الشَّيطنُ يَعِدُكُمُ الفَقرَ ويَأمُرُكُم بِالفَحشاءِ واللهُ يَعِدُكُم مَغفِرَةً مِنهُ وفَضلًا واللهُ وسِعٌ عَليم (268)
گزيده تفسير
شيطان مي كوشد با ترسانيدن از فقر، شما را از اصل انفاق بازدارد و در صورت عدم موفقيت، از انفاق مال خوب جلوگيري كند، چنانكه شما را به انجام كار زشت دستور مي دهد. در مقابل، خداي سبحان با وعده مغفرت و فضل خويش، انسان را به انفاق از مال خوب تشويق ميكند.
آري خداوند مي داند به چه كسي وعده بدهد و نيز ميتواند وعده خود را عملي كند، زيرا واسع است و توان هرگونه مغفرت و فضل را دارد. همچنين عليم است و ويژگي هاي انفاق را مي داند.
تفسير
مفردات
يعدكم: «وعد» در لغت براي تعهّد به امر خير يا شرّ وضع شده است و تعبير «وعده» براي اشاره به محكم بودن تعهّد است. در قرآن كريم نيز واژه «وعد» در
^ 1 – ـ ر.ك: تسنيم، ج10، ص122 ذيل آيه 198، «فضلاً».
416
هر دو مورد به كار رفته است؛ مثلاً در آيه مورد بحث براي مغفرت و در آيه ﴿النّارُ وَعَدَهَا اللهُ الَّذينَ كَفَروا) 1 براي عذاب استعمال شده است.
اهل عُرف كلمه «وعد» را در تعهّدات خير و «وعيد» را در پيمانهاي شرّ به كار ميبرند. بر پايه استعمال عرفي، تعبير «وعده فقر» براي تهكّم و استهزاست؛ مانند كلمه «بشارت» كه در لغت به معناي مطلق گزارشي است كه در بَشَره و چهره شنونده اثر بگذارد؛ خواه او را شادان يا نگران كند؛ ولي در عرف براي خبرهاي خوشحال كننده استعمال ميشود. براساس كاربرد عرفي، بشارت مشركان و كافران به عذاب دردناك، براي تهكّم و استهزاست: ﴿فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَليم) 2
الفقر: «فقر»، ضعفي است كه نياز ميآورد و در مقابل، «غنا» نيرويي است كه احتياج را برميدارد 3.
برخي ريشه فقر را به معناي شكاف در عضو و غير عضو ميدانند. به استخوانهاي پشت، فَقار گويند، زيرا بين آنها فاصله است. فقير، كسي است كه از خواري و ناداري، ستون فقرات و پشتش شكسته است 4. از رخدادهاي تلخ كمرشكن به «فاقره» ياد ميشود: ﴿تَظُنُّ اَن يُفعَلَ بِها فاقِرَة) 5
الفحشاء: مؤنّث «افحش» به معناي كار زشت و قبيح و از مصاديق بارز آن در اين آيه، بخلورزي يا امساك از انفاق مال مرغوب است، چنانكه عرب
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 72.
^ 2 – ـ سوره آل عمران، آيه 21. ر.ك: تسنيم، ج11، ص415، ذيل آيه 235.
^ 3 – ـ التحقيق، ج9، ص118، « ف ق ر».
^ 4 – ـ معجم مقاييس اللغه، ج4، ص443، «ف ق ر».
^ 5 – ـ سوره قيامت، آيه 25.
417
هم بخيل را «فاحش» مينامد. سرّش آن است كه سخا در قبايل عرب به عنوان يك فرهنگ اصيل پذيرفته شده است و بُخل كه ضدّ اين فضيلت اخلاقي است نزد آنان فحشا شمرده ميشود. بخشي از مطالب راجع به فحشا در آيه 169 همين سوره گذشت.
تذكّر: چون شيطان عدوّ مبين انسان است و عداوت او در دعوت و امر به معصيت پروردگار ظهور دارد، اراده معناي عام فحشا كه هماره مورد وسوسه ابليس است محذوري ندارد، زيرا هدايت خدا اقتضا دارد به هر مناسبتي از رهزني ابليس خبر دهد و آن را علاج فرمايد.
تناسب آيات
سرّ اينكه بسياري از مردم مال مرغوب و قيمتي را انفاق نميكنند، هراس از فقر است. در اين آيه، ريشه اين خوف نابجا بيان شده و فرموده است كه اين شيطان است كه شما را ميترساند و وسوسه ميكند كه اگر مال خوب را انفاق كنيد، نيازمند خواهيد شد؛ ولي خداوندي كه فقر و غنا به دست اوست، در برابر انفاق مال طيب، وعده فضل و مغفرت به شما ميدهد 1.
٭ ٭ ٭
وعده و فرمان شيطان
شيطان ميكوشد انسان را به بيماريهاي گوناگون مبتلا كند و مسائل مالي از مناسبترين راههاي شيطنت اوست. شيطان با ايجاد آرزوهاي دور و دراز و با
^ 1 – ـ ر.ك: الميزان، ج2، ص394.
418
وعده فقر، انسان را از نداري آينده ميترساند. سپس انساني را كه به وسوسه او گوش فرا داده است، به بخلورزيدن و ترك انفاق فرمان ميدهد تا او را از خطري واهي و خيالي كه خود وسوسهگر آن است رهايي بخشد، با آنكه خود انسان بخيل است كه روحي فقير دارد و شيطان با امر به بخل، او را در فقر نگه ميدارد: ﴿فَاِنَّما يَبخَلُ عَن نَفسِه) 1
وعده و فرمان شيطان، مراحل عملي اسارت انسان است و قرآن كريم كه ميزانِ تشخيص وساوس شيطاني از الهامات الهي است، مراحل كاري شيطان را بيان ميكند تا انسان فريب نخورد و خود را از فيض انفاق محروم نسازد و به عمل زشت بخل روي نياورد.
تذكّر: سوء و فحشا در آيه 169 و فحشا و منكر در آيه 21 از سوره «بقره»، همگي مورد امر شيطاناند؛ اما فقر مورد تهديد و ايجاد وحشت و هراس است نه دستور.
وعده و وعيد پوشالي
شيطان، گذشته از عداوت آشكار نسبت به انسان، چون بسياري از معارف را نميداند و از قضا و قدر اطلاع كامل ندارد و از محو و اثبات مستحضر نيست، نه به وعدههاي او اعتمادي است و نه به وعيدهاي وي اعتنايي. همانطور كه خود شيطان در قيامت اقرار ميكند كه وعدههاي من تخلّف شده است: ﴿اِنَّ اللهَ وَعَدَكُم وَعدَ الحَقِّ ووعَدتُكُم فَاَخلَفتُكُم) 2 وعيدهاي وي نيز تخلفپذير است.
^ 1 – ـ سوره محمّدصلي الله عليه و آله و سلم، آيه 38.
^ 2 – ـ سورهابراهيم، آيه 22.
419
غرض آنكه شيطان همانند ظالمان ديگر، غرورمدار و فريبمحور است و اصل حاكم در تعاهد و تعامل ستمگران نيرنگ است: ﴿بَل اِن يَعِدُ الظّلِمونَ بَعضُهُم بَعضًا اِلاّغُرورا) 1 قبلاً اشاره شد كه در درون وعيد به فقر در صورت انفاق، وعده به غنا در صورت بخل و امساك، نهفته است، و با اين تحليل روشن شد كه هم اَبره وعيد و هم آستر وعده، هر دو پوشالي و هباء منثور است كه در معاد هويدا ميگردد.
بخل، مصداق فحشا
بخل، نوعي فحشاست: ﴿الشَّيطنُ يَعِدُكُمُ الفَقرَ ويَأمُرُكُم بِالفَحشاء﴾، زيرا افزون بر آنكه آثار سوء اجتماعي دارد، سبب ردّ فرمانهاي خداوند درباره اموال ميشود.
توضيح اينكه وعد فريبكارانه و وعيد خائنانه شيطان دركاتي دارد كه همه آنها مندرج تحت فحشاي به معناي جامعاند، زيرا گاهي شيطان با تطميع دست پيروان خود را به مال حرام باز ميكند و اگر از آن نااميد شد دست آنها را در تأديه مال واجب، مانند صدقه زكات ميبندد و اگر از آن نااميد شد دست آنها را در انفاق از طيّب ميبندد و به انتخاب خبيث ميگشايد. تحليل اقتصادي مغالطهآميز شيطان در همه اين دركات سوزان همانا وعيد و تهديد فقر است و قرآن حكيم، حكيمانه اين تحليل غلط را افشا كرده است.
تبيين وعده الهي
خداي سبحان به انفاقكننده وعده مغفرت و تفضّل ميدهد: ﴿واللهُ يَعِدُكُم
^ 1 – ـ سوره فاطر، آيه 40.
420
مَغفِرَةً مِنهُ وفَضلا﴾ تا بداند انفاقش نه تنها فقري در پي ندارد، بلكه دو پاداش هم دارد.
وعده خداوند تنها لفظي نيست، بلكه در پوشش الهام خيرات بر دل انفاقكننده نيز تحقّق مييابد، چنانكه وعده شيطان هم از نوع ايجاد وسوسه در نفس انسان است: ﴿اَلَّذي يُوَسوِسُ في صُدورِ النّاس) 1 پس الهامات خير، وعده الهي است، زيرا:
1. نيّت كار خير، تصادفي پديد نميآيد، چون در نظام آفرينش هرگونه تصادفي محال است و هيچ موجودي بدون مبدأ فاعلي يافت نميشود.
2. خودِ انسان، نيّت خير را پديد نميآورد، زيرا او مبدأ قابلي و گيرنده است نه مبدأ فاعلي اصيل، و اگر مبدأ فاعلي محسوب گردد همانا مبدأ فاعلي قريب و مباشر است كه به تسبيب مبدأ فاعلي اصيل اقدام ميكند.
3. نيّت خير ريشه شيطاني هم ندارد، چون شيطان جز شرارت كاري ندارد.
نتيجه آنكه نيّتهاي خير تنها از ناحيه خداي رحمان است و هر خاطره خوبي كه از قلب ميگذرد، كلام الهي و تعليم حق است كه بايد آن را شنيد و بدان عمل كرد.
خداي سبحان در اين آيه وعده فضل داده است، بدين معنا كه به منفق بيش از مقدار انفاقش، اجر معنوي و بركات دنيايي ميدهد؛ چنانكه اصل اعطاي نعمت براساس تفضّل الهي است، وگرنه خود انسان چيزي ندارد تا استحقاق يابد و از خداوند طلبكار شود.
^ 1 – ـ سوره ناس، آيه 5.
421
خداوند به وعده مغفرت و تفضل خود عمل ميكند، زيرا خُلف وعده، مخالف حكمت است و در وفاداري به عهد، كسي با وفاتر از خداوند نيست: ﴿ومَن اَوفي بِعَهدِهِ مِنَ الله) 1 بر همين اساس گرچه در آيات گذشته پاداش انفاقكنندگان تضمين شد: ﴿لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم) 2 ولي در اين آيه نيز وعده مغفرت و فضل الهي با قيد ﴿مِنه﴾ آورده شد تا بفهماند كه اين وعده سخنِ خداي صادق: ﴿ومَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قيلا) 3 ومالك گنجينههاي آسمانها و زمين است: ﴿ولِلّهِ خَزآئِنُ السَّموتِ والاَرض) 4 تا انسان با آسايش هر چه بيشتر انفاق كند.
راز تقابل «فقر» و «مغفرت» در آيه
عداوت شيطان با انسان به اين است كه جامعه بشري را از مغفرت الهي محروم دارد و سرانجام آنان را به دوزخ افكند. از طرفي آگاه است كه خداوند سبحان وعده مغفرت داده است و ميداند گناههاي عادي گاهي با توبه و گاهي بدون توبه بخشوده ميشود، لذا سعي خود را در وسوسه، اضلال، اغوا و مانند آن بيثمر ميبيند و يا احتمال بياثري آنها را خواهد داد، از اين جهت ميكوشد انسان را به گناه غير قابل بخشش آلوده كند و آن شرك است: ﴿اِنَّ اللهَ لايَغفِرُ اَن يُشرَكَ بِه) 5 و شرك دركاتي دارد كه سعي ابليس در ابتلاي بشر به قعر آنهاست
^ 1 – ـ سوره توبه، آيه 111.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 262.
^ 3 – ـ سوره نساء، آيه 122.
^ 4 – ـ سوره منافقون، آيه 7.
^ 5 – ـ سوره نساء، آيه 48.
422
كه اميد مغفرت در تنگناي آن راه ندارد. اين انگيزه سوء در تمام دسائس و وساوس ابليس مشهود است، زيرا هر گناهي ميتواند مبدأ كلامي داشته باشد، چنان كه مبدأ فقهي و حقوقي خواهد داشت.
آنچه اين ضغن مستور شيطان را اثاره ميكند همانا تقابل بين «مغفرت» و «فقر» است نه بين غنا و فقر؛ يعني شيطان به فقر تهديد ميكند و خداوند وعده مغفرت ميدهد. فقري كه ابليس آن را وسوسه ميكند ريشه كلامي دارد؛ يعني رازقِ بشر خود اوست؛ فقر و غناي بشر به دست خود اوست؛ تباهي يا مباهات بشر فقط در اختيار خود اوست و مانند آن، كه اينگونه از حيلهها زلزله كلامي چند ريشتري را در درون خود دارد. البته در پايان آيه مورد بحث سخن از فضل الهي هم مطرح است؛ ليكن عنصر محوري، تقابل بين فقر و مغفرت است كه راز آن را برخي صحابه معرفت بازگو كردهاند 1.
راز تذييل آيه به دو اسم «واسع» و «عليم»
تهديد ابليس به فقر، لازمي را به همراه دارد و آن اينكه با بخل و امساكْ غنا به دست ميآيد؛ يعني انفاق عامل تهيدستي و امساك مايه توانگري است. تذييل آيه مورد بحث به دو اسم مبارك ﴿وسِعٌ عَليم﴾ براي طرد اين غائله فكري است و لازم آن اين است كه اولاً آگاهي درباره اينگونه معارف فقط در اختيار عليم محض يعني خداي سبحان است. كسي كه نه از خود باخبر است و نه از ديگري و نه از گذشته و نه از آينده مستحضر است، وعد و وعيد او را ارجي نيست. ثانياً عمل به وعده و وعيد، در قلمرو قدرت خداوند واسع الفضل
^ 1 – ـ ر.ك: رحمة من الرحمن، ج1، ص393، با تحقيق، تحرير و تكميل تحليلي.
423
است نه ديگري؛ يعني ابليس توان انجام وعده و وعيد را ندارد؛ امّا خداوند سبحان كه وعده غفران و فضل داده است هم ميتواند و هم ميداند چقدر و به چه كس عطا كند: ﴿وكُلُّ شيءٍ عِندَهُ بِمِقدار) 1
قرآن كريم وعده و فرمان شيطان را ذكر ميكند؛ ولي تنها از وعده مغفرت و فضل الهي سخن ميگويد، زيرا اين بخش، مقام بيان رحمت الهي است.
خداي سبحان واسع است و توان هرگونه مغفرت و فضل را دارد، پس تنها او ميتواند وعده دهد و به آن عمل كند. همچنين خداي سبحان ميداند چه كسي بدون منّت و اذيّت و ريا و نيز از مال طيّب و مرغوب و براي كسب رضايت خدا و تثبيت نفس صدقه ميدهد، تا او را مشمول مغفرت و فضل خود سازد: ﴿واللهُ وسِعٌ عَليم﴾. اين جمله انسان را ترغيب ميكند تا انفاق كند و به وعدههاي الهي اميدوار باشد و به القاهاي شيطان كه ناتوان و نادان است، گوش ندهد. كاربرد اسم ظاهر ﴿الله﴾ به جاي ضمير «هو» نيز براي اثرگذاري بيشتر در شنونده است، وگرنه آوردن ضمير بس بود.
بحث روايي
1. الهام ربّاني و وسوسه شيطاني
«و أمّا قوله ﴿الشَّيطنُ يَعِدُكُمُ الفَقرَ ويَأمُرُكُم بِالفَحشاء﴾، فإنّ الشيطان يقول: لاتنفق فإنّك تفتقر. ﴿واللهُ يَعِدُكُم مَغفِرَةً مِنهُ وفَضلا﴾ أي يغفر لكم إن أنفقتم لله، ﴿وفَضلا﴾ قال: يخلف عليكم» 2
^ 1 – ـ سوره رعد، آيه 8.
^ 2 – ـ تفسير القمي، ج1، ص92.
424
عن ابن مسعود، قال: قال رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم: «إنّ للشيطان لَمّة 1 بابن آدم و للملك لَمّة؛ فأمّا لَمّة الشيطان فإيعاد بالشرّ و تكذيب بالحقّ، و أمّا لَمّة الملك فإيعاد بالخير و تصديق بالحقّ؛ فمن وجد ذلك فليعلم أنّه من الله فليحمد الله، و من وجد الاُخري فليتعوّذ بالله من الشيطان. ثمّ قرء: ﴿الشَّيطنُ يَعِدُكُمُ الفَقرَ ويَأمُرُكُم بِالفَحشاء) 2
عن أبي عبدالرحمان، قال: قلت لأبي عبدالله(عليهالسلام): إنّي ربّما حزنت فلا أعرف في أهل و لا مال و لا ولد، و ربّما فرحت فلا أعرف في أهل و لا مال و لا ولد؟ فقال: «إنّه ليس من أحد إلاّ و معه ملك و شيطان؛ فإذا كان فرحه كان من دنو الملك منه، فإذا كان حزنه كان من دنو الشيطان منه و ذلك قول الله تعالي: ﴿الشَّيطنُ يَعِدُكُمُ الفَقرَ ويَأمُرُكُم بِالفَحشاءِ واللهُ يَعِدُكُم مَغفِرَةً مِنهُ وفَضلًا واللهُ وسِعٌ عَليم) 3
اشاره: شادي به ظاهر بيجهت كه گاه انسان در خود حس ميكند و رغبت به انجام كار خير و تصديق مطالب حق را در درون خود مييابد، نوعي الهام الهي و نزديكي فرشته به انسان است. در اينگونه حالات بايد شاكر خدا بود. در مقابل، اندوه به ظاهر بيدليل كه موجب شرارت و تكذيب حق ميشود، از وساوس شيطان و نفوذ او در دل انسان است كه در آن حال بايد به خدا پناه برد. اين مضمون كه مفاد آيه مورد بحث است با توضيح بيشتري در روايات فراواني آمده است 4.
^ 1 – ـ نفوذ.
^ 2 – ـ ر.ك: مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص658؛ الدر المنثور، ج2، ص65.
^ 3 – ـ علل الشرايع، ج1، ص116 ـ 115؛ تفسير كنز الدقائق، ج1، ص652.
^ 4 – ـ ر.ك: تفسير العياشي، ج1، ص150.
425
2. تجارت با صدقه
قال علي(عليهالسلام): «إذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقة» 1
اشاره: املاق به معناي تنگدستي است. هنگام رسيدن تهيدستي يا هراس از آسيب آن، بهترين درمان اين پديده تلخ، صدقه است، چون انفاق در راه خدا و به قصد قربت، تجارت سودآور است و نفع آن هم در دنياست و هم در آخرت، زيرا مستفاد از آيه ﴿اِنَّ اللهَ يَجزِي المُتَصَدِّقين) 2 معناي جامعي است كه هر دو عالَم را دربرميگيرد و نشان سودآوري چنين صدقهاي آن است كه اميرمؤمنان(عليهالسلام) فرمود: «مَن يُعطِ باليد القصيرة يُعطَ باليد الطويلة» 3 كه اين حديث نيز ميتواند مستفاد از آيه ﴿مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها) 4 باشد.
بركات تجارت الهي در افزايش مال خلاصه نميشود، بلكه صيانت ايمان نيز با صدقه تأمين ميگردد، چنانكه اميرمؤمنان فرمود: «سُوسُوا (شوبوا) إيمانكم بالصدقة و حصّنوا أموالكم بالزكاة» 5
از اينجا ميتوان گفت كه فضل مورد وعده خدا اختصاصي به دنيا ندارد، بلكه شامل پاداش معنوي آخرت نيز ميشود، چنانكه اختصاصي به افزايش مال در دنيا ندارد، بلكه ساير بركات دنيايي را هم دربر ميگيرد.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ نهج البلاغه، حكمت 258.
^ 2 – ـ سوره يوسف، آيه 88.
^ 3 – ـ نهج البلاغه، حكمت 232.
^ 4 – ـ سوره انعام، آيه 160.
^ 5 – ـ نهج البلاغه، حكمت 146.
426
بازدیدها: 681