تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دهم، سوره بقره، آیه۲۱۵

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دهم، سوره بقره، آیه۲۱۵

مؤمنانی که در پرتو تربیت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و هدایت قرآن از بخل و مال دوستی مذموم رسته‌اند و انفاق را مایه قرب به خدا می‌دانند با علاقه‌مندی از آن حضرت می‌پرسند: چه چیز انفاق کنند؟ خدای سبحان به سؤال آنان چنین پاسخ می‌دهد:
۱٫ آنچه انفاق می‌کنید خیر و مرغوب باشد؛ نه آنچه خود از قبول آن عار دارید.
۲٫ انفاق به ترتیب به پدر و مادر، خویشان و نزدیکان، یتیمان و بی‌سرپرستان، فقیران و مستمندان و واماندگان در راه باشد.
۳٫ گوهر انفاق پاک و از ریا، سمعه و منّت به دور باشد که خدا بر هر کار خیری که می‌کنید آگاه است.

یَسَ‏لونَکَ ماذا یُنفِقونَ قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیرٍ فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ والیَتمی والمَسکینِ وابنِ السَّبیلِ وما تَفعَلوا مِن خَیرٍ فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیم (۲۱۵)

گزیده تفسیر
مؤمنانی که در پرتو تربیت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و هدایت قرآن از بخل و مال دوستی مذموم رسته‌اند و انفاق را مایه قرب به خدا می‌دانند با علاقه‌مندی از آن حضرت می‌پرسند: چه چیز انفاق کنند؟ خدای سبحان به سؤال آنان چنین پاسخ می‌دهد:
۱٫ آنچه انفاق می‌کنید خیر و مرغوب باشد؛ نه آنچه خود از قبول آن عار دارید.
۲٫ انفاق به ترتیب به پدر و مادر، خویشان و نزدیکان، یتیمان و بی‌سرپرستان، فقیران و مستمندان و واماندگان در راه باشد.
۳٫ گوهر انفاق پاک و از ریا، سمعه و منّت به دور باشد که خدا بر هر کار خیری که می‌کنید آگاه است.
^ ۱ – ـ مکارم الاخلاق، ص۴۴۶؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۹۲٫
^ ۲ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶٫

۵۱۱
تفسیر

تناسب آیات
در آیه پیش با بیان این سنت الهی که بهشت تنها در گرو تحمل سختیهاست و کمالهای انسانی بدون موفقیت در آزمونهای الهی به دست نمی‌آید، زمینه طرح دو آزمون مهم انفاق و جهاد فراهم آمد. در آیه مورد بحث و سه آیه پس از آن برخی از مسائل اساسی انفاق و جهاد بیان شده است. نخست گوشزد شده چه چیز، به چه کس و به چه نحو انفاق شود. سپس موضوعات مهمی درباره قتال با مشرکان مطرح می‌شود؛ موضوعاتی مانند، تشریع جهاد و تصحیح نگرش مؤمنان به آن، حکم قتال در ماههای حرام و حکمت وجوب جهاد که فتنه‌های بدتر از قتل مشرکان، تصمیم جدی آنان بر ستیز همیشگی با مؤمنان و تلاش پیوسته آنان برای بازگرداندن مؤمنان از دین خداست. در پایان به کسانی که تحت تأثیر دسیسه‌های مشرکان از دین خدا دست برمی‌دارند هشدار داده می‌شود که همواره در آتش دوزخ‌اند و به مؤمنان، مهاجران و مجاهدان نوید رحمت خاص الهی داده می‌شود.
٭ ٭ ٭

انفاق، راه درمان بخل
مالدوستی به طور طبیعی در درون انسان تعبیه شده است تا رنج و مشقت کار را برای تأمین معاش تحمّل کند؛ ولی علاقه فراوان به مال نکوهش شده است: ﴿وتُحِبّونَ المالَ حُبًّا جَمّا) ۱ علاقه فراوان به مال کم یا زیاد، زمینه شُحّ و
۵۱۲
بخل را فراهم می‌سازد: ﴿واُحضِرَتِ الاَنفُسُ الشُّحّ) ۱ و این دشمن درونی با سنگر بستن در جان نمی‌گذارد که انسان اهل انفاق باشد؛ تا آنجا که با فرض داشتن همه خزاین رحمت خدا، از ترس تمام شدن آن از انفاق چشم می‌پوشد و امساک می‌ورزد: ﴿قُل لَو اَنتُم تَملِکونَ خَزائِنَ رَحمَهِ رَبّی اِذًا لاَمسَکتُم خَشیَهَ الاِنفاقِ وکانَ الاِنسنُ قَتورا) ۲ و چون بشر طبعاً (نه فطرتاً) ممسک و بخیل است، اگر تزکیه نشود مال انفاق شده در راه خدا را غرامت و ضرر می پندارد: ﴿ومِنَ الاَعرابِ مَن یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ مَغرَما) ۳
قرآن کریم که کتاب هدایت است چنین می‌فرماید که هر کس از خطر بخل درونی و مالدوستی ناروا نجات یابد، به مقصد می‌رسد و اهل فلاح است: ﴿ومَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِکَ هُمُ المُفلِحون) ۴ از همین‏رو برای درمان بیماری بخل، انسانها را به انفاق تشویق کرده و از یک‏سو، انفاق را نزد مؤمنان تربیت یافته مایه قربت معنوی نزد خدا می‌داند: ﴿ ومِنَ الاَعرابِ مَن یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الاءاخِرِ ویَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبتٍ عِندَ اللّهِ وصَلَوتِ الرَّسولِ اَلا اِنَّها قُربَهٌ لَهُم سَیُدخِلُهُمُ اللّهُ فی رَحمَتِهِ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم) ۵ و از سوی دیگر برای اینکه کسی گرفتار این پندار قارونی نشود که دارایی‌اش را خود به دست آورده است و بداند که هر کسی گرچه در برابر سایر افراد مالک اموال خود است؛ لیکن مقابل خداوند فقط امانتدار است، بارها می‌فرماید که از مال یا روزی خدادادی انفاق
^ ۱ – ـ سوره فجر، آیه ۲۰٫
۵۱۳
کنید: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللّهِ الَّذی ءاتکُم) ۱ ﴿ومِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون) ۲
پس از بیان راه درمان بیماری شحّ و بخل و تشویق به اصل انفاق در آیات مزبور، عدّه‌ای با علاقه‌مندی می‌پرسند یا ضمیر مستور آنان این است که چه چیزی را انفاق کنیم: ﴿یَسئَلُونَکَ ماذا یُنفِقُون﴾.
سؤال از انفاق با فعل مضارع، پاسخ مناسب آن یا فعل مضارع است یا صیغه امر؛ ولی جواب از آن به فعل ماضی نشان ترغیب به عنصر محوری کلام یعنی انفاق است که چون آینده قطعی در حکم ماضی است، از آن به فعل ماضی یاد شده است: ﴿اَنفَقتُم﴾.
خدای سبحان در این آیه به پرسش آنان به شرح زیر پاسخ می‌دهد:

۱٫ ویژگی مال انفاق شده
خدای سبحان درباره چیزی که باید انفاق شود می‌فرماید: ﴿ما اَنفَقتُم مِن خَیر﴾. واژه «خیر» در برابر شرّ، عام است و شامل همه خوبیها اعم از انفاق مالی، سفارش به حق، ایثار آبرو، تعلیم علم، آموزش نظامی و… می‌شود؛ لیکن در این آیه مراد از آن همان مال است، چنان که در آیات دیگر نیز از مال به «خیر» یاد شده است: ﴿واِنَّهُ لِحُبِّ الخَیرِ لَشَدید) ۳ ﴿اِن تَرَکَ خَیرا) ۴ البته مالی خیر است که هم حلال باشد و هم پاکیزه نه مال حرام یا شبهه‌ناک یا نامرغوب، چنان که فرمود: ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبتِ ما کَسَبتُم
^ ۱ – ـ سوره نساء، آیه ۱۲۸٫
^ ۲ – ـ سوره اسراء، آیه ۱۰۰٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه ۹۸٫
^ ۴ – ـ سوره حشر، آیه ۹٫
^ ۵ – ـ سوره توبه، آیه ۹۹٫

۵۱۴
ومِمّا اَخرَجنا لَکُم مِنَ الاَرضِ ولاتَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِئاخِذیهِ اِلاّ اَن تُغمِضوا فیهِ واعلَموا اَنَّ اللّهَ غَنِی حَمید) ۱ یعنی مال انفاقی باید حلال و از دست‌رنج خودتان و نیز طیّب باشد، آن‌گاه به جهت اهمّیت مطلب، به «امر به انفاق از طیبات» اکتفا نمی‌کند، بلکه از انفاق خبیث نهی کرده و می‌فرماید: خودتان را معیار و الگو قرار دهید؛ آنچه را از قبول آن عار دارید و نمی‌گیرید مگر با کراهت و چشم‌پوشی و تحمّل رنج، به دیگران ندهید. بدانید که خداوند بی‌نیاز است و می‌تواند بهتر از آنچه شما انفاق می‌کنید، از راه صحیح تأمین کند. خدای سبحان حمید و محمود مطلق و حامد صرف است و همه شکرها برای اوست و بهترین پاداشها را به شما عطا می‌کند.
گفتنی است که اگر در آیه ﴿ویَسَ‏لونَکَ ماذَا یُنفِقونَ قُلِ العَفو) ۲ «عفو» به معنای زیادی باشد، نه گذشت اخلاقی، معنا چنین می‌شود: آنچه را زاید بر نیاز زندگی است، انفاق کنید؛ نه زیادیهای مانده در سفره یا لباسهای مندرس را، زیرا هیچ‌کس به مقام ابرار نایل نمی‌شود، مگر از آنچه محبوب و مرغوب اوست، انفاق کند؛ نه مال کم ارزش و بی‌مصرف را که به آن رغبتی ندارد: ﴿لَن‏تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون) ۳
سرّ آنکه خدای سبحان خیر را در این آیه مشخص نکرد و به طور مطلق سخن گفت، هم می‌تواند فراگیری خیر باشد و هم آنکه خیر به حسب زمانها و مکانها و گروهها گوناگون است ۴٫
^ ۱ – ـ سوره نور، آیه ۳۳٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۳٫
^ ۳ – ـ سوره عادیات، آیه ۸٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۰٫
۵۱۵
۲٫ انفاق شوندگان
خدای سبحان در بیان مصارفِ انفاق ابتدا انفاق به پدر و مادر (اصول خانواده) را بیان فرمود، که هم انفاق و هم صله رحم و هم نیکی به پدر و مادر است. سپس انفاق به خویشاوندان و ارحام نزدیک را، زیرا صدقه به دیگران با بودن خویشاوند نیازمند روا نیست: «لا صدقه و ذو رحم محتاج» ۱ در مرحله بعد انفاق به یتیمان که هم بی‌مال و هم بی سرپرست‌اند و پس از آن به فقیران و مستمندان که فقط بی‌مال هستند. سپس به واماندگان در راه که فقیر بالفعل هستند، گرچه در وطن خود ثروتمند و بی‌نیاز باشند: ﴿قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیرٍ فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ والیَتمی والمَسکینِ وابنِ السَّبیل﴾. رسیدگی به این گروههای پنج‌گانه در آیات فراوانی سفارش شده است.
اولویت انفاق به پدر و مادر و تقدیم ذکر آن بر سایر مصارف انفاق، از آن‏روست که:
أ. غالباً فرزندان با تشکیل خانواده، پدر و مادر را از یاد می‌برند و خداوند آن را یادآوری کرده است تا فراموش نکنند.
ب. پدر و مادر، نزدیک‌ترین افراد به انسان‌اند که در زندگی مشکلات و سختیهای فراوانی برای آسایش فرزندان تحمّل می‌کنند ۲٫
ج. حقّ پدر و مادر از حقوق دیگران بالاتر است، چنان که خداوند احسان
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۹٫
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۲٫
^ ۴ – ـ مواهب الرحمن، ج۳، ص۲۶۴٫
۵۱۶
به پدر و مادر را کنار توحید قرار داده است: ﴿وقَضی رَبُّکَ اَلاّتَعبُدوا اِلاّ اِیّاه وبِالولِدَینِ اِحسنا) ۱ گذشته از آنکه پدر و مادر مجرای فیض خالقیت خدای سبحان‌اند و از این‏رو فرمود: ﴿اَنِ اشکُر لی ولِولِدَیک﴾.

۳٫ چگونگی انفاق
خدای سبحان پس از آنکه در صدر آیه شریفه خصوصیات مال مورد انفاق را بیان کرد در ذیل آیه نحوه و کیفیّتِ انفاق را چنین بیان فرمود که هر کار خیری می‌کنید، خدا به آن آگاه است؛ باید گوهر کارتان خوب و خیر باشد: ﴿وما تَفعَلوا مِن خَیرٍ فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیم﴾، پس ملاک خیر بودن، طهارت انفاق از لوث شر است؛ نه کم یا زیادبودن مال انفاق شده.
شاید کسی مال فراوانی را به مصارف پنج‌گانه فوق یا نهادهای خدمت‌رسان تقدیم کند؛ ولی برای کسب شهرت و مقام یا به انگیزه منّتگذاری و مانند آن باشد؛ این شخص گرچه از حلال و طیّب انفاق کرده و در موارد خوبی مصرف کرده است؛ لیکن گوهر انفاقش خیر نیست، چون آن را به ریا و منّت آلوده کرده است.
خدای سبحان در آیه‌ای دیگر در این باره می‌فرماید که با منّت و اذیت کارهای خیرتان را باطل نکنید، زیرا انفاق همراه با تحقیر و منّت و ریا، همانند سنگ سختی است که روی آن خاکی نشسته است که با رگباری از باران شسته می‌شود. این‌گونه انفاق سودی ندارد، بلکه انسان را گرفتار هم می‌کند: ﴿یاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لاتُبطِلوا صَدَقتِکُم بِالمَنِّ والاَذی کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ
^ ۱ – ـ بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۴۷٫
^ ۲ – ـ مواهب الرحمن، ج ۳، ص۲۶۴٫ قبلاً یادآوری شد که معنای ارجاع برخی از مطالب در پانوشت این نیست که مطالب متن هنگام تدریس از آنجا اقتباس یا نقل شده است، چون برخی از این مراجع اصلاً مورد مطالعه راقم سطور قرار نمی‌گیرد، بلکه بعد از القاء در محاضرات از باب توافق آراء یا به مثابه توضیح مطلبی است که به طور متن ارائه شده است.
۵۱۷
النّاسِ ولایُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الاءاخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفوانٍ عَلَیهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلدًا لایَقدِرونَ عَلی شی‏ءٍ مِمّا کَسَبوا) ۱
در آیه دیگر با مفهومی وسیع‌تر می‌فرماید: گفتار پسندیده با نیازمندان و گذشت از تندی و بی‌ادبی برخی از آنان بهتر از صدقه‌ای است که آزاری را همراه داشته باشد و خداوند بی‌نیاز و بردبار است؛ هم محتاجان را بی نیاز و هم تندی آنان را تحمّل می‌کند: ﴿قَولٌ مَعروفٌ ومَغفِرَهٌ خَیرٌ مِن صَدَقَهٍ یَتبَعُها اَذی واللّهُ غَنِی حَلیم) ۲ بنابراین، در انفاق مالی یا معنوی (مانند نوشتن کتاب، مقاله، تدریس، سخنرانی) برای ماندگاری انفاق چون همه انفاقهای در راه خدا صدقه است باید مواظب بود کسی آزرده نشود و آبرویی نریزد. انفاق باید از روی احترام و اکرام باشد؛ نه ترحّم، چون خداوند افراد را با انفاق می‌آزماید تا انسانهای پاک و از خود گذشته جدا شوند. زیرا ناپاکان در راه غیر خدا و برای بستن راه الهی انفاق می‌کنند: ﴿ اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ… ٭ لِیَمِیزَ اللّهُ الخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّب) ۳
نکته: در انفاق مستحبی، قصد قربت شرط نیست؛ ولی ثواب بردن از آن در گرو قصد قربت است. البته منّت و ریا مانعِ قبولی انفاق است. انفاق، گاهی به «ریا» آلوده می‌شود و زمانی به «سمعه» و گاهی به هر دو. «ریا» یعنی کار را در حضور دیگران انجام دادن به قصد نشان دادن به آنها که برای رضای خدا انجام می‌گیرد، در حالی که چنین نباشد. این نوعی دروغِ پوشیده است. «سمعه» آن است که دوست دارد کار انجام داده را دیگران بشنوند که برای خدا
^ ۱ – ـ سوره اسراء، آیه ۲۳؛ التفسیر الکبیر، مج۷، ج۲۰، ص۳۲۲٫
۵۱۸
انجام داده است، حال آنکه چنین نیست. گاهی هم به انگیزه اینکه کار را حاضران ببینند و غایبان بشنوند کار می‌کند که در اینجا هم ریاست و هم سمعه.
با پاک شدن گوهر انفاق از ریا و سمعه و منّت، دیگر فرقی ندارد انفاق پنهانی باشد یا آشکار، زیرا به تناسب زمان و مکانهای گوناگون، گاهی انفاق پنهانی بهتر است و گاهی انفاق علنی ۱٫

شمول آیه نسبت به انفاق واجب و مستحب
برخی گفته‌اند: آیه مزبور درباره انفاق به اهل و عیال و صدقه‌های مستحبّی است و به آیه وجوبِ زکات که بعد از این آیه نازل شده نسخ شده است ۲٫ برخی دیگر این آیه را به آیه میراث منسوخ می‌دانند ۳ ؛ لیکن هیچ یک از این دو سخن تام نیست، زیرا این آیه با آن آیات تنافی ندارند تا منسوخ آنها باشد، بلکه هر یک اثبات کننده حکمی است ۴ ، مگر آنکه نسخ معنای دیگری غیر از معنای مصطلح داشته باشد ۵٫
افزون بر آنکه در هیچ یک از آیات مکّی زکات واجب فقهی مصطلح منظور نیست، بلکه یا زکات مستحبی مراد است یا تزکیه نفس، چون آیه مربوط به زکات واجبِ فقهی که به نُه چیز تعلق می‌گیرد و مصارف هشت‌گانه دارد، در
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۴٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۳٫
^ ۳ – ـ سوره انفال، آیات ۳۶ ۳۷٫
۵۱۹
مدینه نازل شده است و ارتباطی با آیه مورد بحث ندارد، زیرا این آیه در صدد بیان انفاقِ واجب و مستحب است و دلیلی بر منسوخ بودن آن نیست.
مؤید این مطلب چیزی است که مورد اتفاق علمای امامیّه است که زکاتِ واجب را نمی‌توان به واجب النفقه مانند پدر و مادر و فرزند و پدر بزرگ و مادر بزرگ داد؛ ولی انفاق مزبور نسبت به آنها همچنان رواست، بلکه اگر نیازمند باشند تأمین نفقه و هزینه آنان واجب است ۱٫ طبری از سدّی قول به نسخ آیه مورد بحث را به وسیله آیه زکات نقل می‌کند و می‌گوید: احتمال عدم نسخ مزبور هم مطرح است؛ ولی وی قاطعانه نسخ موهوم را ابطال نمی‌کند ۲٫ برخی در نقد نسخ آیه مورد بحث به آیه ارث گفته‌اند: گویا آیه کنونی با آیه وصیّت اشتباه شده است، با آنکه در آنجا هم سخن از نسخ مطرح نیست ۳٫

پاسخ حکیمانه
طبق ظاهر آیه شریفه، سؤال کنندگان از اصل انفاق و نوع و جنس آن پرسیدند؛ ولی خداوند در پاسخ از مصارف و کسانی جواب داد که مستحق انفاق هستند. برخی مفسران راز ناهماهنگی این پرسش و پاسخ را چنین بیان کرده‌اند که پرسش آنان لغوگونه و خلاف حکمت و روش عقلا بود، زیرا روشن است که انفاق از هر نوع و جنسی خوب است و بهتر بود که بپرسند به چه کسانی باید انفاق کرد، از این رو خداوند براساس حکمت، پاسخ آنان را داد تا به آنان
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیات ۲۷۱ و ۲۷۴٫
^ ۲ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۵۸۵٫
^ ۳ – ـ ر.ک: التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۲۵٫
^ ۴ – ـ مواهب الرحمن، ج ۳، ص۲۶۶٫
^ ۵ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۱۶۳٫
۵۲۰

بفهماند که حقِّ سؤال چیست ۱٫
بیان مزبور، وجه بلیغی است؛ لیکن آیه شریفه، هم مطلب مهم‌تری را مطرح کرده و هم پرسش آنان را به اجمال در صدر و ذیل آیه پاسخ داده است: ﴿ما اَنفَقتُم مِن خَیر﴾، ﴿وما تَفعَلوا مِن خَیرٍ فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیم﴾، چون کلمه «خیر» معنای جامع و وسیعی دارد و شامل همه جوانب و خصوصیّات موضوع می‌شود، از این رو خدای سبحان ضمن این سفارش که باید از مال خیر انفاق کنند، به آنان فهماند که پرسش از مصارف انفاق لازم‌تر است، چون روشن است که انفاق باید با مال و خیر صورت گیرد.
توضیح اینکه پرسش استعلامی صبغه تعلّم دارد و پاسخ آن جنبه تعلیم و چون عنصر محوری این‌گونه از گفتمانها را آموختن و فراگیری تشکیل می‌دهد، اگر در خود سؤال، نقص، عیب یا فضول احساس شد جواب حکیمانه اقتضای تکمیل ناقص از یک‏سو و تصحیح معیب از سوی دیگر و عدول از فضول به مفید از سوی سوم است. آری اگر گفت‌وگو در مصاف جدل بود، نه حکمت، هیچ یک از امور سه‌گانه مزبور لازم نیست، بلکه باید بر خصوص مورد سؤال هر چه هست بدون افزایش یا کاهش یا عدول بسنده کرد، زیرا در جدل هر دو متخاصم همتای هم قرار گرفته‌اند ۲٫
به هر روی، در این آیه، در پاسخِ سؤال، نحوه‌ای تحوّل و انتقال صورت گرفته است؛ ولی تغییر محور سخن و انتقال از مطلبی به مطلب دیگر، از لطیف‌ترین فنون بلاغت است ۳٫
تذکّر: برخی مفسّران، کلمه ﴿ماذا﴾ را سؤال از کیفیّت انفاق دانسته‌اند؛ نه
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص ۵۴۸٫
^ ۲ – ـ جامع البیان، ج۲، ص۳۵۶٫
^ ۳ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۳۰۹٫
۵۲۱

سؤال از ماهیّت و حقیقت آن، زیرا آن مطلب معروف که «ما» برای سؤال از ماهیّت است، اصطلاحی منطقی است نه اسلوب و روش لغت عربی و قرآن نیز به زبان عربی مبین نازل شده است نه به روش منطق ارسطو ۱٫
نیز در همین باره گفته شده: «سؤال با لفظ «ما» است؛ ولی چون روشن است که انفاق با مال است، معلوم می‌شود مقصود اصلی، سؤال از کیفیت است» ۲ باید توجّه داشت که استدلال مزبور توهّمی بیش نیست، زیرا گرچه واژه «ما» در لغت عرب برای سؤال از ماهیت منطقی وضع نشده است؛ ولی لازمِ وضع نشدن برای آن، وضع شدن برای پرسش از کیفیت نیست؛ به طوری که به جای «علی ما أنفق» مثلاً «ماذا أنفق» گفته شود و در جواب نیز مصارف انفاق بیان گردد، زیرا شکی نیست که چنین استعمالی نادرست است، بلکه کلمه «ما» به ویژه اگر با «ذا» به معنای «الذی» همراه باشد، در لغت عرب برای پرسش از معرّف وضع شده است؛ خواه معرّف تمام ماهیّت و جنس و فصل قریب آن باشد یا خواص و اوصاف و کیفیت آن، بنابراین معنای لغوی آن اعم از معنای اصطلاحی است؛ نه آنکه مغایر با آن باشد. اصطلاح منطقی چیزی تازه نیست، بلکه گوشه‌ای از «ماذا» را معنا کرده است.
در حقیقت، سؤال پرسشگران از ماهیت انفاق نبود، بلکه پرسیدند که چه چیزی را انفاق کنند و خداوند پاسخ فرمود که هرچه از خیر می‌خواهید انفاق کنید، نخست به خانواده و سپس خویشاوندان و… انفاق کنید؛ نظیر پرسش از نیاز جبهه دفاع تهاجم ارتش جرّار کفر که در پاسخ‌گفته شود هرچه می‌خواهید از مال حلال بدهید، زودتر به خط مقدّم برسانید، چون نیاز مبرم
^ ۱ – ـ ر.ک: تفسیر المنار، ج۲، ص۳۰۸٫
^ ۲ – ـ التبیان، ج۲، ص۲۰۱، با تحریر.
^ ۳ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۱۶۰ ۱۶۲٫
۵۲۲

دارند. لازم است عنایت شود برخی با اینکه سکّاکی همین مطلب را گفته است که سؤال با کلمه «ما» برای فهمیدن خودش است نه کیفیت آن چنین نقد کرده‌اند که گفته سکّاکی برگرفته از اصطلاح اهل منطق است و شاید استعمال عربی نیست ۱٫

اشارات و لطایف

۱٫ تحلیل قرآنی انفاق
قرآن کریم مسئله انفاق را هم به لحاظ مبدأ فاعلی مال و هم با توجه به مبدأ غایی آن و هم از راه بررسی وضع موجود، تحلیل کرده است.
خدای سبحان در قرآن کریم با تعبیرهای گوناگون تنها خود را مبدأ فاعلی مال دانسته است. گاهی با این بیان که آنچه در زمین و آسمان است، همه ملک خدای سبحان است: ﴿ولِلّهِ ما فِی السَّموتِ وما فِی الاَرض) ۲ و زمانی با این تعبیر که آنچه دارید خدا به شما عطا کرده است: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللّهِ الَّذی ءاتکُم) ۳ ﴿اَنفِقوا مِمّا رَزَقنکُم) ۴ تا کسی دچار این اشتباه و بیماری فکری نشود که همانند قارون دانش و تلاش خود را مبدأ پیدایش مال بداند: ﴿قالَ اِنَّما اوتیتُهُ عَلی عِلمٍ عِندی) ۵ زیرا بسیاری از افراد تلاش می‌کنند؛ ولی به جایی نمی‌رسند، پس اگر مالی نصیب کسی شد، بداند که اعطای الهی
^ ۱ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۳۰۸٫
^ ۲ – ـ ر.ک: همان؛ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۲۴٫
۵۲۳

است و در نتیجه مسئولیتهای فراوانی درپی دارد.
مسئله مالکیّت انسانها فقط در روابط اجتماعی و مقایسه آنان با یکدیگر مطرح است؛ نه در رابطه با خدا، چون انسان خلیفه خداست و نه مالک در بر او: ﴿ءامِنوا بِاللّهِ ورَسولِهِ واَنفِقوا مِمّا جَعَلَکُم مُستَخلَفینَ فیه) ۱ از این رو تعبیرهای «اموالهم» و «اموالکم» در قرآن درباره روابط اجتماعی انسانها با یکدیگر است. تفاوت دو نگرش یاد شده این است که اگر انسان خود را برابر خدا مالک نشمرد، بلکه خود را بنده و خلیفه خدا دانست، از آنچه خداوند به او عطا کرده است، به راحتی انفاق می‌کند.
پس از آنکه روشن شد مبدأ فاعلی مال، خداست، در تبیین نظام غایی مال فرمود که نمایندگی بنده‌ای که خداوند به او مالی عطا کرده موقّت است نه دائمی، پس کسی نپندارد که مال او را جاودانه می‌کند: ﴿یَحسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخلَدَه ٭ کَلاّلَیُنبَذَنَّ فِی الحُطَمَه) ۲ بلکه در آینده دور یا نزدیک از دست او گرفته و به دیگری سپرده می‌شود تا دوباره به خداوند باز گردد، زیرا آنچه در آسمان و زمین است، ارث خداست و در نهایت به او می‌رسد: ﴿وما لَکُم اَلاّتُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ولِلّهِ میرثُ السَّموتِ والاَرض) ۳ نه تنها اموال مردم میراث الهی است، بلکه خود آنها را هم خدا به ارث می‌برد: ﴿اِنّا نَحنُ نَرِثُ الاَرضَ ومَن عَلَیها) ۴
حاصل اینکه مبدأ پیدایش و مرجع بازگشت اموال خداست و در حدّ فاصل مبدأ و مرجع، آنچه به انسان داده می‌شود از سرِ خلافت و نمایندگی
^ ۱ – ـ ر.ک: مختصر المعانی، ص۱۳۵؛ تفسیر المنار، ج۲، ص۳۰۸٫
^ ۲ – ـ سوره نساء، آیه ۱۳۱٫
^ ۳ – ـ سوره نور، آیه ۳۳٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۵۴٫
^ ۵ – ـ سوره قصص، آیه ۷۸٫
۵۲۴

موقّت است و نه مالکیت، از این رو انسانِ آگاه به آسانی دستور الهی به انفاق را امتثال می‌کند، زیرا می‌داند این دستور تنها موعظه تهی از حکمت نیست که سودی نداشته باشد، بلکه موعظه‌ای همراه حکمت و استدلال است.
خداوند سبحان پس از طرح حکیمانه مسئله مال در سه بخش یاد شده، بندگان را به انفاق تشویق کرد و از راه محبّت آنان را چنین هدایت و موعظه می‌کند که من شما را کلیددار خزائن الهی کردم و گفتم تا توان و فرصت دارید از آنها به سود خود بهره بجویید؛ بدین‌گونه که انفاق کنید و آن را نزد خداوند ذخیره سازید تا برایتان بماند: ﴿ما عِندَکُم یَنفَدُ وما عِندَ اللّهِ باق) ۱ وگرنه آنچه در زندگی دنیا و مهمان‌نوازیهای عادی و بی قصد تقرّب الهی مصرف می‌کنید، همانند باد سوزانی است که به مزرعه‌ای اصابت کند و همه سرمایه را از میان ببرد: ﴿مَثَلُ ما یُنفِقونَ فی هذِهِ الحَیوهِ الدُّنیا کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَومٍ ظَلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَکَته) ۲
در جای دیگر با تعبیری توبیخ آمیز می‌فرماید که شما همانهایی هستید که به انفاق در راه خدا فرا خوانده شدید؛ ولی برخی بخل ورزیدید. بدانید که نسبت به خود بخل ورزیدید و از ارزش و مقام خود کاستید و خدا بی نیاز است و شما مستمند. اگر از دستور الهی سرپیچی کنید، خداوند شما را از نمایندگی عزل کرده و دیگران را که مانند شما نیستند به جای شما می‌نشاند: ﴿هاَنتُم هؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ فَمِنکُم مَن یَبخَلُ ومَن یَبخَل فَاِنَّما یَبخَلُ عَن نَفسِهِ واللّهُ الغَنی واَنتُمُ الفُقَراءُ واِن تَتَوَلَّوا یَستَبدِل قَومًا غَیرَکُم ثُمَّ
^ ۱ – ـ سوره حدید، آیه ۷٫
^ ۲ – ـ سوره همزه، آیات ۳ ۴٫
^ ۳ – ـ سوره حدید، آیه ۱۰٫
^ ۴ – ـ سوره مریم، آیه ۴۰٫
۵۲۵

لایَکونوا اَمثلَکُم) ۱ پس چنین نیست که اگر شما جهاد مالی نکردید، بساط دین برچیده شود.

۲٫ بهره انفاق کننده از انفاق
انفاق در راه خدا فواید فراوان دارد و مایه ریشه کن شدنِ فقر اقتصادی است چون فقر طبیعی مانند پیری، بیماری و از کارافتادگی در حوادث درمان پذیر نیست لیکن سود انفاق در راه خدا به خود انسانها باز می‌گردد. خداوند سبحان این حقیقت را با تعبیرهایی گوناگون بیان کرده؛ گاهی فرموده است که هیچ انفاق کوچک یا بزرگی نیست، مگر خداوند به حساب صاحبانش نوشته و جزای آن را می‌دهد: ﴿ولایُنفِقونَ نَفَقَهً صَغیرَهً ولاکَبیرَهً ولایَقطَعونَ وادِیًا اِلاّکُتِبَ لَهُم لِیَجزِیَهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما کانوا یَعمَلون) ۲ و زمانی با تعبیر لطیف تقدیم (پیش فرستادن) و تمهید (آماده ساختن) فرموده است که آنچه از کارهای خیر برای خود پیش می‌فرستید، آن را نزد خدا می‌یابید: ﴿وما تُقَدِّموا لاَنفُسِکُم مِن خَیرٍ تَجِدوهُ عِندَ اللّه) ۳ بر همین اساس امام سجّاد(علیه‌السلام) هنگام انفاق به مستمندان می فرمود که آفرین بر کسی که توشه من را به سوی آخرت حمل می‌کند: «مرحباً بمن یحمل لی زادی إلی الاخره» ۴
کارهای خیر پیش می‌رود و قبل از فاعلِ آن به مقصد می رسد و فاعل به دنبال آن، مقصد را پیدا می‌کند. کار خیر بدین‌گونه صاحب خویش را
^ ۱ – ـ سوره نحل، آیه ۹۶٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۱۷٫
۵۲۶

به مقصد می‌رساند. کارهای خیر نیکوکاران به بهشت می‌رود و مکان را برای آنها ممهّد و آماده می‌کند، آن‌گاه آنان را به بهشت فرا می‌خوانند: ﴿ومَن عَمِلَ صلِحًا فَلاَنفُسِهِم یَمهَدون) ۱ در این آیه سخن از تمهید است نه ذخیره.

۳٫ اسلام و روح بزرگواری
اسلام، در موارد گوناگونی روح بزرگواری را در انسانها دمیده است. از یک‏سو مردم را از رفتن زیر بار منّت دیگران و عزیز دانستن ثروتمندان به سبب داشتن مال نهی می‌کند ۲ ، بلکه یادآور می‌شود که باید آنان نزد شما با افراد عادی یکسان باشند، چون معیار کرامت و بزرگواری، تقوا و فضایل اخلاقی است؛ نه مال و زرق و برق دنیا. این رفتار مایه تقویت روح بزرگواری و سرمایه کرامت است.
از سوی دیگر به انسانها سفارش می‌کند تا می‌توانند دستِ دهنده داشته باشند؛ نه دستِ گیرنده، چون اوّلاً دستِ بخشنده برترین دستهاست و کرامت و بزرگواری انسان را تأمین می‌کند: «خیر الأیدی المنفقه» ۳ «و الید العلیا خیر مِن الید السفلی» ۴ ثانیاً مالِ بخشیده شده در راه خدا هرگز کم نمی‌شود، بلکه به یقین فوراً جای آن به خوبی پر می‌گردد: ﴿وما اَنفَقتُم مِن شی‏ءٍ فَهُوَ یُخلِفُهُ وهُوَ خَیرُ الرّزِقین) ۵
^ ۱ – ـ سوره محمّدص، آیه ۳۸٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۲۱٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۱۰٫
^ ۴ – ـ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۹۸؛ ترجمه و شرح کشف الغمه، ج ۲، ص۲۶۳٫
۵۲۷

درحقیقت، انفاقِ مال همانند برگرفتن آب از نَهْرِ روان و دریاست؛ نه کندن سنگ جامد از زمین، چون جای سنگِ برداشته شده حفره‌ای ایجاد می‌گردد که مدّتی طول می‌کشد تا پر شود؛ لیکن جای خالی آب برداشته شده از نهر یا بحر فوراً پر می‌شود. البته خداوند وعده نداده که مال او را زیاد می‌کنم؛ بلکه فرمود که جای آن را پر می‌کنم و پر کردن گاهی به بهتر از مال است، زیرا گاهی مالِ زیاد موجب افساد است، گرچه اگر خداوند مصلحت بداند، گاهی بر مال او نیز می‌افزاید.
معتقدان به رهنمود آیه مزبور با دست باز انفاق می‌کنند، زیرا خدای سبحان که راستگوترین گوینده‌هاست وعده جایگزینی فوری داده است، از این‏رو با انفاق چیزی کم نمی‌شود. در روایات امامان معصوم(علیهم‌السلام) نیز تصریح شده است که اگر کسی یقین به چنین جایگزینی داشت، دستش برای انفاق و بخشش باز است: «من أیقن بالخَلَف جاد بالعطیّه» ۱
گفتنی است که انفاقِ علمْ سودمندتر از انفاق مال است، چون در انفاق مالی تنها جای آن پر می‌شود؛ ولی در انفاق معنوی مانند تعلیم و تدریس نه تنها چیزی از آن کم نمی‌شود، بلکه مایه افزایش سرمایه علمی انسان می‌شود.

۴٫ اقسام انفاق
از آیات الهی و روایات معصومان(علیهم‌السلام) بر می‌آید که انفاق، بر حسب تقسیم تکالیف، بر پنج قسم تقسیم می‌شود:
أ. انفاق واجب عینی؛ مانند انفاق به همسر و فرزندان واجب النفقه انسان
^ ۱ – ـ سوره روم، آیه ۴۴٫
^ ۲ – ـ ر.ک: بحار الانوار، ج۷۵، ص۵۶٫
^ ۳ – ـ همان، ج ۷۴، ص۱۴۹٫
^ ۴ – ـ همان، ج۲۱، ص۲۱۱٫
^ ۵ – ـ سوره سبأ، آیه ۳۹٫
۵۲۸

و انفاق فرزند بر پدر و مادر، نیز انفاق به ایتام، مستمندان و در راه ماندگان که وجوبِ آن کفایی است نه عینی. انفاقِ واجب شامل زکات، خمس، کفّاره و فدیه نیز می‌شود.
ب. انفاقِ مستحب؛ مانند هدیه‌ها و بخششهای رایج میان مردم که با قصد قربت انجام می‌گیرد.
ج. انفاقِ مکروه؛ مانند انفاق بر غیر خویشاوندِ مستحق با وجود خویشاوند نیازمند یا انفاق به غیر همسایگان با وجودِ همسایه نیازمند و نبودن مانع جهت انفاق به او. کراهت در این‌گونه از موارد می‌تواند به معنای ثواب کمتر باشد نه حزازت و نقص در متن عمل.
د. انفاقِ حرام برای جلوگیری از پیشرفت اسلام که حرمت آن ذاتی است و نیز مانند انفاق با مالهای حرام و مشکوک در مواردی که واجب است از اطراف شبهه اجتناب شود. این قسم اخیر حرمت عارضی دارد.
ه . انفاقِ مباح؛ مانند انفاق بر مؤمن برای توسعه زندگی؛ در صورتی که به اندازه کافی برای امرار معاش تمکّن دارد.
تذکّر: آیه شریفه مورد بحث، اختصاصی به انفاق واجب ندارد، بلکه شامل انفاق مستحب هم می‌شود ۱ ، چون نزد امامیّه، نفقه بر خویشاوندان واجب نیست، مگر در مواردی خاص ۲٫ لازم است عنایت شود که اصل انفاق کار خیری است که اختصاصی به موارد یاد شده در آیه ندارد، هر چند رجحان آنها محرز است.
^ ۱ – ـ بحار الانوار، ج۱۰، ص ۹۹٫
۵۲۹

بحث روایی

۱٫ شأن نزول
درباره شأن نزول آیه وجوهی ذکر شده که به نقل دو مورد بسنده می‌شود:
نزلت فی عمرو بن الجموح الانصاری و کان شیخاً کبیراً ذا مال کثیر، فقال: یا رسول‌الله بماذا نتصدّق و علی من ننفق فنزلت هذه الایه ۱٫
عن ابن جریح قال: سأل المؤمنون رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) أین یضعون أموالهم؟ فنزلت ﴿یَسَ‏لونَکَ ماذا یُنفِقونَ قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر… ) ۲
اشاره: با اغماض از سند اگر عنصر محوری سؤال تعیین مصرف و مورد انفاق بود سزاوار بود همان در متن آیه محل بحث ذکر شود؛ نه غیر آن. شاید در ذهن سائلان چنین احتمالی رسم شده باشد که انفاق مانند زکات از مال معین است و پاسخ داده شده که مال خاص دخالت ندارد و عمده، خیر بودن و رساندن به مصارف مذکور در آیه است.

۲٫ اصحاب و سؤالهای قرآنی
عن ابن عباس قال: ما رأیت قوماً کانوا خیراً من أصحاب محمد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ما سألوه إلاّ عن ثلاث عشره مسأله حتّی قبض، کلّهنّ فی القرآن؛ منهنّ: ﴿یَسَ‏لونَکَ عَنِ الخَمرِ والمَیسِر) ۳ و ﴿یَسَ‏لونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرام) ۴ و ﴿ویَسَ‏لونَکَ عَنِ
^ ۱ – ـ ر.ک: مواهب الرحمن، ج ۳، ص۲۶۴٫
^ ۲ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص ۵۴۸٫
۵۳۰

الیَتمی) ۱ و ﴿ویَسَ‏لونَکَ عَنِ المَحیض) ۲ و ﴿یَسَ‏لونَکَ عَنِ الاَنفال) ۳ و ﴿یَسَ‏لونَکَ ماذا یُنفِقون) ۴ ما کانوا یسئلونک إلاّ عمّا کان ینفعهم» ۵
اشاره: أ. این سخن، افزون بر آنکه بر نیکو بودن اصل پرسش دلالت می‌کند، می‌فهماند که پرسش از بزرگان باید به گونه‌ای باشد که به حال سائل و دیگران نافع افتد، چنان که سؤال از انفاق بسیار پُرثمر بود.
ب. اصل سؤالْ کلید مخزن علم است. همان‌طور که سؤال استعطایی از خداوند مرغوب است پرسش استعلامی از پیامبران الهی و امامان معصوم(علیهم‌السلام) که اهل ذکرند مطلوب است: ﴿فَسَ‏لوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کُنتُم لاتَعلَمون) ۶
ج. کمبود سؤال استعلامی زمینه بسیاری از دشواریها را به همراه دارد، چنان‏که در موارد سؤال استفهامی و دریافت پاسخ علمی از اهل بیت وحی و الهام برکات فراوانی مشهود است.
د. ترغیب به سؤال استعلامی که در آن عدّه زیادی مأجورند در روایات اسلامی کاملاً معهود است.

۳٫ لزوم رعایت ترتیب در انفاق
عن الحسین بن علی(علیهما‌السلام) یقول: «سمعت رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یقول: إبدأ بمن تعول:
^ ۱ – ـ اسباب نزول القرآن، ص۶۹؛ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۴۷٫
^ ۲ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۵۸۵٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۹٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۷٫
۵۳۱

أمّک و أباک و أختک و أخاک ثمّ أدناک فأدناک و قال: لا صدقه و ذو رحمٍ محتاج» ۱
اشاره: أ. برپایه این حدیث و نیز روایات فراوان دیگر، صدقه و انفاق به پدر و مادر بر انفاق به خواهر و برادر و انفاق به آنان بر انفاق به سایر بستگان مقدم است و با وجود ارحام مستمند، نوبت انفاق به غیر خویشاوندان نمی‌رسد.
ب. گاهی حوادثی رخ می‌دهد که انفاق به طبقه متأخر، سزاوارتر از انفاق به طبقه متقدّم است. تشخیص چنین طبقات و چنان تقدمی و تأخیر استثنایی نیازمند به دستور ویژه است. آنچه در آیات سوره «هل اتی» مطرح است از همین قسم است.
ج. در متن آیه مورد بحث دلیل معتبری بر رعایت ترتیب وجود ندارد و آنچه در این آیه مطرح است همانا ترتیب ذکری است که ظهوری تام در ترتیب فقهی و حقوقی ندارد.

٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۰٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۲٫
^ ۳ – ـ سوره انفال، آیه ۱٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۹٫
^ ۵ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص ۵۸۶٫
^ ۶ – ـ سوره نحل، آیه ۴۳٫
۵۳۲

بازدیدها: 156

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *