*تفاوت حلم و صبر
فرق اساسی حلم و صبر در این است، صبر کاری است که در بیرون بر انسان وارد میشود و انسان باید در برابر آن خویشتنداری کند؛ یعنی مشکل را حل کند و آن یا صبر «عَلَی الطَّاعَهِ» است، یا صبر «عِنْدَ الْمُصِیبَهِ» است، یا صبر «عَنِ الْمَعْصِیَه»؛[۱] یعنی یا باید طاعتی را انجام دهد که دشوار است،روزه ماه مبارک رمضان را میگیرد, اعتکاف را انجام می هد, این صبر در طاعت است. یک وقت است که خدای ناکرده مصیبت سختی بر انسان وارد میشود که این صبر «عِنْدَ الْمُصِیبَهِ» است. کسانی که ﴿إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ﴾[۲] اینها کسانی هستند که ﴿أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾،[۳]
صبرِ «عَنِ الْمَعْصِیَه» نه «عِند الْمَعْصِیَه»، مثلا جوانی، خیال کرده خطری در پیش هست، فوراً صبر کرده، ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ﴾[۴] را رعایت کرده، این صبر «عَنِ الْمَعْصِیَه» است. این معنی صبر است؛ امّا اگر برای انسان حادثهای پیش آمد و او عصبانی نشد، این جزء صبر نیست، این جزء حلم است. بار سنگین غضبی بر روی او پیدا شد، اگر این غضب او را وادار کرد که خلاف بگوید و دست به خلاف بزند، معلوم میشود حلیم نیست، این بار را نتوانست ببرد؛ امّا اگر «عندالغضب» آن «طیش» و حمله و خشم را مهار کرده است و این بار سنگین غضب را بُرد، میگویند او شخصی حلیم است؛ در تعبیرات فارسی میگویند بردبار است. کلمهای که به تنهایی معنای حلم را برساند ما در فارسی نداریم، یا پیدا نکردیم، این نظیر صبر نیست، صبر کاملاً از مسئله حلم بیرون است، حلم کاملاً از مسئله صبر جداست.
*حلم از اوصاف برجسته الهی
حلم از اوصاف برجسته و اسمای حسنای ذات اقدس الهی است که خدا حلیم است. درباره انبیاء و درباره اهل بیت(علیهم السلام) همین طور است و به عالمان دین هم دستور دادند که علم فراهم کنید و وزیر علم را که حلم است تهیه کنید. وزیر به کسی میگویند که وِزر, سنگینی آن بار را به دوش بکشد. در بخش پایانی سوره مبارکه «فتح» فرمود ملّت مسلمان ملّتی است که وزیر سرِ خود دارد، وزیرِ او از خود اوست، مثل خوشه گندم، این خوشه گندم وزیرش از خودش است، فرمود: ما امّت اسلامی را در تورات و انجیل معرفی کردیم که امت اسلامی چگونه هستند ﴿کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ﴾،[۵] مثل یک خوشه گندم هستند که این خوشه گندم؛ نظیر خوشه گُل نیست که به فکر ظرافت و شَفّافی باشد، بلکه چنین میگوید: من میخواهم بار بدهم, میوه بدهم, روی پای خودم بایستم، و ساق داشته باشم، من تا کمربند از خودم نداشته باشم که نمیتوانم بایستم و میوه بدهم، آنکه میخواهد گُل دهد خیلی به این فکر نیست که حالا کمربند داشته باشد، میبینید این شاخه صاف میرود بالا؛ امّا خوشه گندم و جو و برنج و اینها بعد از چند سانت فوراً کمربند محکمی از خودشان میزنند این را میگویند وزیر, فرمود: ﴿فَآزَرَهُ﴾ این ﴿فَآزَرَهُ﴾؛ یعنی وزیر درست کرده، ثِقل و وزانت و سنگینی خود را خودش تهیه کرده، از خود وزیر دارد، وزیرِ خودی دارد نه بیگانه, به چوب و به قیّم و مانند آن تکیه نمیکند، تا اگر باد وزید و آنها کنار رفتند این بیفتد، لذا احساس می کند اگر کمربند نداشته باشد و خودکفا نباشد، ممکن است کسی تحریمش کند، آن چوب را از او بگیرد و چون میخواهد میوه دهد. ﴿فَآزَرَهُ﴾ وقتی وزیر از خود داشت, کمربند از خود داشت, گِره از خود داشت، ﴿فَاسْتَغْلَظَ﴾ نیرومند میشود، آن وقت ﴿فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ﴾ روی ساق خودش میایستد، آن وقت میوه خودش را میدهد. فرمود ما مسلمانها را در تورات و انجیل اینچنین معرفی کردیم؛ این یک جمله خبریه است که به داعی انشا القا شده؛ یعنی مسلمانان اینچنین باشید، ما شما را اینچنین معرفی کردیم؛ یعنی مسلمان آن است که روی پای خودش بایستد. به هر تقدیر حلم و بردباری چیزی است که کاملاً مرز آن از صبر جداست، حادثه سنگینی که در درون انسان غضب کرده پیدا شد اگر بتواند این بار را ببرد؛ در چنین حالتی میگویند این شخص حلیم است؛ پس صبر چیز دیگر است و حلم چیز دیگر.
پرسش: ببخشید حلیم و کریم..
پاسخ: آن «کظیم» «کظم غیظ» است، «غیظ» با همان حلم سازگارتر است، آن فرونشاندن حرف دیگر است و بردن این بار که به مقصد برساند و بهجا مصرف کند، حرف دیگر است. یک وقت است کسی از هر نظری بیتفاوت است، یک وقت است نه, این خشم خود را به کار میبرد، فرمود: ﴿وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَهً﴾[۶] یا به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾،[۷] کجا این خشم را به کار ببرد، کجا به کار نبرد، این با حلم سازگار است
.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی اسرا
[۱]. الکافی(ط ـ الإسلامیه)، ج ۲، ص۹۱.
[۲]. سوره بقره, آیه۱۵۶.
[۳]. سوره بقره, آیه۱۵۷.
[۴]. سوره نور, آیه۳۰.
[۵]. سوره فتح, آیه۲۹.
[۶]. سوره توبه, آیه۱۲۳.
[۷]. سوره توبه, آیه۷۳؛ سوره تحریم, آیه۹.
بازدیدها: 420