إنّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات و أقاموا الصّلوة و اتوا الزكوة لهم أجرهم عند ربّهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (277)
گزيده تفسير
منفقان راستين در پرتو صدقات با اخلاص خود، رشد و اعتلاي روحي مي يابند كه نشانه اش ايمان، عمل شايسته و برپايي نماز و دادن زكات است. پاداش منفقانِ مخلصْ و موفّقِ به امور ياد شده، نزد پروردگارشان محفوظ است و افزون بر پاداش انفاق، هيچ بيمي بر آنان نيست و اندوهگين نمي شوند.
تفسير
تناسب آيات
آيه پيشين درباره كاسته شدن تدريجي ربا و افزايش پيوسته صدقات بود و رباخوار گنهكار بسيار ناسپاس خوانده شد كه هرگز خدا او را دوست ندارد و اين كريمه از اجر سرشار و لطف فراوان خداي سبحان به مؤمناني سخن ميگويد كه در مقابلِ رباخواران، اهل ايمان و عمل صالح و برگزاري نماز و پرداخت زكاتاند.
٭ ٭ ٭
560
رشد صدقه دهندگان
قرآن كريم در مقابل نابودي رباخوار و محق مال ربوي، به رشد و افزايش صدقه دهندگان و بركات صدقات آنها در دنيا و آخرت اشاره ميكند. نشانه افزايش راستين متصدّقان، اين است كه خدا آنها را اهل عبادت و خدمترساني به مردم براي رضاي خدا ميداند و چون قرآن حكيم در صدد بيان افزايش واقعي اهل انفاق است، پيش از بيان اجر انفاق آنها: ﴿لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولاخَوفٌ عَلَيهِم ولاهُم يَحزَنون﴾، ايمان و عمل صالح و فضايل آنان را گوشزد ميكند: ﴿اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّلِحتِ واَقاموا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّكوة﴾؛ گويا اهل انفاق كساني هستند كه ايمان همه شئون آنها را فرا گرفته و به مقام امن باريافتهاند، زيرا صدقه خالصانه، دهندهاش را به اوج همه فضايل ميرساند، چنانكه ربا، رباخوار را اهل رذيلت و «كَفّار اَثيم» ميسازد.
وعده و وعيد
در قرآن كريم وعده و وعيد، و بشارت و انذار غالباً كنار يكديگر به كار ميروند؛ ليكن گاهي در دو جمله از يك آيه است و گاهي در دو آيه رديف هم، كه يكي وعده و ديگري وعيد است: ﴿فَمَن جاءَهُ مَوعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانتَهي فَلَهُ ماسَلَفَ واَمرُهُ اِلَي اللهِ ومَن عادَ فَاُولئِكَ اَصحبُ النّارِ هُم فيها خلِدون) 1 ﴿يَمحَقُ اللهُ الرِّبوا ويُربِي الصَّدَقت… ٭ اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّلِحت… ) 2 و گاهي هم در دو فصل از يك سوره.
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 275.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيات 277 ـ 276.
561
نكته: جمله ﴿لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم﴾ نشان پاداش نقدي است؛ خلاف تعبير ﴿فَقَد وقَعَ اَجرُهُ عَلَي الله) 1 كه نشان اصل ثبوت اجر بر عهده است؛ ليكن ميتوان ثبوت بالفعل اجر را از فعل ماضي ﴿وَقَعَ﴾ استنباط كرد، بنابراين، ﴿فَقَد وقَعَ اَجرُهُ عَلَي الله﴾ يعني اكنون اجرش ثابت است؛ ولي خدا عهدهدار اجراي آن است.
تذكّر: هر عقيده خير و حق و هر خلق نيك و هر عمل صالح در حدّ خود مورد عنايت الهي است و در وعده خدا اجتماع همه آن فضايل شرط نيست، چنانكه هر عقيده يا خُلق يا عمل طالح در حدّ خود درخور تعيير و تقبيح بوده و استحقاق وعيد را دارد و اجتماع همه آن رذايل در وعيد معتبر نيست. آنچه در آيه مورد بحث ذكر شد شرط كمال وعده است نه اصل آن؛ نظير آنچه در آيات ﴿والَّذينَ لايَدعونَ مَعَ اللهِ اِلهًا ءاخَرَ ولايَقتُلونَ النَّفسَ الَّتي حَرَّمَ اللهُ اِلاّبِالحَقِّ ولايَزنونَ ومَن يَفعَل ذلِكَ يَلقَ اَثاما ٭ يُضعَف لَهُ العَذابُ يَومَ القِيمَةِ ويَخلُد فيهِ مُهانا) 2 راجع به كمال وعيد آمده است نه اصل آن.
وضوح ثبوت پاداش براي منفقان
ذكر ﴿لَهُم اَجرُهُم﴾ بدون حرف «فاء» دلالتي قويتر از «فلهم اجرهم» بر ثبوت اجر دارد، زيرا حرف «فاء» مطلب را به صورت شرط و جزا و سبب و مسبّب در ميآورد؛ بيان شرطي، در آغاز كار و درباره كسي است كه براي نخستين بار در صدد فهم برقراري پيوند سبب و مسبّب ميان موضوع و محمول است؛ ولي براي
^ 1 – ـ سوره نساء، آيه 100.
^ 2 – ـ سوره فرقان، آيات 69 ـ 68.
562
متكلّم و مخاطبي كه اين تلازم روشن باشد، سخن به صورت شرطي بيان نميشود؛ مثلاً براي كسي كه ميخواهد از تلازم وجود روز و طلوع خورشيد آگاه شود، عبارت شرطي آورده ميشود؛ ولي براي فردي كه همواره روز را در پي طلوع خورشيد ميبيند و به آن توجّه دارد، آوردن جمله شرطي لازم نيست. در آيه مورد بحث نيز ثبوت پاداش براي انفاق و عدم خوف و حزن براي انفاق كنندگان، به قدري روشن است كه نيازي به جمله شرطي براي تفهيم آن نيست.
٭ ٭ ٭
بازدیدها: 299