یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِمّا رَزَقنکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِی یَومٌ لابَیعٌ فیهِ ولاخُلَّهٌ ولاشَفعَهٌ والکفِرونَ هُمُ الظّلِمون (۲۵۴)
گزیده تفسیر
مؤمنان باید از آنچه خداوند به آنان ارزانی داشته در راه او انفاق کنند تا در قیامت که اسباب دنیوی کارساز نیست از انفاق خود بهرهمند شوند.
ترک انفاق واجب نوعی کفر عملی است؛ مانند ترک حج برای انسان مستطیع.
تفسیر
مفردات
بَیْعٌ: بیع به معنای معاقده و معامله میان فروشنده و خریدار ۱ و مصداق بارز عقود و تعهدات اجتماعی است. خدای سبحان در این آیه از قطع کامل هرگونه قرارداد اجتماعی در قیامت، به ﴿لابَیعٌ فیه﴾ (با «لاء» نفی جنس) تعبیر
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۱، ص۳۴۵، «ب ی ع».
۸۹
میکند؛ نظیر تعبیر به «لاتأکلوا»، برای بیان حرمت هرگونه تصرفِ باطل در مال دیگران: ﴿ولاتَأکُلوا اَمولَکُم بَینَکُم بِالبطِل) ۱ زیرا «اکل» و خوردن، بارزترین مصداق تصرف است.
خُلَّهٌ: خلّه مصدر و به معنای لا به لا داشتن و محبت و اسرار را در لابهلای قلب جای دادن است. «خلیل» یعنی کسی که محبت و اسرار دیگری را در لابهلای دل خود جا میدهد. روز قیامت «خلّه» نیست؛ یعنی نمیتوان به خلیلی دست یافت و سرّ و حاجت خود را به او اظهار داشت تا وی شفاعت کند ۲٫
تناسب آیات
قرآن کریم، همواره جهاد مالی (انفاق) را در کنار جهاد جانی آورده است که نشان پیوند آن دو است، چنان که در آیه ﴿وقتِلوا فی سَبیلِ اللهِ واعلَموا اَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیم) ۳ نخست به جهاد با جان دعوت کرده و در آیه بعد مسلمانان را به جهاد با مال فرامیخواند: ﴿مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللهَ قَرضًا حَسَنًا فَیُضعِفَهُ لَهُ اَضعافًا کَثیرَه) ۴ گرچه جهاد با جان هم نوعی قرض حسن به خداست. نیز در آیه ﴿اَلَّذینَ ءامَنوا وهاجَروا وجهَدوا فی سَبیلِ اللهِ بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم اَعظَمُ دَرَجَهً عِندَ الله) ۵ جهاد با جان و جهاد با مال در کنار هم ذکر شده است.
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۸٫
^ ۲ – ـ التحقیق، ج۳، ص۱۲۰، «خ ل ل».
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۴٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۵٫
^ ۵ – ـ سوره توبه، آیه ۲۰٫
۹۰
آیه مورد بحث نیز که پس از آیات مربوط به جهاد با جان آمده نمونه دیگری از همراهی جهاد با جان و جهاد با مال است که نشان ارتباط تنگاتنگ این دو است.
٭ ٭ ٭
بیان های گوناگون قرآن در دعوت به انفاق
قرآن کریم در موارد پرشمار، به انفاق دعوت کرده است؛ لیکن لسان این دعوت در همه موارد، یکسان و در یک پایه نیست:
۱٫ گاه به زبان عادی میگوید: از آن اموالی که فراهم کردهاید، حلال و پاکترین آن را در راه خدا بدهید: ﴿اَنفِقوا مِن طَیِّبتِ ما کَسَبتُم) ۱
۲٫ گاهی از این لطیفتر مانند آیه مورد بحث میفرماید: از آنچه به شما ارزانی داشتیم انفاق کنید: ﴿اَنفِقوا مِمّا رَزَقنکُم﴾.
۳٫ گاه لطافت را برجستهتر میکند که آنچه دارید از خودتان نیست، بلکه مال الله است و با آن از بینوایان دستگیری کنید: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللهِ الَّذی ءاتکُم) ۲
۴٫ با بیانی رقیقتر، انسان را نماینده و خلیفه خدا معرفی میکند که شما جای خدای رازق نشستهاید و حق ندارید بخل بورزید: ﴿واَنفِقوا مِمّا جَعَلَکُم مُستَخلَفینَ فیه) ۳ بنابر اینکه معنای «مستخلف» همان استخلاف الهی باشد نه خلیفه نسل گذشته.
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۷٫
^ ۲ – ـ سوره نور، آیه ۳۳٫
^ ۳ – ـ سوره حدید، آیه ۷٫
۹۱
۵٫ از همه موارد گذشته رقیقتر، توصیه میکند که از هر آنچه آن را دوست دارید بگذرید و آن را انفاق کنید: ﴿لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون) ۱ و کالای مورد انفاق به گونهای نباشد که اگر به خودتان بدهند جز با چشم پوشی آن را نپذیرید: ﴿ولَستُم بِءاخِذیهِ اِلاّ اَن تُغمِضوا فیه) ۲
تذکّر: چون تمام آنچه در اختیار بشر است روزی الهی است و عنوان «رزق» به نعمتی خاص اختصاصی ندارد و کلمه ﴿مِمّا﴾ بنا بر تبعیض، مفید آن است که تعدادی از هر نعمتی را انفاق کنید و انفاق هر چیزی نیز مناسب آن است، پس انواع انفاق از اقسام نعمت، مشمول دستور مستفاد از آیه خواهد بود.
تفاوت نظام دنیا و نظام آخرت
برخی از مغروران به مال و مفتونان به جاه، در چاه وهم افتاده و آخرت را برفرض قبول، همسان دنیا میپندارند؛ یعنی خیالمدارانه میگویند که اگر آخرتی باشد آن نیز مانند دنیاست و ما در آن جهان همانند دنیا متنعّم خواهیم بود: ﴿وما اَظُنُّ السّاعَهَ قائِمَهً ولَئِن رُدِدتُ اِلی رَبّی لاَجِدَنَّ خَیرًا مِنها مُنقَلَبا) ۳ در طرد توهم خام این گروه گفته شد که در آن روز هیچیک از وسایل و اسباب دنیایی، حتی شفاعت به معنای معهود مادی آن، وجود ندارد: ﴿یَومٌ لابَیعٌ فیهِ ولاخُلَّهٌ ولاشَفعَه﴾ و چون هیچ یک از این علل اعتباری و عوامل قراردادی یافت نمیشود و تنها عامل مؤثّر همان سبب تکوینی است و آن فقط در اختیار
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۲٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۷٫
^ ۳ – ـ سوره کهف، آیه ۳۶٫
۹۲
خدای سبحان است معنای ﴿لِمَنِ المُلکُ الیَومَ لِلّهِ الوحِدِ القَهّار) ۱ به خوبی روشن میشود.
انسان در دنیا یا توان دارد و نیاز خود را با سبب (عمل خویش) رفع میکند، یا توان کار ندارد ولی انساب یا ارحام و فرزندان او نیازهایش را برطرف میکنند، یا دوستی مشکل وی را حل میکند، هرچند با او پیوندی ندارد. گاهی هم با درخواست از بزرگی برای بخشش و گذشت، مشکل خود را رفع میکند؛ یعنی اگر با کسی پیوند خاص و بیواسطه دارد از عنوان خُلّت استفاده میکند و اگر با کسی ارتباط ندارد به وسیله مرتبطان خود که آنها را شفیع قرار میدهد با آن شخص رابطه برقرار میکند؛ ولی در قیامت که این نظام برچیده میشود نه سبب راهگشاست تا انسان بتواند با عمل و کشت و کار خود نیازش را برطرف کند و نه روابط و قراردادهای اجتماعی، نظیر عقود و ایقاعات که اموری اعتباری است در آن راه دارد. نه از پیوندهای نسبی کاری ساخته است و نه دوستی با افرادْ مشکلی را از کسی برطرف میکند و نه میتوان به انتظار بخشش بیحسابِ برخی از مقتدران چشم دوخت. قرآن برای بیان این موارد گاه با اشعار قطع همه سببها: ﴿وتَقَطَّعَت بِهِمُ الاَسباب) ۲ و گاه با اعلان ناکارایی نسبها: ﴿فَلا اَنسابَ بَینَهُم) ۳ و گاه با نفی جنس: ﴿لابَیعٌ فیه﴾ هرگونه داد و ستدی را در قیامت منتفی میداند. نفی بیع، مصداق بارز قطع روابط اجتماعی است، نه اینکه بیع نیست ولی صلح، مضاربه یا عقود دیگر یافت
^ ۱ – ـ سوره غافر، آیه ۱۶٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۶۶٫
^ ۳ – ـ سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱٫
۹۳
میشود.
غرض آنکه در قیامت نه ضوابط دنیایی است و نه روابط؛ نه روی ضابطههای کسب و کار یا داد و ستد و… ممکن است کسی نیازش را برطرف کند و نه روابط دوستی کارگشاست: ﴿لابَیعٌ فیهِ ولاخُلَّه﴾، از اینرو آیه مورد بحث میفرماید: امروز اگر انفاق کردید فردا از آن طرفی میبندید وگرنه روزی در پیش دارید که هیچ کاری از شما ساخته نیست: ﴿اَنفِقوا مِمّا رَزَقنکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِی یَومٌ لابَیعٌ فیهِ ولاخُلَّه﴾.
جبران گناه در دنیا و ترسیم حقوق از دست رفته، گاهی با قضا و زمانی با کفّاره و گاهی با شفاعت حاصل میشود و در آخرت برای برخی از تبهکاران هیچیک از این وسایل فراهم نیست، چنان که بیع و خلّت نیز منتفی است: ﴿لابَیعٌ فیهِ ولاخُلَّهٌ ولاشَفعَه﴾. شفاعت در قیامت وجوددارد؛ ولی به حال عدهای نافع نیست: ﴿فَما تَنفَعُهُم شَفعَهُ الشّفِعین) ۱ ﴿لایَملِکونَ الشَّفعَهَ اِلاّمَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهدا) ۲
تذکّر: بحث شفاعت ذیل آیه ۴۸ همین سوره گذشت ۳ و در آیه بعد نیز خواهد آمد که آیات قرآن، شفاعت در قیامت را تثبیت میکند؛ ولی محدودهای دارد. بهترین راه جمع بین آیات نافی و مثبت شفاعت، جمع بین نفی و اثبات از لحاظ استقلال و مأذون بودن است، پس شفاعت منفی شفاعت استقلالی است و شفاعت تثبیت شده شفاعت مأذون است ۴٫
^ ۱ – ـ سوره مدثّر، آیه ۴۸٫
^ ۲ – ـ سوره مریم، آیه ۸۷٫
^ ۳ – ـ ر.ک: تسنیم، ج۴، ص۳۲۱ ـ ۲۳۸٫
^ ۴ – ـ ر.ک: همان، ص۲۴۲٫
۹۴
کفر عملی ترک انفاق
انفاق در دنیا نوعی داد و ستد با پروردگار و زمینهساز دوستی با او و شفاعت است و برای روزی که هرگونه داد و ستد و روابط دوستانه نفی شده، سودمند است. انسان میتواند با انفاق در دنیا عمل صالحی را تدارک کند که دوست و انیس آخرتی وی باشد: «فخلیل یقول له أنا معک حیّاً و میّتاً و هو عمله» ۱
انفاق در صورتیکه جامع حسن فعلی و فاعلی باشد، یعنی با مال حلال و نیت خالص موحدانه محقق گردد، مورد قبول خداوند قرار گرفته و حضرت باری عزّ وجلّ آن را میگیرد: ﴿یأخُذُ الصَّدَقت) ۲ و چیزی که مورد قبول خدا واقع گردد حتماً با اثر مثبت همراه است و بهترین اثر آن تثبیت زمینه ایمان در برابر کفر و استقرار عدل در قبال ستم است.
انفاق به اندازهای مهم است که اگر کسی خود را از این فضیلت محروم کند دچار کفر عملی شده و به همین لحاظ در این آیه، استنکاف از انفاق لازم، کفر عملی و ظلم شمرده شده است، پس مقصود از کفر در ذیل آیه: ﴿والکفِرونَ هُمُ الظّلِمون﴾، کفر عملی است نه اعتقادی؛ نظیر کفر در ذیل آیه حج: ﴿ومَن کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِی عَنِ العلَمین) ۳
توضیح آنکه، اطلاق «کفر» در مورد کفران نعمت، همان کفر فقهی و عملی است نه کلامی اعتقادی؛ خواه با کفر کلامی همراه باشد یا نباشد. مخاطب آیه مورد بحث نیز مؤمنان و محتوای آن بیان حکم فقهی فرعی است و در آیه سخن از ترک انفاق لازم است نه انکار وجوب آن.
^ ۱ – ـ معانی الاخبار، ص۲۳۲؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۰۶٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۴٫
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۷٫
۹۵
بحث روایی
۱٫ اخوّت فی الله
قال رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم: «إذا کان یوم القیامه انقطعتِ الأرحام و قلّت الأنساب و ذهبت الأخوّه إلاّ الأخوّه فی الله و ذلک قوله: ﴿الاَخِلاّءُ یَومَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ اِلاَّالمُتَّقین) ۱
اشاره: آنچه صبغه دنیایی دارد، خواه موجود عینی همانند زر و سیم و درخت و باغ و خواه موجود اعتباری همانند بیع و اجاره…، همگی همراه با انقراض دنیا و فرارسیدن آخرت برطرف میگردد، زیرا دنیا با تمام شئون خود تبدیل به عالم دیگر به نام «آخرت» شده و آنچه صبغه اخروی دارد میماند، زیرا تمام موجودهای مادی و دنیایی مصداقِ ﴿ما عِندَکُم﴾اند که محکوم به نَفاد و زوالاند و تمام موجودهای معنوی و اخروی مصداق ﴿وما عِندَ الله﴾اند که محکوم به بقا خواهند بود: ﴿ما عِندَکُم یَنفَدُ وما عِندَ اللهِ باق) ۲ دوستی دنیایی، از اموری است که مصداق ﴿ما عِندَکُم﴾ است و محکوم زوال، و دوستی اخروی مصداق بارز ﴿وما عِندَ الله﴾ است و محکوم به بقا.
۲٫ کفر عملی تارک زکات
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: «من منع قیراطاً من الزکاه فلیمت إن شاء یهودیاً أو نصرانیّاً» ۳
^ ۱ – ـ سوره زخرف، آیه ۶۷؛ الدر المنثور، ج۷، ص۳۸۸٫
^ ۲ – ـ سوره نحل، آیه ۹۶٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۳، ص۵۰۵؛ وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۳٫
۹۶
اشاره: در روایات پرشمار، کسی که زکات واجب را نپردازد در ردیف رباخوار، میگسار، بینماز و در شرایطی مرتد و کافر شمرده شده و عقوبتهای شدیدی برای وی بیان شده است ۱٫
انفاق واجب معهود همان زکات مال و فطره است. گاهی برای تأمین حیات کسی که حفظ جان او واجب عینی یا کفایی است انفاق مال واجب خواهد بود. به هر تقدیر، کسی که نسبت به این فریضه الهی کفر عملی بورزد به خود و به امّت اسلامی ستم روا داشته است، چنان که اصل کفر با ظلم آمیخته است و ظلم نیز ممکن است به کفر منتهی گردد.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ الکافی، ج۳، ص۵۰۳؛ وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۵ ـ ۳۱٫
۹۷
بازدیدها: 332