تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد ششم، سوره بقره، آیه۱۲۳

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد ششم، سوره بقره، آیه۱۲۳

قیامت که ظرف ظهور حق است، برای انسانهای نورانی سراسر روشنی و به منزله روز و برای دیگران همواره تاریک و ظلمانی و به مثابه شب است.

و اتّقوا یوماً لاتجزی نفس عن نفس شیئاً و لایقبل منها عدل و لاتنفعها شفاعه و لا هم ینصرون (۱۲۳)

گزیده تفسیر
قیامت که ظرف ظهور حق است، برای انسانهای نورانی سراسر روشنی و به منزله روز و برای دیگران همواره تاریک و ظلمانی و به مثابه شب است.
قیامت یوم الفصل نام گرفته و نظام حاکم بر آن فردی است، نه اجتماعی؛ یعنی در حالی که همه انسانها جمع‌اند، هر فرد فُرادا و منقطع از دیگری است؛ چنان که منقطع از همه علل و عوامل و اسباب و اموری است که در دنیا با آنها ارتباط تکوینی یا قراردادی داشت؛ از این رو در آنجا هیچ عاملی، اعم از ضوابط و روابط، برای تقلیل و تخفیف عذاب از تبهکار مؤثر نیست و
۴۰۱

بر همین اساس خدای سبحان به طور مکرر اموری را که گمان کفایت آن می‌رود به صراحت نفی می‌کند؛ بنابراین، در قیامت هیچ کس از دیگری کفایت نمی‌کند و هیچ کاری، اعم از کسب، خرید و فروش، عِدل‌گیری و فدیه و عوض دادن، ایثار و حتّی کمک عاطفی از کسی ساخته نیست.
در آن روز، تبهکار گرفتار کار خویش است و نه تنها برای دیگری که برای خود نیز نمی‌تواند کاری از پیش ببرد، بلکه به امید رهیدن از عذاب در آرزوی فدا کردن دیگران است. انسان وارسته و پرهیزکار نیز مأذون نیست برای دیگری کاری کند؛ از این رو شفاعت شافعان نیز که به اذن خداوند شفاعت می‌کنند به حال تبهکار نافع نیست، مگر آنان‌که دارای دینی مرضی و خداپسند بودند. چون در این‌حال ممکن است برخی از شافعان مأذون شوند تا از این مرضی‌الدین‌ها شفاعت کنند.

تفسیر

ظرف ظهور حق
واژه‌های «یوم» و «یومئذ» در قرآن کریم نوعاً درباره قیامت به کار رفته و گاه بر غیر قیامت نیز اطلاق شده است. مقصود از «یوم» آنجا که ناظر به قیامت است، روزِ در برابر شب یا مجموع شبانه‌روز نیست؛ زیرا آنگاه که بساط شمس و قمر آسمان و زمین درهم پیچیده شد لیل و نهاری نیست تا شبی در برابر روز وجود داشته باشد. واژه «روز» در این کاربرد به معنای «ظرف ظهور حق» است؛ ﴿ذلک الیوم الحق) ۱ نه روز در برابر شب یا مجموع شب و روز،
^ ۱ – ـ سوره نبأ، آیه ۳۹٫
۴۰۲

و اگر طول آن روز زمانی برابر با هزار یا پنجاه هزار سال ذکر شده؛ ﴿إنّ یوماً عند ربّک کألف سنهٍ ممّا تعدّون) ۱ ﴿تعرج الملائکه و الروح إلیه فی‏یوم کان مقداره خمسین ألف سنه) ۲ مراد طولانی بودن آن مدّت و ناظر به کثرت و امتداد است، نه اینکه با سپری‏شدن آن پنجاه هزار سال غروب پدید آید و شب فرا رسد. گواه مطلب این است که برای اهل تقوا همان پنجاه هزار سال به اندازه زمانِ گزاردن یک نماز واجب است؛ «…والذی نفس محمدٍ بیده إنّه لیخفّف علی المؤمن، حتی یکون أخف علیه من صلاهٍ مکتوبهٍ یصلیها فی الدنیا» ۳ در آنجا نور از آنِ خود انسان است؛ از این رو اگر انسان نورانی بود برای همیشه در روشنی به منزله روز، وگرنه برای همیشه در تاریکی به مثابه شب است؛ زیرا آن کس که نور ندارد از نور دیگری نیز نمی‌تواند استفاده کند ۴ .

