تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد ششم، سوره بقره، آیه۱۰۴

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد ششم، سوره بقره، آیه۱۰۴

برخی مسلمانان به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‌گفتند: در گفتار خود حال ما را مراعات کرده، با تأنّی سخن بگویید، تا ما آن را ادراک کنیم و به یاد سپاریم یا بنگاریم. آنان مراد خویش را با کلمه «راعنا» بیان می‌کردند.

یا أیّها الّذین امنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا و اسمعوا و للکافرین عذاب ألیم (۱۰۴)

گزیده تفسیر

برخی مسلمانان به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‌گفتند: در گفتار خود حال ما را مراعات کرده، با تأنّی سخن بگویید، تا ما آن را ادراک کنیم و به یاد سپاریم یا بنگاریم. آنان مراد خویش را با کلمه «راعنا» بیان می‌کردند.
در زبان عبری، انسان پلید و خبیث را «راع» می‌گفتند. یهودیان تحریفگر، فرصت طلب و جسور، «راعنا» را، که واژه‌ای عربی و به معنای درخواست رعایت و تأنّی در سخن گفتن است، به قصد طعن در دین و توهین به پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و تحقیر و استهزای مسلمانان، عبری فرض کرده، از آن سبّ و شتم و دشنام مزبور را اراده می‌کردند که معاذ الله «تو در میان ما خبیث و شرور هستی» و گاهی با پیچاندن زبان و لَعْب با حروف، آن را به صورت «راعینا» ادا می‌کردند که به معنای «چوپان ما» است.
از این رو، خدای سبحان مسلمانان را از گفتن چنین کلمه‌ای در گفت‌وگو با رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نهی کرد و به آنان فرمود: برای بیان مراد خود واژه «انظرنا» را برگزینید تا افزون بر افاده معنای مطلوب، زمینه سوء استفاده بیگانگان و به‏ویژه یهود عنود را در آن فضا از بین ببرید.

توهین به شخصیت حقوقی پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) توهین به خداوند است؛ ازاین‌رو خدای سبحان با تأکید بر ضرورت امتثال این فرمان، پیامد نادیده گرفتن و ترک آن را «کفر عملی» دانسته؛ چنان که توهین‌کنندگان عمدی رسول اکرم، گرفتار «کفر اعتقادی»اند و برای انذار هر دو گروه فرموده است: کافران را عذابی دردناک در پیش است.

تفسیر

راعنا: واژه پژوهان و مفسران درباره مبدأ اشتقاق، قرائت و معنای این واژه آرای گوناگونی دارند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
۱٫ این واژه را برخی مفسران به معنای «خلاف» پنداشته‌اند و برخی آن را به معنای «أرعنا سمعَک»، یعنی «از ما بشنو و ما از تو می‌شنویم» دانسته‌اند و گروهی آن را لغت انصار در جاهلیت و عده‌ای آن را مورد استعمال مشرکان عرب در جاهلیت تلقی کرده‌اند که در همه این موارد اثر منفی را به همراه داشته است ۱ ؛ البته اختصاص واژه «راعنا» به انصار در جاهلیت را برخی نقد کرده‌اند ۲ ، لیکن احتمال رواج و کثرت آن در این طایفه مطرح است ۳ .
طبری می‌گوید:
واژه «راعنا» مورد کراهت خداوند بود؛ چنان که کلمه «کَرم» درباره انگور و واژه «عبدی» مورد کراهت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود؛ از این‌رو فرمود: درخت انگور را «حَبْله» و جوانان را «فتای»
^ ۱ – ـ جامع البیان، ج ۱، ص ۵۱۴ ـ ۵۲۰٫
^ ۲ – ـ روح المعانی، ج۱، ص۳۱۳ ـ ۳۱۴٫
^ ۳ – ـ همان.

بگویید و مؤمنان مأمور بودند در محاوره با رسول گرامی زیباترین الفاظ و ظریف‌ترین معانی را به کار ببرند.
سپس در ردّ دیگر احتمالات می‌گوید:
راعنا به معنای «خلافاً» در کلام عرب نیست، مگر اینکه از ماده «رعونت» باشد که قرائت شاذ و مخالف قرائت قاریان است. بعید است مسلمانان کلمه استهزای یهود را به کار برده باشند، ولی از باب توافق لغات ممکن است ۱ .
۲٫ زمخشری قرائت «راعونا» را از برخی نقل کرده که تعبیر جمع برای توقیر و تعظیم مخاطب است ۲ . هرچند تعبیر از مفرد به لفظ جمع در متکلم معهود است، ولی درباره مخاطب رایج نیست؛ از این‌رو در عرض ادب به حضرت ختمی‏مرتبت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) هنگام زیارت آن حضرت و نیز زیارت یکی از امامان معصوم(علیهم‌السلام) «السلام علیکم» گفته نمی‌شود. البته در محاوره فارسی‏زبانان رواج دارد، لیکن در فرهنگ تازی رایج نیست.
۳٫ امین‌الإسلام بر آن است که یهود تحریفگر با تحریف لفظ و اراده مشتقی از مصدر «رعونت» که به معنای حماقت است، از این واژه سوء استفاده کرده و قصد تنقیص و اهانت داشتند ۳ .
۴٫ برخی «راعنا» را منادا پنداشته‌اند که اصل آن «راعن» از رعونت به معنای حمق و جهل است و الف را در پایان منادا ملحق می‌کنند تا با ندا مناسب باشد؛ چنان که گفته شده، اصل یا زید، یا زیدا بود تا منادا بین دو
^ ۱ – ـ جامع البیان، ج ۱، ص ۵۱۴ ـ ۵۲۰، با اندکی تغییر.
^ ۲ – ـ کشّاف، ج۱، ص۱۷۴٫
^ ۳ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۳۴۲٫

الف صوتی قرار گیرد ۱ .
۵٫ برخی آن را عبری دانسته و گفته‌اند: «هم‌اکنون نیز عبری زبانان واژه «راعینو» و مشتقات آن را برای اسائه و سبّ به کار می‌برند». مفسر مزبور برخلاف سایر مفسران بر آن است که در کاربرد این واژه مسلمانان تابع بودند، نه متبوع؛ گرچه مسلمانان برابر لغت عرب معنایی درست از آن اراده می‌کردند ۲ .
۶٫ برخی معاصران این نسبت را نادرست دانسته، می‌گوید: «این معنا برخلاف معانی موجود در فرهنگهای لغتِ عبرانی است» ۳
۷٫ بلاغی(قدس‌سرّه) بعد از نقل حدیث امام باقر(علیه‌السلام) که «این کلمه در عبرانی سبّ و دشنام است» می‌گوید: حسین بن علی مغربی گفت: «من درباره فرموده امام باقر(علیه‌السلام) جستجو کردم و یافتم یهودیها می‌گویند: «راعَ» بر وزن «قال» به معنای فساد است». آنگاه بلاغی می‌گوید: من عهد قدیم عبرانی را تتبّع کردم و یافتم که کلمه «راعَ» به فتح مشال به الف که نزد آنان «قامِص» نامیده می‌شود، به معنای شر یا قبیح است و از این قبیل است آنچه در فصل دوم و سوم از سِفْر اوّل از تورات و به معنای شریر، واحد اشرار است و از این قبیل است آنچه در فصل اول از سِفر پنجم و در فصل ۶۴ و ۷۸ از مزامیر آنان یافت می‌شود و در ترجمه انجیلها به عبرانیه وجود دارد و کلمه «نا» ضمیر متکلم است و در عبرانی الف به واو تبدیل یا مایل می‌شود؛ پس راعنا در عبرانی به
^ ۱ – ـ روح المعانی، ج۱، ص۳۱۴٫
^ ۲ – ـ الأساس فی التفسیر، ج۱، ص۲۰۴٫
^ ۳ – ـ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۴، ص۱۶۴، «ر ع ی»؛ تفسیر روشن، ج ۲، ص۶۹۶۸٫

معنای «شریرنا» و مانند آن است ۱٫
۸٫ بیشتر مفسران واژه راعنا را عربی و فعل امر ثلاثی مزید (باب مفاعله) از ماده «رعی» می‌دانند. رعی به معنای مراقبت و حفاظت همراه با سرپرستی امر شی‏ء و در برابر «اهمال» است. رعایت یا با نگاه یا به وسیله جوارح یا با گوش‏فرادادن یا با حفظ حقوق است. سرپرستی هر چیزی نیز به اقتضای وجود و حال آن چیز است؛ مثلاً گاهی رعایت امانت است؛ مانند: ﴿الّذین هم لأماناتهم وعهدهم راعون) ۲ و زمانی رعایت قانون و حکم است؛ نظیر: ﴿فما رعوها حق رعایتها) ۳ و گاهی در غیر انسان به کار می‌رود؛ مانند: ﴿حتّی یُصْدِر الرعاء) ۴
هیئت باب مفاعله در ﴿راعنا﴾ بر استمرار و ادامه دادن دلالت دارد؛ بنابراین، مراعات عبارت است از تداوم نگهداری و مراقبت و سرپرستی امر یک شی‏ء ۵٫
مسلمانان با گفتن ﴿راعنا﴾ از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‌خواستند تا با تأنّی سخن بگوید، تا آنان قدرت ادراک و حفظ معارف دینی را بیابند، امّا همین کلمه در زبان عبری و در اصطلاح یهودیان نوعی دشنام بود. در آیه شریفه ﴿من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ویقولون سمعنا وعصینا واسمع غیر مُسْمَع
^ ۱ – ـ آلاء الرحمن، ص۱۱۳ ـ ۱۱۴٫
^ ۲ – ـ سوره مؤمنون، آیه ۸٫
^ ۳ – ـ سوره حدید، آیه ۲۷٫
^ ۴ – ـ سوره قصص، آیه ۲۳٫
^ ۵ – ـ التحقیق فی کلمات القرآن‌الکریم، ج۴، ص۱۶۱ ـ ۱۶۴، «ر ع ی».

وراعنا لیّاً بألسنتهم وطعناً فی الدین ولو أنهم قالوا سمعنا و أطعنا واسمع وانظرنا لکان خیراً لهم وأقوم) ۱ نیز این واژه آمده و به اجمال معنای آن بیان شده است؛ از این آیه برمی‌آید که یهود از واژه ﴿راعنا﴾ معنایی مرادف با ﴿اسمع غیرمسمع﴾ اراده می‌کردند؛ یعنی بشنو، ولی تو شنوا نمی‌شوی؛ کنایه از این که سخن ما را نمی‌فهمی.
این برداشت با شأن نزولی که درباره آیه مورد بحث نقل شده نیز هماهنگ است ۲٫ یهود با سوء استفاده از کاربرد صحیح این واژه نزد مسلمانان، خود به هنگام کاربرد آن، شتم و سبّ رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را اراده می‌کردند؛ زیرا واژه «راعنا» در زبان عبرانی معنای شتم می‌دهد ۳٫
انظرنا: برخی واژه پژوهان همه مشتقات ماده «نظر» را به یک اصل و معنای جامع بازگردانده و آن معنای جامع «نگاه کردن از روی دقت و تعمق در موضوعی مادّی یا معنوی، با بصر یا بصیرت» است؛ نگاه حسّی مانند: ﴿فنظر نظرهً فی النجوم) ۴ و نگاه غیر حسّی مانند: ﴿یوم ینظر المرء ما قدّمت یداه) ۵ و .. ۶٫٫
در آیه مورد بحث نیز ﴿انظرنا﴾ را بدین معنا دانسته است: «به دقت در احوال و اعمال و سلوک ما بنگر تا انحراف و خطایی که ما خود به آن توجه
^ ۱ – ـ سوره نساء، آیه ۴۶٫
^ ۲ – ـ ر.ک: بحث روایی، ص۴۹۴۷٫
^ ۳ – ـ المیزان، ج ۱، ص۲۴۸٫
^ ۴ – ـ سوره صافات، آیه ۸۸٫
^ ۵ – ـ سوره نبأ، آیه ۴۰٫
^ ۶ – ـ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۱۶۶ ـ ۱۶۸، «ن ظ ر».

نداریم به ما یادآوری و ما را به راه حق هدایت کنی» ۱
می‌توان حدس زد که همه خصوصیاتی که در معنای واژه‌های «نظر»، «نظارت» و «انتظار» مطرح شده، از قبیل قیود و همراهان مصادیق باشد، نه قیود مأخوذ در متن مفهوم؛ بنابراین، محدوده مفهوم در همه موارد همان معنای جامع است و قلمرو مصداق با خصوصیتها مقرون است و دلیلی بر تضعیف و طرد این احتمال (وحدت مفهوم جامع) وجود ندارد؛ چنان که جزم به مدّعای یاد شده آسان نیست.
تذکّر: طبری می‌گوید:
کلمه انظر به معنای درخواست مراقبت به نظر؛ ﴿انظرونا نقتبس من نورکم) ۲ رواست، ولی به معنای «أنظرنا»، یعنی «أخّرنا» مانند ﴿أنظرنی إلی یوم یبعثون) ۳ روا نیست؛ چون مؤمنان به نزدیک شدن به مجلس وحی و اصغا و فراگیری آن مأمورند، نه تأخیر از آن ۴٫
لازم است عنایت شود که تأنّی رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و امهال آن حضرت به‏معنای عدم تسریع خود پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) پذیرفته است، ولی امهال به معنای رخصتِ تأخیر و عدم اقتراب صحابه و جواز تأخیر آنان اصلاً مطرح نیست؛ زیرا چنین کاری خواسته شیطان بوده که از خداوند مهلت خواست و گفت: ﴿ربّ فأنظرنی إلی یوم یبعثون) ۵ پس قرائت کلمه به صورت ﴿أَنْظِرْنا﴾، از
^ ۱ – ـ تفسیر روشن، ج۲، ص۶۹٫
^ ۲ – ـ سوره حدید، آیه ۱۳٫
^ ۳ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۴٫
^ ۴ – ـ جامع البیان، ج۱، ص۵۱۴ ـ ۵۲۰، با اندکی تغییر.
^ ۵ – ـ سوره حجر، آیه ۳۶٫

باب اِفعال، ناصواب است.

تناسب آیات

به دنبال طرح قبایح و جنایات یهود در آیات پیشین، در این آیه یکی دیگر از کردارهای زشت آنان بیان می‌شود. چنان‌که یهودیان زمان موسی(علیه‌السلام) کلمه «حطّه» را با تحریف لفظی به واژه مسخره‌آمیزی بدل کردند ۱ یهودیان عصر نزول قرآن نیز با تحریف معنوی و لفظی به جای «راعنا» که مسلمانان هنگام گوش دادن به سخنان رسول خدا به کار می‌بردند و با آن، مراعات حال شنوندگان و تأنّی آن حضرت را در سخن گفتن می‌خواستند، کلمه عبری توهین‌آمیزی را اراده کردند و در دشنام حضرت به کار بردند.
شأن نزولی که از ابن عباس ۲ و نیز روایتی که از حضرت امام موسی بن جعفر(علیه‌السلام ۳) نقل شده، مؤید مطالب پیش گفته است؛ بنابراین، ارتباط آیه مورد بحث با آیات گذشته و پیوند آن با یهود، پذیرفتنی است.
پس سخن برخی که این آیه را سرآغاز مجموعه‌ای از آیات (۱۰۴ ـ ۱۲۳) می‌داند که با اوهام و خرافات مطلق اهل کتاب، اعم از یهودیان و مسیحیان، مبارزه می‌کند ۴ ، ناتمام به نظر می‌رسد، بلکه آیه ۱۰۵ را باید سرآغاز این مجموعه دانست.
^ ۱ – ـ ر.ک: تسنیم، ج۴، ص۵۷۰٫
^ ۲ – ـ ر.ک: الجامع لأحکام القرآن، ج۱، الجزء الأول، ص۵۶۵۵٫
^ ۳ – ـ ر.ک: البرهان، ج۱، ص۱۳۹۱۳۸٫
^ ۴ – ـ ر.ک: الأساس فی التفسیر، ج۱، ص۱۹۹ ـ ۲۰۳٫

خطابهای قرآن

خطابهای معروف قرآنی چهار نوع است:
۱٫ خطابهای شخصی به پیامبران(علیهم‌السلام) یا دیگران؛ ﴿یا أیّها النّبی) ۱ ﴿یا أیّها الرّسول) ۲ ﴿یا عیسی) ۳ ﴿یا داود) ۴ ﴿یا مریم) ۵ ﴿یا فرعون) ۶ ﴿یا إبلیس) ۷ و….
۲٫ خطابهای عمومی و جهانی؛ ﴿یا أیّها النّاس) ۸
۳٫ خطابهایی که مخاطبان آنها اهل توحیدند و دایره شمول آنها از قسم پیشین محدودتر است؛ ﴿یا أیّهاالّذین أوتوا الکتاب… ) ۹ و ﴿یا بنی إسرائیل… ) ۱۰
۴٫ خطابهای ویژه مسلمانان و مؤمنان که باز هم دایره شمول آن محدودتر از قسم پیشین است؛ مانند خطاب موجود در آیه مورد بحث؛ ﴿یا أیّها الّذین ءَامنوا﴾.
در سوره مبارکه «بقره» خطابهای عمومی به ترتیب آمده است؛ در آیه ۲۱
^ ۱ – ـ سوره انفال، آیه ۶۴٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۴۱٫
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۵۵٫
^ ۴ – ـ سوره ص، آیه ۲۶٫
^ ۵ – ـ سوره آل‏عمران، آیه ۴۳٫
^ ۶ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۰۴٫
^ ۷ – ـ سوره حجر، آیه ۳۲٫
^ ۸ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱٫
^ ۹ – ـ سوره نساء، آیه ۴۷٫
^ ۱۰ – ـ سوره بقره، آیه ۴۰٫

خطاب عمومی جهانی آمده است: ﴿یاأیّها الناس اعبدوا ربّکم الّذی خلقکم… ﴾، سپس خطاب به بنی اسرائیل آمده: ﴿یا بنی إسرائیل اذکروا نعمتی الّتی‌نعمت علیکم) ۱ و در آیه مورد بحث خطاب به مؤمنانِ گرویده به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آمده و این اولین خطاب به مؤمنان، در سوره «بقره» است.
شایان ذکر است که خطاب ﴿یا أیّها الّذین ءَامنوا﴾ تنها در آیات مدنی (در ۹۰ مورد) آمده و در آیات مکی از آن اثری نیست ۲٫ برخی از مفسران می‌گوید: «این ندای کرامت به مؤمنان آنگه پیوست که اسلام بالا گرفته بود و کار دین مستحکِم شده بود و هیچ امت را در هیچ کتاب به این نام کرامت باز نخوانند، مگر این امت را» ۳ فخر رازی می‌گوید: «یهود به «یا أیّها المساکین» خطاب می‌شدند و سرانجام به ﴿ضربت علیهم الذلّه والمسکنه) ۴ محکوم شدند. امید آنکه سرانجام مخاطبان به «ایمان»، «امان» از عذاب باشد» ۵

ادب گفت‌وگو با پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم)
قرآن کریم ادب محاوره و گفت‌وگو با رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را به مسلمانان می‌آموزد؛ بخشی از این آداب به فرهنگ خود مسلمانان مربوط است و بخش دیگر برای جلوگیری از سوء استفاده بیگانگان است. در بخش اوّل برای اینکه مسلمانانْ پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را فردی عادی تلقی نکنند، توصیه می‌کند که صدای خود را از صدای آن حضرت بلندتر نکنند؛ زیرا چنین رفتاری جسارت است و ارتکاب
^ ۱ – ـ وره بقره، آیه ۴۰٫
^ ۲ – ـ ر.ک: تسنیم، ج۲، ص۳۵۶٫
^ ۳ – ـ کشف الأسرار، ج۱، ص۳۰۵ ـ ۳۰۶٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۶۱٫
^ ۵ – ـ تفسیر کبیر، ج۳، ص۲۲۳٫

چنین جسارتی عامل حبط اعمالِ نیک آنهاست؛ ﴿یا أیّها الّذین ءَامنوا لاترفعوا أصواتکم فوق صوت النبی ولاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض أن تحبط أعمالکم و أنتم لاتشعرون) ۱ این حکم، ویژه دوران زندگی ظاهری و دنیوی آن حضرت نیست، بلکه در جوار قبر مطهر آن پیامبر بزرگ نیز نباید با صدای بلند سخن گفت.
آنگاه فضیلت رعایت کنندگان حریم و محضر آن حضرت را بیان می‌کند؛ ﴿إنّ الّذین یغضّون أصواتهم عند رسول الله أُولئک الّذین امتحن الله قلوبهم للتقوی لهم مغفره و أجر عظیم) ۲ کسانی که نزد پیامبر خدا صدایشان را فرو می‌کشند همان کسانی هستند که خدا دلهایشان را برای پرهیزکاری آزموده است؛ آنان را آمرزش و پاداشی بزرگ است. در پایان نیز می‌فرماید: کسانی که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را از پشت اتاقهای مسکونی آن حضرت به فریاد می‌خوانند، بیشترشان نمی‌فهمند؛ ﴿إنّ الّذین ینادونک من وراء الحجرات أکثرهم لایعقلون) ۳
آیه مورد بحث نیز شیوه گفت‌وگو با پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را در بخش دوم، یعنی جلوگیری از سوء استفاده بیگانگان می‌آموزد؛ یکی از مهم‌ترین شئون پیامبران الهی تلاوت کتاب خدا و تعلیم و تبیین آن برای امّت است و چون توانایی انسانها در فراگیری علوم و معارفْ گوناگون است، برخی از مخاطبانِ رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) با تعبیر «راعنا» به آن حضرت می‌گفتند: در گفتار خود حال ما را مراعات کنید و با تأنّی و آهسته سخن بگویید تا ما آن را ادراک کنیم و به حافظه
^ ۱ – ـ سوره حجرات، آیه ۲٫
^ ۲ – ـ سوره حجرات، آیه ۳٫
^ ۳ – ـ سوره حجرات، آیه ۴٫

خود بسپاریم یا به گونه دیگر آن را ثبت کنیم. یهودیان جسور و فرصت طلب چنین گفتاری را سوژه اهانت به پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و تحقیر و تمسخر مسلمانان قرار داده، از «راعنا» شتم آن حضرت را اراده می‌کردند؛ چنان که با پیچاندن زبان و لَعْبِ با حروف آن را به صورت، «راعینا» ادا می‌کردند که به معنای «چوپان ما» بود ۱٫ خدای سبحان از مسلمانان خواست تا واژه‌ای دیگر برگزینند و مراد خود را با آن بیان کنند؛ ازاین‌رو فرمود: به جای ﴿راعنا﴾ بگویید: ﴿انظرنا) ۲ تا زمینه سوء استفاده یهودیان کینه‌توز و عنود از میان برود.
کینه‌توزی و عناد یهودیان در حدی بود که در مجالس و ملاقاتهای خصوصی خود، پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را سبّ می‌کردند، ولی تعبیر «راعنا» بهانه و زمینه مناسبی فراهم آورده بود تا آنان با گستاخی تمام آشکارا بگویند: ما همان دشنامی را به پیامبر می‌دهیم که مسلمانان می‌دهند! ازاین‌رو خدای سبحان گفتن چنین کلمه‌ای را، با اینکه همراه با قصد هتک و توهین نبود، ممنوع ساخت.
پدیده شومی که در آیه مورد بحث اجمالاً به آن اشارت رفته، در آیه‌ای دیگر با تفصیل بیشتر آمده است؛ ﴿من الّذین هادوا یحرّفون الکلم عن مواضعه و یقولون سمعنا و عصینا و اسمع غیرَ مُسمَع و راعنا لیّاً بألسنتهم و طعناً فی الدین و لو أنّهم قالوا سمعنا و أطعنا و اسمع و انظرنا لکان خیراً لهم و أقومَ و لکن لعنهم الله بکفرهم فلایؤمنون إلاّ قلیلاً) ۳ برخی یهودیان تحریفگر نه تنها
^ ۱ – ـ تفسیر کبیر، ج۳، ص۲۲۳ ـ ۲۲۴٫
^ ۲ – ـ تقدیم نهی از «راعنا» بر امر «انظرنا» برای رعایت نظم طبیعی است که از اَسْهَل‏فالأسهل شروع می‌شود.
^ ۳ – ـ سوره نساء، آیه ۴۶٫

تورات و انجیل، بلکه کلمات مسلمانان را نیز تحریف می‌کردند و ﴿راعنا﴾ را که تقاضای رعایت و تأنّی در سخن گفتن و واژه‌ای عربی است، به زبان عبری فرض کرده، از آن سبّ و شتم اراده می‌کردند. آنان به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‌گفتند: ﴿سمعنا﴾ ولی در جمع یاران و دوستان خود می‌گفتند: ﴿عصینا﴾؛ یعنی به جای اینکه بگویند: ﴿سمعنا و أطعنا﴾؛ شنیدیم و اطاعت می‌کنیم، می‌گفتند: ﴿سمعنا و عصینا﴾؛ شنیدیم و نافرمانی می‌کنیم. نیز ممکن است چنین سخنی را در نهایت جسارت، آشکارا به زبان می‌راندند. آنگاه به رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‌گفتند: ﴿و اسمع غیر مُسمَع﴾؛ بشنو ولی تو شنوا نمی‌شوی؛ یعنی سخن ما را نمی‌فهمی!
آنان که به سوء اختیار خود از حیات و سمع محروم شده بودند؛ ﴿لینذر من کان حیّاً و یحقّ القول علی‌الکافرین) ۱ گستاخانه به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‌گفتند: ﴿و اسمع غیر مسمع﴾؛ بشنو و شنوا نیستی، و بدین‌گونه سبّ و تحقیر و توهین به رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را روا می‌داشتند.
اینان همان دلْ مردگان مقبور و مدفون در گورستان طبیعت و دنیا بودند که خدای سبحان درباره آنان به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: تو نمی‌توانی سخن خود را به سمع مردگان برسانی؛ ﴿و ما أنت بمُسمع من فی القبور) ۲
سخن دیگر یهودیان ﴿راعنا﴾ بود و هدف آنان از گفتن این جمله درخواست رعایت و مراقبت نبود، بلکه بی‌ادبی، دهن کجی و طعن در دین بود؛ بنابراین، جمله اوّل؛ ﴿سمعنا و عصینا﴾ از روی توهین و جمله دوم؛ ﴿و اسمع غیر مسمع﴾ از سر تحقیر و جمله سوم؛ ﴿راعنا﴾ برای تحقیر و توهین و
^ ۱ – ـ سوره یس، آیه ۷۰٫
^ ۲ – ـ سوره فاطر، آیه ۲۲٫

هر سه برای طعن در دین و دهن کجی گفته می‌شد.
خدای سبحان می‌فرماید: چون یهودیانْ اهل تحریف و زبان پیچی هستند، بهانه به دست آنان ندهید؛ آنان در برابر گفتار شما؛ ﴿سمعنا و أطعنا﴾ می‌گویند: ﴿سمعنا و عصینا﴾ و در برابر گفتار شما؛ ﴿و اسمع﴾ می‌گویند: ﴿واسمع غیر مسمع﴾ و اینان برابر پسند در باطل خویش سخن می‌گویند، لیکن سخن شما؛ ﴿راعنا﴾ چون در زبان عربی برای طلب رعایت است و در زبان عبری فحش و سبّ است و دستاویز یهودیان عنود قرار می‌گیرد، به جای ﴿راعنا﴾ بگویید: ﴿انظرنا﴾ و بهانه به دست آنان ندهید. سپس می‌فرماید: اگر آنان نیز به جای این سخنان اهانت‌آمیز و دهن‌کجیها سخن حق و نیکو می‌گفتند، برایشان بهتر و عامل قیام و قوام آنان بود؛ ﴿لکان خیراً لهم و أقوم﴾، لیکن خدا آنان را به سبب کفرشان لعنت کرد، در نتیجه جز اندکی ایمان نمی‌آورند؛ ﴿و لکن لعنهم الله بکفرهم فلایؤمنون إلاّ قلیلاً) ۱

رهنمود عام آیه

حکم کلی مستفاد از آیه مورد بحث این است که هرگز نباید بهانه دهن‌ کجی و
^ ۱ – ـ ایمان گرچه درجاتی دارد، ولی اصل آن و نصابی که باید محقق شود کم و زیاد ندارد؛ پس قلیل بودن ایمان آنان بدین معناست که: الف. اندکی از آنان ایمان می‌آورند، نه اندکی از ایمان را. ب. ایمان واقعی خیر کثیر است، ولی ایمان متظاهرانه برای دنیاست و دنیا متاع اندک است؛ مانند آنچه در آیه «قاموا کسالی یُراءُونَ الناس ولایذکرون اللّه إلاّ قلیلاً» (سوره نساء، آیه ۱۴۲) درباره منافقان نازل شد؛ زیرا این گروه در باطن کافرند و اصلاً ایمان نیاورده‌اند و در ظاهر به عنوان ریا و سُمعه برخی اعمال عبادی و نام و یاد خدا را مطرح می‌کنند و چون این کارها برای دنیاست و دنیا متاع قلیل است (سوره نساء، آیه ۷۷) ازاین‌رو فرمود: «لایذکرون اللّه إلاّ قلیلاً».

اهانت به دست دشمن داد؛ بنابراین، آنچه در رهنمود این آیه آمده، از قبیل تمثیل و ذکر نمونه است و هرگز نباید پنداشت که دستوری مقطعی و شخصی بوده و هم اکنون که آن صحنه و آن پدیده رخت بربسته، تنها تلاوت و ثواب تلاوت این‌گونه آیات برای مسلمانان عصر حاضر مانده است؛ به عبارت دیگر حکم و رهنمود آیه مورد بحث از قبیل تعیین موارد و مصارف زکات نیست، تا قابل تسرّی به غیر آن نباشد، بلکه ضابط کلی است که هرگز تاریخ امتثال آن سپری نخواهد شد و در ردیف آثار جاودانه است.
برخی مفسران نهی مزبور را از باب «سَدِّ ذرایع» دانسته، آن‌را چنین تبیین کرده‌اند: «ذریعه یعنی وسیله؛ چون گفتن ﴿راعنا﴾ در فضای معهود وسیله سوء استفاده یهودیان برای اهانت بوده، برای سدّ آن و مسدود کردن چنین بهره‌وری، مورد نهی قرار گرفت» ۱
شیخ طوسی سبب نهی را پنج چیز دانسته ۲ ، ولی احتمال تداخل برخی اسباب پنج‌گانه با دیگری بعید نیست.
فخر رازی می‌گوید: «ممکن است دو کلمه مترادف دو حکم متخالف داشته باشد؛ ازاین‌رو شافعی ترجمه فاتحهالکتاب را در نماز به عبری یا فارسی صحیح ندانسته است» ۳ غرض آنکه کلمه، ﴿راعنا﴾ و کلمه ﴿انظرنا﴾ ممکن است در عین ترادف دارای دو حکم متخالف باشد.
تذکّر: امر ﴿اسمعوا﴾ می‌تواند شامل همه امور باشد؛ یعنی اجتنابِ ﴿راعنا﴾ امتثال ﴿انظرنا﴾، دقت در فراگیری و اطاعت و شنوایی تکالیف.
^ ۱ – ـ الجامع لأحکام القرآن، ج۱، الجزء الثانی، ص۵۶٫
^ ۲ – ـ تفسیر تبیان، ج۱، ص۳۸۷ ـ ۳۹۰٫
^ ۳ – ـ تفسیر کبیر، ج۳، ص۲۲۳٫

کیفر دردناک الهی

خدای سبحان در بخش پایانی آیه، هم توصیه و تأکید بر امتثال فرمان پیشین دارد؛ ﴿و اسمعوا﴾، یعنی این توصیه را در مقام قول و فعل بشنوید، و هم پیامد اهانت به مقام منیع رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را برای مخالفان و همچنین فرجام پشت پا زدن به فرمان الهی را برای مسلمانان بیان می‌دارد؛ ﴿و للکافرین عذاب ألیم﴾؛ بدین معنا که نادیده‏گرفتن فرمان الهی مزبور، از مصادیق «کفر عملی» است و خدا چنین کافرانی را به عذاب دردناک خود گرفتار می‌کند؛ مثل اینکه گفته شود: «و إن لم تسمعوا فللکافرین عذاب ألیم»؛ پس برای شما عذاب دردناک الهی خواهد بود.
گفتنی است که اگر مراد از کافران را در این جمله خصوص کافران اعتقادی بدانیم پیوند صدر و ذیل آیه گسیخته خواهد شد؛ زیرا در آن صورت بدین معناست که شما بشنوید و خدا کافران اعتقادی را به کیفر دردناک گرفتار خواهد کرد؛ مگر آنکه ذیل راجع به خصوص یهودیان باشد که از تعبیر مزبور بهره سوء می‌بردند.
اما اگر مقصود از ذیل، معنای جامع بین کفر عملی و اعتقادی باشد، هر دو قسم کفر در آن مندرج است و روایت حضرت امام کاظم(علیه‌السلام) که در بحث روایی، ذیل عنوان «معنای راعنا در عربی و عبری» خواهد آمد، باید به عنوان تطبیق مصداقی تلقی شود، نه تفسیر مفهومی.

اشارات و لطایف

۱٫ عناوین و امور قصدی و انتزاعی
هتک حرمت گاهی با قصد اهانت توأم و از امور قصدی است و گاهی با قصد اهانت همراه نیست، لیکن به گونه‌ای است که قهراً از آن اهانت انتزاع می‌شود.
قسم اوّل مانند برخاستن در برابر کسی که خداوند او را محترم دانسته که اگر به قصد تعظیم و تکریم باشد عبادت و اگر به قصد اهانت به او باشد معصیت است. قسم دوم مانند استفاده از کتابهای مقدّس به جای صندلی، برای نشستن یا نردبان برای پاگذاشتن. در قسم دوم گرچه قصد تحقیر و توهین نباشد چنین کاری ممنوع و نارواست؛ زیرا قهراً منشأ انتزاع اهانت و تحقیر است.
در حکم فقهی استفاده از روکش طلایی برای دندانهای مردان، برخی فقیهان که آن را از قسم اول (امور قصدی) دانسته‌اند چنین فتوا داده‌اند که اگر به قصد زینت باشد حرام و اگر برای اهداف دیگر مانند خصوص استحکام باشد بی‌اشکال است، امّا آنان که طلاکاری دندان جلو را از قسم دوم (امور غیر قصدی) دانسته‌اند، می‌گویند: طلا کاری دندانِ پیش، قهراً منشأ انتزاع زینت است؛ توأم با قصد زینت باشد یا نباشد؛ ازاین‌رو استفاده از روکش طلا برای دندانهای ثنایا که زمینه‌ساز انتزاع قهری زینت خواهد بود ممنوع است.
در آیه کریمه مورد بحث نیز از آنجا که برخی سخنان مسلمانان در محاوره و گفتگو با پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) خواه ناخواه زمینه‌ساز سوء استفاده دشمنان اسلام و بیگانگان است ممنوع شد ۱ .

۲٫ لزوم آگاهی از توطئه فرهنگی دشمن
سعد بن معاذ از ادبیاتِ عبری آگاه بود و از دسیسه و دهن‌کجی یهود مطلع شد و آنها را تهدید کرد و آنان از راه جدال باطل گفتند: تعبیر «راعنا» در بین شما مسلمانان رواست. برای جلوگیری از آن دهن‌کجی و این جدال باطل گفتن «راعنا» نهی شد ۲٫ این ماجرا نشان می‌دهد آشنایی با ادبیات بیگانه و آگاهی از کاربرد آن به زیان اسلام و مسلمانان، به ویژه هتک حرمت نسبت به رهبری نظام اسلامی مطمح نظر صحابه رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بوده است و از این سنّت حسنه نباید غفلت شود.

۳٫ رسالت عالمان دینی در رعایت حال مخاطبان
امّت اسلامی مأمور شدند که هنگام تلاوت قرآن ساکت بوده، کاملاً به آن گوش فرا دهند؛ ﴿إذا قرء القران فاستمعوا له وأنصتوا) ۳ چنان‌که رسول
^ ۱ – ـ در هنگام تدوین قانون اساسی نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران، برخی صاحبان گرایشها و اندیشه‌های التقاطی، اصرار داشتند مبتنی بودن نظام ایران بر «بینش توحیدی» را در قانون بگنجانند. چنین تعبیری در فضایی که سخن از «جامعه بی‌طبقه توحیدی» و «ارتش بی‌طبقه توحیدی» در میان بود، می‌توانست منشأ برداشتهای مارکسیستی یا التقاطی از قانون اساسی باشد؛ ازاین‌رو عالمان هوشمند و ارزشمدار در مجلس خبرگان قانون اساسی که دریافته بودند دشمن قصد نفوذ دارد، با پیشنهاد و اصرار کج‌اندیشان مخالفت و عبارت «جمهوری اسلامی نظامی است برپایه ایمان به خدای یکتا (لا إله إلّاالله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او… » را در آن ثبت کردند.
^ ۲ – ـ کشف‌الأسرار، ج۱، ص۳۰۶ ۳۰۵٫
^ ۳ – ـ سوره اعراف، آیه ۲۰۴٫

اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به تلاوت آیات الهی بر مردم و تعلیم معارف کتاب و حکمت به آنان مأمور بوده است؛ ﴿واتلُ ما أُوحی إلیک من کتاب ربک) ۱ و ﴿ویعلمهم الکتاب والحکمه) ۲ در این جریان اگر امت، مأمور به درخواست معقول و مقبولی شد، یعنی از طرف خدای سبحان ابتدائاً مطلبی طرح شد یا از طرف بندگان خدا پیشنهادی ارائه شد و آن طرحْ مقبول خداوند قرار گرفت و امضای آن را اعلام داشت، یقیناً رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آن را اجرا فرموده است و جانشینان آن حضرت ادامه داده‌اند و وارثان و عالمان دین هم باید آن را منظور دارند و آن اینکه خداوند فرمود: «راعنا» نگویید، بلکه همان پیشنهاد خود را به صورت «انظرنا» بگویید؛ یعنی پیشنهاد شما راجع به رعایت، مراقبت و انتظار پذیرفته شد؛ بنابراین، اولین مجری این پیشنهاد امضا شده حضرت ختمی مرتبت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است وآنگاه جانشینان،وارثان وپیروان راستین آن حضرت،یعنی عالمان دینی.

