تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آیه ۲۶۸

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آیه ۲۶۸

شیطان می ‏کوشد با ترسانیدن از فقر، شما را از اصل انفاق بازدارد و در صورت عدم موفقیت، از انفاق مال خوب جلوگیری کند، چنان‏که شما را به انجام کار زشت دستور می ‏دهد. در مقابل، خدای سبحان با وعده‏ مغفرت و فضل خویش، انسان را به انفاق از مال خوب تشویق می‏کند.
آری خداوند می‏ داند به چه کسی وعده بدهد و نیز می‏تواند وعده خود را عملی کند، زیرا واسع است و توان هرگونه مغفرت و فضل را دارد. همچنین علیم است و ویژگی های انفاق را می‏ داند.

الشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ واللهُ یَعِدُکُم مَغفِرَهً مِنهُ وفَضلًا واللهُ وسِعٌ عَلیم (۲۶۸)

گزیده تفسیر
شیطان می ‏کوشد با ترسانیدن از فقر، شما را از اصل انفاق بازدارد و در صورت عدم موفقیت، از انفاق مال خوب جلوگیری کند، چنان‏که شما را به انجام کار زشت دستور می ‏دهد. در مقابل، خدای سبحان با وعده‏ مغفرت و فضل خویش، انسان را به انفاق از مال خوب تشویق می‏کند.
آری خداوند می‏ داند به چه کسی وعده بدهد و نیز می‏تواند وعده خود را عملی کند، زیرا واسع است و توان هرگونه مغفرت و فضل را دارد. همچنین علیم است و ویژگی های انفاق را می‏ داند.

تفسیر

مفردات
یعدکم: «وعد» در لغت برای تعهّد به امر خیر یا شرّ وضع شده است و تعبیر «وعده» برای اشاره به محکم بودن تعهّد است. در قرآن کریم نیز واژه «وعد» در
^ ۱ – ـ ر.ک: تسنیم، ج۱۰، ص۱۲۲ ذیل آیه ۱۹۸، «فضلاً».
۴۱۶

هر دو مورد به کار رفته است؛ مثلاً در آیه مورد بحث برای مغفرت و در آیه ﴿النّارُ وَعَدَهَا اللهُ الَّذینَ کَفَروا) ۱ برای عذاب استعمال شده است.
اهل عُرف کلمه «وعد» را در تعهّدات خیر و «وعید» را در پیمانهای شرّ به کار می‏برند. بر پایه استعمال عرفی، تعبیر «وعده فقر» برای تهکّم و استهزاست؛ مانند کلمه «بشارت» که در لغت به معنای مطلق گزارشی است که در بَشَره و چهره شنونده اثر بگذارد؛ خواه او را شادان یا نگران کند؛ ولی در عرف برای خبرهای خوشحال کننده استعمال می‏شود. براساس کاربرد عرفی، بشارت مشرکان و کافران به عذاب دردناک، برای تهکّم و استهزاست: ﴿فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم) ۲
الفقر: «فقر»، ضعفی است که نیاز می‏آورد و در مقابل، «غنا» نیرویی است که احتیاج را برمی‏دارد ۳٫
برخی ریشه فقر را به معنای شکاف در عضو و غیر عضو می‏دانند. به استخوانهای پشت، فَقار گویند، زیرا بین آنها فاصله است. فقیر، کسی است که از خواری و ناداری، ستون فقرات و پشتش شکسته است ۴٫ از رخدادهای تلخ کمرشکن به «فاقره» یاد می‏شود: ﴿تَظُنُّ اَن یُفعَلَ بِها فاقِرَه) ۵
الفحشاء: مؤنّث «افحش» به معنای کار زشت و قبیح و از مصادیق بارز آن در این آیه، بخل‏ورزی یا امساک از انفاق مال مرغوب است، چنان‏که عرب
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۷۲٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۲۱٫ ر.ک: تسنیم، ج۱۱، ص۴۱۵، ذیل آیه ۲۳۵٫
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۹، ص۱۱۸، « ف ق ر».
^ ۴ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۴۳، «ف ق ر».
^ ۵ – ـ سوره قیامت، آیه ۲۵٫
۴۱۷

هم بخیل را «فاحش» می‏نامد. سرّش آن است که سخا در قبایل عرب به عنوان یک فرهنگ اصیل پذیرفته شده است و بُخل که ضدّ این فضیلت اخلاقی است نزد آنان فحشا شمرده می‏شود. بخشی از مطالب راجع به فحشا در آیه ۱۶۹ همین سوره گذشت.
تذکّر: چون شیطان عدوّ مبین انسان است و عداوت او در دعوت و امر به معصیت پروردگار ظهور دارد، اراده معنای عام فحشا که هماره مورد وسوسه ابلیس است محذوری ندارد، زیرا هدایت خدا اقتضا دارد به هر مناسبتی از رهزنی ابلیس خبر دهد و آن را علاج فرماید.

تناسب آیات
سرّ اینکه بسیاری از مردم مال مرغوب و قیمتی را انفاق نمی‏کنند، هراس از فقر است. در این آیه، ریشه این خوف نابجا بیان شده و فرموده است که این شیطان است که شما را می‏ترساند و وسوسه می‏کند که اگر مال خوب را انفاق کنید، نیازمند خواهید شد؛ ولی خداوندی که فقر و غنا به دست اوست، در برابر انفاق مال طیب، وعده فضل و مغفرت به شما می‏دهد ۱٫
٭ ٭ ٭

وعده و فرمان شیطان
شیطان می‏کوشد انسان را به بیماریهای گوناگون مبتلا کند و مسائل مالی از مناسب‏ترین راههای شیطنت اوست. شیطان با ایجاد آرزوهای دور و دراز و با
^ ۱ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۳۹۴٫
۴۱۸

وعده فقر، انسان را از نداری آینده می‏ترساند. سپس انسانی را که به وسوسه او گوش فرا داده است، به بخل‏ورزیدن و ترک انفاق فرمان می‏دهد تا او را از خطری واهی و خیالی که خود وسوسه‏گر آن است رهایی بخشد، با آنکه خود انسان بخیل است که روحی فقیر دارد و شیطان با امر به بخل، او را در فقر نگه می‏دارد: ﴿فَاِنَّما یَبخَلُ عَن نَفسِه) ۱
وعده و فرمان شیطان، مراحل عملی اسارت انسان است و قرآن کریم که میزانِ تشخیص وساوس شیطانی از الهامات الهی است، مراحل کاری شیطان را بیان می‏کند تا انسان فریب نخورد و خود را از فیض انفاق محروم نسازد و به عمل زشت بخل روی نیاورد.
تذکّر: سوء و فحشا در آیه ۱۶۹ و فحشا و منکر در آیه ۲۱ از سوره «بقره»، همگی مورد امر شیطان‏اند؛ اما فقر مورد تهدید و ایجاد وحشت و هراس است نه دستور.

وعده و وعید پوشالی
شیطان، گذشته از عداوت آشکار نسبت به انسان، چون بسیاری از معارف را نمی‏داند و از قضا و قدر اطلاع کامل ندارد و از محو و اثبات مستحضر نیست، نه به وعده‏های او اعتمادی است و نه به وعیدهای وی اعتنایی. همان‏طور که خود شیطان در قیامت اقرار می‏کند که وعده‏های من تخلّف شده است: ﴿اِنَّ اللهَ وَعَدَکُم وَعدَ الحَقِّ ووعَدتُکُم فَاَخلَفتُکُم) ۲ وعیدهای وی نیز تخلف‏پذیر است.
^ ۱ – ـ سوره محمّدصلی الله علیه و آله و سلم، آیه ۳۸٫
^ ۲ – ـ سوره‏ابراهیم، آیه ۲۲٫
۴۱۹

غرض آنکه شیطان همانند ظالمان دیگر، غرورمدار و فریب‏محور است و اصل حاکم در تعاهد و تعامل ستمگران نیرنگ است: ﴿بَل اِن یَعِدُ الظّلِمونَ بَعضُهُم بَعضًا اِلاّغُرورا) ۱ قبلاً اشاره شد که در درون وعید به فقر در صورت انفاق، وعده به غنا در صورت بخل و امساک، نهفته است، و با این تحلیل روشن شد که هم اَبره وعید و هم آستر وعده، هر دو پوشالی و هباء منثور است که در معاد هویدا می‏گردد.

بخل، مصداق فحشا
بخل، نوعی فحشاست: ﴿الشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاء﴾، زیرا افزون بر آنکه آثار سوء اجتماعی دارد، سبب ردّ فرمانهای خداوند درباره اموال می‏شود.
توضیح اینکه وعد فریبکارانه و وعید خائنانه شیطان درکاتی دارد که همه آنها مندرج تحت فحشای به معنای جامع‏اند، زیرا گاهی شیطان با تطمیع دست پیروان خود را به مال حرام باز می‏کند و اگر از آن ناامید شد دست آنها را در تأدیه مال واجب، مانند صدقه زکات می‏بندد و اگر از آن ناامید شد دست آنها را در انفاق از طیّب می‏بندد و به انتخاب خبیث می‏گشاید. تحلیل اقتصادی مغالطه‏آمیز شیطان در همه این درکات سوزان همانا وعید و تهدید فقر است و قرآن حکیم، حکیمانه این تحلیل غلط را افشا کرده است.

تبیین وعده الهی
خدای سبحان به انفاق‏کننده وعده مغفرت و تفضّل می‏دهد: ﴿واللهُ یَعِدُکُم
^ ۱ – ـ سوره فاطر، آیه ۴۰٫
۴۲۰

مَغفِرَهً مِنهُ وفَضلا﴾ تا بداند انفاقش نه تنها فقری در پی ندارد، بلکه دو پاداش هم دارد.
وعده خداوند تنها لفظی نیست، بلکه در پوشش الهام خیرات بر دل انفاق‏کننده نیز تحقّق می‏یابد، چنان‏که وعده شیطان هم از نوع ایجاد وسوسه در نفس انسان است: ﴿اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاس) ۱ پس الهامات خیر، وعده الهی است، زیرا:
۱٫ نیّت کار خیر، تصادفی پدید نمی‏آید، چون در نظام آفرینش هرگونه تصادفی محال است و هیچ موجودی بدون مبدأ فاعلی یافت نمی‏شود.
۲٫ خودِ انسان، نیّت خیر را پدید نمی‏آورد، زیرا او مبدأ قابلی و گیرنده است نه مبدأ فاعلی اصیل، و اگر مبدأ فاعلی محسوب گردد همانا مبدأ فاعلی قریب و مباشر است که به تسبیب مبدأ فاعلی اصیل اقدام می‏کند.
۳٫ نیّت خیر ریشه شیطانی هم ندارد، چون شیطان جز شرارت کاری ندارد.
نتیجه آنکه نیّتهای خیر تنها از ناحیه خدای رحمان است و هر خاطره خوبی که از قلب می‏گذرد، کلام الهی و تعلیم حق است که باید آن را شنید و بدان عمل کرد.
خدای سبحان در این آیه وعده فضل داده است، بدین معنا که به منفق بیش از مقدار انفاقش، اجر معنوی و برکات دنیایی می‏دهد؛ چنان‏که اصل اعطای نعمت براساس تفضّل الهی است، وگرنه خود انسان چیزی ندارد تا استحقاق یابد و از خداوند طلبکار شود.
^ ۱ – ـ سوره ناس، آیه ۵٫
۴۲۱

خداوند به وعده مغفرت و تفضل خود عمل می‏کند، زیرا خُلف وعده، مخالف حکمت است و در وفاداری به عهد، کسی با وفاتر از خداوند نیست: ﴿ومَن اَوفی بِعَهدِهِ مِنَ الله) ۱ بر همین اساس گرچه در آیات گذشته پاداش انفاق‏کنندگان تضمین شد: ﴿لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم) ۲ ولی در این آیه نیز وعده مغفرت و فضل الهی با قید ﴿مِنه﴾ آورده شد تا بفهماند که این وعده سخنِ خدای صادق: ﴿ومَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلا) ۳ ومالک گنجینه‏های آسمانها و زمین است: ﴿ولِلّهِ خَزآئِنُ السَّموتِ والاَرض) ۴ تا انسان با آسایش هر چه بیشتر انفاق کند.

راز تقابل «فقر» و «مغفرت» در آیه
عداوت شیطان با انسان به این است که جامعه بشری را از مغفرت الهی محروم دارد و سرانجام آنان را به دوزخ افکند. از طرفی آگاه است که خداوند سبحان وعده مغفرت داده است و می‏داند گناههای عادی گاهی با توبه و گاهی بدون توبه بخشوده می‏شود، لذا سعی خود را در وسوسه، اضلال، اغوا و مانند آن بی‏ثمر می‏بیند و یا احتمال بی‏اثری آنها را خواهد داد، از این جهت می‏کوشد انسان را به گناه غیر قابل بخشش آلوده کند و آن شرک است: ﴿اِنَّ اللهَ لایَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِه) ۵ و شرک درکاتی دارد که سعی ابلیس در ابتلای بشر به قعر آنهاست
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۱۱۱٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۲٫
^ ۳ – ـ سوره نساء، آیه ۱۲۲٫
^ ۴ – ـ سوره منافقون، آیه ۷٫
^ ۵ – ـ سوره نساء، آیه ۴۸٫
۴۲۲

که امید مغفرت در تنگنای آن راه ندارد. این انگیزه سوء در تمام دسائس و وساوس ابلیس مشهود است، زیرا هر گناهی می‏تواند مبدأ کلامی داشته باشد، چنان که مبدأ فقهی و حقوقی خواهد داشت.
آنچه این ضغن مستور شیطان را اثاره می‏کند همانا تقابل بین «مغفرت» و «فقر» است نه بین غنا و فقر؛ یعنی شیطان به فقر تهدید می‏کند و خداوند وعده مغفرت می‏دهد. فقری که ابلیس آن را وسوسه می‏کند ریشه کلامی دارد؛ یعنی رازقِ بشر خود اوست؛ فقر و غنای بشر به دست خود اوست؛ تباهی یا مباهات بشر فقط در اختیار خود اوست و مانند آن، که این‏گونه از حیله‏ها زلزله کلامی چند ریشتری را در درون خود دارد. البته در پایان آیه مورد بحث سخن از فضل الهی هم مطرح است؛ لیکن عنصر محوری، تقابل بین فقر و مغفرت است که راز آن را برخی صحابه معرفت بازگو کرده‏اند ۱٫

راز تذییل آیه به دو اسم «واسع» و «علیم»
تهدید ابلیس به فقر، لازمی را به همراه دارد و آن اینکه با بخل و امساکْ غنا به دست می‏آید؛ یعنی انفاق عامل تهیدستی و امساک مایه توانگری است. تذییل آیه مورد بحث به دو اسم مبارک ﴿وسِعٌ عَلیم﴾ برای طرد این غائله فکری است و لازم آن این است که اولاً آگاهی درباره این‏گونه معارف فقط در اختیار علیم محض یعنی خدای سبحان است. کسی که نه از خود باخبر است و نه از دیگری و نه از گذشته و نه از آینده مستحضر است، وعد و وعید او را ارجی نیست. ثانیاً عمل به وعده و وعید، در قلمرو قدرت خداوند واسع الفضل
^ ۱ – ـ ر.ک: رحمه من الرحمن، ج۱، ص۳۹۳، با تحقیق، تحریر و تکمیل تحلیلی.

۴۲۳

است نه دیگری؛ یعنی ابلیس توان انجام وعده و وعید را ندارد؛ امّا خداوند سبحان که وعده غفران و فضل داده است هم می‏تواند و هم می‏داند چقدر و به چه کس عطا کند: ﴿وکُلُّ شی‏ءٍ عِندَهُ بِمِقدار) ۱
قرآن کریم وعده و فرمان شیطان را ذکر می‏کند؛ ولی تنها از وعده مغفرت و فضل الهی سخن می‏گوید، زیرا این بخش، مقام بیان رحمت الهی است.
خدای سبحان واسع است و توان هرگونه مغفرت و فضل را دارد، پس تنها او می‏تواند وعده دهد و به آن عمل کند. همچنین خدای سبحان می‏داند چه کسی بدون منّت و اذیّت و ریا و نیز از مال طیّب و مرغوب و برای کسب رضایت خدا و تثبیت نفس صدقه می‏دهد، تا او را مشمول مغفرت و فضل خود سازد: ﴿واللهُ وسِعٌ عَلیم﴾. این جمله انسان را ترغیب می‏کند تا انفاق کند و به وعده‏های الهی امیدوار باشد و به القاهای شیطان که ناتوان و نادان است، گوش ندهد. کاربرد اسم ظاهر ﴿الله﴾ به جای ضمیر «هو» نیز برای اثرگذاری بیشتر در شنونده است، وگرنه آوردن ضمیر بس بود.

بحث روایی

۱٫ الهام ربّانی و وسوسه شیطانی
«و أمّا قوله ﴿الشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاء﴾، فإنّ الشیطان یقول: لاتنفق فإنّک تفتقر. ﴿واللهُ یَعِدُکُم مَغفِرَهً مِنهُ وفَضلا﴾ أی یغفر لکم إن أنفقتم لله، ﴿وفَضلا﴾ قال: یخلف علیکم» ۲
^ ۱ – ـ سوره رعد، آیه ۸٫
^ ۲ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۹۲٫
۴۲۴

عن ابن مسعود، قال: قال رسول الله‏صلی الله علیه و آله و سلم: «إنّ للشیطان لَمّه ۱ بابن آدم و للملک لَمّه؛ فأمّا لَمّه الشیطان فإیعاد بالشرّ و تکذیب بالحقّ، و أمّا لَمّه الملک فإیعاد بالخیر و تصدیق بالحقّ؛ فمن وجد ذلک فلیعلم أنّه من الله فلیحمد الله، و من وجد الاُخری فلیتعوّذ بالله من الشیطان. ثمّ قرء: ﴿الشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاء) ۲
عن أبی عبدالرحمان، قال: قلت لأبی عبدالله(علیه‌السلام): إنّی ربّما حزنت فلا أعرف فی أهل و لا مال و لا ولد، و ربّما فرحت فلا أعرف فی أهل و لا مال و لا ولد؟ فقال: «إنّه لیس من أحد إلاّ و معه ملک و شیطان؛ فإذا کان فرحه کان من دنو الملک منه، فإذا کان حزنه کان من دنو الشیطان منه و ذلک قول الله تعالی: ﴿الشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ واللهُ یَعِدُکُم مَغفِرَهً مِنهُ وفَضلًا واللهُ وسِعٌ عَلیم) ۳
اشاره: شادی به ظاهر بی‏جهت که گاه انسان در خود حس می‏کند و رغبت به انجام کار خیر و تصدیق مطالب حق را در درون خود می‏یابد، نوعی الهام الهی و نزدیکی فرشته به انسان است. در این‏گونه حالات باید شاکر خدا بود. در مقابل، اندوه به ظاهر بی‏دلیل که موجب شرارت و تکذیب حق می‏شود، از وساوس شیطان و نفوذ او در دل انسان است که در آن حال باید به خدا پناه برد. این مضمون که مفاد آیه مورد بحث است با توضیح بیشتری در روایات فراوانی آمده است ۴٫
^ ۱ – ـ نفوذ.
^ ۲ – ـ ر.ک: مجمع البیان، ج۲ ـ ۱، ص۶۵۸؛ الدر المنثور، ج۲، ص۶۵٫
^ ۳ – ـ علل الشرایع، ج۱، ص۱۱۶ ـ ۱۱۵؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۶۵۲٫
^ ۴ – ـ ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۵۰٫
۴۲۵

۲٫ تجارت با صدقه
قال علی(علیه‌السلام): «إذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقه» ۱
اشاره: املاق به معنای تنگدستی است. هنگام رسیدن تهیدستی یا هراس از آسیب آن، بهترین درمان این پدیده تلخ، صدقه است، چون انفاق در راه خدا و به قصد قربت، تجارت سودآور است و نفع آن هم در دنیاست و هم در آخرت، زیرا مستفاد از آیه ﴿اِنَّ اللهَ یَجزِی المُتَصَدِّقین) ۲ معنای جامعی است که هر دو عالَم را دربرمی‏گیرد و نشان سودآوری چنین صدقه‏ای آن است که امیرمؤمنان(علیه‌السلام) فرمود: «مَن یُعطِ بالید القصیره یُعطَ بالید الطویله» ۳ که این حدیث نیز می‏تواند مستفاد از آیه ﴿مَن جاءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها) ۴ باشد.
برکات تجارت الهی در افزایش مال خلاصه نمی‏شود، بلکه صیانت ایمان نیز با صدقه تأمین می‏گردد، چنان‏که امیرمؤمنان فرمود: «سُوسُوا (شوبوا) إیمانکم بالصدقه و حصّنوا أموالکم بالزکاه» ۵
از اینجا می‏توان گفت که فضل مورد وعده خدا اختصاصی به دنیا ندارد، بلکه شامل پاداش معنوی آخرت نیز می‏شود، چنان‏که اختصاصی به افزایش مال در دنیا ندارد، بلکه سایر برکات دنیایی را هم دربر می‏گیرد.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۸٫
^ ۲ – ـ سوره یوسف، آیه ۸۸٫
^ ۳ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۲٫
^ ۴ – ـ سوره انعام، آیه ۱۶۰٫
^ ۵ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۶٫
۴۲۶

بازدیدها: 681

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *