اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنَّهَ ولَمّا یَأتِکُم مَثَلُ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِکُم مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاءُ وزُلزِلوا حَتّی یَقولَ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَه مَتی نَصرُ اللّهِ اَلا اِنَّ نَصرَ اللّهِ قَریب (۲۱۴)
گزیده تفسیر
سنت الهی از دیرباز در همه امتها بر این است که کسب بهشت و مقامات عالی تنها در گرو استواری در راه دین و موفقیت در آزمونهای الهی است، برهمین اساس امت اسلامی همچون امتهای پیشین همواره با ناگواریهایی روبهرو است. انبیای پیشین و امتهای آنان براساس این سنت بارها آزموده شدند و شداید بیرونی (بأساء) مانند جنگ و فشارهای درونی (ضراء) مانند مجروح و کشته شدن، سخت آنان را به اضطراب و تزلزل انداخت. با این همه امیدشان تنها به خدا و نصرت وی بود. آنان همواره از ثبات روحی و آرامش درونی برخوردار بودند و در ناگوارترین شرایط بدون اینکه سست، ناتوان و درمانده شوند سخنشان این بود که پروردگارا قصور و تقصیر ما را بپذیر و گناهمان را ببخشا و ثبات قدم و نصرتمان ده.
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۸٫
۴۸۳
تعبیر ﴿مَتی نَصْرُ اللّه﴾ گویای حالت طمأنینه و آرامش روحی و تقاضای نصرت الهی است؛ نه اعتراض طلبکارانه که چرا نصرت خدا دیر شد. پاسخ خدای سبحان نیز که «یاری خدا نزدیک است» گواه استدعای آنان و اجابت خداست.
منظور از تقاضای نصرت از جانب پیامبر و مؤمنان و وعده پیروزی از جانب خدا، نصرت شخص آنان و پیروزی خودشان است؛ نه فقط پیروزی دین و مکتبشان، چون پیروزی مکتب و نصرت دین وعده قطعی و مسلّم خداست و وعده الهی تخلّف ناپذیر است. خدای سبحان به پیامبر و مؤمنان وعده میدهد که به زودی پیروز میشوند.
به شهادت صدر و ساقه این کریمه اگر امت اسلامی در برابر سختیها استوار باشند و در تنگناها به خدا پناه برند، در دنیا پیروز و در آخرت اهل بهشتاند.
تفسیر
مفردات
اَمْ: «ام» وجوه متعددی را تحمل میکند؛ مانند: ۱٫ منقطعه بودن با رعایت معنای همزه استفهام. ۲٫ متصله بودن با اضمار جملهای قبل از آن. ۳٫استفهام به معنای همزه. ۴٫ اضراب به معنای بَل و…. ابوحیان اندلسی همانند برخی دیگر از ادیبان تفسیری احتمال نخست را صحیح دانسته است ۱٫ همین معنا با تعبیرهای آینده تقویت میشود.
۴۸۴
حَسِبْتُمْ: مصدر این واژه، حِسبان است. حسبان و ظنّ معنایی نزدیک به هم دارند؛ لیکن ظنّ بدین معناست که دو نقیض به ذهن میآیند، آنگاه یکی از دو طرف نقیض بر دیگری غلبه داده میشود؛ ولی حسبان و گمان و پندار در معرض این است که شکّ بر آن عارض شود. همچنین گفته شده: حسبان (گمان و پنداشت)، حکم کردن به یکی از دو نقیض است، بدون اینکه طرف دیگر به ذهن بیاید ۱٫
مَثَلَ: «مِثْل» به معنای نظیر و شبیه بودن چیزی با چیز دیگر است. مِثْل و مَثَل مانند شِبه و شَبَه است ۲٫
آنچه چیزی را نزد مخاطب ممثل و حاضر و مشخص میکند، مثل نامیده میشود و از این مورد است مَثَل که آن جمله یا قصهای است که معنای مطلوب را به شکل استعاره تمثیلی در ذهن شنونده حاضر میکند؛ مانند ﴿مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلوا التَّورهَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفارا) ۳ و همچنین از این مورد است، مثل به معنای صفت؛ مانند ﴿اُنظُر کَیفَ ضَرَبوا لَکَ الاَمثل) ۴ از اینکه خداوند در این آیه مَثَل را با ﴿مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاء﴾ بیان کرده است، معلوم میشود که مراد آیه از مَثَل، معنای اول است ۵٫
خَلَوا مِن قِبلِکُم: عبارت ﴿خَلَوا مِن قَبلِکُم﴾ هرچند به معنای مضی و گذشتن یعنی «مَضَوْا» است؛ لیکن برخی براساس فقه اللغه چنین مرقوم
^ ۱ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۱۴۰٫
۴۸۵ >
داشتهاند که اصل خلوت وصف مکان است: «خلا المکان منهم» و این معنا با سپری شدن تمکّن از مکان همراه است، آنگاه همین واژه درباره خود متمکّن به کار میرود و گفته میشود ۱ : «خَلَوا»، پس این تعبیر با عنایت خواهد بود.
البَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ: برای «بأساء» و «ضراء» وجوهی ارائه شده که برخی از آنها عبارت است از:
۱٫ بأساء، شدّت و سختیای است که از بیرون به انسان وارد میشود؛ مانند گرفتاریهای مالی، مقامی، خانوادگی و امنیتی که انسان در زندگیاش به آن نیازمند است؛ امّا ضرّاء، شدّت و گرفتاریای است که به جان و تن آدمی میرسد؛ مانند جراحت، کشته شدن و بیماری ۲٫
۲٫ بأساء از دشمن و ضرّاء از خداوند است، گرچه هر یک در دیگری و گاهی در اعم به کار میرود ۳٫
۳٫ فخر رازی گفته است: نزد من بأساء تضییق جهات خیر و ضراء انفتاح جهات شرّ است ۴٫
زُلْزِلُوا: «زَلّت» در اصل به معنای لغزیدن پا بدون قصد است. زلزله و زلزال نیز به معنای لغزش است و تکرار حروف آن دلالت بر تکرار معنای لغزش میکند؛ گویا برای زمین بر اثر زلزله، لغزشهای پی در پی (پس لرزه) ایجاد میشود (تعبیر ﴿تَتبَعُهَا الرّادِفَه) ۵ از این قبیل است). زلزال در این آیه کنایه از
^ ۱ – ـ مفردات، ص۲۳۴، «ح س ب».
^ ۲ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۹۶، «م ث ل».
^ ۳ – ـ سوره جمعه، آیه ۵٫
^ ۴ – ـ سوره فرقان، آیه ۹٫
^ ۵ – ـ المیزان، ج۲، ص۱۵۹٫
۴۸۶
اضطراب و دهشت درونی است ۱٫
تناسب آیات
خدای سبحان بعد از بیان مسائل حجّ، مردم جامعه را به دو قسم تبهکار و ایثارگر تقسیم کرد و فرمود: چنین نیست که خداوند در دنیا مانع طغیانگران و خونریزان نشود و تنها آنان را به دوزخ تهدید کند و تخلّفات دنیایی آنان را بیپاسخ بگذارد، بلکه چون به بندگانش مهربان است، عدهای از جان گذشته را برمیانگیزد تا راه سرکشی طاغیان و منافقان را ببندند.
آنگاه فرمود که برای براندازی هرگونه ستم و تباهی چارهای جز اتحادِ همگانی مسلمانان نیست و مانع این وحدت همگانی همان دنیاطلبی است. سپس در آیه قبل به مناسبت ضرورت اتحاد همه جانبه در جامعه که از بهترین رهآورد انبیاست و مبارزه بیامان پیامبران الهی با اختلافاتِ باغیانه، به بیان ریشه اختلافات و هدف والای انبیا و نیاز ضروری انسانها به وحی و نبوّت پرداخت و خطر بزرگ اختلافِ دینی و مذهبتراشی عالمانِ دین را گوشزد کرد.
در آن آیه سخن از دو گروه بود، گروهی تجاوزگر و تفرقهانداز و گروهی مؤمن و پذیرای وحی. در آیه مورد بحث، برای تشویق امت اسلامی به استواری در دفاع از دین و تحمل سختیها به درگیری شدید آن دو گروه و مقاومت گروه مؤمن اشاره شده و نیل به بهشت و کمالات انسانی در گرو تحمّل رنجها و سختیها و موفقیت در آزمونهای الهی دانسته شده است.
این کریمه همچون حلقه اتصالی است که پایان بخش مجموعه آیات
^ ۱ – ـ تفسیر التحریر و التنویر، ج۲، ص۲۹۹٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج۲، ص۱۵۹؛ ر.ک: التحقیق، ج۱، ص۱۹۳، «ب أ س» و ج۷، ص۲۷، «ضرر».
^ ۳ – ـ بیان السعاده، ج۱، ص۱۹۱٫
^ ۴ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۲۰٫
^ ۵ – ـ سوره نازعات، آیه ۷٫
۴۸۷
پیشین و زمینهساز طرح آیات انفاق و جهاد است که در پیش است تا مؤمنان برای نثار و ایثار مال و جان در راه خدا آماده شوند.
٭ ٭ ٭
قرآن و پندار زدایی
قرآن کریم، انسانها را به علم و عقل فراخوانده و هرگونه پندار باطل را میزداید، از همینرو پندار گروهی از مؤمنان که عامل اصلی ورود به بهشت را فقط اظهار ایمان و برخی عبادات میدانستند، آن هم بدون تحمّل رنج جنگ، زدود و با خطاب به آنان ۱ سنّت امتحان الهی را چنین گوشزد کرد که آیا گمان میکنید وارد بهشت میشوید، بیآنکه حوادث و مشکلاتی همانند حوادثِ سخت پیشینیان به شما برسد: ﴿اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنّهَ ولَمّا یَعلَمِ اللّهُ الَّذینَ جهَدوا مِنکُم﴾.
در آیات دیگر نیز درباره مسائلی چون شهادت مجاهدان، قتل انبیا، دعوت به صبر و… پندار زدایی کرده و چنین میفرماید که گمان کردید وارد بهشت میشوید، در حالی که هنوز جنگی در نگرفته است تا مجاهدان و صابران شناخته شوند؟ شما قبل از آزمون الهی مشتاق مرگ بودید و مردن را
^ ۱ – ـ مفردات، ص۳۸۱ ۳۸۲، «ز ل ل»؛ المیزان، ج۲، ص۱۵۹٫
۴۸۸
کاری آسان میپنداشتید؛ ولی هنگام جنگ و امتحان الهی تماشاچی صحنه شدید: ﴿اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنّهَ ولَمّا یَعلَمِ اللّهُ الَّذینَ جهَدوا مِنکُم ویَعلَمَ الصّبِرین ٭ ولَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قبلِ اَن تَلقَوهُ فَقَد رَاَیتُموهُ واَنتُم تَنظُرون) ۱ پنداشتید خداوند شما را بدون امتحان رها میکند و حال آنکه هنوز مجاهدان از شما و کسانی که به جز خدا و پیامبرش و مؤمنان، یار همرازی نگرفتند مورد علم خداوند واقع نشدند؟ و خدا به آنچه میکنید آگاه است: ﴿اَم حَسِبتُم اَن تُترَکوا ولَمّا یَعلَمِ اللّهُ الَّذینَ جهَدوا مِنکُم ولَم یَتَّخِذوا مِن دونِ اللّهِ ولارَسولِهِ ولاَالمُؤمِنینَ ولیجَهً واللّهُ خَبیرٌ بِما تَعمَلون) ۲ مقصود از این علم الهی، علم فعلی خدا است؛ یعنی علمی که صفت فعل اوست و قبلاً نبوده و با تحقق معلوم پیدا شده؛ نه علم ذاتی که خدا قبل از آفرینش هر چیزی به آن آگاه بوده و هست.
درباره شهدا نیز نه تنها تعبیر مرگ، بلکه حتی از پندار مرگ درباره آنان نهی کرده و میفرماید: گمان نکنید که شهیدان مردهاند، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند: ﴿ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ اَموتًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون) ۳
درباره بهرهمندی از پاداشها و مصونیت از کیفرها میفرماید که این امور با اُمنیه و آرزو به دست نمیآید؛ نه با آرزوی شما مسلمانان و نه آرزوی اهل کتاب: ﴿لَیسَ بِاَمانِیِّکُم ولااَمانِی اَهلِ الکِتبِ مَن یَعمَل سوءًا یُجزَ بِهِ) ۴
^ ۱ – ـ مخاطب آیه مورد بحث مؤمنان به حضرت ختمی نبوّت(صلّی الله علیه و آله و سلّم)اند. آیا این خطاب عدول از غیبت است، به طوری که منظور آیه گذشته همین مؤمنان بودهاند؛ لیکن به نحو غیبت و هماکنون به نحو خطاب مقصودند یا اینکه منظور از آیه قبل دیگراناند و مطلوب از این آیه خصوص امت اسلامی است که در این فرض مجال عدول از غیبت مطرح نخواهد بود؟ به هر تقدیر گاهی نقطه ضعف گذشتگان بازگو میشود برای تحذیر حاضران و آیندگان از تشابه با آن و زمانی نقطه قوت آنان گفته میشود برای ترغیب شافهان و قادمان بعدی. آیه مورد بحث از قسم دوم است.
۴۸۹
آنگاه قبل و بعد از این آیه شرایط ورود به بهشت را ایمان و عمل صالح دانسته است؛ نه اُمنیه و آرزو. عمل صالح در هر زمان و مکانی حکم خاص خود را دارد؛ گاهی به نماز است و زمانی به نماز و روزه و گاهی به نماز و روزه و جهاد و تحمّل و صبر برابر مشکلات؛ گرچه انسان نباید از رحمت خدا نا امید شود، چون یأس از رحمت الهی از گناهان بزرگ است؛ ولی باید بداند که ورود به بهشت به بهانه و آرزو نیست چون بهشت را به بها دهند و نه به بهانه: «جهاد النفس مهر الجنّه» ۱
شرط بهشتی شدن
سنّت الهی است که خداوند سالی یک یا دو بار انسانها را به امتحانهای مهم و رسمی (نسبت به هر فرد یا گروهی متفاوت است) میآزماید، گرچه امتحانهای عادی هر روز هست و تمام کارهای انسان در معرض امتحان الهی است: ﴿اَوَلایَرَونَ اَنَّهُم یُفتَنونَ فی کُلِّ عامٍ مَرَّهً اَو مَرَّتَینِ ثُمَّ لایَتوبونَ ولاهُم یَذَّکَّرون) ۲ این سنّت الهی بارها در قرآن کریم بیان شده است، چنان که فرموده است: ما کسانی را که قبل از شما بودند آزمودیم و شما را نیز میآزماییم: ﴿ اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوا اَن یَقولوا ءامَنّا وهُم لایُفتَنون ٭ ولَقَد فَتَنَّا الَّذینَ مِن قَبلِهِم… ) ۳ طبق بیان نورانی امیر مؤمنان، امام علی(علیهالسلام) میان خدا و هیچ موجود امکانی قرابت نیست، بلکه خداوند با همه بندگان آسمانی و زمینی
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیات ۱۴۲ ۱۴۳٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۶٫
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۹٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۱۲۳٫
۴۹۰
و نیز با زمینیان گذشته، حال و آینده با این سنّت رفتار میکند ۱٫
ورود به بهشت مرهونِ موفقیّت در امتحان الهی و تحمّل سختیها و فشارهای گوناگون مانند جنگ و جهاد است و صِرف ایمان و نماز و روزه کافی نیست، گرچه لازم است: ﴿اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنَّهَ ولَمّا یَأتِکُم مَثَلُ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِکُم مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاء﴾. دلالت اینگونه آیات بر مدعای مزبور با توجه به این نکته روشن میشود که این آیات غالباً در مدینه نازل شده که مردم آن بهترین امکانات عبادی را داشتهاند. مؤمنان مدینه نمازهای پنجگانه شبانه روز را به امامت پیامبری میخواندند که هیچ کس به عظمت ایشان نبود و در مسجدی نماز میگزاردند که بعد از مسجد حرام هیچ مسجدی به حرمت و عظمت آن نیست؛ آنان مراسم عبادی را به همراه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) انجام داده و به سخنان ایشان گوش فرا میدادند؛ اما این امور برای دستیابی آنان به بهشت کافی نبود، بلکه گذشته از آنها دفاع از حریم دین و نظام الهی لازم است. اهل جنگ و جهاد آنگاه شناخته میشوند که با تهاجم بیگانه اصل دین در خطر نابودی است و باید دین الهی را با مبارزه و تحمّل مشکلات حفظ کرد.
آزمونی پیشروی مؤمنان
طبق این آیه امّت اسلامی، آزمونی سخت در پیشرو دارند: ﴿ولَمّا یَأتِکُم مَثَلُ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِکُم﴾. از واژه «لمّا» استفاده میشود که آنان هنوز اوایل راه هستند، چون تاکنون آزمایش امّتهای گذشته برای آنان پیش نیامده است.
مؤید آن، تحقّق خارجی جنگ احزاب و مانند آن بعد از نزول این آیه است
^ ۱ – ـ شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج۳، ص۳۶۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۳۹٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۲۶٫
^ ۳ – ـ سوره عنکبوت، آیات ۲ ۳٫
۴۹۱
که مؤمنان از این امتحان الهی پیروز بیرون آمدند و مشمول عطایای پروردگارشان شدند که همان پیروزی در دنیا و ورود به بهشت در آخرت بود. مسلمانان در مکّه فشار محاصره اقتصادی و فشارهای سیاسی و امنیتی را تحمّل کردند؛ ولی در مدینه باید فشار جنگِ تحمیلی را تحمّل میکردند و در آن حال به هیچ کس جز خدا پناهنده نمیشدند، چنان که طبق برخی نقلها در شأن نزول این آیه، هنگامی که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و یارانش به مدینه مهاجرت کردند، فقر و سختیها به آنان هجوم آورد، چون رضایت خدا و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را بر مسائل مالی و عاطفی مقدم کرده بودند. یهودیان دشمنی خود را با پیامبر آشکار کردند و برخی از ثروتمندان نیز مخفیانه کارشکنی میکردند که خداوند متعالی برای آرامشِ دل و تسلّی خاطر مسلمانان، این آیه را نازل کرد و به آنان وعده پیروزی داد ۱٫
به هر تقدیر، تعبیر یاد شده نشان میدهد که امتحان الهی امری تازه و بیسابقه نیست و مسلمانان را تشویق میکند که اگر بخواهند به وصال بهشت
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲٫
۴۹۲
برسند باید همانند پیشینیان اهل جهاد و تحمّل سختیها باشند، زیرا چنین فرمود که امتحان الهی به شما اختصاص ندارد، بلکه امتهای گذشته و انبیای آنان نیز بر اساس همین سنّت الهی آزموده شده و سختیها را پشت سرگذاشتهاند.
خداوند سبحان کیفیّت امتحان گذشتگان را چنین بیان فرمود که سختیها از بیرون (همانند جنگ) و از درون (همانند مجروح و کشته شدن) دامنگیرشان شد و آنان را به اضطراب و تزلزل انداخت تا اینکه پیامبر و مؤمنان همراه او به خدا پناهنده شدند و از او نصرت طلبیدند: ﴿مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاءُ وزُلزِلوا حَتّی یَقولَ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَه مَتی نَصرُ اللّه﴾. این آیه به مؤمنان صدر اسلام خطاب میکند که اگر همانند پیشینیان آزموده نشوید، به بهشت راه نمییابید.
تذکّر: کلمه «رسول» در این آیه به یقین رسول اکرم حضرت ختمی نبوّت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست، بلکه به نحو جنس منظور انبیای پیشین است. نمونه بارز آنان حضرت ابراهیم و موسی(علیهماالسلام) هستند که به خطرات و مشکلات بینظیر آزموده شدند؛ ولی آنان استقامت کردند و نلغزیدند.
حضرت ابراهیم(علیهالسلام) را به آتش افروخته قطعی تهدید کردند: ﴿حَرِّقوهُ وانصُروا ءالِهَتَکُم) ۱ و آتش انبوهی افروختند و او را به درون آن افکندند: ﴿فَاَلقوهُ فِی الجَحیم) ۲ ولی ایشان به غیر خدا پناهنده نشد؛ حتی در عین نیاز به خدا از خداوند هم یاری نخواست، بلکه گفت که خداوند به حالم آگاه است و نیاز به گفتار نیست: «حسبی من سؤالی علمه بحالی» ۳ حضرت موسی(علیهالسلام) نیز وقتی شبانه با بنی اسرائیل حرکت کردند و به رود نیل رسیدند،
^ ۱ – ـ اسباب نزول القرآن، ص۶۸ ۶۹؛ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۴۶٫ البته دو نقل دیگر نیز در همین منابع درباره شأن نزول آیه شریفه آمده است: ۱٫ در جنگ خندق هنگامی که ترس بر مسلمانان چیره شد و در محاصره قرار گرفتند، این آیه نازل شد و آنان را به استقامت در برابر سختیها فراخواند و به آنان وعده پیروزی داد. ۲٫ وقتی مسلمانان در جنگ اُحد شکست خوردند، عبدالله بن اُبی به آنان گفت: تا کی خود را به کشتن میدهید؟ اگر محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پیامبر خدا بود، خداوند یاران او را گرفتار اسارت و کشته شدن نمیکرد. این آیه شریفه در پاسخ او نازل شد. در برخی منابع تفسیری نیز شأن نزول آیه، دشواریهای مدینه معرفی شده، بدون تعرض به جنگ خاص. آنچه فخر رازی از ابن عباس نقل کرده ناظر به همین سبب عام است (التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۱۹). باید توجه داشت آنچه در این نقلها آمده بر فرض صحت، از موارد «تطبیق» و بیان بعضی از صغریات آیه است، وگرنه حکم آیه عام است و شامل همه موارد میشود. افزون بر آن، موارد یاد شده اعتبار چندانی ندارد، چون از معصوم نقل نشده است.
۴۹۳
میان آب و آتش ماندند؛ مقابل ایشان دریایی روان بود و پشت سرشان سپاه مسلّحِ فرعون. بنی اسرائیل مضطرب و متزلزل شدند؛ ولی حضرت موسی(علیهالسلام) با قاطعیت و تأکید فراوان فرمود: پروردگارم با من است و مرا هدایت میکند: ﴿کَلاّاِنَّ مَعِی رَبّی سَیَهدین) ۱ چون دریا و نیز شمشیر آل فرعون را خدا آفریده است. این بزرگان استقامت ورزیدند و به بهشت راه یافتند.
لازم است عنایت شود که این مطلب اخیر درباره خصوص کلمه «رسول» مطرح شد که منظور از آن حضرت ختمی نبوّت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست نه درباره امّت، زیرا در جریان به آتش افکندن حضرت ابراهیم(علیهالسلام) امت مطرح نبوده است.
اضطراب بدنی و ثبات روحی
شدت آزمونهای الهی در امتهای پیشین چنان بود که گاه بر اثر آن متزلزل میشدند: ﴿… وَ زُلزِلوا﴾. البته این تزلزل و اضطراب، تنها در پیکر رزمندگان نمودار بود؛ یعنی چهره آنان زرد، زبانشان گرفته و بدنشان لرزان میشد؛ ولی روح و قلبشان آرام بود، از این رو در حال اضطراب با دلی آرام، یاری خدا را طلب میکردند و میگفتند: ﴿مَتی نَصرُ اللّه﴾؛ همانند کسی که با شنیدن آژیر خطر میلرزد و سراسیمه میدود و نمیداند از چه راهی خود را نجات دهد؛ ولی در همان حال «یاالله» میگوید و ثبات روحی دارد.
خدای سبحان در این باره میفرماید: مؤمنان در برابر سختیهای جنگ هرگز احساس سستی و اظهار مسکنت و سازشکاری نکردند، بلکه استقامت ورزیدند و با دلی آرام، تنها از خدا آمرزش گناهان، پذیرفتن قصور و تقصیر،
^ ۱ – ـ سوره انبیاء، آیه ۶۸٫
^ ۲ – ـ سوره صافّات، آیه ۹۷٫
^ ۳ – ـ الکشاف، ج۳، ص۱۲۶؛ بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۵۶٫
۴۹۴
ثبات قدم و نصرت الهی را طلبیدند: ﴿ وکَاَیِّن مِن نَبِی قتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبیلِ اللّهِ وما ضَعُفوا ومَا استَکانوا واللّهُ یُحِبُّ الصّبِرین ٭ وما کانَ قَولَهُم اِلاّاَن قالوا رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنوبَنا واِسرافَنا فی اَمرِنا وثَبِّت اَقدامَنا وانصُرنا عَلَی القَومِ الکفِرین) ۱
انبیا و اولیای الهی از چنان قدرت روحیای برخوردار بودند که مانع لرزش بدن آنان میشد، چنان که امیر مؤمنان، امام علی(علیهالسلام) فرمود: «در جنگ بدر، چون اوّلین جنگ بود و رزمندگانِ اسلامی کارآزموده رزمی نبودند، بسیاری از آنان اضطراب داشتند و میلرزیدند؛ ولی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از سر شب تا صبح کنار درختی با خدا مناجات میکرد؛ گویا فردا جنگی در کار نیست» ۲ این روحیه بلند پیامبر و اولیای الهی است.
خدای سبحان درباره ایمان و ثبات روحی امّت اسلامی فرمود که در جنگ احزاب، در مسلمانان اضطراب و تزلزل شدیدی پدید آمد؛ لیکن در قلبشان جز یاد خدا چیز دیگری نبود، چون در حالی که منافقان و سست ایمانان میگفتند: دین و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به ما نیرنگ زدند و به ما گفتند که پیروز میشوید؛ ولی نشدیم، منطق مؤمنان که نشانه ثبات روحی و ایمانی آنهاست این بود که وعده خدا و رسولش محقّق شد و ما را پیروز کردند، از این رو نه شهیدان از شهادت پشیمان شدند و نه مجروحان یا مفقودان یا اسیران، بلکه در نظر آنان دیگران که به لقای الهی باریافتند دَین خود را ادا کردند و آنان هم منتظرند تا به عهدشان وفا کنند و در راه خدا کشته شوند یا دشمنان دین را نابود سازند ۳٫
^ ۱ – ـ سوره شعراء، آیه ۶۲٫
۴۹۵
بر پایه این مجموعه آیات، اضطراب و تزلزل ظاهر بر بدن مؤمنان، با آرامش روحی و ثبات ایمانِ آنان منافاتی ندارد، زیرا لرزش بدن، زرد شدن چهره، لکنت زبان، تغییر صدای حنجره و تپش قلب صنوبری در برابر سختیها و حوادث دردناک (مانند جنگ و بمباران) طبیعی است؛ همانند مجروحی که به سبب خونریزی شهید میشود؛ ولی دل وی که جایگاه ایمان است در کمال آرامش به سر میبرد و هرگز متزلزل نمیگردد تا برابر دشمن کوتاه آید و سازش کند.
وانگهی، این تزلزل و اضطراب درباره وعده الهی و مسائل دینی و روانی نیست که به اصول دین بازمیگردد، چون آنان به این امور جزم داشتند: ﴿اَفَمَن کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِن رَبِّه) ۱ بلکه شاید نسبت به تأخیر پیروزی، شدّت جراحتهای بیدرمان، کثرت شهدا، شادمانی علنی دشمنانِ مهاجم، بستن راههای ظاهری نجات و… باشد؛ چنان که خدای سبحان در اوایل نزول وحی به رسولش فرمود: ﴿اَلَم نَشرَح لَکَ صَدرَک) ۲ یعنی به تو شرح صدر دادیم تا به آسانی از زخارف بگذری و بتوانی معارف بلند را ادراک و مشکلات را تحمّل کنی، چون ظرف دل باید وسیع و مشروح باشد وگرنه حقایق بلند و مشکلات بزرگ در حوصله کم نمیگنجد.
البته این آیه ظاهراً با آیه ﴿ولَقَد نَعلَمُ اَنَّکَ یَضیقُ صَدرُکَ بِما یَقولون) ۳ سازگار نیست؛ چون آیه نخست شرح صدر را برای حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ثابت کرده است و این آیه ضیق صدر (دلتنگی) را؛ لیکن روشن است که دلتنگی آن
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیات ۱۴۶ ۱۴۷٫
^ ۲ – ـ الارشاد، ج۱، ص۷۳؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۲۷۹٫
^ ۳ – ـ سوره احزاب، آیات ۹ ۲۴٫
۴۹۶
حضرت نسبت به جهالت، ضلالت و سفاهت است که نمی تواند سخن جاهلانه کسی را گوش بدهد؛ نه نسبت به اصل اسلام و مسئولیت و انجام وظیفه خود، زیرا اوّلاً وقتی خدای سبحان شرح صدر حضرت را به صورت اصل کلّی بیان کرد، این گونه آیات با آن اصل کلّی مباین نخواهد بود، چنان که از اصل کلّی ﴿واِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم) ۱ استفاده میشود که ضمیر ﴿عَبَسَ وتَوَلّی) ۲ به رسول خدا بازنمیگردد.
ثانیاً چون پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور احیای مردگان تیه کفر و بیدار کردن خوابیدههای وادی غفلت است و نه سخنران عادی، از گمراهی آنان رنج میبرد و دلتنگ میشود، پس این گونه دلتنگیها و غصّه خوردنها که امری طبیعی است، با شرح صدر آن حضرت منافات ندارد.
تذکّر: انبیای الهی ممکن است در مشکلات و خطرات، اضطراب بدنی داشته باشند؛ لیکن از نظر روحی شجره طوبا و درختان با ثبات و تنومند و پرثمر باغ جهاناند. در این باغ، کافران و ملحدان در هر زمان و مکان، بیثبات و علفهای هرزند ۳ و چون هدف اصلی آفرینش حفظ درختان میوه است که زنده و محور شرفاند نه علفهای هرز، باغبان این باغ، یعنی خداوند جهان آفرین: ﴿واللّهُ اَنبَتَکُم مِنَ الاَرضِ نَباتا) ۴ آنها را وجین و ریشهکن کرده و به زبالهدان تاریخ میریزد، چنان که فرمود: ما آنچنان این علفهای هرز را درو میکنیم که اثری از آنها باقی نباشد؛ گویا در این باغ علف هرزی نبوده است:
^ ۱ – ـ سوره هود، آیه ۱۷٫
^ ۲ – ـ سوره الشرح، آیه ۱٫
^ ۳ – ـ سوره حجر، آیه ۹۷٫
۴۹۷
﴿اَتها اَمرُنا لَیلاً اَو نَهاراً فَجَعَلنها حَصیدًا کَاَن لَم تَغنَ بِالاَمس) ۱ همچنان که قوم چهارصد ساله عاد و ثمود را که قصرها داشته و در دل کوه خانه ساخته بودند، به گونهای ریشهکن کردیم که گویا دیروز نبودند ۲٫ نیز مانند آل فرعون که آنها را کندیم و درون دریا ریختیم: ﴿فَاَخَذنهُ وجُنودَهُ فَنَبَذنهُم فِی الیَمّ) ۳ درباره دشمنان سایر پیامبران هم گفته الهی چنین است. با آنکه به طور طبیعی درخت کهنسالی که ریشهاش را از خاک بیرون میآورند آثارش تا مدتها پیداست؛ ولی خداوند طرزی دشمنان ریشهدار انبیا را نابود کرد که اثری از آنها نماند؛ نظیر محو رژیم ستمشاهی در ایران اسلامی. این علفهای هرز، همانند برخی خوابها از هم جدا و بیارتباط با هم و از اینرو بیدواماند؛ ولی انبیای الهی همیشه بیدار و به هم مرتبط هستند.
درخواست نصرت با تضرّع توحیدی
فشار و سختی که صبغه آزمون دارد بهترین وسیله تکامل است. صبر و تحمّل برترین درجه استعداد را به همراه دارد تا انسان آزمون شده به مقام شامخ باریابد و چون تحمّل سختیهای توانفرسا صعب و گاهی مستصعب است بهترین راه برای تحصیل قدرتِ مقاومت و به دست آوردن نیروی استقامت درخواست نصرت از خدای مقتدر و عزیز است و این کار هر چه با ضَراعت و لابه به درگاه خداوند مقرون باشد اثربخشتر است. این دو آیه که هماکنون ارائه میشود
^ ۱ – ـ سوره قلم، آیه ۴٫
^ ۲ – ـ سوره عبس، آیه ۱٫
^ ۳ – ـ سوره ابراهیم، آیات ۲۴ ۲۶٫
^ ۴ – ـ سوره نوح، آیه ۱۷٫
۴۹۸ >
میتواند سنَدَ گویای این بحث باشد: ﴿ولَقَد اَرسَلنا اِلی اُمَمٍ مِن قَبلِکَ فَاَخَذنهُم بِالبَأساءِ والضَّرّاءِ لَعَلَّهُم یَتَضَرَّعون ٭ فَلَولا اِذ جاءَهُم بَأسُنا تَضَرَّعوا ولکِن قَسَت قُلوبُهُم وزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطنُ ما کانوا یَعمَلون) ۱ بنابراین سنّت رسمی خداوند آزمون به بأساء و ضرّاء است. وظیفه مؤمنان در این آزمایش تضرّع توحیدی است. در اینحال هم دشواریها آسان میگردد و هم بهترین پاداش عطا خواهد شد.
پیامبران خدا و مؤمنانِ همراهِ آنان استقامت ورزیدند و در خطرات و مشکلات با کمال آرامش درونی به خدا پناهنده شدند و در همین حال گفتند که خدایا! یاری خود را برسان: ﴿مَتی نَصرُ اللّه﴾ و خداوند پاسخ داد که آگاه باشید که نصرت خدا نزدیک است: ﴿اَلا اِنَّ نَصرَ اللّهِ قَریب﴾. واژه «متی» برای سؤال از زمان و معادل واژه «کِی» در زبان فارسی است، بنابراین سؤال از اصل نصرت نبود، چون به آن مطمئن بودهاند، بلکه درخواست زمان مناسب آن بود.
در هنگام آزمون دفاعی، فرار کردن، رها کردن صحنه، و زبانی اعتراض کردن، و قلباً انکار نمودن هیچ یک با صبر سازگار نیست و اگر در اینحال گفته شود ﴿مَتی نَصرُ اللّه﴾ جنبه استبعاد و استبطاء دارد؛ نه استدعا و چون رسول الهی از همه این عیوب و نقایص منزّه است پس اسناد این تعبیر به آن حضرت محذوری ندارد و تفکیک جمله ﴿مَتی نَصرُ اللّه﴾ از جمله ﴿اَلا اِنَّ نَصرَ اللّهِ قَریب﴾ به اینکه اوّلی گفته مؤمنان و دومی که پاسخ اولی است گفته رسول خداست صائب نیست و چنان که فخر رازی گفته با تکلّف همراه است ۲ و در
^ ۱ – ـ سوره یونس، آیه ۲۴٫
^ ۲ – ـ سوره اعراف، آیه ۷۴؛ سوره هود، آیات ۶۷ ۶۸؛ سوره حجر، آیات ۸۰ ۸۴؛ سوره احقاف، آیات ۲۱ ۲۵٫
^ ۳ – ـ سوره قصص، آیه ۴۰٫
۴۹۹
نوشته ابوحیان اندلسی ۱ نیز همانند برخی از محقّقان دیگر مردود دانسته شده است، بلکه جمله دوم کلام خداست و ناظر به تکرار صحنههای مشابه تاریخی است.
بنابراین جمله ﴿مَتی نَصرُ اللّه﴾ دعا و استدعاست؛ نه اعتراض به دیر رسیدن نصرت الهی. گاهی انسان در کمال ادب میپرسد که شما کِی این لطف را اعمال میکنید و زمانی بیادبانه پرخاش میکند و میگوید: تا کِی؛ چرا دیر کردی! ممکن است دیگران چنین باشند؛ یعنی بگویند که خدایا یاریت دیر شد، پس کو نصرتت! ولی نسبت به رسول خدا و همراهانِ خالص او استدعاست؛ یعنی با زبان دعا میگویند: کِی ما را یاری میکنی! زیرا پیامبر خدا معصوم است و بر اساس قرب نوافل با زبان خدا و به اذن الهی سخن میگوید و کارها را به او سپرده است، از این رو هرگز از دیرکرد نصرت الهی (استبطاء) سخن نمیگوید که قبلاً باید میفرستادی معاذالله ولی این کار را نکردی و حالا کمکت را برسان، بلکه با زبان اثبات به صورت استدعا میگوید: خدایا کِی به ما لطف میکنی! که هم انگیزه نیایش در آن است و هم با ادب رسالت سازگار.
جمله ﴿مَتی نَصرُ اللّه﴾ را هم «رسول» که در این گفتار با امّتش شریک است، و هم مؤمنان راستین به زبان دعا و استدعا عرض میکنند؛ ولی مؤمنان سست ایمان شاید این جمله را به صورت استبطاء یا استبعاد بگویند و خود را نسبت به خدا طلبکار بدانند که چرا یاریش دیر و کُند شد، چنان که در شأن نزول آیه از بیادبی عبدالله بن اُبی یاد شده است ۲٫
^ ۱ – ـ سوره انعام، آیات ۴۲ ۴۳٫
^ ۲ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۲۱
۵۰۰
افزون بر این، کلمه «قریب» در ﴿اَلا اِنَّ نَصرَ اللّهِ قَریب﴾ نشان از تطابق پاسخ با پرسش و تناسب سؤال و جواب است، چون از زمان نصرت پرسش شده است؛ نه اینکه انگیزه آنان استبطاء و استبعاد باشد تا اشکال شود که رسول الهی هرگز چنین سخن نمیگوید، بنابراین از ذیل آیه استفاده نمیشود که سؤال، جنبه استبطاء و استبعاد داشته است، بلکه از آن، هماهنگی پاسخ با سؤال به دست میآید.
تذکّر: انبیای الهی و مؤمنان راستین، هر یک طبق درجه ایمان خود چون به مقام تسلیم رسیدهاند، در همه شئون زندگی پیرو فرمان الهیاند؛ چه در مقام استدعا و نیایش که نصرت الهی را طلب میکنند و چه در مقامهای دیگر. همه انبیا و به ویژه پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مرتبه اعلا میگویند: «حسبی الله ربّی» ۱ و بالاتر از آن خداوند به پیامبرش فرمود: ﴿یاَیُّهَا النَّبِی حَسبُکَ اللّهُ ومَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنین) ۲ که برتر از این گفته حضرت ابراهیم(علیهالسلام) است: «حسبی من سؤالی علمه بحالی» ۳ لیکن در مقام دعا نیز تسلیم خدایند و چون خداوند آنان را به دعا فراخوانده است ۴ تسلیم و فرمانبر الهیاند، بنابراین درخواست پیروزی از خدا منافاتی با مقام شکر و تسلیم و رضای به قضای الهی این بزرگواران ندارد، چون همه اینها از جانب خداست ۵٫ البته برخی از ادعیه که مضمون آن مخالف ادب مع الله نیست گاهی به عنوان تعلیم صادر میشود؛ ولی تعلیم ضعاف یا
^ ۱ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۱۴۹٫
^ ۲ – ـ ر.ک: مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۴۶٫
۵۰۱
اوساط از اهل ایمان به دعای مخصوص به معنای ترغیب اوحدی از آنها به چنین دعایی نیست.
منظور از نصرت الهی
وظیفه پیامبران الهی و مؤمنان، جهاد و دفاع از مکتب اسلام است و خدا هم یاور آنان است؛ ولی نصرت قطعی الهی، به معنای یاری دین و شخصیّت حقوقی آنان است نه نصرت شخص و بدن آنان، چون شخص آنان به «اِحدَی الحُسنَیَین» ۱ نایل شده، یا سالم و فاتح بازمیگردند یا مجروح یا اسیر یا شهید شده و به سعادت ابدی می رسند.
خدای سبحان تضمین نکرده است که پیکر مبارزان در راهش را نگهدارد، بلکه اوّلاً دین آنان را حفظ میکند و ثانیاً آنان را به بهشت رهنمون میسازد؛ امّا شخص و بدن آنان را گاهی حفظ میکند و زمانی نه، چون گاه حفظ دینشان به شهادت آنان وابسته است، بر این اساس، یاری خدا یا قطع چنین نصرتی مربوط به یاری شخص و بدن انبیاست که معلوم نیست سالم میمانند یا شهید میشوند نه درباره دین الهی، زیرا یقین دارند مکتب و شخصیّت حقوقی آنها را خدا یاری میکند، چون نصرت دین، وعده قطعی خداست.
به دلالت دستهای از آیات، انبیای الهی برای یاری دین قیام کردند و خداوند وعده قطعی پیروزی آنان را در قرآن داده است؛ مانند
۱٫ ﴿کَتَبَ اللّهُ لاَغلِبَنَّ اَنَا ورُسُلی اِنَّ اللّهَ قَوی عَزیز) ۲ خداوند حکم کرده است که من و رسولانم البته پیروز خواهیم شد. خداوند دارای قدرت مطلق و
^ ۱ – ـ بحار الانوار، ج۸۳، ص۵۱٫
^ ۲ – ـ سوره انفال، آیه ۶۴٫
^ ۳ – ـ بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۵۶٫
^ ۴ – ـ سوره غافر، آیه ۶۰٫
^ ۵ – ـ مواهب الرحمن، ج۳، ص۲۵۹٫
۵۰۲
نفوذ ناپذیر است. خداوند برای عظمت مطلب، نام خود را کنار نام رسولان الهی آورده است.
۲٫ ﴿ولَقَد سَبَقَت کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا المُرسَلین ٭ اِنَّهُم لَهُمُ المَنصورون ٭ واِنَّ جُندَنا لَهُمُ الغلِبون) ۱ در این آیات با چندین تأکید (جمله اسمیّه، إنّ، لام تأکید و ضمیر فصل) جنود الهی را پیروز و منصور معرفی میکند؛ نیز نظیرِ ﴿اِن تَنصُرُوا اللّهَ یَنصُرکُم ویُثَبِّت اَقدامَکُم) ۲
در مقابل، گروهی دیگر از آیات دلالت دارند که انبیای الهی و شاگردانِ آنان در راه یاری دین خدا به گونهای دلخراش به شهادت رسیدند؛ مانند:
۱٫ خداوند در شمارش ادلّه ذلّت و مسکنت بنی اسرائیل فرمود: آنان بسیاری از پیامبران را ناحق به شهادت رساندند: ﴿ویَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ الحَقّ) ۳ کلمه ﴿النَّبِیّین﴾ با الف و لام حداقل نشانه کثرت است.
۲٫ ﴿اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِئایتِ اللّهِ ویَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقٍّ ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم) ۴ این آیه افزون بر کشته شدن بسیاری از پیامبران، کشتهشدن آمران مردم به قسط و عدل را هم بیان میکند.
۳٫ ﴿وکَاَیِّن مِن نَبِی قتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبیلِ اللّهِ وما ضَعُفوا ومَا استَکانوا واللّهُ یُحِبُّ الصّبِرین) ۵ طبق این آیه نیز بسیاری از انبیا به مبارزه برخاستند که عدّهای آنان را یاری کردند و خطرات و مشکلات جنگِ در راه خدا آنان را سُست نکرد، بلکه در راه خدا استقامت ورزیدند.
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۵۲٫
^ ۲ – ـ سوره مجادله، آیه ۲۱٫
۵۰۳
۴٫ ﴿قُتِلَ اَصحبُ الاُخدود ٭ اَلنّارِ ذاتِ الوَقود ٭ اِذ هُم عَلَیها قُعود ٭ وهُم عَلی ما یَفعَلونَ بِالمُؤمِنینَ شُهود ٭ وما نَقَموا مِنهُم اِلاّ اَن یُؤمِنوا بِاللّهِ العَزیزِ الحَمید) ۱ این آیات داستانِ اصحاب اُخدود را بیان میکند که مؤمنان بیگناه را در آتش سوزاندند.
به دلالت این مجموعه آیات، پیامبران الهی و مؤمنان و جنود الهی در راه خدا مبارزه کردند و در این راه آسیب دیدند و شربت شهادت نوشیدند، حال آنکه مطابق آیاتی که در دسته نخست ذکر شد خداوند متعالی وعده حفظ و نصرت آنان را داده بود.
طبق بیانی که در آغاز این مبحث گذشت این دو دسته آیات با هم هماهنگاند، زیرا منظور از یاری قطعی انبیا و مؤمنان، حفظ دین و مکتب و نصرت شخصیّت حقوقی آنان است نه بدن و شخص آنان، چون عنصر حیاتبخش فقط دین خداست که باید زنده بماند و زندگی پیامبران و مؤمنان وابسته به آن است، از این رو هرگاه مؤمنان قیام کردند و دین خدا را یاری کردند، خداوند مکتبشان را حفظ کرد، زیرا پیروزی دین وعده قطعی خداست، چنان که بارها فرموده که دینِ حق یقیناً محفوظ است و هرگز به آن آسیبی نمیرسد: ﴿لایَأتیهِ البطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ ولامِن خَلفِه) ۲ و نیز از روی «تشبیه معقول به محسوس» سلاحهای سرد و گرم کافران را برابر اراده الهی به فوت دهان در مقابل آفتاب تشبیه کرده است: ﴿یُریدونَ لِیُطفِئوا نورَ اللّهِ بِاَفوهِهِم واللّهُ مُتِمُّ نورِهِ ولَو کَرِهَ الکفِرون) ۳ ﴿واِن ما نُرِیَنَّکَ بَعضَ الَّذی نَعِدُهُم اَو
^ ۱ – ـ سوره صافّات، آیات ۱۷۱ ۱۷۳٫
^ ۲ – ـ سوره محمّدص، آیه ۷٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۶۱٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۲۱٫
^ ۵ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۴۶٫
۵۰۴
نَتَوَفَّیَنَّکَ فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ وعَلَینَا الحِساب) ۱ یعنی تو وظیفهات را انجام بده؛ ما دین را پیروز میکنیم، چون دین به شخص و شناسنامه تو وابسته نیست.
با این بیان روشن شد که اگر در آیهای آمده است که رسولان الهی از نصرت خدا آیس و ناامید شدند و مردم گمان کردند که به آنان خبر دروغ رسیده است: ﴿حَتّی اِذا استَیسَ الرُّسُلُ وظَنّوا اَنَّهُم قَد کُذِبوا) ۲ منظور یأس از نصرت ظاهری و بدنی است، چون نشانههای ظاهری پیروزی دشمن و شکست آنان به چشم میخورد؛ در این حال خداوند آنان را پیروز کرد؛ نه آنکه آنان از نصرت دین ناامید شده باشند، چون دین الهی نور است و هرگز خاموش نمیشود، چنان که خدای سبحان وعده پیروزی قطعی آن را داده است.
حاصل اینکه دسته نخست از دو دسته آیات یاد شده مربوط به شخصیّت حقوقی انبیا، یعنی دین و مکتب خداست و آیات دسته دوم (شهادت بسیاری از پیامبران) ناظر به بدن آنان است که با شهادت، جراحت یا اسیر شدن خودشان دین الهی را یاری میکنند. نصرت دین و بقای آن نیز گاهی در شهادت یا آسیب دیدن رهبران الهی است: «إن کان دین محمّد لم یستقم إلاّ بقتلی فیا سیوف خذینی» ۳ و زمانی به پیروز شدن آنان. البته شهدا چیزی را از دست ندادهاند، چون بدنی را ترک کردند که مزاحم پرواز روح بود؛ آنان به ملکوت اعلا پیوستند و در جوار رحمت حق متنعم شدند.
در اینجا تذکر این نکته سودمند است که اگر بنا بود در جنگ اسلام و کفر
^ ۱ – ـ سوره بروج، آیات ۴ ۸٫
^ ۲ – ـ سوره فصّلت، آیه ۴۲٫
^ ۳ – ـ سوره صفّ، آیه ۸٫
۵۰۵
به رزمندگان وارسته آسیبی نرسد و آزمونی در کار نباشد، نه جانبازی و شهادت در راه خدا محقق میشد و نه بر فرض تحقق ارزش آن مشخص میشد. افزون بر آن، شایسته بود که وارستهترین انسانها، یعنی حضرات ائمّه معصومین(علیهمالسلام) آسیبی نبینند، حال آنکه از آنان نقل است: «ما منّا إلاّ مسموم أو مقتول» ۱ و آنان به شهادت در راه خدا افتخار میکردند، چنان که امیر مؤمنان، امام علی(علیهالسلام) فرمود که یکی از چیزهایی که مرا به جنگ و جهاد با کفّار علاقهمند میکند، همین عشق به شهادت است، وگرنه حاضر نبودم این ذلّت را تحمّل کنم که به افراد کافر و پست نظر افکنم: «فوالله لولا طمعی عند لقائی عدوّی فی الشّهاده و توطینی نفسی علی المنیّه لأحببت ألاّ ألقی مع هؤلاء یوماً واحداً و لا ألتقی بهم أبداً» ۲
پاداش استقامت در راه خدا
برپایه مفهوم صدر و منطوق ذیل آیه شریفه، در ازای استقامت امّت اسلامی برابر مشکلات و پناهنده شدن آنان به خدا، دو چیز نصیب آنان خواهد شد: ورود به بهشت و پیروزی دنیایی. خداوند در صدر آیه فرمود: آیا پنداشتید که بیآزمونِ سخت وارد بهشت میشوید و هنوز دشواریهای امّتهای پیشین برای شما پیش نیامده است: ﴿اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنَّهَ ولَمّا یَأتِکُم مَثَلُ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِکُم﴾. مفهوم این جمله آن است که اگر آزمون سختِ جنگی پیش آید، به گونهای که متزلزل و مضطرب گردید و در آن حال به غیر خدا پناهنده
^ ۱ – ـ سوره رعد، آیه ۴۰٫
^ ۲ – ـ سوره یوسف، آیه ۱۱۰٫
^ ۳ – ـ الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۳، ص۱۱۲٫
۵۰۶
نشوید، بلکه استقامت ورزید و فقط از خدا نصرت بطلبید، وارد بهشت میشوید.
نیز در ذیل آیه فرمود: آگاه باشید که نصرت الهی نزدیک است: ﴿اَلا اِنَّ نَصرَ اللّهِ قَریب﴾. این وعده پیروزی دنیایی برابر کافران است و خداوند هرگز خلاف وعده و عهد خویش عمل نمیکند: ﴿ومَن اَصدَقُ مِنَ اللّهِ قیلا) ۱ ﴿ومَن اَوفی بِعَهدِهِ مِنَ اللّه) ۲
تذکّر: محور اساسی نصرت خدا این است که امّت اسلامی به رهبری رهبران الهی برای اعتلای کلمه الله به دفاع بر میخیزند وگرنه جنگهای خونینی که مدار آنها دفاع از صیانت دین الهی نیست هرگز مورد وعده قطعی خداوند واقع نشده است، چون برخی مظلومان مأجور نیستند، چنان که بعضی منصوران مأسورند، زیرا نصرت مادی آنها با اسارت معنوی همراه است. نشان این مطلب آن است که در جریان مظلومان به آتش سوخته اصحاب اخدود چنین آمده است: ﴿وما نَقَموا مِنهُم اِلاّ اَن یُؤمِنوا بِاللّهِ العَزیزِ الحَمید) ۳
معنای «قریب» در آیه
خدای سبحان در پایان آیه وعده نزدیک بودن پیروزی دنیایی را به پیامبر و مؤمنان داد و با کلمه «ألا» که بر اهمیّت مطلب دلالت میکند، پاسخ میدهد که بدانید پیروزی خدا نزدیک است: ﴿اَلا اِنَّ نَصرَ اللّهِ قَریب﴾.
واژه «قریب» از نظر زمانی مبهم است که مراد چه مقدار از زمان است؛
^ ۱ – ـ بحار الانوار، ج۲۷، ص۲۱۷٫ برخی مانند شیخ مفیدِ کلّیت این مطلب را نپذیرفته است (سلسله مؤلفات شیخ مفید، ج۵، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۳۲).
^ ۲ – ـ نهج البلاغه، نامه ۳۵٫
۵۰۷ >
ولی در برخی از آیات، میتواند مصداقِ آن، «بامداد فردا» باشد؛ در داستان حضرت لوط فرمود: فرشتگان الهی به حضرت لوط گفتند ما فرستاده خدا هستیم، پس پاسی از شب گذشته، فرزندان و اهل خود را حرکت ده، مگر همسرت را که هر چه دامن کافران را گیرد، دامنگیر او هم میشود، آنگاه فرمود: وقت عذاب الهی صبحگاه است و صبحگاه نزدیک است: ﴿اِنَّ مَوعِدَهُمُ الصُّبحُ اَلَیسَ الصُّبحُ بِقَریب) ۱ پس ممکن است منظور از قریب تا بامداد یا شامگاه فردای آن روز باشد، پس این آیه قرینهای بر تعیین مقدار تقریبی وقت قریب است.
افزون بر این، جمله پایانی آیه دلالت دارد که پیروزی در سایه تحمّل سختیها و مشکلات است، چنان که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «عند تناهی البلاء یکون الفرج» ۲ چون ظفر بدون صبر نیست و صبر بدون آزمون رخدادهای تلخ و دشوار نخواهد بود.
بحث روایی
۱٫ آزمونهای سخت
عن خَبّاب بن الاَرَتّ قال: قلنا یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ألا تستنصر لنا، ألا تدعو الله لنا؟ فقال: «إنّ مَن کان قبلکم کان أحدهم یوضع المِنشار علی مفرق رأسه فیخلص إلی قدمیه لا یصرفه ذلک عن دینه و یمشط بأمشاط الحدید ما بین لحمه و عظمه لا یصرفه ذلک عن دینه؛ ثمّ قال: و الله لیُتِمَّنَّ هذا الأمر حتّی یسیر الراکب من صنعاء إلی حضرموت لا یخاف إلاّ الله و الذئب علی غَنَمه و لکنّکم
^ ۱ – ـ سوره نساء، آیه ۱۲۲٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۱۱٫
^ ۳ – ـ سوره بروج، آیه ۸٫
۵۰۸
تستعجلون» ۱
عن زین العابدین عن ابائه(علیهمالسلام) قال: «فبما تمدّون أعینکم، ألستم آمنین؟ لقد کان من قبلکم ممّن هو علی ما أنتم علیه یؤخذ فتقطع یده و رجله و یُصلب»، ثمّ تلا ﴿اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنَّهَ ولَمّا یَأتِکُم… ) ۲
اشاره: پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در پاسخ برخی اصحاب که تقاضا کردند آن حضرت برای نصرت مسلمانان دعا کند فرمود: پیش از شما مؤمنان آنچنان در راه دین خدا استوار بودند که از فرق سر تا پاشنه پا با اره بریده میشدند و از دینشان دست بر نمیداشتند و سختتر از این کسانی با شانههای آهنین گوشت بدنشان تا استخوان شانه میشد و دین خدا را رها نمیکردند؛ ولی بدانید که این دین حتماً سامان میگیرد و مردم چنان در امنیت خواهند بود که هر مسافری در کمال امنیت بیابانهای مخوف حجاز را از صنعاء تا حضرموت میپیماید و جز از خدا از هیچکس و از هیچ درندهای نمیترسد؛ ولی شما عجله میکنید.
حضرت امام سجّاد(علیهالسلام) نیز از پدرانش نقل میکند که به یارانشان میفرمودند، چشم به چه دوخته و در انتظار چه هستید؟ مگر در امنیت به سر نمیبرید؟ مؤمنان پیش از شما دست و پایشان بریده میشد و به دار آویخته میشدند! سپس حضرت(علیهالسلام) آیه مورد بحث را خواند. آنچه از اینگونه نقلها معلوم میشود این است که سنّت خداوند نسبت به گذشته و حال و آینده یکسان است. در گذشته کسانی حافظ دین و نایل به سعادت ابد بودهاند که دشواریهای توانفرسا را به خوبی تحمّل میکردند، و آیه مورد بحث نیز تذکرهای از آن آزمونهای صعب است، چنان که از حدیث آینده معلوم میشود.
^ ۱ – ـ سوره هود، آیه ۸۱٫
^ ۲ – ـ بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۲٫
۵۰۹
۲٫ بهشت در گرو تحمل سختیها
عن عبدالله بن مسعود قال: دخلت أنا و خمسه رهطٍ من أصحابنا یوماً علی رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و قد أصابتنا مُجاعه شدیده و لم یکن ذُقنا منذ أربعه أشهرٍ إلاّ الماء و اللّبن و ورق الشجر، قلنا: یا رسول الله إلی متی نحن علی هذه المُجاعه الشدیده؟ قال رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم): «لا تزالون فیها ما عشتم فاحدثوا لله شکراً فإنّی قرأت کتاب الله الّذی أنزل علیّ و علی من کان قبلی فما وجدت من یدخلون الجنّه إلاّ الصابرون. یا ابن مسعود… یقول الله تعالی: ﴿اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنَّهَ ولَمّا یَأتِکُم مَثَلُ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِکُم مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاء) ۱
عن علی(علیهالسلام) قال: فإنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کان یقول: «إنّ الجنّه حُفّت بالمکاره و إنّ النّار حفّت بالشّهوات» ۲
اشاره: ابن مسعود میگوید: در دورانی که قحطی سختی به ما رسیده بود و چهار ماه بود جز آب و شیر و برگ درخت طعم هیچ غذایی را نچشیده بودیم، جمعی از اصحاب خدمت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیدیم و عرض کردیم تا کی ما در این گرسنگی شدید به سر بریم؟ آن حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند، تا وقتی زندهاید! و شکرگزار خدا نیز باشید، چون من کتابهای آسمانی که بر خودم و بر انبیای پیش از من نازل شده خواندم و در هیچ یک نیافتم که جز صابران کسی به بهشت رود. سپس این آیه را خواند ﴿اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا… ﴾.
امیر مؤمنان، علی(علیهالسلام) نیز از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند که بهشت محفوف به ناگواریها و آتش جهنم محفوف به خواهشهای نفسانی است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۵۸۴٫
^ ۲ – ـ تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۵۱۳٫
۵۱۰
بازدیدها: 317