زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَروا الحَیوهُ الدُّنیا ویَسخَرونَ مِنَ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیمَهِ واللّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب (بقره، ۲۱۲)
گزیده تفسیر
مؤثرترین راه نفوذ در انسان که با اندیشه کار میکند تصرف در اندیشه و مجاری ادراکی اوست. شیطان که از روز آفرینش انسان در کمین بود تا وی را از خدا جدا کند و پیرو خود سازد از راههای گوناگون و با انواع حیلهها در اندیشه و بینش انسان تصرف کرده و او را از حیات ابدی آخرت غافل میکند و زندگی دنیا و امور اعتباری آن را زیبا جلوه میدهد. این تزیین اغوایی و اضلالی (نه تکوینی) کار مستقیم ابلیس است؛ لیکن چون به اذن خدای سبحان است میتوان براساس توحید افعالی آن را به خداوند نیز نسبت داد.
کافران، که بر اثر نفوذ شیطان در مجاری ادراکی آنان دنیا و دنائت را در اعتقاد و عمل، جمیل و زیبا میپندارند، چون اصل دین را پوچ و افسانه میپندارند هماره مؤمنان پرهیزگار را که از عناوین اعتباری دنیا کمتر برخوردارند یا به آن اعتنا ندارند به تمسخر میگیرند؛ ولی چون ارزش و کمال انسان به ایمان و عمل صالح و رهایی از قید و بندهای دنیاست، در قیامت که ظرف
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۸، ص۲۹۰٫
^ ۲ – ـ همان، ص۲۹۱، تعلیقه ذیل روایت.
۳۴۸
ظهور همه حقایق است، برتری واقعی (مکانت و منزلت) مؤمنان با تقوا بر همگان آشکار میشود.
خدای منّان که مواهب وی مطابق فضل و کرم اوست که نامتناهی است، به هر که بخواهد حکیمانه بیشمار روزی میدهد. گاهی حتی رزق و نعمتی معین بدان سبب که ابدی و نامتناهی است به حساب در نمیآید. رزق خاصی را که خداوند به فردی عطا کرد در معاد مورد حساب قرار نمیدهد، چنان که خدا نیز در وصف ممتاز رازق بودن هرگز مورد مداقّه و محاسبه دیگران قرار نمیگیرد، زیرا همه عطاهای او حساب شده است.
تفسیر
مفردات
زُیِّنَ: «زین» به معنای زیبایی و نیکویی است؛ خواه در امور مادی باشد؛ مانند: ﴿وزَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصبیح) ۱ یا معنوی؛ مانند ﴿حَبَّبَ اِلَیکُمُ الایمنَ وزَیَّنَهُ فی قُلوبِکُم) ۲ یا در امور وهمی و خیالی؛ مانند ﴿زیّن لهم الشیطَن أعمَلهم) ۳
الحَیَوهُ: «حیات» در مقابل ممات است و از آثار آن حرکت و حس داشتن و ایجاد هماهنگی بین آنهاست. این واژه در قرآن در برابر موت و هلاک آمده است: ﴿لِیَهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَیِّنَهٍ ویَحیی مَن حَی عَن بَیِّنَه) ۴ «نُحیی
۳۴۹
>
ونُمیت» ۱ حیات دارای معنای عامی است که افزون بر حیات خداوند سبحان ۲ که حیات محض است، شامل حیات نباتات: ﴿ویُحی الاَرضَ بَعدَ مَوتِها) ۳ حیات حیوانات: ﴿رَبِّ اَرِنی کَیفَ تُحی المَوتی) ۴ حیات انسانها: ﴿وهُوَ الَّذی اَحیاکُم) ۵ حیات معنوی: ﴿فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوهً طَیِّبَه) ۶ و حیات اخروی است: ﴿واِنَّ الدّارَ الاءاخِرَهَ لَهِی الحَیَوان) ۷
منظور از حیات در آیه مورد بحث، به قرینه متصل آن، زندگی دنیوی و عناوین اعتباری آن است که شیطان آن را برای فریب انسانها تزیین کرده است.
تناسب آیات
پس از آنکه خدای سبحان در آیات گذشته، مؤمنان را به سِلم و انقیاد الهی و اتحاد همگانی دعوت کرد و به طور ضمنی تهدید کرد که مبادا بر اثر پیروی از گامهای شیطان به لغزش دچار شده و اختلافات را دامن بزنند که عذاب الهی دامنگیرشان میشود، اکنون سرّ و منشأ همه این گرفتاریها را وابستگی به دنیا و پیروی از شیطان دانسته و چنین میفرماید: زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده و موجب شده است که تکبّر ورزند و اهل ایمان را بر اثر تهیدستی و صبرشان در برابر ناملایمات تحقیر و استهزا کنند….
^ ۱ – ـ سوره فصّلت، آیه ۱۲٫
^ ۲ – ـ سوره حجرات، آیه ۷٫
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۴، ص۳۷۵، «ز ی ن».
^ ۴ – ـ سوره نمل، آیه ۱۴٫
^ ۵ – ـ سوره انفال، آیه ۴۲٫
۳۵۰
>
بنابراین، آیه مورد بحث در حقیقت به منزله تعلیل مطالب پیشین است و در آن به چگونگی اغواگری شیطان در تزیین زندگی دنیا برای انسان اشاره شده که با تصرف در اندیشه انسان و زشت را زیبا و باطل را حق جلوه دادن انجام میگیرد.
٭ ٭ ٭
صحّت اسناد «تزیین» به خداوند و ابلیس
براساس توحید افعالی، هر کاری از هر شخص یا چیزی در نظام هستی، به اذن خدای سبحان بلکه به عنوان مظهریت اوست. کارهای طبیعی جمادها، غریزی گیاهها و هوا و هوسی حیوانها با حفظ مبادی خاص خود به خداوند منتهی میشود، زیرا محال است که چیزی در جهان یافت شود و ممکن باشد و به واجب ختم نشود. کارهای ارادی و اختیاری انس و جن نیز با حفظ اراده و اختیار به خداوند بازمیگردد، زیرا اگر به خداوند منتهی نشود مستلزم تفویض محال است و اگر بدون اراده و اختیار فاعل مباشر به او بازگردد موجب جبر مستحیل خواهد بود و آنچه از روث تفویض و دَمِ جبر مصون است و به طور خالص از میان این دو آفت میگذرد همانا «امر بین امریْن» است که در موطن خاص خود بیان شده است. تزیینِ مطرح در آیه مورد بحث چون به تزیین اغوایی و اضلالی بازمیگردد کار مستقیم ابلیس است؛ اما همین کار ارادی و اختیاری که تمام مسئولیت اغوای آن برعهده شیطان و همه مسئولیت غوایتپذیری آن برعهده شخص تبهکار از جن و انس است، به «اذن» خدای سبحان است.
با این تحلیل مبنایی میتوان تزیین مزبور را براساس توحید افعالی به
^ ۱ – ـ سوره حجر، آیه ۲۳٫
^ ۲ – ـ «هُوَ الحَی القَیُّوم» (سوره بقره، آیه ۲۵۵).
^ ۳ – ـ سوره روم، آیه ۱۹٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۰٫
^ ۵ – ـ سوره حجّ، آیه ۶۶٫
^ ۶ – ـ سوره نحل، آیه ۹۷٫
^ ۷ – ـ سوره عنکبوت، آیه ۶۴٫ التحقیق، ج۲، ص۳۶۹، «ح ی ی».
۳۵۱
خداوند نسبت داد، چنانکه میشود براساس اراده و اختیار فاعل مباشر به ابلیس مستند دانست.
به هر تقدیر، منظور از تزیین در این مورد، تزیین تکوینی و زیبااسازی ساختار خلقت آسمان و زمین نیست، زیرا چنین تزیینی اختصاص به کفار ندارد، بلکه مقصود تزیین اغوایی است و صحیح بودن دو اسناد یاد شده به استناد دو منظر مزبور است؛ نه اینکه دو اسناد یاد شده متفرّع بر دو برداشت از تزیین (تزیین تکوینی، تزیین اغوایی) باشد. شاید مجهولبودن فعل ﴿زُیِّن﴾ برای حفظ این اصل جامع باشد.
فخر رازی فاعل را خداوند دانسته، زیرا کلمه ﴿لِلَّذینَ کَفَروا﴾ عام است و همه کافران از جن و انس حتی ابلیس و جنود او را شامل میشود و آن کسی که دنیا را برای تمام کافران جنّی و انسی زینت میدهد خداست ۱٫ وَهن این مقال روشن است.
کیفیت فریبکاری شیطان
قرآن کریم در بیشتر مواردِ تصریح به فاعل تزیین، او را شیطان دانسته است؛ مانند ﴿وزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطنُ ما کانوا یَعمَلون) ۲ و نیز شیطان مهمترین کار خود را «تزیین» معرفی کرده است: ﴿قالَ رَبِّ بِما اَغوَیتَنی لاُزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الاَرض) ۳
۳۵۲
>
شیطان برای فریب هر کسی دام ویژهای گسترده است و چون انسان دارای فکر و اندیشه است در مجاری فکری او تصرّف میکند. نحوه تصرّف و اثرگذاری او چنین است که دنیا را تزیین کرده و در چشم پیروان خود زیبا جلوه میدهد، چون تزیین امری فکری است؛ بدین وسیله افرادی را همفکر و همعقیده خویش میکند، آنگاه اینان جای پای شیطان قدم میگذارند و از گامهای خطرناک او پیروی میکنند.
برای نابودسازی درخت که اندیشور نیست از تیشه استفاده میکنند و نه از اندیشه؛ ولی برای از پا در آوردن موجود متفکّری مانند انسان از اندیشه او بهره میگیرند و او را با فریبِ فکری به دام میاندازند.
درحقیقت، آن که فریب شیطان را میخورد و در محدوده وهم و خیال، باطل را به جای حق میپندارد، «حیوان بالفعل» و «انسان بالقوه» است، چون هنوز به پایگاه عقل و فهم نرسیده است و به تعبیر رایج بین اوساط از مردم، «حیوان ناطق» است؛ نه انسانی که قرآن او را خردورز و مرتبط با خدا معرّفی میکند.
تقابل کفر و تقوا
از تلازم کفر و تزیّن به دنیا و از تقابل کافران و متقیان استفاده میشود که منظور از ﴿لِلَّذینَ کَفَروا﴾ خصوص ملحدان و مشرکان نیست، بلکه هر که دنائت را جمال، و زشتی را زیبایی بپندارد، در همان محدوده کافر است؛ یعنی اگر دنیا و دنائت را در مرحله اعتقاد زیبا بپندارد، کفر اعتقادی دارد و اگر فقط در مرحله عمل، دنیا و زشتیهای درونی آن را زیبا بپندارد، به کفر عملی مبتلاست و نه اعتقادی؛ مانند مسلمان فاسق، و اگر در هر دو مرحله چنین باشد، کفر
^ ۱ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۶٫
^ ۲ – ـ سوره انعام، آیه ۴۳؛ و نیز آیات سوره انعام، آیه ۱۳۷؛ سوره انفال، آیه ۴۸؛ سوره نحل، آیه ۶۳؛ سوره نمل، آیه ۲۴٫
^ ۳ – ـ سوره حجر، آیه ۳۹٫
۳۵۳
>
اعتقادی و عملی را با هم دارد، بنابراین، کسی که دنیا و دنائت را زینت خود قرار دهد، گرفتار کفر اعتقادی یا عملی است، از این رو خداوند در این آیه مؤمنان را در برابر کافران قرار نداد، بلکه پرهیزگاران را که مؤمنانِ عاملاند در برابر آنها قرارداد.
نکته: فعل ماضی ﴿زُیِّن﴾ در آیه مورد بحث، در اینگونه از موارد، منسلخ از زمان است، زیرا اقوام یاد شده همواره مجذوب زینت دنیایند؛ نه آنکه در برهه خاصی از زمان تزیین صورت گرفته و رخت بر بسته است.
حیات دنیا و حدّ و مرز آن
از زیبا جلوه دادن زندگی دنیا برای کافران: ﴿زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَروا الحَیوهُ الدُّنیا﴾ برمیآید که منظور از «حیات دنیا» در مواردی که از آن مذمّت شده است، عناوین اعتباری دنیا، دلبستگی و وابستگی به زرق و برق آن است، چون دنیا و آفریدههای خدا مانند زمین، آسمان، آب، غذا و… از آیات و نعمتهای الهی است و خداوند آنها را زیبا و نیکو آفریده است: ﴿اَلَّذی اَحسَنَ کُلَّ شیءٍ خَلَقَه) ۱
حقیقتِ زندگی دنیا طبق بیان حصری قرآن کریم جز مراحل پنجگانه «بازیچه»، «سرگرمی»، «زینت»، «فخرفروشی» و «کثرتطلبی در اموال و اولاد» نیست: ﴿اِعلَموا اَنَّمَا الحَیوهُ الدُّنیا لَعِبٌ ولَهوٌ وزینَهٌ وتَفاخُرٌ بَینَکُم وتَکاثُرٌ فِی الاَمولِ والاَولد) ۲ و انسان از دوران نونهالی تا کهنسالی در پنج مرحله گرفتار این عناوین اعتباری و خیالی است؛ در دوران کودکی به بازیهای
۳۵۴
>
کودکانه سرگرم است و دنیای او اسباب بازی اوست و در عصر نوجوانی به لهو و سرگرمی مشغول است و دنیای او سرگرمیها و تفریحات است و در روزگار جوانی گرفتار زیباییهای خیالی است و دنیای او را زیور، خوراک و پوشاک زیبا تشکیل میدهد و در آستانه فخرفروشی و تکبّر است و در دوران میانسالی و بزرگسالی به پُست و مقام و جاه و جلال وابسته است و به این عناوین اعتباری و خیالی افتخار میکند و دنیای او همین عناوین اعتباری و خیالی است و در زمان کهنسالی که مراحل پیشین را گذراند و بازنشسته و ناتوان شد، نه اهل بازی و سرگرمی است و نه اهل زینت و تفاخر، چون نمیتواند لباس زیبایی بر تن کند تا به آن ببالد یا پست و مقامی را حیازت کند تا به آن افتخار کند. در این دوران، گرفتار «تکاثر» شده و به فراوانی مال، فرزند و نوه مینازد و دنیای او در نوهها و اعتبارات مالی خلاصه میشود.
این مراحل پنجگانه به دورانهای یاد شده اختصاصی ندارد، چون حکم غالبی است؛ نه دائمی، پس شاید کسی در دوران جوانی یا پیری چند مرحله از این مراحل را داشته باشد.
بر پایه رهنمود قرآن کریم، هر که به دام مرحلهای از این عناوین اعتباری و خیالی افتاد، «مختال» (خیالباف) است و در حدّ وهم و خیال زندگی میکند نه عقل. انسان خیال زده که با خیال حرکت میکند، فخر فروش نیز هست، ازاین رو قرآن کریم این دو را کنار هم آورده است: ﴿اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ کُلَّ مُختالٍ فَخور) ۱ ولی انسان خردورز و پرهیزگار زندگی خود را طبق عقل و نقل معتبر تنظیم میکند و دنیا هرگز برای او زیبایی رهزن ندارد، بلکه مراحل پنجگانه
^ ۱ – ـ سوره سجده، آیه ۷٫
^ ۲ – ـ سوره حدید، آیه ۲۰٫
۳۵۵
حیات دنیا را قبل از تزویج، برای همیشه طلاق داده است: «یا دنیا! … قد طلّقتک ثلاثاً لارجعه فیها» ۱ و افتخارش بندگی خدا و پذیرش ربوبیت اوست: «إلهی… کفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً» ۲ بحث مبسوط دنیا و اقسام آن از منظر آیات در بخش اشارات و لطایف خواهد آمد.
کافران و مسخره کردن اهل ایمان
چون دنیا و زرق و برق آن برای کافران و منافقان زیبا جلوه کرده است و آنها زندگی را جز دنیا نمیبینند و از نظر مادی ثروتمندند، خود را از مؤمنانی که بهره دنیوی ندارند ، بزرگتر و برتر میپندارند، از این رو آنان را به جهت نداشتن مال و تحمّل مشکلات مسخره میکنند تا از دین و ایمانشان دست بردارند و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را تنها بگذارند: ﴿ویَسخَرونَ مِنَ الَّذینَ ءامَنوا﴾، حال آنکه این برتری طلبی و بزرگ بینی، خیالی و باطل است، چنان که آل فرعون خود را برتر و پیروز میپنداشتند: ﴿واِنّا فَوقَهُم قهِرون) ۳ لیکن باید بدانند در قیامت که ظرف ظهور حقایق است، پایین بودن کافران و برتری پرهیزگاران آشکار میشود: ﴿والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیمَه﴾.
لازم است عنایت شود که منشأ استهزای مؤمنان، پندار پوچ و افسانهداشتن نسبت به اصل دین است، زیرا یک متفکر مادی که از لحاظ هستیشناسی موجود را مساوی ماده و مادی میپندارد و از جهت معرفتشناسی غیر از حسّ و تجربه احساسی راهی برای کشف اسرار
^ ۱ – ـ سوره لقمان، آیه ۱۸؛ سوره حدید، آیه ۲۳٫
۳۵۶
>
نمیداند، حتماً دین، ماورای طبیعت و مانند آن را فسون و فسانه تلقی کرده و حامیان آن را افسونگر و فسانهجو میپندارد و به استهزای آنان برمیخیزد. تحلیل قرآن حکیم در این باره چنین است: ﴿… الَّذینَ اتَّخَذوا دینَکُم هُزُوًا ولَعِبا) ۱ ﴿واِذا نادَیتُم اِلَی الصَّلوهِ اتَّخَذوها هُزُوا) ۲ ﴿ولاتَتَّخِذُوا ءایتِ اللّهِ هُزُوا) ۳ آنگاه درباره استهزای پیامبران(علیهمالسلام) چنین میفرماید: ﴿یحَسرَهً عَلَی العِبادِ ما یَأتیهِم مِن رَسولٍ اِلاّکانوا بِهِ یَستَهزِءون) ۴ سپس درباره استهزای مؤمنان چنین میگوید: ﴿اَلَّذینَ یَلمِزونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ المُؤمِنینَ فِی الصَّدَقتِ والَّذینَ لایَجِدونَ اِلاّجُهدَهُم فَیَسخَرونَ مِنهُم سَخِرَ اللّهُ مِنهُم ولَهُم عَذابٌ اَلیم) ۵ ﴿فَاتَّخَذتُموهُم سِخریّا) ۶ در این جهت بین ملحد، مشرک، اهلکتاب و منافق، با حفظ درکات استهزا و مراحل تمسخر، فرقی نیست، چنانکه قرآن حکیم راجع به همه این فرقهها نظر دارد.
نکته: فعل مضارع ﴿یَسخَرون﴾ در آیه مورد بحث، که نشان استمرار مضمون آن است، بیانگر روش مشئوم و خطمشی رسمی و مستمر گروههای گمراه مزبور است.
حکمت اختلاف تعبیر
معمولاً قرآن کریم در برابر کافران، مؤمنان یا مسلمانان را قرار داده است؛ ولی
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۷۷٫ طلاقِ دنیا برای معصومان(علیهمالسلام) جنبه دفعی دارد نه رفعی.
^ ۲ – ـ کتاب الخصال، ج۲، ص ۴۲۰، «باب احادیث نُهگانه».
^ ۳ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۲۷٫
۳۵۷
در آیه مورد بحث متقیان را در برابر کافران قرار داده، چون متّقی با مؤمن تفاوت دارد؛ پرهیزگار هم ایمان دارد و هم عمل صالح؛ امّا چنین نیست که هر مؤمنی، عمل صالح نیز داشته باشد و بدین سبب در قرآن کریم هرگاه مؤمن در برابر کافر قرار گرفته، از عمل صالح نیز یاد شده است؛ مگر مواردی که محفوف به قرینه است، چون ایمان به تنهایی سودمند نیست، بلکه ورود به بهشت در گرو ایمان و عمل صالح است، از این رو اگر به جای «والَّذینَ اتَّقَوا» میفرمود: «والذین امنوا» باید در کنار آن عمل صالح را هم ذکر میکرد، پس حکمت اختلاف تعبیر، «ایجازگویی» سودمند است؛ یعنی به جای گفتن «والذین آمنوا و عملوا الصالحات فوقهم یوم القیامه»، گفته شد: ﴿والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیمَه﴾.
برتری واقعی پرهیزگاران
خدای سبحان در پاسخ به برتریجویی کافران در دنیا و استهزای مؤمنان فرمود: پرهیزگاران در پرتو ایمان و عمل صالح در قیامت از برتری واقعی برخوردارند: ﴿والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیمَه﴾. سرّ برتری واقعی متقیان و پایین بودن کافران و ظهور آن در قیامت (نه در دنیا) را دوگونه میتوان بیان کرد:
۱٫ پرهیزگاران هرگز حیات دنیا در نظرشان زیبا جلوه نمیکند، بلکه زیبایی واقعی را در تقوا و دوری از وابستگی به عناوینِ اعتباری دنیا میدانند و در حدّ خود همانند مولایشان امیر مؤمنان، علی(علیهالسلام) دنیا را سه طلاقه کردهاند که دیگر در آن رجوعی نیست و دامن خویش را به کفر اعتقادی و عملی درباره زیبایی زندگی دنیا نیالودهاند. بدین لحاظ، پرهیزگاران در دنیا نیز از برتری واقعی برخوردارند؛ لیکن دنیا ظرف سراب است و قیامت ظرف ظهور حق،
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۵۷٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۵۸٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۳۱٫
^ ۴ – ـ سوره یس، آیه ۳۰٫
^ ۵ – ـ سوره توبه، آیه ۷۹٫
^ ۶ – ـ سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰٫
۳۵۸
>
ازاین رو کافران در دنیا خود را برتر و بالا میپندارند و در قیامت که سراب برچیده میشود و حقیقت ظهور میکند، درمییابند که متقیان برتر از کافران بوده و هستند.
۲٫ پستی زیاد کافران اقتضا دارد که خداوند شأن پرهیزگاران را برتر از آن بداند که در دنیا پاداش تواضع آنان و کیفر استعلای خیالی کافران را بدهد، چون برتری مؤمنان بر کافران در امور دنیوی فضل حساب نمیشود، بلکه به مؤمنان تعلیم داده که دنیا را در حدّ زَهره و شکوفهای که هرگز میوه نمیشود: «زَهرَهَ الحَیوهِ الدُّنیا» ۱ بنگرند و با کژاندیشان دنیازده با بزرگواری و سلامت برخورد کنند: ﴿واِذا مَرّوا بِاللَغوِ مَرّوا کِراما) ۲ ﴿واِذا خاطَبَهُمُ الجهِلونَ قالوا سَلما) ۳
تذکّر: أ. ﴿والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیمَه﴾ جمله اسمیّه و مفید ثبات و دوام است.
ب. منظور از «فوق»، برتری مکانت است؛ نه مکان، هرچند مجلای بهشت، مکان بلند، و محل دوزخْ مکان پست باشد. غرض برتری منزلت علیّین بر سجّین است.
ج. کلمه «فوق» در اینگونه از موارد به معنای تعیین است؛ نه تفضیل.
روزی بیحساب خداوند
خدای سبحان برای بشارت به مؤمنان تهیدست و تهدید کافران و ثروتمندان
۳۵۹
>
مغرور و بیایمان میفرماید: خداوند هر کس را بخواهد بیحساب روزی میدهد: ﴿واللّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب﴾.
کلمه ﴿بِغَیرِ حِساب﴾ گاهی به لحاظ رزق است و زمانی به لحاظ مرزوق و گاهی به لحاظ رازق. البته ظاهر بدئی آن همان لحاظ اول است؛ لیکن ذووجوه بودن قرآن حکیم از یکسو و گستره احتمالات معقول درباره هر آیه ازسوی دیگر، صحابه تفسیر را به هرسو روانه میکند تا شاید شواهد جوامعالکلم بودن آیات الهی را بهتر ادراک کنند.
اگر ﴿بِغَیرِ حِساب﴾ به لحاظ مرزوق باشد حساب به معنای احتساب خواهد بود، آنگاه مناسب با ﴿ومَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجا ٭ ویَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب… ) ۱ میشود و اگر به لحاظ رازق باشد حساب به معنای محاسبه و مطالبه خواهد بود، آنگاه مناسب با ﴿لایُسَلُ عَمّا یَفعَلُ وهُم یُسَلون) ۲ میشود؛ یعنی ذات اقدس پروردگار در وصف ممتاز رازق بودن هرگز مورد مداقّه و محاسبه دیگران قرار نمیگیرد، زیرا تمام عطاهای او حساب شده است: ﴿جَزاءً مِن رَبِّکَ عَطَاءً حِسابا) ۳
لازم است عنایت شود که گاهی خود رزق به حساب درنمیآید و سرّ آن کثرت عددی و وفور آن نیست، بلکه ابدیّت و نامتناهی بودن آن است؛ مانند نعمتی معیّن در بهشت، زیرا همان واحد عددی از جهت امتداد، نامتناهی است و هیچ نامتناهی به حساب در نمیآید.
^ ۱ – ـ سوره طه، آیه ۱۳۱٫
^ ۲ – ـ سوره فرقان، آیه ۷۲٫
^ ۳ – ـ ر.ک: مواهب الرحمن، ج۳، ص۲۲۷٫
^ ۴ – ـ سوره فرقان، آیه ۶۳٫
۳۶۰
>
همه این وجوه که وجوه پنجگانه التبیان شیخ طوسی ۱ و مجمع البیان شیخ طبرسی ۲ برخی از آنهاست میتواند مشمول این کلمه جامع باشد.
برخی از وجوهی که ذیل آیه مورد بحث در تفسیر بیحساب بودن رزق الهی بیان شده، چنین است:
۱٫ خداوند به گروهی از اهل ایمان روزی فراوانی میدهد که به شمارش درنمیآید؛ نه اینکه معاذ الله کار خدا حساب ندارد، چون خداوند هر چیزی را با حساب و هندسه آفریده است و هیچ چیزی بیحساب نیست: ﴿وکُلُّ شیءٍ عِندَهُ بِمِقدار) ۳ ﴿اِنّا کُلَّ شیءٍ خَلَقنهُ بِقَدَر) ۴ پس گاهی به برخی از مؤمنان آن قدر فیض و فضل میرساند که نمیتوان آن را به حساب درآورد.
۲٫ هرگز مواهب الهی به اندازه اعمال ما نیست، بلکه مطابق فضل و کرم اوست که نامتناهی و از حدّ فزون است.
۳٫ رزق خاصی که خداوند به فردی عطا کرد آن شخص را در معاد به لحاظ رزق یاد شده مورد حساب قرار نمیدهد.
حاصل اینکه گاهی رزق به عنوان جزای سعی مشکور است که محسوب است و گاهی ابتدایی و به عنوان تفضّل است که از این جهت محسوب نیست، چنانکه نه تنها مسبوق به حساب، بلکه ملحوق به آن هم نیست. میتوان اینگونه از روزیها را از جمله ﴿فَاَمَّا الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّلِحتِ
^ ۱ – ـ سوره طلاق،آیات ۲ ۳٫
^ ۲ – ـ سوره انبیاء، آیه ۲۳٫
^ ۳ – ـ سوره نبأ، آیه ۳۶٫
۳۶۱
>
فَیُوَفّیهِم اُجورَهُم ویَزیدُهُم مِن فَضلِه) ۱ استفاده کرد.
نکته: ممکن است سرّ پایان دادن آیه با جمله ﴿واللّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب﴾، آگاه کردن مردم به این مطلب باشد که دنیا و همه شئون آن، به ویژه «تحصیل روزی»، با اراده حکیمانه و مصلحتآمیز الهی تنظیم و اداره میشود؛ نه روی اراده و صلاحدید مخلوقها، از اینرو گاهی برای آزمایش، دنیا را به تبهکاران میدهد؛ ولی به نیکوکاران نمیدهد. از امام صادق(علیهالسلام) روایت شده است که خداوند روزی مادی افراد احمق را گسترش داده است تا خردورزان بدانند که دنیا به مکر و حیله یا تنها به عمل به دست نمیآید: «إنّ الله تعالی وسّع أرزاق الحَمْقی لیعتبر العقلاء و یعلموا أنّ الدّنیا لیس ینال ما فیها بعملٍ و لا حیلهٍ» ۲
اشارات و لطایف
۱٫ مراحل اغواگری شیطان
شیطان، همانطور که قبلاً بیان شد، برای فریب انسان از راه اندیشه و نیز انگیزه استفاده میکند، چون انسان موجودی متفکّر است و تا فکر او را دگرگون نکنند نمیتوانند وی را به دام اندازند. از آیات قرآنی و روایات معصومان(علیهمالسلام) برمیآید که فریبکاری شیطان مراحلی دارد:
أ. ایجاد شبهه در واقعیات: شیطان ابتدا میکوشد تا زندگی بشر را در دنیا خلاصه کرده و بگوید آخرتی در کار نیست: ﴿وقالوا اِن هِی اِلاّحَیاتُنَا
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۹۲ ۱۹۳٫
^ ۲ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۴۱ ۵۴۲٫
^ ۳ – ـ سوره رعد، آیه ۸٫
^ ۴ – ـ سوره قمر، آیه ۴۹٫
۳۶۲
>
الدُّنیا) ۱ چون کسی که قیامت را باور ندارد و زندگی خود را در دنیا خلاصه میکند، برای رسیدن به زرق و برق دنیا به هر کاری دست میزند و عامل بازدارندهای هم ندارد.
ب. تسویف: شیطان اگر در مرحله نخست موفق نشود و شخص را معتقد به قیامت یابد، او را گرفتار «تسویف» میکند. تسویف یعنی «سَوفَ سَوفَکردن» و کار امروز را به فردا انداختن. شیطان در نیرنگ با چنین فردی میگوید که اگر در توبه و انجام کارهای خیر موفق نشدی، بگو: در آینده توبه میکنم یا قضای این کار خیر را به جا میآورم: «و الشّیطان موکّل به… و یُمنِّیه التّوبه لیسوّفها» ۲ «إیاک و التسویف بأملک! فإنّک بیومک» ۳
ج. تزیین و تسویل ۴ : چنانچه شیطان در مرحله دوم نیز نتوانست هرچند موقّت انسان را از کار خیر باز دارد و او را بر کار خیر مصمّم یافت، میکوشد با تزیین و تسویل در اندیشه او تصرف کند و زشت را زیبا و پست را عالی و بالعکس نشان دهد؛ مثلاً میگوید: راه خدمت کردن آن است که فلان مقام یا مال را بهدست آوری، آنگاه انسان عمل بد را که همان دنیاست، زیبا میبیند: ﴿اَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سوءُ عَمَلِهِ فَرَءاهُ حَسَنا) ۵ ﴿قالَ بَل سَوَّلَت لَکُم اَنفُسُکُم) ۶ از
^ ۱ – ـ سوره نساء، آیه ۱۷۳٫
^ ۲ – ـ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۲۳؛ بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۳۴٫
۳۶۳
>
کلمه ﴿فَرَءاه﴾ در آیه اول استفاده میشود که تزیین، نوعی تصرف در رأی و اندیشه است.
شیطان، خود نیز راه فریبکاری بشر را در جلوه دادن دنیا دانسته و میگوید که برای انسانها باطل را حق و دنیای بازیچه را کمال جلوه میدهد؛ وقتی او باطل را حق و نیز نقص را کمال دید، در پی آن حرکت میکند: ﴿قالَ رَبِّ بِما اَغوَیتَنی لاُزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الاَرضِ ولاَُغوِیَنَّهُم اَجمَعین ٭ اِلاّ عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین) ۱ لیکن مخلَصان چون از وهم و خیال گذشتهاند و با عقل بلکه با عشق حرکت میکنند، شیطان توان اغواگری و تصرف در اندیشه آنان را ندارد، چون آنان در پرتو اخلاص و عقل، حقیقت اشیا را میشناسند و گرفتار جلوهگری شیطان نمیشوند.
د. تطویع و ایجاد رغبت: ارتکاب برخی از گناهان، مانند آدمکشی، چنان دشوار است که تزیین و تسویل شیطان به تنهایی در ارتکاب آنها کافی نیست، بلکه شیطان با تصرف در انگیزه انسان، شوق و رغبت در او ایجاد میکند تا مرتکب آن گناه شود، چنان که هوای نفس، قابیل را بر برادرکشی رام و ترغیب کرد تا وی برادر خود را کشت و از زیانکاران شد: ﴿فَطَوَّعَت لَهُ نَفسُهُ قَتلَ اَخیهِ فَقَتَلَهُ فَاَصبَحَ مِنَ الخسِرین) ۲
ه . وعد و وعید: یکی از مراحل فریبکاری شیطان، وعده و نیز ترسانیدن است. گاهی با وعدههای پوچ و خیالی، مانند کسب شهرت جهانی، راحتی همیشگی، پست و مقام و ثروت، انسان را به کارهای زشت وامیدارد،
^ ۱ – ـ سوره انعام، آیه ۲۹٫
^ ۲ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۶۴٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۱۴؛ بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۷۵٫
^ ۴ – ـ تسویل، تزیین کردن نفس در درون است تا زشت را زیبا جلوه دهد و انسان را به کارهای زشت وادارد، چنان که سامری گفت: «وکَذلِکَ سَوَّلَت لی نَفسی» (سوره طه، آیه ۹۶) ر.ک: مفردات، ص۴۳۷، «س و ل».
^ ۵ – ـ سوره فاطر، آیه ۸٫
^ ۶ – ـ سوره یوسف، آیات ۱۸ و۸۳٫
۳۶۴
>
حالآنکه وعده شیطان، فریبی بیش نیست: ﴿یَعِدُهُم ویُمَنّیهِم وما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلاّغُرورا) ۱
زمانی با وعید و ایجاد ترس از فقر و تهیدستی و تحمّل سختیها انسان را از انفاق و کارهای خیر بازمیدارد و او را به کارهای ناپسند فرمان میدهد، حالنکه خداوند وعده آمرزش و بخشش میدهد و خداوند گشایشگر داناست: ﴿الشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ واللّهُ یَعِدُکُم مَغفِرَهً مِنهُ وفَضلًا واللّهُ وسِعٌ عَلیم) ۲ از این رو در کارهای خیر سه چیز لازم است:
یک. تسریع و سبقت: ﴿وسارِعوا اِلی مَغفِرَهٍ مِن رَبِّکُم) ۳ ﴿فَاستَبِقُوا الخَیرت) ۴ چون شیطان همواره در صدد است انسان را از کار خیر بازدارد.
دو. کوچک شمردن عملِ صالح: گرچه واقعاً بزرگ است، چون بزرگشمردن و منّت نهادن موجب باطل شدن عمل میشود: ﴿لاتُبطِلوا صَدَقتِکُم بِالمَنِّ والاَذی ) ۵ ﴿ولاتَمنُن تَستَکثِر) ۶ «و استقلال الخیر و إن کثر من قولی و فعلی» ۷
سه. پنهان کردن: چون از خطر ریا و سُمعه در امان است و مایه پوشاندن بدیها و خاموشی غضب پروردگار است: ﴿اِن تُبدوا الصَّدَقتِ فَنِعِمّا هِی واِن
^ ۱ – ـ سوره حجر، آیات ۳۹ ۴۰٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۳۰٫
۳۶۵
>
حالآنکه وعده شیطان، فریبی بیش نیست: ﴿یَعِدُهُم ویُمَنّیهِم وما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلاّغُرورا) ۱
زمانی با وعید و ایجاد ترس از فقر و تهیدستی و تحمّل سختیها انسان را از انفاق و کارهای خیر بازمیدارد و او را به کارهای ناپسند فرمان میدهد، حالنکه خداوند وعده آمرزش و بخشش میدهد و خداوند گشایشگر داناست: ﴿الشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ واللّهُ یَعِدُکُم مَغفِرَهً مِنهُ وفَضلًا واللّهُ وسِعٌ عَلیم) ۲ از این رو در کارهای خیر سه چیز لازم است:
یک. تسریع و سبقت: ﴿وسارِعوا اِلی مَغفِرَهٍ مِن رَبِّکُم) ۳ ﴿فَاستَبِقُوا الخَیرت) ۴ چون شیطان همواره در صدد است انسان را از کار خیر بازدارد.
دو. کوچک شمردن عملِ صالح: گرچه واقعاً بزرگ است، چون بزرگشمردن و منّت نهادن موجب باطل شدن عمل میشود: ﴿لاتُبطِلوا صَدَقتِکُم بِالمَنِّ والاَذی ) ۵ ﴿ولاتَمنُن تَستَکثِر) ۶ «و استقلال الخیر و إن کثر من قولی و فعلی» ۷
سه. پنهان کردن: چون از خطر ریا و سُمعه در امان است و مایه پوشاندن بدیها و خاموشی غضب پروردگار است: ﴿اِن تُبدوا الصَّدَقتِ فَنِعِمّا هِی واِن
^ ۱ – ـ سوره حجر، آیات ۳۹ ۴۰٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۳۰٫
۳۶۶
«کَمَثَلِ الشَّیطنِ اِذ قالَ لِلاِنسنِ اکفُر» ۱
۲٫ معیار ارزیابی
کافران که زندگی انسان را در دنیا و امکانات مادی آن خلاصه میکنند، معیار ارزیابی همه ارزشها را دنیا و عناوین اعتباری آن میدانند، از این رو مؤمنان تهیدست را به گمان باطل خود، بیشخصیت و بیارزش دانسته و آنان را سرزنش و استهزا میکنند؛ امّا مردان الهی و صاحب نظران با ایمان بر این اساس که خدای سبحان معیار ارزیابی انسانها را ایمان و تقوا معرفی کرده: ﴿اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقکُم) ۲ و دنیا و متاع آن را اندک و ناچیز دانسته است: ﴿فَما مَتعُ الحَیوهِ الدُّنیا فِی الاءاخِرَهِ اِلاّقَلیل) ۳ ارزش واقعی را در کسب ایمان و کمالات نفسانی و دوری از جیفه دنیا میدانند و ارزشهای مادی و خیالی را در برابر ارزشهای معنوی و حقیقی بیرنگ دیده و آنها را بازیچه کودکان میدانند، مگر آنکه زندگی دنیا وسیله کسب معنویات باشد که در آن صورت مزرعه آخرت و تجارتخانه اولیاست: «الدنیا مزرعه الآخره» ۴ «الدّنیا… متجر أولیاء الله» ۵
۳٫ زینت مؤمن
خدای متعالی زینت انسانِ مؤمنْ را ایمان و آن را محبوب وی قرار داده است.
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۷۱٫
^ ۲ – ـ بحار الانوار، ج ۹۳، ص۱۳۰٫
^ ۳ – ـ سوره نساء، آیات ۱۱۸ ۱۱۹٫
^ ۴ – ـ سوره اعراف، آیه ۳۰٫
^ ۵ – ـ سوره اعراف، آیه ۲۷٫
^ ۶ – ـ سوره نحل، آیه ۱۰۰٫
^ ۷ – ـ سوره بقره، آیه ۱۶۹٫
۳۶۷
>
کفر و فسوق و عصیان را نیز مکروه او قرار داده است: ﴿ولکِنَّ اللّهَ حَبَّبَ اِلَیکُمُ الایمنَ وزَیَّنَهُ فی قُلوبِکُم وکَرَّهَ اِلَیکُمُ الکُفرَ والفُسوقَ والعِصیانَ اُولئِکَ هُمُ الرّشِدون) ۱ و همین دو صفت ثبوتی (محبوبیت ایمان و زیبایی آن در دلها) و سه صفت سلبی (کراهت کفر، فسوق و عصیان) مایه رشد و کمال انسان است، پس هرچه از محدوده جان آدمی بیرون است، زیور انسان به حساب نمیآید.
در دعای مکارم الاخلاق امام سجّاد(علیهالسلام) تفسیر و تفصیل زیبایی مؤمن چنین آمده است: «خدایا! درود فرست بر محمّد و آل او و مرا به زیور صالحان بیارای و به جامه پرهیزگاران بپوشان تا بساط عدل و داد را بگسترانم و خشم خود را فرو نشانم و آتش فتنه را خاموش سازم و تفرقه امت را جمع و اختلاف میان مسلمانان را اصلاح گردانم و نیکوکاری را فاش و اعمال زشت مردم را مستور سازم و با خَلقِ خدا خوش رفتار، سهلگیر، متواضع، خوش سیرت و بیتکبّر باشم و به هر فضل و کمالی سبقت گیرم و زیادی مال دنیا را به مستحقّان ایثار کنم و بر آن منّت نگذارم و مردم را سرزنش نکنم و حق را بگویم، هرچند دشوار باشد و کار خیرم را هرچند در قول و فعل بسیار باشد، اندک بشمارم و کار بدم را هرچند در قول و فعل کم باشد، بسیار بشمارم و این اوصاف مرا با دوامِ طاعت و ملازمتِ جماعت و دوری از اهل بدعت کامل گردان» ۲ پس زینت و زیبایی انسان مؤمن به ایمان و تقوا و محبت او به خوبیها و نفرت وی از بدیهاست؛ نه بازی و سرگرمی، تجمّلات مادی، جاهطلبی و فخر فروشی، تکاثر و ثروت اندوزی و سایر عناوین خیالی و
^ ۱ – ـ سوره حشر، آیه ۱۶٫
^ ۲ – ـ سوره حجرات، آیه ۱۳٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه ۳۸٫
^ ۴ – ـ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۶۷؛ تنبیه الخواطر (مجموعه ورّام)، ج۱، ص۹۲ و۱۸۳٫
^ ۵ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱٫
۳۶۸
>
اعتباری که بوی تعفّن آن هر عاقلی را میآزارد: «یتکالبون علی جیفهٍ مُریحه» ۱ و اگر در قرآن کریم از برخی از امور مادی به زینت یاد شده است، آنها زینت انسان نیست، بلکه زیبایی زمین و آسمان و زندگی دنیاست و همگی وسیله آزمایش بندگان خداست: ﴿اِنّا جَعَلنا ما عَلَی الاَرضِ زینَهً لَها لِنَبلُوَهُم اَیُّهُم اَحسَنُ عَمَلا) ۲ ﴿اِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِزینَهٍ الکَواکِب) ۳ ﴿اَلمالُ والبَنونَ زینَهُ الحَیوهِ الدُّنیا والبقِیتُ الصّلِحتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوابًا وخَیرٌ اَمَلا) ۴
۴٫ حیات دنیا از منظر قرآن
آیات قرآن درباره زندگی دنیا سه دسته است: برخی از آنها ناظر به آفریدههای خدا و زندگی دنیا در برابر حیات آخرت است که گاهی از آن به «عالم شهادت» یاد میشود؛ در مقابل آخرت که «عالم غیب» است. بعضی آیات ناظر به عناوین اعتباری و وهمی دنیا و وابستگی به زرق و برق آن است؛ به بیان دیگر، بخش اول درباره «دنیای ممدوح» و بخش دوم درباره «دنیای مذموم» است. برخی آیات نیز بیان کننده حقیقت دنیا و شاهد جمع آن دو دسته از آیات دیگر است.
أ. دسته نخست، آیاتی است که در آنها زندگی دنیا برابر زندگی آخرت قرار گرفته: ﴿نَحنُ اَولِیاؤُکُم فِی الحَیوهِ الدُّنیا وفِی الاءاخِرَه) ۵ و برای برخی از پیامبران
^ ۱ – ـ سوره حجرات، آیه ۷٫
^ ۲ – ـ صحیفه سجادیه، دعای ۲۰ (مکارم الاخلاق).
۳۶۹
>
در دنیا امتیازاتی ذکر شده است؛ مانند اصطفای حضرت ابراهیم(علیهالسلام): ﴿ولَقَدِ اصطَفَینهُ فِی الدُّنیا واِنَّهُ فِی الاءاخِرَهِ لَمِنَ الصّلِحین) ۱ و وجاهت حضرت عیسی(علیهالسلام): ﴿وجیهًا فِی الدُّنیا والاءاخِرَه) ۲ این دسته آیات، خواسته مؤمنان راستین را حسنه دنیا و آخرت دانسته است: ﴿رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَهً وفِی الاءاخِرَهِ حَسَنَهً وقِنا عَذابَ النّار) ۳ چنان که درخواست پیروان واقعی حضرت موسی(علیهالسلام) را: ﴿واکتُب لَنا فی هذِهِ الدُّنیا حَسَنَهً وفِی الاءاخِرَهِ اِنّا هُدنا اِلَیک) ۴ همچنین وعده الهی به مؤمنان را بشارتی در حیات دنیا و آخرت خوانده: ﴿لَهُمُ البُشری فِی الحَیوهِ الدُّنیا وفِی الاءاخِرَه) ۵ و از زبان حضرت یوسف، خداوند را ولی خود در دنیا و آخرت معرفی کرده: ﴿فاطِرَ السَّموتِ والاَرضِ اَنتَ وَلیّی فِی الدُّنیا والاءاخِرَه) ۶ و آیات فراوان دیگری که حیات دنیا را همان «عالم شهادت» دانسته است که نزدیک است، در برابر قیامت که «عالم غیب» است و دور.
ب. مقابل دسته اول، آیات فراوانی است که زندگی دنیا را جز فریب و نیرنگ ندانسته: ﴿ومَا الحَیوهُ الدُّنیا اِلاّمَتعُ الغُرور) ۷ و مراحل زندگی دنیا را به عناوینِ اعتباری و خیالی بازی، سرگرمی، جلوهگری، تفاخر و تکاثر در اموال و اولاد منحصر کرده: ﴿اِعلَموا اَنَّمَا الحَیوهُ الدُّنیا لَعِبٌ ولَهوٌ وزینَهٌ وتَفاخُرٌ
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۱، بند ۷٫
^ ۲ – ـ سوره کهف، آیه ۷٫
^ ۳ – ـ سوره صافّات، آیه ۶٫
^ ۴ – ـ سوره کهف، آیه ۴۶٫
^ ۵ – ـ سوره فصّلت، آیه ۳۱٫
۳۷۰
بَینَکُم وتَکاثُرٌ فِی الاَمولِ والاَولد) ۱ و زندگی دنیا را جز بازیچه و سرگرمی نخوانده است: ﴿ومَا الحَیوهُ الدُّنیا اِلاّ لَعِبٌ ولَهو) ۲ البته درحقیقت تعلّقات اعتباری دنیا اسباب بازی اهل دنیاست که خدای حکیم همانند پدری مهربان کودکان دنیا را به بازی گرفته است، وگرنه آفرینش جهان بر اساس حکمت الهی هدفمند است نه بازیچه: ﴿وما خَلَقنَا السَّماءَ والاَرضَ وما بَینَهُما لعِبین) ۳ ﴿وما خَلَقنَا السَّموتِ والاَرضَ وما بَینَهُما لعِبین) ۴
از همین دسته است آیاتی که میفرماید: کافران و منافقان آخرت را دادند و زندگی دنیا را خریدند: ﴿اُولئِکَ الَّذینَ اشتَرَوُا الحَیوهَ الدُّنیا بِالاءاخِرَه) ۵
منظور از این دنیای مذموم که جز نیرنگ چیزی نیست، همان تعلّقات اعتباری و عناوین وهمی و خیالی است؛ همان دنیایی که جز با فروختن دین و از دستدادن آخرت بهره کسی نمیشود، وگرنه خانه و زمین و مرکب، دنیای مذموم نیست، چون با خریدن اینها انسان آخرت را نمیدهد، بلکه قسمی از مال دنیا را میدهد و قسم دیگر مال دنیا را میخرد، پس وابستگی به حیات دنیا و عنوان «من» و «ما»ی اعتباری نارواست که گاهی انسان برای کسب آن، دین و آخرتش را میفروشد.
در مقابل، مردان الهی وقتی به جبهه میروند، دنیای مذموم را فروخته و
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۳۰٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۴۵٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۰۱٫
^ ۴ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۵۶٫
^ ۵ – ـ سوره یونس، آیه ۶۴٫
^ ۶ – ـ سوره یوسف، آیه ۱۰۱٫
^ ۷ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۸۵؛ سوره حدید، آیه ۲۰٫
۳۷۱
آخرت میخرند: ﴿فَلیُقتِل فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یَشرونَ الحَیوهَ الدُّنیا بِالاءاخِرَه) ۱ تنها شرط نبرد با کفر و نفاق، همین دنیازدایی و آخرتطلبی است نه سنّ یا شهری یا روستایی بودن. افزون بر آنکه ممکن است مجاهد نستوه شهید نشود و فاتحانه به همراه غنایم جنگی بازگردد که در این صورت نیز دنیای مذموم را فروخته و بهشت و آخرت را خریده است که مصداق ﴿اِحدَی الحُسنَیَین) ۲ است.
ج. آیاتی که شاهد جمع آن دو دسته آیات است و راز تقسیم بندی دنیا را به ممدوح و مذموم بیان میکند؛ مانند آیهای که دنیا را چنین معرّفی فرموده است: مَثَل دنیا، مَثَل بارانی است که از آسمان نازل کردیم و با کمک مواد غذایی، زمین سرسبز و خرّم شد و اهل آن پنداشتند که آن باقی است و همواره بر آن قدرت دارند، حال آنکه شبانه یا روزانه امر الهی آمد و آن زینت زمین را خزان و پژمرده کرد؛ گویا دیروز چنین چیزی وجود نداشته است: ﴿اِنَّما مَثَلُ الحَیوهِ الدُّنیا کَماءٍ اَنزَلنهُ مِنَ السَّماءِ فاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَرضِ مِمّا یَأکُلُ النّاسُ والاَنعمُ حَتّی اِذا اَخَذَتِ الاَرضُ زُخرُفَها وازَّیَّنَت وظَنَّ اَهلُها اَنَّهُم قدِرونَ عَلَیها اَتها اَمرُنا لَیلاً اَو نَهاراً فَجَعَلنها حَصیدًا کَاَن لَم تَغنَ بِالاَمسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الاءایتِ لِقَومٍ یَتَفَکَّرون) ۳ حیات دنیا که خداوند در صدد مذمّت آن است، همان عناوین اعتباری و وهمی است که از باب «تشبیه امر موهوم به محسوس» درباره آن میفرماید که مَثل دنیا ۴ بسان آن است که کسی به اوج قدرت و مقام برسد و
^ ۱ – ـ سوره حدید، آیه ۲۰٫
^ ۲ – ـ سوره انعام، آیه ۳۲٫
^ ۳ – ـ سوره انبیاء، آیه ۱۶٫
^ ۴ – ـ سوره دخان، آیه ۳۸٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۸۶٫
۳۷۲
سپس از آن مقام عزل شود و اثری از آن نماند، زیرا اگر منظور از دنیای مذموم همان نشئه دنیا و عالم شهادت باشد، اتحاد مَثَل و ممثَّل لازم میآید که باطل است، چون نزول باران، رویش گیاه، خرّمی موقت و پژمردگی زودرس آن هم جزئی از دنیاست.
مؤیّد این آیه شریفه، آیه ۲۰ سوره حدید است که حیات دنیا را در مراحل پنجگانه بازی، سرگرمی، جلوهگری، فخرفروشی و تکثر و کثرتطلبی منحصر دانسته و به دنبال آن همین مثال را زده است، پس دنیا دو قسم است: مذموم و ممدوح.
امیر مؤمنان، علی(علیهالسلام) همین مَثَل را به گونهای دیگر بیان کرده و میفرماید که دنیا به هیچکس لبخند نزده و نمیزند، مگر آنکه روز بد و نحسی را نیز برای او اندوخته است؛ یعنی در پی هر «زنده باد»ی «مرده باد» و به دنبال هر نصبی عزل و پس از هر خوشی و هر راحتیای ناخوشی و سختیای است: «ما قال النّاس لشیء طوبی له إلاّ و قد خبأ له الدّهر یوم سوء» ۱ چون خاصیت دنیای خوب و بد این است، از این رو انسان باید مواظب باشد فریب آن را نخورد، بلکه آن را محل پرورش فضایل و مزرعه آخرت قرار بدهد.
بحث روایی
۱٫ شأن نزول
نزلت الایه فی أبی جهل و غیره من رؤساء قریش بسطت لهم الدنیا و کانوا یسخرون من قوم من المؤمنین فقراء مثل عبدالله بن مسعود و عمّار و بلال و خباب و یقولون لو کان محمّد نبیّاً لاتبعه أشرافنا؛ عن ابن عبّاس و قیل: نزلت
^ ۱ – ـ سوره نساء، آیه ۷۴٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۵۲٫
^ ۳ – ـ سوره یونس، آیه ۲۴٫
^ ۴ – ـ در این مَثَل، برای بیان بهرهوری از روییدنیها دنیاپرستان را در کنار چارپایان ذکر میکند. از این نکته ظریف معلوم میشود که گرفتاران دنیا در حدّ حیواناند.
۳۷۳
فی عبدالله بن أبی و أصحابه یسخرون من ضعفاء المؤمنین؛ عن مقاتل و قیل: نزلت فی رؤساء الیهود من بنی قریظه و النضیر و قینقاع سخروا من فقراء المهاجرین؛ [عن] عطا و لا مانع من نزوله فی جمیعهم ۱٫
اشاره: ظاهر آیه شریفه عام است و به اینگونه شأن نزولها، برفرض صحت سند آنها، اختصاصی ندارد، بلکه اینها صرفاً مؤیّد اصل جامعاند.
۲٫ حیات دنیا از منظر روایات
روایات معصومان(علیهمالسلام) نیز همانند آیات قرآن درباره زندگی دنیا سه دسته است:
أ. روایاتی که دنیا را میستاید و آن را مزرعه آخرت و تجارتخانه اولیای الهی میداند:
عن رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم): «الدنیا مزرعه الآخره» ۲
قال علی(علیهالسلام) و قد سمع رجلاً یذمّ الدنیا : «أیّها الذّامّ للدّنیا! المغترّ بغرورها! المخدوع بأباطیلها! أتغترّ بالدّنیا ثمّ تذمّها؟ … متی إستهوتک أم متی غرّتک؟ أبِمصارع آبائک من البلی أم بمضاجع أمّهاتک تحت الثّری؟ … إنّ الدّنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیه لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزوّد منها و دار موعظهٍ لمن اتّعظ بها، مسجد أحبّاء الله و مصلّی ملائکه الله و مهبط وحی الله و متجر أولیاء الله؛ اکتسبوا فیها الرحمه و ربحوا فیها الجنّه» ۳ ـ قال علی(علیهالسلام): «و حقّاً أقول! ما الدّنیا غرّتک و لکن بها اغتررت و لقد کاشفتک العظات و آذنتک علی سواءٍ و لهی بما تعدک من نزول البلاء بجسمک و
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۲۸۶٫
۳۷۴
>
النّقص [النقض] فی قوّتک، أصدق و أوفی من أن تکذبک أو تغرّک» ۱
ب. روایاتی که از دنیا و زندگی دنیا مذمّت کرده و آن را فریب دهنده و منشأ همه گرفتاریها میداند:
قال علی أمیرالمؤمنین(علیهالسلام): «الدنیا تغُرُّ و تضُرّ و تمرُّ» ۲ «فاحذروا الدّنیا! فإنّها غدّاره غرّاره خدوع، معطیه منوع، ملبسه نزوع، لایدوم رخاؤها و لاینقضی عناؤها و لایرکد بلاؤُها» ۳ «الدّنیا غرور حائل و سراب زائل و سناد مائل» ۴ «احذر الدنیا! فإنّها شبکه الشیطان و مفسده الإیمان» ۵
ج. روایاتی که دنیا را دوگونه و دلبستگی و وابستگی به آن را مذموم میداند که شاهد جمع برای آن دو دسته از روایات است:
قال السجّاد(علیهالسلام): «والدّنیا دنیاءان: دنیا بلاغ و دنیا ملعونه» ۶
قال علی(علیهالسلام): «رأس الآفات الوَلَهُ بالدنیا» ۷
قال السجّاد(علیهالسلام): «حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئه» ۸
و عنه(علیهالسلام): «إیّاک و حبّ الدّنیا! فإنّها أصل کلّ خطیئه و معدن کلّ بلیّه» ۹
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۴۰؛ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۵٫
^ ۲ – ـ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۶۷؛ تنبیه الخواطر (مجموعه ورّام)، ج۱، ص۹۲ و ۱۸۳٫
^ ۳ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱٫
۳۷۵
>
اشاره: از مجموع روایات استفاده میشود که دنیا دوگونه است: ممدوح و مذموم. دنیای ممدوح، همان «عالَم شهادت» است که در برابر آخرت قرار دارد و ائمه اطهار(علیهمالسلام) آن را به مزرعه آخرت، خانه موعظه، مسجد دوستان خدا، مصلاّی فرشتگان، فرودگاه وحی و تجارتخانه اولیای الهی معرفی کردهاند. این دنیا همه چیز را صادقانه نشان داده و هرگز کسی را نمیفریبد، چون دنیای پسندیده خانه حق و صدق است؛ زشت را زشت و زیبا را زیبا جلوه میدهد؛ گلستان و گورستان، تفریحگاه و تبعیدگاه و بیمارستان و… را به خوبی نشان میدهد؛ هم عزّت عزیزان و هم ذلّت ذلیلان را ارائه میدهد؛ هم روزِ نصب صاحبان قدرت را نشان میدهد و هم روز عزلشان را، و مَثَل معروف «العَزل طلاق الرجال و حیض العُمّال» را ارائه میکند. پس اصل دنیا، حق و صدق است و در جای خودش زیباست و هیچ خلاف، دروغ و نیرنگی در آن نیست، چون آیت الهی و آفریده خداست: ﴿اَلَّذی اَحسَنَ کُلَّ شیءٍ خَلَقَه) ۱ ولی دلبستگی و وابستگی به زندگی دنیا مذموم است که همان عناوین اعتباری و خیالی مانند جاهطلبی و مقامپرستی و ثروتاندوزی و فخرفروشی است و روایات مذمّتکننده دنیا به همین تعلّقات اعتباری و خیالی ناظر است (نه به نظام کیهانی) که منشأ همه خطاها و گرفتاریهاست و تا انسان را بیآبرو نکند، او را رها نمیسازد، از این رو معصومان(علیهمالسلام) آن را دشمن شمرده و همگان را از خدعه و نیرنگ آن برحذر داشتهاند.
برای مثال، باغی که مالک آن باغی و متکاثر است و کارگران مسلمان در آن کار میکنند و با درختان، میوهها و گلهای آن سروکار دارند، برای صاحب
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳٫
^ ۲ – ـ همان، حکمت ۴۱۵٫
^ ۳ – ـ همان، خطبه ۲۳۰٫
^ ۴ – ـ شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج۲، ص۱۲۱٫
^ ۵ – ـ همان، ص۲۹۷٫
^ ۶ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۱۳۱٫
^ ۷ – ـ شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج۴، ص۵۴٫
^ ۸ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۱۳۱٫
^ ۹ – ـ شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج۲، ص۲۹۷٫
۳۷۶
>
آن شاید مایه ثروتاندوزی و فخرفروشی باشد که دنیای مذموم به شمار میآید؛ ولی برای کارگران که مایه تأمین هزینه زندگی و رفع نیازمندیهای آنان است، ممدوح و مزرعه آخرت است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ سوره سجده، آیه ۷٫
۳۷۷
بازدیدها: 0