می گویند که به چیزهای خوب فکر کنید که آن چیزهای خوب هم تابلوی نظام سرمایه داری است و توصیه می کنند به اخبار جنگ گوش نکنید چون منفی گرایی است!
«کسانی که با فلسفه زندگی مشکل دارند نگاه امیدبخش نداشته و با زندگی درگیر و ستیز اند؛ اما هستند عده ای از افراد که در زندگی مشکل دارند اما با نگاه خوش بینانه به خداوندی که آنها را خلق کرده و روزیشان می دهد، دست اندازهای زندگی را رد می کنند و با خوش بینی و نگاه به آینده و جهان پس از این، در عین داشتن مشکلات خوش بین اند و نسبت به زندگی احساس رضایت دارند.» این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام والمسلمین رسول حسن زاده، پژوهشگر پژوهشگاه المصطفی (ص) و عضو هیئت مدیره موسسه بهداشت معنوی است که درباره مسئله مثبت اندیشی در اسلام با شبستان در میان گذاشته و مشروح آن از نظرتان می گذرد:
آیا در آموزه های اسلامی مفهومی با عنوان مثبت اندیشی و خوش بینی داریم، این مفهوم با مفاهیم مشابه در دیگر مکاتب فکری چه تفاوت هایی دارد؟
دین می کوشد نگاه واقع گرایانه ای نسبت به زندگی در انسان ایجاد کند و در عین حال این نگاه واقع گرایانه آکنده از امید و نشاط و آینده روشن است، یعنی وقتی حجم وسیعی از آیات را در مورد فرجام بشری و سعادت او مرور می کنیم، در می یابیم دین این زندگی دنیایی را پایان حیات بشر نمی داند و برای آن ادامه ای در نظر می گیرد و فرجام و آخرتی را ترسیم می کند که با آن امید به بشر تزریق می شود.
علاوه بر این، مفاهیمی هم در متون دینی خودنمایی می کند همچون رجاء و امید که در عین امیدبخشی برای انسان، جزء نام های خداوند نیز است و به انسان توصیه می کند که زندگی خود را به امیدِ رسیدن به آرزوی بزرگ یعنی تقرب به خدا تنظیم کند.
البته درباره واژه های اَمَل، آرزو و امید باید مفصل بررسی شود تا معنای القایی آنها را دریابیم مثل اینکه رجاء و امید یا خوش بینی به چه چیزی باید داشت؟ یا متعلَقِ خوش بینی چیست؟ آیا منظور از خوش بینی، دنیوی است یا به بُعد دیگری نظر دارد؟
از مشکلات کنونی ما این است که درباره مفاهیم کلی گویی شده اما معنای دقیق آنها تصریح نمی شود همچون مثبت اندیشی و خوش بینی؛ ما در مقابل همین خوش بینی مفهومی با عنوان حزم یعنی دوراندیشی و عاقبت اندیشی داریم و جالب آنکه وقتی معنای حزم بیان می شود بار سوء ظنی نیز دارد یعنی در روایات است که نباید ساده لوحانه بینگاریم و بلکه بعضا باید گاهی نگاه بدبینانه نیز داشته باشیم به عبارت دیگر خوشبینی و عاقبت اندیشی در کنار هم مطرح می شود و اسلام به طور کلی به واقع بینی ای دعوت می کند که آکنده از نشاط و امید برای حرکت است.
چه میزان تاثیری برای این مثبت اندیشی و نگاه مثبت به زندگی در اسلام لحاظ شده است؟
در مورد خوش بینی و مثبت اندیشی بحثی داریم که نگاه انسان به زندگی فلسفه را در او شکل می دهد، انسانی که می خواهد پویا باشد و معنای انسانیت را در خود شکل دهد باید نوع نگاهش به زندگی را مشخص و نوع رضایتمندی از زندگی را تعریف کند که آیا با زندگی ستیز دارد یا خیر و آیا می تواند با آن هماهنگ باشد و مسیر خود را طی کند؟
کسانی که با فلسفه زندگی مشکل دارند نگاه امیدبخش نداشته و با زندگی درگیر و ستیز اند؛ اما هستند عده ای از افراد که در زندگی مشکل دارند اما با نگاه خوش بینانه به خداوندی که آنها را خلق کرده و روزیشان می دهد، دست اندازهای زندگی را رد می کنند و با خوش بینی و نگاه به آینده و جهان پس از این، در عین داشتن مشکلات خوش بین اند و نسبت به زندگی احساس رضایت دارند.
در مقابل هستند کسانی که با زندگی مشکل دارند حتی اگر در زندگیشان مشکلی نداشته باشند!، یعنی افرادی هستند که حتی به خود و خدای خویش بدبین اند و خوش بینی در نگاه و فکرشان محلی از اعراب ندارد.
این در حالی است که علی رغم مذموم بودن دنیادوستی، امیرمومنان علی (علیهم السلام) می فرمایند: «ای کسی که دنیا را ناپسند می شماری و نفرین می کنی اما دنیا می تواند پل سعادتی برای تو باشد و…»
داستان معروفی است از حضرت سیلمان نبی (علیهم السلام) که از خداوند متعال می پرسد: اگر آرزو نبود چه اتفاقی رخ می داد: خداوند کشاورزی را نشان می دهد که مشغول بیل زدن و کار بود و فرمود: «من آرزو و امید را از او برداشتم»، فرد دست از کار کشید و خوابید.
این یعنی آرزو و امید انسان را از مرداب زندگی بیرون می کشد و انسان اگر خوش بینی به خدا نداشته باشد حتی شاید عمل نیک و صالحی انجام ندهد؛ باید توجه داشت خوش بینی، هدفگذاری و ریلگذاری زندگی است و اگر خوش بینی نباشد نمی توان در زندگی پیش رفت و اینجا است که باید در مبانی دینی دقیق تر شویم و بدانیم گمشده زندگی ما چیست و چه چیز به زندگی ما رنگ امید می بخشد؟ و اگر امید نداشته باشیم چه عواقبی رخ می دهد و خوشبختی چه معنایی می یابد؟
آیا در آموزه های دینی ما تفکر مبنای آنچه است که ما در زندگی به دست می آوریم یا اعمالمان این مبنا را شکل می دهد؟
اتفاقی رخ داده در غرب که ما نمی توانیم بدون تحلیل آن به این سوال پاسخ دهیم، آنهم این است که نسخه ای که برای بشر در غرب پیچیده شد، جواب نداد و حاصل آن جنگ ها و ناکامی ها و بیماری های ناشی از اضطراب ها شد.
اگر به آمارها نیز مراجعه کنیم به عینه خواهیم دید این اتفاقاتی که محصول تمدن غربی است همچون جنگ و خونریزی، موجب می شود تمدن غربی متزلزل شده و از آنجایی که آینده پژوهان غربی می دانند که ادامه سلطه شان با این تمدن است، از این رو درصدد برآمدند خوش بینی نسبت به زندگی و باور مثبت را به مردم تزریق کنند؛ از این رو کوشیدند که بدلی از دین ساخته و احساس خوش بینی و خوشبختی را به مردم بدهند، حتی اگر در واقعیت رخ ندهد که در پی این رویکرد قرار شد حس جدید از معنویت به بشر داده شود.
اما جنس آموزه هایشان پویا و حرکتی نیست و انسان را به زندگی وا نمی دارد و به او حس زندگی امیدوارانه نمی دهد؛ به عبارت دیگر شاید با ریلکسیشن های لحظه ای، غم ها را از ذهن خود دور کند و حس خوب دست یابد اما از فضای واقعی دور می شود!
آنها آموزه ای به نام کارما را ترویج کرده و انسان را به تسلیم مقابل تقدیرات زندگی وادار کرده و می گویند این بازتاب زندگی گذشته شما است! چنین رویکردی خوش بینی را نسبت به زندگی از بین می برد.
علاوه بر این، آنها درباره آینده، رویاپردازی و قانون جذب را مطرح می کنند که انسان را به مسیر غیرواقع گرایی سوق می دهد؛ که شاید در لحظه حس خوبی را برای او رقم بزند اما واقعی نیست.
می گویند که به چیزهای خوب فکر کنید که آن چیزهای خوب هم تابلوی نظام سرمایه داری است و اینچنین ارزشگذاری می کنند و توصیه می کنند به اخبار جنگ گوش نکنید چون منفی گرایی است این یعنی دور شدن از واقعیت ها، چون جنگ و فقر واقعیت است و انسان را آزار می دهد!
در واقع این ادبیات القایی، انسان را در حالت خلسه نگاه می دارد تا از واقعیات دور شود و ارزشگذاری حُسن و قُبح را به امیال انسان واگذار می کنند که این از آموزه های دینی ما فاصله دارد، چراکه آنها واقع نگرند و از خوبی و بدی حسن و قبح تعریف دیگری دارند در حالی که اسلام نه فقر را قُبح می داند و نه ثروت را حُسن بلکه در نگاه دین، عدالت حسنه است و انسان اگر ظلمی دید باید مقابل آن بایستد.
پس محور مثبت اندیشی در اسلام و آموزه های آن چیست و چطور می توان خوش بین بود؟
محور مثبت اندیشی دینی خدا است و خداوند کسی است که باید نسبت به او حُسن ظن داشته باشیم اما بر اساس نگرش اومانیستی محور مثبت اندیشی، استکبار و انسان است؛ از این رو، فرقه های نوپدید وقتی دم از مثبت اندیشی می زنند، به صراحت بیان می کنند که شما اگر به مظلومی برخورد کردید بر اساس قانون کارما بدانید آن انسان در حال تزکیه است.
در کجای دین چنین نگاهی وجود دارد؟! و انسان را به سکوت برابر ظلم توصیه می کند بلکه انسان خوش بین در ادبیات دینی، انسانی است که پاداش خود را در دستان خداوند می بیند نه کارمای عصر جدیدی ها!
البته ممکن است خَلط هایی میان مثبت اندیشی فرقه ها با مثبت اندیشی ای که در علم روانشناسی طرح شده رخ دهد در حالی که بین این دو تفاوت هایی وجود دارد.
در این علم اخیرا یک روانشناس آلمانی موج جدیدی را ایجاد کرده مبتنی بر اینکه تا امروز روانشناسی به گذشته انسان نظر داشت و بر اساس آن، نگاه و تجویز و تحلیل دارد در حالی که به جای نگاه به گذشته می توان آینده ای را برای انسان تبیین کرد که با نگاه به آن به سوی آینده پیش رفت اما همین نگاه، انسان را از واقع بینی دور نمی کند، اما بالعکس فرقه های نوپدید دینی انسان را از فضای واقع نگری دور و صرفا مسائل خوش خیالانه را القاء می کنند.
بازدیدها: 630