ربّنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذرّیّتنا أُمّه مسلمه لک وأرنا مناسکنا وتب علینا إنّک أنت التوّاب الرحیم (۱۲۸)
گزیده تفسیر
حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) برای نجات فرزندان خود از سرگذشت فرزند طالح حضرت نوح(علیهالسلام) و بر اساس سنّتی شایسته که در فرصتهای مناسب ومواقع حساس به فرزندان و نوادگان دعا میشود هنگام بازسازی و نوسازی کعبه و پس از آن، چند چیز را از خدای سبحان خواستار شدند:
۱٫ مرحله کامل اسلام؛ یعنی مقام تسلیم و انقیاد محض و تام برای خود، فرزند و نوادگان خویش.
۲٫کیفیّت بهرهبرداری عبادی از کعبه و حدود وابسته به آن، تا از چگونگی عبادت در آن آگاه گردند، از این رو مناسک حجّ به آنان نشان داده شد.
۳٫ رجوع لطف الهی و تداوم عنایت پروردگار بر آنان.
تفسیر
مفردات
۶۰
مانند: ﴿مسلّمه لاشیه فیها) ۱ و آفات باطنی، مانند: ﴿بقلبٍ سلیم) ۲ است ۳ ، و اسلام به معنای انقیاد خاضعانه در برابر اوامر خدای سبحان و اقرار به همه احکام الهی است ۴٫ اسلام و انقیاد خاضعانه هر مسلمانی گویای سلامت نفس او از آفات درونی، مانند إبا و امتناع از پذیرش حق است. گفتهاند: اطلاق اسم «سلام» بر خدای سبحان: ﴿هو الله الّذی لا إله إلاّ هو الملک القدّوس السّلم) ۵ بدین جهت است که ذات اقدس او از هر عیب و نقص و فنایی منزّه ۶ و هر گونه سلامتی نیز از ناحیه اوست و همانطور که نور ظاهر و مُظْهِر است سلام بودن خداوند در سالم بودن ذات او و سالم سازی غیر نهفته است.
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۷۱؛ ر.ک: تسنیم، ج ۵، ص ۱۸۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ شعراء، آیهٴ ۸۹٫
^ ۳ – ـ مفردات، ص ۴۲۱، « س ل م».
^ ۴ – ـ مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۳۹۲؛ الکشاف، ج ۱، ص ۱۸۸٫
^ ۵ – ـ سورهٴ حشر، آیهٴ ۲۳٫
^ ۶ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۹۰، «س ل م».
^ ۷ – ـ مفردات، ص ۸۵؛ ترتیب العین، ج ۱، ص ۱۰۴، «ا م م».
^ ۸ – ـ ترتیب العین، ج ۱، ص ۱۰۷، «ا م م».
^ ۹ – ـ المیزان، ج ۲، ص ۱۲۴٫
۶۱
امت به معنای جماعتی است که امر خاصی، مانند دین، زمان و مکان، آنان را گرد هم آورده باشد؛ خواه جامع آنها تسخیری باشد یا اختیاری. جامع تسخیری، مانند طبع هر یک از انواع حیوانات که خدای سبحان آنان را بر آن آفریده است: ﴿و ما من دابّهٍ… إلاّ أمم أمثالکم) ۱ و جامع اختیاری، مانند گروهی از انسانها که دانشِ صائب و عمل صالح را برگزیده و اسوه دیگران شدهاند: ﴿و لتکن منکم أمّه یدعون إلی الخیر) ۲
واژه امت گاه به فردی که کار گروه را انجام میدهد نیز اطلاق میشود؛ مانند: ﴿إنّ إبرهیم کان اُمّهً قانتاً لله) ۳ گاهی برای زمان نسبتاً طولانی هم به کار میرود؛ مانند: ﴿و ادّکر بعد أُمّهٍ) ۴ یعنی بعد از سالها. گاه بر دین نیز اطلاق میشود؛ مانند: ﴿إنّا وجدنا ءاباءنا علی أُمّه) ۵
برخی بر آناند که کلمه اُمّه چون بر وزن فُعله (به ضم فاء) است و این هیئت، مانند لُقْطه، ضُحْکه و قُدْوه، بر جنبه مفعولی دلالت دارد، امّت به معنای مأموم است ۶٫
^ ۱ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۳۸٫
^ ۲ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۰۴؛ مفردات، ص ۸۶، «أ م م».
^ ۳ – ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۱۲۰٫
^ ۴ – ـ سورهٴ یوسف، آیهٴ ۴۵٫
^ ۵ – ـ سورهٴ زخرف، آیهٴ ۲۲٫
^ ۶ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۱، ص ۷۱۹٫
^ ۷ – ـ مفردات، ص ۸۰۲ «ن س ک».
۶۲
نُسُکٍ) ۱ مناسک نیز جمع مَنْسَک به معنای اعمال عبادی است: ﴿لکلّ أُمّه جعلنا منسکاً) ۲ منسک به معنای مکانی که نَسیکه و قربانی در آن ذَبْح میشود نیز به کار میرود ۳٫ برخی منسک را به معنای شیوه زهد و طریقه عبادت دانستهاند ۴٫
تب علینا: توبه به معنای رجوع و بازگشت است که اگر به انسان اسناد داده شود منظور بازگشت وی از گناه، و پشیمانی او از معصیت است: ﴿فمن تاب من بعد ظلمه و أصلح) ۵ و اگر به خدای متعالی منتسب شود، چون همواره با حرف «علی» که برای استعلاست استعمال میشود: ﴿فإنّ الله یتوب علیه) ۶ به معنای رجوع به نحو استعلا و استیلاست و این معنا ملازم با انعطاف رحمت و مغفرت خداوند به شخص است ۷٫
٭ ٭ ٭
راز دعای حضرت ابراهیم برای ذرّیهاش
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۹۶٫
^ ۲ – ـ سورهٴ حجّ، آیهٴ ۶۷٫
^ ۳ – ـ المصباح، ص ۶۰۳؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۴۲۰، «ن س ک».
^ ۴ – ـ المعجم الوسیط، ص ۹۱۹، «ن س ک».
^ ۵ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۳۹٫
^ ۶ – ـ همان.
^ ۷ – ـ التحقیق، ج ۱، ص ۳۷۹، «ت و ب».
۶۳
است، زیرا فرمود: ﴿و إذ یرفع) ۱ ؛ یعنی به یاد بیاور هنگامی را که…. البته اگر ظاهر آیه نقل اصل رخداد بود بدون دعوت به تذکر، بیش از قضیه «حینیّه» از آن استفاده نمیشد.
سیرهآموزنده حضرت خلیلالرحمان راهگشای نیایشگران است که در چه زمان و در چه زمین و با چه زبان و با چه مضمون دعا کنند تا آیندگان، به ویژه فرزندان معنوی آن حضرت، به وی تأسّی کنند. یکی از بهترین زمانها برای دعا، هنگام موفق شدن انسان به اشتغال یا انجام کارهای الهی است. حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) توانستند از فرصت مناسب نوسازی و بازسازی کعبه بهترین و بیشترین بهره را برای دعا و نیایش ببرند.
از تعبیر ﴿و إذ یرفع…﴾ معلوم میشود دعاهای آن حضرت در حین اشتغال به بهترین عبادت، یعنی بازسازی کعبه بود و دعا در چنین حالتی به استجابت مقرون است. اگر روایتی نیز بر این معنا دلالت کند تأیید محتوای قرآن است؛ نه تأسیس مطلب جدید.
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۷٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۹٫
۶۴
راز اینکه حضرت ابراهیم(علیهالسلام) در مواقع حساس، از خدای سبحان ذرّیه صالح میخواهد و برای آنان دعا میکند، آگاهی وی به سرگذشت فرزند حضرت نوح(علیهالسلام) است که چگونه با تحمل نُهقرنونیم رنج نبوت، فرزند طالح برنامههای حیاتبخش وی را نادیده گرفت. اگر وی فرزند صالحی مانند فرزندان حضرت ابراهیم میداشت، ممکن بود تعلیم او عالمگیر شود و پیوند سلسله انبیای ابراهیمی به آن سلسله آشکارتر گردد. سرّ اینکه تقریباً در اواسط تاریخِ نبوت، دودمان نوح منقطع شده یا در خاطرهها نیست و پس از آن، انبیای ابراهیمی(علیهمالسلام) ظهور میکنند همین است، بنابراین، ابراهیم خلیلالرحمان که خواهان ماندگاری نیکنامی خویش بوده: ﴿واجعل لی لسان صدقٍ فیالاءخِرین) ۱ شاید برای مبتلا نشدن فرزندان خود به سرنوشت فرزند حضرت نوح اینگونه دعا میکرده است، چنانکه در بخش اول دعایی که در آیه مورد بحث نقل شده، آن حضرت و فرزندش اسماعیل(علیهماالسلام) برای خود، و در بخش دوم برای نوادگان خویش دعا کردهاند.
^ ۱ – ـ سورهٴ شعراء، آیهٴ ۸۴٫
۶۵
اهلبیت یا بنیهاشم وارد شده باشد، ممکن است ناظر به بهرهبرداری بیشتر آنان باشد؛ نه اختصاص اصل محتوای دعا به آنها، چنانکه در بحث روایی معلوم میشود.
درخواست مقام تسلیم
در قرآن کریم دعاهای متعددی از حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) نقل شده است. هنگام اشتغال به نوسازی کعبه و پس از آن یکی از خواستههای آن حضرت و فرزندش از خدای سبحان این بود که پروردگارا! ما را تسلیم محض خودت قرار ده: ﴿ربّنا واجعلنا مسلمین لک﴾.
مقام تسلیم، مقام تفویض محض و برتر از مقام رضاست و با کمال توحید هماهنگ است. چنین منزلت والایی برای سالک بیادعایی مانند حضرت خلیل و حضرت ذبیح، مطلوب بود و درخواست شد.
به بیان دیگر: ۱٫ اسلام مورد «تکلیف» همگان غیر از مقام «تشریف» اوحدی از سالکان است و آنچه حضرت ابراهیم مسئلت کرد تشریفی است، نه تکلیفی (گرچه هر تکلیفی تشریف است) و آنچه در کریمه ﴿إذ قال له ربّه أسلم قال أسلمت لربّ العلمین) ۱ مطرح است همان مطلوب تشریفی است؛ نه مأمورٌ به تکلیفی.
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۳۱٫
۶۶
۳٫ همین معنای بلند تشریفی مورد درخواست آن ذوات مقدس برای ذرّیه خود نیز بود، زیرا با حصول چنین فیض عظیمی پذیرش همه امور الهی آسان میشود.
۴٫ برای استجابت چنین خواسته برخاسته از روح راقی و قلب سامی، هم جایگاه خاص، یعنی حرم الهی انتخاب شد و هم هنگام بهترین عبادت، یعنی رفع قواعد قبله و مطاف عابدان، زائران، وافدان و ضیوف الرحمان، و هم تعمیم در دعا که منحصر به خود نباشد.
مراتب اسلام
اسلام به معنای دین، نه به معنای فعل قلبی و قالبی انسان، عین دین است؛ نه چیزی جدای از آن: ﴿إنّ الدین عند الله الإسلم) ۱ و برای دین مراتبی است از قبیل ظاهر، باطن و باطنِ باطن. همین درجات طولی، برای اسلام نیز متصور، بلکه محقق است.
۶۷
برترین مرتبه اسلام نیز مقام تسلیم و انقیاد تامّ است و بین آن دانی و این عالی مراحل متعددی تصور دارد. اسلام واقعی و ایمان یکی است: ﴿و من یبتغ غیر الإسلم دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاءخره من الخسرین) ۱ و اتحاد این دو را میتوان از جمع این دو آیه استظهار کرد:﴿فأخرجنا من کان فیها منالمؤمنین ٭ فما وجدنا فیها غیر بیتٍ من المسلمین) ۲ وقتی مسلمین همان مؤمنین بودهاند پس اسلام همان ایمان است.
به یقین، اسلامی که حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) در این دعا خواهان آن بودهاند مرحله نازل اسلام نیست، چنانکه مرحله دوم آن، یعنی ایمان نیز مراد آنان نبوده است، زیرا آن دو پیامبر بزرگ خود مبلّغ و معلّم ایمان بودهاند، همچنین حضرت ابراهیم(علیهالسلام) در اوایل دعوت خویش، پس از احتجاج با مردم چنین گفت: ﴿إنّی وجّهت وجهی للذی فطر السموت والأرض حنیفاً وما أنا منالمشرکین) ۳
^ ۱ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۸۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ ذاریات، آیات ۳۵ ـ ۳۶٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۷۹٫
^ ۴ – ـ المیزان، ج ۱، ص ۲۸۲٫
۶۸
درخواست مقام تسلیم، در واقع تقاضای داشتن قلب سلیم است، زیرا قلب سلیم به معنای قلب مسلم، منقاد و مطیع است، با این ویژگی که جز یاد و مهر حق، چیز دیگری را در آن راه نیست و صاحب چنین قلبی هماهنگ با همه موجودات جهان آفرینش حرکت میکند: ﴿ولهأسلم من فی السموت والأرض طوعاً وکرهاً) ۱
درخواست تسلیم قلب برای آن است که عنصر محوری همه کارهای انسان قلب است و قلب مؤمن که بین دو انگشت از انگشتان خدای منزّه از دست و انگشت است، هر لحظه در معرض تحول است ۲ ، از اینرو درخواست انقیاد قلب از خدای سبحان بهترین نیایش است.
^ ۱ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۸۳٫
^ ۲ – ـ بحار الأنوار، ج ۶۷، ص ۵۳٫
^ ۳ – ـ سورهٴ صافّات، آیهٴ ۸۴٫
^ ۴ – ـ سورهٴ صافّات، آیات ۱۰۲ ـ ۱۰۶٫
۶۹
آزاردهنده و رنجآور، زیرا همه اشیا و اشخاص، مِلک حقیقی خدا هستند و خداوند نسبت به آنها مُلک و سلطنت واقعی دارد. سالک واصل هم آن را مییابد و هم این را میبیند، در نتیجه خود را امین خداوند مشاهده میکند و در حفظ امانت میکوشد و از آن لذت میبرد.
نیل فرزندانِ معنوی حضرت ابراهیم به مقام تسلیم
حضرت ابراهیم(علیهالسلام) که به فکر نسلهای آینده خویش بود و به سرنوشت آنان اهتمام داشت، در بخش دوم از این دعا نیز برای فرزندان و نوادگان خویش دعا کرده و از خدای سبحان خواسته است تا آنان هم به مقام تسلیم و انقیاد و انقطاع کامل باریابند: ﴿ربّنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذرّیّتنا أُمّهً مسلمهً لک﴾. کلمه «مِن» بر تبعیض دلالت میکند، از اینرو مستفاد از ﴿من ذرّیّتنا﴾ این است که تنها برخی از نوادگان حضرت ابراهیمو اسماعیل(علیهماالسلام) به مقام مزبور بارخواهند یافت.
^ ۱ – ـ سورهٴ تحریم، آیهٴ ۶٫
^ ۲ – ـ سورهٴ فرقان، آیهٴ ۷۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۳۸٫
۷۰
اختصاص نیایش به ذرّیه طبیعی و نسل بدنی است؛ لیکن تنقیح مناط، تعمیم ملاک و گسترهنفوذ معنوی رهبران الهی ایجاب میکند که هر کس رهبری آنان را واقعاًبپذیرد و در عقاید جانحه و اعمال جارحه، پیرو راستین آنان باشد، از دوده و اُسْره آنان به حساب آید، چنان که از خود آن ذوات قدسی به استناد آیه ﴿فمن تبعنی فإنّه منّی) ۱ و آیه ﴿إنّ أولی الناس بإبرهیم للّذین اتّبعوه و هذا النبی و الّذین ءَامنوا) ۲ نقل شده که ﴿سلمان منّا أهلالبیت) ۳ و در بارهعدّه دیگری نیز از رجال و نساء چنین وارد شده است ۴٫ نتیجه اینکه، امید گسترش آن نیایش، هرچند به نحو تشویق و ترغیب، نسبت به فرزندان معنوی آنان بعید نیست.
بر این اساس، نیل به کمال مزبور، یعنی مقام تسلیم و انقیاد و انقطاع کامل، مختص به معصومین(علیهمالسلام) یا ویژه ذریّه ابراهیم خلیلالرحمان نیست و دیگران نیز میتوانند در مسیر تحصیل آن گام بردارند. در تأیید این نکته میتوان گفت که خدای سبحان ابراهیم خلیلالرحمان را پدر همه مسلمانان معرفی میکند: ﴿مله أبیکم إبرهیم هو سمّکم المسلمین من قبل) ۵
^ ۱ – ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۳۶٫
^ ۲ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۶۸٫
^ ۳ – ـ بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۱۲۳٫
^ ۴ – ـ ر.ک: بحارالأنوار، ج ۴۷، ص ۳۰۹ و ۳۴۹، و ج ۷۳، ص ۷۶٫
^ ۵ – ـ سورهٴ حجّ، آیهٴ ۷۸٫
۷۱
درخواست ارائه عینی مناسک
خطوط کلّی دین در میان همه پیامبران(علیهمالسلام) مشترک و جزئیات و فروع آن متفاوت است و هر قومی راه و روش و آیین عبادی ویژهای دارد: ﴿لکلّ أُمّهٍ جعلنا منسکاً) ۱ لکلٍّ جعلنا منکم شِرعهً ومنهاجاً) ۲ از اینرو حضرت ابراهیم(علیهالسلام) هنگام اشتغال به بازسازی کعبه تا پایان، از خدای سبحان خواست تا چگونگی عبادت در آن خانه را به وی بنمایاند: ﴿أرنا مناسکنا﴾، زیرا عبادت خداوند اجزاء، شرایط، موانع، مقارنات، مقدّمات و مؤخّرات دارد که هر یک به عنوان فرض یا نفل یا ادب، باید از ناحیه شارع مقدّس تبیین شود.
درخواست ارائه، غیر از تقاضای تعلیم و یادگیری است، از اینرو آن دو پیامبر بزرگوار نگفتند ﴿علّمنا مناسکنا﴾، هرچند ارائه گاهی به معنای تعلیم وحیانی است؛ مانند: ﴿لتحکم بین الناس بما أَراکَ الله) ۳
^ ۱ – ـ سورهٴ حجّ، آیهٴ ۶۷٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۴۸٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۰۵٫
^ ۴ – ـ سورهٴ اِسراء، آیات ۷۸ ـ ۷۹٫
^ ۵ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۶۷٫
^ ۶ – ـ سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۷۳٫
۷۲
آیه شریفه، اضافه مصدر(فِعْل) به جمع محلّی به الفولام (الخیرات) که دالّ بر استغراق است، برخلاف دو قسم گذشته، نشانه تحقق خارجی است.
قسم دیگر ، تنزّل عینی عمل است؛ مناسک ویژه حجّ به مجرد تعلیم لفظی، نظیر: ﴿ثمّ أفیضوا من حیث أفاض الناس) ۱ و ﴿یأَیّها الذین ءَامنوا کتب علیکم الصیام) ۲ بر مردم واجب نشد، بلکه با تمثل خارجی و به صورت عملی متحقق گردیده، به صورت عینی نازل شد. گواه این سخن جمله ﴿أرنا مناسکنا﴾ است، زیرا این «ارائه» به معنای تعلیم مفهومی و علم حصولی نیست، تا ذهن از راه تصوّر و تصدیق، آن را دریابد، بلکه به معنای اِشهاد و ارائه خارجی است، چنانکه در آیه شریفه ﴿وکذلک نری(علیهماالسلام) إبرهیم ملکوت السّموت والأرض) ۳ آمده است. تعبیر ﴿نری﴾ که فعلمضارع و نشانه استمرار است، حاکی از این نکته است که آن حضرت همیشه از فیض مشاهده ملکوت و باطن عالم برخوردار بوده و بسیاری از کارها را با شهود عینی، تنظیم و حلّ میکرده است.
پس از درخواست ارائه عینی مناسک، حضرت جبرئیل به محضر آن دو بزرگوار(علیهمالسلام) رسید و پیشاروی آنان اعمال حجّ (طواف، سعی، وقوفین و…) را انجام داد و آنها نیز همان کارها را تکرار کردند ۴٫
درخواست توبه
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۹۹٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۸۳٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۷۵٫
^ ۴ – ـ الکافی، ج ۴، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۸٫
۷۳
مسبوق به ارتکاب معصیت نیست، بلکه عنوان توبه، در بسیاری از موارد به درخواست لطف و عنایت الهی و طلب تنبّه اطلاق میشود، چنانکه خدای سبحان از شمول لطف الهی بر مؤمنان، با تعبیر ﴿تاب﴾ یاد میکند: ﴿لقد تاب الله علی النَبی والمهجرین والأنصار الذین اتبعوه فی ساعه العسره من بعد ما کاد یزیغ قلوب فریق منهم) ۱ درخواست توبه از سوی دو پیامبر معصوم، حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام): ﴿تب علینا إنّک أنت التوّاب الرحیم﴾ نیز ناظر به این معنا از توبه است، زیرا توبه از معصیت، درباره معصومان(علیهمالسلام) که عصیان و نسیان ندارند متصور نیست، بلکه درخواست توبه ابتدایی یا ترفیع درجه و بذل عنایت زاید است. غرض آنکه توبهمخلوق، رجوع از قصور به کمال، یا تقصیر به تکمیل، یا فتور به قوت و مانند آن است که گاهی از عصیان، زمانی از نسیان و گاهی از صِرف فقر ذاتی حکایت میکند. توبه خالق رجوع لطف، عطف عنایت و نظیر آن است که گاهی ابتدایی است و مسبوق به توبه مخلوق نیست، و زمانی پاداشی و مسبوق به توبه اوست.
تذکّر: خواندن پروردگار به اسم ﴿التواب الرحیم﴾ به معنای درخواست تداوم افاضه رحمت یا لطف بیشتر به خود و فرزندانشان است و چون توّاب با وصف رحیم ذکر شده دو چیز را به همراه دارد: یکی اینکه قطعاً قبول میفرماید، زیرا مبدأ رحیم هرگز بیمهری نخواهد کرد. دوم آنکه قبول توبه براساس رحمت و فضل است؛ نه عدل و حکم قطعی؛ یعنی خداوند یقیناً توبه واجد شرایط را میپذیرد؛ نه اینکه یقیناً باید بپذیرد.ا
^ ۱ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۱۱۷٫
۷۴
اشارات و لطایف
۱٫ تسلیم و تفویض محض
مقام تسلیم، از مقام توکل و رضا برتر است. توکل جزو فضایل اخلاقی است؛ لیکن از مراحل بین راهِ تکامل سالک است. در این مرحله انسان که خواستههایی دارد و میداند حتی در صورت برخورداری از همه اسباب و وسائل شناخته شده، به سبب ناآگاهی از بسیاری از امور، به همه خواستههایش نمیرسد و اگر به آنها برسد قادر بر حفظ آنها نیست، خدای سبحان را که علیم صرف و قدیر محض است وکیل خود قرار میدهد، چنانکه در مرحله بالاتر، یعنی مقام رضا سخن از پسندیدن و رضای انسان به رضای خداوند است. راضی بودن، فرع بر دیدن خود و دیدن طبع و میل و تشخیص خود است، زیرا انسان پس از آنکه کاری را مطبوع خود تشخیص داد به خداوند میگوید: رضا و میل من همان است که تو به آن راضی و مایلی.
در مقام تسلیم، سالک بر اثر احساس ذلّتی که در پیشگاه خدای سبحان دارد، هرگز خود را نمیبیند: «ما أنا یا ربّ وما خطری» ۱ تا خواستهای داشته باشد، یا بگوید: «پسندم آنچه را جانان پسندد». مقام تسلیم، مقام تفویض محض است که بالاتر از مقام رضاست و با کمال توحید هماهنگ است، زیرا وحدت قاهر الهی مجالی برای هیچ کثرت باقی نمیگذارد.
۲٫ توبه عبد، در میان دو توبه خداوند
^ ۱ – ـ مصباح المتهجّد، ص ۵۸۲؛ مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
۷۵
میکند و به زشتی کارها یا قصور ذاتی وی آگاه میسازد، آنگاه عبد بر اثر این تنبه و بیداری به سوی خدای سبحان بازگشته و از تقصیر یا قصور و فتور، توبه میکند. سپس این بنده تائب، مشمول عنایت مجدد حقتعالی شده، خداوند توبهاش را میپذیرد، پس هر توبه انسان، محفوف به دو توبه از خدای سبحان است.
بر این اساس، حقیقت توبه که به معنای بازگشت و رجوع است دارای سه مرحله مترتّب بر یکدیگر است: الف. توبهای از خداوند بر بنده، که سبب تنبّه و توجّه او بوده و مایه یَقَظه است، زیرا حالت انابه و توجه، نعمت است و مالک و عطاکننده هر نعمتی خدای سبحان است: ﴿وما بکم من نعمهٍ فمنالله) ۱ ب. توبهای از بنده به سوی خداوند که در اظهار ندامت و پشیمانی او از گناه یا قصور ذاتی تجلّی مییابد. ج. توبهای از خدای سبحان به سوی بنده، که او را به درگاه خویش راه داده، توبهاش را درباره تقصیر یا قصور میپذیرد.
گفتنی استکه پذیرش توبه از سوی خدای سبحان با عفو و تسامح همراه است، زیرا میفرماید: ﴿هو یقبل التوبه عن عباده) ۲ و واژه «عن» در اینجا به تجاوز و گذشت اشاره دارد، چون بین ﴿یتقبّل الله من المتّقین) ۳ و ﴿یقبل التوبه عن عباده﴾ تفاوتی ادبی است؛ یعنی اگر تائب واجد همه شرایط نباشد و توبه او فاقد برخی از امور لازم باشد خداوند آن را اغماض میکند.
^ ۱ – ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۵۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۱۰۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۲۷٫
۷۶
عنایات خداست؛ اما اگر کسی از این فیض مستمر بهره نجست و عمداً آن را رها کرد و توفیق توبه را از دست داد، درهای رحمت الهی بر روی او گشوده نخواهد شد: ﴿إنّ الذین کذّبوا بِءایتنا واستکبروا عنها لاتفتّح لهم أبوب السماء) ۱ البته منظور درهای آسمان معرفت، معنویت و غیب الهی است؛ نه درهای آسمان شهادت و مادی که کافران با سفینههای با سرنشین یا بیسرنشین به آن دسترسی دارند.
بحث روایی
۱٫ امّت حضرت محمّد(صلّی الله علیه وآله وسلّم)
^ ۱ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۴۰٫
^ ۲ – ـ سورهٴ ابراهیم، آیات ۳۵ ـ ۳۶٫
۷۷
دلاله علی أنّه لا تکون الأئمّه و الأمه المسلمه الّتی بعث فیها محمّد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) إلاّ من ذرّیه إبراهیم؛ لقوله ﴿و اجنبنی و بنی أن نعبد الأصنام) ۱
اشاره: الف. رسالت حضرت ختمی نبوت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) جهانی، یعنی همگانی و همیشگی است؛ چنین رسالتی که سلمان فارسی، صهیب رومی، بلال حبشی و… از اعضای شاخص پیروان و امت رسول آن هستند، هرگز در قوم خاصی به نام عرب محصور نیست، چه رسد به اینکه در قبیله کوچک بنیهاشم خلاصه شود.
ب. مؤمنان بنیهاشم از امتاند؛ نه هر کس که از امت است از بنیهاشم است.
ج. خلفای معصوم آن حضرت، یعنی امامان دوازدهگانه(علیهمالسلام) که ائمّه اسلام و رهبران واقعی امت اسلامیاند، همگی از بنیهاشم هستند؛ نه از غیر آن.
۲٫ ارائه مناسک
^ ۱ – ـ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۶۰ ـ ۶۱٫
۷۸
اللهعزّوجلّ ویمجّدانه حتّی انتهی بهما إلی موضع الحجر فاستلم جبرئیل وأمرهما أن یستلما وطاف بهما أُسبوعاً. ثمّ قام بهما فی موضع مقام إبراهیم(علیهالسلام) فصلّی رکعتین وصلّیا. ثمّ أراهما المناسک وما یعملان به» ۱
ـ عن أبی بصیر أنّه سمع أبا جعفر و أبا عبد الله(علیهماالسلام) یذکران أنّه «لمّا کان یومالترویه قال جبرئیل لإبراهیم(علیهماالسلام): تروّه من الماء فسمّیت الترویه ثمّ أتی منیفأباته بها ثمّ غدا به إلی عرفات فضرب جناه بنمره دون عرفه فبنی مسجداًبأحجارٍ بیضٍ و کان یعرف أثر مسجد إبراهیم حتّی أدخل فی هذا المسجد الّذی بنمره حیث یصلّی الإمام یوم عرفه فصلّی بها الظهر و العصر، ثمّ عمد به إلی عرفات، فقال: هذه عرفات فاعرف بها مناسکک و اعترف بذنبک فسمّی عرفات، ثمّ أفاض إلی المزدلفه فسمّیت المزدلفه لأنّه ازدلف إلیها، ثمّ قام علی المشعر الحرام فأمره الله أن یذبح ابنه و قد رأی فیه شمائله و خلائقه و أنس ما کان إلیه فلمّا أصبح أفاض من المشعر إلی منی فقال لأمّه: زوری البیت أنت، و احتبس الغلام، فقال: یا بنیّ هات الحمار و السکّین حتّی أقرّب القربان» ۲
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۴، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳٫
^ ۲ – ـ همان، ص ۲۰۷٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۰۵٫
^ ۴ – ـ سورهٴ نجم، آیهٴ ۱۱٫
۷۹
صادق است؛ نظیر: ﴿و ما جعلنا الرّؤیا الّتی أَرینک إلاّ فتنهً للناس) ۱ و هنگامی به صورت تحقق عینی است؛ نظیر: ﴿و إذ قال إبرهیم ربّ أرنی کیف تحیی الموتی) ۲ و گاهی به صورت تحقق مثالی و تمثل خارجی است؛ نظیر آنچه در روایت تفسیری ذیل آیه مورد بحث آمده است.
آنچه برای حضرت خلیل و حضرت ذبیح(علیهماالسلام) در کیفیّت مناسک حجّ در زمین رخ داد، شبیه چیزی است که برای حضرت ختمی نبوّت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در کیفیت نمازهای پنجگانه در معراج اتفاق افتاد که از سنخ تمثّل خارجی و تحقق مثالی بود، زیرا در شب، کیفیّت نماز ظهر و عصر تلقین و ارائه شد.
ب. بازسازی کعبه، ارائه مناسک حجّ و اذان ابراهیم(علیهالسلام)، یعنی اعلام برای امتثال حجّ، همگی در ماه ذیحجه بود ۳٫
^ ۱ – ـ سورهٴ اسراء، آیهٴ ۶۰٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۶۰٫
^ ۳ – ـ کشف الأسرار، ج ۱، ص ۳۶۱٫
۸۰
بازدیدها: 134