وإذ جعلنا البیت مثابه للناس وأمناً واتخذوا من مقام إبراهیم مصلّی وَعهدنا إلی إبراهیم وإسمعیل أن طهّرا بیتی للطائفین والعاکفین والرکع السجود (۱۲۵)
گزیده تفسیر
کعبه از نعمتهایی است که خدای سبحان خواهان یادآوری آن است. بیت الله، وطن اصلی و مرجع مکرر مردم و دارای امنیتی ویژه و مطلق است؛ آنگونه که احدی نمیتواند ملحدانه نسبت به آن قصد سوء کند.
کعبه مطاف است، و پس از هرطواف، نزدِ مقام ابراهیم، یعنی جای
^ ۱ – ـ سوره حاقّه، آیه ۴۴٫
۵۳۵
ایستادن آن حضرت، نماز بهجا آورده میشود. حضور پیوسته نمازگزاران در این مکان چنان است که گویا نمازگزاردن در آن، ملکه آن مقام است.
خداوند از بنیانگزاران کعبه، یعنی حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) تعهد گرفت که آن را به نحو دفع و رفع برای طائفان، عاکفان، راکعان، ساجدان و نمازگزاران از هرگونه آلودگی ظاهری و باطنی پاک کنند. آنان نیز متعهد شدند که آن را تطهیر کنند. این تعهد نشان آن است که اوّلاً، طواف، عکوف، رکوع، سجده و نماز هرچند با کیفیتی متفاوت پیش از اسلام نیز سابقه داشته است. ثانیاً، عدهای به این اصول متعهد بوده و به انجام دادن این اعمال مبادرت میکردند.
مراد از عاکف در این آیه کسی است که در مسجدحرام در حال اعتکاف، طواف، نماز یا نظر به کعبه است، نه ساکن و اهل مکه.
تفسیر
إذ: «إذ» در این آیه و همچنین دو آیه بعد از آن، ظرف برای «اذکروا»ی مقدر است. البته جمله ﴿اتّخذوا من مقام إبراهیم مصلّی﴾ بنابراینکه امر باشد که خودْ عطف بر «حجّوا» یا «طوفوا»ی محذوف است، در معنا بر این «اذکروا» مقدم و بر این اساس، تقدیر آیه شریفه چنین است: «حجّوا یا طوفوا ﴿و اتّخذوا من مقام إبراهیم مصلّی﴾ واذکروا ﴿إذ جعلنا البیت مثابه للناس و… ﴾. اگر ﴿جَعَلنا﴾ خبر به معنای انشا باشد، عطف ﴿اتخذوا﴾ که انشا است بر آن رواست.
البیت: بیت جایی است که شب اعضای خانواده مثلاً در آنجا به سر میبرند و چون شعرْ اجزای حروف و کلام را در خود جمع میکند بیت نامیده
۵۳۶
میشود ۱ . بیت گاهی از سنگ و گِل و گاهی از پوست و پشم و مُو ساخته یا بافته میشود؛ ﴿…جَعَل لکم من جلود الأنعام بیوتاً تستخفونها) ۲ «البیت» هرگاه در قرآن کریم به صورت مطلق ذکر شود، مراد از آن، از باب عَلَم بالغلبه، کعبه است. در قرآن کریم، این کلمه بیشتر به صورت «البیت» و بدون هیچگونه وصفی درباره کعبه به کار رفته است؛ در پارهای موارد نیز با وصف «حرام» ۳ «محرَّم» ۴ یا «عتیق» ۵ آمده است. کعبه در دوران جاهلیت به «بیت» معروف بود.
اضافه «بیت» به «الله» (بیتالله) یا به ضمیر متکلمی که مراد از آن خدای سبحان است (بیتی)، اضافه تشریفی و نشان شرافت خاص آن مکان مقدس است. نظیر اضافه، ناقه به خدا (ناقهالله) و مانند اضافه ماه رمضان (شهرالله) در حالی که خدا منزّه از زمان و مکان است. بر این اساس، از دو تعبیر «بیتی» و «بیتالله»، تعبیر نخست، اشرف از دومی است.
مثابه: «ثوب» به معنای بازگشت شیء به حالت آغازین آن یا رجوع به حالتی است که برای چیزی تقدیر و پیشبینی شده است. لباس را نیز ازاینرو «ثوب» میگویند که مواد خام رشته شده به حالتی که مقصود اصلی از بافتن است (جامه) بازمیگردد. پاداش کار را نیز به این سبب «ثواب» میگویند که انسان ثوب عملی که خود آن را بافته است دربر میکند و به صاحب خود
^ ۱ – ـ تفسیر تبیان، ج۱، ص۴۵۲٫
^ ۲ – ـ سوره نحل، آیه ۸۰٫
^ ۳ – ـ سوره مائده، آیه۲٫
^ ۴ – ـ سوره ابراهیم، آیه۳۷٫
^ ۵ – ـ سوره حجّ، آیه۲۹٫
۵۳۷
بازمیگردد ۱ . این لباس گاهی «حریر» و «استبرق» فراهم آمده از اعمال صالح و گاه «قطران» منسوج از گناهان است. ثواب اگرچه بیشتر درباره پاداش کارهای خیر به کار رفته، لیکن درباره کیفر گناه و شرّ هم استعمال شده است؛ ﴿هل ثوّب الکفار ما کانوا یفعلون) ۲ ﴿قل هل أنبئکم بشرّ من ذلک مثوبه عندالله) ۳
چون در مشتقات ماده «ثوب» به گونهای معنای رجوع به اصل لحاظ شده، «ثابَ» به «رَجَعَ» معنا میشود و بر این اساس «مَثاب» به معنای «مرجع» است؛ بدین معنا که بیتاللهالحرام، وطن اصلی و مرجع مکرر مردم است ۴ .
والعاکفین: عاکف از ماده «عکوف» و عکوف به معنای «اعتکاف» است؛ یعنی به کاری رویآوردن و بر آن ملازمت و مواظبت داشتن و از آن منصرف نشدن ۵ .
مقصود از «عاکفین» در آیه مورد بحث، گروهی هستند که در مسجد حرام و مقابل کعبه در حال اعتکاف یا نگاه و زیارت کعبهاند.
برخی مفسران، مراد از «عاکفین» را نمازگزاران در حال قیام دانستهاند: زیرا حالت رکوع و سجود هم در آیه مورد بحث و هم در آیه شریفه ﴿طهّر بیتی
^ ۱ – ـ مفردات راغب، «ث و ب».
^ ۲ – ـ سوره مطففین، آیه۳۶٫
^ ۳ – ـ سوره مائده، آیه۶۰٫
^ ۴ – ـ حرف «ه» در مثابه، تایمبالغه است؛ نظیر نسّابه و علّامه؛ گرچه برخی احتمال تأنیث آن را مردود ندانستهاند(الجامع لأحکام القرآن، ج۱، الجزء الثانی، ص۱۰۶) و مثاب و مثابه را همانند مقام و مقامه تلقی کردهاند که به لحاظ موضعْ مثاب و مقام و به لحاظ بقعهْ مثابه و مقامه اطلاق میشود(جامعالبیان، ج۱، ص۵۸۱).
^ ۵ – ـ ر.ک: العین ومقاییس اللغه والمصباح المنیر، «ع ک ف».
۵۳۸
للطائفین والقائمین والرّکع السّجود) ۱ بیان شده، اما حالت قیام، تنها در آیه دوم و به جای «عاکفین» آمده است و این قرینه است بر اینکه مراد از عاکفین در آیه نخست، «قائمین» است ۲ .
باید توجه داشت که اوّلاً، دو حالت مزبور، یعنی عکوف و قیام، به نحو اثبات است، نه اثبات و نفی؛ ازاینرو با یکدیگر تنافی ندارد تا یکی بر دیگری حمل شود. ثانیاً، عناوین «الرّکع السّجود» و «القائمین» که در آیات مذکور آمده به نماز طوافکننده یا نمازگزاران دیگر در کنار کعبه اختصاص ندارد؛ زیرا همه نمازگزاران به طرف کعبه رو میکنند؛ چنانکه در حالتهای گوناگون عبادی دیگر نیز رو به آن دارند و شعار آنان در حال حیات و ممات، «الکعبه قبلتی» ۳ است.
تذکّر: کلمه ﴿الطائفین﴾ و ﴿العاکفین﴾ به صورت جمع سالم ﴿والرکّع﴾ و ﴿السجود﴾ به صورت جمع مکسر و نیز تفاوت رکّع و سجود، با اینکه سجّد بر وزن رکّع استعمال شده، برای تفنّن در تعبیر است.
تناسب آیات
در تناسب آیه قبل گذشت که آیه ۱۲۴ مطلع مجموعهای از آیات است که سلوک عملی حضرت ابراهیم و فرزندان پیامبر او را ترسیم میکند. در این آیه به یکی از جلوههای توحیدی آن سلوک و نشانههای حرکت ابراهیم در خط عبودیت و وظیفه، اشاره میکند؛ ﴿وإذ جعلنا البیت مثابه للناس وأمناً﴾.
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۶٫
^ ۲ – ـ تفسیر تبیان، ج۱، ص۴۵۵؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۱، الجزء الثانی، ص۱۰۹٫
^ ۳ – ـ بحارالأنوار، ج۶، ص۱۷۵ و ۲۲۹ و ۲۳۷٫
۵۳۹
سپس به جایگاه قدم مبارک ابراهیم اشاره میکند و به نماز گزاردن در این جایگاه فرمان میدهد.
آنگاه از پیمان ویژهای که از حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل نسبت به تطهیر این بیت شریف گرفته شد سخن به میان میآورد.
در این آیه با یادآوری نعمت بزرگ خانه خدا و مأمن و مرجع قرارگرفتن آن برای همه مردم و نیز با یادآوری مقام ابراهیم و دعوتی که آن حضرت بر روی این مقام نسبت به حج، یا فداکاری که نسبت به بالا بردن پایههای کعبه داشت، تعریضی است نسبت به یهود و نصارا و مشرکان که برای آن ابرمرد تاریخ احترام قائلاند ولی از آیین توحیدی او منحرف شدهاند و نیز تذکّری است نسبت به رسول مکرّم و اینکه دعوت آن حضرت به توحید و زدودن مظاهر شرک ریشه در ملّت توحیدی ابراهیم دارد و چون فضایلی که در سیاق هم قرار دارد و هر یک از آنها عظمت حضرت ابراهیم(علیهالسلام) را ارائه میکند هیچ تقدمی از جهت درجه وجودی ندارد، ازاینرو بدون حرف ترتیب نظیر «فاء» و «ثم» بازگو شد.
نعمت کعبه
در قرآن کریم به نعمتهای ظاهری فراوانی اشاره شده است و با اینکه بعضی از آنها حیاتی است اما خدای سبحان از آنها با اهمیت یاد نکرده و یادآوری و توجه خاص به آن را تذکّر نداده است. خداوند در مقام تبیین نعمتهای مهم، فرمان میدهد که «به یاد این نعمت باشید»؛ ﴿اذکروا نعمتی التی… ) ۱ ﴿اذکروا نعمه الله علیکم… ) ۲ و…. کعبه نیز به این لحاظ که قبله و مطاف
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیات۴۰ و۴۷ و ۱۲۲٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه۲۳۱؛ سورهآلعمران، آیه۱۰۳؛ سوره مائده، آیات۷ و۱۱ و ۲۰؛ و….
۵۴۰
مسلمانان است، همچنین با توجه به ویژگیهای فراوان دیگر آن، از نعمتهای بسیار مهم خداوند است و ازاینرو خدای سبحان خواهان یادآوری و متذکربودن به خصوص آن است؛ ﴿إذ جعلنا البیت مثابه للناس… ﴾؛ چون «إذ» به «اذکروا»ی محذوف متعلق است.
رجوع به کعبه
مثاب و مرجع جایی است که انسان از آنجا آمده و به آن بازمیگردد. از اینکه کعبه، مرجع مکرر مردم معرفی شده؛ ﴿و إذ جعلنا البیت مثابه للناس﴾ معلوم میشود که ملجأ و وطن اصلی مردم، کعبه است و کسی که خود را رو به کعبه قرار میدهد یا به سوی آن میرود به اصل خود رجوع میکند. این رجوع، گاه از نزدیک و به صورت حج و زیارت انجام میگیرد و گاه از راه دور و در دعا و نماز و دیگر حالات رویکرد به کعبه محقق میشود؛ پس حالت اصلی انسانها رجوع به کعبه است و کسی که از کعبه منصرف است، از حالت اصلی خود برگشته است؛ زیرا کعبه مظهر فطرت توحیدی انسان است؛ ازاینرو مرجع عمومی است و علاقه و اشتیاق دلهای مردم به آن به گونهای است که حتی پس از بارها تشرّف همچنان علاقهمند به بازگشت به آنجا هستند.
از «مثابه» معنایی دیگر نیز ممکن است استظهار شود و آن اینکه کعبه مرجع همه مسلمانان در تمام مدت شبانهروز است. ارتباط مستمر و مستقیم مسلمانان با کعبه به گونهای است که جز در مواردی اندک که در آنها رو یا پشت به کعبه بودن حرام یا مکروه است، در سایر حالات و شئون، حتی در حال احتضار و دفن، روبه کعبه بودن یا متعین است یا راجح؛ چنانکه بهترین نوع نشستن آن است که روبه قبله (کعبه) باشد: «خیر المجالس ما استُقْبِلَ به
۵۴۱
القبله» ۱ بنابراین، فرمان به تطهیر و حفظ طهارت ظاهری و باطنی بیتاللهالحرام، به لحاظ توجه و ارتباط مستمر مردم در زندگی و هنگام مرگ با آن است.
شایان گفتن است، چنانکه از تعبیر ﴿للناس﴾ برمیآید، کعبه مرجع و بازگشتگاه عموم مردم و مأمن توده انسانهاست؛ ﴿وإذ جعلنا البیت مثابه للناس وأمناً﴾ و وحدت مرجع زمینه اتحاد راجعان را فراهم میکند. شرح بیشتر این مطلب در مبحث اشارات (دهمین ویژگی کعبه) خواهد آمد.
تذکّر: فخر رازی از عنوان ﴿مثابه﴾ که رجوع را میفهماند و تکرّر آن را تداعی میکند، وجوب عمره مفرده را استظهار کرده و معترف است که اکثر مفسّرانِ ویژه احکام قرآن و مسائل فقهی آن بر چنین استدلالی نقد دارند و دلالت آیه بر وجوب عمره مفرده را نمیپذیرند ۲ . البته تفصیل آن برعهده فن فقه است.
امنیت کعبه
کعبه از بارزترین مصادیق «بیوت» در آیه شریفه ﴿فی بیوت أذن الله أن ترفع) ۳ است؛ از اینرو خداوند از آن صیانت کرده و آن را رفیع نگاه خواهد داشت؛ آنسان که احدی نمیتواند ملحدانه درباره کعبه که قبله و مطاف مسلمانان است قصد سوء و ستم کند؛ ﴿ومن یرد فیه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب ألیم) ۴ خدای سبحان در فیضی ابتدایی کعبه را امن قرار داد؛ ﴿وإذ جعلنا
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۰۹٫
^ ۲ – ـ تفسیر کبیر، ج۳، ص۵۰٫
^ ۳ – ـ سوره نور، آیه۳۶٫
^ ۴ – ـ سوره حج، آیه۲۵٫
۵۴۲
البیت مثابه للناس وأمنا﴾. این امنیت، غیر از امنیت مکه است که خداوند در اجابت دعای حضرت ابراهیم(علیهالسلام ۱) آن را برقرار ساخت ۲ ؛ زیرا مکه، که از آن به «شهر امن» یاد شده؛ ﴿وهذا البلد الأمین) ۳ و ساکنان آن دراماناند؛ ﴿ءَامنهم من خوف) ۴ ، ممکن است در مقاطعی از زمان، امنیت و آرامش از آنجا سلب شود. اما امنیت کعبه به عنوان قبله و مطاف، امنیتی ویژه و مطلق است؛ چنان که اگر کسی از روی الحاد، قصد تعدی و تجاوز به این مأمن الهی کند مشمول تهدید رعبآور و تحدید هراسزای الهی است؛ ﴿ومن یرد فیه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب ألیم) ۵ این آیه ناظر به امنیت تکوینی خصوص کعبه است، نه امنیّت تشریعی که تخلفپذیر باشد و نه امنیت تکوینی شهر مکه یا محدوده حرم.
البته کعبه، به لحاظ تشریع نیز امن است؛ از جمله شواهد این امنیت تشریعی آن است که، پناهجوی به کعبه از امنیت برخوردار است؛ ﴿و من دخله کان ءَامناً) ۶ اگر مجرمی به کعبه پناه برد و در آن متحصن شد، تعرض به او و اجرای حدّ الهی بر او در کنار کعبه جایز نیست، بلکه برای وادار ساختن او به خروج میتوان او را از نظر آب و غذا در تنگنا قرار داد. مگر کسی
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۲۶؛ سوره ابراهیم، آیه ۳۵٫
^ ۲ – ـ سوره قصص، آیه ۵۷؛ سوره عنکبوت، آیه ۶۷٫
^ ۳ – ـ سوره تین، آیه۳٫
^ ۴ – ـ سوره قریش، آیه۴٫
^ ۵ – ـ این آیه بدین معنا نیست که فقط کسی که در مکه ستم کند، به عذاب دردناک گرفتار میشود؛ زیرا در غیر مکه نیز اگر کسی ظلم کند گرفتار عذاب الیم میشود. همچنین منظور از این ظلم، ظلم فردی مشخص به شخص دیگر نیست.
^ ۶ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۷٫
۵۴۳
که حرمت حرم را پاس نداشته و در آنجا به علم و عمد از حدود الهی تعدّی کرده باشد، که به دلیل ﴿الحرمات قصاص) ۱ از شمول امنیت و حکم مزبور مستثناست و برای او در کنار کعبه حرمتی نیست.
تذکّر: بیت (کعبه) سبب اَمن است نه خود اَمن، و اَمن قرار دادن کعبه از یک نظر مبالغه است؛ نظیر عدل قرار دادن زید در «زید عدلٌ» و به سبب آن شهر مکه و محدوده حرم امن بود؛ ﴿أولم یروا… یتخطّف الناس من حولهم) ۲ مقصود از بیت (کعبه) گاهی خصوص کعبه است؛ مانند مواردی که احکام قبله، مطاف و برخی از آثار دیگر بیان میشود و گاهی بیت گفته میشود و مقصود تمام حرم است، بلکه اصلاً خود کعبه منظور نیست؛ مانند: ﴿هدیاً بالغ الکعبه) ۳ در حالی که ذَبْحِ قربانی در کعبه یا در مسجد حرام جایز نیست و مقصود حرم است، و در آیه مورد بحث چون بیت به «اَمْن» متصف شد و اَمْن صفت حرم است؛ ﴿أنّا جعلنا حرماً ءَامنا) ۴ که در پاسخ حضرت ابراهیم(علیهالسلام)؛ ﴿رب اجعل هذا البلد ءَامناً) ۵ نازل شد، پس مقصود از بیت حرم است و مصحّح چنین اطلاقی همان است که حرمت حرم به برکت کعبه است ۶ .
نماز در مقام ابراهیم
مقام سنگی است که اثر پای مبارک حضرت ابراهیم(علیهالسلام) را به صورت اعجازی در
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه۱۹۴٫
^ ۲ – ـ سوره عنکبوت، آیه ۶۷٫
^ ۳ – ـ سوره مائده، آیه ۹۵٫
^ ۴ – ـ سوره عنکبوت، آیه ۶۷٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۱۲۶٫
^ ۶ – ـ تفسیر کبیر، ج۳، ص۵۰، با اندکی تغییر.
۵۴۴
خود نگه داشته است. این سنگ که از برجستهترین آیات بَیّنِ الهی در مکه است چگونگی شکلگیری آن مورد اختلاف است. وجوه محتمل در این باره عبارت است از:
۱٫ ابراهیم خلیلالرحمان هنگام بالا بردن دیوارهای کعبه روی آن میایستاده است ۱ .
۲٫در سفر دوم آن حضرت به مکه، هنگامی که به تقاضای همسر حضرت اسماعیل از مرکب خود پیاده شده پا بر روی این سنگ گذارده است ۲ .
۳٫آن حضرت هنگام امتثال فرمان ﴿وأذّن فی الناس بالحجّ) ۳ بر فراز این سنگ رفته و مردم را به حج فرا خوانده است ۴ .
به هر تقدیر، اصل پاگذاشتن آن حضرت بر سنگ صَلد و سخت و فرورفتن جای پای مبارک وی و ماندن اثر پا در آن سنگ، مسلّم است و همین را معجزه آن حضرت تلقی کردهاند ۵ . از انس بن مالک نقل شده که من اثر انگشتان و گودی قدم را در سنگ دیدم، لیکن بر اثر مسح دستهای مردم ساییده و صاف شده است ۶ . گاهی مقام ابراهیم بر خود کعبه اطلاق میشود ۷ .
کعبه، مطاف و قبله است؛ ازاینرو نمازگزاران سراسر جهان و نیز زائران کعبه پس از طواف بر گرد آن، در کنارش نماز میگزارند. مصلاّی نمازِ طواف، مقام ابراهیم است. امر به طواف در آیه شریفه ﴿ولیطّوّفوا بالبیت
^ ۱ – ـ روضه المتقین، ج۴، ص۱۱۴٫
^ ۲ – ـ مجمع البیان، مج۲۱، ص۳۸۴٫
^ ۳ – ـ سوره حجّ، آیه۲۷٫
^ ۴ – ـ بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۸٫
^ ۵ – ـ تفسیر تبیان، ج۱، ص۴۵۲؛ تفسیر کبیر، ج ۳، ص۵۰ و….
^ ۶ – ـ التحریر والتنویر، ج۱، ص۶۸۱٫
^ ۷ – ـ همان.
۵۴۵
العتیق) ۱ و دستور نماز طواف در آیه مورد بحث آمده است: ﴿واتّخذوا منمقام إبراهیم مصلّی﴾؛ بر این اساس، این جمله عطف بر «حجّوا» یا «طوفوا»ی محذوف است.
تعبیر ﴿واتّخذوا من مقام إبراهیم مصلّی﴾ نشان حضور پیوسته و مداوم نمازگزاران در آن مقام است؛ چنان که گویا این ویژگی ملکه آن مقام است؛ زیرا «مصلا» به صورت ملکه به مکانی گفته میشود که دائماً در آن نماز خوانده شود. کعبه از آن جهت که مرجع انسانهاست و مراجعه به آن فراوان است قهراً طواف بر گرد آن نیز بسیار خواهد بود و چون پس از هر طواف، نماز طواف بهجا آورده میشود و خدای سبحان جای ایستادن حضرت ابراهیم را جایگاه نماز قرار داد، آنجا «مصلا» میشود.
بر اساس روایات اهلبیت(علیهمالسلام)، نماز طواف باید پشت مقام ابراهیم یا کنار آن بهجا آورده شود؛ از اینرو نماز در جلوی مقام، به گونهای که مقام پشتسر نمازگزار قرار گیرد تجویز نشده است؛ زیرا تقدم بر مقام، به گونهای که مقامْ مأموم فرض شود، هتک حرمت آن محسوب است.
تذکّر: برخی، ﴿اتخذوا﴾ را فعل ماضی دانستهاند. در اینحال مخصوص عصر حضرت ابراهیم میشود و عدّهای چنانکه معروف است آن را صیغه امر تلقی کردهاند، در اینحال دو وجه دارد: یا امر به حضرت ابراهیم و پیروان اوست، یا امر به حضرت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مؤمنان به وی. بنابر وجه اول صدر و ساقه آیه منسجم است و بنابر وجه دوم، جمله ﴿اتخذوا﴾، معترضه خواهد بود؛ زیرا مسبوق و ملحوق به جریان حضرت ابراهیم است.
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه۲۹٫
۵۴۶
تطهیر ظاهری و باطنی کعبه
طهارت پایه کعبه است و همانطور که وجود پایه در حال حدوث بنا و بقای آن ضروری است و هرگز بنا بدون پایه به وجود نمیآید، چنانکه اگر پایه ویران شد بنا باقی نمیماند، تأمین طهارت کعبه نیز در آغاز به حضرت ابراهیم به عنوان مسئول اصلی تأسیس آن ارجاع شد؛ ﴿…طهّر بیتی… ) ۱ و تأمین آن در مرحله بقا به حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) واگذار شد؛ ﴿… طهّرا بیتی﴾.
از اینجا سرّ تطهیر قبل از وجود و راز اِفراد خطاب و نیز سرّ دستور تطهیر بعد از وجود و راز تثنیه خطاب معلوم میشود.
خدای سبحان از بنیانگذاران کعبه، یعنی حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) تعهد گرفت که آن را پاک کنند؛ ﴿وعهدنا إلی إبراهیم وإسمعیل أن طهّرا بیتی﴾. و چون حذف متعلق نشان عموم است از آیه مورد بحث برمیآید که باید حریم کعبه از درون و بیرون و فضای حرم آن که پیوسته و وابسته به آن است از هر رجس و رجزی پاک شود؛ خواه از سنخ رجس ظاهری یا رجز باطنی؛ بنابراین، مشرکان براساس ﴿إنما المشرکون نجس) ۲ حق ورود به حرم امن آن را ندارند و پاکاناند که عهدهدار اداره آناند؛ ﴿وما کانوا أولیاءَهُ إنْ أولیاؤُهُ إلاالمتقون) ۳
حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) با فرمان الهی متعهد شدند که بیتحرام را به نحو دفع و رفع، تطهیر کنند؛ یعنی هم آثار شرک برجامانده از دیگران را از آن ازاله کنند و هم نگذارند که آثار شرک و انحراف جدید در آن رسوخ کرده،
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۶٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۲۸٫
^ ۳ – ـ سوره انفال، آیه ۳۴٫
۵۴۷
نمایان شود؛ از اینرو نخستین اقدام اسلام پس از پیروزی بر الحاد و بتپرستی، تطهیر کعبه به دستور رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و به دست امیرمؤمنان علیبنبیطالب(علیهالسلام) از لوث بتها و آلودگی وثنیت بود.
در قرآن کریم، عنوان تطهیر همانگونه که درباره پاکیها و پاککنندههای ظاهری به کار رفته، مانند: ﴿وینزل علیکم من السماء ماءً لیطهرکم به) ۱ و ﴿أنزلنا من السماء ماءً طهوراً) ۲ درباره طهارت معنوی و غیر ظاهری نیز استعمال شده است؛ مانند اینکه هدف از تشریع تیمم، تطهیر انسان بیان شده است: ﴿…فتیمّموا صعیداً طیباً… ولکن یرید لیطهّرکم… ) ۳ روشن است که هدف از ایجاب تیمم نظافت ظاهری نیست؛ بلکه تماس صورت و دستان با خاک به عنوان عملی عبادی، عامل تواضع و خاکساری و سبب پاک شدن از غرور و مانند آن است؛ نظیر تراشیدن موی سر که زینت محسوب میشود با قصد قربت در منا. همچنین در مسائل مالی، پرداخت زکات با قصد قربت، سبب تطهیر انسان از آلودگی تعلق به مال بیان شده است: ﴿خذ من أموالهم صدقه تطهّرهم وتزکّیهم بها) ۴
از فرمان خدای سبحان به حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) درباره تطهیر بیتحرام برای نمازگزاران و طوافکنندگان؛ ﴿طهّرا بیتی للطائفین والعاکفین والرکع السجود﴾ از راه تعلیق حکم بر وصف، که مشعر به علیت است، چنین برمیآید که طهارت این خانه و توجه به این پاکی برای آن است که نمازگزاران و
^ ۱ – ـ سوره انفال، آیه۱۱٫
^ ۲ – ـ سوره فرقان، آیه۴۸٫
^ ۳ – ـ سوره مائده، آیه۶٫
^ ۴ – ـ سوره توبه، آیه۱۰۳٫
۵۴۸
طوافکنندگان را تطهیر کند؛ پس اگر زائر خانه خدا و طوافکننده بر گرد آن، طاهر نشود و از آن حرم طاهر و حریم پاک، ناپاک برگردد در حقیقت کعبه را طواف نکرده است، چنانکه نمازگزار ناپاک در واقع به کعبه رو نکرده است؛ زیرا بدون طهارت نمیتوان به سرّ و حقیقت بیتاللهالحرام نایل شد؛ چنانکه بدون طهارت نمیتوان معارف قرآن را دریافت.
خدای سبحان برای بنیانگذاران و نمازگزاران مسجدقبا وصفی بیان کرده که با آن وظیفه اهل مسجد روشن میشود، و آن وظیفه عبارت از تلاش دوستانه برای پاکی و تحصیل طهارت است؛ ﴿فیه رجال یحبّون أن یتطهّروا والله یحبّ المطّهّرین) ۱ پاکی و طهارت، انسان را محبوب خدا میکند و این از عالیترین کمالهای انسانی است؛ زیرا محبّ و دوستدار خدا شدن، پیمودن اوایل راه است. اما محبوب خدا شدن طی بخش بعدی راه است؛ چون محبوب خدا مسیر و مجرای فیض حق میشود و خدای سبحان در مقام فعل، کارهای خود را به وسیله او اجرا میکند.
تذکّر ۱٫ طواف و اعتکاف چون در مسجد انجام میشود، مکان آنها از لحاظ فقهی حتماً باید طاهر باشد، لیکن نماز اگر در مسجد واقع شد مکان آن البته باید طاهر باشد به لحاظ مسجد بودن نه به لحاظ مصلابودن و اگر در غیر مسجد واقع شد فقط مَسْجَد یعنی محل سجده باید طاهر باشد و غیر از آن اگر نجاست سرایتکننده نداشته باشد محذوری ندارد.
۲٫چون تطهیر بیت (کعبه) برای طائفان و عاکفان و نمازگزاران است معلوم میشود آنچه که محدود به بیرون بَیْت نیست مانند طواف، امتثال آن در درون بَیْت جایز است؛ یعنی میتوان در درون کعبه معتکف شد و نیز میشود
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه۱۰۸٫
۵۴۹
در آنجا نماز اقامه کرد. اما طواف چون متقوم به گردش دور کعبه است، نمیتوان در درون آن طواف کرد.
تفصیل بحث قبله در درون کعبه که آیا بین مقابل دَرْ و مقابل دیوار فرق است یا نه، و در صورت عدم فرق آیا بین باز بودن در و بسته بودن آن فرق است، چنانکه شافعی برآنست ۱ ، یا فرق نیست بر به عهده فنّ فقه است.
سابقه کهن برخی عبادات
مستفاد از فرمان خدای سبحان به حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) درباره تطهیر بیتحرام برای طائفان و عاکفان و راکعان و ساجدان؛ ﴿طهّرا بیتی للطائفین والعاکفین والرّکع السّجود﴾، ﴿…والقائمین… ) ۲ دو چیز است: یکی اینکه اصل این گونه عناوین عبادی، یعنی طواف و عکوف و رکوع و سجود و نماز، قبل از اسلام هم سابقه داشته است؛ اگرچه ممکن است در ادوار گوناگون چگونگی انجام آنها متفاوت باشد. دیگر اینکه عدّهای به این اصول متعهد بودهاند و از راه دور شدّ رحال میکردند و به سمت کعبه میرفتند و همسان ساکنان حرم به انجام این اعمال مبادرت میکردند.
مقصود از عاکفان
در مسجدحرام، گروهی در حال طواف، وعدهای مشغول نماز هستند. برخی نیز فقط کعبه را نگاه و زیارت میکنند؛ زیرا نظر به کعبه هم عبادت است ۳ . مراد از عاکفان در آیه مورد بحث، مجاوران در مسجدحرام هستند که در حال
^ ۱ – ـ الجامع لأحکام القرآن، ج۱، الجزء الثانی، ص۱۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره حجّ، آیه۲۶٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۶۳٫
۵۵۰
اعتکاف یا نظر کردن به کعبهاند، نه کسانی که در مکه مقیماند و در آیه شریفه ﴿سواءً العاکف فیه والباد) ۱ مطرح شدند؛ زیرا عاکف در آن به معنای ساکن و اهل مکه است، نه به معنای معتکف یا ناظر کعبه.
اشارات و لطایف
۱٫ ویژگیهای کعبه
برای بیتحرام اوصاف و ویژگیها و مزایایی معنوی بیان شده است که اگر طائفان و زائران بیتالهی به آن خصوصیات آشنا باشند معبود خود را بهتر میشناسند و او را بیشائبهتر میپرستند. چون آیه مورد بحث، از لحاظ تدوین، نخستین آیهای است که در آن از کعبه سخن به میان آمده، به برخی از آنها اشاره میشود:
یکم. تجلّی عرش
آنچه در جهان ماده موجود است اصلی دارد که نزد خداوند محفوظ است؛ ﴿و إن من شیءٍ إلاّ عندنا خزائنه﴾ و از آن اصل برابر هندسهای خاص فرو فرستاده میشود؛ ﴿و ما ننزّله إلاّ بقدر معلوم) ۲ و هرآنچه فرو فرستاده شده نشانه و آینه خداست؛ ﴿الحمد لله المتجلّی لخلقه بخلقه) ۳ چنان که وسیله ارتقا به سوی اوست؛ ﴿ألا إلی الله تصیر الاُمور) ۴ بر همین اساس، اجزای کعبه و ارکان آن
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه۲۵٫
^ ۲ – ـ سوره حجر، آیه ۲۱٫
^ ۳ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸٫
^ ۴ – ـ سوره شوری، آیه ۵۳٫
۵۵۱
نیز اصلی پاک در پیشگاه خدا دارد که از آن اصل طیب نازل شده است ۱ .
گواه این سخنْ روایتی از امام صادق(علیهالسلام) است که درباره راز تربیع کعبه و ساختن آن بر چهار رکن وارد شده و در آن چنین آمده است که کعبه در محاذات بیتمعمور، و بیتمعمور در محاذات عرش واقع است و عرش چهارضلع و رکن دارد و از این رو کعبه نیز مربّع ساخته شده است. آنگاه امام صادق(علیهالسلام) در بیان راز تربیع عرش فرمود: این بدان جهت است که کلماتی که اسلام بر آن بنیان نهاده شده چهارتاست واین کلمات همان تسبیحات اربعه (سُبحان اللهِ والحمد لله ولاإله إلاّ الله والله أکبر) است ۲ .
مفاد کلام بلند و نورانی امام صادق(علیهالسلام) این است که حقیقت تسبیحات اربعه که نظام هستی بر آنها مبتنی است، موجب تحقّق عرش مربّع میشود و تکوّن آن باعث تحقّق بیتمعمور، و بالأخره بیتمعمور باعث تحقّق کعبه در عالم طبیعت میشود؛ یعنی آنچه در عالم طبیعت است الگویی از عالم مثال است، و عالممثالْ خود الگویی از عالم مجرّدات تام است، و عالم مجرّدات تام نیز الگویی از اسمای حسنای الهی است که فوق تمام است. خلاصه اینکه، آن نظام ربّانی به ترتیب درجاتِ وجودی مایه تحقّق نظام عقلی، مثالی و طبیعی است.
با توجه به روایت مذکور، معنای این حدیث که کعبه از جایگاه خویش تا اعماق آسمان، قبله است؛ «إنها قبله من موضعها إلی السماء» ۳ نیز آشکار میشود؛ زیرا اگرچه ظاهر این حدیث بر وجوب رویکرد به این بُعد عمودی به
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۹۴ ـ ۲۹۷ و۳۱۸ ـ ۳۲۲٫
^ ۲ – ـ بحارالأنوار، ج۹۶، ص۵۷٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج۴، ص۳۳۹٫
۵۵۲
عنوان حکم فقهی، دلالت دارد، امّا باطن آن بر ارتباط وجودی میان عوالم طبیعت و مثال و عقل حکایت میکند. البته راهی که پیمودن آن برای نیل به این حقایق ممکن است، همانا تأمل و تدبّر در معارف مستفاد از «تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر» است.
روح پارسای زائران کعبه با امداد الهی و توفیق یافتن تعالی و صعود، به مقام شامخ بیتمعمور و سپس به مقام عرش خواهد رسید؛ ﴿إلیه یصعد الکلم الطیّب والعمل الصالح یرفعه) ۱ و همانطور که تنزل عرش الهی و همچنین بیت معمور به گونه «تجلی» است نه «تَجافی»، ترقی انسان و تعالی او به مقام بالا نیز به صورت «صعود روحانی» و سیر مکانت است، نه «ترقی مکانی و تجافی زمینی»؛ پس اگر زائری این معنای بلند را ادراک نکند و هدف وی از طواف کعبه، تعالی روح نباشد و این خانه را معادل بیت معمور نبیند و این بیت مکعّب را همانند عرش در زمین نیابد به موقعیت والای کعبه راه نیافته است و از قبولی مصطلح علم کلام طرفی نمیبندد؛ گرچه از صحّت و قبول رایج در فنّ فقه برخوردار است.
دوم. پایهگذاری کعبه بر توحید محض
بنیانگذاری و تعیین ابعاد و شکل کعبه به هدایت خدای سبحان بود؛ ﴿وإذ بوأنا لإبراهیم مکان البیت أن لا تشرک بی شیئاً وطهّر بیتی… ) ۲ این آیه بدین معناست که جایگاه کعبه و تعیین مکان و هندسه تأسیسِ آن ضمن رعایت موضع خاص که با هدایت الهی مبیّن شد بر مبنای توحید صرف است که هیچ
^ ۱ – ـ سوره فاطر، آیه ۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۶٫
۵۵۳
شرکی، اعم از شرک جلی و خفی، آن را آلوده نمیسازد.
بنای موحّد هماره آیتِ بَنّای خود خواهد بود. حضرت ابراهیم(علیهالسلام) که در توحید ذوب شده و موحّد محض بود از طرف خداوند یگانه و یکتا مأمور ساختن خانهای شد که خود موظّف بود هیچ شخص یا چیزی را شریک خداوند قرار ندهد و این فرمان توحیدی از مصدر واحد به بنّای موحّد جز اندیشه وحدت و انگیزه اتحاد که برخاسته از خواسته توحیدی ناب است شریک دیگری نخواهد داشت. از اینجا معنای تطهیر بیت قبل از وجود آن معلوم میشود که در بحث تفسیری بازگو شد.
کعبه با این هندسه الهی، موضوع و متعلَّق احکام بسیار و از جمله حج شده است که همه این فروع فقهی در گرو اخلاق صحیح و آن اخلاق صحیح مرهون عقیده سالم توحیدی است.
سوم. ربوبیت خاص الهی نسبت به کعبه
اگرچه خدای سبحان رب العالمین است لیکن ویژگی کعبه و عنایت خاص خداوند به آن، که موجب شده پس از حداقل چهلقرن همچنان پابرجا باشد، چنان است که او خود مستقیماً تدبیر و ربوبیت آن را بر عهده گرفته است؛ ﴿فلیعبدوا ربّ هذا البیت) ۱ از اینرو ممکن نیست اساس کعبه بر اثر حوادث طبیعی یا اجتماعی، سیاسی ازبین برود؛ اگرچه ممکن است بخشی از ساختمان آن بر اثر اینگونه حوادث ویران شود؛ زیرا قبله و مطاف مسلمانان چهاردیواری کعبه نیست، بلکه آن بُعد مخصوصی است که کعبه در آن واقع است وگرنه لازم میآید به هنگام ویرانی بنا بر اثر سیل یا حمله مهاجمانی
^ ۱ – ـ سوره قریش، آیه ۳٫
۵۵۴
همچون حجّاج، اصل قبله از بین رفته باشد. البته این مطلب به اماکن و ابنیه دیگر نقض نمیشود که آنها هم از لحاظ ساختمان ویران میگردند ولی ابعاد فضایی آنها همچنان محفوظ است؛ زیرا علامت حفظ آن بعد خاص درباره کعبه تأمین شده است لیکن درباره ابنیه دیگر تأمین نشد و نمیشود.
چهارم. تأسیس پایههای کعبه بر خلوص ناب
معمار کعبه و ارائهدهنده نقشه و جایگاه آن، خدای سبحان است؛ ﴿وإذ بوّأنا لإبراهیم مکان البیت) ۱ دو پیامبر بزرگ خداوند نیز بنّایی و کارگری آن را بر عهده گرفتند؛ ﴿وإذ یرفع إبراهیم القواعد من البیت وإسمعیل) ۲
ساختن کعبه و بالا بردن پایههای آن، عبادت خالصانهای بود که از سوی ابراهیم خلیلالله و اسماعیل ذبیحالله(علیهماالسلام) انجام گرفت؛ به طوری که این کار را فقط برای خداوند کردند و از احدی خواهان پاداش و سپاسی نبودند؛ ﴿وإذ یرفع إبراهیم القواعد من البیت وإسمعیل ربَّنا تقبَّل منّا إنک أنت السمیع العلیم) ۳ این خلوص تنها در دعای لفظی آنان نبود، بلکه هم، در قلب و جان آنان پنهان و نهفته، و هم در قالَب و بر زبان آنها آشکار و پیدا بوده است.
پایههای کعبه بر اساس خلوص بالا برده شد و به سبب تقوای معمار و بنّا مورد پذیرش خداوند قرار گرفت و چون هندسه کعبه بر توحید، و آبادی آن بر تقوا و خلوص استوار شده، از شرفِ نسبت به خدای سبحان(بیتالله) برخوردار گشت و شجره طوبایی شد که میوههایش در سراسر گیتی به صورت
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه۲۶٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه۱۲۷٫
^ ۳ – ـ همان.
۵۵۵
مساجد و مشاهد مشرفهای درآمده که به اذن خداوند رفیع گشته و سرشار از نام و یاد اوست؛ ﴿فی بیوتٍ أذن الله أن ترفع ویذکر فیها اسمه) ۱
از آنجا که هر اثری جلوه مؤثر آن، و هر مؤثر در اثر خویش متجلّی است، هر وصف ممتازی که در قرآن کریم یا سخنان عترت پاک(علیهمالسلام) درباره شخصیّت برجسته دو پیامآور بزرگ وحی الهی، یعنی خلیل و ذبیح(علیهماالسلام) آمده باشد، برای ترسیم خطوط چهره معنوی کعبه سندی گویاست و به مثابه شرح مصالح ساختمان کعبه است.
بنابراین، همان طور که حضرت ابراهیم(علیهالسلام) یهودی یا نصرانی نبوده، بلکه حنیف و میانهرو و مسلم و منقاد محض و از گزند هر گونه شرک معصوم بوده است، میتوان اوصاف اعتدال و توحید و انقیاد را هندسه کعبه دانست؛ چنانکه در بنای کعبه، خلوص و صفای معماران، ظهور خاص داشت و هندسه آن با قداست «خلوص» آمیخته بود؛ از این رو هر کس به حضرت ابراهیم نزدیکتر و سزاوارتر باشد به پاسداری از کعبه و معماری صوری و معنوی آن شایستهتر خواهد بود و آن گروه، افزون بر پیروان راستین عصر آن حضرت، پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مؤمنان ناب هستند که نه به یهودیت و مسیحیت گرایش داشته و نه از اعتدال عقیده و خُلْق و عمل صالح منحرفاند و نه به شرک اعتقادی، اخلاقی و عملی مبتلایند.
پنجم. مدار پاکی و مطاف پاکان
همانطور که تأسیس کعبه براساس وحی آسمانی و فرمان الهی بود پیراستن آن از هر شرک و آلودگی و تنزیه آن از غبار طغیان و تمرّد نیز براساس وحی و به
^ ۱ – ـ سوره نور، آیه ۳۶٫
۵۵۶
فرمان الهی بود؛ ﴿وطهّر بیتی للطّائفینَ والقائمینَ والرُّکَّع السجود) ۱ حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل(علیهماالسلام) مأمور شدند تا کعبه را از هر پلیدی و آلودگی پالایش و از هر شرک و زشتی پاک کنند؛ ﴿وعهدنا إلی إبراهیم وإسمعیل أن طهّرا بیتی للطّائفین والعاکفین والرُّکَّع السجود﴾. با این میثاق الهی بر طهارت، هیچ مجالی برای پلیدی و آلودگی شرک و مشرک، و زشتی و لوث بت و روث بتپرستی باقی نمیماند، و اگر بعد از آن بزرگواران به دست صنادید جاهلی مجدّداً بتکده شد به دست توانای نَبَوی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و بازوی قدرتمند علوی(علیهالسلام) دوباره تطهیر شد و اگر زمانی به رجس تحجّر و رِجز تَعْضیه دین؛ ﴿الذین جعلوا القران عِضِین) ۲ با شعار مسموم «حسبنا کتاب الله» ملوّث شد، با حضور مردم متدین و متعهد و منتظران واقعی فرج اهلبیت(علیهمالسلام) تنزیه خواهد شد.
همانگونه که قرآن کریم در کتابی است مکنون که جز پاکان بر ظاهر و باطن آن دست نسایند ۳ کعبه پاک را نیز به سبب حجراسودی که در آن است و به منزله دست راست خدایی است ۴ که هر دو دست بیدستی او راست است ۵ ، دستهای آلوده آن را لمس نمیکنند و جز پاکانْ، شخص دیگری بر گِرد آن حقیقتاً طواف نمیکند و در شئون گوناگون زندگی خود آن را فراروی خویش قرار نمیدهد که طیّب از آنِ طیّب است؛ همچنان که خبیث از آنِ خبیث ۶ .
همچنان که قرآن کریم آیینه بیزنگاری است که بیننده، سیمای زیبا یا
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۶٫
^ ۲ – ـ سوره حجر، آیه ۹۱٫
^ ۳ – ـ سوره واقعه، آیات ۷۷ ـ ۷۹٫
^ ۴ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۲۱٫
^ ۵ – ـ بحارالأنوار، ج۵، ص۱۵۹٫
^ ۶ – ـ سوره نور، آیه ۲۶٫
۵۵۷
زشت خود را در آن میبیند، کعبه نیز آیینه بیغباری است که بیننده چهره زیبا یا زشت خود را در آن مینگرد؛ ازاینرو ناپاکانی که به رجس شرک آلوده شده و به لوث طغیان و تمرّد تن داده بودند، هرگز نمیتوانستند کعبه را به عنوان بیت خدایی که منزهِ از حلول در مکان و مبرّای از حصر در زمان و مُقَدَّسِ از نیاز و مُسَبَّحِ از حاجت به چیزی یا کسی است، ادراک کنند و در حریم آن به نماز و نیاز، توفیق یابند؛ ازاینرو عبادتشان در مدار آن به صورت سوتکشیدن و کفزدن ظهور میکرد؛ ﴿وما کان صلوتهم عند البیت إلاّ مُکاءً وتصدیه) ۱
ششم. اصل همه مساجد
همه مساجد فروع کعبه است؛ زیرا هر مسجدی محرابی دارد که به منزله چهره آن است که به سوی کعبه متوجه است ﴿…فولّوا وجوهکم شطره) ۲ پس همه مساجد به پاس کعبه محترم است. خدای سبحان درباره مسجدقبا فرمود: مسجدی که از روز نخست بر پرهیزکاری بنیان شده شایستهتر است که تو در آنجا نمازگزاری؛ ﴿لمسجدٌ أُسس علی التقوی من أول یوم أحق أن تقوم فیه) ۳ با توجه به نکته مزبور، آنچه در این آیه آمده کبرایی کلی است که صغرای آن در آیه شریفه مورد بحث بیان شده و آن اینکه، کعبه بر طهارت بنا نهاده شده است؛ ﴿طهّر بیتی… ﴾ ﴿أن طهّرا بیتی… ﴾؛ بنابراین، کعبه و مسجدحرام که در قرآن کریم به استقرار آن بر طهارت تصریح شده، از همه مساجد شایستهتر است که موحّدان الهی در آن به اقامه ستون دین قیام کنند.
^ ۱ – ـ سوره انفال، آیه ۳۵٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۴۴٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه۱۰۸٫
۵۵۸
هفتم. محور قیام و مقاومت
کعبه، محور قیام و پایداری توده انسانها برای امتثال دستور حق و پرهیز از باطل و ستیز با ظلم و جور است؛ ﴿جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاماً للنّاس) ۱ مراد از قیام در اینجا همان است که در آیه شریفه ﴿قل إنّما أعِظُکُم بواحدهٍ أن تقوموا لله) ۲ آمده است. تکیهگاه و ستون این قیام و مقاومت که عامل قیام مردم و مقاومت آنها در برابر جباران فرومایه است، قوام کعبه و حیات و ادامه امر آن است؛ چنانکه امام صادق(علیهالسلام) فرمود: تا زمانی که کعبه برپاست، دین نیز پایدار است؛ ﴿لا یزال الدین قائماً ما قامت الکعبه) ۳
حیات کعبه، حیات دین است و با حیات دین مردم زندهاند و با خرابشدن و انهدام و ترک کعبه، دین میمیرد و با مرگ دین، مردم نیز خواهند مُرد. مبنای همه این سخنان آیه شریفه ﴿جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاماً للنّاس﴾ است؛ از اینرو امام زمان، قائمآلمحمد(علیهمالسلام) نیز در آغاز قیام جهانی خود، بر کعبه، یعنی محور قیام و قوام جوامع انسانی، تکیه زده، یاران آن حضرت به حضورش میشتابند ۴ .
کعبه برای دین خداوند به مثابه استخوان ستون فقرات انسان است که اگر نیرومند و سالم باشد، مقاومت و ایستادن و رفتن و شتابگرفتن و پیشی گرفتن و… که حصول آنها بر سلامت استخوان ستون فقرات متوقف است،
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۹۷٫
^ ۲ – ـ سوره سبأ، آیه ۴۶٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۱٫
^ ۴ – ـ بحارالأنوار، ج۵۲، ص۱۹۱ ـ ۱۹۲٫
۵۵۹
امکانپذیر خواهد بود. امّا اگر این استخوان ناتوان و سُست باشد، ایستادن و استقامت و سرعت و پیشی گرفتن و دیگر امورِ متوقف بر قیام او محال خواهد بود.
بر این اساس، اگر خانه خدا مهجور واقع شد، ارتباط با مرکز اقتدار بریده میشود و با قطع این پیوند، قیام به «قِسط» و مقاومت دربرابر «قَسط» (ستم وبیداد) غیرممکن میگردد و در این صورت خیر دنیا و آخرت، رخت بربسته و بازداشته میشود؛ زیرا کعبه، به فرموده امام صادق(علیهالسلام)، عامل قیام مردم برای دین و معاششان است ۱ ؛ از همین رو رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: هر کس خواهان دنیا و آخرت است باید این خانه(کعبه) را قصد کند و او را امام و مقتدای خویش قرار دهد و به سوی آن روانه شود؛ «من أراد دنیا وآخره فلیؤمّ هذا البیت» ۲
قرآن کریم، هم کعبه و شئون وابسته به آن را عامل قیام معرفی کرده: ﴿جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاماً للناس) ۳ و هم تواناییهای اقتصادی را عامل قیام دانست: ﴿ولا تؤتوا السفهاء أموالکم التی جعل الله لکم قیاماً) ۴
بنابراین، برای امت اسلامی هم مسئله اعتقادی و امر عبادی کعبه و حجوعمره عامل قیام و قوام جامعه است و هم اقتصاد که امری مادّی است، لیکن در فرهنگ قرآن، این دو همتای هم نیست بلکه، اعتقادْ اصل و زیربناست و اقتصاد، فرع و روبنا است؛ ازاینرو در صورت تزاحمْ اصل بر فرع
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۰٫
^ ۲ – ـ همان، ص۵۸٫
^ ۳ – ـ سوره مائده، آیه ۹۷٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۵٫
۵۶۰
مقدم است.
هشتم. خانه آزاد و محور آزادی
کعبه، بنایی عتیق و ارزشمند و سابقهدار است که هیچگاه تحت تملک و سلطه احدی نبوده، در گستره تاریخ از تطاول طاغوتیان و تناول مالکان و تداول دولتمردان مصون مانده و از اختصاص به شخص یا گروه یا قوم و نژاد یا دولت و حکومت آزاد بوده و هست و خواهد بود؛ چنانکه امام باقر(علیهالسلام) درباره وصف کعبه به «عتیق» فرمود: «هو بیت حرٌّ عتیق من الناس لمیملکه أحد» ۱
کعبه، همانطور که کهنترین و باسابقهترین جایگاه نیایش مردمی است، خانهای عتیق و آزاد از قید سلطه و مالکیت بشری بوده و مملوک هیچ فردی واقع نشده است؛ زیرا گذشته از آنکه خدای سبحان از آغازْ این خانه را به کسی جز خود نسبت نداده؛ ﴿طهّرا بیتی﴾، بنیانگذار کعبه نیز از آن جهت که آن را به فرمان خداوند بنا نهاده، آن را مالک نشده است؛ ازاینرو عرض کرد: ﴿ربّنا إنّی أسکنت من ذرّیتی بوادٍ غیر ذی زرع عند بیتک المحرّم) ۲
پس همچنان که کعبه بر اثر قدمت تاریخی و نفاست خود «عتیق» است، به سبب رها بودن آن از چنگ سلطه هر مالک و آزادی آن از قهر هر سلطانی نیز «عتیق» خوانده میشود؛﴿ولیطّوّفوا بالبیت العتیق) ۳ ثمّ مَحِلّها إلیالبیتِ العتیق) ۴ طواف بر گرد چنین بنایی، که به آزادگی متّصف شده است، درس
^ ۱ – ـ کافی، ج۴، ص۱۸۹٫
^ ۲ – ـ سوره ابراهیم، آیه ۳۷٫
^ ۳ – ـ سوره حج، آیه ۲۹٫
^ ۴ – ـ سوره حج، آیه ۳۳٫
۵۶۱
آزادی و حریّت درونی و بیرونی میدهد و کسانی به زیارت آن نائل میشوند که نه مملوک آز و برده حرص درونی خود باشند و نه بنده مستعمران و مستثمران بیرونی؛ چنانکه معمار آن حضرت ابراهیم هم از آز آزرها معصوم و هم از حرص هوسها مصون بوده است.
همچنین رساندن قربانی به «بیتعتیق» و ذَبْح آن؛ ﴿هدیاً بالغ الکعبه) ۱ در محدوده حرم ﴿ثمّ محلّها إلی البیت العتیق) ۲ درس آزادی از تعلقات میدهد و باعث رهایی فرد از هر بردگی، جز بندگی خدای سبحان که یگانه فضیلت انسان است، میشود. چنین رویکردی به کعبه، انسان را فرشتهمنش کرده، او را از شهوت و غضب و رذایل اخلاقی آزاد میکند.
نهم. مظهر مساوات
کعبه بنیانی الهی است برای همه مردم در گستره تاریخ، بدون آنکه ویژه کسی یا قومی یا عصر یا اقلیمی باشد؛ از اینرو شهری و روستایی، متمدّن و صحرانشین، دورونزدیک، غابر و قادم، همه باید همسان و همتای هم از آن بهرهمند شوند؛ ﴿إنّ الّذین کفروا ویصدّون عن سبیل الله والمسجد الحرام الّذی جعلناه للناس سواءًالعاکف فیه والباد… ) ۳ بنابراین، کعبه و مسجدحرام نمونه بارز مساوات مردمی است.
خدای سبحان برای تعلیم و تمرین برابری و تساوی و تبلور آن، همگان را به سرزمین مساوات فراخوانده؛ ﴿وأذّن فی النّاس بالحجّ یأتوک رجالاً وعلی کلّ
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۹۵٫
^ ۲ – ـ سوره حجّ، آیه ۳۳٫
^ ۳ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۵٫
۵۶۲
ضامرٍ یأتین من کلّ فجٍّ عمیق) ۱ و به طواف در اطراف کعبهای که نسبت به همگان یکسان است، دعوت کرده است. مقصود از دو واژه، ﴿کلّ﴾ در این آیه، دعوت همه افراد مستطیع و برطرف شدن مانع نسبت به همگان است، نه بیش از آن.
پس آنکه بر گرد کعبه و محور مساوات میگردد باید هر گونه امتیاز فردی، نژادی، مالی و مانند آن را از خود بزداید و دیگر نژادها و قومها را چون نژاد و قوم خود بداند، و همچنانکه از طواف اطراف خانه پاک؛ ﴿أن طهّرا بیتی للطائفین﴾ درس طهارت میآموزد، رهآورد او از حضور در تجلیگاه برابری، باید آموختنِ مساوات و پیراستگی از فخر و غرور و برتری طلبی باشد و فرد یا نژادی را بر فرد یا نژادی دیگر راجح نداند، مگر بر مدار تقوا که فضیلتی معنوی است، نه امتیازی مادی.
دهم. مرجع همه انسانها
چنانکه از تعبیر ﴿للنّاس﴾ ظاهر است، کعبه، مرجع و بازگشتگاه عموم مردم و مأمن توده انسانهاست نه خصوص مسلمانان؛ ﴿وإذ جعلنا البیت مثابه للنّاس وأمناً﴾. وحدت مرجع زمینه اتحاد راجعان را فراهم میکند؛ زیرا احساس وحدت مقصد و مأوا وسیله مناسبی برای تضارب آرای راجعان، و تعامل فکری و فرهنگی آنان خواهد بود و همین کار مقدمه مناسبی برای ادراک ضرورت همآوایی است، تا جهانی شدن اسلام و اصول جامعه مهدوی فراهم گردد…؛ گرچه از نظر ملکوتْ هر کسی به هر سمتی رو کند به وجه خدای
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۷٫
۵۶۳
سبحان روآورده است؛ ﴿لله المشرق والمغرب فأینما توَلّوا فثمّ وجه الله) ۱ ﴿هو معکم أینما کنتم) ۲ لیکن از نظر مُلک و قلمرو طبیعت چارهای جز توجّه به یک نقطه مرکزی و تکیهگاه محوری نیست و خدای سبحان کعبه را برای وحدت جهانی آفرید تا همگان با عنایت به اصول ارزشمند توحید از زندگی مسالمتآمیز برخوردار گردند و کانون اجرایی چنین ایدهای فقط کعبه است.
یازدهم. کانون اتحاد
کعبه به دست توانای پیامبری عظیمالشأن بنا شد تا مرکز نشر توحید باشد و هنگامی که در زمان خاتم انبیا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به تجدید بنا نیاز داشت و بعد از چیدن مقداری از دیوار، در نصب حجَراسود، بین قبایل عرب اختلاف شد که این افتخار نصیب چه قبیلهای بشود، همگان حضرت محمّد امین(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را به عنوان خردمندی بیطرف و صاحبنظری بیغرض پذیرفتند، تا داوری او اجرا شود. آن حضرت، دستور داد تا ردایی بگسترانند و حجَراسود را درون آن بگذارند و هر قبیله، گوشهای از آن پارچه را بردارد. آنگاه حجَراسود را به جایگاه ویژه آنآورده و آن حضرت با دست مبارک خود، در محل کنونی آن نصب کرد ۳ . رسولاکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) با این ابتکار خود، مردم را به اتحاد عمومی، فراخوانده است.
بنابراین، در تجدید بنای کعبه و نصب حجَراسود در پرتو راهنمایی خاتم انبیا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) زمینه اختلاف جاهلی قومی و نژادی، تا حدودی برطرف شد و همین ابتکار تاریخی، کعبه را منادی اتحاد و کانون یگانگی معرفی کرد و این وصف
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۱۵٫
^ ۲ – ـ سوره حدید، آیه ۴٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۱۵٫
۵۶۴
ممتاز نیز در ردیف دیگر اوصاف برجسته آن میدرخشد و آن را مدرسه توحید، اتحاد و وحدت میکند؛ زیرا حجَراسود که «دست راست خدا در زمین» است با دست کسی نصب شد که بیعت با او بیعت با خداست و دست بیدستی خدای سبحان بالای دستان بیعتکنندگان است؛ ﴿إنّ الّذین یبایعونک إنّما یبایعون الله یدالله فوق أیدیهم) ۱
دوازدهم. کهنترین عبادتگاه همگانی
نخستین جایگاهی که برای عبادت جمعی و پرستش گروهی اختصاص یافت، کعبه است؛ ﴿إنّ أوّل بیت وضع للنّاس للَّذی ببکه مبارکاً وهدی للعالمین) ۲
پیش از کعبه، خانهها و عبادتگاههای فردی بوده است. اما نخستین خانهای که برای عبادتهای گروهی و جهت هدایت و عبادت همه مردم بنا نهاده شده کعبه است؛ از این رو، حرکتهای اصلاحطلبانه و هدایتگرانه جهانی همچنان باید از کنار کعبه شروع شود.
کعبه با این پیشینه مقدّس و مبارک بر بیتمقدّس شرف تقدّم یافت و قبله جهانیان شد و با استدلال به همین پیشینه به هنگام نزول فرمانِ ﴿فولّ وجهک شطر المسجد الحرام) ۳ به اعتراض یهودیان بر اسلام که به قداست و قدمت بیتمقدس استناد جُستند، پاسخ داده شد که کعبه، نخستین و کهنترین خانهای است که در روی زمین برای مردم بنیان نهاده شده است.
شاید از همینروست که کعبه را «بیتعتیق» نیز خواندهاند؛ زیرا «عتیق»
^ ۱ – ـ سوره فتح، آیه ۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۶٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیات ۱۴۴ و ۱۵۰٫
۵۶۵
بر چیزی اطلاق میشود که «قدیم» و «نفیس» باشد و به چیزی که قدمت ندارد، یا قدمت دارد ولی از نفاست بهرهای ندارد، عتیق نمیگویند. «بیتعتیق» معنای دیگری نیز دارد که پیش از این بیان شد.
سیزدهم. برترین معبد
در صدر اسلام تفکر اسرائیلی همراه با رسوب تعصّب جاهلی به دست افرادی چون کعبالأحبار مانند سمّ واگیر منتشر میشد و عترت طاهرین(علیهمالسلام) که همتای قرآن کریماند در کمال صلابت به طرد و قدح و ابطال آن همّت میگماردند، که نمونهای از آن در اینجا ذکر میشود:
زراره میگوید: من در کنار امام باقر(علیهالسلام) در برابر کعبه نشسته بودم، آن حضرت فرمود: «نگاه به کعبه عبادت است». عاصم بن عمر به آن حضرت عرض کرد: کعبالأحبار میگفت: کعبه هر بامداد برای بیتمقدّس سجده میکند. امام باقر(علیهالسلام) به او فرمود: «تو درباره گفته کعب چه میگویی»؟ عاصم گفت: کعب درست گفت. امام باقر(علیهالسلام) به او فرمود: «تو دروغ گفتی و کعبالأحبار هم با تو دروغ گفت». زراره میگوید: آن حضرت غضبناک شد و من هرگز ندیده بودم که امام باقر(علیهالسلام) غیر از عاصم بن عمر دیگری را چنین تکذیب کرده باشد. آنگاه آن حضرت فرمود: خداوند هیچ سرزمینی را محبوبتر از کعبه نیافرید؛ «ما خلق الله عزّوجلّ بقعه فی الأرض أحبّ إلیه منها». پس با دست به کعبه اشاره کرد و فرمود: هیچ سرزمینی نزد خداوند گرامیتر از کعبه نیست؛ «ولا أکرم علی الله عزّوجلّ منها… » ۱
خدای سبحان بیت مقدّس را، با همه قداستی که دارد، به خود اسناد نداد
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۶۲٫
۵۶۶
و تنها درباره کعبه فرمود: ﴿بیتی﴾. گرچه کعبه از جهتی به مردم نیز اسناد داده شده؛ ﴿…وضع للنّاس) ۱ لیکن چنین اسنادی که با «لام» همراه است بدین معناست که کعبه به لحاظ تشریع، معبد و قبله و مطاف مردم قرار داده شده است.
چهاردهم. منشأ برکت و هدایت
اوّلین خانهای که در مکّه به عنوان معبد همگانی نهاده شده منشأ برکات فراوان و وسیله هدایت جهانیان است؛ ﴿إنّ أوّل بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکاً وهدی للعالمین) ۲ «برکت»، شیء ثابت و بادوام را میگویند.
خدای سبحان خود ثابت و دائم، و خیر او جهانشمول است، لیکن در اطراف کعبه، فراوانتر و پایدارتر است؛ ازاینرو آن را به وصف برکت ستود؛ ﴿مبارکاً﴾ و از آن جهت که کعبه وسیله هدایت جهانیان است و همه عابدان و سالکان به آن سمت متوجّهاند و از آنجا دعوت حق به وسیله بسیاری از انبیا به گوش جهانیان رسیده است، آن را به وصف هدایت جهانی متصف ساخت؛ ﴿هدی للعالمین﴾؛ چنانکه خاتمالأنبیاء(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از آنجا مردم را به توحید فراخواند؛ و وجود مبارک خاتمالأوصیاء(سلاماللهعلیه) نیز هنگام ظهور از آنجا پیام خویش را به گوش جهانیان میرساند و چون نشانههای روشن الهی و وسیلههای فراوان دیگر برای هدایت مردم در آنجا وجود دارد، فرمود: ﴿فیه ءَایات بیّنات) ۳
استمرار عبادت در اطراف کعبه، بهگونهای که جز به هنگام نماز
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۶٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۷٫
۵۶۷
جماعت، لحظهای طواف آن قطع نمیشود، و ثواب مضاعف عبادت و نیز آمرزش گناهان در کنار کعبه، از نشانههای «مبارک» بودن آن است. همچنین شناخت خدای سبحان به دلالت آیات روشن الهی در کعبه و پیرامون آن، و نیز دلالت کعبه بر جهتی که باید بدانسو نماز گزارد، و راهیابی به بهشت به سبب انجام حجّ وطواف بر گرد کعبه، از مصادیق «هدایتِ» الهی در آن سرزمین به شمار آمده است ۱ ، لیکن ظاهراً هیچ دلیلی بر تقیید «برکت و هدایت» که در آیه مذکور آمده، یا تفصیل بین آن دو، آنگونه که در برخی تفاسیر آمده است ۲ ، وجود ندارد.
پانزدهم. حرمت کعبه
خدای سبحان کعبه را بیت حرام قرار داد؛ چنانکه در مواردی با وصف «حرام» و «مُحَرّم» از آن یاد فرمود: ﴿جعل الله الکعبه البیت الحرام… ) ۳ ﴿ربّنا إنّی أسکنت من ذرّیّتی بوادٍ غیر ذیزرع عند بیتک المحرّم) ۴ و…؛ از اینرو به احترام آن بسیاری از کارهایی که ذاتاً مباح و مجاز است، در مکه و محدوده حرم و به ویژه بر افراد مُحرِم ممنوع شده است.
حرمت کعبه چنان است که نهتنها حج و زیارت آن و موسم و مناسک و مواقف حج، بلکه کسانی که عازم زیارت کعبه شده و حاجیان و معتمرانی که جامه احرام دربر کرده و نیز آنچه را اینان به قصد قربانی به همراه میبرند، از شعائر الهی هستند؛ ﴿یا أیها الذین ءَامنوا لاتحلّوا شعائر الله ولاالشهر الحرام
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۷۹۸٫
^ ۲ – ـ روحالمعانی، ج۴، ص۹؛ المنار، ج۴، ص۷٫
^ ۳ – ـ سوره مائده، آیه۹۷٫
^ ۴ – ـ سوره ابراهیم، آیه۳۷٫
۵۶۸
ولاالهدی ولاالقلائد ولاءَامّین البیت الحرام یبتغون فضلاً من ربّهم ورضواناً) ۱ بنابراین، اهانت به حجگزاران و معتمران، به پاس حرمت بیتالله که آن را قصد کردهاند، اهانت به شعائر و حرمات الهی است.
روشن است که خود حجگزار نیز مشمول عموم این خطاب است؛ یعنی او نیز باید خویشتن را حرم الهی دانسته، حرمت خود را پاس دارد و خود را در معرض تهمت و تحقیر و وهن قرار ندهد.
حرمت الهی کعبه دو گونه است: تکوینی و تشریعی. حرمت تکوینی آن مانند اینکه بر اساس سنت الهی، هیچ کس قدرت و تمکّن نمییابد آن را ازبینببرد؛ ﴿ومن یرد فیه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب ألیم) ۲ و این منع تکوینی به سپاه ابرهه و زمانهای گذشته اختصاص ندارد. اراده ملحدانه ظلم به کعبه افزون بر عذاب آخرت، عذاب دردناک دنیا را نیز درپی دارد؛ زیرا در قیامت همه ظالمان، معذّب خواهند بود و چنان عذاب عامی به هتک کنندگان حرمت بیتالله اختصاص ندارد.
این مطلب با ویرانی کعبه بر اثر سوانح و علل و عوامل طبیعی یا بازسازی آن منافات ندارد؛ زیرا مراد این است که کسی نمیتواند کعبه را به عنوان اینکه قبله و مطاف مسلمانان است نابود کند.
با توجه به این نکته، تمکّن حَجّاج نسبت به ویران ساختن کعبه، و امهال موقّت وی از طرف خدای سبحان با اصل کلّی ﴿ومن یرد فیه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب ألیم﴾ منافات ندارد؛ زیرا همانگونه که شیخصدوقِ فرموده
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه۲٫
^ ۲ – ـ سوره حجّ، آیه۲۵٫
۵۶۹
است ۱ ، قصد حجّاج دستگیری ابنزبیر بود، نه ویرانی قبله و مطاف مسلمانان، و ابنزبیر چون امامان معصوم زمان خود حضرت امام حسین(علیهالسلام) و امام سجاد(علیهالسلام) را یاری نکرد خدای سبحان حتی در حرم اَمن خویش او را پناه نداد.
مراد از حرمت تشریعی کعبه، احکام فقهی خاص است که زائران و مجاوران بیت شریف باید آنها را رعایت کنند. وجوب محرم شدن در میقات به پاس حرمت کعبه و برای ورود به حرم الهی و مکه، و انجام مناسکی خاص برای خروج از این احرام؛ همچنین حرمت کارهایی خاص بر شخص مُحرم و حرمت ورود افراد غیرمسلمان به مکه، از این قبیل احکام است.
شانزدهم. مصونیت کعبه
هدف از تأسیس کعبه، توجه عبادتکنندگان الهی به سمت آن است و چون عبادت برای انسان ضروری است و این سنّت دیرپای الهی، قابل زوال نیست و نیز حج همچون نماز از پایههای اصیل اسلامْ و از بارزترین چهرههای عبادی بشر است، بنابراین، حفظ کعبه از گزند تهاجم و پاسداری از آن، جزو برنامههای حتمی خداوند خواهد بود؛ ازاینرو خداوند اصحاب فیل را که قصد نابودی اصل کعبه را داشتند، با اعجاز غیبی به هلاکت رساند ۲ .
قرآن کریم حتی تصمیم اِعمال ظلم درباره حج و زیارت کعبه را گرچه به مرحله عمل هم نرسیده باشد، موجب انتقام الهی دانسته، میفرماید: هر کس با اراده ستمگری لباس اِلحاد را دربر کُنَد و بخواهد این راه الهی را ببندد و مردم
^ ۱ – ـ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۹٫
^ ۲ – ـ سوره فیل، آیات ۱ ـ ۵٫
۵۷۰
را از زیارت کعبه و عبادت آن منصرف کند، او را عذاب دردناک میچشانیم؛ ﴿ومن یرد فیه بإلحادٍ بظلمٍ نذقه من عذابٍ ألیم) ۱ اگر در بعضی از ادوار تاریخ، کعبه مورد تهاجم و آسیب واقع شده، و مهاجمان فوراً عذاب نشدند نکتهای دارد که در تحلیل پیوند بین کعبه و امامت و اهمیّت مقام والای امامت بیان خواهد شد.
هفدهم. ولایت، روح کعبه
کعبه در زمین، محاذی بیت معمور است که آن بیت برابر عرش خداست. فرشته خاصی مأمور بنای بیت معمور شد تا فرشتگانی که مقام انسانیّت را به خلافت نشناخته و تسبیح و تقدیس خویش را سند شایستگی خود برای خلیفهاللّهی یاد کردهاند و با تنبیه خداوند به اوج مقام انسان کامل آگاه شده و بر پیشنهاد خویش رقم ندامت کشیده و بر استفهام خود قلمِ استقاله و پشیمانی زدهاند، بر گرد آن طواف کنند و با این عبادت، نقص کار خود را ترمیم کنند ۲ .
ساختمان کعبه نیز برای طواف بر گرد آن جهت ترمیم و جبران همه قصورها و تقصیرها به ویژه غفلت از مقام انسانیّت، و سهو و نسیان یا عصیان در پیشگاه خلیفهاللّهی انسان است؛ از اینرو بهترین تنبّه برای طائفانِ غافل و حاجیانِ ذاهل، تدارک جهل و جبران غفلت درباره خودشناسی و معرفت مقام شامخ انسان کامل و خلیفه عصر حضرت بقیهالله(ارواحمنسواهفداه) است تا چون فرشتگان، طوافِ مقبول و سعی مشکور داشته باشند.
گرچه نگاه به کعبهْ محمود و ممدوح و ناظر به آن مُثاب و مأجور است؛
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۵٫
^ ۲ – ـ کافی، ج۴، ص۱۸۷ ـ ۱۸۸٫
۵۷۱
«النظر إلی الکعبه عباده» ۱ لیکن همان طور که کلمه توحید به شرط ولایت، حِصن اَمْن و دِژ نجات است ۲ نگاه عارفانه و هماهنگِ با ولایت به کعبه نیز مایه غفران گناه و پایه نیل به جاه ملکوت، و رهایی از چاه طبیعت و اندوه دنیا و آخرت است؛ چنانکه امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «من نظر إلی الکعبه بمعرفه فعرف من حقّنا وحرمتنا مثل الّذی عرف من حقّها وحرمتها غفر الله له ذنوبه وکفاه همّ الدّنیا والآخره» ۳
از این رهگذر معنای حدیثی که درباره محبوبیت سرزمین مکه و همه آنچه در فضای آن است، اعمّ از خاک، سنگ، درخت، کوه و آب ۴ روشن خواهد شد؛ یعنی منطقه حرم که ادراک حق و حرمت آن به عرفان حق ولایت و امتثال آثار وَلا آمیخته است، محبوبترین امور خواهد بود و چیزی همتای محبوبیت آن نیست؛ زیرا قرآنْ همتای ثَقَل اصغر خود(ولایت) محبوب و معروفِ محبانِ عارفِ ثَقَلین است و سرزمین وحی مایه شکوفایی این احترام آمیخته با امتثال و این معرفت هماهنگ با عمل بوده، از این جهت محبوبترین سرزمینها خواهد بود. شاهد اصل بحث، عدم قبول عبادت منکران ولایت است.
پس اگر کعبه به همه شرافتها مزیّن است، و وظایفی در اینباره مقرّر شده روح مراسم و جان مناسکش ولایت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر اوست؛ از اینرو آنگاه که فضایل امیرمؤمنان امام علی(علیهالسلام) مطرح شد و عدّهای خود را برتر از آن حضرت(علیهالسلام) میپنداشتند، خداوند در بیان برتری امیرمؤمنان به
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۶۳٫
^ ۲ – ـ بحارالأنوار، ج۳، ص۷٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۶۴٫
^ ۴ – ـ همان، ص۲۴۳٫
۵۷۲
عنوان برجستهترین مصداق اهل ایمان و جهاد فرمود: سیراب کردن حاجیان و عهدهداری تعمیر کعبه، هرگز همتای ایمان مؤمنان به مبدأ و معاد، و هجرت و جهاد آنان در راه خدا نیست؛ ﴿أجعلتم سقایه الحاج وعماره المسجد الحرام کمن ءَامن بالله والیوم الاخر وجاهد فی سبیل الله) ۱
حاصل اینکه حرمتِ کعبه که قصد سوءنسبت به آنْ عذاب دردناک الهی را در پی دارد، به احترام ولایت است که این ولایتْ باطن مقامهای شامخ نبوّت، رسالت و امامت است؛ ﴿لا أُقسم بهذا البلد٭ وأنت حلٌّ بهذا البلد) ۲ از این رو کسی که امام خود را نشناخت و زندگی او چون مرگش جاهلی بود ۳ اگر به درون کعبه نیز پناه ببرد از امن الهی برخوردار نیست و دشمن وی مهلت مییابد تا او را دستگیر کند؛ هرچند این کار در گرو ویرانی کعبه باشد؛ زیرا چیزی همسنگ ولایت نیست؛ ﴿لم یناد بشیء کما نودی بالولایه) ۴ وماجرای پناهندگی ابنزبیر و دستگیری او توسط حَجّاج که قبلاً بازگو شد در همین راستاست.
بحث روایی
۱٫ نزول مقام ابراهیم از بهشت
عن الباقر(علیهالسلام) أنّه قال: «نزلت ثلاثه أحجار من الجنه: مقام إبراهیم و حجر بنیإسرائیل و الحجر الأسود، استودعه الله إبراهیم حجراً أبیض و کان أشدّ بیاضاً
^ ۱ – ـ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۸۸ (سوره توبه، آیه ۱۹).
^ ۲ – ـ سوره بلد، آیات ۱ ـ ۲٫
^ ۳ – ـ مناقب، ج۱، ص۲۴۶٫
^ ۴ – ـ کافی، ج۲، ص۱۸٫
۵۷۳
من القراطیس فاسودّ من خطایا بنی آدم» ۱
عن رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) أنّه قال: «الرکن و المقام یاقوتتان من یاقوت الجنّه طمس الله نورهما و لولا أنّ نورهما طمس لأضاء مابین المشرق و المغرب» ۲
اشاره: نزول گاهی در قلمرو طبیعت است؛ مانند فرود آمدن باران از فضای بالا به زمین و گاهی از فراطبیعت به عالم طبیعت است؛ نظیر نزول قرآن در شب قدر و گاهی هم ممکن است قسم دیگری داشته باشد؛ زیرا دلیلی بر حصر عقلی کیفیّت نزول اقامه نشد. نزول اینگونه احجار شریف ظاهراً از قسم دوم است، نه از صنف اول و وجود فراطبیعی این اشیا نورانی است و تحمّل آن میسور همگان نیست؛ ازاینرو با تنزّل درجه وجودی در این نشأه ظهور کرده است.
۲٫ برتری مقام ابراهیم بر دیگر اماکن مکه
عن الصادق(علیهالسلام): «إنّ الله فضّل مکّه و جعل بعضها أفضل من بعض، فقال تعالی: ﴿و اتّخذوا من مقام إبراهیم مصلّی) ۳
اشاره: مقام ابراهیم(علیهالسلام) هم بر آن سنگ مخصوص اطلاق میشود که آن حضرت بر آن پا نهاد و اثر پای مبارکش در آن فرو رفته و مشهود است و هم بر قطعهزمینی در مسجد حرام که این سنگ در آن فضا قرار دارد و آن قسمت محل نماز طواف است و مقام به هر دو وجه فضیلت دارد و احادیث وارد در این دو وجه متعارض نیست؛ چنانکه تمام مسجد حرام نسبت به سایر اجزای
^ ۱ – ـ بحارالانوار، ج۱۲، ص۸۴٫
^ ۲ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۳۸۴٫
^ ۳ – ـ بحارالأنوار، ج۹۶، ص۲۴۱٫
۵۷۴
زمین مکه فضیلت دارد.
۳٫ عَلَم و نشان روشن حق
عن ابن سنان قال: سألت أبا عبدالله(علیهالسلام) عن قول الله عزّوجلّ: ﴿إنّ أوّل بیت وضع للنّاس للّذی ببکّه مبارکاً و هدی للعالمین٭ فیه ءَایات بیّنات) ۱ ما هذه الآیات البیّنات؟ قال: «مقام إبراهیم حیث قام علی الحَجَر فأثّرت فیه قَدَماه و الحجَر الأسود و منزل إسماعیل علیهالسلام» ۲
عن زراره قال: قلت لأبی جعفر(علیهالسلام): قد أدرکتَ الحسین(علیهالسلام)؟ قال: «نعم، أذکر و أنا معه فی المسجدالحرام و قد دخل فیه السیل و الناس یقومون علی المقام، یخرج الخارج یقول: قد ذهب به السیل و یخرج منه الخارج فیقول هو مکانه». قال: «فقال لی: یا فلان! ما صنع هؤلاء؟ فقلت: أصلحک الله یخافون أن یکون السیل قد ذهب بالمقام، فقال: ناد أنّ الله تعالی قد جعله عَلَماً لم یکن لیذهب به، فاستقرّوا و کان موضع المقام الّذی وضعه إبراهیمعلیهالسلام عند جدار البیت، فلم یزل هناک حتّی حوّله أهل الجاهلیّه إلی المکان الّذی هو فیه الیوم، فلمّا فتح النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مکّه ردّه إلی الموضع الّذی وضعه إبراهیمعلیهالسلام فلمیزل هناک إلی أن ولی عمر بن الخطاب، فسأل الناس: مَن مِنکم یعرف المکان الّذی کان فیه المقام؟ فقال رجل: أنا قد کنت أخذت مقداره بنسع فهو عندی، فقال: ائتنی به فأتاه به، فقاسه ثمّ ردّه إلی ذلک المکان» ۳
اشاره الف. هرچند امام باقر(علیهالسلام) در خردسالی جدّ بزرگوار خود حضرت حسین بن علی(علیهماالسلام) را ادراک کرد و در سفر تاریخی آن حضرت به مکه حضور
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیات ۹۶ ـ ۹۷٫
^ ۲ – ـ کافی، ج۴، ص۲۲۳٫
^ ۳ – ـ همان.
تع
۵۷۵
داشتند، اما آیا حادثه سیل در همان سفر رخ داد یا نه و آیا این کودک روی جریان عادی جریان را ادراک کرد یا از سنخ ﴿وءَاتیناه الحکم صبیّاً) ۱ است؛ نیازمند تحلیل درخور است.
ب. مقام بودن آن سنگ مخصوص اگر به این جهت است که آن حضرت هنگام چیدن دیوار کعبه زیرپای خود میگذاشت، باید به دو مطلب عنایت شود: یکی آنکه این سنگ حتماً به دیوار کعبه چسبیده بود تا بتوان بر روی آن ایستاد و بنّایی کرد و دیگر آنکه حتماً جای ثابت نداشته، بلکه در تمام مدار کعبه و دور آن بیت شریف منتقل میشده است. آری اگر بعد از اتمام دیوار دستوری از خدای سبحان به حضرت ابراهیم(علیهالسلام) رسیده باشد که آن را در جای معین قرار دهد تا حکم فقهی بعدی بر آن مترتب گردد هر دو مطلب قبلی منتفی است و دو مطلب دیگر ثابت میشود؛ یکی فاصله معین از دیوار کعبه و دیگری جای ثابت.
ج. اگر مقام بودن سنگ مخصوص به این است که وجود مبارک حضرت ابراهیم در بازگشت مجدّد به مکه روی آن پا نهاد و همسر حضرت اسماعیل پاهای مبارک آن حضرت را روی آن سنگ شست هیچیک از آن دو مطلب پیشین لازم نمیشود؛ یعنی نه اتصال به دیوار کعبه و نه موضع ثابت نداشتن، لیکن تعیین جایگاه آن نیازمند نقل معتبر است.
د. چون وضع موجود مورد تقریر امامان معصوم(علیهمالسلام) قرار گرفته و اهلبیت(علیهمالسلام) نقدی بر ترتیب حکم فقهی آن نداشتند معلوم میشود که برپاداشتن نماز طواف نزد آن کافی است.
^ ۱ – ـ سوره مریم، آیه ۱۲٫
۵۷۶
۴٫ تکریم الهی قدمگاه عبدی صالح
عن جابر الجعفی قال: قال محمّد بن علی(علیهماالسلام): «… لقد وضع عبد من عباد الله قدمه علی حجر فأمرنا الله تبارک و تعالی أن نتّخذها مصلّی… » ۱
اشاره: از این حدیث بیش از کرامت نهادن پا بر آن سنگ استفاده نمیشود که آیا این پا نهادن برای چیدن دیوار کعبه بود یا برای شستن پا.
۵٫ چگونگی شکلگیری مقام ابراهیم
«لمّا فرغ إبراهیم من بناء البیت أمره الله أن یؤذّن فی الناس بالحجّ، فقال: یاربّ و ما یبلغ صوتی، فقال الله: أذّن علیک الأذان و علیّ البلاغ و ارتفع علیالمقام، و هو یومئذٍ ملصق بالبیت، فارتفع المقام حتّی کان أطول من الجبال فنادی و أدخل إصبعیه فی أذنیه و أقبل بوجهه شرقاً و غرباً یقول: أیّها النّاس کتب علیکم الحجّ إلی البیت العتیق فأجیبوا ربّکم فأجابوه من تحت البحور السبعه و من بین المشرق و المغرب إلی منقطع التراب من أطراف الأرض کلّها و من أصلاب الرجال و أرحام النساء بالتلبیه: لبّیک اللّهمّ لبّیک. أولا ترونهم یأتون یلبّون، فمن حجّ من یومئذٍ إلی یوم القیامه فهم ممّن استجاب لله، و ذلک قوله: ﴿فیه ءَایات بیّنات مقام إبراهیم) ۲ یعنی نداء إبراهیم علی المقام بالحجّ» ۳
عن عقبه، عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: «إنّ إسماعیل(علیهالسلام) تزوّج إمرأه منالعمالقه یقال لها: سامه و إنّ إبراهیم اشتاق إلیه، فرکب حماراً فأخذت علیه ساره أن لاینزل حتی یرجع، فقالت: فأتاه و قد هلکت أمّه، فلم یوافقه و
^ ۱ – ـ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۹٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۷٫
^ ۳ – ـ تفسیر قمی، ج۲، ص۸۳٫
۵۷۷
وافق امرأته، فقال لها: أین زوجک؟ قال: خرج یتصیّد، فقال: کیف حالکم؟ فقالت: حالنا شدیدهٌ و عیشنا شدید. قال: ولمتعرض علیه المنزل، فقال: إذا جاء زوجک فقولی له: جاء ههنا شیخ و هو یأمرک أن تغیّر عتبه بابک. فلمّا أقبل إسماعیل و صعد الثنیه وجد ریح أبیه. فأقبل إلیها و قال: أتاک أحد؟ قالت: نعم شیخ قد سألنی عنک، فقال لها: هل أمرک بشیءٍ؟ قالت: نعم قال لی: إذا دخل زوجک فقولی له: جاء شیخ و هو یأمرک أن تغیّر عتبه بابک. قال: فخلّی سبیلها، ثمّ إنّ إبراهیم علیه السلام رکب إلیه الثانیه فأخذت علیه ساره أن لاینزل حتّی یرجع. فلم یوافقه و وافق إمرأته. فقال: أین زوجک؟ قالت: خرج عافاک الله للصید. فقال: کیف أنتم؟ فقالت: صالحون. قال: و کیف حالکم؟ قالت: حسنه و نحن بخیر. انزل یرحمک الله حتّی یأتی». قال: «فأبی و لم تزل به تریده علی النزول فأبی. قالت: أعطنی رأسک حتّی أغسله فإنّی أراه شعثاً. فجعلت له غسولاً، ثمّ أدنت منه الحجر فوضع قدمه علیه فغسلت جانب رأسه، ثمّ قلّبت قدمه الأخری فغسلت الشقّ الآخر… » ۱
المشهور أنّه لما ارتفع بنیان الکعبه قام [إبراهیم(علیهالسلام)] علی هذا الحجر لیتمکّن من رفع الحجاره، فغاصت فیه قدماه ۲ .
اشاره الف. آنچه از جریان ندای حضرت ابراهیم و تلبیه حاجیان آینده برمیآید این است که این سنگ چسبیده به دیوار کعبه محل ایستادن آن حضرت هنگام چیدن دیوار بود.
ب. جریان ندا و تلبیه به جریان میثاق الهی شبیهتر است تا جریان عادی و
^ ۱ – ـ بحارالأنوار، ج۱۲، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲؛ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص ۳۸۳ ـ ۳۸۴، با اندکی تفاوت.
^ ۲ – ـ روضه المتّقین، ج۴، ص۱۱۴٫
۵۷۸
از مدار بحث کنونی خارج است.
ج. اثبات خصوصیت همسران حضرت اسماعیل با اینگونه احادیث آسان نیست.
۶٫ قدمگاه ابراهیم(علیهالسلام) نمازخانه مؤمنان
قال أبو عبدالله(علیهالسلام): «إذا فرغت من طوافک فائت مقام إبراهیم علیه السلام فصلّ رکعتین و اجعله إماماً» ۱
عن أبی الصباح الکنانیّ قال: سألت أبا عبدالله (علیهالسلام) عن رجل نسی أنیصلّی الرکعتین عند مقام إبراهیم(علیهالسلام) فی طواف الحج و العمره، فقال: «إن کان بالبلد صلّی رکعتین عند مقام إبراهیم علیهالسلام فإنّ الله عزّوجلّ یقول: ﴿و اتّخذوا من مقام إبراهیم مصلّی﴾ و إن کان قد ارتحل فلا آمره أن یرجع» ۲
عن أبی عبد الله(علیهالسلام): ﴿لیس لأحد أن یصلّی رکعتی طواف الفریضه إلاّ خلف المقام لقول الله عزّوجلّ: «و اتّخذوا من مقام إبراهیم مصلّی﴾ فإن صلّیتها فی غیره فعلیک إعاده الصلاه» ۳
اشاره الف. حضرت ابراهیم(علیهالسلام) اُسوه سالکان کوی حق است و نزدیکشدن به جای پای او و حضور مادی در کنار مقام ظاهری وی زمینه ادراک مقامهای معنوی اوست که بخشی از آنها از آیاتِ ﴿وإبراهیم الذی وَفّی) ۴
^ ۱ – ـ کافی، ج۴، ص۴۲۳٫
^ ۲ – ـ همان، ص۴۲۵٫
^ ۳ – ـ وسائلالشیعه، ج۱۳، ص۴۲۵٫
^ ۴ – ـ سوره نجم، آیه ۳۷٫
۵۷۹
﴿لأوّاه حلیم) ۱ ﴿أُمّه قانتاً) ۲ ﴿اجتباه وهداه… ) ۳ و روشنتر از همه ﴿إنّی جاعلک للناس إماماً… ) ۴ استفاده میشود.
ب. احادیثی که محلّ نماز طواف را تعیین میکند یکسان نیست؛ زیرا ظاهر بعضی از آنها عنوان «خَلْف» است؛ چنانکه ظاهر بعضی قرار دادن مقام در «اَمام» و پیشرو است که با نماز گزاردن، خلفِ مقام هماهنگ است و ظاهر برخی عنوان «عند» است که بر جَنب و پهلو هم صادق است. تفصیل مطلب از لحاظ وحدت مطلوب یا تعدد آن و از جهت حمل مطلق «عند» بر مقیّد «خلف» که در ماده تصرف شده باشد یا حمل «خلف» بر رجحان که در هیئت تصرف شده باشد، بر عهده فنّ شریف فقه است.
۷٫ پیراستگی کعبه از هر پلیدی و آلودگی
قوله﴿طهّرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرکّع السجود﴾ قال الصادق(علیهالسلام): «یعنی نحی عن المشرکین» و قال: «لما بنی إبراهیم البیت و حجّ الناس شکت الکعبه إلی الله تبارک و تعالی ما تلقی من أیدی المشرکین و أنفاسهم، فأوحی الله إلیها: قری کعبه فإنی أبعث فی آخر الزمان قوماً یتنظّفون بقضبان الشجر و یتخللون» ۵
عن عمران الحلبی قال: سألت أبا عبدالله(علیهالسلام): أتغتسل النساء إذا أتین البیت؟ فقال: «نعم، إنّ الله تعالی یقول: ﴿طهّرا بیتی للطائفین و العاکفین و
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۱۱۴٫
^ ۲ – ـ سوره نحل، آیه ۱۲۰٫
^ ۳ – ـ سوره نحل، آیه ۱۲۱٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۲۴٫
^ ۵ – ـ تفسیر قمی، ج۱، ص۵۹٫
۵۸۰
الرکّع السجود﴾ و ینبغی للعبد أن لایدخل إلاّ و هو طاهر قد غسل عنه العرق و الأذی و تطهر» ۱
اشاره: همانطور که در اثنای تفسیر بیان شد، حَذف متعلق علامت عموم است؛ زیرا اصل تطهیر بدون دخالت قید خاص مطلوب خداست؛ ازاینرو باید از همه آنچه ناپاک محسوب میشود در حریم کعبه پرهیز شود؛ خواه دارای قذارت معنوی باشد یا آلودگی ظاهری و خواه فقهی باشد یا طبّی.
۸٫ اضافه تشریفی کعبه به خدا
عن محمّد بن مسلم، قال: سألت أبا جعفر(علیهالسلام) عمّا یروُون أنّ الله عزّوجلّ خلق آدم علی صورته، فقال: «هی صوره محدثه مخلوقه اصطفاها الله و اختارها علیسائر الصور المختلفه فأضافها إلی نفسه کما أضاف الکعبه إلی نفسه و الروح إلی نفسه، فقال: ﴿بیتی﴾ و قال: ﴿و نفختُ فیه من روحی) ۲ ۳ .
اشاره: جریان خلقت انسان بر صورت رحمان، در دو حدیث مطرح شده است؛ یکی همین است که توجیه اضافه تشریفی دارد و دیگری آنکه مُوهِم تجسّم است و با توجه به صدر آن حدیث معنای خاص آن با ارجاع ضمیر در «صورته» به خود آدم توهّم جسمیّت مبدأ زایل خواهد شد و هر دو حدیث را ابنبابویه قمی(علیهالسلام) در کتاب شریف توحید نقل کرده است ۴ .
۹٫ مصداق بارز «طائفین و رکّع و سجود»
قال الإمام موسی بن جعفر(علیهماالسلام): «قوله تعالی: ﴿طهّر بیتی للطائفین و القائمین
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۴۷٫
^ ۲ – ـ سوره حجر، آیه ۲۹٫
^ ۳ – ـ توحید صدوق، ص۱۰۳ و ۱۵۳٫
^ ۴ – ـ همان.
۵۸۱
و الرکّع السجود) ۱ یعنی بهم آل محمّد (صلوات الله علیهم) » ۲
اشاره: هر کمال وجودی برای انسان فرض شود اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) مصداق کامل آن هستند و این حدیث از باب جری و تطبیق، بعضی از مصادیق کامل را ذکر کرده است، نه همه آنها را.
بازدیدها: 278