بحث روایی

۱٫ خطاب به مؤمنان در قرآن، تورات و انجیل
عن أمیر المؤمنین و السجّاد(علیهماالسلام): «لیس فی القرآن «یا أیّها الذین ءامنوا» إلاّ وهی فی التوراه یا أیّها المساکین» ۳
عن خیثمه قال: ما کان فی القرآن «یا أیّها الّذین ءَامنوا» فهو فی التوراه و الإنجیل یا أیّها المساکین ۴ .
^ ۱ – ـ سوره کهف، آیه ۲۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۲۹٫
^ ۳ – ـ تفسیر صافی، ج۱، ص۱۶۰٫
^ ۴ – ـ الدرالمنثور، ج۱، ص۲۵۲٫
۴۳

اشاره: هر چند مسکنت و فقرْ ضروری هر موجود ممکن، مخصوصاً انسان است، لیکن ایمان به خداوند گذشته از اینکه اصل فقر ذاتی و فخر به آن را به همراه دارد، معارف برین دیگری را دربردارد که عنوان «مسکین» فاقد آن است؛ ازاین‌رو کتابی که مهیمن بر تورات است عنوان ایمان را که نسبت به عنوان مسکنت هیمنه دارد محور قرار داده است.

۲٫ شمول خطاب
عن جمیل بن درّاج قال: سأل الطیّار أبا عبد الله(علیه‌السلام) و أنا عنده، فقال له: جعلت فداک أرأیت قوله عزّوجل ﴿یا أیّها الّذین ءَامنوا﴾ فی غیر مکان من مخاطبه المؤمنین، أیدخل فی هذا المنافقون؟ قال: «نعم یدخل فی هذا المنافقون و الضلال و کلّ من أقرّ بالدعوه الظاهره» ۱
اشاره الف. حکم فقهی شامل همه مکلّفان می‌شود و منافق نیز که ظاهراً ایمان آورده مشمول همه قوانین فرعی است؛ از این‌رو تحت عموم یا اطلاق دلیل لفظی مندرج است؛ چنان‌که اگر دلیل لبّی هم اقامه شود شامل او نیز خواهد بود.
ب. حکم کلامی که ناظر به ثواب و عقاب، بهشت و دوزخ و مانند آن است منافق را همچون کافر دربر می‌گیرد؛ بنابراین، عنوان مؤمن شامل مؤمن واقعی و ظاهری می‌شود؛ چنان که عنوان کافر شامل کافر واقعی هم خواهد شد؛ هرچند ظاهراً کافر نباشد؛ مانند منافق.

۳٫ والاترین خطاب و مخاطب
عن ابن عباس قال: قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «ما أنزل الله آیه فیها ﴿یا أیّها الّذین
^ ۱ – ـ نورالثقلین، ج۱، ص۱۱۵؛ کافی، ج۲، ص۴۱۲٫

ءَامنوا﴾ إلاّ و علیّ رأسها و أمیرها» ۱
اشاره الف. معرفت‌گران‌سنگی که در این‌گونه روایات آمده، بدین معنا نیست که همواره و در همه مواردِ خطاب ﴿یا أیّها الّذین ءَامنوا﴾، امیرالمؤمنین (علیه أفضل صلوات المصلّین) نیز مخاطب باشد و خطاب شامل آن حضرت شود؛ زیرا در آیاتی مانند آیه مورد بحث، آن حضرت منزّه از آن است که سخنی بگوید و خدای سبحان او را نهی کند؛ بنابراین، مراد این است که در آیات بیانگر کمالات، فضایل و مراتب مؤمنان، عالی‌ترین مصداق آن امیرمؤمنان(علیه‌السلام) است و چون آن وجود مبارک برترین مؤمن است، دیگران هر چه دارند به برکت ولای آن حضرت دارند.
رأس همه مؤمنان بودن همان «اوّلیت رتبی» است و مراد از «اوّلیت» آن حضرت نیز اوّلیت رتبی و وجودی است؛ گرچه در برخی موارد اولیت زمانی نیز مطرح است؛ چنان که آن حضرت فرمود: پیش از من احدی جز رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نماز نگزارد؛ «اللّهم إنّی أوّل من أناب و سمع و أجاب، لم یسبقنی إلاّ رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بالصلاه» ۲ و این نشان آن است که آن حضرت پیش از حضرت خدیجهٍّ مسلمان شدند.
اسلام امیرمؤمنان(علیه‌السلام) نه تنها از اولیت زمانی برخوردار است، بلکه اولیّت وجودی و رتبی نیز دارد. تشخیص حقیقت دین جدید و حقیّت آن کاری بس دشوار است؛ زیرا شکستن سنتهای فرسوده پیشین و زیرپاگذاشتن آثار جاهلی و به استقبال خطر اعدام، تبعید و زندان رفتن، شهامتی خاص می‌طلبد و همه این امور از مفاخر امیر مؤمنان(علیه‌السلام) است؛ چنان که خفتن در بستر پیامبر هنگام
^ ۱ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۲۵۴٫
^ ۲ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱٫

هجرت رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و قرار گرفتن در معرض شمشیرهای آخته آدم کشان سفاک و درندگان بی‌رحم جاهلی شجاعتی ویژه لازم داشت؛ از این‌رو مرحوم کاشف‌الغطاء می‌گوید:
حضرت امیرIمؤمنان(علیه‌السلام) شجاع‌تر از حسین بن علی(علیه‌السلام) بود؛ زیرا سیّدالشهداء(علیه‌السلام) در میدان جنگ، با شمشیر می‌جنگید، هم عده‌ای را کشت و هم خود شهد شهادت نوشید، ولی حضرت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) در بستر پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بدون سلاح خفت و هنگام تهاجمِ چهل وحشی مسلّح هیچ هراسی نداشت ۱٫
تحمل این خطرها نشان بلندای رتبت وجودی امیرمؤمنان(علیه‌السلام) است.
ب. بهترین لقب امت اسلامی همان ایمان به خدای سبحان و اسمای حسنای اوست. ادب محاوره آن است که هر فرد یا گروهی را به و الاترین نام آنها خواند. خداوند قبل از هر کس این فنّ ظریف را برای تشویق دیگران در کلام خود رعایت فرموده است و بندگان مؤمن به خدای سبحان نیز که به تخلّق به اخلاق الهی مأمور هستند، چنین ظرافتی را در محاورات خود رعایت خواهند کرد.
ج. عنوانِ ﴿یا أیها الّذین ءَامنوا﴾ در قرآن تدوینی اولین مورد آن همین آیه مورد بحث است، لیکن باید بررسی شود که اولین بار نزول آن همین مورد است، یا قبلاً هم نازل شده است. سعی مشکور استاد علامه طباطبایی(قدس‌سرّه) در فرق بین دو عنوانِ ﴿الذین ءَامنوا﴾ و ﴿المؤمنون) ۲ با شواهدی همراه است که
^ ۱ – ـ کشف الغطاء، ص۳۸۳، کتاب الجهاد، المبحث الثانی.
^ ۲ – ـ استاد علامه طباطبایی(قدس‌سرّه) می‌گوید: ««الّذین ءَامنوا»… اگر قرینه‌ای برخلاف نباشد، از باب تکریم و تعظیم بر اولین مسلمانان اطلاق می‌شود» (المیزان، ج۱، ص۵۲).

زمینه برتری عنوان اوّل را بر دوم می‌رساند. این تفاوت در صدر و ساقه قرآن حکیم ملحوظ است که اولین مورد آن همین آیه مورد بحث است.
د. چون ایمان مراتبی دارد، لحاظ تفاوت آنها در فرق بین ﴿الذین ءَامنوا﴾ و ﴿المؤمنون﴾ طرح شد ۱ ، اما تفاوت بین اسلام و ایمان در محلّ مناسب خود طرح می‌شود.
ه.شمول حکم و محتوای ﴿الذین ءَامنوا﴾ نسبت به منافقان یا مؤمنان ضعیف‌الإیمان مطلبی است که با تشریفی بودن عنوانِ ﴿الذین ءَامنوا﴾ نسبت به منافقان یا مؤمنان ضعیف‌الإیمان منافات ندارد؛ زیرا سعه و ضیق حکم و محتوای خطاب غیر از شمول خود عنوان است؛ مثلاً در بسیاری از موارد که عنوان ﴿یا أیها النبی﴾ و ﴿یا أیها الرسول﴾ آمده محتوای آن عام است و شامل همه مکلّفها می‌شود، ولی عنوان «نبی» و «رسول» تشریفی و خاص است و شامل آنها نخواهد شد؛ چنان‌که در تفسیر شریف المیزان نیز به سؤال مزبور پاسخ داده شد است ۲ .

۴٫ معنای «راعنا» در عربی و عبری
عن عطاء فی قوله: ﴿لا تقولوا راعنا﴾ قال: کانت لغه فی الأنصار فی الجاهلیه و نهاهم الله أن یقولوها و قال: ﴿قولوا انظرنا و اسمعوا) ۳
فی تفسیر القمی «و أما قوله: ﴿یا أیّها الذین ءَامنوا لاتقولوا راعنا و قولوا انظرنا﴾ أی لاتقولوا تخلیطاً و قولوا افهمنا» ۴
^ ۱ – ـ ر.ک: تسنیم، ج۲، ص۲۱۸٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج۱، ص۲۴۹٫
^ ۳ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۲۵۳٫
^ ۴ – ـ ج۱، ص۵۸٫

عن الکاظم(علیه‌السلام) قال: «و کان (أی راعنا) فی لغه الیهود معناه أی اسمع لا أسمعت… » ۱
عن الباقر(علیه‌السلام): «هذه الکلمه [راعنا] سبّ بالعبرانیّه، إلیه کانوا یذهبون» ۲
عن ابن عباس قال: ﴿راعنا﴾ بلسان الیهود السبّ القبیح، فکان الیهود یقولون لرسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) سرّاً فلما سمعوا أصحابه یقولون أعلنوا بها، فکانوا یقولون ذلک و یضحکون فیما بینهم، فأنزل الله الآیه ۳٫
عن موسی بن جعفر(علیه‌السلام): «و کانت هذه اللفظه؛ ﴿راعنا﴾ من ألفاظ المسلمین الّذین یخاطبون بها رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یقولون: «راعنا» أی ارع أحوالنا و اسمع منّا کما نسمع منک و کان فی لغه الیهود معناه: «اسمع لا سمعت» فلمّا سمع الیهود المسلمین یخاطبون بها قالوا: کنّا نشتم محمّداً إلی الآن سرّاً، فتعالوا الآن نشتمه جهراً، فکانوا یخاطبون رسول الله و یقولون: «راعنا» یریدون شتمه، ففطن لهم سعد بن معاذ الأنصاری، فقال: یا أعداء الله علیکم لعنه الله أراکم تریدون سبّ رسول الله توهمونا أنّکم تجرون فی مخاطبته مجرانا والله لا أسمعها من أحد منکم إلاّ ضربت عنقه ولولا أنّی أکره أن أقدم علیکم قبل التقدم والاستیذان له ولأخیه و وصیّه علی بن أبی طالب(علیه‌السلام) القیم بأمور الأمه نائباً عنه فیها، لضربت عنق من قد سمعته منکم یقول هذا، فأنزل الله یا محمّد ﴿من الّذین هادوا یحرّفون الکلم عن مواضعه و یقولون سمعنا وعصینا واسمع غیر مسمع و راعنا لیّاً بألسنتهم و طعناً فی الدین ولو أنّهم قالوا سمعنا و أطعنا و اسمع و انظرنا لکان خیراً لهم و أقوم و لکن لعنهم الله بکفرهم فلا یؤمنون إلاّ
^ ۱ – ـ کنزالدقائق، ج۱، ص۳۱۲٫
^ ۲ – ـ نور الثقلین، ج۱، ص۱۱۵٫
^ ۳ – ـ الدرالمنثور، ج۱، ص۲۵۲٫

قلیلاً﴾ و أنزل ﴿یا أیّها الّذین ءَامنوا لا تقولوا راعنا﴾ فإنّها لفظه یتوصّل بها أعدائکم من الیهود إلی سبّ رسول الله و شتمکم ﴿و قولوا انظرنا﴾ أی قولوا بهذه اللفظه لا بلفظه راعنا فإنّه لیس فیها ما فی قولکم راعنا و لا یمکنهم أن یتوصّلوا بها إلی الشتم کما یمکنهم بقولهم راعنا و اسمعوا إذا قال لکم رسول الله قولاً و أطیعوا ﴿و للکافرین﴾ یعنی الیهود الشاتمین لرسول الله ﴿عذاب ألیم﴾ وجیع فی الدنیا إن عادوا لشتمهم و فی الاخره بالخلود فی النار» ۱
اشاره الف. قبلاً بازگو شد که اختصاص واژه «راعنا» به لغت انصار در جاهلیت بعید است؛ هر چند رواج و شیوع کاربرد آن در این طایفه محتمل است.
ب. سعد بن معاذ بر اثر آشنایی با ادبیات عبری از توطئه فرهنگی یهود باخبر شد و شجاعانه قیام کرد.

بازدیدها: 868

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *