قَولٌ مَعروفٌ ومَغفِرَةٌ خَيرٌ مِن صَدَقَةٍ يَتبَعُها اَذي واللهُ غَنِي حَليم (بقره، 263)
گزيده تفسير
اين آيه از جهت محتوا، ادامه آيه گذشته است و به انفاقكنندگان مي آموزد كه اگر نميخواهند به نيازمند صدقه بدهند، شايسته است او را با گفتار و كردار پسنديده جواب كنند و اگر عمل ناشايستي انجام داد، با گذشت برخورد كنند و از صدقه آزار دهنده بپرهيزند.
قول معروف و مغفرت، انسان را به اهداف انفاق، يعني تزكيه نفس، تأليف قلوب و كارگشايي براي ديگران ميرساند. و خداوند بينياز و بردبار است.
تفسير
مفردات
قَوْلٌ: قول، ابراز مقصود است با هر وسيلهاي كه باشد و نه اختصاص به انسان دارد و نه تنها با زبان و گوش گفته و شنيده ميشود، بلكه متناسب با دو طرف تفهيم و تفاهم، كه ممكن است خدا، ملائكه، انسان و موجودات طبيعي
^ 1 – ـ براي ملاحظه واژه «صدقة» و «أذي» به آيه 196 (تسنيم، ج10، ص27)، و واژه «حليم» به آيه 225 (تسنيم، ج11، ص220) رجوع شود.
353
باشند، با گفتار، كردار، رفتار يا با ايجاد امر تكويني تحقق مييابد 1.
اميرمؤمنان(عليهالسلام) درباره خداي سبحان ميفرمايد: «يقول ولا يَلْفِظ» 2 قول در اين آيه نيز شامل گفتار، كردار و حالاتي است كه گوياي مكنونات قلبي باشد؛ مانند آيه ﴿ما يَلفِظُ مِن قَولٍ اِلاّلَدَيهِ رَقيبٌ عَتيد) 3
مَعرُوفٌ: معناي «معرفت» در آيه 146 گذشت 4. معروف، چيزي است كه در متن واقع كاملاً متمايز و شناخته شده است، به طوري كه عقل سليم آن را ميپذيرد و بدان اعتراف ميكند و نقل معتبر نيز آن را موافق عقل و پيرو حق ميشناسد و منكر درست عكس آن است، پس معروف هر واجب و مستحب نقلي و مقبول عقلي را شامل است و در خير، صلاح و فلاح، جميل و… به كار ميرود 5 ، زيرا امور ياد شده را عقل و نقل به رسميت ميشناسند.
اگر چيزي معروف بين مردم بود ليكن به امضاي عقل برهاني يا نقل معتبر، هرچند تقرير معصوم(عليهالسلام) باشد، نرسيد، معروف قرآني نخواهد بود.
مغفرة: مراد از مغفرت، گذشتن از «حق الناس» است نه آمرزش گناه شرعي، چون آمرزش مصطلح شرعي مخصوص خداست.
خير: «خير» اگر به صورت اضافه يا همراه «مِنْ» بيايد و سياق كلام مساعد باشد، معناي اَرجح و خوبتر را ميرساند: ﴿ما نَنسَخ مِن ءايَةٍ اَو نُنسِها نَأتِ بِخَيرٍ مِنها اَو مِثلِها) 6 ولي با وجود قرينه، در معناي راجح و خوب نيز به كار
^ 1 – ـ التحقيق، ج9، ص339 ـ 338، «ق و ل».
^ 2 – ـ نهج البلاغه، خطبه 186، بند 16.
^ 3 – ـ سوره ق، آيه 18.
^ 4 – ـ تسنيم، ج7، ص431.
^ 5 – ـ التحقيق، ج8، ص99 ـ 98، «ع ر ف».
^ 6 – ـ سوره بقره، آيه 106؛ ر.ك: التحقيق، ج3، ص160، «خ ي ر».
354
ميرود؛ نظير كلمه اَولي كه گاهي تفضيلي است و زماني تعييني: ﴿ءَاَربابٌ مُتَفَرِّقونَ خَيرٌ اَمِ اللهُ الوحِدُ القَهّار) 1
در آيه مورد بحث هم «خير» همراه «مِن» آمده است؛ ليكن به دليل آيه ﴿لاتُبطِلوا صَدَقتِكُم بِالمَنِّ والاَذي… ) 2 كه صدقه همراه منّ و أذي را باطل شمرده است، به معناي «خوب» است نه خوبتر.
صدقة: به انفاق تامالاجزاء و صحيح، صدقه گفته ميشود 3 ؛ نه انفاقي كه با قصد منّ و أذي يا همراه اين دو پديد آيد، زيرا در عنوان «صدقه» قصد قربت مأخوذ است و چنين عمل قربي نميتواند محرّم باشد. البته بايد عنايت كرد كه گاهي منّت و ايذاء با متن صدقه صورت ميپذيرد؛ در اينحال از سنخ نهي در عبادت است كه مايه بطلان آن است و گاهي با عنوان ديگر (مانند همْز و لمْز) كه مرتبط با صدقه است صورت ميپذيرد كه از صنف اجتماع امر و نهي است و گاهي خارج از آن و بيرون از محدوده صدقه صورت ميپذيرد كه ظاهر آيه مورد بحث ناظر به آن است كه هيچيك از دو محذور ياد شده را ندارد؛ ليكن از نظر قرآني چنين كاري سبب بياثر شدن صدقه قبلي است؛ يعني «منّ» و «أذي» ميتواند مانع بيروني و مزاحم تأثير صدقه شود: ﴿صَدَقَةٍ يَتبَعُها اَذي﴾.
غَني: غني به معناي بينياز است. كاربرد واژه «غني» براي انسان، بينيازي نسبي را ميفهماند: ﴿ومَن كانَ غَنِيًّا فَليَستَعفِف) 4 ولي درباره خداوند بينيازي مطلق را ميرساند 5.
^ 1 – ـ سوره يوسف، آيه 39.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 264.
^ 3 – ـ التحقيق، ج6، ص263، «ص د ق».
^ 4 – ـ سوره نساء، آيه 6.
^ 5 – ـ ر.ك: التحقيق، ج7، ص276، «غ ن ي».
355
حليم: از «حلم» به معناي بردباري و خويشتنداري از خشم 1 و شتاب نكردن در كيفر دادن است، مانند كيفر منّت و ايذاء.
تناسب آيات
آيه پيشين از پاداش بزرگ انفاق بيمنّت و اذيت خبر داد و اين آيه به مرحله برتري اشاره ميكند: در صورت عدم انفاق نيز بايد با روي خوش و اخلاق نيكو با نيازمند برخورد كرد؛ حتي از گفتار و رفتار ناپسند او هم گذشت.
٭ ٭ ٭
جايگاه قول معروف و مغفرت
قول معروف از سوي انفاقكننده در جايي است كه نيازمند در درخواست خود ادب را رعايت كرده و طرف مقابل را نرنجاند؛ ولي «مغفرت» در موردي است كه سائل با اصرار يا گفتار و كردار ناپسندش انفاقكننده را برنجاند و او با بردباري از بدرفتاري اين نيازمندِ جسور چشم بپوشد، پس آن كه قصد انفاق ندارد، شايسته است با سخن و كردار پسنديده سائل را بازگرداند و در صورت رنجيدن از او، با گذشت برخورد كند و از دادن صدقهاي كه همراهش نيازمند را ميآزارد، پرهيز كند، زيرا چنين صدقهاي ثوابي ندارد.
براساس مفاد آيه مورد بحث، نه تنها بايد به سبب مفسده «منّ» و «أذي» از جلب منفعت صدقه همراه آن دو گذشت، بلكه بايد مصلحت از دست رفته صدقه را با مصلحت برتري كه در قول معروف و مغفرت هست، جبران كرد، زيرا آن دو از مصاديق انفاق معنوي و مصرف آبرو و گذشتن از حق است كه از
^ 1 – ـ مفردات، ص253، «ح ل م».
356
انفاق مالي برتر است.
تذكّر: 1. قول معروف، چنانكه خواهد آمد، نسبت به همه انسانها مطلوب است؛ ولي چون فرد سائل و نيازمندِ محروم، نياز مبرم به رعايت مسائل عاطفي انساني دارد، در اين آيه در خصوص ارتباط با نيازمندان بر قول معروف تأكيد شده است.
2. مراد از صدقه در آيهمورد بحث، اعم از صدقه واجب (زكات) و صدقه مستحب است كه در آن ميزان خاص فقهي، در نظر گرفته نشده است.
سهم سازنده اسماي الهي
اسماي حسناي «غني» و «حليم» در ذيل آيه، انسانها را به اخلاق الهي فرا ميخواند. صفت «غني» انسان را به انفاق خالصانه فرا ميخواند، زيرا ميفهماند كه خداي سبحان به انفاق بندگانش نياز ندارد و نيز ترغيب ميكند كه با انفاق كردن، بينيازي خود و عدم دلبستگي به «مال» را كه يكي از مظاهر حيات دنيوي است، نشان دهيد و در حدّ خود مظهر خداي «غني» باشيد.
همچنين «منّ» و «أذي» را ترك كنيد، چون خداي «غني» خود نياز نيازمندان را برطرف ميكند؛ ولي شما از صفت كمالي انفاق محروم ميشويد.
عدم ذكر «منّ» در اين آيه براي آن است كه از مصاديق خاص اذيّت است و در آيات ديگر به جهت غلبه وجودي، پيش از عام (أذي) ذكر شده است كه «منّ» را نيز دربر ميگيرد.
صفت «حليم» انسانها را دعوت ميكند كه در برابر ناملايمات و گفتار و رفتار بد نيازمندان، هيجان غضب را با بردباري فرونشانده، اهل گذشت و مغفرت باشند.
357
اشارات و لطايف
1. دستور بين المللي اسلام
«قول معروف» از اصول كلي و بينالمللي حسن معاشرت با ديگران است. قرآن كريم نخست دستور به حسن گفتار با مردم را داده است: ﴿وقولوا لِلنّاسِ حُسنا) 1 و شاهدي بر انصراف آن به خصوص حوزه اسلام و ايمان وجود ندارد. البته اين عموم يا اطلاق همانند عمومها و اطلاقهاي ديگر قابل تخصيص و تقييد است. آنان كه در فرهنگ قرآن مشمول ﴿اِن هُم اِلاّكالاَنعمِ بَل هُم اَضَلُّ سَبيلا) 2 و نيز مصداق شياطين الانساند 3 مشمول جدّي دستور به حسن قول نخواهند بود، پس رهنمود عام و اولي، رعايت حسن قول نسبت به همه است. سپس بندگان خدا را به بهترين گفتار در برخورد با ديگران تشويق ميفرمايد: ﴿وقُل لِعِبادي يَقولُوا الَّتي هِي اَحسَن… ) 4 يعني با ديگر انسانها محترمانه و مؤدبانه و زيباترين سخنها را داشته باشيد.
2. مغفرت، دستوري درون ديني
اگر در درون نظام اسلامي برخورد و بدرفتاري ميان مسلمانان رخ دهد، اصل كلي اين است كه دو طرف بايد بكوشند بدي و دشمني را از بين ببرند و شيطان را در القاي دشمني نااميد كنند؛ نه اينكه يكديگر را دشمن بدانند و در پي نفي و طرد يكديگر باشند. اين مهم با دفع سيئات به وسيله حسنات تحقّق مييابد:
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 83.
^ 2 – ـ سوره فرقان، آيه 44.
^ 3 – ـ سورهانعام، آيه 112.
^ 4 – ـ سوره اسراء، آيه 53.
358
﴿ولاتَستَوِي الحَسَنَةُ ولاَالسَّيِّئَةُ اِدفَع بِالَّتي هِي اَحسَنُ فَاِذا الَّذي بَينَكَ وبَينَهُ عَدوَةٌ كَاَنَّهُ ولِي حَميم) 1 دستور مغفرت و گذشت از خطاي يكديگر يا سوء رفتار سائل هم، در جهت تحقق اين اصل است.
گفتني است كه مؤمنان در برخورد با دشمنان دين بايد آنها را از پاي درآورند و از صحنه بيرون كنند: ﴿… اَشِدّاءُ عَلَي الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم… ) 2 حضرت علي(عليهالسلام) ميفرمايد: دشمن مهاجم را سرجايش بنشانيد و شرّ او را با شرّ، مقابله به مثل كنيد: «ردّوا الحجر من حيث جاء فإنّ الشرّ لا يدفعه إلاّ الشرّ» 3
تذكّر: 1. تعبير از جهاد و دفاع كه از واجبهاي مهم الهي است به «شرّ» در اين بيان نوراني، از باب مشاكله است؛ مانند ﴿وجَزؤُا سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثلُها) 4 وگرنه تهاجم بيگانه ظلم است و شرّ و قبيح، و دفاع مجاهدان عدل است و خير و حَسَن.
2. غير مسلمان مستأمن كه در حوزه اسلامي به سر ميبرد ميتواند از عطوفت مسلمانان برخوردار شود و مورد مهرباني قرار گيرد.
بحث روايي
1. چگونگي برخورد با سائل
قال رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم: «إذا سئل السائل فلا تقطعوا عليه مسئلته حتّي يفرغ منها، ثمّ ردّوا عليه بوقار و لين، إمّا بذل يسير أو ردّ جميل فإنّه قد يأتيكم مَن ليس بإنس و
^ 1 – ـ سوره فصّلت، آيه 34.
^ 2 – ـ سوره فتح، آيه 29.
^ 3 – ـ بحار الانوار، ج72، ص212؛ نهج البلاغه، حكمت 314.
^ 4 – ـ سوره شوري، آيه 40.
359
لا جانّ، ينظرون كيف صنيعكم فيما خوّلكم الله تعالي» 1
اشاره: هرگاه نيازمندي از شما چيزي خواست، به سخن او گوش فرا دهيد و اجازه دهيد تا كلام و درخواستش پايان پذيرد. سپس با متانت و احترام با او برخورد كنيد يا بخششي آسان و بدون تكلّف داشته باشيد يا او را با برخورد و گفتاري نيكو پاسخ گوييد، زيرا گاهي كسي (مثلاً فرشتهاي به صورت سائل) پيش شما ميآيد، نه از بشر است و نه از پري، تا ببيند درباره آنچه خداوند در اختيارتان قرار داده، چه ميكنيد.
نيز رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «إنّكم لن تسعوا الناس بأموالكم فَسِعُوهم بأخلاقكم» 2 يعني اموال شما آنقدر نيست كه بتوانيد به همه بخشش كنيد و نيز با اموال نميتوانيد همه مردم را پوشش داده و پذيرا و پاسخگو باشيد، پس با گستره فراگير اخلاقتان مردمداري كنيد.
2. صدقه بودن قول معروف
عن عمرو بن دينار قال: بلغنا أنّ النبيصلي الله عليه و آله و سلم قال: «ما من صدقة أحب إلي الله من قولٍ، ألم تسمع قوله: ﴿قَولٌ مَعروفٌ ومَغفِرَةٌ خَيرٌ مِن صَدَقَةٍ يَتبَعُها اَذي) 3
أخرج الطبراني عن سمرة بن جندب قال: قال رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم: «و ما تصدّق الناس بصدقة مثل علم ينشر» 4 و قالصلي الله عليه و آله و سلم: «نِعْم العطية كلمة حق
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص648؛ وسائل الشيعه، ج9، ص420.
^ 2 – ـ بحار الانوار، ج68، ص383؛ النهايه، ابن اثير، ج5، ص184، «و س ع»؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص394.
^ 3 – ـ الدر المنثور، ج2، ص43.
^ 4 – ـ همان؛ منية المريد، ص105.
360
تسمعها ثم تحملها إلي أخ لك مسلم فتعلمها إيّاه» 1
اشاره: همانطور كه درباره انفاق بيان شد كه انفاق گاهي مادي است و زماني معنوي، صدقه نيز اينچنين است. طبق روايات ياد شده، گفتار نيك و نشر دانش و شنيدن كلمه حق و تعليم آن محبوبترين صدقه نزد خداوند و بهترين بخشش است. در بعضي نصوص آمده است: «صدقة يحبّها الله اصلاح بين الناس إذا تفاسدوا و تقاربُ بينِهم إذا تباعدوا» 2 هرچند هر صدقهاي كه مصون از مَنّ و اذي باشد محبوب خداست؛ ولي اصلاح جامعه و تقريب مردم، تا از فساد منزه و از كينه و اختلاف مبرّا شوند، صدقه ويژهاي است كه از ديگر صدقات محبوبتر است.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ الدر المنثور، ج2، ص43.
^ 2 – ـ الكافي، ج2، ص209.
361
بازدیدها: 514