تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آیه ۲۸۱

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آیه ۲۸۱

خدای سبحان در این آیه به رباخواران هشدار می‏دهد از قیامت بترسند که در آن روز به سوی خدا بازگردانده شده و حقیقت اعمال خود را می‏بینند. آن روز، هرکس پاداش کامل عمل خود را می‏گیرد و به هیچ کس ستم نمی ‏شود، زیرا از پاداش حسنات کم نمی‏گردد و بر کیفر سیّئات افزوده نمی‏شود و آن مقدار کیفر را هم خودشان بر خود روا داشته‏ اند.

اتَّقوا یَومًا تُرجَعونَ فیهِ اِلَی اللهِ ثُمَّ تُوَفّی کُلُّ نَفسٍ ما کَسَبَت وهُم لایُظلَمون (بقره، ۲۸۱)

گزیده تفسیر
خدای سبحان در این آیه به رباخواران هشدار می‏دهد از قیامت بترسند که در آن روز به سوی خدا بازگردانده شده و حقیقت اعمال خود را می‏بینند. آن روز، هرکس پاداش کامل عمل خود را می‏گیرد و به هیچ کس ستم نمی ‏شود، زیرا از پاداش حسنات کم نمی‏گردد و بر کیفر سیّئات افزوده نمی‏شود و آن مقدار کیفر را هم خودشان بر خود روا داشته‏ اند.

مفردات
تُرجَعُونَ: ریشه «رجع» به معنای بازگشت به گذشته است؛ اعم از بازگشت به مکان، صفت، رفتار، گفتار و حالت پیشین ۱٫ از این ریشه، «رجوع» برای معنای لازم و «رجع» برای معنای متعدی است ۲٫ در قرآن نیز در هر دو معنا
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۴، ص۶۱، «ر ج ع».
^ ۲ – ـ همان، ص۶۴٫
۵۹۹

فراوان به کار رفته است: کاربرد لازم، مانند ﴿لَئِن رَجَعنا اِلَی المَدینَه) ۱ و متعدی، مانند ﴿فَاِن رَجَعَکَ اللهُ اِلی طَائِفَهٍ مِنهُم) ۲
در این آیه نیز قرائت مشهور، «تُرجَعون» یعنی به صیغه مجهول و متعدی است.
تُوَفّی: توفیه شی‏ء به معنای ادای کامل آن، و بدون کم و کاست است ۳٫

تناسب آیات
در آیات گذشته، تحریم شدید ربا همراه برخی عقوبتهای رباخواران به ویژه خلودشان در آتش جهنّم بیان شد. اکنون در پایان آیات ربا، خدای سبحان با تذکّر عمومی به قیامت و ذکر پاره‏ای از خصوصیات آن، که با مقام مناسبت دارد، دلهای مؤمنان را آماده پذیرش تقوا و رعایت حقوق مالی می‏کند.
٭ ٭ ٭

چگونگی انذار از عذاب
گاهی قرآن کریم انسان را از زمان عذاب پرهیز می‏دهد: ﴿واتَّقوا یَومًا تُرجَعونَ فیهِ اِلَی الله) ۴ ﴿فَکَیفَ تَتَّقونَ اِن کَفَرتُم یَومًا یَجعَلُ الوِلدنَ شیبا) ۵ و گاه نیز از مکان عذاب و جهنّم: ﴿اِنَّ جَهَنَّمَ کانَت مِرصادا) ۶ و هنگامی هم از ابزار
^ ۱ – ـ سوره منافقون، آیه ۸٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۸۳٫
^ ۳ – ـ مفردات، ص۸۷۸، «و ف ی»؛ ر.ک: تسنیم، همین جلد، ذیل آیه ۲۷۲٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۸۱٫
^ ۵ – ـ سوره مزمل، آیه ۱۷٫
^ ۶ – ـ سوره نبأ، آیه ۲۱٫
۶۰۰

عذاب: ﴿واتَّقوا النّارَ الَّتی اُعِدَّت لِلکفِرین) ۱ و سرانجام، در همه موارد انسان را از خداوند، یعنی فاعل حقیقی عذاب‏کردن می‏ترساند: ﴿فَاتَّقُوا اللهَ مَا استَطَعتُم) ۲ پس ﴿یَوما﴾ در آیه مورد بحث، ظرف و «مفعول فیه» نیست، بلکه «مفعول به» است؛ یعنی از روز عذاب بترسید؛ نه اینکه در آن روز از خدا بپرهیزید.
نکره بودن ﴿یوما﴾ می‏تواند برای شدت هراسناکی آن روز باشد.

سرّ رجوع در قیامت
موجود بسیط نامحدود همه اسمای حسنا را با هم و عین هم دارد. جریان آغاز و انجام، بَدء و رجوع، سفر و حضر و دنیا و آخرت همگی به لحاظ انسان و مانند اوست که احوال آنها یکسان نیست وگرنه نسبت به خداوندی که اولیت او عین آخریت و ظاهریّت او عین باطنیّت و… است، بدء و عود همسان است، بنابراین تفاوت ظهور به لحاظ اختلاف مظهر است نه ظاهر.
بر این اساس، رجوع برای شهود و علم انسان است، وگرنه نسبت به خداوند غیبتی نیست تا برگشتی باشد، زیرا انسان در همه‏جا در محضر خداست و ذات احدیت از او غایب نیست، چنان‏که او از حضرتش پنهان نیست: ﴿وهُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم) ۳ ﴿وما تَکونُ فی شَأنٍ وما تَتلوا مِنهُ مِن قُرءانٍ ولاتَعمَلونَ مِن عَمَلٍ اِلاّکُنّا عَلَیکُم شُهودًا) ۴ پس انسان مشهود حق و
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۳۱٫
^ ۲ – ـ سوره تغابن، آیه ۱۶٫
^ ۳ – ـ سوره حدید، آیه ۴٫
^ ۴ – ـ سوره یونس، آیه ۶۱٫
۶۰۱

ذات اقدس الهی با او بلکه مشهود وی است و انسان پیش از دیدن اشیا او را می‏بیند: ﴿اَو لَم یَکفِ بِرَبِّکَ اَنَّهُ عَلی کُلِّ شی‏ءٍ شَهید) ۱ لیکن از آن غافل است.
تفاوت میان دنیا و آخرت در آن است که در دنیا از مشهودیت خدا پیش از هر چیز، غافل و محجوبیم؛ ولی در آخرت حجاب کنار می‏رود و حق کاملاً ظهور می‏یابد. امروز به جای شاهد بودن غافلیم؛ ولی آن‏روز شاهدیم و او مشهود: ﴿فَکَشَفنا عَنکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدید) ۲

بقا و پایداری عمل
خدای سبحان جزای هر کس را کامل عطا می‏کند: ﴿ثُمَّ تُوَفّی کُلُّ نَفسٍ ما کَسَبَت﴾. کاری که انسان در دنیا انجام می‏دهد معیار پاداش و کیفر اوست. از این کار گاهی با عنوان «عمل» یاد می‏شود: ﴿وتُوَفّی کُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت) ۳ و زمانی با عنوان «کسب»: ﴿تُوَفّی کُلُّ نَفسٍ ما کَسَبَت) ۴ و گاهی از نتیجه آن به عنوان «اجر»: ﴿فَیُوَفّیهِم اُجُورَهُم) ۵ و زمانی از مجموع عقیده، خلق و عمل به عنوان «دین» یاد می‏شود: ﴿یَومَئِذٍ یُوَفّیهِمُ اللهُ دینَهُمُ الحَقّ) ۶
کار، خواه از آن به عنوان عمل و خواه از آن به عنوان کسب یاد شده باشد،
^ ۱ – ـ سوره فصّلت، آیه ۵۳٫
^ ۲ – ـ سوره ق، آیه ۲۲٫
^ ۳ – ـ سوره نحل، آیه ۱۱۱٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۱٫
^ ۵ – ـ سوره آل عمران، آیه ۵۷٫
^ ۶ – ـ سوره نور، آیه ۲۵٫
۶۰۲

از بین رفتنی نیست، بلکه متن آن موجود و باقی است، زیرا عنوان «توفیه» مفید بقای عمل و پایداری آن است، وگرنه توفیه آن مجاز خواهد بود و چون عنوان «توفیه» به اجرهم اسناد داده شده، و اجر در معاد متعدّد نیست، معلوم می‏شود اجرْ عین عمل و عملْ عین اجر است. البته حضور متن عمل در هر نشئه، مناسب همان نشئه است.

چگونگی جزای حسنات و سیئات
تعبیر «توفّی»، درباره‏حسنات و سیئات تفاوت دارد؛ در حسنات به معنای کم نکردن از پاداش است، گرچه ممکن است خداوند از فضل خویش بر آن بیفزاید: ﴿ولَدَینا مَزید) ۱ ولی در سیئات، نیفزودن چیزی بر کیفر مجرمان است و کیفر مجرم، عقوبتی است که خود در حق خویش روا داشته است، گرچه امید می‏رود خدای غفور و رحیم بسیاری از سیئات بندگان را عفو کند: ﴿ویَعفوا عَن کَثیر) ۲ پس خدای سبحان از پاداش حسنات نمی‏کاهد، بلکه آن را می‏افزاید: ﴿مَن جاءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها… ) ۳ و بر کیفر سیئات نمی‏افزاید، بلکه امید می‏رود آن را بیامرزد: ﴿… ویَغفِرُ ما دونَ ذلِکَ لِمَن یَشاء) ۴
گفتنی است که ﴿وهُم لایُظلَمون﴾ عطف تفسیر بر ﴿ثُمَّ تُوَفّی کُلُّ نَفسٍ ما کَسَبَت﴾ است؛ یعنی در آخرت به کسی ظلم نمی‏شود، زیرا نه از حسنات و
^ ۱ – ـ سوره ق، آیه ۳۵٫
^ ۲ – ـ سوره شوری، آیه ۳۰٫
^ ۳ – ـ سوره انعام، آیه ۱۶۰٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۴۸٫
۶۰۳

پاداش مطیع کاسته می‏شود و نه بر سیئات و کیفر عاصی افزوده می‏گردد و آن مقداری از سیئات که باید کیفرش را تحمّل کند، ظلمی است که مجرم بر خودش روا داشته است: ﴿وما ظَلَمَهُمُ اللهُ ولکِن کانوا اَنفُسَهُم یَظلِمون) ۱ وگرنه خدا ستم نمی‏کند، چون ظلم قبیح است و از خداوند حکیم صادر نمی‏شود، چنان که عدلیه بر آن‏اند؛ لیکن اشاعره می‏گویند که خدا ظلم نمی‏کند، چون خدا هر کاری بکند، همان عدل است هرچند حسنه را با سیئه پاسخ دهد. این گروه با تعطیل عقل، به حسن و قبح ذاتی اشیا اعتقادی ندارند.

اشارات و لطایف

تمدّن اقتصادی یا فتنه و رُطْمه
آیه مورد بحث که تذکره معاد، تقوا، توفیه پاداش یا کیفر و نفی هرگونه ظلم را نسبت به بندگان مطرح می‏کند همراه با آیات تحریم ربای ویرانگر نازل شد. برخی ربا را تمدّن اقتصادی و آن را مایه رشد ثروت پنداشته و چنین گفته‏اند: مسلمانان نیازمند با ربا دادن به غیر مسلمانان، فقیر می‏شوند و مسلمانان توانگر از رباگیری ممنوع‏اند و اموال آنها افزوده نمی‏شود، بدین سبب جامعه اسلامی گرفتار فقر می‏شود و این آفت اقتصادی (معاذ الله) از ناحیه اسلام بر جامعه مسلمانان تحمیل شده است ۲٫
در پاسخ این پندار آفل می‏توان طبق تقدیم اعتقاد بر اقتصاد که قبلاً
^ ۱ – ـ سوره نحل، آیه ۳۳٫
^ ۲ – ـ تفسیر المنار، ج۳، ص۱۰۶٫
۶۰۴

گذشت چنین گفت که همه احکام اخلاقی، فقهی و حقوقی، متفرع بر جهان‏بینی است، زیرا هندسه معرفتی علوم را حکمت متعالی و فلسفه الهی ترسیم می‏کند. آنان که گرفتار خبط الحادند به همان مقدار اندک از دانش بسنده می‏کنند: ﴿یَعلَمونَ ظهِرًا مِنَ الحَیوهِ الدُّنیا وهُم عَنِ الاءخِرَهِ هُم غفِلون) ۱ و در رویارویی با علوم وحیانی خودپسندانه به خِرَد خُرد خود می‏خزند و از علم کلان انبیای الهی اعراض می‏کنند: ﴿فَرِحوا بِما عِندَهُم مِنَ العِلم) ۲ و ربا و بیع را همسان می‏دانند: ﴿اِنَّمَا البَیعُ مِثلُ الرِّبوا) ۳ زیرا در جهان‏بینی خودْ ربّ العالمین را با صَنَم و وثن همتا می‏پندارند: ﴿اِذ نُسَوّیکُم بِرَبِّ العلَمین) ۴
خدای سبحان ضمن بیان اهداف معهود وحی و نبوّت که تعلیم کتاب و حکمت است چنین فرمود: ﴿… ویُعَلِّمُکُم ما لَم تَکونوا تَعلَمون) ۵ یعنی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم چیزی به شما (جوامع بشری) می‏آموزد که نه تنها شما آن را نمی‏دانید، بلکه فراگیری آن اصلاً در اختیار جامعه غیر وحیانی نیست. به استناد همین اصل وحیانی، در جریان ارادت و کراهت، و محبت و عداوت فرمود: ﴿عَسی اَن تَکرَهُوا شَیءاً وهُوَ خَیرٌ لَکُم وعَسی اَن تُحِبّوا شَیءاً وهُو شَرٌّ لَکُم) ۶ و در همین راستا درباره سهام ارث و کیفیت توزیع آنها چنین فرمود:
^ ۱ – ـ سوره روم، آیه ۷٫
^ ۲ – ـ سوره غافر، آیه ۸۳٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۷۵٫
^ ۴ – ـ سوره شعراء، آیه ۹۸٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۱۵۱٫
^ ۶ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۶٫
۶۰۵

﴿… لاتَدرونَ اَیُّهُم اَقرَبُ لَکُم نَفعًا) ۱ از این‏رو جوامع فرهنگی را به تضارب آرا، تبادل انظار، گفتمان و جدال احسن با یکدیگر فراخواند؛ لیکن همگان را در برابر کلام الهی فرمان سکوت و پذیرش داد: ﴿واِذا قُرِءَ القُرءانُ فاستَمِعوا لَهُ واَنصِتوا) ۲ در جریان اقتصاد فرمود: جامعه بشری را باید با مهر و عدل اداره کرد نه با قهر و جور. دستور تعاون به برّ و تقوا و تحذیر از تعاون به اثم و عدوان ۳ به همین منظور است؛ یعنی سنگ بنای بنیان مرصوص جامعه را عقل و عدل تشکیل می‏دهد. عقل نظری و عدل عملی محتاج هدایت و حمایت عقل‏آفرین و عدل‏پرور، یعنی خدای سبحان است که فرمود عنصر محوری اقتصاد را «تجارت» و «رضایت» تشکیل می‏دهد: ﴿لاتَأکُلوا اَمولَکُم بَینَکُم بِالبطِلِ اِلاّ اَن تَکونَ تِجرَهً عَن تَراض) ۴ ربا، قمار، می‏فروشی و مانند آن، فاقد هر دو رکن یا یکی از دو رکن اساسی تبادل مالی‏اند.
این‏گونه از درآمدهای نامشروع که منافی عقل و مخالف عدل است در اسلام به عنوان فتنه و به عنوان رُطمه (گودال و مانند آن) شناخته شده‏اند. حضرت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) از حضرت ختمی نبوّت‏صلی الله علیه و آله و سلم جریان فتنه را می‏پرسد. آن حضرت‏صلی الله علیه و آله و سلم در طی مطالبی می‏فرماید: ﴿… فیستحلّون الخمر بالنبیذ، والسُحْتَ بالهدیّه، والربا بالبیع… ) ۵ همچنین آن حضرت (امیرمؤمنان(علیه‌السلام)) فرمود: «من اتّجر بغیر فقهٍ فقد ارتطم فی الربا» ۶
^ ۱ – ـ سوره نساء، آیه ۱۱٫
^ ۲ – ـ سوره اعراف، آیه ۲۰۴٫
^ ۳ – ـ سوره مائده، آیه ۲٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۲۹٫
^ ۵ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶، بند ۱۵٫
^ ۶ – ـ همان، حکمت ۴۴۷٫
۶۰۶

وَهْم بشری ربا را رَبْوه و برجستگی می‏پندارد. خدای سبحان که به همه مصالح و مفاسد عالم است، رهبران الهی را آگاه کرده تا آنان اعلام دارند که ربا رُطمه و گودال صعب العلاج است که فرو رفتن در آن با دشواری فراوان روبه‏روست و پایان آن محاق است. جامعه ربوی روبه افول و فیلوله است. آنان‏که ظاهراً از قید رقیّت به‏در آمدند و بردگی را طرد کرده‏اند به‏دام بردگی غیر قابل آزادی افتادند، زیرا رُطمه و گودال عمیق ربا آصار و اغلال توانفرسای آنها شده است. طریحی می‏گوید: … مسألهٌ یرتطم فیها کما یرتطم الحمار فی الوَحَل. یقال ارتطم علیه الأمر، إذا لم یقدر علی الخروج منه ۱٫
با بررسی عقیده، خلق، عقل و عدل روشن می‏شود که هرگز ربای مسمول مانند بیع مطبوع نبوده و رُطمه همانند ربوه نخواهد بود.

بحث روایی

آخرین آیه و سوره نازل شده
هذا آخر آیه نزلت من القرآن و قال جبرائیل: «ضعها فی رأس الثمانین و المأتین من البقره»، عن ابن عبّاس و السدی ۲٫
قال المفسرون: لما نزلت هذه الایه: ﴿اِنَّکَ مَیِّتٌ واِنَّهُم مَیِّتون﴾، قال رسول الله‏صلی الله علیه و آله و سلم: «لیتنی أعلم متی یکون ذلک». نزول [فانزل] الله تعالی سوره النصر: ﴿اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ والفَتح﴾؛ فکان رسول الله‏صلی الله علیه و آله و سلم یسکت بین التکبیر و القراءَه بعد نزول هذه السوره، فیقول: «سبحان الله و بحمده و أستغفر الله و أتوب إلیه». فقیل له: إنّک لم تکن تقوله قبل هذا؟ فقال: «أما إنّ نفسی نعیت إلیّ»؛
^ ۱ – ـ مجمع البحرین، ج۶، ص۷۳ (رطم).
^ ۲ – ـ مجمع البیان، ج۲ ـ ۱، ص۶۷۶٫
۶۰۷

ثمّ بکی بکاءً شدیداً. فقیل: یا رسول الله! أو تبکی من الموت و قد غفر الله لک ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر! قال: «فأین هول المطّلع و أین ضیق القبر و ظلمه اللّحد و أین القیامه و الأهوال». فعاش رسول الله‏صلی الله علیه و آله و سلم بعد نزول هذه السوره عاماً تامّاً؛ ثمّ نزلت: ﴿لَقَد جاءَکُم رَسولٌ مِن اَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیه﴾ إلی آخر السوره، و هذه السوره آخر سوره کامله نزلت من القرآن؛ فعاش رسول الله‏صلی الله علیه و آله و سلم بعدها سته أشهر؛ ثمّ لمّا خرج رسول الله‏صلی الله علیه و آله و سلم إلی حجه الوداع، نزلت علیه فی الطریق: ﴿ویَستَفتونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللهُ یُفتیکُم﴾ إلی آخرها فسمّیت آیه الصیف؛ ثمّ نزل علیه و هو واقف بعرفه: ﴿الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم﴾ الایه. فعاش بعدها أحداً و ثمانین یوماً؛ ثمّ نزلت علیه ایات الرّبا ثمّ نزلت بعدها: ﴿واتَّقوا یَومًا تُرجَعونَ فیهِ اِلَی الله﴾ و هی آخر آیه نزلت من السماء. فعاش رسول الله‏صلی الله علیه و آله و سلم بعدها أحداً و عشرین یوماً. و قال ابن‏جریج: تسع لیال، و قال سعید بن جبیر و مقاتل: سبع لیال … ۱٫
اشاره: درباره آخرین آیه‏ای که بر پیامبر نازل شده اختلاف است؛ لیکن طبق نقل فوق، آیه مورد بحث واپسین آیه‏ای است که بعد از آیات ربا بر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است و جبرائیل(علیه‌السلام) به رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد که آن را بر سر آیه ۲۸۰ سوره «بقره» بگذارد و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نیز پس از آن بیشتر از ۲۱ روز در دنیا نبود.

٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۲ ـ ۱، ص۶۷۷ ـ ۶۷۶؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۷۲ ـ ۴۷۱٫

بازدیدها: 336

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *