تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد ششم، سوره بقره، آيه114

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد ششم، سوره بقره، آيه114

هر گناهي ستم است، و شرك كه منشأ همه گناهان است بزرگ‌ترين ستم است. كسي نيز كه از آبادي مراكز ديني ممانعت كرده يا آنها را ويران كند، از آن‏ رو كه در حقيقت با توحيد در ستيز و با شرك هماهنگ است در شمار ستمكارترين مردم است.

ومن أظلم ممّن منع مساجد الله أن يذكر فيها اسمه و سعي في خرابها أُولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلاّ خائفين لهم في الدّنيا خزي و لهم في الاخرة عذاب عظيم (114)

گزيده تفسير
هر گناهي ستم است، و شرك كه منشأ همه گناهان است بزرگ‌ترين ستم است. كسي نيز كه از آبادي مراكز ديني ممانعت كرده يا آنها را ويران كند،
^ 1 – ـ سوره آل عمران، آيات 113 ـ 114.
225

ازآن‏رو كه در حقيقت با توحيد در ستيز و با شرك هماهنگ است در شمار ستمكارترين مردم است. همان‌گونه كه بدترين ستم، ظلم به اساس دين و مراكز توحيد و اصلاح جامعه است، دفاع براي حفظ آنها نيز از مقدّس‌ترين دفاعهاست؛ زيرا با استحكام آن، ستم از ديگران دفع و رفع و با ظلم به آن به ديگران نيز ستم خواهد شد؛ از اين رو براي دفع و رفع ستم از جامعه بايد معابد و مساجد پيوسته آباد بماند.
مسجد براي احياي نام و ياد خداست. ستمگران نيز از آن رو مسجد را ويران مي‌كنند كه در آن، ياد خدا زنده مي‌شود. البته همان‌گونه كه تعمير باطني مسجد از راه عبادت و تعليم و تعلّم، از تعمير ظاهري آن مهم‌تر و بهتر است، تخريب باطني آن از طريق رويگردان كردن مردم از آن و منع از احياي آثار ديني در آن، نيز از تخريب ظاهري آن خطرناك‌تر است.
مسلمانان بايد ويران‌كنندگان مساجد و معابد را از اين مراكز منع و طرد كنند. در اين حال قهراً ورود اتفاقي و احتمالي آنان به مراكز عبادي با ترس همراه است.
كسي نمي‌تواند معابد، مساجد و مشاهد مشرّفه را كه به اذن تكويني خداوند رفيع است، ويران كند يا مانع ياد خدا در آنها شود و كسي كه با اين مراكز بدرفتاري كند و منع يا تخريب آنها را قصد كند، افزون بر گرفتار آمدن به عذاب اخروي، در دنيا نيز رسوا و خوار خواهد شد. البته عذاب قيامت با خزي و رسوايي بيشتر همراه است.

تفسير
مساجد الله: اضافه مساجد به كلمه «الله» تشريفي است؛ نظير اضافه بيت به
226

«ي» در آيه ﴿طهّرا بَيْتي للطائفين) 1
خزي: خزي گاهي معناي مصدري دارد (خَزِي يَخْزي خِزْياً)، به معناي ذليل و خوار شدن 2 و گاهي معناي اسم مصدري. در اين صورت به معناي خواري و ذلّتي است كه با غضب و عذاب خدا، در دنيا حاصل مي‌شود 3 و به تعبير بعضي به حالت تأثّر، تحيّر، اختلال فكري، به هم ريختگي زندگي و تفرّق حواسي اطلاق مي‌گردد كه پس از ابتلايي شديد و نزول عذابي سخت براي انسان به وجود مي‌آيد؛ حالتي كه مفاهيمي چون ذلّت، خواري، دوري از رحمت خدا و رسوايي، از لوازم و آثار مترتّب بر آن به شمار مي‌آيد 4 و روشن است كه مقصود از خزي در آيه، معناي دوم (اسم مصدري) است و اقسام آن در بحث آتي بازگو مي‌شود.

تناسب آيات
آيه مورد بحث، ممكن است ناظر به قصّه «طيطوس» رومي و پيروان مسيحي او باشد كه با بني‌اسرائيل به جنگ برخاستند، تورات را آتش زدند، فرزندان آنها را به اسيري گرفتند و بيت‏مقدس را ويران و آلوده كردند 5 ، چنان‌كه از ابن‏عباس و مجاهد نقل شده است 6 . در اين صورت ارتباط اين آيه با آيات پيشين روشن
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 125.
^ 2 – ـ المصباح المنير، ص168، «خ ز ي».
^ 3 – ـ ر.ك: مقاييس‌اللغه، ج2، ص179، «خ‏زي».
^ 4 – ـ ر.ك: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص49، «خ ز ي».
^ 5 – ـ اين ويراني تا زمان فتح بيت‏مقدس به دست مسلمانان ادامه داشت و مسيحيان با ترس وارد مسجد مي‌شدند.
^ 6 – ـ مجمع‌البيان، ج1، ص360؛ نيز ر.ك: روح‌المعاني، ج1، ص571.
227

است؛ زيرا به يكي ديگر از تعصبات جاهلانه اهل كتاب اشاره دارد و آن اينكه آنان يكديگر را چيزي به حساب نمي‌آوردند و تا سر حدّ قتل و غارت و تخريب آثار ديني يكديگر پيش مي‌رفتند. نيز ممكن است آيه ناظر به مشركاني باشد كه پس از هجرت رسول مكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به مدينه، مساجدي را كه مؤمنان قبل از هجرت در آن نماز مي‌خواندند ويران مي‌كردند و نيز از ورود پيامبر به شهر مكّه و مسجدحرام مانع مي‌شدند؛ چنان‌كه در روايتي از امام صادق در شأن نزول اين آيه وارد شده 1 و روح‌المعاني آن را به ابن‏عباس نسبت داده است 2 ، در اين فرض نيز ارتباط آيه مورد بحث با آيات قبل كه از تعصبات جاهلانه مشركان نيز سخني داشت، و جمله ﴿كذلك قال الذين لا يعلمون مثل‏قولهم) 3 ناظر به آن است، آشكار مي‌گردد.
وجه دوم كه از امام صادق(عليه‌السلام) نيز منقول است، از دو جهت اقرب است: نخست اينكه با سياق آيات كه مربوط به كافران عصر نزول قرآن است هماهنگ است. ديگر اينكه با تعبير به «مساجد» متناسب است كه به صيغه جمع آمده است؛ زيرا مطابق اين وجه، مسجدي كه آنان سعي در تخريب معنوي آن، از طريق منع از ورود و اقامه نماز، يا تخريب ظاهري و مادّي آن داشتند، به مسجدحرام منحصر نبود.

ستمكارترين مردمان
منشأ همه طاعتها توحيد و منشأ همه7 معصيتها شرك است و همان‌گونه كه هر طاعت و عمل خيري كه انسان انجام دهد به توحيد بازگشته، از شجره طوبا و
^ 1 – ـ مجمع‌البيان، ج1، ص361.
^ 2 – ـ ج1، ص571.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 113.

228

طيّبه توحيد نشئت مي‌گيرد، هر معصيتي نيز كه از انسان سرزند به شرك بازگشته، از شجره خبيثه شرك نشئت مي‌گيرد؛ زيرا مطيع پرهيزكار هواي خود را سركوب كرده، به دستور وحي عمل مي‌كند و عاصي ناپرهيز برابر هواي خود عمل كرده و از اين رو مشمول آيه شريفه ﴿أرءيت من اتّخذ إلهه هواه) 1 است.
بنابراين، گرچه هر گناهي ستم است 2 ، ليكن چون منشأ ظلم به نفس، به غير و به احكام الهي، شرك و ظلم به خداست و شرك ستمي است بزرگ؛ ﴿إنّ الشرك لظلم عظيم) 3 از اين رو ظالم‌ترين انسانها مفتريان بر خداي سبحان و تكذيب‌كنندگان آيات الهي هستند؛ ﴿و من أظلم ممّن افتري علي الله كذباً أو كذّب باياته) 4 آن كس كه از آبادي مراكز ديني ممانعت كند يا در ويران كردن آن بكوشد نيز در حقيقت با توحيد در ستيز، و با شرك هماهنگ است؛ از اين رو او نيز در شمار ستمكاراترين مردم است؛ ﴿و من أظلم ممّن منع مساجد الله أن يذكر فيها اسمه و سعي في خرابها﴾.
تذكّر: در بحث بعدي به اين نكته عنايت مي‌شود كه آيا مفاد اين‌گونه از آيات اثبات اظلم بودن فلان تبهكار است يا نفي اظلم بودن ديگران از او.

معناي «اظلم»
هرچند ظاهر ﴿مَن أظلم﴾ كه استفهام است، انشايي بودن جمله است، نه خبري بودن آن، ازاين‌رو ممكن است همين پرسش و استفهام در مورد چند چيز واقع شود، ليكن باطن آن اِخبار است، نه انشا؛ زيرا متفاهم عرفي در
^ 1 – ـ سوره فرقان، آيه 43.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 231؛ سوره مائده، آيه 39؛ سوره طلاق، آيه 1.
^ 3 – ـ سوره لقمان، آيه 13.
^ 4 – ـ سوره انعام، آيه 12 و آيات فراوان ديگر.
229

اين‌گونه موارد خبر است، نه انشا؛ نظير ﴿هل يهلك إلّاالقوم الظالمون) 1 بنابراين، معناي جمله مزبور اين است كه كسي ظالم‌تر از منع‌كننده و ويران‌كنندءه مسجد نيست و چون مشابه اين تعبير در چند مورد ديگر نازل شده است؛ مانند: ﴿من أظلم ممن كتم شهادةً عنده من الله) 2 ﴿ومن أظلم ممّن افتري علي الله كذباً او كذّب بآياته) 3 و عنوان «أظلم» كه مفيد تفضيل است اقتضاي مصداق منحصر دارد، ازاين‌رو در بَدْء امر، تنافي احساس مي‌شود. البته اگر تعدّد آن موارد همراه با جامع واحد حقيقي باشد محذوري ندارد؛ زيرا بازگشت وحدت به همان عنوان جامع است كه از كثرت مصون است و مرجع تعدّد، افراد مندرج تحت همان عنوان منحصرند، ولي اگر هريك از افراد متعدد داراي عنوان جدايي باشد كه آن عنوانِ مخصوص، حقيقتاً محور تفضيل واقع شده است، نه به عنوان مبالغه، بايد كثرت آن را توجيه كرد و چون عناوين متعددي كه در قرآن با كلمه «أظلم» ياد شده همگي به يك اصل جامع باز نمي‌گردد هرچند ارجاع بعضي از آنها به عنوان جامع «شرك» سهل است براي رفع محذور مزبور وجوهي ارائه شده است:
1. معناي ﴿أظْلم﴾ نِسبي و مقيّد است، نه نَفْسي و مطلق؛ يعني نسبت به صله خود كه منع‌كنندگان باشد، مانع مسجد ظالم‌تر از همه است و در بين مفتريان، مفتري رسالت از ديگران اَظْلم است.
2. معناي ﴿أظْلم﴾ نسبت به تابعان در منع، افترا، و… است؛ يعني پيشگامان و بدعت‌گذاران در چنين گناهي ستمكارتر از پيروان‌اند. در اين حال
^ 1 – ـ سوره انعام، آيه 47.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 140.
^ 3 – ـ سوره انعام، آيه 21.

230

«أظلم» نِسْبي است، نه نفسي و نسبت به تابعان است، نه ديگران.
3. معناي ﴿أظْلم﴾ همان افعل تفضيل نفسي و مطلق است و توهم محذور مزبور از اينجا ناشي شده كه قضيّه سلبي با ايجابي اشتباه شده است؛ يعني اگر مضمون آياتي كه در آنها عنوانِ ﴿مَن أظْلم﴾ به كار رفته اثباتي بود، چون اين مفهوم، مانند معناي كلمه «أعلم»، مقتضي انحصار مصداق است مستلزم تنافي بود، ولي اگر مضمون آنها سلبي باشد مفاد آنها سلب اظلم بودن ديگري است؛ نه اثبات اظلم بودن مانع مسجد يا مُفتري رسالت و…؛ زيرا معناي آيه مورد بحث اين است كه كسي ظالم‌تر از مانع و مخرّب مسجد نيست؛ يعني مفتري و مكذّب و… از مانع و مخرّب اظلم نيستند، نه اينكه مانع مسجد و مخرّب آن از ديگران اظلم باشند؛ بنابراين، نفي اظلم بودن ديگري يا ديگران، مستلزم اظلم بودن هيچ‌يك نيست؛ زيرا اولاً، همگان ظالم‌اند و ثانياً، در دَرَكِه ظلم و سقوط و هبوط آن همسان‌اند. آري اگر مفهوم عرفي چنين تعبيري اثبات اظلم بودن باشد بايد آن را نِسبي دانست نه نفسي و در تعيين مورد نسبت تأمل كرد.

بدترين ستم و برترين جهاد
بدترين ظلم، ستم كردن به اساس دين است؛ زيرا همان‌گونه كه با استحكام اساس دين، ستم از ديگران نيز بازداشته شده يا برداشته مي‌شود، اگر به اساس دين ستم شود به ديگران نيز ستم خواهد شد؛ بنابراين، براي دفع و رفع ظلم بايد معابد و مساجد را آباد نگه داشت. با آبادي مراكز ديني، زمين آباد مي‌شود؛ از اين رو خداي سبحان مي‌فرمايد: اگر مبارزان و مجاهدانِ راه حق نباشند ستم و فساد زمين را فرا مي‌گيرد و سرزمينها ويران و فاسد شده، زمينه زندگي مردم خراب مي‌شود؛ ﴿ولولا دفع الله النّاس بعضهم ببعض لفسدت
231

الأرض) 1
در آيه‌اي ديگر مي‌فرمايد: اگر دفاع نباشد مراكز ديني و عبادي آسيب مي‌بيند و ويران مي‌شود؛ ﴿ولولا دفع الله النّاس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيراً) 2
بين اين دو آيه تزاحم و تعارضي نيست، زيرا در طول يكديگر است؛ آيه دوم كه پيامد تلخ عدم دفاع را نابودي مراكز ديني مي‌داند اصل، و آيه نخست كه فساد زمين را بازگو مي‌كند فرع است؛ زيرا بيگانه از حوزه اسلامي ابتدا مراكز ديني را ويران كرده، پس از خرابي آنها سرزمينهاي مسلمانان را فاسد و ويران مي‌كند؛ مانند اينكه در خطابي گفته شود: اگر قيام نكنيد به تاريكي و تباهي مي‌افتيد. آنگاه در خطابي ديگر گفته شود: چنانچه قيام نكنيد دشمن نيروگاه برق را منهدم مي‌كند. خطاب اخير، اصل و خطاب اول، فرع است؛ زيرا دشمن نخست مراكز نور را خاموش و فضا را تاريك و پس از آن در تاريكي حمله مي‌كند.
البته آنچه گفته شد مختص مسلمانان نيست، بلكه خطري است كه همه موحّدان عالم را تهديد مي‌كند؛ ازاين‌رو همگان بايد در برابر استكبار بايستند؛
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 251.
^ 2 – ـ سوره حجّ، آيه 40. تعبير از مراكز ديني به «بِيَع»، اشاره به اين نكته است كه مسجد و مانند آن محل بيع و بيعت و بازار خريد و فروش جانهاست. در اين بازار، كه همه خريد و فروشها ممنوع و تنها خريد و فروش جان جايز است، خداوند خريدار جانهاي مؤمنان در برابر بهشت است. در مسجد، كه مركز انسان‌سازي است، مي‌آموزيم كه بايد دين الهي را حفظ كرد و حفظ دين‌گاه در گرو فروختن جان به خداست. خداي سبحان فرمود: اگر قيام و دفاع نكنيد دشمن بازار جان فروشي را مي‌بندد و آنگاه كه اين بِيَع و بازارها بسته و اين خريد و فروش و بيع و بيعت راكد شد و كسي را براي چنين بيعتي نيافتيد زمين فاسد خواهد شد.

232

زيرا هدف و تلاش استكبارْ نابودي همه‏مراكز ديني است، نه خصوص مسجد. اگر جنگ و دفاع و سنگرنشيني رزمندگان نبود، نه تنها مساجد، كه از معبدهاي يهود و ترسا و صومعه‌هاي راهبان منزوي نيز اثري نبود و جبهه استكبار هيچ معبد و عابدي را باقي نمي‌گذاشت و سراسر جهان را كفر فرامي‌گرفت؛ پس عابدان نيز بايد براي سنگرنشينان دعا كنند.
همان‌گونه كه ستمها يكسان نيست بلكه دركات متفاوت دارد و ستمكارترين انسانها كسي است كه نگذارد در خانه خدا، نام صاحب خانه برده شود، دفاعها و جهادها نيز درجاتي دارد؛ زيرا دفاع گاهي براي آب و خاك، و گاه براي صيانت مراكز ديني است. به يقين دفاع براي حفظ مراكز عبادي كه مركز توحيد و اصلاح جامعه و سبب آبادي زمين است، از مقدّس‌ترين دفاعهاست؛ زيرا اگر مراكز ديني حفظ شد، در پناه آن، آب و خاكِ وطن نيز محفوظ و آباد است. امّا اگر اين مراكز مصون و معمور نماند جامعه فاسد مي‌شود؛ زيرا فساد جوامع بر اثر ويراني مراكز ديني است و با فساد جامعه تماميّت ارضي آسيب مي‌بيند و استقلال و آزادي آنها از بين مي‌رود.
تذكّر: امين‌الإسلام طبرسي از زيد بن علي از حضرت علي بن‌بي‌طالب(عليه‌السلام) نقل كرده كه مقصود از مسجد در آيه همه روي زمين است؛ چون رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: ﴿جُعِلَتْ لي الأرض مسجداً وطهوراً) 1 بنابراين، تخريب زمين گاهي مستلزم ترك ياد خدا و انجام دادن عمل عبادي است و در اين‏حال، مشمول آيه مورد بحث خواهد بود.
^ 1 – ـ مجمع‌البيان، ج21، ص361.
233

مركز احياي نام و ياد خدا
مسجد براي احياي نام و ياد خداست؛ از اين رو بنايي كه به نام مسجد ساخته شد، ليكن ساختن آن براي نام و ياد خدا نبود، در قرآن كريم «مسجد ضرار» معرفي و از حضور و نمازگزاردن در آن نهي شده است؛ زيرا بنيان‌گذاران آن با هدف آسيب رساندن به وحدت اسلامي، مسجدسازي را بهانه قرار داده‌اند؛ ﴿و الّذين اتّخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسني والله يشهد إنّهم لكاذبون٭ لا تقم فيه أبداً… ) 1 مسجدي جايگاه محبّان و محبوبان الهي است و قيام و نماز در آن شايسته و رواست كه به حق از آنِ خدا و براي احياي ياد حق باشد و بر بنيان و پايه تقوا بنا شده باشد؛ ﴿لمسجدٌ اُسّس علي التقوي من أوّل يومٍ أحقّ أن تقوم فيه فيه رجال يحبّون أن يتطهّروا والله يحبّ المطّهّرين) 2
ستمگران نيز از آن رو احداث مسجد را منع يا آن را بعد از ساختن ويران مي‌كنند كه در آن ياد خدا زنده مي‌شود؛ بنابراين، محور مطالب ياد شده، ذكرالله است. مقصود از ذكر در ﴿يذكر فيها اسمه﴾، يا مطلق كار عبادي، اعم از قولي و فعلي مانند ركوع و سجود است، يا خصوص ذكر قولي. در
^ 1 – ـ سوره توبه، آيات 107 ـ 108.
^ 2 – ـ سوره توبه، آيه 108. راز تعبير از نماز با عنوان «قيام» در اين آيات آن است كه از يك سو نماز ستون دين است و اقامه عمود براي انسان قائم مقدور است و از سوي ديگر، قيام مهم‌ترين ركن نماز است و گاه با قصد همين معنا از آن در برابر صيام قرار مي‌گيرد؛ چنان كه در دعا آمده است: خدايا! قيام مرا جزو قيام قائمان و صيام مرا جزو صيام صائمان قرار ده؛ «اللّهمّ اجعل صيامي فيه صيام الصائمين و قيامي فيه قيام القائمين» (مفاتيح‌الجنان، دعاي روز اوّل ماه مبارك رمضان) و مراد از «قيام» در اين نيايش، نماز است.
234

صورت اوّل، همه عناوين عبادي مشمول منطوق آيه است و در صورت دوم افعال عبادي مشمول مفهوم اولويّت آن است؛ زيرا اگر منع عبادت قولي مايه خزي و عذاب است منع عبادت فعلي مانند ركوع و سجود به طريق اولي؛ چنان‌كه كافران كه از عبادت قولي و ذكر لفظي جلوگيري مي‌كردند از عبادت فعلي به طريق اولي منع مي‌كردند.
گرچه در آيه شريفه مورد بحث، تنها عنوان مسجد آمده ليكن چون در مَشاهد اهل بيت(عليهم‌السلام) نيز نام خدا زنده مي‌شود، از اين جهت فرقي ميان مشاهد اهل بيت(عليهم‌السلام) و مساجد نيست و آنها نيز جزو خانه‌هايي است كه خداي سبحان به رفيع شدن آنها اذن تكويني داده است؛ ﴿في بيوت أذن الله أن ترفع) 1
اذن تشريعي براي ساختن خانه رفيع ظاهري از مال حلال و در حد معقول و مقبول و بدون تظاهر و تفاخر و تكاثر به هرفردي داده شده؛ چنان‌كه اذن تشريعي بلكه ترغيب و تشويق نسبت به رفعت معنوي به همگان داده شده است. امّا اذن تكويني آن، ويژه مساجد و مشاهد مشرّفه و مانند آن است. خداوند تكويناً خواهان رفعت اين خانه‌هاست، اگرچه به ظاهر گِلين و محقّر باشد 2 و چون اذن رفعتْ تكويني است كسي نمي‌تواند مانع احداث آنها شود يا آنها را خراب كند و چنانچه كسي به قصد منع يا تخريب اين بيوت قيام كرد جز آنكه خود را خوار و رسوا و گرفتار عذاب الهي كند اثري ديگر ندارد؛ ﴿لهم في الدّنيا خزي و لهم في الاخرة عذاب عظيم﴾
^ 1 – ـ سوره نور، آيه 36.
^ 2 – ـ اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) چنان مقرب‌اند كه خداي سبحان نامهاي آنان را در رديف نامهاي خود و خانه‌هاي آنان را در رديف خانه‌هاي خود قرار داده است؛ چنان كه براي نماز در حرم اهل‏بيت(عليهم‌السلام) همچون نماز در مسجد فضيلت مضاعف است (ر.ك: جواهر الكلام، ج14، ص144).
235

تذكّر: تفسير ﴿أن يذكر فيها اسمه﴾ وجوهي را تحمل مي‌كند كه منشأ آنها تعيين اعراب آن است؛ زيرا نصب آن يا به عنوان مفعول به دوم است؛ مانند: ﴿ما منعنا أن نرسل) 1 و ﴿ما منع الناس أن يؤمنوا) 2 يا مفعول له يا بدل اشتمال، يا منصوب به نزع خافض است. البته وجوه چهارگانه مزبور، مباين هم نيست؛ به طوري كه معناي جامع و هدف واحد را دربرنداشته باشد، بلكه از همه آنها يك مفهوم كلي را مي‌توان استظهار كرد كه در اثناي بحث گذشت.

تعمير و تخريب ظاهري و باطني مسجد
خداي سبحان آباد كردن و معمور نگه‌داشتن مساجد را از اوصاف ويژه مؤمنان برمي‌شمارد؛ ﴿إنّما يعمر مساجد الله من ءَامن بالله و اليوم الاخر و أقام الصلوة وءَاتي الزكوة و لم يخش إلاّ الله فعسي أُولئك أن يكونوا من المهتدين) 3 ليكن هشدار مي‌دهد كه مهم‌تر از مرمت و تعمير ظاهري مسجد، آبادسازي باطني آن است و به آنها كه به شغل آبادسازي ظاهري مسجد حرام و ديگر سِمَتهاي عادي، مانند سيراب كردن حج گزاران فخر مي‌كردند مي‌فرمايد: هرگز اين‌گونه خدمات ظاهري مانند ايمان مؤمنان (همچون اميرمؤمنان حضرت علي(عليه‌السلام ) 4) نيست؛ ﴿أجعلتم سقايةالحاج و عمارة المسجد الحرام كمن ءَامن بالله و اليوم الاخر و جاهد في سبيل الله لا يستوون عند الله) 5
تعمير صوري و ظاهري مسجد، ساختن آن مطابق اصولي است كه دين
^ 1 – ـ سوره اسراء، آيه 59.
^ 2 – ـ سوره اسراء، آيه 94.
^ 3 – ـ سوره توبه، آيه 18.
^ 4 – ـ بحارالأنوار، ج22، ص288.
^ 5 – ـ سوره توبه، آيه 19.

236

دستور داده و تعمير باطني و معنوي مسجد، آباد كردن آن با نام و ياد حق، تعليم و تعلم و مباحثه ءعلمي، عبادت و مانند آن است كه مصداق احياي نام خداست.
تخريب مسجد نيز همچون تعمير آن، دو قسم است و همان‌گونه كه تعمير باطني مسجد با تربيت عالمان و پرورش مؤمنان در آن، از تعمير ظاهري آن بهتر و سودمندتر است، تخريب باطني مسجد، با آلوده كردن افكار و رويگردان كردن مردم از آن و منع از احياي آثار ديني و كلمه حق در آن، نيز از تخريب ظاهري آن خطرناك‌تر است؛ زيرا بناي ظاهري مسجد را پس از تخريب ظاهري آن به سرعت و آساني مي‌توان بازسازي كرد. امّا جبران پيامدهاي تخريب باطني مسجد و آشنا كردن نسل آينده با معارف اسلام و گرايش دادن آنان به مآثِر مسجد دشوار است؛ از اين رو ظاهر كعبه، كه سنگ و گل است، در رخدادهاي گوناگون طبيعي و غيرطبيعي ويران و سپس بازسازي شده است. امّا آنگاه كه سپاه ابرهه قصد كردند كعبه را، كه باطن آن اصل ايمان است، از اساس برچيده و به كلّي نابود سازند خداي سبحان آنان را با خيل ابابيل نابود كرد.

مصداق منع، تخريب و مسجد
ظاهر آيه مورد بحث بيان يك ضابطه عام به صورت شرط و جزاي مفروض ذهني و بدون تحقق عيني مصداق آن نيست، بلكه ناظر به مصداقي خارجي است، البته به صورت قانون عام و بدون تخصّص يا تقيّد به آن يا انحصار در آن؛ چنان‌كه غالب مفسران برآن‌اند. در اين صورت، اقوال و وجوه متعددي در بيان مصداق مطرح است: 1.پادشاه نصارا. 2.بُخْتَ نُصّر. 3.مشركان قريش. 4.خصوص كساني كه از ورود رسول‌اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به مكه جلوگيري

237

كردند. فخر رازي بعد از نقل وجوه مزبور مي‌گويد: وجه پنجم سزاوارتر است و آن اينكه بعد از تحويل قبله از بيت‏مقدس به كعبه، اهل كتاب از توجه به كعبه جلوگيري مي‌كردند و شايد در تخريب آن از راه تحريك كافران مي‌كوشيدند؛ زيرا در آيات پيشين از قبايح مشركان سخني به ميان نيامده و جريان نصارا در تخريب بيت‏مقدس طبق تحليل ابوبكر رازي روا نيست؛ پس همين وجه پنجم مي‌ماند 1 .
ابوجعفر طبري در تعيين «مانع» و «مخرّب» سه قول و درباره مسجد دو قول نقل كرده است؛ اقوال سه‌گانه درباره مانعان و مخرّبان عبارت است از: 1.نصارا. 2.بُخْتَ نُصَّر با كمك نصارا. 3.مشركان قريش. دو قول درباره مسجد نيز عبارت است از: مسجدحرام و بيت‏مقدس. وي در ميان اقوال سه‌گانه منع و تخريب نصارا را ترجيح داده و در ميان دو قول اخير، بيت‏مقدس را راجح دانسته است؛ زيرا اولاً، مشركان سعي در تخريب مسجد نداشتند، بلكه به عمارت آن مي‌پرداختند؛ هرچند از نماز در آن مانع مي‌شدند. ثانياً، سياق آيات درباره اهل كتاب است و از قريش و عرب در آن نامي به ميان نيامده است؛ چنان‌كه از عنوان مسجدحرام هم نامي مطرح نشده است 2 .
لازم است عنايت شود كه اولاً، بُخْتَ نُصَّر شش قرن پيش از ميلاد مسيح(عليه‌السلام) بوده است و ماجراي حمايت وي از نصارا يا كمك نصارا به او در تخريب بيت‏مقدس درست نيست. ثانياً، قبلاً از مشركان مانند اهل كتاب
^ 1 – ـ تفسير كبير، ج4، ص9.
^ 2 – ـ جامع‌البيان، ج1، ص546.
238

سخن به ميان آمده است؛ ﴿كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم) 1 ثالثاً، تخريب اعم از ظاهري و معنوي است؛ مانند عبادتهاي باطل‌پرستي، مكاء، تصديه، طواف مرد و زن در حال برهنگي و…؛ زيرا همه اين فجايع تخريب معنوي خانه خداست؛ گرچه ظاهر و تقابل ميان منع و تخريب، خصوص تخريب ظاهري است. رابعاً، عموم يا اطلاق آيه از يك سو شامل گذشته، حال و آينده و از سوي ديگر شامل مسجدحرام و بيت‏مقدس و مشاهد مشرّفه معصومان(عليهم‌السلام) و مانند آن خواهد شد؛ زيرا مقصود از عنوان «مسجد»، خصوص مسجد مصطلح فقهي نيست 2 ؛ ازاين‌رو هم مسجدحرام و بيت‏مقدس مشمول آن است، هم مشاهد معصومان(عليهم‌السلام) كه مهد ذكر و عبادت خداست. اگر مقصود مسجدحرام باشد جمع‌وردن؛ ﴿مساجد الله﴾ به لحاظ اشتمال آن بر مواضع متعدد عبادي مانند كعبه، مقام ابراهيم، حجر اسماعيل و… است؛ چنان‌كه هر نقطه‌اي از آن، محل سجده، يعني جاي عبادت است و سرّ نام‌گذاري معبد به «مسجد»، به جهت رعايت حالت عبادي، يعني سجود است؛ چون شرف در پرتو تقرب به خداست و نزديك‌ترين حال بنده به خدا همان حالت سجده است.

كيفر دنيوي و اخروي منع و تخريب مسجد
كساني كه نمي‌گذارند مراكز عبادي با ياد خدا آباد شود و در خرابي معابد مي‌كوشند حق ورود به آن مراكز را ندارند و مسلمانان بايد از ورود آن ظالمان جلوگيري كنند و چنانچه غفلتاً وارد شدند آنها را بيرون برانند. در اين حال،
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 113.
^ 2 – ـ ر.ك: آلاءالرحمن، ج1، ص232.

239

قهراً ورود اتفاقي و احتمالي آنان به مراكز عبادي خائفانه است؛ زيرا نيروهاي اسلامي، يا دفعاً نمي‌گذارند آنان وارد شوند يا رفعاً آنها را طرد مي‌كنند؛ ﴿أُولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلاّ خائفين﴾. اين جمله نسبت به مسلمانان تشريع و بيانگر حكم تكليفي آنهاست و نسبت به قهر الهي كه كيفر خزي را مقرّر فرموده، تهديد تكويني است و اعجاز را به همراه دارد؛ يعني هم ادب دخول مسجد را بيان مي‌كند و هم هشدار مسلمان را. شيخ طوسي آن را حكم تكليفي دانسته است 1 .
خداي سبحان به همه كساني كه با مراكز ديني و عبادي به خصومت برخيزند هشدار تهديدآميز مي‌دهد كه هر كس عليه مراكز ديني دست به منع يا تخريب زند، افزون بر رسوايي آخرت، در دنيا نيز خوار خواهد شد؛ ﴿لهم في‌الدنيا خزي ولهم في‌الآخرة عذاب عظيم﴾؛ مانند آنان كه براي منع از مسجدحرام يا بيت‏مقدس، قيام و اقدام كردند و آنها كه در جنگهاي صليبي مساجد مسلمانان را ويران كردند، و آنان كه در حجاز و مانند آن مساجد و مشاهد مشرفه را تخريب كردند و آنان كه گرچه به ظاهر مساجد را تخريب نكردند، ليكن آنها را به انبار كالا تبديل كردند؛ چنان كه خداي سبحان همه آنها را رسوا كرد و مساجد را همچنان محفوظ و برقرار داشت 2.
^ 1 – ـ ر.ك: تفسير تبيان، ج1، ص420419. ورود كافر به مسجد، مورد بحث فقهي فقهاي فريقين است؛ ابوحنيفه ورود او را مطلقاً جايز دانسته است. مالك، ورود او را مطلقاً منع كرده، و شافعي بين مسجدحرام و ساير مساجد فرق گذاشته است (كشّاف، ج1، ص180). تحرير مستوفاي اين بحث برعهده فن فقه است كه، اوّلاً بين مسجدحرام و غيرآن، ثانياً بين برخورد با رطوبت و يبوست، ثالثاً، بين حصول هتك و عدم حصول آن و رابعاً بين ضرورت و عدم آن فرق است و….
^ 2 – ـ لازم است عنايت شود كه در نظام هستي همواره حق حكومت مي‌كن‏د؛ نه اينك‏ه گاه‏ي حق و گاهي باطل حكومت كند. اكنون نيز عالم با حكومت حق اداره مي‌شود و باطل علفهاي هرز مزرعه آفرينش است كه هر از چند گاهي مي‌رويد، ليكن باغبان هستي آن را برمي‌چيند و به دور مي‌افكند. گواه مطلب اينكه، از انبوه سلاطينِ ستم، نامي نمانده است و اكنون بيشتر جوامع بشري را پيامبران الهي اداره مي‌كنند. ديگر جوامع نيز اگر از سرنيزه و ستم و سيطره فرهنگي و تبليغاتي سوء طاغيانْ رهايي يابند زير پوشش هدايت انبيا(عليهم‌السلام) نوراني خواهند شد.

240

تذكّر: هرگونه عذاب الهي با خزي و رسوايي همراه است. اگر عذاب كم باشد خواري كم است و اگر عذاب زياد و شديد باشد خزي و رسوايي در آن بيشتر است و چون عذاب قيامت دردناك‌تر و شديدتر است خزي آن بيشتر است و آيه ﴿ولعذاب الاخرة أخزي وهم لا ينصرون) 1 شاهد آن است. آنچه به عنوان خزي مانعان و مخرّبانِ مسجد در زمان ظهور حضرت مهدي(عليه‌السلام) به صورت حديث يا تفسير در كتابهاي اهل سنت ثبت شده، از سنخ تطبيق است، نه تفسير مفهومي.

اشارات و لطايف

1. منع دروني و بيروني
مَنع گاهي به لحاظ قصور و عجز از دسترسي به چيزي است؛ مانند مقام برين علم كامل و عدل شامل كه نيل به آن ميسور ديگران نيست و از آن به «مقام منيع» ياد مي‌شود و زماني به لحاظ قهر ظالم است؛ نظير آنچه در آيه مورد بحث قرار دارد. ظالم قاهري كه مانع از دسترسي به چيزي يا شخصي است، گاهي از درون است و گاهي از بيرون. آنچه از درون ناشي مي‌شود، مانند منع
^ 1 – ـ سوره فصّلت، آيه 16.

241

از سجده در ابليس؛ ﴿ما منعك أن تسجد لما خلقت بيدي) 1 و منع از ايمان به خدا در پيروان او؛ ﴿وما منع الناس أن يُؤمنوا إذجائهم الهدي إلّاان قالوا أبعث الله بشراً رسولاً) 2 و آنچه از بيرون نشأت مي‌گيرد، مانند منع مسجد در آيه مورد بحث.
منع دروني مانند منع بيروني اگر درمان نشود رشد مي‌كند و كسي كه به لحاظ خُبث دروني قبلاً «مانع» بودن نهاد خويش را احساس مي‌كرد اكنون «منّاع» بودن نهان خود را تجربه مي‌كند؛ ﴿منّاعٍ للخير) 3 دفع و منع از خير يا جذب و دعوت به شّر در بَشَر از دو راه ياد شده است؛ يعني گاهي از درون و زماني از بيرون، ليكن وجود عامل بيروني براي دعوت به شرّ و گناه در همه جا ضروري نيست؛ چنان‌كه در ابليس كه از نوع جنّ است نه انس چنين چيزي لازم نبوده و نيست وگرنه محذور گسترش سلسله نامحدود در بين بود؛ بنابراين، ممكن است همان عامل دروني به تنهايي براي منع از امتثال و انجام كار خير كافي باشد.

2. برخي اوصاف مساجد
مسجد داراي اوصاف، ويژگيها و آثاري است كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:
الف. سراسر زمين عبادتگاه است؛ چنان كه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: ﴿جعلت لي الأرض مسجداً و طهوراً) 4 ليكن مهم‌ترين مركز عبادي مسجد
^ 1 – ـ سوره ص، آيه 75.
^ 2 – ـ سوره اسراء، آيه 94.
^ 3 – ـ سوره ق، آيه 25.
^ 4 – ـ بحارالأنوار،ج8، ص38، ح17.

242

است.
ب. خداي سبحان انسانها را به قسط و عدل فرا مي‌خواند و پايگاه قسط و عدل و آموزشگاه آيين انصاف و داد، مراكز عبادي است؛ از اين رو به انسانها فرمود تا به مساجد روآورند؛ ﴿قل أمر ربّي بالقسط و أقيموا وجوهكم عند كلّ مسجد) 1
ج. زينت انسان با حضور در مراكز عبادي تأمين مي‌شود؛ زيرا آنچه از جان آدمي جداست اگر در زمين است، زيور زمين است؛ ﴿إنّا جعلنا ما علي الأرض زينة لها) 2 و اگر در آسمان است، زينت آسمان است؛ ﴿إنّا زيّنّا السماء الدّنيا بزينةٍ الكواكب) 3 نه زيور انسان؛ گرچه بشر از نگاه به آنها بهره مي‌برد: ﴿وزيّنّاها للناظرين) 4 تنها زيور جان آدمي، ايمان و اعتقاد به خداي سبحان و محبّت اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) است؛ ﴿حبّب إليكم الإيمان و زيّنه في قلوبكم) 5
زينت جان انسان را بايد در مراكز عبادي فراهم كرد؛ از اين رو خداي سبحان مي‌فرمايد: ﴿يا بني ءادم خذوا زينتكم عند كلّ مسجد) 6 و با اينكه تذهيب مسجد و تزيين آن با صُوَر، اعم از مجسّمه و غير آن روا نيست، مساجد را زينت‌بخش انسان مي‌داند. مستفاد از اين اشاره آن است كه ساده نگه‌داشتن مساجد سبب تزيين انسان است و زينت انسان در حفظ مراكز
^ 1 – ـ سوره اعراف، آيه 29.
^ 2 – ـ سوره كهف، آيه 7.
^ 3 – ـ سوره صافات، آيه 6.
^ 4 – ـ سوره حجر، آيه 16.
^ 5 – ـ سوره حجرات، آيه 7.
^ 6 – ـ سوره اعراف، آيه 31.

243

عبادي است، نه در جلوه ظاهري و صوري آن. زينت اصلي انسان از ديدگاه قرآن كريم ايمان است كه مسجد مركز آن است؛ اگرچه دربر كردن لباس خوب به هنگام نماز جمعه و جماعت نيز از آداب اسلامي است.
خطاب ﴿يا بني ءادم﴾ در آيه مزبور اشاره به اين نكته است كه كار شيطان، آسيب رساندن به حيثيت آدم و بردن آبروي اوست؛ ﴿فوسوس لهما الشيطان ليبدي لهما ما ووري عنهما من سوءتهما) 1 ﴿بدت لهما سوءتُهما) 2 پس بكوشيد كه خود را به زينت ايمان مزيّن كنيد! مبادا شيطان شما را بي‌آبرو كند؛ ﴿يا بني‏ءادم خذوا زينتكم عند كلّ مسجد) 3
د. چون مسجد براي احياي تفكر توحيدي و ايجاد وحدت مسلمانان است، ازاين‌رو هر كاري كه با روح توحيد يا وحدت كلمه منافي باشد، روانيست. قرطبي گفته است: «ساختن مسجد در كنار مسجد ديگر براي تفرقه، احداث دو مسجد جامع در يك شهر، امامت دو امام در يك مسجد و انعقاد دو جماعت همزمان در يك مسجد جايز نيست» 4

بحث روايي

1. ستمكاري مشركان در منع پيامبر از مسجد
عن أبي عبد الله(عليه‌السلام): «أنهم [المعني بهذه الآية] قريش حين منعوا رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم)
^ 1 – ـ سوره اعراف، آيه 20.
^ 2 – ـ سوره اعراف، آيه 22.
^ 3 – ـ سوره اعراف، آيه 31.
^ 4 – ـ الجامع لأحكام القرآن، ج1، الجزء الثاني، ص75.

244

دخول مكّة و المسجد الحرام» 1
قال الإمام العسكري(عليه‌السلام): «قال الحسن بن علي لما بعث الله محمّداً(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بمكّة و أظهر بها دعوته و نشر بها كلمته و عاب أديانَهم في عبادتهم الأصنام و أخذوه و أساؤوا معاشرته و سعوا في خراب المساجد المبنيّة، كانت لقومٍ من خيار أصحاب محمّد و شيعة علي بن أبي طالب(عليه‌السلام) بفِناء الكعبة مساجد يحيون فيها ما أماته المبطلون، فسعي هؤلاء المشركون في خرابها و إيذاء محمّد و سائر أصحابه و إلجاءه إلي الخروج من مكّة نحو المدينة، التفت خلفه إليها و قال: الله يعلم أنني أحبّك و لولا أن أهلك أخرجوني عنك لما آثرت عليك بلداً و لا أبقيت عليك بدلاً إنّي لمُغتمٌّ علي مفارقتك، فأوحي الله إليه: يا محمّد! إنّ العلي الأعلي يقرء عليك السلام و يقول: سأردّك إلي هذا البلد ظافراً غانماً سالماً قادراً قاهراً، و ذلك قوله: ﴿إنّ الذي فرض عليك القران لرادّك إلي معاد) 2 يعني إلي مكّة غانماً ظافراً، فأخبر بذلك رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) أصحابه، فاتّصل بأهل مكّة، فسخروا منه، فقال الله لرسوله: سوف يظفرك الله بمكّة و يجري عليهم حكمي و سوف أمنع من دخولها المشركين حتّي لا يدخلها أحد منهم إلاّ خائفاً إن دخلها مستخفياً من أنّه إن عثر عليه قتل، فلمّا حتم قضاء الله بفتح مكّة و استوثقت له أَمَّر عليهم عتاب بن‌سيد، فلمّا اتّصل خبره قالوا: إنّ محمّداً لايزال يستخفّ بناحتي ولّي علينا غلاماً حَدَث السنّ ابن ثمانية عشر سنة و نحن مشايخ ذووا الأسنان و خدّام بيت الله الحرام و جيران حرمه الآمن و خير بقعة علي وجه الأرض….
ثمّ بعث رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بعشر آيات من سورة «برائة» مع أبي بكر بن
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص361.
^ 2 – ـ سوره قصص، آيه 85.

245

أبي‏قحافة، ففيها ذكر نبذ العهد إلي الكافرين و تحريم قرب مكّة علي المشركين…، فلمّا صدر عنه أبوبكر جائه المطوف بالنور جبرئيل، فقال: يا محمّد! إنّ العلي الأعلي يقرأ عليك السلام و يقول: يا محمّد إنّه لا يؤدّي عنك إلاّ أنت أو رجل منك فأبعث عليّاً…، فمضي علي(عليه‌السلام) لأمر الله و نبذ العهود إلي أعداء الله و آيس المشركون من الدخول بعد عامهم ذلك إلي حرم الله و كانوا عدداً كثيراً و جمّاً غفيراً غشاهم الله نوره و كساه فيهم هيبةً و جلالاً لم يجسروا معها علي إظهار خلاف و لا قصد بسوء. قال: و ذلك قوله: ﴿و من أظلم ممّن منع مساجد الله أن يذكر فيها اسمه﴾ و هي مساجد خيار المؤمنين بمكّة لما منعوهم من التعبّد فيها بأن ألجؤوا رسول الله إلي الخروج عن مكّة ﴿و سعي في خرابها﴾ خراب تلك المساجد لئلا تعمر بطاعة الله.
قال الله تعالي: ﴿أُولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلاّ خائفين﴾ أن يدخلوا بقاع تلك المساجد في الحرم إلاّ خائفين من عذابه و حكمه النافذ عليهم أن يدخلوها كافرين بسيوفه و سياطه لهم لهؤلاء المشركين في الدّنيا و هو طرده إيّاهم عن الحرم و منعهم أن يعودوا إليه، ﴿و لهم في الاخرة عذاب عظيم﴾ » 1
اشاره: با اغماض از سند، اطلاق آيه شامل مسجدحرام و ساير مسجدهاي مكه و مسجداقصي كه از آن به بيت‏مقدس ياد مي‌شود و همچنين هر مسجد ديگري است كه در اعصار و امصار گونه‌گون بنا شده و مي‌شود، و آنچه در اين‌گونه احاديث وارد شده از سنخ تطبيق مصداقي است،نه تفسير مفهومي؛ ازاين‌رو بر مصاديق ديگر نيز قابل انطباق خواهدبود؛ مثلاً ماجراي اَدْرِينال رومي كه پس از حضرت مسيح بيت‏مقدس را ويران كرد، در صورت صحت تاريخي آن، مصداقي از آيه مورد بحث
^ 1 – ـ تفسير برهان، ج1، ص144 ـ 145.
246

است 1 .

2. ساختن مسجد و عمران ظاهري و باطني آن
قال النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «من بني مسجداً في الدّنيا أعطاه الله بكلّ شِبْرٍ منه (أو قال: بكلّ ذراعٍ منه) مسيرة أربعين ألف عام مدينة من ذهب و فضّة و درّ و ياقوت و زمرّد و زبرجد و لؤلؤ… » 2
عن أبي عبيدة الحذّاء، عن أبي جعفر(عليه‌السلام) أنّه قال: «من بني مسجداً كمَفحص قطاةٍ بني‌الله له بيتاً في الجنّة». قال أبو عبيدة: و مرّ بي و أنا بين مكّة و المدينة أضع الأحجار، فقلت: هذه من ذلك؟ قال: «نعم» 3
عن جعفر بن محمّد عن آبائه(عليهم‌السلام) قال: «إنّ الله إذا أراد أن يصيب أهل الأرض بعذاب قال: لولا الّذين يتحابّون في و يعمرون مساجدي و يستغفرون بالأسحار، لولاهم لأنزلت عذابي» 4
عن أبي ذر، عن رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) في وصيّته له قال: «يا أباذر! الكلمة الطيّبة صدقة و كلّ خطوة تخطوها إلي الصلاة صدقة. يا أباذر! من أجاب داعي الله و أحسن عمارة مساجد الله كان ثوابه من الله الجنّة». فقلت: كيف يعمر مساجد الله؟ قال: «لا ترفع فيها الأصوات و لا يخاض فيها بالباطل و لايشتري فيها و لايباع و اترك اللغو ما دمت فيها، فإن لم تفعل فلا تلومنّ يوم‌القيامة إلاّ نفسك» 5
عن رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «من قمّ مسجداً كتب الله له عتق رقبة و من أخرج منه
^ 1 – ـ المنار، ج1، ص431.
^ 2 – ـ وسائل الشيعه، ج5، ص204.
^ 3 – ـ همان.
^ 4 – ـ همان.
^ 5 – ـ همان، ص233 ـ 234.
247

ما يقذي عيناً كتب الله عزّوجلّ له كفلين من رحمته» 1
عن رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «من أسرج في مسجد من مساجد الله سراجاً لم تزل الملائكة و حملة العرش يستغفرون له مادام في ذلك المسجد ضوء من ذلك السراج» 2
اشاره: هرچند اين‌گونه احاديث به آيه «إنما يعمر مساجد الله… » مناسب‌تر است ليكن با تأمّل در گفتار معصومان راجع به فضيلت مسجد و با عنايت به اينكه در برخي از آنها به منع و تخريب مسجد اشاره شده است خطر بزرگ تبليغ سوء عليه مسجد و سعي در ركود و سقوط آن از رونق و شكوفايي معلوم مي‌شود و تناسب آنها را با آيه مورد بحث زياد مي‌كند.

3. فضل مسجد و اهل مسجد
قال النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «من كان القرآن حديثه و المسجد بيته بني الله له بيتاً في الجنّة» 3
عن النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «سبعة يظلّهم الله في ظلّه يوم لا ظلّ إلاّ ظلّه… و رجل قلبه متعلّق بالمسجد إذا خرج منه حتّي يعود إليه… » 4
روي أنّ في التوراة مكتوباً: «إنّ بيوتي في الأرض المساجد، فطوبي لعبد تطهّر في بيته ثمّ زارني في بيتي. ألا إنّ علي المزور أن كرامة الزائر. ألا بشّر المشائين في الظلمات إلي المساجد بالنور الساطع يوم القيامة» 5
^ 1 – ـ وسائل‌الشيعه، ج5، ص239.
^ 2 – ـ همان، ص241.
^ 3 – ـ همان، ص198.
^ 4 – ـ همان، ص199.
^ 5 – ـ همان، ص245244.
248

عن الأصبغ عن علي بن أبي طالب(عليه‌السلام)، قال: كان يقول: «من اختلف إلي المسجد أصاب إحدي الثمان: أخاً مستفاداً في الله أو علماً مستطرفاً أو آيةً محكمةً أو يسمع كلمةً تدلّه علي هدي أو رحمةً منتظرةً أو كلمةً تردّه عن ردي أو يترك ذنباً خشيةً أو حياءً» 1
عن أبي العبّاس الفضل بن عبد الملك، عن أبي‏عبد الله(عليه‌السلام)، قال: «يا فضل! لا يأتي المسجد من كلّ قبيلة إلاّ وافدها و من كلّ أهل بيت إلاّ نجيبها. يا فضل! لا يرجع صاحب المسجد بأقلّ من إحدي ثلاث خصال: إمّا دعاء يدعو به يدخله الله به الجنّة و إمّا دعاء يدعو به فيصرف الله به عنه بلاء الدّنيا و إمّا أخ يستفيده في الله» 2
عن الصادق(عليه‌السلام): «من مشي إلي المسجد لم يضع رِجْلاً علي رطب و لا يابس إلاّ سبّحت له الأرض إلي الأرضين السابعة» 3
عن النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «من مشي إلي مسجد من مساجد الله فله بكلّ خطوةٍ خطاها حتّي يرجع إلي منزله عشرُ حسناتٍ و محي عنه عشرُ سيّئات و رفع له عشرُ درجات» 4
قال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «الاتّكاء في المسجد رهبانيّة العرب. إنّ المؤمن مجلسه مسجده و صومعته بيته» 5
عن الصادق(عليه‌السلام): «صلاة الرجل في منزله جماعةً تعدل أربعاً و عشرين
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج5، ص197.
^ 2 – ـ همان، ص193 ـ 194.
^ 3 – ـ همان، ص200.
^ 4 – ـ همان، ص201.
^ 5 – ـ همان، ص236.

249

صلاة، و صلاة الرجل جماعة في‌المسجد تعدل ثمانياً و أربعين صلاة مضاعفة في المسجد و إنّ الركعة في المسجد الحرام ألف ركعة في سواه من المساجد و إنّ‌الصلاة في المسجد فرداً بأربع و عشرين صلاة، و الصلاة في منزلك فرداً هباءٌ منثور لا يصعد منه إلي الله شي‏ء و من صلّي في بيته جماعة رغبة عن المسجد فلا صلاة له و لا لمن صلّي تبعه إلاّ من علّة تمنع من المسجد» 1
عن أبي جعفر(عليه‌السلام) قال: «قال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) لجبرئيل(عليه‌السلام): يا جبرئيل! أيّ البقاع أحبّ إلي الله عزّوجلّ؟ قال: المساجد و أحبّ أهلها إلي الله أوّلهم دخولاً و آخرهم خروجاً منها» 2
عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه قال: قلت لأبي عبد الله(عليه‌السلام): إنّي لأكره الصلاة في مساجدهم. فقال: «لاتكره، فما من مسجد بني إلاّ علي قبر نبي أو وصي نبي قتل فأصاب تلك البقعة رشّة من دمه فأحبّ الله أن يذكر فيها فأدِّ فيها الفريضة و النوافل و اقض ما فاتك» 3
عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد الله(عليه‌السلام) عن العلّة في تعظيم المساجد؟ فقال: «إنّما أُمر بتعظيم المساجد لأنّها بيوت الله في الأرض» 4
اشاره: از اين‌گونه احاديث كه آداب و سنن حيات‌بخشي مسجد و ساير مراكز عبادي را دربر دارد، سرّ اهتمام صاحب شريعت به تأسيس و تعمير مسجد و راز كمربستن بيگانگان به تخريب و تعطيل آن روشن مي‌گردد؛ چنان‌كه رسالت رهبران مذهبي در تجديد نظر نسبت به كيفيت بهره‌وري جامعه
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج5، ص240.
^ 2 – ـ همان، ص294.
^ 3 – ـ همان، ص225.
^ 4 – ـ همان، ص297.

250

از مسجد ووظيفه مردم در تردّد در آن وتعبد و تخلّق و تعلّم و بالاخره استنان به سنّت الهي و مفارقت از اخلاق دشمنان دين معلوم مي‌شود. تحرير مطالب سودمند اين‌گونه از روايات از حوصله بحث كنوني خارج است.

4. برخي آداب حضور در مسجد
عن أبي عبد الله(عليه‌السلام): «إنّ علي بن الحسين(عليه‌السلام) استقبله مولي له في ليلةٍ باردة و عليه جبّة خزّ و مطرف خزّ و عمامة خزّ و هو متغلّف بالغالية، فقال له: جعلت فداك، في مثل هذه الساعة علي هذه الهيئة إلي‌ين؟! قال: فقال: إلي مسجد جدّي رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) أخطب الحور العين إلي الله عزّوجلّ» 1
ورّام بن أبي فراس في كتابه قال: قال(عليه‌السلام): «يأتي في آخر الزمان قوم يأتون المساجد فيقعدون حلقاً ذكرهم الدّنيا و حبّ الدنيا لا تجالسوهم فليس لله فيهم حاجة» 2
قال النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «إذا ابتلّت النعال فالصلاة في الرحال» 3
عن النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) في قوله تعالي: ﴿خذوا زينتكم عند كلّ مسجد) 4 قال: «تعاهدوا نعالكم عند أبواب المسجد» 5
قال أبو عبدالله(عليه‌السلام): «جنّبوا مساجدكم البيع و الشراء و المجانين و الصبيان و الأحكام و الضالّة و الحدود و رفع‌الصوت» 6
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج5، ص228.
^ 2 – ـ همان، ص214.
^ 3 – ـ همان، ص195.
^ 4 – ـ سوره اعراف، آيه 31.
^ 5 – ـ وسائل الشيعه، ج5، ص230.
^ 6 – ـ همان، ص233.
251

عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) قال: «إنّ أمير المؤمنين(عليه‌السلام) رأي قاصّاً في المسجد فضربه بالدرّة و طرده» 1
قال أبو جعفر(عليه‌السلام): «إذا دخلت المسجد و أنت تريد أن تجلس فلا تدخله إلاّ طاهراً و إذا دخلته فاستقبل القبله ثمّ ادع الله و سله و سمّ حين تدخله و احمد الله و صلّ علي النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) » 2
عن أبي‌ذر قال: دخلت علي رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و هو في المسجد جالس، فقال لي: «يا أباذر! إنّ للمسجد تحيّة». قلت: و ما تحيّته؟ قال: «ركعتان تركعهما». فقلت: يا رسول الله! إنّك أمرتني بالصلاة، فما الصلاة؟ قال: «خير موضوع، فمن شاء أقلّ‏و من شاء أكثر… » 3
اشاره الف. چ‏ون عنصر محوري دين خدا را عقل و درايت تشكيل مي‌دهد و مركز عبادت، يعني مسجد جاي تعليم كتاب و حكمت از لحاظ انديشه، و موطن تزكيه و تهذيب از جهت انگيزه است، ازاين‌رو از انجام هر كاري در آن كه با خردورزي هماهنگ نباشد و از گفتن هر قولي در آن كه با درايت مطابق و در راستاي كتاب و حكمت و زكات روح نباشد بايد پرهيز شود و بهترين احترام و تحيّت نسبت به مسجد همانا اقامه ستون دين به نام نماز است.
ب. هرچند مسجد به ويژه مسجدحرام و مسجدالنبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) از حُرمتِ خاص برخوردار است و تنزيه ساحت و دور داشتن صحنه آن از پليدي و آلودگي لازم است، ولي شرح صدر و سعه منظر و وسعت حوصله رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) آن‏چنان
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج5، ص244.
^ 2 – ـ همان، ص245.
^ 3 – ـ همان، ص248.

252

بود كه اگر فرد غافل، جاهل، ساهي و ناسي به آلوده كردن مسجد اقدام مي‌كرد، آن حضرت با بردباري و آرامش چنين جسارتي را جبران مي‌نمود. فخررازي ضمن بحث گسترده درباره فضيلت مسجد و تأسيس و حفظ و نگهداري آن و بررسي برخي از احكامِ فقهي آن نقل مي‌كند كه اَنَس گفته است: مردي اعرابي وارد مسجد شد و در آنجا بول كرد. اصحاب گفتند: مَه‏مَه. پيامبر اسلام فرمود: «لاتَزْرموه»؛ او را نرنجانيد و مورد قهر قرار ندهيد. سپس او را به حضور طلبيد و فرمود: مسجدها براي بول و عذره و مانند آن نيست و فقط براي قرائت قرآن و ياد خدا و نماز… است. آنگاه دلوي از آب خواست و دستور داد آب را بر روي مكان آلوده بريزند .. 1..

5. شكايت مسجد
عن عبد الله بن سنان عن أبي عبدالله(عليه‌السلام)، قال: سمعته يقول: «إنّ أُناساً كانوا علي عهد رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) أبطأوا عن‌الصلاة في المسجد، فقال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): ليوشك قوم يدعون الصلاة في المسجد أن نأمر بحطب فيوضع علي أبوابهم فتوقد عليهم نار فتحرق عليهم بيوتهم» 2
قال أبوعبدالله(عليه‌السلام): «شكت المساجد إلي الله تعالي الّذين لا يشهدونها من جيرانها، فأوحي الله إليها و عزّتي و جلالي لاقبلت لهم صلاة واحدة ولاأظهرت لهم في الناس عدالة و لا نالتهم رحمتي و لا جاوروني في جنّتي» 3
قال النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «لا صلاة لجار المسجد إلاّ في مسجده» 4
^ 1 – ـ تفسير كبير، ج4، ص18.
^ 2 – ـ وسائل الشيعه، ج5، ص194.
^ 3 – ـ همان، ص196.
^ 4 – ـ همان، ص194.

253

قال أبوعبدالله(عليه‌السلام): «ثلاثة يشكون إلي الله عزّ و جلّ: مسجد خراب لا يصلّي فيه أهله و… » 1
قال النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «يجي‏ء يوم القيامة ثلاثة يشكون: المصحف و المسجد و العترة… و يقول المسجد: يارب! عطّلوني و ضيّعوني… » 2
اشاره الف. بي‌اعتنايي عملي برخي افراد به مسجد، سعي در ويراني معنوي آن است وكسي كه حِياد و انفراد وتك‌روي را بر حضور جمعي در مسجد ترجيح مي‌دهد سرانجام طعمه شيطان مي‌شود؛ چنان‌كه حضور بدني با غيبت روحي، يعني سهو و غفلت از ياد خدا نيز مؤثر نيست؛ ﴿فويلٌ للمصلّين ٭ الذين هم عَن صلاتهم ساهون) 3
ب.عدّه‌اي منافقانه از مسجد تحاشي داشتند كه مورد بي‌مهري رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كه رحمةً للعالمين بود واقع شدند.
ج. شكايت و شفاعت مسجد مطلبي است حقيقي و هرگز نبايد آن را بر تمثيل يا تشبيه و مانند آن حمل كرد.

٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج5، ص201.
^ 2 – ـ همان، ص202.
^ 3 – ـ سوره ماعون، آيات 54.

254

Views: 514

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *