مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُم في سَبيلِ اللهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ واللهُ يُضعِفُ لِمَن يَشاءُ واللهُ وسِعٌ عَليم (261)
گزيده تفسير
داستان كساني كه اموالشان را در راه خدا انفاق ميكنند، مَثَل دانه هاي است كه هفت خوشه بروياند و در هر خوش هاي صد دانه باشد (تشبيه معقول به محسوس). خداوند براي هر كس كه بخواهد ثمر انفاقش را چند برابر ميكند، و خداوند گشايش بخش و داناست، پس به خوبي ميداند به چه كسي و در چه موردي پاداش انفاق را گسترش دهد.
تفسير
مفردات
حَبّة: «حَبّ»، دانه خوراكي، مانند گندم و جو، و مشتق از حُبّ به معناي دوستي و ميل شديد است. دانه خوراكي را حبّ ناميدهاند، زيرا محبوب كشاورز و نتيجه عمل و نهايت ميل و توجّه اوست 1. حرف «تاء» در حبّة مانند
^ 1 – ـ التحقيق، ج2، ص162 ـ 160، «ح ب ب».
313
تمرة، براي وحدت است. به بذر گياهان و سبزيجات، حِبّ و حِبّة گفته ميشود 1.
اَنبتت: «اِنبات» يعني رويانيدن و «نَبت»، بيرون آمدن چيزي از جايي با رشد و نمو است؛ خواه آن مكان زمين باشد يا غير آن و نيز آن روييدن گياه باشد يا درخت؛ مادّي باشد يا غير مادّي. «نبت» درباره خروج شيء از محل بر اثر رشد است؛ امّا نمو درباره زياد شدن آن، پس از خروج است 2.
سنابل: مفرد سنابل «سنبلة» به معناي خوشه است 3. اصل آن «سبل» است 4 و براي آن دو ريشه اشتقاق گفته شده است:
1. «اسبال» كه روان شدن در طول است؛ مانند «اسبال الشَعْر» و «اسبال الماء» 5 خوشه را به جهت امتدادش، سنبل گويند 6.
2. «سبل» ستر و پوشش است و خوشه را سنبل گويند، زيرا با آن دانهها پوشيده ميشود 7.
تناسب آيات
اين آيه شروع آيات چهاردهگانه (274 ـ 261) انفاق است. سياق و وحدت موضوع كه همه درباره تشويق مؤمنان به انفاق و بيان جهات مختلف اين مسئله
^ 1 – ـ مفردات، ص214، «ح ب ب».
^ 2 – ـ التحقيق، ج12، ص20، «ن ب ت».
^ 3 – ـ مفردات، ص396، «س ب ل».
^ 4 – ـ لسان العرب، ج11، ص321.
^ 5 – ـ التحقيق، ج5، ص45، «س ب ل».
^ 6 – ـ معجم مقاييس اللغه، ج3، ص130، «س ب ل».
^ 7 – ـ الميزان، ج2، ص387.
314
است، گواه نزول دفعي و ارتباط تنگاتنگ آنها با هم است.
اين مجموعه، مؤمنان را به انفاق بيمنّت و آزار مال طيّب در راه خدا به نيازمنداني كه در راه خدا فقير شدهاند، تشويق و پاداش بزرگ دنيا و آخرت چنين انفاقي را گوشزد ميكند 1.
در تناسب اين مجموعه با آيات پيشين چند وجه گفته شده است:
1. اين آيه ادامه بحث انفاق است كه در آيه ﴿مَن ذَا الَّذي يُقرِضُ اللهَ قَرضًا حَسَنا… ) 2 آمده و مطالب ميان اين دو آيه همه معترضه است، براي دعوت به حق و بيان حجّتها و عبرتها.
2. پس از مبرهن شدن توحيد و بيان معجزاتي كه پيامبران ارائه كردهاند، اين آيات مؤمنان را به جهاد با مال و جان، با كافراني دعوت ميكند كه در برابر براهين و معجزات ياد شده عناد ميورزند 3.
3. چون در آيات پيشين با ذكر داستان كسي كه صد سال مرد و دوباره زنده شد و نيز داستان جناب ابراهيم(عليهالسلام) دو شاهد و دليل محكم بر وجود رستاخيز آورده شد، در اين آيه به ذكر چيزي پرداخته شد كه در آنجا به كاري آيد و آن انفاق در راه خداست 4 ؛ ولي ميتوان چنين گفت پيش از اين خداي سبحان دستور انفاق داد: ﴿ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اَنفِقوا مِمّا رَزَقنكُم مِن قَبلِ اَن يَأتِي يَومٌ لابَيعٌ فيهِ ولاخُلَّةٌ ولاشَفعَةٌ والكفِرونَ هُمُ الظّلِمون) 5 و چون به روز
^ 1 – ـ ر.ك: الميزان، ج2، ص383 ـ 382.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 245.
^ 3 – ـ مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص646.
^ 4 – ـ تفسير البحر المحيط، ج2، ص315.
^ 5 – ـ سوره بقره، آيه 254.
315
قيامت كه ديگر جاي انفاق نيست، اشاره فرمود، شش آيه بعد را به بيان مباحث اعتقادي عميق درباره توحيد ربوبي و اختيار و مسئوليت انسان و ياد معاد اختصاص داد. سپس به اصل بحث انفاق در راه خدا باز گشته و حقيقت و صورت مثالي انفاق در راه خدا را كاشتن حبّهاي ميشمرد كه هفتصد دانه به بار آورد و در آيات بعدي به تفصيل درباره هدف از انفاق، شرايط و نتايج و پاداش آن ارشاد ميكند.
٭ ٭ ٭
تشبيه معقول به محسوس
تشبيه داستان انفاق كنندگان در راه خدا به قضيّه دانهاي كه هفتصد برابر يا بيشتر شود از جهت ادبي از صنف تشبيه جريان به جريان است و از صبغه معرفتي از سنخ تشبيه معقول به محسوس و براي ايجاد نشاط و انگيزه است و سبب شيوايي و زنده بودن بيانِ مطلب ميشود و اصولاً تشبيه تأثير بياني بسزايي دارد.
معيار در اين تمثيل، تشبيه معقول به محسوس است؛ خواه آن محسوس در خارج موجود باشد يا نه. محور آيه، آن نيست كه مزرعهاي در خارج هست و هر دانهاش به اين مقدارِ وسيع محصول ميدهد. همچنين نيازي نيست كه تحقق آن مقدار را در مزارع طبيعي جستوجو كنيم، آنگونه كه بعضي به فكر جستن آن بودهاند و در برخي موارد هم به نمونههايي دست يافتهاند.
گفتني است كه هفتصد برابر شدن فرآورده يك دانه بلكه بيشتر از آن شدني است و اگر تاكنون هم مقدور نبوده، شايد در آينده بر اثر پيشرفتهاي علم كشاورزي تحقق يابد.
316
راز تشبيه انفاق كننده به دانه پرثمر
قرآن حكيم كه براي تعليم و تزكيه نازل شده اهتمامي به پرورش انسانهاي كامل يا متكامل دارد، از اينرو به صرف طرح مسائل و ارائه راهكارها بسنده نميكند، بلكه ضمن حفظ عنصر اصلي مطلب مورد نظر، نظير عنوان مَثَل در محل بحث، راهيان و واصلان را نيز از نظر دور ندارد و اين ابتكار در متن تعليم احكام و حِكَم كاملاً مشهود است، هرچند با ادبيات محاورهاي هماهنگ نباشد؛ مثلاً در تعريف نيكي، نيكان را معرفي ميكند: ﴿… ولكِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِالله) 1 و در نافع بودن عمل اخروي، منتفعان را بازگو ميكند: ﴿يَومَ لايَنفَعُ مالٌ ولابَنون ٭ اِلاّمَن اَتَي اللهَ بِقَلبٍ سَليم) 2 كه مناسب، «الاّ القلب السليم» بود و نيز در معرفي امت اسلامي در كتابهاي تورات و انجيل، آنان را به زرع بالنده تشبيه ميكند، در حالي كه مشبّه اشخاصاند و مشبّه به زرع: ﴿ومَثَلُهُم فِي الاِنجيلِ كَزَرعٍ اَخرَجَ شَطَه) 3 در آيه مورد بحث نيز مؤمنان انفاقكننده، به حبّهاي كه به هفتصد برابر يا بيشتر ميرسد تنظير شده است، نه آنكه انفاق در راه خدا به چنين حبّهاي تشبيه شده باشد، زيرا غرضْ تربيت انفاق كنندگان است نه تعليم صرف تأثير انفاق. آنچه بر اين مطلب ميافزايد اين است كه تعبير به فعل مضارع (ينفقون) نشان استمرار سيره مردان الهي بر انفاق است.
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 177.
^ 2 – ـ سوره شعراء، آيات 89 ـ 88.
^ 3 – ـ سوره فتح، آيه 29.
317
معناي پاداش مضاعف
خدا به هر كه بخواهد هفتصد برابر ميدهد و نيز هفتصد برابر را براي هر كه بخواهد، دو برابر (1400 برابر) ميكند: ﴿واللهُ يُضعِفُ لِمَن يَشاء﴾، بلكه فراتر از آن، حدّ و حصري براي مضاعف و چند برابر كردن اجر انفاق نيست: ﴿واللهُ وسِعٌ عَليم﴾ و چون مشيّت الهي براساس حكمت است، به خوبي ميداند به چه كسي و در چه موردي پاداش انفاق را يك برابر يا دو يا چند برابر يا هفتصد برابر و بيشتر عطا كند.
در قرآن كريم، پاداش انفاق با تعابير و مراتب مختلف ياد شده است:
1. گاهي به انفاق كننده وعده ميدهد كه براثر انفاق چيزي از مال او كاسته نميشود و خدا جايگزينش را عنايت ميكند و ميزانش حداقل برابر خود آن و حداكثر آن شمارش ناشدني است. مَثَل اين انفاق، چون برداشتن آب از نهر جاري است كه به محض برداشتن جايش پر ميشود و خالي نميماند، خلاف سنگي كه از زمين كنده شود و جاي آن گود بماند: ﴿قُل اِنَّ رَبّي يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ ويَقدِرُ لَهُ وما اَنفَقتُم مِن شيءٍ فَهُوَ يُخلِفُهُ وهُوَ خَيرُ الرّزِقين) 1 اميرمؤمنان، امام علي(عليهالسلام) نيز فرمود: «من أيقن بالخلف جاد بالعطيّة» 2
2. گاه به انفاق كنندگان نويد ميدهد كه مَثَلِ انفاق خالصانه شما مانند باغي است در جايي برجسته و زمين مرغوب و موقعيت آفتابگير از صبح تا
^ 1 – ـ سوره سبأ، آيه 39.
^ 2 – ـ نهج البلاغه، حكمت 138.
318
غروب كه هيچ مانعي از تابش آفتاب، رسيدن نور، برخورد باران و نسيم و… به آن نيست، كه ثمره آن دو چندان ميشود: ﴿ومَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وتَثبيتًا مِن اَنفُسِهِم كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبوَةٍ اَصابَها وابِلٌ فَءاتَت اُكُلَها ضِعفَينِ فَاِن لَم يُصِبها وابِلٌ فَطَلّ… ) 1
3. زماني بشارت ميدهد كه هر كه انفاق كند يا هر كار خير ديگري انجام دهد، كار خيرش، قرضِ حَسَن به خداست و هر كه به خدا قرض حَسن دهد، خداوند چندين برابر به او پاداش ميدهد: ﴿مَن ذَا الَّذي يُقرِضُ اللهَ قَرضًا حَسَنًا فَيُضعِفَهُ لَهُ اَضعافًا كَثيرَة) 2
4. گاهي ميفرمايد: مَثَل انفاق كنندگان اموال در راه خدا همانند دانهاي است كه هفتصد برابر محصول دهد و خدا به هر كه مشيّت حكيمانهاش اقتضا كند، چنين پاداشي ميدهد يا به هر كه بخواهد دو برابر اين هفتصد (1400) را عطا ميفرمايد: ﴿مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُم في سَبيلِ اللهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ واللهُ يُضعِفُ لِمَن يَشاءُ واللهُ وسِعٌ عَليم﴾.
5. گاه نيز انفاق كنندگان را تشويق ميكند كه پاداش انفاق مرزي ندارد، زيرا قدرت و رحمت خدا گسترده است و براي پاداشش نيز محدوده خاصي نيست: ﴿لِيَجزِيَهُمُ اللهُ اَحسَنَ ما عَمِلوا ويَزِيدَهُم مِن فَضلِهِ واللهُ يَرزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِساب) 3 اين مطلب، از جمله ﴿واللهُ وسِعٌ عَليم﴾ در پايان آيه مورد بحث نيز استفاده ميشود.
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 265.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 245.
^ 3 – ـ سوره نور، آيه 38.
319
هدف انفاق
همانطور كه در نظام تكوين، عوارض مترتب بر ذوات دو قسماند: بعضي ذاتي و برخي عرضي، بعضي اصيل و برخي فرعي و مانند آن، آثار مترتب بر اوصاف و افعال در نظام تشريع نيز اينچنين است؛ يعني بعضي از آثار به منزله ذاتي و به مثابه اصيلاند و برخي از آنها در حكم عَرَضي و فرعياند. بررسي آيات قرآن حكيم نشان ميدهد كه هدف اصيل انفاقْ امر معنوي است نه افزايش مال، هرچند مزيد مال از آثار روشن انفاق واجد شرايط است.
بركت اجتماعي انفاق، تعديل جامعه و نجات آن از طغيان و صيانت آن از خونريزي همانند جنگهاي جهاني اول و دوم 1 و مانند آن است و آيه ﴿وما تُنفِقوا مِن خَيرٍ فَلاَنفُسِكُم) 2 و ﴿لَن تَنالوا البِرَّ حَتّي تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون) 3 و نظاير آن، جهتيابي و قبلهجويي انفاق را مشخص ميكند؛ اما عنوان «صدقه» بحث مناسب خود را دارد و جريان افزايش مال و نموّ آن كاملاً در آن مطرحاند، از اينرو نقل احاديث ترغيب به صدقه و تبيين آثار مثبت آن، در ذيل آيات مربوط به صدقه خواهد بود. غرض لزوم تفكيك دو عنوان ياد شده است، هرچند جامع مشتركي دارند.
اگر محور پاداشِ انفاق فقط مادي باشد پيامدهاي زير را دارد:
1. انفاق نه تنها درد و بيماري مالدوستي را درمان نميكند، بلكه دردافزا ميشود، زيرا پديده بخل، طبيعي انسان است: ﴿وكانَ الاِنسنُ قَتورا) 4
^ 1 – ـ الميزان، ج2، ص384.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 272.
^ 3 – ـ سوره آل عمران، آيه 92.
^ 4 – ـ سوره اسراء، آيه 100.
320
﴿اِنَّ الاِنسنَ خُلِقَ هَلوعا ٭ اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعا ٭ واِذا مَسَّهُ الخَيرُ مَنوعا) 1 و اينگونه پاداشهاي مادي بر مرض او ميافزايد. آيات انفاق در صدد آن نيست كه ما را به تكاثر در اموال بكشاند و مالدوست بپروراند تا به طمع دستيابي به مالِ بيشتر بخشش كنيم. اينگونه انفاق، بخشش مال براي مال و دنيا براي دنياست كه آغاز درد است نه درمان آن.
در همين زمينه اميرمؤمنان(عليهالسلام) ميفرمايد: «سوسوا إيمانكم بالصدقة و حصّنوا أموالكم بالزكاة» 2 ايمانتان را با صدقه و اموالتان را با زكات حفظ كنيد؛ نه افزايش دهيد.
2. اگر پاداش انفاق، فقط دنيوي باشد، هيچكس نبايد انفاق را غرامت بشمرد، با آنكه عدهاي انفاق را غرامت ميپندارند: ﴿ومِنَ الاَعرابِ مَن يَتَّخِذُ ما يُنفِقُ مَغرَما… ) 3
3. اگر هفتصد برابر شدن انفاق، از جهت مادي منظور بود، بايد در مورد اُسوههاي ايثار و انفاق، مانند امام علي(عليهالسلام) تحقق مييافت، حال آنكه خيراتي كه ائمّه اطهار(عليهمالسلام) در نهايت اخلاص داشتند، در اين دنيا هفتصد برابر نشد. براي نمونه: از اموال فييء كه پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم تقسيم كردند زميني نصيب اميرمؤمنان، علي بنابيطالب(عليهالسلام) شد و آن حضرت در آن زمين، چشمهاي پر آب پديد آورد كرد كه به آن «يَنْبُع» ميگفتند. پس از فوران آب، حضرت علي(عليهالسلام) بيدرنگ آن را وقف كرد: «هي صدقة بتّة بتلا» 4 ليكن چنين انفاق
^ 1 – ـ سوره معارج، آيات 21 ـ 19.
^ 2 – ـ نهج البلاغه، حكمت 146؛ بحار الانوار، ج93، ص22.
^ 3 – ـ سوره توبه، آيه 98.
^ 4 – ـ الكافي، ج7، ص55؛ تهذيب الاحكام، ج9، ص148.
321
خالصانهاي، سبب هفتصد برابر شدن باغ در دنيا نشد.
كوتاه سخن اينكه پاداشهاي ذكر شده در آيات انفاق، پاداشهاي دنيوي را هم بدينسان دربر ميگيرد:
1. اجر اخروي انفاق، هفتصد برابر و بيشتر است.
2. نفع انفاق به نظام اسلامي ميرسد كه شخص انفاق كننده از بركات نظام بهرهمند و در سايه آن با امنيت و سلامت و سعادت به سر ميبرد.
3. عمل خير انفاق سبب ترويج و تشويق انفاق كنندگان ميشود و در نتيجه خيرات فراوان اجتماعي عايد همگان ميگردد.
4. گاهي نيز نفع مادي و دنيايي به انفاق كننده ميرسد.
پس محور اساسي در ميان آثار و بركات انفاق، پاداش معنوي اخروي است نه پاداش مادي دنيوي؛ يعني پاداش مادي عنصر محوري نيست، گرچه به عنوان بركت مال كاملاً مطرح است.
سعه فضل اِلهي
واسع بودن خداوند سبحان: ﴿والله واسعٌ﴾ به لحاظ وصف و فعل اوست نه به لحاظ سعه ذاتي، زيرا آن مقام منيع فوق اين مباحث است.
واسع بودن كه در آيات قرآن حكيم وصف خداوند قرار ميگيرد از قبيل وصف به حال متعلق موصوف است و تعيين متعلق از سياق برميآيد؛ مانند ﴿قُل اِنَّ الفَضلَ بِيَدِ اللهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ واللهُ وسِعٌ عَلِيم) 1 ﴿واللهُ يُؤتي مُلكَهُ مَن يَشاءُ واللهُ وسِعٌ عَليم) 2 ﴿واللهُ يَعِدُكُم مَغفِرَةً مِنهُ وفَضلًا واللهُ وسِعٌ عَليم) 3
^ 1 – ـ سورهآل عمران، آيه 73.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 247.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 268.
322
اما آنچه از آيه ﴿فَاَينَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ اِنَّ اللهَ وسِعٌ عَليم) 1 برميآيد به سِعه وجه الله كه همان فيض گسترده الهي است ناظر است نه به مقام ذات حضرت احديت.
لازم است عنايت شود كه ظهور سِعه فضل الهي، گاهي به صورت شرح صدر و سعه آن كه آلت رياست است خواهد بود. قدرت تحمّل برخي از رخدادهاي سنگين، توانمندي شنيدن اخبار تلخ و جانكاه، نتيجه سعه صدر است كه با ظهور سِعه فضل پروردگار پيوندي ناگسستني دارد.
اشارات و لطايف
1. طبيعت بخيل و فطرت سخي
هيچ كس به اندازه خداي سبحان و بهتر از او، انسان را نميشناسد. خداي حكيم، انسان را با طبيعت مالدوست و فطرت خداخواه ميآفريند كه هريك از فطرت و طبيعت ويژگيهايي دارند.
فطرت الهي انسان، سيري ناپذير و بينهايت طلب است كه اگر در جهاد اكبر و جنگ درون، اسير طبيعت شود، طبيعت او اين خصوصيت بينهايت طلبي را به خدمت ميگيرد و در جهت تمايلات خود به كار ميبرد.
طبيعت انسان، در جمع مال، فرياد زيادهخواهي سر ميدهد و «هَل مِن مَزيد» 2 ميگويد و در اين افزونطلبي، حق و باطل و حلال و حرام نميشناسد، بلكه با علاقه فراوان به تكاثر در اموال ميانديشد: ﴿وتُحِبّونَ
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 115.
^ 2 – ـ سوره ق، آيه 30.
323
المالَ حُبًّا جَمّا) 1 و اگر خزاين بيكران وبيپايان رحمت الهي را در اختيار داشته باشد، از ترس تمام شدن، ذرهاي از دارايياش را انفاق نميكند: ﴿قُل لَو اَنتُم تَملِكونَ خَزائِنَ رَحمَةِ رَبّي اِذًا لاَمسَكتُم خَشيَةَ الاِنفاقِ وكانَ الاِنسنُ قَتورا) 2 اين بخل طبيعت، محدوديتي ندارد و ميتواند همه رذايل اخلاقي را با خود پيوند دهد.
در مقابل، اگر حاكميت درون انسان با فطرت او باشد و خزاين آسمانها و زمين را هم در راه خدا بدهد، باز خود را تشنه انفاق مييابد و بدهكار ميداند و مايل است در راه خدا ايثار و نثار و فداكاري كند؛ مانند برخي اصحاب اباعبدالله الحسين(عليهالسلام) كه عرضه داشتند: اگر هفتاد بار كشته شويم و زنده گرديم باز از شما دست برنميداريم 3. عدد هفتاد براي كثرت است؛ يعني اگر هفتصد بار يا هفت ميليون بار و بيشتر كشته و زنده شويم، باز هم آماده جان نثاري هستيم.
روح انسان فقط در ارتباط با خداي مطلق و بينهايت سيراب، شكوفا و آرام ميشود، وگرنه اگر مجموع آسمانها و زمين هم طلا باشد و در اختيار طبيعت و نفس انساني قرار گيرد، تازه آغاز آز اوست، پس چه بهتر كه خود را به دام بيماري مالدوستي نيفكند.
2. انفاق، تنها راه درمان مالدوستي
خداي سبحان، از هر راه ممكن، بيماري خطرناك مالدوستي را به بشر
^ 1 – ـ سوره فجر، آيه 20.
^ 2 – ـ سوره اسراء، آيه 100. «انفاق» به معناي انفاد و پايان يافتن و «قتور» به معناي تنگدستي و تنگنظري و بخل است.
^ 3 – ـ الارشاد، ج2، ص92؛ بحار الانوار، ج45، ص70.
324
ميشناساند و با جدال احسن يا موعظه يا برهان و گاهي نيز از راه تهديد يا تشويق و تحبيب، انسان را به اصلاح و درمان آن فرا ميخواند و تنها راه درمان را انفاق في سبيل الله ميداند. گاهي ميفرمايد: خودتان را به هلاكت نيفكنيد: ﴿واَنفِقوا في سَبيلِ اللهِ ولاتُلقوا بِاَيديكُم اِلَي التَّهلُكَةِ واَحسِنوا اِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُحسِنين) 1 پس اگر كسي مال خود را در راه خدا انفاق نكند، در راه باطل مصرف خواهد كرد. حتي خود امساك از انفاق، كار باطلي است و گناه به شمار ميرود. همانگونه كه كتمان و نگفتن حق و شهادت ندادن، در جايي كه بايد شهادت داد، معصيت است.
گاهي هم اينگونه هشدار ميدهد: ﴿مَثَلُ ما يُنفِقونَ في هذِهِ الحَيوةِ الدُّنيا كَمَثَلِ ريحٍ فيها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَومٍ ظَلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَكَتهُ وما ظَلَمَهُمُ اللهُ ولكِن اَنفُسَهُم يَظلِمون) 2 مَثَلِ انفاق آنان كه در راه دنيا هزينه ميكنند، مَثَلِ تندباد سرد و سختي است كه تمام محصول كشاورزي را نابود ميسازد. مراد از راه دنيا، صرف اموال در راه باطل، مانند رسيدن به مقام و هوسراني و افراط در التذاذهاي نفساني است، زيرا تأمين هزينههاي زندگي در حدّ معقول و متعارف، مصرف در راه باطل نيست.
منحرفان از راه خدا و پيامبر اعتراف دارند كه حبّ مال و اولاد، مانع خيرِ آنها شده است: ﴿شَغَلَتنا اَمولُنا واَهلونا) 3 از سوي ديگر خداي سبحان براي پيشگيري از ابتلاي مؤمنان به مرض نفاق ميفرمايد: ﴿ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 195.
^ 2 – ـ سوره آل عمران، آيه 117.
^ 3 – ـ سوره فتح، آيه 11.
325
لاتُلهِكُم اَمولُكُم ولااَولدُكُم عَن ذِكرِ الله) 1 چيزي كه خودش لهو باشد، «مُلْهي» ديگران هم هست، چنانكه «ذكر»، مانند قرآن، مذكِّر ديگران هم ميشود. و چون اصلِ مال، لهو و سرگرم كننده مالدار است، او را از كارهاي خير و ايمان خالص هم باز ميدارد.
خداي سبحان براي درمان بيماري مالدوستي كه مانع هر خير و زمينهساز نفاق است، چنين ميفرمايد: ﴿واَنفِقوا مِن ما رَزَقنكُم مِن قَبلِ اَن يَأتِي اَحَدَكُمُ المَوتُ فَيَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَني اِلي اَجَلٍ قَريبٍ فَاَصَّدَّقَ واَكُن مِنَ الصّلِحين) 2 انسان نبايد مانند قارون بينديشد كه اموال را خودش فراهم آورده: ﴿اِنَّما اوتيتُهُ عَلي عِلمٍ عِندي) 3 زيرا اموال را خدا به او روزي داده است: ﴿مِمّا رَزَقنكُم) 4 و به او ميگويد: براي دفع شرّ مالدوستي و نفاق، از مال خدا كه به تو امانت سپرده شده، در راه او انفاق كن تا خود را درمان كني: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللهِ الَّذي ءاتكُم) 5 پيش از فرارسيدن مرگ كاري بكنيد كه لحظه مرگ به تأخير نميافتد تا كسي به فكر جبران باشد: ﴿ولَنيُؤَخِّرَ اللهُ نَفسًا اِذا جاءَ اَجَلُها) 6
3. ابزار آزمون
قرآن كريم ميفرمايد: برخي بر اين پندارند كه چون عدهاي را از مال و فرزند
^ 1 – ـ سوره منافقون، آيه 9.
^ 2 – ـ سوره منافقون، آيه 10.
^ 3 – ـ سوره قصص، آيه 78.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 254.
^ 5 – ـ سوره نور، آيه 33.
^ 6 – ـ سوره منافقون، آيه 11.
326
برخوردار ساختهايم، در رساندن خير به آنان شتاب كردهايم با آنكه مال و فرزند وسيله آزمون است و خير و سعادت در گرو ترس از خدا، ايمان و پرهيز از شرك، انفاق مال و بيم از بازگشت به سوي خداست: ﴿اَيَحسَبونَ اَنَّما نُمِدُّهُم بِهِ مِن مالٍ وبَنين ٭ نُسارِعُ لَهُم فِي الخَيرتِ بَل لايَشعُرون ٭ اِنَّ الَّذينَ هُم مِن خَشيَةِ رَبِّهِم مُشفِقون ٭ والَّذينَ هُم بِءايتِ رَبِّهِم يُؤمِنون ٭ والَّذينَ هُم بِرَبِّهِم لايُشرِكون ٭ والَّذينَ يُؤتونَ ما ءاتَوا وقُلوبُهُم وَجِلَةٌ اَنَّهُم اِلي رَبِّهِم رجِعون ٭ اُولئِكَ يُسرِعونَ فِيالخَيرتِ وهُم لَها سبِقون) 1
اگر در قرآن كريم گاهي از مال به خير ياد شده است، از ديدگاه مردم عادي است؛ نه به لحاظ واقع و از منظر اولياي خدا: ﴿اِن تَرَكَ خَيرًا الوَصِيَّة) 2 ﴿واِنَّهُ لِحُبِّ الخَيرِ لَشَديد) 3 به همين جهت گاه خير را در مقابل مال و فرزند ذكر ميكند: ﴿اَلمالُ والبَنونَ زينَةُ الحَيوةِ الدُّنيا والبقِيتُ الصّلِحتُ خَير) 4 خير از آنِ كسي است كه در فضيلت پيشگام و اهل انفاق به ديگران باشد، وگرنه مالِ دنيا زينت زمين است نه زيور انسان (البته زينت براي جنبه زميني انسان هم هست؛ ليكن حيثيت اساسي انسان در اين بخش نيست):﴿اِنّا جَعَلنا ما عَلَي الاَرضِ زينَةً لَها لِنَبلُوَهُم اَيُّهُم اَحسَنُ عَمَلا) 5 ما عدهاي را به اين زيورها آزموديم تا روشن شود چه كسي از اين امتحان سرافراز بيرون ميآيد، پس باغ و خانه و فرش و پرده و… زينت زمين است و علم و
^ 1 – ـ سوره مؤمنون، آيات 61 ـ 55.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 180.
^ 3 – ـ سوره عاديات، آيه 8.
^ 4 – ـ سوره كهف، آيه 46.
^ 5 – ـ سوره كهف، آيه 7.
327
ايمان و عمل صالح زيور انسان: ﴿ولكِنَّ اللهَ حَبَّبَ اِلَيكُمُ الايمنَ وزَيَّنَهُ في قُلوبِكُم) 1
4. مغالطه آشكار
بعضي براي خودداري از انفاق گرفتار مغالطه ميشوند؛ وقتي به آنها توصيه ميشود كه از ثروت خدادادي به فقيران و مستمندان بدهند، در جواب ميگويند: خدا خواسته كه عدّهاي فقير و بعضي غني باشند و اگر خدا ميخواست كه فقرا متمكّن شوند، خود به آنان مكنت ميداد: ﴿واِذا قيلَ لَهُم اَنفِقوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللهُ قالَ الَّذينَ كَفَروا لِلَّذينَ ءامَنوا اَنُطعِمُ مَن لَو يَشاءُ اللهُ اَطعَمَهُ اِن اَنتُم اِلاّفي ضَللٍ مُبين) 2
اينان ميان اراده تكويني و تشريعي خداي سبحان تفاوت نگذاشتهاند؛ اراده تكويني خداي سبحان تخلف ناپذير است؛ ولي اراده تشريعي او گاهي از سوي انسانِ مختار تحقق پيدا نميكند؛ براي نمونه: هنگامي كه خداوند شخصي را به فقر و ديگري را به غنا ميآزمايد، از غني ميخواهد كه حق فقير را هم بدهد؛ ولي غني ميتواند به اين امر الهي عمل نكند. اين اراده و امرِ به دستگيري از فقرا، اراده تشريعي است.
پس اراده تكويني خدا اقتضا ميكند كه شخصي مالدار باشد و او را با مال بيازمايد و ديگري را با فقر امتحان كند؛ ولي همان ثروتمند وظيفه شرعي هم دارد كه حق فقرا را بپردازد، زيرا مال امانت الهي است.
^ 1 – ـ سوره حجرات، آيه 7.
^ 2 – ـ سوره يس، آيه 47.
328
5. لزوم انفاقِ احترامآميز
ائمّه اطهار(عليهمالسلام) هنگام تصدّق و انفاق، گاهي كالاي مورد انفاق را و زماني نيز دست خود را ميبوييدند و ميبوسيدند. امام صادق(عليهالسلام) به معلّي بن خنيس فرمودند: «…وكان أبي إذا تصدّق بشيء وضعه في يد السائل ثم ارتدّه منه فقبّله و شمّه ثمّ ردّه في يد السائل» 1 آنان معتقد بودند انفاق وظيفهاي است كه بايد همراه با احترام و ادب صورت بگيرد. اگر بينش كسي اين باشد كه اصل در انفاق، انفاق تأدبي و احترامآميز است نه دلسوزي تحقيرآميز، با فقيران كريمانه رفتار ميكند.
انفاق ترحّمي، شكم انسان گرسنه را سير ميكند؛ ولي عاطفهاش را ميآزارد و چون در اين صحنه انفاق شخصيتش تحقير شده، او را به شورش و انتقام وا ميدارد.
سرّ اينكه اهل بيت(عليهمالسلام) دست خود را ميبوييدند يا ميبوسيدند، آن است كه مسكين را فرستاده خدا ميدانستند: «إنّ المسكين رسول الله» 2 فرد و جامعه فقير، فرستاده خدا و رساننده پيام اوست كه به فرمان خدا به ما انفاق كنيد، پس بايد انفاق مؤدبانه و محترمانه باشد و چون پيش از رسيدن صدقه به دست فقير، به دست خدا ميرسد، آن دست را بايد بوسيد و آن مال نيز متبرّك ميشود.
لازم است عنايت شود كه رحم فضيلت است و ترحّم نيز بدون فضيلت نيست؛ ليكن گاهي همراه با ﴿تَزدَري اَعيُنُكُم) 3 و به خواري نگريستن در
^ 1 – ـ الكافي، ج4، ص9 ـ 8.
^ 2 – ـ نهج البلاغه، حكمت 304.
^ 3 – ـ سوره هود، آيه 31.
329
فقيران است كه اينگونه دلسوزيهاي مذموم با سوزش دروني فقراي آبرومند كه ﴿يَحسَبُهُمُ الجاهِلُ اَغنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف) 1 همراه است. بايد از چنين دلسوزي عاطفي محض كه عقل در آنجا حضور ندارد پرهيز شود.
6. اهميت انفاق
قرآن كريم انفاق را در رديف ديگر فضايل اخلاقي نام ميبرد تا انسان شب زندهدار و اهل استغفار و نماز، گمان نكند كه عبادت شبانه براي او كافي است و نيازي به انفاق ندارد و ثروتمند با سخاوت نپندارد كه همين بخشش براي كمال او بس است و به شبزندهداري نيازي نيست، از اينرو براي كامل شدن انسان و رشد هماهنگي همه قوا و استعدادها و صفات برتر او، آن صفات را كنار يكديگر ذكر ميفرمايد: ﴿الصّبِرينَ والصّدِقينَ والقنِتينَ والمُنفِقينَ والمُستَغفِرينَ بِالاَسحار) 2 و آنگاه كه همه اين فضايل، روح انسان را تحت تأثير قرار داد، آمرزش و اجر عظيم را هم به همراه خواهد داشت: ﴿اِنَّ المُسلِمينَ والمُسلِمتِ والمُؤمِنينَ والمُؤمِنتِ والقنِتينَ والقنِتت… والمُتَصَدِّقينَ والمُتَصَدِّقت… اَعَدَّ اللهُ لَهُم مَغفِرَةً واَجرًا عَظيما) 3
7. سبقت رتبي نه زماني
اثر همه انفاقها يكسان نيست؛ جهاد مالي و جاني هنگام غربت اسلام با انفاق پس از پيروزي اسلام، برابري نميكند: ﴿لايَستَوي مِنكُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 273.
^ 2 – ـ سوره آل عمران، آيه 17.
^ 3 – ـ سوره احزاب، آيه 35.
330
وقتَلَ اُولئِكَ اَعظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ اَنفَقوا مِن بَعدُ وقتَلوا… ) 1
در ميان خود مؤمنان نيز تفاوت رتبه وجود دارد: ﴿والسّبِقونَ الاَوَّلون) 2 ﴿والسّبِقونَ السّبِقون ٭ اُولئِكَ المُقَرَّبون) 3 در ميان سابقان نيز مؤمن پيشتازتر همتايي ندارد. سبقت ايماني اميرمؤمنان، امام علي(عليهالسلام) سبق زماني صِرف مانند ورود زودتر به مسجد نيست، بلكه سبقتي رتبي است، زيرا در آن هنگام كه اسلام را غربت فراگرفته بود، هيچ كس جز حضرت علي(عليهالسلام) حقّانيت اسلام را تشخيص نداد و اگر كسي در فضايي كه هنوز كسي منطق حق را نشناخته، حق را بازشناسد و آن را بپذيرد، هنرمند است. مقصود حضرت علي(عليهالسلام) هم كه به سبقتِ ايمان خود احتجاج فرموده: «سبقتُ إلي الإيمان و الهجرة» 4 و آن را برجستهترينِ فضايل خود شمرده، سبقت عقلي و رتبي است، وگرنه نفس سبقت زماني صرف، چندان فضيلتي ندارد.
8. بركات انفاق
أ. پاكسازي انسان و پيرايش مال
زكات اموال، خواه واجب يا مستحب و زكات ابدان (زكات فطر)، براي پاك ساختن انفاق كننده و مال اوست، از اينرو، خداي سبحان به پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: از مؤمنان صدقه اموالشان را بگير تا آنان را پاك كند: ﴿خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم) 5 ﴿تُطَهِّرُهُم﴾ در محلّ نصب و صفت ﴿صَدَقَة﴾
^ 1 – ـ سوره حديد، آيه 10.
^ 2 – ـ سوره توبه، آيه 100.
^ 3 – ـ سوره واقعه، آيات 11 ـ 10.
^ 4 – ـ نهج البلاغه، خطبه 57.
^ 5 – ـ سوره توبه، آيه 103.
331
است؛ يعني صدقه دادن، عامل را پاكيزه ميكند، بنابراين، نپرداختن حق الله يا حق الناس، سبب آلودگي روحي انسان ميشود و پرداخت آن، روح را پاك و مال را متبرّك ميكند.
ب. پرورش روح
زكات، هم مايه تطهير انسان و هم زمينهساز و سبب رشد و نمو اوست: ﴿اَلَّذي يُؤتي مالَهُ يَتَزَكّي) 1 ﴿قَد اَفلَحَ مَن تَزَكّي ٭ وذَكَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصَلّي) 2 مقصود از تزكيه در آيه اخير، پرداخت زكات فطر پيش از نماز عيد است 3.
ج. برخورداري از دعاي پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم
دعاي پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم و حضرت ولي عصر(عج) در حقّ انفاق كنندگان بيترديد مستجاب است، زيرا آنان بياذن خدا دعا نميكنند و خدا كه اذن دعا ميدهد، آن را اجابت ميكند، پس يكي از ثمرات گرانقدر انفاق، بهرهمندي از دعاي مستجاب خليفه خدا بر روي زمين است كه برخي از آثار برجسته آن عبارت است از:
1. انسان را از ظلمات بيرون ميآورد و او را نوراني ميكند: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلّي عَلَيكُم ومَلئِكَتُهُ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُمتِ اِلَي النّور) 4
2. سبب تقرّب انسان به خدا ميشود: ﴿ويَتَّخِذُ ما يُنفِقُ قُرُبتٍ عِندَ اللهِ وصَلَوتِ الرَّسولِ اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم سَيُدخِلُهُمُ اللهُ في رَحمَتِهِ اِنَّ اللهَ غَفورٌ
^ 1 – ـ سوره ليل، آيه 18.
^ 2 – ـ سوره اعلي، آيات 15 ـ 14.
^ 3 – ـ مجمع البيان، ج10 ـ 9، ص722 ـ 721؛ الكشاف، ج4، ص740.
^ 4 – ـ سوره احزاب، آيه 43.
332
رَحيم) 1 از آنجا كه دعاي حضرت رسولصلي الله عليه و آله و سلم نيز براي حصول قرب است، در ذيل آيه، صلوات رسول تكرار نشده؛ بلكه به ذكر عبارت ﴿اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم﴾ بسنده شده است.
3. دعاي پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم سبب پيدايش سكينه قلبي و آرامش روحي مؤمنان ميشود: ﴿وصَلِّ عَلَيهِم اِنَّ صَلَوتَكَ سَكَنٌ لَهُم) 2
بحث روايي
1. مصاديق «سبيل الله»
«و سبيل الله هو الجهاد و غيره من أبواب البرّ كلّها» … فالآية عامة في النفقة في جميع ذلك و هو المرويّ عن أبي عبدالله(عليهالسلام ) 3.
أخرج عبدالرزّاق في المصنّف عن أيّوب قال: أشرف علي النّبيصلي الله عليه و آله و سلم رجلٌ من رأس تلّ، فقالوا: ما أجلد هذا الرّجل! لو كان جلده في سبيل الله! فقال النّبيصلي الله عليه و آله و سلم: «اَو ليسَ في سَبيل الله اِلاّ من قُتِل؟»؛ ثمّ قال: «من خرج في الأرض يطلب حلالاً يكفّ به والديه، فهو في سبيل الله، و من خرج يطلب حلالاً يكفّ به أهله فهو في سبيل الله، و من خرج يطلب حلالاً يكفّ به نفسه فهو في سبيل الله، و من خرج يطلب التّكاثر فهو في سبيل الشيطان» 4
أخرج ابن المنذر و الحاكم و صحّحه عن أنس أنّ رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم سأل البراء بن عازب فقال: «يا برّاء! كيف نفقتك علي أمّك؟» و كان موسعاً علي أهله. فقال: يا رسول الله! ما أحسنها! قال: «فإنّ نفقتك علي أهلك و ولدك و
^ 1 – ـ سوره توبه، آيه 99.
^ 2 – ـ سوره توبه، آيه 103.
^ 3 – ـ مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص646.
^ 4 – ـ الدر المنثور، ج2، ص40.
333
خادمك صدقة، فلا تتبع ذلك منّاً و لا أذي» 1
اشاره: مفهوم «في سبيل الله» كلّي است و هر كار خيري را دربر ميگيرد كه مصداق بارز آن جهاد در راه خداست. پس هر عملي كه مرضي خدا باشد، راه خدا به شمار ميرود و هر انفاقي كه در راه خدا باشد، صدقه است.
2. مشمولان پاداش مضاعف
قال أبوعبدالله(عليهالسلام): ﴿«واللهُ يُضعِفُ لِمَن يَشاء﴾ لمن أنفق ماله ابتغاء مرضات الله» 2
عن رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم قال: «من أرسل بنفقة في سبيل الله و أقام في بيته، فله بكلّ درهم سبعمائة درهم، و من غزا بنفسه في سبيل الله و أنفق في وجهه ذلك، فله بكلّ درهم يوم القيامة سبعمائة ألف درهم؛ ثمّ تلا هذه الآية: ﴿واللهُ يُضعِفُ لِمَن يَشاء) 3
سمعت أبا عبدالله(عليهالسلام) يقول: «اِذا أحسن المؤمنُ عمله، ضاعف الله [له] عمله بكلّ حسنة سبعمائة ضعف. فذلك قول الله: «واللهُ يُضعِفُ لِمَن يَشاء». فأحسنوا أعمالكم الّتي تعملونها لثواب الله».
قلت: و ما الإحسان؟ قال: «اِذا صلّيت فأحسن ركوعك و سجودك و إذا صُمت فتوقَّ [كلّ] ما فيه فساد صومك و إذا حججت فتوقَّ كُلَّ ما يحرم عليك في حجّتك و عُمرتك قال: و كلُّ عمل تعمله فليكن نقيّاً من الدَّنس» 4
عن أبي جعفر(عليهالسلام)… فقال: «أليس الله قد قال: ﴿واللهُ يُضعِفُ لِمَن
^ 1 – ـ الدر المنثور، ج2، ص40.
^ 2 – ـ تفسير القمي، ج1، ص92.
^ 3 – ـ الدر المنثور، ج2، ص37.
^ 4 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص146.
334
يَشاء﴾ أضعافاً كثيرة، فالمؤمنون هم الّذين يضاعف الله لهم الحسنات، لكّّل حسنة سبعين ضعفاً. فهذا من فضلهم و يزيد الله المؤمن في حسناته علي قدر صحّة ايمانه أضعافاً مضاعفة كثيرة، و يفعل الله بالمؤمنين ما يشاءُ» 1
اشاره: أ. از خداوند چيزي صادر يا ظاهر نميشود مگر طيب و طاهر و به طرف آن حضرت چيزي بالا نميرود مگر طيّب و طاهر: ﴿اِلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ والعَمَلُ الصّلِحُ يَرفَعُه) 2 بنابراين اگر فعلي از نقاوت مطلوب برخوردار نبود هرگز به مقصد نميرسد، از اينرو امام صادق(عليهالسلام) فرمود: هر عملي كه انجام ميدهي بايد نقي و پاكيزه باشد. اين معنا روشن است كه كار پاك از قلب پاك پديد ميآيد و قلب مؤمن است كه از رَوْثِ سُمْعه و لَوْثِ ريا و قذارات جاهطلبي و برتريجويي طاهر است.
ب. تصريح به ايمان، ناظر به لزوم عنصر دوم، يعني حُسن فاعلي است و گرنه صرف انفاق كه حُسن فعلي است مادامي كه به حُسْن فاعلي، يعني ايمان انفاق كننده، ضميمه نشود سودمند نيست و چون فعل خوب داراي مراتب است و نيز فاعل خوب داراي درجات، مرتبه و درجه هريك ملحوظ است و اگر موردي جامع برترين مراتب حُسن انفاق و بهترين درجه حُسن انفاق كننده و ايمان او باشد برترين پاداش الهي به آن تعلّق ميگيرد.
ج. گرچه طبق ظاهر آيه شريفه و برخي روايات، پاداش مضاعف مخصوص انفاق است، طبق روايات ياد شده اختصاص ندارد و موردْ مخصِّص و مقيِّد نيست و هر عمل مؤمن به ميزان ايمانش مشمول مضاعف شدن است.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص147 ـ 146.
^ 2 – ـ سوره فاطر، آيه 10.
335
بازدیدها: 820