«وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُم وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ القَتْلِ وَلاَ تُقَتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّی یُقَتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزَآءُ الْکَفِرِینَ» (۱۹۱)
«فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (۱۹۲)
گزیده تفسیر
مشرکان را هرجا یافتید بکشید و آنان را از مکه اخراج کنید، زیرا آنان با موضعگیری سرسختانه برابر وحی الهی و استهزا و تحقیر پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مؤمنان به وی و قتل و شکنجه مسلمانان، مانع ایمان آوردن دیگران شده و با تصاحب اموال مؤمنان، آنان را با دست خالی از شهر و دیار خود بیرون کردند. شما نیز همه مشرکانی که شأنیت قتال با مسلمانان را دارند (نه خصوص مشرکان مقاتل و ستیزهجوی فعلی) را کشته یا از مکه و جزیره العرب بیرون رانید تا مانع گسترش کفر و شرک و تبلیغات سوء و دسیسه و نیرنگهای رنگارنگ آنان شوید.
سرّ نزول حکم قتل، هر چند قتال و تهاجم نباشد، این است که فتنه بدتر از قتل است؛ یعنی آنچه آنها نسبت به مسلمانان روا میدارند (فتنه)، بدتر از چیزی است که مسلمانان نسبت به آنها انجام میدهند.
۶۰۵
حکمت الهی اقتضا میکند که با این جهاد ابتدایی که روح آن همان نبرد دفاعی است مشرکان فتنهجو کشته یا تبعید شوند تا کفر و شرک و بتپرستی جهتدار، موضعگیر، ترفندبند و مورد حمایت همه جانبه مشرکان که زیانبارترین فتنه و بارزترین مصداق آن و خطرناکترین تهدید برای حیات بشری است ریشهکن شود.
مسجدحرام دارای حرمتی ویژه و دیرینه است، از اینرو شما مؤمنان مهاجر و انصار، حرمت آنرا پاس دارید و نزد آن آغازگر جنگ نباشید؛ ولی اگر مشرکان در آنجا به جنگ با شما برخاستند شما نیز در همان مسجد با آنان بجنگید، زیرا حرمت مسجدحرام و سایر اماکن و اوقات مقدس بر اثر حرمت خدا و دین است.
آری کیفر کافران فتنهجو و حرمتشکن که با ترفند، دسیسه، مکر، خدعه و نیرنگ سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی در صدد مانع ورود به حوزه اسلام یا سبب خروج از آناند، این چنین سخت و مرگبار است، مگر به خودآیند و از جنگ دست بکشند که خدای غفور و رحیم آنان را خواهد بخشید.
تفسیر
مفردات
ثَقِفْتُمُوهُمْ: ثَقْف، مهارت در فهمیدن و انجام دادن کاری است. عرب به مرد حاذق در فهم و ماهر در عمل میگوید: رجلٌ ثَقِفٌ. این ریشه در مطلق ادراکِ بدون حذاقت نیز مجازاً به کار میرود ۱٫
^ ۱ – ـ مفردات، ص ۱۷۳، «ث ق ف».
۶۰۶
استاد علامه طباطبایی ِ ثقافت را به معنای یافتن و ادراک دانسته و میفرماید: این آیه همسان آیه ﴿فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم) ۱ است ۲٫
جزاء: جزا درست معادل «پاداش» فارسی است که اعم از ثواب و عقاب است ۳٫ راغب میگوید:
جَزا به معنای بینیازی و کفایت است و ﴿یَومًا لایَجزی والِدٌ عَنوَلَدِهِ… ) ۴ یعنی روزی که پدر فرزندش را بینیاز و کفایت نمیکند.
در قرآن کریم جزا هم در پاداش نیک به کار رفته است: ﴿وجَزهُم بِما صَبَروا جَنّهً وحَریراً) ۵ و هم در پاداش ناگوار: ﴿وجَزؤُا سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثلُها) ۶
کلمه «جزیه» نیز از همین ریشه و به معنای چیزی است که اهل ذمّه در برابر حفظ جان و مال به دولت اسلامی میپردازند: ﴿حَتّی یُعطوا الجِزیَهَ عَن یَدٍ وهُم صغِرون) ۷
در آیه مورد بحث، جزای فتنهانگیزی مشرکان و قتال در مسجدحرام، کشتن و تبعید آنان است.
انتَهَوْا: انتهاء از ریشه نهی به معنای جلوگیری و بازداشتن است: ﴿اَرَءَیتَ
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۵٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج۲، ص۶۱٫
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۲، ص۸۶٫
^ ۴ – ـ سوره لقمان، آیه ۳۳٫
^ ۵ – ـ سوره انسان، آیه ۱۲٫
^ ۶ – ـ سوره شوری، آیه ۴۰٫
^ ۷ – ـ سوره توبه، آیه ۲۹٫ مفردات، ص۱۹۵، «ج ز ا».
۶۰۷
الَّذی یَنهی ٭ عَبدًا اِذا صَلّی) ۱ نهی یا به کردار است؛ مانند: ﴿واَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ ونَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی) ۲ یا به گفتار؛ مانند: ﴿ولاتَقرَبوا مالَ الیَتیم) ۳ و نظیر مواردی که با لفظ، نهی از منکر میشود و مشمول ﴿وتَنهَونَ عَنِ المُنکَر) ۴ است. انتهاء، به معنای پذیرش نهی و پایان دادن به رفتار سابق و خودداری از ارتکاب مجدد آن است ۵ : ﴿فَمَن جاءَهُ مَوعِظَهٌ مِن رَبِّهِ فَانتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ) ۶ ﴿قُل لِلَّذینَ کُفَروا اِن یَنتَهوا یُغفَر لَهُم ما قَد سَلَفَ) ۷
مقصود از ﴿فَاِنِ انتَهَوا﴾ در این آیه خودداری مشرکان از ستیز با مسلمانان در مسجدحرام است و منظور از ﴿فَاِنِ انتَهَوا فَلا عُدون﴾ در آیه بعد پایان دادن به شرک و پذیرش اسلام است، زیرا هر شرطی قید جمله اخیر و اقرب است، بنابراین به جهت اختلاف متعلق و مشروط، شرطْ متعدد است؛ نه مکرّر ۸٫
تناسب آیات
آیه نخست از دو آیه مورد بحث، حدّ شدّت عمل را برای حکم مذکور در آیه قبل بیان میکند ۹ وگرچه مکمّل آیه قبل است؛ لیکن به سبب مغایرت نوع
^ ۱ – ـ سوره علق، آیات ۹ ۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره نازعات، آیه ۴۰٫
^ ۳ – ـ سوره اسراء، آیه ۳۴٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۱۰٫
^ ۵ – ـ ر.ک: مفردات، ص۸۲۶ ۸۲۷، «ن ه ی».
^ ۶ – ـ سوره بقره، آیه ۲۷۵٫
^ ۷ – ـ سوره انفال، آیه ۳۸٫
^ ۸ – ـ المیزان، ج۲، ص۶۲٫
^ ۹ – ـ همان، ص۶۱٫
۶۰۸
برخورد و نبرد مطرح در آن دو، عطف بر آن آیه است ۱٫ آیه دوم نیز قیدی است که به جمله ﴿ولاتُقتِلوهُم… ﴾ در آیه نخست بازمیگردد ۲٫
آنانکه آیه قبل را منسوخ آیه کنونی میدانند نزول با هم را نمیپذیرند تا گفته شود که ناسخ و منسوخ چگونه با هم نازل شدهاند ۳ ؛ لیکن انسجام مشهود و ترتیب نظام یافته احکام آن به خوبی شاهد نزول با هم است. از متقدمان و متأخرانِ پژوهنده به خوبی برمیآید که آنچه در این چند آیه مطرح است تخصیص است؛ نه نسخ ۴٫
امر خداوند متعالی به جهاد در آیه قبل، به اقدام کافران بر نبرد و رویارویی مشروط شد. اکنون آن تکلیف با افزودهای، چنین بیان میشود که با مشرکان جهاد کنید؛ خواه بجنگند یا نجنگند ۵٫ البته در عین تعمیم حکم به لحاظ مکان، که هرجا دشمن باشد آنجا جای نبرد است ۶ ، مسجد حرام را استثنا میکند ۷٫
پس از تحریم تجاوز از حدّ در آیه قبل، اکنون به اباحه اصل جنگ تصریح میکند. سپس با توجّه به اینکه آیه شریفه ناظر به تبعید و اخراج است و اخراج عادتاً مستلزم برخورد و رویارویی است میفرماید: در حرم با مشرکان درگیر نشوید مگر اینکه آنها به نبرد روآورند و چون به گاهِ اشراف و پیروزی
^ ۱ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج۲، ص۱۹۸٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج۲، ص۶۲٫
^ ۳ – ـ تفسیر بیان السعاده، ج۱، ص۱۷۹٫
^ ۴ – ـ التفسیر الکبیر، مج۵ ۶، ج۵، ص۱۴۰؛ تفسیر المنار، ج۲، ص۲۰۹٫
^ ۵ – ـ تفسیر غرائب القرآن، ج۱، ص۵۲۹٫
^ ۶ – ـ تفسیر التحریر و التنویر، ج۲، ص۱۹۸٫
^ ۷ – ـ تفسیر غرائب القرآن، ج۱، ص۵۲۹٫
۶۰۹
دستکشیدن از نبرد بر افراد بلند همّت و سازش ناپذیر دشوار است فرمود: ﴿فَاِنِ انتَهَوا… ) ۱
تذکّر: تعدی از حدّ و تجاوز از قانون الهی که در آیه قبل از آن نهی شد، تخصیصپذیر نیست و آنچه درباره قتل مشرکان در آیه مورد بحث نازل شد: ﴿واقتُلوهُم حَیثُ ثَقِفتُموهُم﴾، به تخصّص بازمیگردد؛ نه تخصیص، زیرا در موردی که مشرکان تهاجم کرده باشند جریان قِتال (که قبلاً وارد شده بود) دفاع بود و در موردی که با ترفند، دسیسه، مکر، خدعه و نیرنگ سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی در صدد مانع ورود به حوزه اسلام یا سبب خروج از آناند جریان قتل (نه قتال) که هماکنون مطرح است نازل شد.
سرّ نزول حکم قتل هرچند قتال و تهاجم نباشد این است که فتنه بدتر از قتل است. آنچه آنها نسبت به مسلمانان روامیدارند، یعنی فتنه، بدتر از چیزی است که مسلمانان نسبت به آنها انجام میدهند.
٭ ٭ ٭
مخاطبان آیه و مأموریت آنان
مخاطب آیه، امت اسلامی، اعم از مهاجر و انصار است، زیرا قرآن کریم امت اسلامی را در مسائل گوناگون جانی، مالی، عرضی، حیثیّتی و سنن و آداب دینی دارای حقیقتی واحد میداند، از اینرو در آیه مورد بحث خطاب به همه آنان میفرماید: ﴿واقتُلوهُم… واَخرِجوهُم مِن حَیثُ اَخرَجوکُم﴾، با اینکه مشرکان مکه تنها مهاجران را بیرون رانده بودند و نه انصار را و از همینرو طبری
^ ۱ – ـ نظم الدرر، ج۱، ص۳۶۳ ۳۶۴٫
۶۱۰
مخاطب آیه را خصوص مهاجران میداند ۱٫
به فرمان خدای سبحان مسلمانان مهاجر و انصار باید هرجا مشرکان را یافتند، آنها را بکشند و همانگونه که مسلمانان را از مکه بیرون راندند، آنان را بیرون برانند. اخراج و تهجیر مشرکان از مکه وضع خاص ندارد؛ گاهی به صورت تبعید و دستور صریح به کوچ کردن است و گاهی بر اثر محاصره و قطع روابط اجتماعی، اقتصادی و مانند آن که زمینه خروج قهری را فراهم میکند، چنانکه مشرکان با وضع خاصی مسلمانان را اخراج و تهجیر نمیکردند.
مشرکان در زمان قدرت از مسلمانان میخواستند یا از اسلام دست بردارند و مشرک شوند یا مکه را ترک کنند؛ یا شرک یا تبعید! مسلمانان نیز در زمان قدرت از سرِ مقابله به مثل باید به آنان بگویند: یا اسلام یا تبعید! یا از شرک دست بشویید و به مسلمانان بپیوندید، یا از مکه خارج شوید؛ وگرنه کشته خواهید شد. البته مسلمانان آن همت و توفیق را داشتند که بگویند از مکه هجرت میکنیم و دست از آیین خود برنمیداریم؛ ولی مشرکان چنین نبودند.
شاید بر اساس همین تعلیمِ الهی بود که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) پس از فتح مکه عدهای را که اسلام نیاورده بودند از مکه بیرونراند ۲٫
قرآن در تعبیری مشابه این آیه میفرماید: پس از پایان یافتن ماههای مورد تعهد و پیمانِ عدمِ تعرّض، مشرکان را هرجا یافتید بکشید، مگر توبه کنند: ﴿فَاِذَا انسَلَخَ الاَشهُرُ الحُرُمُ فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم وخُذوهُم واحصُروهُم… ) ۳ این آیه، دستور اسیر گرفتن و محاصره کردن مشرکان را نیز
^ ۱ – ـ جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۲۵۲٫
^ ۲ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۳۶٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه ۵٫
۶۱۱
بیان میکند. این آیه مؤیّد آن است که ﴿ثَقِفتُموهُم﴾ در آیه مورد بحث به معنای «وجدتموهم» است.
خداوند سبحان در آیه دیگر در همین باره، میفرماید: همانگونه که شیوه مشرکان، پیکار دستهجمعی با شماست که برای براندازی اسلام و مسلمانان صورت میگیرد، شما هم دستهجمعی با آنان نبرد کنید و شرک و مشرکان را براندازید: ﴿وقتِلوا المُشرِکینَ کافَّهً کَما یُقتِلونَکُم کافَّهً واعلَموا اَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقین) ۱
نکته: محتوای آیه مورد بحث تبشیر مؤمنان و انذار مشرکان و به تعبیر دیگر وعده اهل ایمان و وعید اهل شرک است، زیرا دستور خداوند، همانند اذن او، در زمینه امکان امتثال است و اگر امت اسلامی در مدینه همانند مکه در اضطهاد و قهر بود هرگز توان قتالِ با مشرکان را نداشت، چه رسد به قتل یا اخراج آنها. از این دستور مانعه الجمع که قتل بعضی و اخراج بعض دیگر است، به خوبی برمیآید که جامعه نوپای اسلامی پیروز خواهد شد.
اخراج مشرکان از مکه و جزیره العرب
مشرکان، با وصف شرک، اجازه ندارند در شهر مکّه زندگی کنند: ﴿واَخرِجوهُم مِن حَیثُ اَخرَجوکُم﴾، بلکه پس از رسیدن دستور جهاد ابتدایی، مشرکان حق زندگی در جزیره العرب را از دست دادند، مگر مسلمان شوند. پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: دو آیین (شرک و اسلام) در جزیرهالعرب جمع نمیشود: «لایجتمع فی جزیره العرب دینان» ۲ پس با پیروزی مسلمانان آیین شرک باید از
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۳۶٫
^ ۲ – ـ مجمع البیان، ج۲۱، ص۵۱۱ ۵۱۲٫
۶۱۲
مکه برچیده شود، از این رو پس از فتح مکه عدهای از مشرکانْ اسلامِ واقعی اختیار کردند و گروهی نیز مانند آل امیّه منافقانه اسلام آوردند تا جان و مالشان محفوظ بماند: «ما أسلموا و لکن استسلموا و أسرّوا الکفر فلما وجدوا أعواناً علیه أظهروه» ۱ و برخی هم اخراج شدند.
از آن پس مشرکان حقّ ورود به محدوده حرم الهی را ندارند: ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِکونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا) ۲ و اگر وارد شوند، باید آنها را بیرون راند، هرچند به جنگ بینجامد، چنانکه به لحاظ احترام حرم الهی که به اعتبار حرمت مسجدحرام و کعبه است، مسلمانان نیز حق ندارند بدون احرام وارد محدوده حَرَم شوند، گرچه موسم حج نباشد و قصد زیارت هم نداشته باشند؛ به هر انگیزهای که میخواهند وارد مکه شوند، خواه زیارت، تجارت یا سیاحت، ابتدا باید در یکی از میقاتهای معروف، به قصد انجام عمره مفرده مُحْرِم شوند، مگر کسانی که مرتب در حال رفت و آمد هستند؛ مانند رانندهها، باربرها و…. این خصیصه تنها برای شهر مکه و حرم امن الهی است و هیچ شهر دیگری، حتی مدینه این ویژگی را ندارد.
تذکّر: ۱- مرجع ضمیر ﴿هُم﴾ در ﴿اقتُلوهُم﴾ و ﴿اَخرِجوهُم﴾ کسانی هستند که شأنیّت قتال با مسلمانان را دارند؛ نه مطلق مشرکان، حتی زن، سالمند فرتوت، بیمار زمینگیر و….
۲- بازگشت ضمیر «هم» به مقاتلان مهاجم مذکور در آیه قبل، سبب شده برخی مانند ابوحیان اندلسی بپندارند که آیه کنونی هم درباره خصوص مشرکان
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، نامه ۱۶٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۲۸٫
۶۱۳
مقاتل فعلی است؛ نه عموم مشرکان ۱ ، و این برداشتْ صائب نیست، زیرا عنوان آیه کنونی بر خلاف آیه قبلی «قتل» است؛ نه قتال، پس ناظر به خصوص مشرکان مقاتل فعلی نیست.
بارزترین مصداق فتنه
شرک و بتپرستی مورد حمایت همه جانبه مشرکان از بزرگترین گناهان و بارزترین مصداق «فتنه» در آیه است، زیرا فتنهای بدتر از قتل است که قرآن از آن به «ظلم عظیم» یاد میکند: ﴿اِنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظیم) ۲ پس سیاق آیه شاهدی داخلی است که مراد از «فتنه» شرک و بتپرستی جهتدار، موضعگیر و ترفندبند است.
مؤیّد این معنا شأن نزولی است ۳ که از آن معلوم میشود که گرچه واژه فتنه در شرک استعمال نشده؛ لیکن بتپرستی صحنهگردان سیاسی، منحوسترین وسیله دسیسه و نیرنگهای رنگارنگ بوده است. بتها و بتپرستان مهمترین
^ ۱ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۷۵ ۷۶٫
^ ۲ – ـ سوره لقمان، آیه ۱۳٫
^ ۳ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۴۶؛ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۱۱٫ طبق این نقل یکی از اصحاب رسولخدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در ماه حرام کافری را کشت و چون ماههای حرام نزد کافران نیز محترم بود، آنها مؤمنان را بدان سبب سرزنش کردند. این آیه نازل شد که هرچند کشتن کسی در ماه حرام جایز نیست؛ ولی شرک مشرکان و ترفند فتنهگرانه آنان بدتر از کشتن در ماه حرام است و شما کافران به بدتر از قتل (شرک) آلودهاید: «والفِتنَهُ اَشَدُّ مِنَ القَتل». لازم است عنایت شود که: ۱٫ اگر قاتل در این ماجرا از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) اجازه داشته است، گناهی بر او نیست وگرنه مرتکب کبیره شده است. ۲٫ با توجه به اینکه وحدت سیاق بر نزول جملگی این آیات دلالت دارد، شأن نزولِ یاد شده، در صورت نزول انحصاری، تام نیست.
۶۱۴
انگیزه یا اثر آنها ترفند گمراه کردن است، از اینرو آنها را فاتن گویند، گرچه خدای سبحان اجازه اثربخشی به آنها نمیدهد: ﴿فَاِنَّکُم وما تَعبُدون ٭ ما اَنتُم عَلَیهِ بِفتِنین) ۱ فَتّان (به فتح) که از همین واژه است شیطان است، چون مردم را از دین گمراه میکند و در نقل است که: «المسلم أخو المسلم یتعاونان علیالفُتّان»؛ یعنی مسلمانان یکدیگر را کمک میکنند بر ضدّ کسانی که مردم را از حق گمراه میکنند ۲٫
کیفر فتنهانگیزی
جمله ﴿والفِتنَهُ اَشَدُّ مِنَ القَتل﴾ در حقیقت پاسخ به این سؤال مقدّر است که بنای دین اسلام بر رحمت و رأفت است، پس چگونه دستور قتل و تبعید مشرکان را صادر میکند؟ خداوند پاسخ میدهد: فتنه آنان، به همان معنای جامع و فراگیر، از دستور به قتل و تبعید سختتر و بیرحمانهتر است. آنان فتنه کرده، در برابر وحی الهی سرسختانه موضع گرفته و پیامبر و مؤمنان وی را مورد استهزا و تحقیر قرار داده و مردم را به کفر و شرک که نابودکننده دنیا و آخرتشان است فراخواندند؛ همچنین عدهای را شکنجه و گروهی را بیخانمان کرده و دستهای را هم به شهادت رساندند؛ حال به عنوان «تقاص» و مقابله به مثل، دستور کشتن و بیرون راندن آنها از مکه صادر شد و این برنامه فعلی و کوتاه مدت اسلام است. برنامه اصلی و بلندمدتِ سختتر، خشکاندن ریشه فتنه و شرک است که مسلمانان پس از کسب قدرت بیشتر، مأمور به آن هستند:
^ ۱ – ـ سوره صافّات، آیات ۱۶۱ ۱۶۲٫
^ ۲ – ـ النهایه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۱۰، «ف ت ن».
۶۱۵
﴿وقتِلوهُم حَتّی لاتَکونَ فِتنَهٌ ویَکونَ الدِّینُ لِلّهِِ) ۱ وقتی ریشه شرک و بتپرستی که فتنه اصلی است، خشکید و توحید ناب در جهان حاکم شد، فتنههای فرعی نیز محو میگردد.
اسلام همانگونه که برای حفظ حدود، در مواردی خاص از رأفتِ وهمی و عطوفتِ احساسی نهی میکند تا جامعه از بزهکاری و تبهکاری پاک شود: ﴿…ولاتَأخُذکُم بِهِما رَأفَهٌ فی دینِ اللّهِ… ) ۲ برای براندازی شرک و بتپرستی و برقراری حاکمیت نظام اسلامی نیز دستور میدهد که هیچ رأفت وهمی و رحمت احساسی از خود نشان ندهید، بلکه در اینجا رأفت و رحمت به آن است که فتنه، شرک و کفر روی زمین نباشد تا حیات انسانی به خطر نیفتد.
با این بیان روشن میشود که چرا خداوند تعبیر به ﴿واقتُلوهُم﴾ فرمود؛ نه «قاتلوهم»؛ از قتل سخن گفت؛ نه قتال، زیرا آیه در صدد بیان کیفیّت مبارزه و مقابله به مثل در اینحال است و گویا میفرماید: زمانی آنان شما را میکشتند و از مکه تبعید میکردند، اکنون نیز نوبت شماست که آنان را بکشید یا از مکه بیرون رانید.
محدودیتهای زمانی و مکانی جنگ در اسلام
جنگ در اسلام هدفمند است و مقصود اصلی آن باید به عنوان فیسبیل الله صورت گیرد؛ نه برای حفظ آب و خاک، هرچند صیانت از میهن اسلامی با همه منابع و منافع آن جزو وظایف رسمی و حتمی مسلمانان است، از اینرو قرآن برای جنگ و مبارزه محدودیتهای زمانی و مکانی بیان کرده است؛ از نظر
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۳٫
^ ۲ – ـ سوره نور، آیه ۲٫
۶۱۶
مکانی میفرماید: حدود الهی را حفظ کنید و حرمت اماکن مذهبی را پاس دارید؛ در محدوده حرم نجنگید، مگر در آنجا با شما بجنگند: ﴿ولاتُقتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ حَتّی یُقتِلوکُم فیهِ فَاِن قتَلوکُم فَاقتُلوهُم کَذلِکَ جَزاءُ الکفِرین﴾.
طبیعی است که مشرکان دست به شمشیر ببرند و با شما پیکار کنند، زیرا شما مأمور شدید که آنان را از سرزمین توحید (مکه) بیرون کنید، پس قهراً مقاومت میکنند و در محدوده مسجدحرام به مبارزه برمیخیزند و به آسانی تسلیم نمیشوند و چون آنها آغازگر جنگ هستند میتوانید در مسجدحرام نیز با آنان بجنگید؛ ولی اگر بدون جنگ مکه را ترک کردند، هرگز شما در مسجدحرام شروع کننده جنگ نباشید.
به لحاظ زمان، جنگ نباید در ماههای حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم) باشد که قرآن آن را گناهی بزرگ میشمرد: ﴿یَسَلونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ) ۱
از اینکه فرمود: «در ماههای حرام و نیز در حرم آغازگر جنگ نباشید، مگر به شما تهاجم کنند و شما دفاع کنید» معلوم میشود در غیر این دو مورد، سخن از تهاجم و جهاد ابتدایی است؛ نه دفاع، زیرا اگر همه موارد جنبه دفاعی میداشت خصوصیتی که قرآن برای حرم و ماههای حرام بیان کرده است، لغو میشد و فرقی بین حرم و غیر حرم، ماه حرام و غیرحرام نبود و دفاع در درون و بیرون یکسان بود؛ در صورتی که این خصوصیت دفاعی تنها برای ماههای حرام و حَرَم منظور شده است؛ پس جنگهایی که در غیر این دو زمان و
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۷؛ ر.ک: مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۱۴٫
۶۱۷
مکان بوده، جنبه تهاجمی داشته و جهاد ابتدایی بوده است. البته همانطور که در تفسیر آیه قبل بیان شد، با تحلیل دقیقْ همه جنگهای ابتدایی به دفاعی بازمیگردد.
حفظ حرمت مسجدحرام
مسجدحرام و کعبه نزد عرب جاهلی از احترامی ویژه برخوردار بوده است؛ خداوند متعالی در این دو آیه با سه جمله مستقل این احترام را امضا میکند تا مسلمانان نیز آن را رعایت کنند:
۱- جمله ﴿ولاتُقتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ حَتّی یُقتِلوکُم فیهِ﴾ که جمع بین منطوق و مفهوم غایت شده است.
۲- جمله ﴿فَاِن قتَلوکُم فَاقتُلوهُم کَذلِکَ جَزاءُ الکفِرین﴾ که مفهوم جمله اول به صورت منطوق درآمده است؛ یعنی اگر با شما در مسجدحرام به مقاتله برخاستند، شما نیز به مقاتله ایشان برخیزید، گرچه در مسجد است.
۳- جمله ﴿فَاِنِ انتَهَوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم﴾ که منطوق آن چنین است: اگر آنان دست برداشتند، در مسجدحرام نجنگید؛ چون شما برای اسلام میجنگید و اسلام این مکان را محترم شمرده است.
از این سه جمله که اوّلی جمع بین مفهوم و منطوق و دومی خصوص مفهوم و سومی خصوص منطوق است، استفاده میشود که حفظ حرمت مسجدحرام و برهم نخوردن احترام آن مسئله پراهمیّتی است؛ لیکن وقتی میشود حرمت مسجد و ماههای حرام را حفظ کرد که اصل اسلام در خطر نباشد و اگر اصل اسلام در خطر بود، براساس ﴿اَلشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ والحُرُمتُ
۶۱۸
قِصاصٌ) ۱ عمل خواهد شد؛ یعنی در موارد نقض حرمتها نیز قصاص راه دارد.
گفتنی است که در آیه دوم میفرماید: اگر از جنگ خودداری کردند، خداوند آمرزنده مهربان است: ﴿فَاِنِ انتَهَوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم﴾؛ ولی برخی مفسران، جمله ﴿فَاِنِ انتَهَوا﴾ را به خودداری از شرک و کفر و پذیرش اسلام تفسیر کردهاند ۲٫ با توجه به دو نکته، این تفسیر تام نیست و همان معنای خودداری از پیکار در مسجدحرام درست است:
۱- ظاهر و سیاق آیه حاکی است که این جمله ناظر است به ذیل آیه قبل: ﴿ولاتُقتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرام… ﴾، زیرا به آن نزدیکتر است و اصل در قیدِ واقع بعد از چند جمله آن است که به جمله اخیر بازگردد، بر این اساس، قید ﴿فَاِنِ انتَهَوا﴾ به معنای خودداری از جنگ نزد مسجدحرام است؛ نه خودداری از مطلق جنگ با پذیرش و پیروی از دین که مفاد «انتهوا» در آیه بعد است.
۲- تنها بر اساس این احتمال، که قید مزبور به معنای خودداری از قتال نزد مسجد حرام باشد، تکرار لازم نمیآید، زیرا معنای خودداری از جنگ با طاعت از دین و قبول اسلام در ذیل آیه بعد آمده است: ﴿فَاِنِ انتَهَوا فَلا عُدونَ اِلاّعَلَی الظّلِمین) ۳
غرض آنکه، قید ﴿فَاِنِ انتَهَوا﴾ در هر یک از دو آیه یاد شده، قید جمله نزدیک پیش از خود است و تکراری در کار نیست.
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۴٫
^ ۲ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۴۶؛ مجمع البیان، ج۲۱، ص۵۱۲؛ روح المعانی، ج۲، ص۱۱۴؛ الجامع لاَحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۳۲۹ و….
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۳٫
۶۱۹
نقد یک برداشت
برخی مفسران از﴿فَاِنِ انتَهَوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم﴾ استفاده کردند که خداوند توبه قاتل عمدی را میپذیرد، زیرا توبه مشرک را که گناهش بزرگتر است پذیرفته است، پس توبه قاتل به مراتب پذیرفتنیتر است ۱٫
این سخن، نقدپذیر است، زیرا قتلِ عمد دو جهت دارد: حق الله و حقالناس؛ جنبه حقاللّهی قتل، هرچند عظیم است ولی شرک بزرگتر از آن است: ﴿اِنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظیم) ۲ و چون در قتلِ عمد جنبه حق الناس نیز مطرح است، ممکن است خداوند توبه قاتل را زمانی بپذیرد که ولی دم را راضی کند؛ از اینرو این قیاسِ اولویت، تام نیست.
آری، اگر مقصود آن مفسران این باشد که اگر قاتل حقالناس را ادا کرده و تنها حقالله مانده است که آن هم با توبه جبران میشود، مطلبی پذیرفتنی است.
تذکّر: ۱- این استفاده از آیه در صورتی ممکن است که مقصود از «انتهاء» امتناع از کفر و شرک باشد؛ لیکن اگر گفته شود که مقصود، خودداری از جنگ است، از آیه نمیتوان چنین استفادهای کرد.
خلاصه آنکه نه مبنا درست است، نه بنا، زیرا مراد، همانطور که ثابت شد، انتهای از قتال نزد مسجد است؛ حتی اگر آن مبنا هم پذیرفته شود همچنان نقد یاد شده متوجه آن است، بنابراین چنانچه آن مدّعا از آیه بعد،
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۴۶؛ مجمع البیان، ج۲۱، ص۵۱۲؛ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۷۵؛ روح المعانی، ج۲، ص۱۱۵٫
^ ۲ – ـ سوره لقمان، آیه ۱۳٫
۶۲۰
یعنی از جمله ﴿فَاِنِ انتَهَوا فَلا عُدونَ﴾ استفاده میشد حدّاقل اشکال مبنایی مزبور را نداشت.
۲- فخر رازی نقل میکند که حنفیها با تمسّک به این آیه فتوا دادهاند که مجرِم پناهنده به حرم را نمیتوان کشت، زیرا وقتی کشتن مشرک در حرم جایز نباشد، قتل گنهکار غیر کافر حتماً جایز نیست. آنگاه بحث را به کتاب فقهی ارجاع میدهد ۱٫ تحقیق نهایی آن همانطور که فخر رازی گفته، به فنّ شریف فقه بازمیگردد.
اشارات و لطایف
وظیفه مؤمنان در درگیریهای خودی
اگر دو گروه از مؤمنان بر اثر سوء تشخیص و اشتباه یا اختلاف در آب و خاک تشاجر و تنازعی کردند، وظیفه سایر مسلمانان است که بین آن دو گروه اصلاح کنند و اگر یکی از آن دو باغی است، به حمایت از مظلوم برخیزند. قرآن میفرماید: اگر دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ برخاستند، هر دو را به صلح فراخوانید، چون عامل اختلاف سوءبرداشت و اشتباه است؛ نه اینکه یکی ظالم و دیگری مظلوم باشد؛ ولی اگر یکی از آن دو به سوی بغی و ظلم کشیده شد، وظیفه شما برقراری قسط و عدل و حمایت از مظلوم است؛ نه اصلاح، زیرا سازش ظالم و مظلوم معنا ندارد؛ باید دست به شمشیر برد و از مظلوم دفاع کرد: ﴿واِن طائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما فَاِن بَغَت اِحدهُما عَلَی الاُخری فَقتِلوا الَّتی تَبغی حَتّی تَفی~ءَ اِلی اَمرِاللّهِ… ) ۲ صدر آیه بحث از
^ ۱ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۱۴۰٫
^ ۲ – ـ سوره حجرات، آیه ۹٫
۶۲۱
اصلاح و میانجیگری بین آنان است و ذیل آن سخن از حمایت مظلوم و مبارزه با ظالم.
غرض آنکه ظلمستیزی و حمایت از مظلوم آن قدر مهم است که اگر ظالم گروهی از مسلمانان باشند باید آنها را با شمشیر آرام کرد.
بحث روایی
۱- حرمت جنگ در مسجد حرام
عن ابن عبّاس قال: قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یوم فتح مکّه: «إنّ هذا البلد حرّمه الله یوم خلق السّموات و الأرض فهو حرام بحُرمه الله تعالی إلی یوم القیامه و إنّه لمیحلّ القتال فیه لأحد قبلی و لم یحلّ لی إلاّ ساعه من نهار فهو حرام بحرمه الله إلییوم القیامه» ۱
اشاره: أ. برخی از احکام فقهی و حقوقی به عنوان قانون ثابت در همه شرایع بوده است. حرمت مکه از این قبیل است و فرصت استثنایی زمان فتح مکه نه مسبوق بوده است و نه ملحوق میشود.
ب. مأمن بودن مکه به درخواست حضرت خلیل الرحمان(علیهالسلام) و اجابت الهی بود ۲٫
۲- وجوب اخراج کافران از مکّه
قال فی مجمع البیان: و فی الایه [۱۹۱] دلاله علی وجوب إخراج الکفّار
^ ۱ – ـ الجامع لاَحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۳۲۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۲۶٫
۶۲۲
منمکّه، کقوله: ﴿حَتّی لاتَکونَ فِتنَه﴾ و السنّه قد وردت أیضاً بذلک و هو قوله [صلّی الله علیه و آله]: «لایجتمع فی جزیره العرب دینان» ۱
اشاره: همانطور که ورود مشرکان به محدوده حرم جایز نیست بقای آنان نیز در آنجایز نیست و اگر خود سریعاً خارج نشدند بر مسلمانان لازم است که آنها را بیرون کنند، چنانکه ظاهر امر به اخراج در آیه مورد بحث همین است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۱۱ ۵۱۲٫
۶۲۳
بازدیدها: 213