تنهایی انسان در قیامت
گاهی ممکن است خَلْفِ طالح به سیره سَلَف صالح مغرور شود و برای رهایی از کیفر تلخ گناه خود به آن بسنده کند و اقبال تبار و نیای محقِّق و متعبد خویش را کفّاره اِدبار خود تلقی کند، یا سنگینی بار گناه خود را با شفاعت آنان تخفیف دهد. در چنین فضای موهومی از طرف خدای سبحان حکم عدم فدیه و نصرت و شفاعت ارائه شد که برخی از آنها هیچ‏گاه وجود ندارد و بعضی فی‌الجمله موجود است ولی به حال آنها نافع نیست.
در آن روز که همه به «الله» بازمی‌گردند؛ ﴿و اتّقوا یوماً ترجعون فیه
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۴۷٫
^ ۲ – ـ سوره معارج، آیه ۴٫
^ ۳ – ـ بحارالأنوار، ج۷، ص۱۲۳٫
^ ۴ – ـ سوره نور، آیه ۴۰٫
۴۰۳

إلی‌الله) ۱ و بر اثر طولانی و دردناک و پرخطر بودن، سنگین و دشوار و با عسرت است؛ ﴿إنّ هؤلاء یحبّون العاجله و یذرون وراءهم یوماً ثقیلاً) ۲ ﴿فذلک یومئذ یوم عسیر٭ علی الکافرین غیر یسیر) ۳ به گونه‌ای که خردسالان را پیر می‌کند؛ ﴿یوماً یجعل الولدان شیباً) ۴ هیچ کس به فکر دیگری نیست و احدی کار دیگری را انجام نداده، از او کفایت نمی‌کند؛ ﴿و اتّقوا یوماً لاتجزی نفس عن نفس شیئاً﴾؛ زیرا آن کس که وارسته نیست گرفتار کار خویش است و باید از خود دفاع کند؛ ﴿یوم تأتی کلّ نفس تجادل عن نفسها و توفّی کلّ نفس ما عملت) ۵ و آن که وارسته است بدون اذن خدا برای دیگری کاری نمی‌کند و خدای سبحان در برخی از مواقف هیچ‌گاه اذن نمی‌دهد.
توضیح اینکه نظام حاکم بر قیامت نظامی فردی است، نه جمعی. در آن روز انسان باعقیده، اخلاق، اعمال و گذشته خود محشور است؛ نه در آن روز می‌تواند کاری انجام دهد و نه در آینده؛ ﴿یوم تجد کلّ نفس ما عملت من‏خیر محضراً) ۶
قیامت در عین حال که «یوم الجمع» است «یوم الفصل» نیز هست؛ ﴿هذا یوم الفصل جمعناکم و الأوّلین) ۷ یوم الجمع بودن آن از آیاتی، مانند ﴿إنّ
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۸۱٫
^ ۲ – ـ سوره انسان، آیه ۲۷٫
^ ۳ – ـ سوره مدثر، آیات ۹ ـ ۱۰٫
^ ۴ – ـ سوره مزمل، آیه ۱۷٫
^ ۵ – ـ سوره نحل، آیه ۱۱۱٫
^ ۶ – ـ سوره آل عمران، آیه ۳۰٫
^ ۷ – ـ سوره مرسلات، آیه ۳۸٫
۴۰۴

الأوّلین و الاخرین٭ لمجموعون إلی میقات یوم معلوم) ۱ و ﴿ذلک یوم مجموع له النّاس و ذلک یوم مشهود) ۲ یوم‌الفصل بودن قیامت از آیاتی مانند ﴿لکلّ امری‏ءٍ منهم یومئذٍ شأن یغنیه﴾ استفاده می‌شود ۳ . در آن روز همه با هم هستند، لیکن چون نظام حاکم نظام فصل است هر فرد از دیگری منقطع است. انسان هرچه اکنون دارد پشت سر می‌گذارد و تنها و فُرادا به صحنه قیامت وارد می‌شود؛ همان‌گونه که وقتی به دنیا آمد تنها بود و چیزی به همراه نداشت؛ ﴿و لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم أوّل مرّه و ترکتم ما خوّلناکم وراء ظهورکم) ۴ ﴿و نرثه ما یقول و یأتینا فرداً) ۵
انسان در دنیا، علل و عوامل و اسباب و امور ظاهری را در اختیار دارد و با آنها در ارتباط تکوینی است. همچنین با اموری ارتباط قراردادی دارد و بر اساس قرارداد و پیمان با آنها مرتبط است. امّا در قیامت همه آن علل و اسباب منقطع است؛ از این رو همه موجودات از آنچه در دنیا با آن پیوسته بودند منقطع هستند؛ ﴿تقطّعت بهم الأسباب) ۶ ﴿فلا أنساب بینهم یومئذ) ۷ و همه تنها می‌آیند؛ ﴿إن کلّ من فی السموات و الأرض إلاّ ءَاتی الرحمن عبداً٭ لقد
^ ۱ – ـ سوره واقعه، آیات ۴۹ ـ ۵۰٫
^ ۲ – ـ سوره هود، آیه ۱۰۳٫
^ ۳ – ـ سوره عبس، آیه ۳۷٫ آن روز به جهاتی دیگر نیز یوم الفصل است؛ مانند اینکه در آن فصل خصومت می‌شود و حاکم عدل علی الاطلاق داوری می‌کند.
^ ۴ – ـ سوره انعام، آیه ۹۴٫
^ ۵ – ـ سوره مریم، آیه ۸۰٫
^ ۶ – ـ سوره بقره، آیه ۱۶۶٫
^ ۷ – ـ سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱٫
۴۰۵

أحصیهم و عدّهم عدّاً٭ و کلّهم ءَاتیه یوم القیمه فرداً) ۱ و مال و پسران به حال انسان نافع نیست؛ ﴿یوم لاینفع مالٌ و لا بنون٭ إلاّ من أتی الله بقلب سلیم) ۲
البته نظام قیامت نیز نظام علّی و معلولی است لیکن همه کارها به دست عله العلل و مسبّب الأسباب است و هیچ کس مالک چیزی نیست. انسان به یک باره از خاک سر برمی‌دارد و هرگز در آنجا مال و مالکیتی نیست، نه اینکه اصل مالکیت هست ولی به حال انسان سودمند نیست؛ ﴿و ما أدریک ما یوم‌الدّین٭ ثمّ ما أدریک ما یوم الدّین٭ یوم لاتملک نفس لنفسٍ شیئاً و الأمر یومئذ لله) ۳ یعنی سالبه به انتفای موضوع است.
مطابق جمله ﴿لاتملک نفس لنفس شیئاً﴾ کسی نمی‌تواند برای دیگری کاری کند. امّا اینکه انسان برای خود نیز نمی‌تواند کار کند از ذیل آیه مبارکه مستفاد است که مطلق امر را از آنِ خدا می‌داند؛ ﴿و الأمر یومئذ لله﴾.
در دنیا تعاون و کارگشایی با تعاون ممکن است؛ هم تعاون بر بِرّ که خدای سبحان به آن امر می‌کند؛ ﴿تعاونوا علی البرّ و التقوی﴾ و هم تعاون بر اثم، که گواه امکان آن، نهی از آن است؛ ﴿و لاتعاونوا علی الإثم و العدوان) ۴ لیکن در قیامت که نظام حاکم بر آن، فردی است چنین امکانی نیست، بلکه تبهکار در آرزوی فداکردن دیگران برای رهایی خویش است؛ ﴿یودّ المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه٭ و صاحبته و أخیه٭ و فصیلته الّتی تؤویه ٭ و من
^ ۱ – ـ سوره مریم، آیات ۹۳ ـ ۹۵٫
^ ۲ – ـ سوره شعراء، آیات ۸۸ ـ ۸۹٫
^ ۳ – ـ سوره انفطار، آیات ۱۷ ـ ۱۹٫
^ ۴ – ـ سوره مائده، آیه ۲٫
۴۰۶

فی‌الأرض جمیعاً ثمّ ینجیه) ۱

نفی کمک عاطفی
در دنیا اگر حلّ مشکل آسیب دیده مقدور کسی نبود و کمک عادی نیز میسور نبود می‌توان با دلجویی و احوال پرسی به آسیب دیدگان کمک عاطفی کرد. امّا در قیامت کمک عاطفی نیز ممکن و مجاز نیست؛ به‌گونه‌ای که دوست گرم و صمیمی انسان نیز حال انسان را نمی‌پرسد؛ ﴿و لایَسئل حمیمٌ حمیماً) ۲ زیرا سائل باید مأذون باشد و خدا این اذن را به او نمی‌دهد. در قیامت اذن سخن‏گفتن به کسی داده نمی‌شود؛ ﴿یوم یأت لاتکلّم نفس إلاّ بإذنه) ۳ و برخی افراد مأذون نیستند حتّی عذرخواهی کنند تا با اعتذار، از خزی و شرم و انفعال درونی خود کاسته، خود را از لحاظ روانی تخلیه و سبک کنند؛ ﴿هذا یوم لاینطقون٭ و لایؤذن لهم فیعتذرون) ۴ زیرا در دنیا نسبت به آنان اتمام حجت شده و راه هرگونه عذری بسته شده است؛ ﴿معذره إلی ربّکم) ۵

نفی معادل‌گیری در قیامت
در قیامت نمی‌توان چیزی را به عنوان معادل عذاب پرداخت و از عذاب رهید؛ خدای سبحان معادل‌گیری را با نفی جنس، به طور مطلق منتفی اعلام کرده است؛ ﴿و لایقبل منها عدلٌ﴾ و در تبیین آن می‌فرماید: اگر همه زمین لبریز از
^ ۱ – ـ سوره معارج، آیات ۱۱ ـ ۱۴٫
^ ۲ – ـ سوره معارج، آیه ۱۰٫
^ ۳ – ـ سوره هود، آیه ۱۰۵٫
^ ۴ – ـ سوره مرسلات، آیات ۳۵ ـ ۳۶٫
^ ۵ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۶۴٫

۴۰۷

طلا و از آنِ انسان تبهکار باشد و نیز چنانچه مالک دو برابر همه آنچه در زمین است باشد و برای رهایی از عذاب بدهد از او پذیرفته نمی‌شود؛ زیرا در قیامت عِدل‌گیری پذیرفته نیست؛ ﴿إنّ الّذین کفروا و ماتوا و هم کفّار فلن‏یقبل من‌حدهم مل‏ء الأرض ذهباً و لو افتدی به أولئک لهم عذاب ألیم و ما لهم من‏ناصرین) ۱ ﴿إنّ الّذین کفروا لو أنّ لهم ما فی الأرض جمیعاً و مثله معه لیفتدوا به من عذاب یوم القیمه ما تقبّل منهم و لهم عذابٌ ألیم) ۲ همچنان که اگر حاضر شود همه خاندان خویش و همه انسانها را فدا کند تا از عذاب برهد جا برای فدیه دادن و ایثار نیست؛ زیرا عذاب آخرت چنان دردناک است که کسی حاضر نیست خود را فدای دیگری کند، بلکه هر کس می‌کوشد دیگری را فدای خود کند؛ ﴿یودّ المجرم لو یفتدی من‏عذاب یومئذ ببنیه٭ و صاحبته و أخیه٭ و فصیلته الّتی تؤویه ٭ و من فی الأرض جمیعاً ثمّ ینجیه) ۳
تذکّر: آنچه درباره عَدْل و فدیه گذشت که از سنخ سالبه به انتفای موضوع است این مطلب را برخی ویژه فن منطق و مورد کاربرد منطقی‌ها دانستند و آن را ره‌آورد فرهنگ و ادبیات یونان پنداشتند و چنین اظهار داشتند که سلب به انتفای موضوع در اصول عربی جایگاهی ندارد ۴ .

حرمان تبهکار از شفاعت شفیعان
خدای سبحان اگرچه ابتدائاً در سیاق دیگر موارد درباره شفاعت نیز با نفی جنس فرمود: در قیامت شفاعت نیست: ﴿یا أیّها الّذین ءَامنوا أنفقوا ممّا
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۱٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۳۶٫
^ ۳ – ـ سوره معارج، آیات ۱۱ ـ ۱۴٫
^ ۴ – ـ التحریر والتنویر، ج۱، ص۶۷۹، با اندکی تغییر.
۴۰۸

رزقناکم من قبل أن یأتی یوم لا بیع فیه و لا خلّه و لا شفاعه) ۱ لیکن پس از آن در چندین بخش و به تدریج با رقیق کردن مسئله، شفاعت در قیامت را به صورت امری یقینی ثابت کرده است؛ در آیه مورد بحث نیز می‌فرماید: شفاعت به حال کسی نافع نیست؛ ﴿و لاتنفعها شفاعه﴾.
این تعبیر گویای آن است که اصل شفاعت محقق است لیکن برخی نمی‌توانند از آن بهره ببرند. این مطلب در جای دیگر چنین بیان شده که اصل شفاعت محقق است لیکن باید به اذن خداوند باشد؛ ﴿یومئذ لاتنفع الشفاعه إلاّ من أذن له الرحمن) ۲ و در آیات دیگر این‌گونه توسعه داده شده که شفیع، کسی است که مالک عهد باشد؛ ﴿لایملکون الشفاعه إلاّ من اتّخذ عند الرحمن عهداً) ۳ و مشفوع له نیز کسی است که دین وی مرضی و خداپسند باشد؛ یعنی مسلمان بمیرد؛ ﴿و لایشفعون إلاّ لمن ارتضی) ۴ ﴿لاتغنی شفاعتهم شیئاً إلاّ من بعد أن یأذن الله لمن یشاء و یرضی) ۵
بنابراین، در قیامت بسیاری، و از جمله پیامبران و اولیای الهی و فرشتگان شفاعت می‌کنند، لیکن به حال هر کسی نافع نیست؛ ﴿فماتنفعهم شفاعه الشافعین) ۶ بلکه شرایطی ویژه دارد.
درخور ذکر است که، هیچ شفیعی برتر از توبه نیست؛ «لا شفیع أنجح
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۵۴٫
^ ۲ – ـ سوره طه، آیه ۱۰۹٫
^ ۳ – ـ سوره مریم، آیه ۸۷٫
^ ۴ – ـ سوره انبیاء، آیه ۲۸٫
^ ۵ – ـ سوره نجم، آیه ۲۶٫
^ ۶ – ـ سوره‏مدّثر، آیه ۴۸٫

۴۰۹

من‌التوبه» ۱ پس بهتر آنکه انسان با شفاعت توبه بمیرد؛ گرچه هرگز نباید در این باره ناامید شد؛ زیرا آخرین شفیع خدای ارحم‌الراحمین است؛ «آخر من یشفع أرحم الراحمین» ۲

ناکارآمدی ابزار دنیوی در قیامت
انسان در دنیا گاهی با ضابطه و گاهی با رابطه مشکل خود را حل می‌کند. امّا در قیامت نه ضوابط کارگشاست تا انسان با خرید و فروش، فدیه و عوض دادن و مانند آن مشکل خویش را حل کند و نه جا برای روابط است تا با دوست یابی و خُلّت مشکل خویش را بگشاید؛ خدای سبحان از همه این موارد با واژه لای نفی جنس، نفی حقیقت فرمود؛ ﴿یا أیّها الّذین ءَامنوا أنفقوا ممّا رزقناکم من‏قبل أن‏یأتی یوم لا بیع فیه و لا خُلّه و لا شفاعه) ۳
روابط ولایی نیز چنین است؛ در قیامت هیچ یک از انواع و انحای ولایت دنیایی اثر ندارد؛ خواه ولایتهای جعلی یا ولایتهای اصلی که خدای سبحان قرار داده است؛ از این رو هیچ ولیّی از ولی خود حمایت نمی‌کند و مولایی از مولای خویش مُغنی نیست؛ ﴿إنّ یوم الفصل میقاتهم أجمعین٭ یوم لایغنی مولی عن‏مولی شیئاً و لا هم ینصرون) ۴ نه ولی از مولّی علیه کفایت می‌کند، نه والد و مولود و ارحام از یکدیگر و نه دوست صمیمی از دوست خود؛ ﴿فالیوم لایملک بعضکم لبعض نفعاً و لا ضرّاً) ۵ ﴿یا أیّها النّاس اتّقوا ربّکم و اخشوا
^ ۱ – ـ بحارالأنوار، ج۶، ص۱۹٫
^ ۲ – ـ علم الیقین، ج۲، ص۱۳۲۵٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۵۴٫
^ ۴ – ـ سوره دخان، آیات ۴۱۴۰٫
^ ۵ – ـ سوره سبأ، آیه ۴۲٫
۴۱۰

یوماً لایجزی والدٌ عن ولده و لا مولود هو جاز عن‏والده شیئاً) ۱ ﴿لن‏تنفعکم أرحامکم و لا أولادکم یوم القیمه یفصل بینکم) ۲ ﴿و لایسئل حمیم حمیماً﴾ و به دلالت قید «شیئاً» که نکره در سیاق نفی و مفید عموم است هیچ کاری حتّی کار عاطفی از کسی ساخته نیست.
این‌گونه آیات، که در آنها مواردِ مظنّه ارتباط و احتمال کفایت به صراحت نفی شده، به منزله تحلیل و تبیین اصل مذکور در آیه مورد بحث است؛ ﴿لاتجزی نفس عن نفس شیئاً﴾. راز عدم کفایت از غیر نیز، چنان که گذشت، این است که هر کس گرفتار کار خویش است، و هیچ کس بدون اذن خدا سخن نمی‌گوید.
بنابراین، در قیامت همه راههای تخفیف عذاب بسته است و هیچ عاملی برای تقلیل عذاب از انسان تبهکار نیست. سخت‌ترین عذابها در دنیا قابل تخفیف است و گاه تحمّل آن، نسبت به برتر از آن اگواراست؛ چنان‌که اصحاب اخدود بر اثر اطمینان به دستیابی به احدی الحسنیین، عذاب را احساس نمی‌کردند یا در صورت احساس، بر آنها گوارا بود. برخی نیز بر اساس خیال باطلی همچون محِقّ پنداشتن خود و درآمدن در شمار قهرمانان و نامداران آینده تاریخ دشواری عذاب دنیا را تحمل می‌کنند. امّا در قیامت، تعذیب شخص، گواه گمراهی اوست و با آشکار شدن بطلان خود، به آینده‌ای امید ندارد؛ بدین‌گونه هم با آتش از بیرون و هم با ندامت از درون می‌سوزد؛ از این رو هیچ‏کس نمی‌تواند مانند خداوند کسی را عذاب کند؛ ﴿فیومئذٍ لایعذّب
^ ۱ – ـ سوره لقمان، آیه ۳۳٫
^ ۲ – ـ سوره ممتحنه، آیه ۳٫
۴۱۱

عذابه أحد) ۱
تذکّر: آیه مورد بحث تنها با اندکی تفاوت، مشابه آیه ۴۸ همین سوره است. تغییر کوتاه و تفاوت اندک آیه ۴۸ و آیه ۱۲۳ در این است که در آیه ۴۸ شفاعت قبل از عدل ذکر شده و در آیه ۱۲۳ بعد از آن، و در آیه ۴۸ قبول، به شفاعت و اخذ، به عدل اسناد داده شده و در آیه ۱۲۳ عنوان قبول به عدل و نفع به شفاعت منسوب شده است. این تنوّع، گذشته از آنکه هر تفنّنی برای زدودن ملال مؤثر است، نکته‌ای دیگر را ممکن است به همراه داشته باشد و آن اینکه گاهی اهتمام به شفاعت است و زمانی اعتنا به عدل و تقدیم هر کدام برای رعایت اهمیّت همان چیزی است که مقدم داشته شده است ۲ . ضمناً این نکته معلوم می‌شود که در ناکارآمدی در معاد فرقی بین دو عنوان یاد شده، یعنی شفاعت و عدل نیست.

بحث روایی

مصداقی از «صَرْف» و «عدل»
قال أبو عبد الله(علیه‌السلام): «العدل الفریضه» ۳
قال أبو عبد الله(علیه‌السلام): «العدل فی قول أبی جعفر(علیه‌السلام) الفداء» ۴
قال اسباط الزطّی؛: قلت لأبی عبد الله(علیه‌السلام): قول الله: «لایقبل الله منه صرفاً و لا عدلاً». قال: «الصَرْف النافله و العدل الفریضه» ۵
^ ۱ – ـ سوره فجر، آیه ۲۵٫
^ ۲ – ـ نیز ر.ک: تسنیم، ج۴، ص۲۲۴٫
^ ۳ – ـ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۷٫
^ ۴ – ـ همان.
^ ۵ – ـ همان.
۴۱۲

بازدیدها: 218

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *