تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد دهم، سوره بقره، آيه215

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد دهم، سوره بقره، آيه215

مؤمناني كه در پرتو تربيت پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و هدايت قرآن از بخل و مال دوستي مذموم رسته‌اند و انفاق را مايه قرب به خدا مي‌دانند با علاقه‌مندي از آن حضرت مي‌پرسند: چه چيز انفاق كنند؟ خداي سبحان به سؤال آنان چنين پاسخ مي‌دهد:
1. آنچه انفاق مي‌كنيد خير و مرغوب باشد؛ نه آنچه خود از قبول آن عار داريد.
2. انفاق به ترتيب به پدر و مادر، خويشان و نزديكان، يتيمان و بي‌سرپرستان، فقيران و مستمندان و واماندگان در راه باشد.
3. گوهر انفاق پاك و از ريا، سمعه و منّت به دور باشد كه خدا بر هر كار خيري كه مي‌كنيد آگاه است.

يَسَ‏لونَكَ ماذا يُنفِقونَ قُل ما اَنفَقتُم مِن خَيرٍ فَلِلولِدَينِ والاَقرَبينَ واليَتمي والمَسكينِ وابنِ السَّبيلِ وما تَفعَلوا مِن خَيرٍ فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَليم (215)

گزيده تفسير
مؤمناني كه در پرتو تربيت پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و هدايت قرآن از بخل و مال دوستي مذموم رسته‌اند و انفاق را مايه قرب به خدا مي‌دانند با علاقه‌مندي از آن حضرت مي‌پرسند: چه چيز انفاق كنند؟ خداي سبحان به سؤال آنان چنين پاسخ مي‌دهد:
1. آنچه انفاق مي‌كنيد خير و مرغوب باشد؛ نه آنچه خود از قبول آن عار داريد.
2. انفاق به ترتيب به پدر و مادر، خويشان و نزديكان، يتيمان و بي‌سرپرستان، فقيران و مستمندان و واماندگان در راه باشد.
3. گوهر انفاق پاك و از ريا، سمعه و منّت به دور باشد كه خدا بر هر كار خيري كه مي‌كنيد آگاه است.
^ 1 – ـ مكارم الاخلاق، ص446؛ بحار الانوار، ج74، ص92.
^ 2 – ـ نهج البلاغه، خطبه 176.

511
تفسير

تناسب آيات
در آيه پيش با بيان اين سنت الهي كه بهشت تنها در گرو تحمل سختيهاست و كمالهاي انساني بدون موفقيت در آزمونهاي الهي به دست نمي‌آيد، زمينه طرح دو آزمون مهم انفاق و جهاد فراهم آمد. در آيه مورد بحث و سه آيه پس از آن برخي از مسائل اساسي انفاق و جهاد بيان شده است. نخست گوشزد شده چه چيز، به چه كس و به چه نحو انفاق شود. سپس موضوعات مهمي درباره قتال با مشركان مطرح مي‌شود؛ موضوعاتي مانند، تشريع جهاد و تصحيح نگرش مؤمنان به آن، حكم قتال در ماههاي حرام و حكمت وجوب جهاد كه فتنه‌هاي بدتر از قتل مشركان، تصميم جدي آنان بر ستيز هميشگي با مؤمنان و تلاش پيوسته آنان براي بازگرداندن مؤمنان از دين خداست. در پايان به كساني كه تحت تأثير دسيسه‌هاي مشركان از دين خدا دست برمي‌دارند هشدار داده مي‌شود كه همواره در آتش دوزخ‌اند و به مؤمنان، مهاجران و مجاهدان نويد رحمت خاص الهي داده مي‌شود.
٭ ٭ ٭

انفاق، راه درمان بخل
مالدوستي به طور طبيعي در درون انسان تعبيه شده است تا رنج و مشقت كار را براي تأمين معاش تحمّل كند؛ ولي علاقه فراوان به مال نكوهش شده است: ﴿وتُحِبّونَ المالَ حُبًّا جَمّا) 1 علاقه فراوان به مال كم يا زياد، زمينه شُحّ و
512
بخل را فراهم مي‌سازد: ﴿واُحضِرَتِ الاَنفُسُ الشُّحّ) 1 و اين دشمن دروني با سنگر بستن در جان نمي‌گذارد كه انسان اهل انفاق باشد؛ تا آنجا كه با فرض داشتن همه خزاين رحمت خدا، از ترس تمام شدن آن از انفاق چشم مي‌پوشد و امساك مي‌ورزد: ﴿قُل لَو اَنتُم تَملِكونَ خَزائِنَ رَحمَةِ رَبّي اِذًا لاَمسَكتُم خَشيَةَ الاِنفاقِ وكانَ الاِنسنُ قَتورا) 2 و چون بشر طبعاً (نه فطرتاً) ممسك و بخيل است، اگر تزكيه نشود مال انفاق شده در راه خدا را غرامت و ضرر مي پندارد: ﴿ومِنَ الاَعرابِ مَن يَتَّخِذُ ما يُنفِقُ مَغرَما) 3
قرآن كريم كه كتاب هدايت است چنين مي‌فرمايد كه هر كس از خطر بخل دروني و مالدوستي ناروا نجات يابد، به مقصد مي‌رسد و اهل فلاح است: ﴿ومَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ المُفلِحون) 4 از همين‏رو براي درمان بيماري بخل، انسانها را به انفاق تشويق كرده و از يك‏سو، انفاق را نزد مؤمنان تربيت يافته مايه قربت معنوي نزد خدا مي‌داند: ﴿ ومِنَ الاَعرابِ مَن يُؤمِنُ بِاللّهِ واليَومِ الاءاخِرِ ويَتَّخِذُ ما يُنفِقُ قُرُبتٍ عِندَ اللّهِ وصَلَوتِ الرَّسولِ اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم سَيُدخِلُهُمُ اللّهُ في رَحمَتِهِ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحيم) 5 و از سوي ديگر براي اينكه كسي گرفتار اين پندار قاروني نشود كه دارايي‌اش را خود به دست آورده است و بداند كه هر كسي گرچه در برابر ساير افراد مالك اموال خود است؛ ليكن مقابل خداوند فقط امانتدار است، بارها مي‌فرمايد كه از مال يا روزي خدادادي انفاق
^ 1 – ـ سوره فجر، آيه 20.
513
كنيد: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللّهِ الَّذي ءاتكُم) 1 ﴿ومِمّا رَزَقنهُم يُنفِقون) 2
پس از بيان راه درمان بيماري شحّ و بخل و تشويق به اصل انفاق در آيات مزبور، عدّه‌اي با علاقه‌مندي مي‌پرسند يا ضمير مستور آنان اين است كه چه چيزي را انفاق كنيم: ﴿يَسئَلُونَكَ ماذا يُنفِقُون﴾.
سؤال از انفاق با فعل مضارع، پاسخ مناسب آن يا فعل مضارع است يا صيغه امر؛ ولي جواب از آن به فعل ماضي نشان ترغيب به عنصر محوري كلام يعني انفاق است كه چون آينده قطعي در حكم ماضي است، از آن به فعل ماضي ياد شده است: ﴿اَنفَقتُم﴾.
خداي سبحان در اين آيه به پرسش آنان به شرح زير پاسخ مي‌دهد:

1. ويژگي مال انفاق شده
خداي سبحان درباره چيزي كه بايد انفاق شود مي‌فرمايد: ﴿ما اَنفَقتُم مِن خَير﴾. واژه «خير» در برابر شرّ، عام است و شامل همه خوبيها اعم از انفاق مالي، سفارش به حق، ايثار آبرو، تعليم علم، آموزش نظامي و… مي‌شود؛ ليكن در اين آيه مراد از آن همان مال است، چنان كه در آيات ديگر نيز از مال به «خير» ياد شده است: ﴿واِنَّهُ لِحُبِّ الخَيرِ لَشَديد) 3 ﴿اِن تَرَكَ خَيرا) 4 البته مالي خير است كه هم حلال باشد و هم پاكيزه نه مال حرام يا شبهه‌ناك يا نامرغوب، چنان كه فرمود: ﴿ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَيِّبتِ ما كَسَبتُم
^ 1 – ـ سوره نساء، آيه 128.
^ 2 – ـ سوره اسراء، آيه 100.
^ 3 – ـ سوره توبه، آيه 98.
^ 4 – ـ سوره حشر، آيه 9.
^ 5 – ـ سوره توبه، آيه 99.

514
ومِمّا اَخرَجنا لَكُم مِنَ الاَرضِ ولاتَيَمَّموا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِئاخِذيهِ اِلاّ اَن تُغمِضوا فيهِ واعلَموا اَنَّ اللّهَ غَنِي حَميد) 1 يعني مال انفاقي بايد حلال و از دست‌رنج خودتان و نيز طيّب باشد، آن‌گاه به جهت اهمّيت مطلب، به «امر به انفاق از طيبات» اكتفا نمي‌كند، بلكه از انفاق خبيث نهي كرده و مي‌فرمايد: خودتان را معيار و الگو قرار دهيد؛ آنچه را از قبول آن عار داريد و نمي‌گيريد مگر با كراهت و چشم‌پوشي و تحمّل رنج، به ديگران ندهيد. بدانيد كه خداوند بي‌نياز است و مي‌تواند بهتر از آنچه شما انفاق مي‌كنيد، از راه صحيح تأمين كند. خداي سبحان حميد و محمود مطلق و حامد صرف است و همه شكرها براي اوست و بهترين پاداشها را به شما عطا مي‌كند.
گفتني است كه اگر در آيه ﴿ويَسَ‏لونَكَ ماذَا يُنفِقونَ قُلِ العَفو) 2 «عفو» به معناي زيادي باشد، نه گذشت اخلاقي، معنا چنين مي‌شود: آنچه را زايد بر نياز زندگي است، انفاق كنيد؛ نه زياديهاي مانده در سفره يا لباسهاي مندرس را، زيرا هيچ‌كس به مقام ابرار نايل نمي‌شود، مگر از آنچه محبوب و مرغوب اوست، انفاق كند؛ نه مال كم ارزش و بي‌مصرف را كه به آن رغبتي ندارد: ﴿لَن‏تَنالوا البِرَّ حَتّي تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون) 3
سرّ آنكه خداي سبحان خير را در اين آيه مشخص نكرد و به طور مطلق سخن گفت، هم مي‌تواند فراگيري خير باشد و هم آنكه خير به حسب زمانها و مكانها و گروهها گوناگون است 4.
^ 1 – ـ سوره نور، آيه 33.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 3.
^ 3 – ـ سوره عاديات، آيه 8.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 180.
515
2. انفاق شوندگان
خداي سبحان در بيان مصارفِ انفاق ابتدا انفاق به پدر و مادر (اصول خانواده) را بيان فرمود، كه هم انفاق و هم صله رحم و هم نيكي به پدر و مادر است. سپس انفاق به خويشاوندان و ارحام نزديك را، زيرا صدقه به ديگران با بودن خويشاوند نيازمند روا نيست: «لا صدقة و ذو رحم محتاج» 1 در مرحله بعد انفاق به يتيمان كه هم بي‌مال و هم بي سرپرست‌اند و پس از آن به فقيران و مستمندان كه فقط بي‌مال هستند. سپس به واماندگان در راه كه فقير بالفعل هستند، گرچه در وطن خود ثروتمند و بي‌نياز باشند: ﴿قُل ما اَنفَقتُم مِن خَيرٍ فَلِلولِدَينِ والاَقرَبينَ واليَتمي والمَسكينِ وابنِ السَّبيل﴾. رسيدگي به اين گروههاي پنج‌گانه در آيات فراواني سفارش شده است.
اولويت انفاق به پدر و مادر و تقديم ذكر آن بر ساير مصارف انفاق، از آن‏روست كه:
أ. غالباً فرزندان با تشكيل خانواده، پدر و مادر را از ياد مي‌برند و خداوند آن را يادآوري كرده است تا فراموش نكنند.
ب. پدر و مادر، نزديك‌ترين افراد به انسان‌اند كه در زندگي مشكلات و سختيهاي فراواني براي آسايش فرزندان تحمّل مي‌كنند 2.
ج. حقّ پدر و مادر از حقوق ديگران بالاتر است، چنان كه خداوند احسان
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 267.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 219.
^ 3 – ـ سوره آل عمران، آيه 92.
^ 4 – ـ مواهب الرحمن، ج3، ص264.
516
به پدر و مادر را كنار توحيد قرار داده است: ﴿وقَضي رَبُّكَ اَلاّتَعبُدوا اِلاّ اِيّاه وبِالولِدَينِ اِحسنا) 1 گذشته از آنكه پدر و مادر مجراي فيض خالقيت خداي سبحان‌اند و از اين‏رو فرمود: ﴿اَنِ اشكُر لي ولِولِدَيك﴾.

3. چگونگي انفاق
خداي سبحان پس از آنكه در صدر آيه شريفه خصوصيات مال مورد انفاق را بيان كرد در ذيل آيه نحوه و كيفيّتِ انفاق را چنين بيان فرمود كه هر كار خيري مي‌كنيد، خدا به آن آگاه است؛ بايد گوهر كارتان خوب و خير باشد: ﴿وما تَفعَلوا مِن خَيرٍ فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَليم﴾، پس ملاك خير بودن، طهارت انفاق از لوث شر است؛ نه كم يا زيادبودن مال انفاق شده.
شايد كسي مال فراواني را به مصارف پنج‌گانه فوق يا نهادهاي خدمت‌رسان تقديم كند؛ ولي براي كسب شهرت و مقام يا به انگيزه منّتگذاري و مانند آن باشد؛ اين شخص گرچه از حلال و طيّب انفاق كرده و در موارد خوبي مصرف كرده است؛ ليكن گوهر انفاقش خير نيست، چون آن را به ريا و منّت آلوده كرده است.
خداي سبحان در آيه‌اي ديگر در اين باره مي‌فرمايد كه با منّت و اذيت كارهاي خيرتان را باطل نكنيد، زيرا انفاق همراه با تحقير و منّت و ريا، همانند سنگ سختي است كه روي آن خاكي نشسته است كه با رگباري از باران شسته مي‌شود. اين‌گونه انفاق سودي ندارد، بلكه انسان را گرفتار هم مي‌كند: ﴿ياَيُّها الَّذينَ ءامَنوا لاتُبطِلوا صَدَقتِكُم بِالمَنِّ والاَذي كَالَّذي يُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ
^ 1 – ـ بحار الانوار، ج93، ص147.
^ 2 – ـ مواهب الرحمن، ج 3، ص264. قبلاً يادآوري شد كه معناي ارجاع برخي از مطالب در پانوشت اين نيست كه مطالب متن هنگام تدريس از آنجا اقتباس يا نقل شده است، چون برخي از اين مراجع اصلاً مورد مطالعه راقم سطور قرار نمي‌گيرد، بلكه بعد از القاء در محاضرات از باب توافق آراء يا به مثابه توضيح مطلبي است كه به طور متن ارائه شده است.
517
النّاسِ ولايُؤمِنُ بِاللّهِ واليَومِ الاءاخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفوانٍ عَلَيهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلدًا لايَقدِرونَ عَلي شي‏ءٍ مِمّا كَسَبوا) 1
در آيه ديگر با مفهومي وسيع‌تر مي‌فرمايد: گفتار پسنديده با نيازمندان و گذشت از تندي و بي‌ادبي برخي از آنان بهتر از صدقه‌اي است كه آزاري را همراه داشته باشد و خداوند بي‌نياز و بردبار است؛ هم محتاجان را بي نياز و هم تندي آنان را تحمّل مي‌كند: ﴿قَولٌ مَعروفٌ ومَغفِرَةٌ خَيرٌ مِن صَدَقَةٍ يَتبَعُها اَذي واللّهُ غَنِي حَليم) 2 بنابراين، در انفاق مالي يا معنوي (مانند نوشتن كتاب، مقاله، تدريس، سخنراني) براي ماندگاري انفاق چون همه انفاقهاي در راه خدا صدقه است بايد مواظب بود كسي آزرده نشود و آبرويي نريزد. انفاق بايد از روي احترام و اكرام باشد؛ نه ترحّم، چون خداوند افراد را با انفاق مي‌آزمايد تا انسانهاي پاك و از خود گذشته جدا شوند. زيرا ناپاكان در راه غير خدا و براي بستن راه الهي انفاق مي‌كنند: ﴿ اِنَّ الَّذينَ كَفَروا يُنفِقونَ اَمولَهُم لِيَصُدّوا عَن سَبِيلِ اللّهِ… ٭ لِيَمِيزَ اللّهُ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّب) 3
نكته: در انفاق مستحبي، قصد قربت شرط نيست؛ ولي ثواب بردن از آن در گرو قصد قربت است. البته منّت و ريا مانعِ قبولي انفاق است. انفاق، گاهي به «ريا» آلوده مي‌شود و زماني به «سمعه» و گاهي به هر دو. «ريا» يعني كار را در حضور ديگران انجام دادن به قصد نشان دادن به آنها كه براي رضاي خدا انجام مي‌گيرد، در حالي كه چنين نباشد. اين نوعي دروغِ پوشيده است. «سمعه» آن است كه دوست دارد كار انجام داده را ديگران بشنوند كه براي خدا
^ 1 – ـ سوره اسراء، آيه 23؛ التفسير الكبير، مج7، ج20، ص322.
518
انجام داده است، حال آنكه چنين نيست. گاهي هم به انگيزه اينكه كار را حاضران ببينند و غايبان بشنوند كار مي‌كند كه در اينجا هم رياست و هم سمعه.
با پاك شدن گوهر انفاق از ريا و سمعه و منّت، ديگر فرقي ندارد انفاق پنهاني باشد يا آشكار، زيرا به تناسب زمان و مكانهاي گوناگون، گاهي انفاق پنهاني بهتر است و گاهي انفاق علني 1.

شمول آيه نسبت به انفاق واجب و مستحب
برخي گفته‌اند: آيه مزبور درباره انفاق به اهل و عيال و صدقه‌هاي مستحبّي است و به آيه وجوبِ زكات كه بعد از اين آيه نازل شده نسخ شده است 2. برخي ديگر اين آيه را به آيه ميراث منسوخ مي‌دانند 3 ؛ ليكن هيچ يك از اين دو سخن تام نيست، زيرا اين آيه با آن آيات تنافي ندارند تا منسوخ آنها باشد، بلكه هر يك اثبات كننده حكمي است 4 ، مگر آنكه نسخ معناي ديگري غير از معناي مصطلح داشته باشد 5.
افزون بر آنكه در هيچ يك از آيات مكّي زكات واجب فقهي مصطلح منظور نيست، بلكه يا زكات مستحبي مراد است يا تزكيه نفس، چون آيه مربوط به زكات واجبِ فقهي كه به نُه چيز تعلق مي‌گيرد و مصارف هشت‌گانه دارد، در
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 264.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 263.
^ 3 – ـ سوره انفال، آيات 36 37.
519
مدينه نازل شده است و ارتباطي با آيه مورد بحث ندارد، زيرا اين آيه در صدد بيان انفاقِ واجب و مستحب است و دليلي بر منسوخ بودن آن نيست.
مؤيد اين مطلب چيزي است كه مورد اتفاق علماي اماميّه است كه زكاتِ واجب را نمي‌توان به واجب النفقه مانند پدر و مادر و فرزند و پدر بزرگ و مادر بزرگ داد؛ ولي انفاق مزبور نسبت به آنها همچنان رواست، بلكه اگر نيازمند باشند تأمين نفقه و هزينه آنان واجب است 1. طبري از سدّي قول به نسخ آيه مورد بحث را به وسيله آيه زكات نقل مي‌كند و مي‌گويد: احتمال عدم نسخ مزبور هم مطرح است؛ ولي وي قاطعانه نسخ موهوم را ابطال نمي‌كند 2. برخي در نقد نسخ آيه مورد بحث به آيه ارث گفته‌اند: گويا آيه كنوني با آيه وصيّت اشتباه شده است، با آنكه در آنجا هم سخن از نسخ مطرح نيست 3.

پاسخ حكيمانه
طبق ظاهر آيه شريفه، سؤال كنندگان از اصل انفاق و نوع و جنس آن پرسيدند؛ ولي خداوند در پاسخ از مصارف و كساني جواب داد كه مستحق انفاق هستند. برخي مفسران راز ناهماهنگي اين پرسش و پاسخ را چنين بيان كرده‌اند كه پرسش آنان لغوگونه و خلاف حكمت و روش عقلا بود، زيرا روشن است كه انفاق از هر نوع و جنسي خوب است و بهتر بود كه بپرسند به چه كساني بايد انفاق كرد، از اين رو خداوند براساس حكمت، پاسخ آنان را داد تا به آنان
^ 1 – ـ سوره بقره، آيات 271 و 274.
^ 2 – ـ الدر المنثور، ج1، ص585.
^ 3 – ـ ر.ك: التفسير الكبير، مج3، ج6، ص25.
^ 4 – ـ مواهب الرحمن، ج 3، ص266.
^ 5 – ـ ر.ك: الميزان، ج2، ص163.
520

بفهماند كه حقِّ سؤال چيست 1.
بيان مزبور، وجه بليغي است؛ ليكن آيه شريفه، هم مطلب مهم‌تري را مطرح كرده و هم پرسش آنان را به اجمال در صدر و ذيل آيه پاسخ داده است: ﴿ما اَنفَقتُم مِن خَير﴾، ﴿وما تَفعَلوا مِن خَيرٍ فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَليم﴾، چون كلمه «خير» معناي جامع و وسيعي دارد و شامل همه جوانب و خصوصيّات موضوع مي‌شود، از اين رو خداي سبحان ضمن اين سفارش كه بايد از مال خير انفاق كنند، به آنان فهماند كه پرسش از مصارف انفاق لازم‌تر است، چون روشن است كه انفاق بايد با مال و خير صورت گيرد.
توضيح اينكه پرسش استعلامي صبغه تعلّم دارد و پاسخ آن جنبه تعليم و چون عنصر محوري اين‌گونه از گفتمانها را آموختن و فراگيري تشكيل مي‌دهد، اگر در خود سؤال، نقص، عيب يا فضول احساس شد جواب حكيمانه اقتضاي تكميل ناقص از يك‏سو و تصحيح معيب از سوي ديگر و عدول از فضول به مفيد از سوي سوم است. آري اگر گفت‌وگو در مصاف جدل بود، نه حكمت، هيچ يك از امور سه‌گانه مزبور لازم نيست، بلكه بايد بر خصوص مورد سؤال هر چه هست بدون افزايش يا كاهش يا عدول بسنده كرد، زيرا در جدل هر دو متخاصم همتاي هم قرار گرفته‌اند 2.
به هر روي، در اين آيه، در پاسخِ سؤال، نحوه‌اي تحوّل و انتقال صورت گرفته است؛ ولي تغيير محور سخن و انتقال از مطلبي به مطلب ديگر، از لطيف‌ترين فنون بلاغت است 3.
تذكّر: برخي مفسّران، كلمه ﴿ماذا﴾ را سؤال از كيفيّت انفاق دانسته‌اند؛ نه
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج1 2، ص 548.
^ 2 – ـ جامع البيان، ج2، ص356.
^ 3 – ـ تفسير المنار، ج2، ص309.
521

سؤال از ماهيّت و حقيقت آن، زيرا آن مطلب معروف كه «ما» براي سؤال از ماهيّت است، اصطلاحي منطقي است نه اسلوب و روش لغت عربي و قرآن نيز به زبان عربي مبين نازل شده است نه به روش منطق ارسطو 1.
نيز در همين باره گفته شده: «سؤال با لفظ «ما» است؛ ولي چون روشن است كه انفاق با مال است، معلوم مي‌شود مقصود اصلي، سؤال از كيفيت است» 2 بايد توجّه داشت كه استدلال مزبور توهّمي بيش نيست، زيرا گرچه واژه «ما» در لغت عرب براي سؤال از ماهيت منطقي وضع نشده است؛ ولي لازمِ وضع نشدن براي آن، وضع شدن براي پرسش از كيفيت نيست؛ به طوري كه به جاي «علي ما أنفق» مثلاً «ماذا أنفق» گفته شود و در جواب نيز مصارف انفاق بيان گردد، زيرا شكي نيست كه چنين استعمالي نادرست است، بلكه كلمه «ما» به ويژه اگر با «ذا» به معناي «الذي» همراه باشد، در لغت عرب براي پرسش از معرّف وضع شده است؛ خواه معرّف تمام ماهيّت و جنس و فصل قريب آن باشد يا خواص و اوصاف و كيفيت آن، بنابراين معناي لغوي آن اعم از معناي اصطلاحي است؛ نه آنكه مغاير با آن باشد. اصطلاح منطقي چيزي تازه نيست، بلكه گوشه‌اي از «ماذا» را معنا كرده است.
در حقيقت، سؤال پرسشگران از ماهيت انفاق نبود، بلكه پرسيدند كه چه چيزي را انفاق كنند و خداوند پاسخ فرمود كه هرچه از خير مي‌خواهيد انفاق كنيد، نخست به خانواده و سپس خويشاوندان و… انفاق كنيد؛ نظير پرسش از نياز جبهه دفاع تهاجم ارتش جرّار كفر كه در پاسخ‌گفته شود هرچه مي‌خواهيد از مال حلال بدهيد، زودتر به خط مقدّم برسانيد، چون نياز مبرم
^ 1 – ـ ر.ك: تفسير المنار، ج2، ص308.
^ 2 – ـ التبيان، ج2، ص201، با تحرير.
^ 3 – ـ ر.ك: الميزان، ج2، ص160 162.
522

دارند. لازم است عنايت شود برخي با اينكه سكّاكي همين مطلب را گفته است كه سؤال با كلمه «ما» براي فهميدن خودش است نه كيفيت آن چنين نقد كرده‌اند كه گفته سكّاكي برگرفته از اصطلاح اهل منطق است و شايد استعمال عربي نيست 1.

اشارات و لطايف

1. تحليل قرآني انفاق
قرآن كريم مسئله انفاق را هم به لحاظ مبدأ فاعلي مال و هم با توجه به مبدأ غايي آن و هم از راه بررسي وضع موجود، تحليل كرده است.
خداي سبحان در قرآن كريم با تعبيرهاي گوناگون تنها خود را مبدأ فاعلي مال دانسته است. گاهي با اين بيان كه آنچه در زمين و آسمان است، همه ملك خداي سبحان است: ﴿ولِلّهِ ما فِي السَّموتِ وما فِي الاَرض) 2 و زماني با اين تعبير كه آنچه داريد خدا به شما عطا كرده است: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللّهِ الَّذي ءاتكُم) 3 ﴿اَنفِقوا مِمّا رَزَقنكُم) 4 تا كسي دچار اين اشتباه و بيماري فكري نشود كه همانند قارون دانش و تلاش خود را مبدأ پيدايش مال بداند: ﴿قالَ اِنَّما اوتيتُهُ عَلي عِلمٍ عِندي) 5 زيرا بسياري از افراد تلاش مي‌كنند؛ ولي به جايي نمي‌رسند، پس اگر مالي نصيب كسي شد، بداند كه اعطاي الهي
^ 1 – ـ تفسير المنار، ج2، ص308.
^ 2 – ـ ر.ك: همان؛ التفسير الكبير، مج3، ج6، ص24.
523

است و در نتيجه مسئوليتهاي فراواني درپي دارد.
مسئله مالكيّت انسانها فقط در روابط اجتماعي و مقايسه آنان با يكديگر مطرح است؛ نه در رابطه با خدا، چون انسان خليفه خداست و نه مالك در بر او: ﴿ءامِنوا بِاللّهِ ورَسولِهِ واَنفِقوا مِمّا جَعَلَكُم مُستَخلَفينَ فيه) 1 از اين رو تعبيرهاي «اموالهم» و «اموالكم» در قرآن درباره روابط اجتماعي انسانها با يكديگر است. تفاوت دو نگرش ياد شده اين است كه اگر انسان خود را برابر خدا مالك نشمرد، بلكه خود را بنده و خليفه خدا دانست، از آنچه خداوند به او عطا كرده است، به راحتي انفاق مي‌كند.
پس از آنكه روشن شد مبدأ فاعلي مال، خداست، در تبيين نظام غايي مال فرمود كه نمايندگي بنده‌اي كه خداوند به او مالي عطا كرده موقّت است نه دائمي، پس كسي نپندارد كه مال او را جاودانه مي‌كند: ﴿يَحسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخلَدَه ٭ كَلاّلَيُنبَذَنَّ فِي الحُطَمَة) 2 بلكه در آينده دور يا نزديك از دست او گرفته و به ديگري سپرده مي‌شود تا دوباره به خداوند باز گردد، زيرا آنچه در آسمان و زمين است، ارث خداست و در نهايت به او مي‌رسد: ﴿وما لَكُم اَلاّتُنفِقوا في سَبيلِ اللّهِ ولِلّهِ ميرثُ السَّموتِ والاَرض) 3 نه تنها اموال مردم ميراث الهي است، بلكه خود آنها را هم خدا به ارث مي‌برد: ﴿اِنّا نَحنُ نَرِثُ الاَرضَ ومَن عَلَيها) 4
حاصل اينكه مبدأ پيدايش و مرجع بازگشت اموال خداست و در حدّ فاصل مبدأ و مرجع، آنچه به انسان داده مي‌شود از سرِ خلافت و نمايندگي
^ 1 – ـ ر.ك: مختصر المعاني، ص135؛ تفسير المنار، ج2، ص308.
^ 2 – ـ سوره نساء، آيه 131.
^ 3 – ـ سوره نور، آيه 33.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 254.
^ 5 – ـ سوره قصص، آيه 78.
524

موقّت است و نه مالكيت، از اين رو انسانِ آگاه به آساني دستور الهي به انفاق را امتثال مي‌كند، زيرا مي‌داند اين دستور تنها موعظه تهي از حكمت نيست كه سودي نداشته باشد، بلكه موعظه‌اي همراه حكمت و استدلال است.
خداوند سبحان پس از طرح حكيمانه مسئله مال در سه بخش ياد شده، بندگان را به انفاق تشويق كرد و از راه محبّت آنان را چنين هدايت و موعظه مي‌كند كه من شما را كليددار خزائن الهي كردم و گفتم تا توان و فرصت داريد از آنها به سود خود بهره بجوييد؛ بدين‌گونه كه انفاق كنيد و آن را نزد خداوند ذخيره سازيد تا برايتان بماند: ﴿ما عِندَكُم يَنفَدُ وما عِندَ اللّهِ باق) 1 وگرنه آنچه در زندگي دنيا و مهمان‌نوازيهاي عادي و بي قصد تقرّب الهي مصرف مي‌كنيد، همانند باد سوزاني است كه به مزرعه‌اي اصابت كند و همه سرمايه را از ميان ببرد: ﴿مَثَلُ ما يُنفِقونَ في هذِهِ الحَيوةِ الدُّنيا كَمَثَلِ ريحٍ فيها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَومٍ ظَلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَكَته) 2
در جاي ديگر با تعبيري توبيخ آميز مي‌فرمايد كه شما همانهايي هستيد كه به انفاق در راه خدا فرا خوانده شديد؛ ولي برخي بخل ورزيديد. بدانيد كه نسبت به خود بخل ورزيديد و از ارزش و مقام خود كاستيد و خدا بي نياز است و شما مستمند. اگر از دستور الهي سرپيچي كنيد، خداوند شما را از نمايندگي عزل كرده و ديگران را كه مانند شما نيستند به جاي شما مي‌نشاند: ﴿هاَنتُم هؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقوا في سَبيلِ اللّهِ فَمِنكُم مَن يَبخَلُ ومَن يَبخَل فَاِنَّما يَبخَلُ عَن نَفسِهِ واللّهُ الغَني واَنتُمُ الفُقَراءُ واِن تَتَوَلَّوا يَستَبدِل قَومًا غَيرَكُم ثُمَّ
^ 1 – ـ سوره حديد، آيه 7.
^ 2 – ـ سوره همزه، آيات 3 4.
^ 3 – ـ سوره حديد، آيه 10.
^ 4 – ـ سوره مريم، آيه 40.
525

لايَكونوا اَمثلَكُم) 1 پس چنين نيست كه اگر شما جهاد مالي نكرديد، بساط دين برچيده شود.

2. بهره انفاق كننده از انفاق
انفاق در راه خدا فوايد فراوان دارد و مايه ريشه كن شدنِ فقر اقتصادي است چون فقر طبيعي مانند پيري، بيماري و از كارافتادگي در حوادث درمان پذير نيست ليكن سود انفاق در راه خدا به خود انسانها باز مي‌گردد. خداوند سبحان اين حقيقت را با تعبيرهايي گوناگون بيان كرده؛ گاهي فرموده است كه هيچ انفاق كوچك يا بزرگي نيست، مگر خداوند به حساب صاحبانش نوشته و جزاي آن را مي‌دهد: ﴿ولايُنفِقونَ نَفَقَةً صَغيرَةً ولاكَبيرَةً ولايَقطَعونَ وادِيًا اِلاّكُتِبَ لَهُم لِيَجزِيَهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما كانوا يَعمَلون) 2 و زماني با تعبير لطيف تقديم (پيش فرستادن) و تمهيد (آماده ساختن) فرموده است كه آنچه از كارهاي خير براي خود پيش مي‌فرستيد، آن را نزد خدا مي‌يابيد: ﴿وما تُقَدِّموا لاَنفُسِكُم مِن خَيرٍ تَجِدوهُ عِندَ اللّه) 3 بر همين اساس امام سجّاد(عليه‌السلام) هنگام انفاق به مستمندان مي فرمود كه آفرين بر كسي كه توشه من را به سوي آخرت حمل مي‌كند: «مرحباً بمن يحمل لي زادي إلي الاخرة» 4
كارهاي خير پيش مي‌رود و قبل از فاعلِ آن به مقصد مي رسد و فاعل به دنبال آن، مقصد را پيدا مي‌كند. كار خير بدين‌گونه صاحب خويش را
^ 1 – ـ سوره نحل، آيه 96.
^ 2 – ـ سوره آل عمران، آيه 117.
526

به مقصد مي‌رساند. كارهاي خير نيكوكاران به بهشت مي‌رود و مكان را براي آنها ممهّد و آماده مي‌كند، آن‌گاه آنان را به بهشت فرا مي‌خوانند: ﴿ومَن عَمِلَ صلِحًا فَلاَنفُسِهِم يَمهَدون) 1 در اين آيه سخن از تمهيد است نه ذخيره.

3. اسلام و روح بزرگواري
اسلام، در موارد گوناگوني روح بزرگواري را در انسانها دميده است. از يك‏سو مردم را از رفتن زير بار منّت ديگران و عزيز دانستن ثروتمندان به سبب داشتن مال نهي مي‌كند 2 ، بلكه يادآور مي‌شود كه بايد آنان نزد شما با افراد عادي يكسان باشند، چون معيار كرامت و بزرگواري، تقوا و فضايل اخلاقي است؛ نه مال و زرق و برق دنيا. اين رفتار مايه تقويت روح بزرگواري و سرمايه كرامت است.
از سوي ديگر به انسانها سفارش مي‌كند تا مي‌توانند دستِ دهنده داشته باشند؛ نه دستِ گيرنده، چون اوّلاً دستِ بخشنده برترين دستهاست و كرامت و بزرگواري انسان را تأمين مي‌كند: «خير الأيدي المنفقة» 3 «و اليد العليا خير مِن اليد السفلي» 4 ثانياً مالِ بخشيده شده در راه خدا هرگز كم نمي‌شود، بلكه به يقين فوراً جاي آن به خوبي پر مي‌گردد: ﴿وما اَنفَقتُم مِن شي‏ءٍ فَهُوَ يُخلِفُهُ وهُوَ خَيرُ الرّزِقين) 5
^ 1 – ـ سوره محمّدص، آيه 38.
^ 2 – ـ سوره توبه، آيه 121.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 110.
^ 4 – ـ بحار الانوار، ج 46، ص 98؛ ترجمه و شرح كشف الغمه، ج 2، ص263.
527

درحقيقت، انفاقِ مال همانند برگرفتن آب از نَهْرِ روان و درياست؛ نه كندن سنگ جامد از زمين، چون جاي سنگِ برداشته شده حفره‌اي ايجاد مي‌گردد كه مدّتي طول مي‌كشد تا پر شود؛ ليكن جاي خالي آب برداشته شده از نهر يا بحر فوراً پر مي‌شود. البته خداوند وعده نداده كه مال او را زياد مي‌كنم؛ بلكه فرمود كه جاي آن را پر مي‌كنم و پر كردن گاهي به بهتر از مال است، زيرا گاهي مالِ زياد موجب افساد است، گرچه اگر خداوند مصلحت بداند، گاهي بر مال او نيز مي‌افزايد.
معتقدان به رهنمود آيه مزبور با دست باز انفاق مي‌كنند، زيرا خداي سبحان كه راستگوترين گوينده‌هاست وعده جايگزيني فوري داده است، از اين‏رو با انفاق چيزي كم نمي‌شود. در روايات امامان معصوم(عليهم‌السلام) نيز تصريح شده است كه اگر كسي يقين به چنين جايگزيني داشت، دستش براي انفاق و بخشش باز است: «من أيقن بالخَلَف جاد بالعطيّة» 1
گفتني است كه انفاقِ علمْ سودمندتر از انفاق مال است، چون در انفاق مالي تنها جاي آن پر مي‌شود؛ ولي در انفاق معنوي مانند تعليم و تدريس نه تنها چيزي از آن كم نمي‌شود، بلكه مايه افزايش سرمايه علمي انسان مي‌شود.

4. اقسام انفاق
از آيات الهي و روايات معصومان(عليهم‌السلام) بر مي‌آيد كه انفاق، بر حسب تقسيم تكاليف، بر پنج قسم تقسيم مي‌شود:
أ. انفاق واجب عيني؛ مانند انفاق به همسر و فرزندان واجب النفقه انسان
^ 1 – ـ سوره روم، آيه 44.
^ 2 – ـ ر.ك: بحار الانوار، ج75، ص56.
^ 3 – ـ همان، ج 74، ص149.
^ 4 – ـ همان، ج21، ص211.
^ 5 – ـ سوره سبأ، آيه 39.
528

و انفاق فرزند بر پدر و مادر، نيز انفاق به ايتام، مستمندان و در راه ماندگان كه وجوبِ آن كفايي است نه عيني. انفاقِ واجب شامل زكات، خمس، كفّاره و فديه نيز مي‌شود.
ب. انفاقِ مستحب؛ مانند هديه‌ها و بخششهاي رايج ميان مردم كه با قصد قربت انجام مي‌گيرد.
ج. انفاقِ مكروه؛ مانند انفاق بر غير خويشاوندِ مستحق با وجود خويشاوند نيازمند يا انفاق به غير همسايگان با وجودِ همسايه نيازمند و نبودن مانع جهت انفاق به او. كراهت در اين‌گونه از موارد مي‌تواند به معناي ثواب كمتر باشد نه حزازت و نقص در متن عمل.
د. انفاقِ حرام براي جلوگيري از پيشرفت اسلام كه حرمت آن ذاتي است و نيز مانند انفاق با مالهاي حرام و مشكوك در مواردي كه واجب است از اطراف شبهه اجتناب شود. اين قسم اخير حرمت عارضي دارد.
ه . انفاقِ مباح؛ مانند انفاق بر مؤمن براي توسعه زندگي؛ در صورتي كه به اندازه كافي براي امرار معاش تمكّن دارد.
تذكّر: آيه شريفه مورد بحث، اختصاصي به انفاق واجب ندارد، بلكه شامل انفاق مستحب هم مي‌شود 1 ، چون نزد اماميّه، نفقه بر خويشاوندان واجب نيست، مگر در مواردي خاص 2. لازم است عنايت شود كه اصل انفاق كار خيري است كه اختصاصي به موارد ياد شده در آيه ندارد، هر چند رجحان آنها محرز است.
^ 1 – ـ بحار الانوار، ج10، ص 99.
529

بحث روايي

1. شأن نزول
درباره شأن نزول آيه وجوهي ذكر شده كه به نقل دو مورد بسنده مي‌شود:
نزلت في عمرو بن الجموح الانصاري و كان شيخاً كبيراً ذا مال كثير، فقال: يا رسول‌الله بماذا نتصدّق و علي من ننفق فنزلت هذه الاية 1.
عن ابن جريح قال: سأل المؤمنون رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) أين يضعون أموالهم؟ فنزلت ﴿يَسَ‏لونَكَ ماذا يُنفِقونَ قُل ما اَنفَقتُم مِن خَير… ) 2
اشاره: با اغماض از سند اگر عنصر محوري سؤال تعيين مصرف و مورد انفاق بود سزاوار بود همان در متن آيه محل بحث ذكر شود؛ نه غير آن. شايد در ذهن سائلان چنين احتمالي رسم شده باشد كه انفاق مانند زكات از مال معين است و پاسخ داده شده كه مال خاص دخالت ندارد و عمده، خير بودن و رساندن به مصارف مذكور در آيه است.

2. اصحاب و سؤالهاي قرآني
عن ابن عباس قال: ما رأيت قوماً كانوا خيراً من أصحاب محمد(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ما سألوه إلاّ عن ثلاث عشرة مسألة حتّي قبض، كلّهنّ في القرآن؛ منهنّ: ﴿يَسَ‏لونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِر) 3 و ﴿يَسَ‏لونَكَ عَنِ الشَّهرِ الحَرام) 4 و ﴿ويَسَ‏لونَكَ عَنِ
^ 1 – ـ ر.ك: مواهب الرحمن، ج 3، ص264.
^ 2 – ـ مجمع البيان، ج1 2، ص 548.
530

اليَتمي) 1 و ﴿ويَسَ‏لونَكَ عَنِ المَحيض) 2 و ﴿يَسَ‏لونَكَ عَنِ الاَنفال) 3 و ﴿يَسَ‏لونَكَ ماذا يُنفِقون) 4 ما كانوا يسئلونك إلاّ عمّا كان ينفعهم» 5
اشاره: أ. اين سخن، افزون بر آنكه بر نيكو بودن اصل پرسش دلالت مي‌كند، مي‌فهماند كه پرسش از بزرگان بايد به گونه‌اي باشد كه به حال سائل و ديگران نافع افتد، چنان كه سؤال از انفاق بسيار پُرثمر بود.
ب. اصل سؤالْ كليد مخزن علم است. همان‌طور كه سؤال استعطايي از خداوند مرغوب است پرسش استعلامي از پيامبران الهي و امامان معصوم(عليهم‌السلام) كه اهل ذكرند مطلوب است: ﴿فَسَ‏لوا اَهلَ الذِّكرِ اِن كُنتُم لاتَعلَمون) 6
ج. كمبود سؤال استعلامي زمينه بسياري از دشواريها را به همراه دارد، چنان‏كه در موارد سؤال استفهامي و دريافت پاسخ علمي از اهل بيت وحي و الهام بركات فراواني مشهود است.
د. ترغيب به سؤال استعلامي كه در آن عدّه زيادي مأجورند در روايات اسلامي كاملاً معهود است.

3. لزوم رعايت ترتيب در انفاق
عن الحسين بن علي(عليهما‌السلام) يقول: «سمعت رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يقول: إبدأ بمن تعول:
^ 1 – ـ اسباب نزول القرآن، ص69؛ مجمع البيان، ج1 2، ص547.
^ 2 – ـ الدر المنثور، ج1، ص585.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 219.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 217.
531

أمّك و أباك و أختك و أخاك ثمّ أدناك فأدناك و قال: لا صدقة و ذو رحمٍ محتاج» 1
اشاره: أ. برپايه اين حديث و نيز روايات فراوان ديگر، صدقه و انفاق به پدر و مادر بر انفاق به خواهر و برادر و انفاق به آنان بر انفاق به ساير بستگان مقدم است و با وجود ارحام مستمند، نوبت انفاق به غير خويشاوندان نمي‌رسد.
ب. گاهي حوادثي رخ مي‌دهد كه انفاق به طبقه متأخر، سزاوارتر از انفاق به طبقه متقدّم است. تشخيص چنين طبقات و چنان تقدمي و تأخير استثنايي نيازمند به دستور ويژه است. آنچه در آيات سوره «هل اتي» مطرح است از همين قسم است.
ج. در متن آيه مورد بحث دليل معتبري بر رعايت ترتيب وجود ندارد و آنچه در اين آيه مطرح است همانا ترتيب ذكري است كه ظهوري تام در ترتيب فقهي و حقوقي ندارد.

٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 220.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 222.
^ 3 – ـ سوره انفال، آيه 1.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 219.
^ 5 – ـ الدر المنثور، ج1، ص 586.
^ 6 – ـ سوره نحل، آيه 43.
532

بازدیدها: 156

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *