ومن أظلم ممّن منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها أُولئک ما کان لهم أن یدخلوها إلاّ خائفین لهم فی الدّنیا خزی و لهم فی الاخره عذاب عظیم (۱۱۴)
گزیده تفسیر
هر گناهی ستم است، و شرک که منشأ همه گناهان است بزرگترین ستم است. کسی نیز که از آبادی مراکز دینی ممانعت کرده یا آنها را ویران کند،
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیات ۱۱۳ ـ ۱۱۴٫
۲۲۵
ازآنرو که در حقیقت با توحید در ستیز و با شرک هماهنگ است در شمار ستمکارترین مردم است. همانگونه که بدترین ستم، ظلم به اساس دین و مراکز توحید و اصلاح جامعه است، دفاع برای حفظ آنها نیز از مقدّسترین دفاعهاست؛ زیرا با استحکام آن، ستم از دیگران دفع و رفع و با ظلم به آن به دیگران نیز ستم خواهد شد؛ از این رو برای دفع و رفع ستم از جامعه باید معابد و مساجد پیوسته آباد بماند.
مسجد برای احیای نام و یاد خداست. ستمگران نیز از آن رو مسجد را ویران میکنند که در آن، یاد خدا زنده میشود. البته همانگونه که تعمیر باطنی مسجد از راه عبادت و تعلیم و تعلّم، از تعمیر ظاهری آن مهمتر و بهتر است، تخریب باطنی آن از طریق رویگردان کردن مردم از آن و منع از احیای آثار دینی در آن، نیز از تخریب ظاهری آن خطرناکتر است.
مسلمانان باید ویرانکنندگان مساجد و معابد را از این مراکز منع و طرد کنند. در این حال قهراً ورود اتفاقی و احتمالی آنان به مراکز عبادی با ترس همراه است.
کسی نمیتواند معابد، مساجد و مشاهد مشرّفه را که به اذن تکوینی خداوند رفیع است، ویران کند یا مانع یاد خدا در آنها شود و کسی که با این مراکز بدرفتاری کند و منع یا تخریب آنها را قصد کند، افزون بر گرفتار آمدن به عذاب اخروی، در دنیا نیز رسوا و خوار خواهد شد. البته عذاب قیامت با خزی و رسوایی بیشتر همراه است.
تفسیر
مساجد الله: اضافه مساجد به کلمه «الله» تشریفی است؛ نظیر اضافه بیت به
۲۲۶
«ی» در آیه ﴿طهّرا بَیْتی للطائفین) ۱
خزی: خزی گاهی معنای مصدری دارد (خَزِی یَخْزی خِزْیاً)، به معنای ذلیل و خوار شدن ۲ و گاهی معنای اسم مصدری. در این صورت به معنای خواری و ذلّتی است که با غضب و عذاب خدا، در دنیا حاصل میشود ۳ و به تعبیر بعضی به حالت تأثّر، تحیّر، اختلال فکری، به هم ریختگی زندگی و تفرّق حواسی اطلاق میگردد که پس از ابتلایی شدید و نزول عذابی سخت برای انسان به وجود میآید؛ حالتی که مفاهیمی چون ذلّت، خواری، دوری از رحمت خدا و رسوایی، از لوازم و آثار مترتّب بر آن به شمار میآید ۴ و روشن است که مقصود از خزی در آیه، معنای دوم (اسم مصدری) است و اقسام آن در بحث آتی بازگو میشود.
تناسب آیات
آیه مورد بحث، ممکن است ناظر به قصّه «طیطوس» رومی و پیروان مسیحی او باشد که با بنیاسرائیل به جنگ برخاستند، تورات را آتش زدند، فرزندان آنها را به اسیری گرفتند و بیتمقدس را ویران و آلوده کردند ۵ ، چنانکه از ابنعباس و مجاهد نقل شده است ۶ . در این صورت ارتباط این آیه با آیات پیشین روشن
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۲۵٫
^ ۲ – ـ المصباح المنیر، ص۱۶۸، «خ ز ی».
^ ۳ – ـ ر.ک: مقاییساللغه، ج۲، ص۱۷۹، «خزی».
^ ۴ – ـ ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۴۹، «خ ز ی».
^ ۵ – ـ این ویرانی تا زمان فتح بیتمقدس به دست مسلمانان ادامه داشت و مسیحیان با ترس وارد مسجد میشدند.
^ ۶ – ـ مجمعالبیان، ج۱، ص۳۶۰؛ نیز ر.ک: روحالمعانی، ج۱، ص۵۷۱٫
۲۲۷
است؛ زیرا به یکی دیگر از تعصبات جاهلانه اهل کتاب اشاره دارد و آن اینکه آنان یکدیگر را چیزی به حساب نمیآوردند و تا سر حدّ قتل و غارت و تخریب آثار دینی یکدیگر پیش میرفتند. نیز ممکن است آیه ناظر به مشرکانی باشد که پس از هجرت رسول مکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به مدینه، مساجدی را که مؤمنان قبل از هجرت در آن نماز میخواندند ویران میکردند و نیز از ورود پیامبر به شهر مکّه و مسجدحرام مانع میشدند؛ چنانکه در روایتی از امام صادق در شأن نزول این آیه وارد شده ۱ و روحالمعانی آن را به ابنعباس نسبت داده است ۲ ، در این فرض نیز ارتباط آیه مورد بحث با آیات قبل که از تعصبات جاهلانه مشرکان نیز سخنی داشت، و جمله ﴿کذلک قال الذین لا یعلمون مثلقولهم) ۳ ناظر به آن است، آشکار میگردد.
وجه دوم که از امام صادق(علیهالسلام) نیز منقول است، از دو جهت اقرب است: نخست اینکه با سیاق آیات که مربوط به کافران عصر نزول قرآن است هماهنگ است. دیگر اینکه با تعبیر به «مساجد» متناسب است که به صیغه جمع آمده است؛ زیرا مطابق این وجه، مسجدی که آنان سعی در تخریب معنوی آن، از طریق منع از ورود و اقامه نماز، یا تخریب ظاهری و مادّی آن داشتند، به مسجدحرام منحصر نبود.
ستمکارترین مردمان
منشأ همه طاعتها توحید و منشأ همه۷ معصیتها شرک است و همانگونه که هر طاعت و عمل خیری که انسان انجام دهد به توحید بازگشته، از شجره طوبا و
^ ۱ – ـ مجمعالبیان، ج۱، ص۳۶۱٫
^ ۲ – ـ ج۱، ص۵۷۱٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۱۳٫
۲۲۸
طیّبه توحید نشئت میگیرد، هر معصیتی نیز که از انسان سرزند به شرک بازگشته، از شجره خبیثه شرک نشئت میگیرد؛ زیرا مطیع پرهیزکار هوای خود را سرکوب کرده، به دستور وحی عمل میکند و عاصی ناپرهیز برابر هوای خود عمل کرده و از این رو مشمول آیه شریفه ﴿أرءیت من اتّخذ إلهه هواه) ۱ است.
بنابراین، گرچه هر گناهی ستم است ۲ ، لیکن چون منشأ ظلم به نفس، به غیر و به احکام الهی، شرک و ظلم به خداست و شرک ستمی است بزرگ؛ ﴿إنّ الشرک لظلم عظیم) ۳ از این رو ظالمترین انسانها مفتریان بر خدای سبحان و تکذیبکنندگان آیات الهی هستند؛ ﴿و من أظلم ممّن افتری علی الله کذباً أو کذّب بایاته) ۴ آن کس که از آبادی مراکز دینی ممانعت کند یا در ویران کردن آن بکوشد نیز در حقیقت با توحید در ستیز، و با شرک هماهنگ است؛ از این رو او نیز در شمار ستمکاراترین مردم است؛ ﴿و من أظلم ممّن منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها﴾.
تذکّر: در بحث بعدی به این نکته عنایت میشود که آیا مفاد اینگونه از آیات اثبات اظلم بودن فلان تبهکار است یا نفی اظلم بودن دیگران از او.
معنای «اظلم»
هرچند ظاهر ﴿مَن أظلم﴾ که استفهام است، انشایی بودن جمله است، نه خبری بودن آن، ازاینرو ممکن است همین پرسش و استفهام در مورد چند چیز واقع شود، لیکن باطن آن اِخبار است، نه انشا؛ زیرا متفاهم عرفی در
^ ۱ – ـ سوره فرقان، آیه ۴۳٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۳۱؛ سوره مائده، آیه ۳۹؛ سوره طلاق، آیه ۱٫
^ ۳ – ـ سوره لقمان، آیه ۱۳٫
^ ۴ – ـ سوره انعام، آیه ۱۲ و آیات فراوان دیگر.
۲۲۹
اینگونه موارد خبر است، نه انشا؛ نظیر ﴿هل یهلک إلّاالقوم الظالمون) ۱ بنابراین، معنای جمله مزبور این است که کسی ظالمتر از منعکننده و ویرانکنندءه مسجد نیست و چون مشابه این تعبیر در چند مورد دیگر نازل شده است؛ مانند: ﴿من أظلم ممن کتم شهادهً عنده من الله) ۲ ﴿ومن أظلم ممّن افتری علی الله کذباً او کذّب بآیاته) ۳ و عنوان «أظلم» که مفید تفضیل است اقتضای مصداق منحصر دارد، ازاینرو در بَدْء امر، تنافی احساس میشود. البته اگر تعدّد آن موارد همراه با جامع واحد حقیقی باشد محذوری ندارد؛ زیرا بازگشت وحدت به همان عنوان جامع است که از کثرت مصون است و مرجع تعدّد، افراد مندرج تحت همان عنوان منحصرند، ولی اگر هریک از افراد متعدد دارای عنوان جدایی باشد که آن عنوانِ مخصوص، حقیقتاً محور تفضیل واقع شده است، نه به عنوان مبالغه، باید کثرت آن را توجیه کرد و چون عناوین متعددی که در قرآن با کلمه «أظلم» یاد شده همگی به یک اصل جامع باز نمیگردد هرچند ارجاع بعضی از آنها به عنوان جامع «شرک» سهل است برای رفع محذور مزبور وجوهی ارائه شده است:
۱٫ معنای ﴿أظْلم﴾ نِسبی و مقیّد است، نه نَفْسی و مطلق؛ یعنی نسبت به صله خود که منعکنندگان باشد، مانع مسجد ظالمتر از همه است و در بین مفتریان، مفتری رسالت از دیگران اَظْلم است.
۲٫ معنای ﴿أظْلم﴾ نسبت به تابعان در منع، افترا، و… است؛ یعنی پیشگامان و بدعتگذاران در چنین گناهی ستمکارتر از پیرواناند. در این حال
^ ۱ – ـ سوره انعام، آیه ۴۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۴۰٫
^ ۳ – ـ سوره انعام، آیه ۲۱٫
۲۳۰
«أظلم» نِسْبی است، نه نفسی و نسبت به تابعان است، نه دیگران.
۳٫ معنای ﴿أظْلم﴾ همان افعل تفضیل نفسی و مطلق است و توهم محذور مزبور از اینجا ناشی شده که قضیّه سلبی با ایجابی اشتباه شده است؛ یعنی اگر مضمون آیاتی که در آنها عنوانِ ﴿مَن أظْلم﴾ به کار رفته اثباتی بود، چون این مفهوم، مانند معنای کلمه «أعلم»، مقتضی انحصار مصداق است مستلزم تنافی بود، ولی اگر مضمون آنها سلبی باشد مفاد آنها سلب اظلم بودن دیگری است؛ نه اثبات اظلم بودن مانع مسجد یا مُفتری رسالت و…؛ زیرا معنای آیه مورد بحث این است که کسی ظالمتر از مانع و مخرّب مسجد نیست؛ یعنی مفتری و مکذّب و… از مانع و مخرّب اظلم نیستند، نه اینکه مانع مسجد و مخرّب آن از دیگران اظلم باشند؛ بنابراین، نفی اظلم بودن دیگری یا دیگران، مستلزم اظلم بودن هیچیک نیست؛ زیرا اولاً، همگان ظالماند و ثانیاً، در دَرَکِه ظلم و سقوط و هبوط آن همساناند. آری اگر مفهوم عرفی چنین تعبیری اثبات اظلم بودن باشد باید آن را نِسبی دانست نه نفسی و در تعیین مورد نسبت تأمل کرد.
بدترین ستم و برترین جهاد
بدترین ظلم، ستم کردن به اساس دین است؛ زیرا همانگونه که با استحکام اساس دین، ستم از دیگران نیز بازداشته شده یا برداشته میشود، اگر به اساس دین ستم شود به دیگران نیز ستم خواهد شد؛ بنابراین، برای دفع و رفع ظلم باید معابد و مساجد را آباد نگه داشت. با آبادی مراکز دینی، زمین آباد میشود؛ از این رو خدای سبحان میفرماید: اگر مبارزان و مجاهدانِ راه حق نباشند ستم و فساد زمین را فرا میگیرد و سرزمینها ویران و فاسد شده، زمینه زندگی مردم خراب میشود؛ ﴿ولولا دفع الله النّاس بعضهم ببعض لفسدت
۲۳۱
الأرض) ۱
در آیهای دیگر میفرماید: اگر دفاع نباشد مراکز دینی و عبادی آسیب میبیند و ویران میشود؛ ﴿ولولا دفع الله النّاس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراً) ۲
بین این دو آیه تزاحم و تعارضی نیست، زیرا در طول یکدیگر است؛ آیه دوم که پیامد تلخ عدم دفاع را نابودی مراکز دینی میداند اصل، و آیه نخست که فساد زمین را بازگو میکند فرع است؛ زیرا بیگانه از حوزه اسلامی ابتدا مراکز دینی را ویران کرده، پس از خرابی آنها سرزمینهای مسلمانان را فاسد و ویران میکند؛ مانند اینکه در خطابی گفته شود: اگر قیام نکنید به تاریکی و تباهی میافتید. آنگاه در خطابی دیگر گفته شود: چنانچه قیام نکنید دشمن نیروگاه برق را منهدم میکند. خطاب اخیر، اصل و خطاب اول، فرع است؛ زیرا دشمن نخست مراکز نور را خاموش و فضا را تاریک و پس از آن در تاریکی حمله میکند.
البته آنچه گفته شد مختص مسلمانان نیست، بلکه خطری است که همه موحّدان عالم را تهدید میکند؛ ازاینرو همگان باید در برابر استکبار بایستند؛
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۵۱٫
^ ۲ – ـ سوره حجّ، آیه ۴۰٫ تعبیر از مراکز دینی به «بِیَع»، اشاره به این نکته است که مسجد و مانند آن محل بیع و بیعت و بازار خرید و فروش جانهاست. در این بازار، که همه خرید و فروشها ممنوع و تنها خرید و فروش جان جایز است، خداوند خریدار جانهای مؤمنان در برابر بهشت است. در مسجد، که مرکز انسانسازی است، میآموزیم که باید دین الهی را حفظ کرد و حفظ دینگاه در گرو فروختن جان به خداست. خدای سبحان فرمود: اگر قیام و دفاع نکنید دشمن بازار جان فروشی را میبندد و آنگاه که این بِیَع و بازارها بسته و این خرید و فروش و بیع و بیعت راکد شد و کسی را برای چنین بیعتی نیافتید زمین فاسد خواهد شد.
۲۳۲
زیرا هدف و تلاش استکبارْ نابودی همهمراکز دینی است، نه خصوص مسجد. اگر جنگ و دفاع و سنگرنشینی رزمندگان نبود، نه تنها مساجد، که از معبدهای یهود و ترسا و صومعههای راهبان منزوی نیز اثری نبود و جبهه استکبار هیچ معبد و عابدی را باقی نمیگذاشت و سراسر جهان را کفر فرامیگرفت؛ پس عابدان نیز باید برای سنگرنشینان دعا کنند.
همانگونه که ستمها یکسان نیست بلکه درکات متفاوت دارد و ستمکارترین انسانها کسی است که نگذارد در خانه خدا، نام صاحب خانه برده شود، دفاعها و جهادها نیز درجاتی دارد؛ زیرا دفاع گاهی برای آب و خاک، و گاه برای صیانت مراکز دینی است. به یقین دفاع برای حفظ مراکز عبادی که مرکز توحید و اصلاح جامعه و سبب آبادی زمین است، از مقدّسترین دفاعهاست؛ زیرا اگر مراکز دینی حفظ شد، در پناه آن، آب و خاکِ وطن نیز محفوظ و آباد است. امّا اگر این مراکز مصون و معمور نماند جامعه فاسد میشود؛ زیرا فساد جوامع بر اثر ویرانی مراکز دینی است و با فساد جامعه تمامیّت ارضی آسیب میبیند و استقلال و آزادی آنها از بین میرود.
تذکّر: امینالإسلام طبرسی از زید بن علی از حضرت علی بنبیطالب(علیهالسلام) نقل کرده که مقصود از مسجد در آیه همه روی زمین است؛ چون رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: ﴿جُعِلَتْ لی الأرض مسجداً وطهوراً) ۱ بنابراین، تخریب زمین گاهی مستلزم ترک یاد خدا و انجام دادن عمل عبادی است و در اینحال، مشمول آیه مورد بحث خواهد بود.
^ ۱ – ـ مجمعالبیان، ج۲۱، ص۳۶۱٫
۲۳۳
مرکز احیای نام و یاد خدا
مسجد برای احیای نام و یاد خداست؛ از این رو بنایی که به نام مسجد ساخته شد، لیکن ساختن آن برای نام و یاد خدا نبود، در قرآن کریم «مسجد ضرار» معرفی و از حضور و نمازگزاردن در آن نهی شده است؛ زیرا بنیانگذاران آن با هدف آسیب رساندن به وحدت اسلامی، مسجدسازی را بهانه قرار دادهاند؛ ﴿و الّذین اتّخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین و إرصاداً لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسنی والله یشهد إنّهم لکاذبون٭ لا تقم فیه أبداً… ) ۱ مسجدی جایگاه محبّان و محبوبان الهی است و قیام و نماز در آن شایسته و رواست که به حق از آنِ خدا و برای احیای یاد حق باشد و بر بنیان و پایه تقوا بنا شده باشد؛ ﴿لمسجدٌ اُسّس علی التقوی من أوّل یومٍ أحقّ أن تقوم فیه فیه رجال یحبّون أن یتطهّروا والله یحبّ المطّهّرین) ۲
ستمگران نیز از آن رو احداث مسجد را منع یا آن را بعد از ساختن ویران میکنند که در آن یاد خدا زنده میشود؛ بنابراین، محور مطالب یاد شده، ذکرالله است. مقصود از ذکر در ﴿یذکر فیها اسمه﴾، یا مطلق کار عبادی، اعم از قولی و فعلی مانند رکوع و سجود است، یا خصوص ذکر قولی. در
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیات ۱۰۷ ـ ۱۰۸٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۸٫ راز تعبیر از نماز با عنوان «قیام» در این آیات آن است که از یک سو نماز ستون دین است و اقامه عمود برای انسان قائم مقدور است و از سوی دیگر، قیام مهمترین رکن نماز است و گاه با قصد همین معنا از آن در برابر صیام قرار میگیرد؛ چنان که در دعا آمده است: خدایا! قیام مرا جزو قیام قائمان و صیام مرا جزو صیام صائمان قرار ده؛ «اللّهمّ اجعل صیامی فیه صیام الصائمین و قیامی فیه قیام القائمین» (مفاتیحالجنان، دعای روز اوّل ماه مبارک رمضان) و مراد از «قیام» در این نیایش، نماز است.
۲۳۴
صورت اوّل، همه عناوین عبادی مشمول منطوق آیه است و در صورت دوم افعال عبادی مشمول مفهوم اولویّت آن است؛ زیرا اگر منع عبادت قولی مایه خزی و عذاب است منع عبادت فعلی مانند رکوع و سجود به طریق اولی؛ چنانکه کافران که از عبادت قولی و ذکر لفظی جلوگیری میکردند از عبادت فعلی به طریق اولی منع میکردند.
گرچه در آیه شریفه مورد بحث، تنها عنوان مسجد آمده لیکن چون در مَشاهد اهل بیت(علیهمالسلام) نیز نام خدا زنده میشود، از این جهت فرقی میان مشاهد اهل بیت(علیهمالسلام) و مساجد نیست و آنها نیز جزو خانههایی است که خدای سبحان به رفیع شدن آنها اذن تکوینی داده است؛ ﴿فی بیوت أذن الله أن ترفع) ۱
اذن تشریعی برای ساختن خانه رفیع ظاهری از مال حلال و در حد معقول و مقبول و بدون تظاهر و تفاخر و تکاثر به هرفردی داده شده؛ چنانکه اذن تشریعی بلکه ترغیب و تشویق نسبت به رفعت معنوی به همگان داده شده است. امّا اذن تکوینی آن، ویژه مساجد و مشاهد مشرّفه و مانند آن است. خداوند تکویناً خواهان رفعت این خانههاست، اگرچه به ظاهر گِلین و محقّر باشد ۲ و چون اذن رفعتْ تکوینی است کسی نمیتواند مانع احداث آنها شود یا آنها را خراب کند و چنانچه کسی به قصد منع یا تخریب این بیوت قیام کرد جز آنکه خود را خوار و رسوا و گرفتار عذاب الهی کند اثری دیگر ندارد؛ ﴿لهم فی الدّنیا خزی و لهم فی الاخره عذاب عظیم﴾
^ ۱ – ـ سوره نور، آیه ۳۶٫
^ ۲ – ـ اهل بیت عصمت(علیهمالسلام) چنان مقرباند که خدای سبحان نامهای آنان را در ردیف نامهای خود و خانههای آنان را در ردیف خانههای خود قرار داده است؛ چنان که برای نماز در حرم اهلبیت(علیهمالسلام) همچون نماز در مسجد فضیلت مضاعف است (ر.ک: جواهر الکلام، ج۱۴، ص۱۴۴).
۲۳۵
تذکّر: تفسیر ﴿أن یذکر فیها اسمه﴾ وجوهی را تحمل میکند که منشأ آنها تعیین اعراب آن است؛ زیرا نصب آن یا به عنوان مفعول به دوم است؛ مانند: ﴿ما منعنا أن نرسل) ۱ و ﴿ما منع الناس أن یؤمنوا) ۲ یا مفعول له یا بدل اشتمال، یا منصوب به نزع خافض است. البته وجوه چهارگانه مزبور، مباین هم نیست؛ به طوری که معنای جامع و هدف واحد را دربرنداشته باشد، بلکه از همه آنها یک مفهوم کلی را میتوان استظهار کرد که در اثنای بحث گذشت.
تعمیر و تخریب ظاهری و باطنی مسجد
خدای سبحان آباد کردن و معمور نگهداشتن مساجد را از اوصاف ویژه مؤمنان برمیشمارد؛ ﴿إنّما یعمر مساجد الله من ءَامن بالله و الیوم الاخر و أقام الصلوه وءَاتی الزکوه و لم یخش إلاّ الله فعسی أُولئک أن یکونوا من المهتدین) ۳ لیکن هشدار میدهد که مهمتر از مرمت و تعمیر ظاهری مسجد، آبادسازی باطنی آن است و به آنها که به شغل آبادسازی ظاهری مسجد حرام و دیگر سِمَتهای عادی، مانند سیراب کردن حج گزاران فخر میکردند میفرماید: هرگز اینگونه خدمات ظاهری مانند ایمان مؤمنان (همچون امیرمؤمنان حضرت علی(علیهالسلام ) ۴) نیست؛ ﴿أجعلتم سقایهالحاج و عماره المسجد الحرام کمن ءَامن بالله و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون عند الله) ۵
تعمیر صوری و ظاهری مسجد، ساختن آن مطابق اصولی است که دین
^ ۱ – ـ سوره اسراء، آیه ۵۹٫
^ ۲ – ـ سوره اسراء، آیه ۹۴٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه ۱۸٫
^ ۴ – ـ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۸۸٫
^ ۵ – ـ سوره توبه، آیه ۱۹٫
۲۳۶
دستور داده و تعمیر باطنی و معنوی مسجد، آباد کردن آن با نام و یاد حق، تعلیم و تعلم و مباحثه ءعلمی، عبادت و مانند آن است که مصداق احیای نام خداست.
تخریب مسجد نیز همچون تعمیر آن، دو قسم است و همانگونه که تعمیر باطنی مسجد با تربیت عالمان و پرورش مؤمنان در آن، از تعمیر ظاهری آن بهتر و سودمندتر است، تخریب باطنی مسجد، با آلوده کردن افکار و رویگردان کردن مردم از آن و منع از احیای آثار دینی و کلمه حق در آن، نیز از تخریب ظاهری آن خطرناکتر است؛ زیرا بنای ظاهری مسجد را پس از تخریب ظاهری آن به سرعت و آسانی میتوان بازسازی کرد. امّا جبران پیامدهای تخریب باطنی مسجد و آشنا کردن نسل آینده با معارف اسلام و گرایش دادن آنان به مآثِر مسجد دشوار است؛ از این رو ظاهر کعبه، که سنگ و گل است، در رخدادهای گوناگون طبیعی و غیرطبیعی ویران و سپس بازسازی شده است. امّا آنگاه که سپاه ابرهه قصد کردند کعبه را، که باطن آن اصل ایمان است، از اساس برچیده و به کلّی نابود سازند خدای سبحان آنان را با خیل ابابیل نابود کرد.
مصداق منع، تخریب و مسجد
ظاهر آیه مورد بحث بیان یک ضابطه عام به صورت شرط و جزای مفروض ذهنی و بدون تحقق عینی مصداق آن نیست، بلکه ناظر به مصداقی خارجی است، البته به صورت قانون عام و بدون تخصّص یا تقیّد به آن یا انحصار در آن؛ چنانکه غالب مفسران برآناند. در این صورت، اقوال و وجوه متعددی در بیان مصداق مطرح است: ۱٫پادشاه نصارا. ۲٫بُخْتَ نُصّر. ۳٫مشرکان قریش. ۴٫خصوص کسانی که از ورود رسولاکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به مکه جلوگیری
۲۳۷
کردند. فخر رازی بعد از نقل وجوه مزبور میگوید: وجه پنجم سزاوارتر است و آن اینکه بعد از تحویل قبله از بیتمقدس به کعبه، اهل کتاب از توجه به کعبه جلوگیری میکردند و شاید در تخریب آن از راه تحریک کافران میکوشیدند؛ زیرا در آیات پیشین از قبایح مشرکان سخنی به میان نیامده و جریان نصارا در تخریب بیتمقدس طبق تحلیل ابوبکر رازی روا نیست؛ پس همین وجه پنجم میماند ۱ .
ابوجعفر طبری در تعیین «مانع» و «مخرّب» سه قول و درباره مسجد دو قول نقل کرده است؛ اقوال سهگانه درباره مانعان و مخرّبان عبارت است از: ۱٫نصارا. ۲٫بُخْتَ نُصَّر با کمک نصارا. ۳٫مشرکان قریش. دو قول درباره مسجد نیز عبارت است از: مسجدحرام و بیتمقدس. وی در میان اقوال سهگانه منع و تخریب نصارا را ترجیح داده و در میان دو قول اخیر، بیتمقدس را راجح دانسته است؛ زیرا اولاً، مشرکان سعی در تخریب مسجد نداشتند، بلکه به عمارت آن میپرداختند؛ هرچند از نماز در آن مانع میشدند. ثانیاً، سیاق آیات درباره اهل کتاب است و از قریش و عرب در آن نامی به میان نیامده است؛ چنانکه از عنوان مسجدحرام هم نامی مطرح نشده است ۲ .
لازم است عنایت شود که اولاً، بُخْتَ نُصَّر شش قرن پیش از میلاد مسیح(علیهالسلام) بوده است و ماجرای حمایت وی از نصارا یا کمک نصارا به او در تخریب بیتمقدس درست نیست. ثانیاً، قبلاً از مشرکان مانند اهل کتاب
^ ۱ – ـ تفسیر کبیر، ج۴، ص۹٫
^ ۲ – ـ جامعالبیان، ج۱، ص۵۴۶٫
۲۳۸
سخن به میان آمده است؛ ﴿کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم) ۱ ثالثاً، تخریب اعم از ظاهری و معنوی است؛ مانند عبادتهای باطلپرستی، مکاء، تصدیه، طواف مرد و زن در حال برهنگی و…؛ زیرا همه این فجایع تخریب معنوی خانه خداست؛ گرچه ظاهر و تقابل میان منع و تخریب، خصوص تخریب ظاهری است. رابعاً، عموم یا اطلاق آیه از یک سو شامل گذشته، حال و آینده و از سوی دیگر شامل مسجدحرام و بیتمقدس و مشاهد مشرّفه معصومان(علیهمالسلام) و مانند آن خواهد شد؛ زیرا مقصود از عنوان «مسجد»، خصوص مسجد مصطلح فقهی نیست ۲ ؛ ازاینرو هم مسجدحرام و بیتمقدس مشمول آن است، هم مشاهد معصومان(علیهمالسلام) که مهد ذکر و عبادت خداست. اگر مقصود مسجدحرام باشد جمعوردن؛ ﴿مساجد الله﴾ به لحاظ اشتمال آن بر مواضع متعدد عبادی مانند کعبه، مقام ابراهیم، حجر اسماعیل و… است؛ چنانکه هر نقطهای از آن، محل سجده، یعنی جای عبادت است و سرّ نامگذاری معبد به «مسجد»، به جهت رعایت حالت عبادی، یعنی سجود است؛ چون شرف در پرتو تقرب به خداست و نزدیکترین حال بنده به خدا همان حالت سجده است.
کیفر دنیوی و اخروی منع و تخریب مسجد
کسانی که نمیگذارند مراکز عبادی با یاد خدا آباد شود و در خرابی معابد میکوشند حق ورود به آن مراکز را ندارند و مسلمانان باید از ورود آن ظالمان جلوگیری کنند و چنانچه غفلتاً وارد شدند آنها را بیرون برانند. در این حال،
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۱۳٫
^ ۲ – ـ ر.ک: آلاءالرحمن، ج۱، ص۲۳۲٫
۲۳۹
قهراً ورود اتفاقی و احتمالی آنان به مراکز عبادی خائفانه است؛ زیرا نیروهای اسلامی، یا دفعاً نمیگذارند آنان وارد شوند یا رفعاً آنها را طرد میکنند؛ ﴿أُولئک ما کان لهم أن یدخلوها إلاّ خائفین﴾. این جمله نسبت به مسلمانان تشریع و بیانگر حکم تکلیفی آنهاست و نسبت به قهر الهی که کیفر خزی را مقرّر فرموده، تهدید تکوینی است و اعجاز را به همراه دارد؛ یعنی هم ادب دخول مسجد را بیان میکند و هم هشدار مسلمان را. شیخ طوسی آن را حکم تکلیفی دانسته است ۱ .
خدای سبحان به همه کسانی که با مراکز دینی و عبادی به خصومت برخیزند هشدار تهدیدآمیز میدهد که هر کس علیه مراکز دینی دست به منع یا تخریب زند، افزون بر رسوایی آخرت، در دنیا نیز خوار خواهد شد؛ ﴿لهم فیالدنیا خزی ولهم فیالآخره عذاب عظیم﴾؛ مانند آنان که برای منع از مسجدحرام یا بیتمقدس، قیام و اقدام کردند و آنها که در جنگهای صلیبی مساجد مسلمانان را ویران کردند، و آنان که در حجاز و مانند آن مساجد و مشاهد مشرفه را تخریب کردند و آنان که گرچه به ظاهر مساجد را تخریب نکردند، لیکن آنها را به انبار کالا تبدیل کردند؛ چنان که خدای سبحان همه آنها را رسوا کرد و مساجد را همچنان محفوظ و برقرار داشت ۲٫
^ ۱ – ـ ر.ک: تفسیر تبیان، ج۱، ص۴۲۰۴۱۹٫ ورود کافر به مسجد، مورد بحث فقهی فقهای فریقین است؛ ابوحنیفه ورود او را مطلقاً جایز دانسته است. مالک، ورود او را مطلقاً منع کرده، و شافعی بین مسجدحرام و سایر مساجد فرق گذاشته است (کشّاف، ج۱، ص۱۸۰). تحریر مستوفای این بحث برعهده فن فقه است که، اوّلاً بین مسجدحرام و غیرآن، ثانیاً بین برخورد با رطوبت و یبوست، ثالثاً، بین حصول هتک و عدم حصول آن و رابعاً بین ضرورت و عدم آن فرق است و….
^ ۲ – ـ لازم است عنایت شود که در نظام هستی همواره حق حکومت میکند؛ نه اینکه گاهی حق و گاهی باطل حکومت کند. اکنون نیز عالم با حکومت حق اداره میشود و باطل علفهای هرز مزرعه آفرینش است که هر از چند گاهی میروید، لیکن باغبان هستی آن را برمیچیند و به دور میافکند. گواه مطلب اینکه، از انبوه سلاطینِ ستم، نامی نمانده است و اکنون بیشتر جوامع بشری را پیامبران الهی اداره میکنند. دیگر جوامع نیز اگر از سرنیزه و ستم و سیطره فرهنگی و تبلیغاتی سوء طاغیانْ رهایی یابند زیر پوشش هدایت انبیا(علیهمالسلام) نورانی خواهند شد.
۲۴۰
تذکّر: هرگونه عذاب الهی با خزی و رسوایی همراه است. اگر عذاب کم باشد خواری کم است و اگر عذاب زیاد و شدید باشد خزی و رسوایی در آن بیشتر است و چون عذاب قیامت دردناکتر و شدیدتر است خزی آن بیشتر است و آیه ﴿ولعذاب الاخره أخزی وهم لا ینصرون) ۱ شاهد آن است. آنچه به عنوان خزی مانعان و مخرّبانِ مسجد در زمان ظهور حضرت مهدی(علیهالسلام) به صورت حدیث یا تفسیر در کتابهای اهل سنت ثبت شده، از سنخ تطبیق است، نه تفسیر مفهومی.
اشارات و لطایف
۱٫ منع درونی و بیرونی
مَنع گاهی به لحاظ قصور و عجز از دسترسی به چیزی است؛ مانند مقام برین علم کامل و عدل شامل که نیل به آن میسور دیگران نیست و از آن به «مقام منیع» یاد میشود و زمانی به لحاظ قهر ظالم است؛ نظیر آنچه در آیه مورد بحث قرار دارد. ظالم قاهری که مانع از دسترسی به چیزی یا شخصی است، گاهی از درون است و گاهی از بیرون. آنچه از درون ناشی میشود، مانند منع
^ ۱ – ـ سوره فصّلت، آیه ۱۶٫
۲۴۱
از سجده در ابلیس؛ ﴿ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی) ۱ و منع از ایمان به خدا در پیروان او؛ ﴿وما منع الناس أن یُؤمنوا إذجائهم الهدی إلّاان قالوا أبعث الله بشراً رسولاً) ۲ و آنچه از بیرون نشأت میگیرد، مانند منع مسجد در آیه مورد بحث.
منع درونی مانند منع بیرونی اگر درمان نشود رشد میکند و کسی که به لحاظ خُبث درونی قبلاً «مانع» بودن نهاد خویش را احساس میکرد اکنون «منّاع» بودن نهان خود را تجربه میکند؛ ﴿منّاعٍ للخیر) ۳ دفع و منع از خیر یا جذب و دعوت به شّر در بَشَر از دو راه یاد شده است؛ یعنی گاهی از درون و زمانی از بیرون، لیکن وجود عامل بیرونی برای دعوت به شرّ و گناه در همه جا ضروری نیست؛ چنانکه در ابلیس که از نوع جنّ است نه انس چنین چیزی لازم نبوده و نیست وگرنه محذور گسترش سلسله نامحدود در بین بود؛ بنابراین، ممکن است همان عامل درونی به تنهایی برای منع از امتثال و انجام کار خیر کافی باشد.
۲٫ برخی اوصاف مساجد
مسجد دارای اوصاف، ویژگیها و آثاری است که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف. سراسر زمین عبادتگاه است؛ چنان که رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: ﴿جعلت لی الأرض مسجداً و طهوراً) ۴ لیکن مهمترین مرکز عبادی مسجد
^ ۱ – ـ سوره ص، آیه ۷۵٫
^ ۲ – ـ سوره اسراء، آیه ۹۴٫
^ ۳ – ـ سوره ق، آیه ۲۵٫
^ ۴ – ـ بحارالأنوار،ج۸، ص۳۸، ح۱۷٫
۲۴۲
است.
ب. خدای سبحان انسانها را به قسط و عدل فرا میخواند و پایگاه قسط و عدل و آموزشگاه آیین انصاف و داد، مراکز عبادی است؛ از این رو به انسانها فرمود تا به مساجد روآورند؛ ﴿قل أمر ربّی بالقسط و أقیموا وجوهکم عند کلّ مسجد) ۱
ج. زینت انسان با حضور در مراکز عبادی تأمین میشود؛ زیرا آنچه از جان آدمی جداست اگر در زمین است، زیور زمین است؛ ﴿إنّا جعلنا ما علی الأرض زینه لها) ۲ و اگر در آسمان است، زینت آسمان است؛ ﴿إنّا زیّنّا السماء الدّنیا بزینهٍ الکواکب) ۳ نه زیور انسان؛ گرچه بشر از نگاه به آنها بهره میبرد: ﴿وزیّنّاها للناظرین) ۴ تنها زیور جان آدمی، ایمان و اعتقاد به خدای سبحان و محبّت اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) است؛ ﴿حبّب إلیکم الإیمان و زیّنه فی قلوبکم) ۵
زینت جان انسان را باید در مراکز عبادی فراهم کرد؛ از این رو خدای سبحان میفرماید: ﴿یا بنی ءادم خذوا زینتکم عند کلّ مسجد) ۶ و با اینکه تذهیب مسجد و تزیین آن با صُوَر، اعم از مجسّمه و غیر آن روا نیست، مساجد را زینتبخش انسان میداند. مستفاد از این اشاره آن است که ساده نگهداشتن مساجد سبب تزیین انسان است و زینت انسان در حفظ مراکز
^ ۱ – ـ سوره اعراف، آیه ۲۹٫
^ ۲ – ـ سوره کهف، آیه ۷٫
^ ۳ – ـ سوره صافات، آیه ۶٫
^ ۴ – ـ سوره حجر، آیه ۱۶٫
^ ۵ – ـ سوره حجرات، آیه ۷٫
^ ۶ – ـ سوره اعراف، آیه ۳۱٫
۲۴۳
عبادی است، نه در جلوه ظاهری و صوری آن. زینت اصلی انسان از دیدگاه قرآن کریم ایمان است که مسجد مرکز آن است؛ اگرچه دربر کردن لباس خوب به هنگام نماز جمعه و جماعت نیز از آداب اسلامی است.
خطاب ﴿یا بنی ءادم﴾ در آیه مزبور اشاره به این نکته است که کار شیطان، آسیب رساندن به حیثیت آدم و بردن آبروی اوست؛ ﴿فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سوءتهما) ۱ ﴿بدت لهما سوءتُهما) ۲ پس بکوشید که خود را به زینت ایمان مزیّن کنید! مبادا شیطان شما را بیآبرو کند؛ ﴿یا بنیءادم خذوا زینتکم عند کلّ مسجد) ۳
د. چون مسجد برای احیای تفکر توحیدی و ایجاد وحدت مسلمانان است، ازاینرو هر کاری که با روح توحید یا وحدت کلمه منافی باشد، روانیست. قرطبی گفته است: «ساختن مسجد در کنار مسجد دیگر برای تفرقه، احداث دو مسجد جامع در یک شهر، امامت دو امام در یک مسجد و انعقاد دو جماعت همزمان در یک مسجد جایز نیست» ۴
بحث روایی
۱٫ ستمکاری مشرکان در منع پیامبر از مسجد
عن أبی عبد الله(علیهالسلام): «أنهم [المعنی بهذه الآیه] قریش حین منعوا رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم)
^ ۱ – ـ سوره اعراف، آیه ۲۰٫
^ ۲ – ـ سوره اعراف، آیه ۲۲٫
^ ۳ – ـ سوره اعراف، آیه ۳۱٫
^ ۴ – ـ الجامع لأحکام القرآن، ج۱، الجزء الثانی، ص۷۵٫
۲۴۴
دخول مکّه و المسجد الحرام» ۱
قال الإمام العسکری(علیهالسلام): «قال الحسن بن علی لما بعث الله محمّداً(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بمکّه و أظهر بها دعوته و نشر بها کلمته و عاب أدیانَهم فی عبادتهم الأصنام و أخذوه و أساؤوا معاشرته و سعوا فی خراب المساجد المبنیّه، کانت لقومٍ من خیار أصحاب محمّد و شیعه علی بن أبی طالب(علیهالسلام) بفِناء الکعبه مساجد یحیون فیها ما أماته المبطلون، فسعی هؤلاء المشرکون فی خرابها و إیذاء محمّد و سائر أصحابه و إلجاءه إلی الخروج من مکّه نحو المدینه، التفت خلفه إلیها و قال: الله یعلم أننی أحبّک و لولا أن أهلک أخرجونی عنک لما آثرت علیک بلداً و لا أبقیت علیک بدلاً إنّی لمُغتمٌّ علی مفارقتک، فأوحی الله إلیه: یا محمّد! إنّ العلی الأعلی یقرء علیک السلام و یقول: سأردّک إلی هذا البلد ظافراً غانماً سالماً قادراً قاهراً، و ذلک قوله: ﴿إنّ الذی فرض علیک القران لرادّک إلی معاد) ۲ یعنی إلی مکّه غانماً ظافراً، فأخبر بذلک رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) أصحابه، فاتّصل بأهل مکّه، فسخروا منه، فقال الله لرسوله: سوف یظفرک الله بمکّه و یجری علیهم حکمی و سوف أمنع من دخولها المشرکین حتّی لا یدخلها أحد منهم إلاّ خائفاً إن دخلها مستخفیاً من أنّه إن عثر علیه قتل، فلمّا حتم قضاء الله بفتح مکّه و استوثقت له أَمَّر علیهم عتاب بنسید، فلمّا اتّصل خبره قالوا: إنّ محمّداً لایزال یستخفّ بناحتی ولّی علینا غلاماً حَدَث السنّ ابن ثمانیه عشر سنه و نحن مشایخ ذووا الأسنان و خدّام بیت الله الحرام و جیران حرمه الآمن و خیر بقعه علی وجه الأرض….
ثمّ بعث رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بعشر آیات من سوره «برائه» مع أبی بکر بن
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۳۶۱٫
^ ۲ – ـ سوره قصص، آیه ۸۵٫
۲۴۵
أبیقحافه، ففیها ذکر نبذ العهد إلی الکافرین و تحریم قرب مکّه علی المشرکین…، فلمّا صدر عنه أبوبکر جائه المطوف بالنور جبرئیل، فقال: یا محمّد! إنّ العلی الأعلی یقرأ علیک السلام و یقول: یا محمّد إنّه لا یؤدّی عنک إلاّ أنت أو رجل منک فأبعث علیّاً…، فمضی علی(علیهالسلام) لأمر الله و نبذ العهود إلی أعداء الله و آیس المشرکون من الدخول بعد عامهم ذلک إلی حرم الله و کانوا عدداً کثیراً و جمّاً غفیراً غشاهم الله نوره و کساه فیهم هیبهً و جلالاً لم یجسروا معها علی إظهار خلاف و لا قصد بسوء. قال: و ذلک قوله: ﴿و من أظلم ممّن منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه﴾ و هی مساجد خیار المؤمنین بمکّه لما منعوهم من التعبّد فیها بأن ألجؤوا رسول الله إلی الخروج عن مکّه ﴿و سعی فی خرابها﴾ خراب تلک المساجد لئلا تعمر بطاعه الله.
قال الله تعالی: ﴿أُولئک ما کان لهم أن یدخلوها إلاّ خائفین﴾ أن یدخلوا بقاع تلک المساجد فی الحرم إلاّ خائفین من عذابه و حکمه النافذ علیهم أن یدخلوها کافرین بسیوفه و سیاطه لهم لهؤلاء المشرکین فی الدّنیا و هو طرده إیّاهم عن الحرم و منعهم أن یعودوا إلیه، ﴿و لهم فی الاخره عذاب عظیم﴾ » ۱
اشاره: با اغماض از سند، اطلاق آیه شامل مسجدحرام و سایر مسجدهای مکه و مسجداقصی که از آن به بیتمقدس یاد میشود و همچنین هر مسجد دیگری است که در اعصار و امصار گونهگون بنا شده و میشود، و آنچه در اینگونه احادیث وارد شده از سنخ تطبیق مصداقی است،نه تفسیر مفهومی؛ ازاینرو بر مصادیق دیگر نیز قابل انطباق خواهدبود؛ مثلاً ماجرای اَدْرِینال رومی که پس از حضرت مسیح بیتمقدس را ویران کرد، در صورت صحت تاریخی آن، مصداقی از آیه مورد بحث
^ ۱ – ـ تفسیر برهان، ج۱، ص۱۴۴ ـ ۱۴۵٫
۲۴۶
است ۱ .
۲٫ ساختن مسجد و عمران ظاهری و باطنی آن
قال النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «من بنی مسجداً فی الدّنیا أعطاه الله بکلّ شِبْرٍ منه (أو قال: بکلّ ذراعٍ منه) مسیره أربعین ألف عام مدینه من ذهب و فضّه و درّ و یاقوت و زمرّد و زبرجد و لؤلؤ… » ۲
عن أبی عبیده الحذّاء، عن أبی جعفر(علیهالسلام) أنّه قال: «من بنی مسجداً کمَفحص قطاهٍ بنیالله له بیتاً فی الجنّه». قال أبو عبیده: و مرّ بی و أنا بین مکّه و المدینه أضع الأحجار، فقلت: هذه من ذلک؟ قال: «نعم» ۳
عن جعفر بن محمّد عن آبائه(علیهمالسلام) قال: «إنّ الله إذا أراد أن یصیب أهل الأرض بعذاب قال: لولا الّذین یتحابّون فی و یعمرون مساجدی و یستغفرون بالأسحار، لولاهم لأنزلت عذابی» ۴
عن أبی ذر، عن رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فی وصیّته له قال: «یا أباذر! الکلمه الطیّبه صدقه و کلّ خطوه تخطوها إلی الصلاه صدقه. یا أباذر! من أجاب داعی الله و أحسن عماره مساجد الله کان ثوابه من الله الجنّه». فقلت: کیف یعمر مساجد الله؟ قال: «لا ترفع فیها الأصوات و لا یخاض فیها بالباطل و لایشتری فیها و لایباع و اترک اللغو ما دمت فیها، فإن لم تفعل فلا تلومنّ یومالقیامه إلاّ نفسک» ۵
عن رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «من قمّ مسجداً کتب الله له عتق رقبه و من أخرج منه
^ ۱ – ـ المنار، ج۱، ص۴۳۱٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۰۴٫
^ ۳ – ـ همان.
^ ۴ – ـ همان.
^ ۵ – ـ همان، ص۲۳۳ ـ ۲۳۴٫
۲۴۷
ما یقذی عیناً کتب الله عزّوجلّ له کفلین من رحمته» ۱
عن رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «من أسرج فی مسجد من مساجد الله سراجاً لم تزل الملائکه و حمله العرش یستغفرون له مادام فی ذلک المسجد ضوء من ذلک السراج» ۲
اشاره: هرچند اینگونه احادیث به آیه «إنما یعمر مساجد الله… » مناسبتر است لیکن با تأمّل در گفتار معصومان راجع به فضیلت مسجد و با عنایت به اینکه در برخی از آنها به منع و تخریب مسجد اشاره شده است خطر بزرگ تبلیغ سوء علیه مسجد و سعی در رکود و سقوط آن از رونق و شکوفایی معلوم میشود و تناسب آنها را با آیه مورد بحث زیاد میکند.
۳٫ فضل مسجد و اهل مسجد
قال النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «من کان القرآن حدیثه و المسجد بیته بنی الله له بیتاً فی الجنّه» ۳
عن النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «سبعه یظلّهم الله فی ظلّه یوم لا ظلّ إلاّ ظلّه… و رجل قلبه متعلّق بالمسجد إذا خرج منه حتّی یعود إلیه… » ۴
روی أنّ فی التوراه مکتوباً: «إنّ بیوتی فی الأرض المساجد، فطوبی لعبد تطهّر فی بیته ثمّ زارنی فی بیتی. ألا إنّ علی المزور أن کرامه الزائر. ألا بشّر المشائین فی الظلمات إلی المساجد بالنور الساطع یوم القیامه» ۵
^ ۱ – ـ وسائلالشیعه، ج۵، ص۲۳۹٫
^ ۲ – ـ همان، ص۲۴۱٫
^ ۳ – ـ همان، ص۱۹۸٫
^ ۴ – ـ همان، ص۱۹۹٫
^ ۵ – ـ همان، ص۲۴۵۲۴۴٫
۲۴۸
عن الأصبغ عن علی بن أبی طالب(علیهالسلام)، قال: کان یقول: «من اختلف إلی المسجد أصاب إحدی الثمان: أخاً مستفاداً فی الله أو علماً مستطرفاً أو آیهً محکمهً أو یسمع کلمهً تدلّه علی هدی أو رحمهً منتظرهً أو کلمهً تردّه عن ردی أو یترک ذنباً خشیهً أو حیاءً» ۱
عن أبی العبّاس الفضل بن عبد الملک، عن أبیعبد الله(علیهالسلام)، قال: «یا فضل! لا یأتی المسجد من کلّ قبیله إلاّ وافدها و من کلّ أهل بیت إلاّ نجیبها. یا فضل! لا یرجع صاحب المسجد بأقلّ من إحدی ثلاث خصال: إمّا دعاء یدعو به یدخله الله به الجنّه و إمّا دعاء یدعو به فیصرف الله به عنه بلاء الدّنیا و إمّا أخ یستفیده فی الله» ۲
عن الصادق(علیهالسلام): «من مشی إلی المسجد لم یضع رِجْلاً علی رطب و لا یابس إلاّ سبّحت له الأرض إلی الأرضین السابعه» ۳
عن النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «من مشی إلی مسجد من مساجد الله فله بکلّ خطوهٍ خطاها حتّی یرجع إلی منزله عشرُ حسناتٍ و محی عنه عشرُ سیّئات و رفع له عشرُ درجات» ۴
قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «الاتّکاء فی المسجد رهبانیّه العرب. إنّ المؤمن مجلسه مسجده و صومعته بیته» ۵
عن الصادق(علیهالسلام): «صلاه الرجل فی منزله جماعهً تعدل أربعاً و عشرین
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۵، ص۱۹۷٫
^ ۲ – ـ همان، ص۱۹۳ ـ ۱۹۴٫
^ ۳ – ـ همان، ص۲۰۰٫
^ ۴ – ـ همان، ص۲۰۱٫
^ ۵ – ـ همان، ص۲۳۶٫
۲۴۹
صلاه، و صلاه الرجل جماعه فیالمسجد تعدل ثمانیاً و أربعین صلاه مضاعفه فی المسجد و إنّ الرکعه فی المسجد الحرام ألف رکعه فی سواه من المساجد و إنّالصلاه فی المسجد فرداً بأربع و عشرین صلاه، و الصلاه فی منزلک فرداً هباءٌ منثور لا یصعد منه إلی الله شیء و من صلّی فی بیته جماعه رغبه عن المسجد فلا صلاه له و لا لمن صلّی تبعه إلاّ من علّه تمنع من المسجد» ۱
عن أبی جعفر(علیهالسلام) قال: «قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) لجبرئیل(علیهالسلام): یا جبرئیل! أیّ البقاع أحبّ إلی الله عزّوجلّ؟ قال: المساجد و أحبّ أهلها إلی الله أوّلهم دخولاً و آخرهم خروجاً منها» ۲
عن ابن أبی عمیر، عن بعض أصحابه قال: قلت لأبی عبد الله(علیهالسلام): إنّی لأکره الصلاه فی مساجدهم. فقال: «لاتکره، فما من مسجد بنی إلاّ علی قبر نبی أو وصی نبی قتل فأصاب تلک البقعه رشّه من دمه فأحبّ الله أن یذکر فیها فأدِّ فیها الفریضه و النوافل و اقض ما فاتک» ۳
عن أبی بصیر قال: سألت أبا عبد الله(علیهالسلام) عن العلّه فی تعظیم المساجد؟ فقال: «إنّما أُمر بتعظیم المساجد لأنّها بیوت الله فی الأرض» ۴
اشاره: از اینگونه احادیث که آداب و سنن حیاتبخشی مسجد و سایر مراکز عبادی را دربر دارد، سرّ اهتمام صاحب شریعت به تأسیس و تعمیر مسجد و راز کمربستن بیگانگان به تخریب و تعطیل آن روشن میگردد؛ چنانکه رسالت رهبران مذهبی در تجدید نظر نسبت به کیفیت بهرهوری جامعه
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۴۰٫
^ ۲ – ـ همان، ص۲۹۴٫
^ ۳ – ـ همان، ص۲۲۵٫
^ ۴ – ـ همان، ص۲۹۷٫
۲۵۰
از مسجد ووظیفه مردم در تردّد در آن وتعبد و تخلّق و تعلّم و بالاخره استنان به سنّت الهی و مفارقت از اخلاق دشمنان دین معلوم میشود. تحریر مطالب سودمند اینگونه از روایات از حوصله بحث کنونی خارج است.
۴٫ برخی آداب حضور در مسجد
عن أبی عبد الله(علیهالسلام): «إنّ علی بن الحسین(علیهالسلام) استقبله مولی له فی لیلهٍ بارده و علیه جبّه خزّ و مطرف خزّ و عمامه خزّ و هو متغلّف بالغالیه، فقال له: جعلت فداک، فی مثل هذه الساعه علی هذه الهیئه إلیین؟! قال: فقال: إلی مسجد جدّی رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) أخطب الحور العین إلی الله عزّوجلّ» ۱
ورّام بن أبی فراس فی کتابه قال: قال(علیهالسلام): «یأتی فی آخر الزمان قوم یأتون المساجد فیقعدون حلقاً ذکرهم الدّنیا و حبّ الدنیا لا تجالسوهم فلیس لله فیهم حاجه» ۲
قال النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «إذا ابتلّت النعال فالصلاه فی الرحال» ۳
عن النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فی قوله تعالی: ﴿خذوا زینتکم عند کلّ مسجد) ۴ قال: «تعاهدوا نعالکم عند أبواب المسجد» ۵
قال أبو عبدالله(علیهالسلام): «جنّبوا مساجدکم البیع و الشراء و المجانین و الصبیان و الأحکام و الضالّه و الحدود و رفعالصوت» ۶
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۲۸٫
^ ۲ – ـ همان، ص۲۱۴٫
^ ۳ – ـ همان، ص۱۹۵٫
^ ۴ – ـ سوره اعراف، آیه ۳۱٫
^ ۵ – ـ وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۳۰٫
^ ۶ – ـ همان، ص۲۳۳٫
۲۵۱
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: «إنّ أمیر المؤمنین(علیهالسلام) رأی قاصّاً فی المسجد فضربه بالدرّه و طرده» ۱
قال أبو جعفر(علیهالسلام): «إذا دخلت المسجد و أنت ترید أن تجلس فلا تدخله إلاّ طاهراً و إذا دخلته فاستقبل القبله ثمّ ادع الله و سله و سمّ حین تدخله و احمد الله و صلّ علی النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) » ۲
عن أبیذر قال: دخلت علی رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و هو فی المسجد جالس، فقال لی: «یا أباذر! إنّ للمسجد تحیّه». قلت: و ما تحیّته؟ قال: «رکعتان ترکعهما». فقلت: یا رسول الله! إنّک أمرتنی بالصلاه، فما الصلاه؟ قال: «خیر موضوع، فمن شاء أقلّو من شاء أکثر… » ۳
اشاره الف. چون عنصر محوری دین خدا را عقل و درایت تشکیل میدهد و مرکز عبادت، یعنی مسجد جای تعلیم کتاب و حکمت از لحاظ اندیشه، و موطن تزکیه و تهذیب از جهت انگیزه است، ازاینرو از انجام هر کاری در آن که با خردورزی هماهنگ نباشد و از گفتن هر قولی در آن که با درایت مطابق و در راستای کتاب و حکمت و زکات روح نباشد باید پرهیز شود و بهترین احترام و تحیّت نسبت به مسجد همانا اقامه ستون دین به نام نماز است.
ب. هرچند مسجد به ویژه مسجدحرام و مسجدالنبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از حُرمتِ خاص برخوردار است و تنزیه ساحت و دور داشتن صحنه آن از پلیدی و آلودگی لازم است، ولی شرح صدر و سعه منظر و وسعت حوصله رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آنچنان
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۴۴٫
^ ۲ – ـ همان، ص۲۴۵٫
^ ۳ – ـ همان، ص۲۴۸٫
۲۵۲
بود که اگر فرد غافل، جاهل، ساهی و ناسی به آلوده کردن مسجد اقدام میکرد، آن حضرت با بردباری و آرامش چنین جسارتی را جبران مینمود. فخررازی ضمن بحث گسترده درباره فضیلت مسجد و تأسیس و حفظ و نگهداری آن و بررسی برخی از احکامِ فقهی آن نقل میکند که اَنَس گفته است: مردی اعرابی وارد مسجد شد و در آنجا بول کرد. اصحاب گفتند: مَهمَه. پیامبر اسلام فرمود: «لاتَزْرموه»؛ او را نرنجانید و مورد قهر قرار ندهید. سپس او را به حضور طلبید و فرمود: مسجدها برای بول و عذره و مانند آن نیست و فقط برای قرائت قرآن و یاد خدا و نماز… است. آنگاه دلوی از آب خواست و دستور داد آب را بر روی مکان آلوده بریزند .. ۱٫٫
۵٫ شکایت مسجد
عن عبد الله بن سنان عن أبی عبدالله(علیهالسلام)، قال: سمعته یقول: «إنّ أُناساً کانوا علی عهد رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) أبطأوا عنالصلاه فی المسجد، فقال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): لیوشک قوم یدعون الصلاه فی المسجد أن نأمر بحطب فیوضع علی أبوابهم فتوقد علیهم نار فتحرق علیهم بیوتهم» ۲
قال أبوعبدالله(علیهالسلام): «شکت المساجد إلی الله تعالی الّذین لا یشهدونها من جیرانها، فأوحی الله إلیها و عزّتی و جلالی لاقبلت لهم صلاه واحده ولاأظهرت لهم فی الناس عداله و لا نالتهم رحمتی و لا جاورونی فی جنّتی» ۳
قال النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «لا صلاه لجار المسجد إلاّ فی مسجده» ۴
^ ۱ – ـ تفسیر کبیر، ج۴، ص۱۸٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج۵، ص۱۹۴٫
^ ۳ – ـ همان، ص۱۹۶٫
^ ۴ – ـ همان، ص۱۹۴٫
۲۵۳
قال أبوعبدالله(علیهالسلام): «ثلاثه یشکون إلی الله عزّ و جلّ: مسجد خراب لا یصلّی فیه أهله و… » ۱
قال النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «یجیء یوم القیامه ثلاثه یشکون: المصحف و المسجد و العتره… و یقول المسجد: یارب! عطّلونی و ضیّعونی… » ۲
اشاره الف. بیاعتنایی عملی برخی افراد به مسجد، سعی در ویرانی معنوی آن است وکسی که حِیاد و انفراد وتکروی را بر حضور جمعی در مسجد ترجیح میدهد سرانجام طعمه شیطان میشود؛ چنانکه حضور بدنی با غیبت روحی، یعنی سهو و غفلت از یاد خدا نیز مؤثر نیست؛ ﴿فویلٌ للمصلّین ٭ الذین هم عَن صلاتهم ساهون) ۳
ب.عدّهای منافقانه از مسجد تحاشی داشتند که مورد بیمهری رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) که رحمهً للعالمین بود واقع شدند.
ج. شکایت و شفاعت مسجد مطلبی است حقیقی و هرگز نباید آن را بر تمثیل یا تشبیه و مانند آن حمل کرد.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۰۱٫
^ ۲ – ـ همان، ص۲۰۲٫
^ ۳ – ـ سوره ماعون، آیات ۵۴٫
۲۵۴
بازدیدها: 514