندی تمدنی با غرب لازمه هویت و تمدن متمایز مبتنی بر مبانی درون دینی است که در این بخش مورد توجه و دقت قرار گرفته است. بیانیه گام دوم در دو بخش حوزه عمومی و حاکمیت توأمان باید مورد بررسی قرار گیرد. عملیاتی شدن بخشهایی از آن مانند ورود جوانان به عرصههای مدیریتی کشور نیاز به قوانین و ضوابط حاکمیتی دارد که مجلس و دولت باید با کمک اتاقهای فکر نظام بدان اهتمام ورزند.
آنچه در ادامه خواهد آمد مربوط به بخش اول بیانیه است که به خصایص، ویژگیها و تمایزات انقلاب اسلامی با انقلابهای دیگر میپردازد. البته تا حدودی به بخش دوم نیز مرتبط است، اما به بخش سوم که نگاه به آینده است و باید فراتر از تبیین به چگونگی آن اندیشید، مرتبط نخواهد شد.
خصایص و تمایزات انقلاب اسلامی:
در بخش اول بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی مقام معظم رهبری به معرفی انقلاب اسلامی میپردازند. ابعاد و اهداف و آرمانهای آن را توصیف میکنند و تمایزات آن را برجسته مینمایند. شرط ارزشگذاری برای درک تمایزات و خصایص اختصاصی انقلاب اسلامی شناخت اجمالی از انقلابهای دیگر است. مقایسه انقلاب اسلامی با انقلابهای بزرگ دیگر میتواند معنادهی به آن را تسهیل و ارزش آن را برجستهتر کند. در ادامه به ویژگیهای اصلی مندرج در بیانیه گام دوم با اشارهای به انقلابهای دیگر میپردازیم.
1- ایدئولوژی: ایدئولوژی لازمه هر انقلاب کلاسیک است (انقلاب غیررنگی). به تعبیر دیگر هیچ مبارزهای بدون ایدئولوژی اتفاق نمیافتد. ایدئولوژی بایدها و نبایدهای یک انقلاب را ترسیم و غیریت و هویت آن را متمایز و ماهیت حقیقی آن را معرفی میکند.
انقلاب اسلامی تنها انقلاب جهان است که از ایدئولوژیهای ماتریالیستی پیروی نمیکند. پیوند اعتقادی و الهی امام و امت در آن جلوهگری مینماید و عنصر شهادت برای اهداف متعالی و غیرمادی مفهومسازی میشود و دوگانه حسینی- یزیدی قدرت بسیجگری انقلاب اسلامی را به اوج میرساند. حال آنکه انقلابهای دیگر از سه تئوری پیروی میکنند؛ 1- فقر عامل انقلاب، 2- رفاه عامل انقلاب و 3- فقر بعد از رفاه عامل انقلاب. در چین دهقانان، در روسیه و فرانسه کارگران و در انگلیس کارگران و زمینداران کوچک برای رفاه بهتر قیام کردند، اما انقلاب اسلامی در تعریف بنیانگذار آن «پرتویی از نور عاشوراست» یا اینکه «نور خدا در این کشور جلوهگر شده است. قدر این جلوه الهی را بدانید» بنابراین انقلاب اسلامی تنها انقلاب جهان است که از وحی و آسمان الهام میگیرد و فریاد عزتطلبی را مبنی بر «قاعده نفی سبیل» فریاد زده است. ماتریالیسم و مادیگرایی در آن راهی ندارد و خالصاً برای آزادی و حاکمیت احکام الهی است.
2- مروت انقلابی:
مقام معظم رهبری یکی از خصایص انقلاب اسلامی را مروت انقلابی میدانند. برای درک این مهم باید سطح و میزان خشونت انقلابیون در کشورهای دیگر با انقلاب اسلامی مقایسه شود. بعد از فروپاشی نظام پیشین در ایران، حداکثر افرادی که از نظام پیشین محاکمه و اعدام شدند به 150 نفر نمیرسید، حال آنکه تصفیههای خونین در انقلاب چین، روسیه و فرانسه میلیونی است. مواجهه نظام با بنیصدر نمونه دیگری از مروت انقلابی است که اجازه دادند از کشور خارج شود و دو گزاره اعدام و حبس را برای او اعمال نکردند. نمونه دیگر مواجهه نظام با طراحان تقلب و فتنه 1388 است. بهرغم اینکه نظام میدانست که این کار یک طراحی از قبل انجام شده بود که با هدف انقلاب رنگی صورت گرفت و خروج بر حاکمیت و عدم تمکین به قانون نتیجه آن بود، اما از اعدام سران و طراحانش خودداری کرد. تحمل همسایگانی که در جنگ هشت ساله با همه وجود در خدمت صدام بودند نیز نمونه دیگری از این دست مروت است. خشونت در علم سیاست برای انقلابها امری پذیرفته شده است، اما حداقل بودن آن در انقلاب اسلامی وجه تمایز آن با انقلابهای دیگر است، حتی در انقلاب چین پس از 17 سال از انقلاب بیش از یکصد هزار نفر از انقلابیون را به دلیل انحراف از اصول اولیه انقلاب اعدام کردند، اما انقلاب اسلامی با ریزشها با تساهل برخورد کرده است.
3- تجديدنظرناپذيري در عين تصحيح اشتباهات:
تجديدناپذيري اصول و مباني از كليديترين بخشهاي بيانيه گام دوم است كه بسياري را عصباني كرد. اينكه از چه چيز كوتاه نميآييم و چه چيزي را اصلاح ميكنيم بايد روشن و شفاف شود. بدون ترديد همه مواردي كه كاميابيهاي نظام جمهوري اسلامي را به ارمغان آورد بايد استمرار يابد و همه آنچه ايران را نسبت به گذشته معاصر با قامتي بلندتر و مقتدرتر نشان ميدهد بايد مورد تأكيد قرار گيرد. به صورت طبيعي تجديدنظرناپذيري در اصول و آرمانهاي اساسي است كه جنبه هويتي به خود گرفته است.
مؤلفههاي اساسي همچون مردمسالاري ديني (اسلاميت- جمهوريت)، اسلام سياسي، اصرار بر تمايز هويتي و تمدني با غرب خوب/ بد، جستوجوي عزت در سايه اسلام، بوميگرايي در مدلهاي اداره كشور، نظامسازي و دانش، كم كردن سلطه جهانخواران از حوزه جهان اسلام، باور به جامعيت و جهانشمولي اسلام، اعتقاد به اسلام اجتماعي، اصرار بر امام، ولايت فقيه، استقلال سياسي، نپذيرفتن بازگشت به شرايط قبل از انقلاب اسلامي و حمايت از مستضعفين و مظلومان از جمله اصولي هستندكه تجديدنظرناپذير خواهند بود.
در تبیين چرايي اصرار بر موارد ذكر شده كافي است تا ايران امروز را با 230 سالي كه با غرب آشنا شديم، مقايسه كنيم، تجزيه كشور، قراردادهاي استعماري، كودتا، حاكمان دستنشانده، انتخاب نخستوزيران و صدراعظمان توسط غرب، كاپيتولاسيون، حق توحش، نبود مردم در صحنههاي سياسي و اجتماعي كشور، ژاندارمي منطقه و… به ما گوشزد ميكند كه تجديدنظرطلبي به معناي تحجر و واپسگرايي و غلتيدن در دامن نظام سلطه است.
تمرين و تجربه استقلالخواهي در 40 سال گذشته و ايجاد بنيانهاي مستحكم اعتقادي و فكري و زيربنايي و ايستادگي مقابل قلدران عالم در جنگ نامتقارن كه مبني بر باور ديني و حضور مردمي است ما را مصمم ميكند كه تجديدنظرطلبي به معناي خودكشي و حذف همه آوردهها و فروريختن بنيان رفيعي است كه حضرت امام با گفتماني متمايز در جهان معاصر به ارمغان آورد. تجربه 230 ساله آشنايي با غرب نشان ميدهد كه هيچ شاخصي جز اسلام نميتواند وجه تمايز و شاخص مقاومساز و ظلمستيز ايرانيان گردد.
ايران معاصر نشان ميدهدكه نحلههايي همچون مليگرايان و روشنفكران در نگرش و عمل، پيادهنظام انديشه و مرام غرب بودهاند. يا از كنار آوردهها و داشتههاي بومي گذشتهاند يا از آنها ابراز برائت كردهاند. اما امام ثابت كرد كه كليد مقابله با تحقيركنندگان داخلي و خارجي ايران، اسلام است و مردم نيز لبيك گفتند و ثابت شد همه تفكرات و افرادي كه قبل از امام با پهلويها در چالش بودند، فاقد پايگاه مردمي جهت تغيير بودهاند و علت اصلي عدم اقبال مردمي به آنان نيز عدم تمسك آنان به اسلام بوده است.
اما در بعد اصلاح خطاها و اشتباهات بايد دقت شود كه با تجديدنظرطلبي اشتباه گرفته نشود، روشها، تاكتيكها، سياستها و برنامهها در بستر زمان دچار قبض و بسط ميشوند، اما اجتهاد در اصول هرگز صورت نميگيرد.
نظام اسلامي اصلاحات بارز و برجستهاي در 40سال گذشته انجام داده است كه ميتوان به مواردي مانند اصلاح قانون اساسي، تمركز در قوه مجريه، تمركز در رهبري، ايجاد مجمع تشخيص مصلحت در قانون اساسي با هدف تشخيص مصلحت مردم (بخوانيد مصلحتسنجي برخلاف شرع و قانون)، پيشگيري از ورود دگرانديشان به حكومت با هدف پيشگيري از استحاله و انحراف آن، بازگشت از اشتباه كنترل جمعيت، اعتراف به ضعف در اجراي عدالت در كشور و تلاش براي اصلاح آن، اصلاح بسياري از قوانين دهه اول انقلاب، مردمي كردن امنيت در مناطق مرزي، تلاش جهت ورود جوانان به حوزههاي مديريتي و عبادي كشور و اخيراً اصلاح اشتباه بانكداري نيروهاي مسلح نمونههايي است كه نظام اسلامي دست به اصلاح زده يا ميزند.
اگر كسي اصلاح اشتباهات را به معناي بازگشت كساني كه با انقلاب اسلامي سرنگون شدهاند يا ورود كساني كه سكولاريسم را فرياد ميزنند بداند، مطالبه اشتباهي است. در همه پيشنهادات اصلاحي بايد همسويي اسلام و جمهوريت با هم صورت گيرد و هر پيشنهاد اصلاحي كه يكي را ناديده بگيرد يا در گفتمان و رفتار نمود نداشته باشد، به معني تجديدنظرطلبي است و حتماً مورد توجه نخواهد بود و با انديشه بنيانگذار نيز در تعارض خواهد بود.
در انقلاب چين پس از فوت مائو، تجديدنظرطلبي اتفاق افتاد و امروز كشور چين از انقلاب كمونيستي فقط تكحزبي بودن آن را نگه داشته است، اقتصاد خصوصی به رسميت شناخت شد و بويي از انقلاب 1949 در چين نميآيد. در روسيه انقلاب لنين توسط استالين به يك ديكتاتوري خشن تبديل شد كه شدت خشونت و فشار منجر به ايجاد زمينههاي فروپاشي شوروي سابق شد. در غرب (فرانسه – انگلستان) انقلابهايي كه براي مساوات، عدالت و برابري انجام شد در بستر تاريخي به سرمايهداري بيرحم تبديل شد. به صورتي كه هماكنون پنج ماه است روزهاي شنبه پاريس مركز تجمع معترضان عليه نظام سرمايهداري است و دهها تن كشته و مجروح و صدها تن روانه زندان شدهاند.
4- پيشبرندگي با جوشش انقلابي و نظم سياسي- اجتماعي به صورت توأمان
معمولاً انقلابهاي جهان پس از پيروزي و تثبيت به نهادسازي مشغول ميشوند و ماهيت و روحيه انقلابي رخت برميبندند. از خصايص منحصر به فرد انقلاب اسلامي اين است كه در عين نظامسازي و تولد محصولي به نام «جمهوري اسلامي» روحيه انقلابي در كشور حفظ شد و سّر استقامت ما در اين 40 سال در همين نقطه است. زيرا ماهيت حقوقي صرف (جمهوري اسلامي) كه مشحون از بوروكراسي و ديوانسالاري است نميتواند مقابل آن همه هجمه جهان استكبار تمام قامت بايستد، جوشش انقلابي همزمان با نظم سياسي و اجتماعي يعني در عين حفظ ديوانسالاري، روحيه شهادتطلبي و استكبارستيزي همزمان در كشور حفظ شده است.
حضرت امام خميني وقتي دستاوردهاي جنگ تحميلي را برميشمارند، مهمترين آن را «استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ» ميداند (صحيفه امام جلد 21- 3/12/67). بنابراين امام نيز معتقد به استمرار روح انقلابي در كشور بود و خود ايشان در سالهاي 1366 و 1367 به مراتب انقلابيتر از سالهاي اوليه انقلاب بود. اگر در سالهاي اوليه كفه ترازوي مبارزه ايشان پهلوي بود، در اواخر عمر كفه ترازوي مبارزهاش عليه استكبار بود كه:«ما درصدد خشكانيدن ريشههاي فاسد سرمايهداري، كمونيسم و صهيونيسم در جهان هستيم و تصميم گرفتهايم به ياري خداوند بزرگ نظامهايي كه بر اين سه پايه استوار است، نابود سازيم و اسلام رسولالله(ص) را جايگزين کنیم. (همان -29/4/67) بنا بر آنچه نظام جمهوري اسلامي را تاكنون در جهان متمايز و برجسته نموده است حفظ اين روحيه انقلابي و تسليم نشدن به خاطر مشكلات روزمره است.
ماهيت حقيقي و حقوقي:
حضرت آيتالله خامنهاي جوشش انقلابی همزمان با نظم سیاسی را به صورت ديگري نيز در 24/9/1387 در دانشگاه علم و صنعت طرح کردند. ایشان معتقدند: نظام جمهوري اسلامي داراي دو ماهيت/ هويت/ ساخت است. يك ماهيت حقوقي دارد كه همين ساختارهاي نظام هستند؛ سه قوه، خبرگان رهبري، نيروهاي مسلح و… يك ماهيت حقيقي دارد كه عبارت از روح آن ماهيت حقوقي است و معتقدند ماهيت حقيقي به مثابه مظروف است كه اگر در ظرف جمهوري اسلامي ريخته نشود، مثال جمهوري اسلامي مثال دندان پوكي است كه به ظاهر زيباست، اما با اولين ضربه سخت فرو ميپاشد. محتواي ماهيت حقيقي نظام جمهوري اسلامي از نظر ايشان عبارت است از: دشمنشناسي، استكبارستيزي، برادري و برابري، مردمي بودن مسئولان، نفي اشرافيگري، عدالت، تكريم شهيدان و فرهنگ شهادت. اين خصايص را اگر از نظام جمهوري اسلامي جدا کنیم، ديگر خاصيتي نخواهد داشت. در اين صورت امام و رهبر نام اين نظام را «جمهوري اسلامي اسمي» ميگذارند كه يا با نظامهاي ديگر فرقي نميكند (رهبري معتقدند) يا با نظام طاغوت فرقي نميكند(امام معتقد بودند). اگر به دستاوردهاي انقلابي اسلامي نيز نگاه كنيم هرجا كه به قله رسيدهايم، مديون روح اسلام انقلابي و حضور انقلابيون بودهايم. روشنفكران و غير انقلابيون در اين 40 سال آورده خاصي براي ملت ايران نداشتهاند، اما اگر در هستهاي به قله رسيديم مديون يك انقلابي مؤمن به نام شهيد شهرياري هستيم. در موشكي مديون تهراني مقدم و در سلولهاي بنيادي مديون مرحوم كاظم آشتياني هستيم و…
آنچه ما را در مقابل امريكا نگه داشته و از سوي ديگر موجب جذابيت براي ملتهاي تحت ستم و مسلمانان آزاده شده است نيز همين روحيه انقلابي است وگرنه ماهيت حقوقي جمهوري اسلامي به خودي خود جذابيتي ندارد.
اين روحيه در انقلابهاي ديگر استمرار نيافت، به همين دليل تبديل به نظامهاي بوروكرات شدند و به سكون رسيدند و پس از رفاه احتمالي به كلي اهداف انقلاب فراموش شد، اما مقام معظم رهبري همچنان مو به مو بر راه امام اصرار دارند و كوتاه نميآيند و هزينه آن را نيز پرداخت كردهاند و معتقدند در گام دوم انقلاب نيز اگر جوانان همتراز انقلاب اسلامي ميداندار آن باشند ميتوانند قلههاي بزرگتري را فتح کنند؛ چراكه در گام دوم انقلاب بسياري از زيرساختهايي كه در گام اول نبود، به وجود آمده و ادامه راه را تسهيل نموده است.
5- مردمي بودن
از جمله تأكيدات رهبري در بيانيه، گام دوم مردمي بودن انقلاب اسلامي است. اين خصيصه را همگان قبول دارند، اما چگونگي آن را نميدانند. شرط ارزشگذاري بر اين خصيصه انقلاب اسلامي اطلاع از انقلابهاي ديگر است. انقلابهاي بزرگ ديگر جهان «تك قشري» هستند. انقلاب چين انقلاب، دهقاني – روستايي است. در روسيه انقلاب كارگري است، در فرانسه انقلاب كارگري است و در انگلستان كشاورزان عليه زمينداران بزرگ به ميدان آمدند و قدرت وابسته به اشراف را مشروطه كردند، اما در انقلاب اسلامي «همه قشري» جايگزين تكقشري شد. نميتوان هيچ قشري را محور انقلاب اسلامي دانست يا حذف كرد. كارگران، معلمان، اساتيد، دانشآموزان، بازاريان، روحانيون، اصناف،نظاميان و … همه در انقلاب اسلامي حضور داشتند و هيچ قشري نميتواند خود را سرآمد معرفي کند، به همين دليل رهبري، انقلاب اسلامي را اصيلترين انقلاب تاريخ ميداند كه همه ملت در آن حضور دارند. تنها انقلابي است كه بهرغم اينكه 46درصد مردم زير خط فقر زندگي ميكنند، اما در شعارهاو پلاكاردهاي انقلابيون يك شعار اقتصادي وجود ندارد. آزادي و حاكميت اسلام و استقلال شعار اصلي انقلاب است و به قول خانم «هانا آرنت» از نظريهپردازان انقلاب، «من انقلابي را ميستايم كه براي آزادي باشد نه براي شكم.»
از فرداي پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون نيز جمهوري اسلامي همه بحرانها و مسائل خود را با حضور ملت رفع كرده است. جنگ تحميلي هشت ساله، بحران 1378، فتنه 1388، تجزيهطلبی، ايستادن مقابل قلدرهاي جهان و … فقط با حضور مردم حل شده است و قدرت بسيجگري نظام اسلامي مديون ملتي است كه بهرغم همه سختيها، كاستيها تصميم به عدم تسليم و استقلالخواهي گرفته است.
6- عدم خيانت به آرمانها و حفظ اصالت شعارها
انقلابها بعد از تثبيت معمولاً از شعارهاي اوليه عدول ميكنند. علت اصلي اين عدول، ماترياليستي بودن ايدئولوژي انقلاب است. كمال در انقلابهاي ديگر صرفاً رفاه بهتر است و هر روش و جهتي كه آن را محقق كند مورد توجه قرار ميگيرد. در انقلاب اسلامي آرمانها در تراز جامعيت و جهانشمولی اسلام طرح و قواعد الهی بر اصول آن حاكم شد.
اينكه رهبر انقلاب بر حفظ اصالت شعارها اصرار دارد و با صراحت بر عدم خيانت به آرمانها تأكيد ميكند، به اين معناست كه رهبران انقلاب اسلامي با همان اهداف و آرمانها و شعارهايي كه مردم را به ميدان آوردند، ادامه مسير را طي كردند. رهبران انقلاب اسلامي برخلاف ديگر رهبران انقلابها، مردم را سپر تكثر ثروت يا تعيش خود نكردند و صادقانه با مردم پيش آمدند. اينطور نبود كه مردم فرزندان خود را به قربانگاه بفرستند و رهبران انقلاب به دنبال قدرت و ثروت و سازش باشند. اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي به خاطر توسعه و رفاه بهتر به مسلخ برده نشد و در مقابل فشارهاي دشمنان، مسئولان دوگانه رفتار نكردند. حضرت امام(ره) در اين باره ميفرمايند: «كسي گمان نكند ما راه سازش با جهانخواران را بلد نيستيم، اما هيهات كه خادمان اسلام به ملت خود خيانت كنند.» (صحيفه امام، جلد 20-29/4/1367)
آرمانهاي انقلاب اسلامي از اول در سه سطح 1- ايران و ابعاد مختلف آن نظير، عدالت، توجه به مستضعفين، استقلال سياسي و اقتصادي.2- جهان اسلام نظير وحدت مسلمانان در مقابل قلدران عالم و حمايت از سربازان جهان اسلام در جنگ اعتقادي.3- عالم مستضعفين و بيداركردن مستضعفين جهان عليه استكبار پايهگذاري شد. امام(ره) درباره گروه اخير ميفرمايند: «اي محرومين و مستضعفين جهان! از اين برزخ بيانتهايي كه انقلاب اسلامي عليه جهانخواران آفريده است، استفاده كنيد. بيدار شويد كه در كنار لانههاي گرگ زندگي ميكنيد.»
امروز پس از 40 سال از انقلاب همچنان وحدت جهان اسلام، مبارزه با استكبار، اصرار به عدم سازش با جهانخواران و توسعه بومي،خودكفايي و تبديل شدن جهان اسلام به قدرت جهاني مدنظر انقلاب اسلامي است.
مطالعه موردي:
انقلاب چين در سال 1949 با هدف عدالت و برابري توسط دهقانان شكل گرفت. مائو رهبر انقلاب چين آنقدر بر مستضعفين اصرار داشت كه انقلاب كمونيستي شوروي سابق را همان نظام سرمايهداري ميدانست و تلاش ميكرد قرائتي متفاوت از انقلاب خود با عنوان «كمونيزم چيني» ارائه كند. 17 سال پس از پيروزي يعني در سال 1966 مائو متوجه شد كه بسياري از همراهان و انقلابيون از آرمانهاي انقلاب چين عدول كردهاند. گاردي را با عنوان «گاردسرخ» به فرماندهی همسرش شكل داد. وظيفه اين گارد تصفيه حزب كمونيست از كساني بود كه از آرمانهاي كمونيست عدول كرده بودند. بيش از يكصد هزار نفر از حزب كمونيست اعدام شدند و نام آن را نيز «انقلاب فرهنگي چين» گذاشتند. (ما هم انقلاب فرهنگي داشتيم، اما بدون خشونت بود و البته توفيقي هم نداشت)
بعد از فوت مائو جانشينان وي احساس كردند بايد مسير ديگري را انتخاب كنند، زيرا آن يكصد هزار كشته در پرونده انقلابيون چين ثبت بود. از سوي ديگر هويت و داشتههاي خود را مديون مائو ميدانستند، بنابراين از آرمان هاي انقلاب عدول و راه ديگري را انتخاب كردند. اقتصاد خصوصي و سرمايهداري و … انتخاب کردند، اما صرفاً تكحزبي بودن کمونیست باقي ماند. ولي براي اينكه بگويند ما جانشينان مائو هستيم (با شروع حكومت دنگ شيائوئينگ) صرفاً عكس مائو را بالاي سر خود نصب ميكردند و راه خود را ميرفتند و اكنون نيز اينگونه است. حال آنكه در انقلاب اسلامي اينگونه نشد. رهبر انقلاب از سلف خود يعني امام خميني به عنوان «يگانه دوران» و «امام استثنايي» نام ميبرند و وي را در دامنه عصمت ميدانند و در خرداد 1397 در حرم امام فرمودند: «ما راه امام را مو به مو دنبال كرديم» و برخي از محورهاي آن را برشمردند. نبرد 40 ساله با امريكا نيز نشان ميدهد كه علت دشمنيهاي آنان ثباتقدم نظام جمهوري اسلامي بر آرمانهاي اوليه است؛ آرمانهايي كه حتي برخي از انقلابيون را نيز خسته كرد و به ریزشها پيوستند و نتوانستند بين رفاه و مبارزه جمع نمايند، اما كليت مسير انقلاب اسلامي بدون تحريف و سازش به سمت تمدن اسلامي در گام دولت در حركت است تا پس از تحقق جامعهپذيري به سمت تمدن اسلامي رهنمون شود.
منابع و مآخذ:
1- WWW.KHAMENEI.IR
2- صحیفه امام جلد 21
3- کالبدشکافی چهار انقلاب، کلارنس کرین برینتون، ترجمه محسن ثلاثی، نشر زریاب، 1390
4- انقلاب چین، جرم چه آن، ترجمه ضیاء شفیعی، تهران 1360
5- مارکسیسم چینی، ادریان چان، ترجمه بهرام نوازنی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1383
6- روزنامه جوان 18/12/1397
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 14