تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد هفتم، سوره بقره، آیه۱۳۷

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد هفتم، سوره بقره، آیه۱۳۷

خداوند که سمیع وعلیم محض است سخنان اهل شقاق و نفاق و گفته‌های مسلمانان را می‌شنود و آنچه را در نهان و نهاد هر دو گروه است می‌داند.

فإن ءَامنوا بمثل ما ءَامنتم به فقد اهتدوا وَّإن تولّوا فإنّما هم فی شقاقٍ فسیکفیکهم الله وهو السمیع العلیم (۱۳۷)

گزیده تفسیر
یگانه دین الهی اسلام است و چون برای حقیقت آن مماثلی در حق بودن نیست، تنها کسانی که به این دین ایمان آورند مهتدی‌اند و اگر کسی از این یگانه راه هدایت اعراض کرد و ایمانی مانند ایمان مسلمانان نداشت و موضع خود را از قلمرو مسلمانان جدا کرد، در شقّی دیگر قرار گرفته و مورد تهدید الهی به عذاب دوزخ و گرفتاری به عقوبت سخت و شدید است، چنان که خدای سبحان با بیان بهره‌مندی رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مؤمنان از کفایت خاصه خود، به آنان وعده نصرت و پیروزی داده و کفار را وعید داده و اهل شقاق را به شکست تهدید کرده است.
خداوند که سمیع وعلیم محض است سخنان اهل شقاق و نفاق و گفته‌های مسلمانان را می‌شنود و آنچه را در نهان و نهاد هر دو گروه است می‌داند.

تفسیر

مفردات
شقاق: در اشتقاقِ شقاق اختلاف است. این واژه اسم مصدر از ریشه شَقَّ یَشُقُّ شَقّاً (شکافتن و دو نیم کردن و جدا ساختن) است و به ناسازگاری و ستیز

۲۳۶

و عداوتی گفته می‌شود که پس از منازعه و اختلاف و شکافی به وجود می‌آید ۱٫ از همین قبیل است آنچه در آیه مورد بحث آمده است: ﴿وإن تولّوا فإنّما هم فی شقاقٍ﴾؛ یعنی اگر روی برتابند و پشت کنند جز این نیست که در عداوت و ستیزند. تنوین شقاق برای تفخیم و بیان اهمیت آن است.
از برخی موارد استعمال این واژه استفاده می‌شود که در معنای مصدری نیز به کار رفته است؛ نظیر ﴿لایجرمنّکم شِقاقی) ۲ با توجه به اینکه یاء متکلّم در ﴿شقاقی﴾ مفعولٌ به برای شقاق است، آیه بدین معناست: دشمنی با من، شما را بر آن ندارد که… .
معنای تکوینی این واژه قرار گرفتن در شقّ جداست؛ نظیر قرار گرفتن در حدّ جدا در واژه محادّه و جانب جدا در واژه مجانبه، و معنای اخلاقی و اجتماعی آن موضع دشمنی گرفتن و قصد فتنه در سر پروراندن است.
شقاق به هر معنایی که باشد اگر با کلمه «فی» به کار رود ظاهر در آن است که خطر شقاق به منزله چاهی است که مبتلایان آن در آن فرورفته‌اند؛ نظیر تعبیر ﴿… فی ضللٍ) ۳ ﴿فی سفاههٍ) ۴ ﴿فی خوضهم یلعبون) ۵ و… برخلاف جایی که با کلمه «فی» به کار نرفته است؛ مانند: ﴿من یشاقِقِ اللهَ و رسولَه فإِنّ الله شدید العقابِ) ۶
^ ۱ – ـ ر.ک: المصباح، ج ۱ ـ ۲، ص ۳۱۹؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۱۷۰؛ التحقیق، ج ۶، ص ۱۰۵، «ش ق ق».
^ ۲ – ـ سورهٴ هود، آیهٴ ۸۹٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۷۴٫
^ ۴ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۶۶٫
^ ۵ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۹۱٫
^ ۶ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۱۳٫

۲۳۷

تناسب آیات
آیه مورد بحث ارتباط مستقیمی با گفت‌وگوی بین یهود و نصارا و مسلمانان ندارد، بلکه برای بیان برخی از آثار ایمان راستین است، از این‌رو حضرت استاد علامه طباطبایی(قدّس سرّه ۱) و برخی از مفسران دیگر ۲ آن را به مثابه جمله معترضه دانسته‌اند. البته تناسب آن با سابق و لاحق محفوظ است، به این بیان:
پس از آنکه در آیه قبل معیار ملّت حنیف و ثمره پیروی از آیین ابراهیمی بیان شد، در این آیه به نتیجه‌ای که در ارتباط با یهود و نصارا بر آن مترتّب می‌گردد اشاره شده است؛ به این صورت که اگر آنان (یهود و نصارا) از خودمحوریها و تعصّبهای نژادی دست برداشتند و آن‌گونه که شما ایمان آوردید (که شرحش در آیه‏قبل آمد) ایمان آوردند، یعنی به اسلام ناب معتقد شوند و تفاوتی بین انبیا قائل نشده تسلیم همه دستورهای الهی باشند، در این صورت هدایت یافته‌اند؛ امّا اگر مسائل نژادی و قبیلگی را در مذهب دخالت دادند و بین پیامبران(علیهم السلام) یا بین ره‌آورد آنان فرق نهادند بدانند که از حق و از صف مسلمانان جدا شده و به عداوت و ایذا و منازعه آلوده شده‌اند.
٭ ٭ ٭

دعوت به پذیرش اصول مشترک
یگانه دین الهی اسلام است: ﴿إنّ الدّین عند الله الإسلمُ) ۳ و اسلام همان
^ ۱ – ـ المیزان، ج ۱، ص ۳۱۲٫
^ ۲ – ـ تفسیر التحریر و التنویر، ج ۱، ص ۷۲۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۹٫

۲۳۸

است که خداوند همگان را به پذیرش و اظهار آن فرمان داده است: ﴿قولوا ءَامنّا بالله و… نحن له مسلمون) ۱ و هر آیینی غیر از آن، اسلام نیست، زیرا خدای سبحان پس از آیه‌ای به همین مضمون ۲ ، می‌فرماید: ﴿و من یبتغ غیر الإسلم دیناً فلن یُقبل منه) ۳ از این‏رو به مسلمانان فرمود: اگر اهل کتاب همانند ایمان شما ایمان آورند، مهتدی خواهند بود: ﴿فإن ءَامنوا بمثل ما ءَامنتم به فقد اهتدوا﴾. تعبیر به ﴿اهتدوا﴾ در برابر ادعای باطل یهود و ترساست که می‌گفتند: ﴿کونوا هوداً أو نصَری تهتدوا﴾.
برای اینکه در گفتار، تحمیل نشده باشد و اهل کتاب از سر لجاج نگویند ما به آنچه شما ایمان آوردید ایمان نمی‌آوریم، نفرمود «فإن آمنوا بما آمنتم به» و ﴿بمثل…﴾ تعبیر فرمود.
تبکیت و تعجیزی که زمخشری آن را طرح کرده و عدّه‌ای چون ابوحیان آن را نیکو شمرده‌اند ۴ هرچند محتمل است و در حدّ خود صبغه فنّی دارد لیکن استفاده آن از آیه محتاج عنایت است.
خدای سبحان فرمود: مسلمانان به حقایق یاد شده ایمان دارند و اگر ایمان دیگران نیز مانند ایمان آنان باشد، ایمانشان حق و اینان مهتدی‌اند، از این‏رو رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) اهل کتاب را به اصول مشترک بین همه شریعتها دعوت کرد: ﴿یأَهلَ الکتب تعالوا إلی کلمهٍ سواءٍ بیننا وبینکم ألاّ نعبد إلاّ الله ولانشرک به شیئاً ولایتّخذ بعضُنا بعضاً أرباباً مّن دون الله) ۵ آن حضرت نفرمود این
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۳۶٫
^ ۲ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۸۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۸۵٫
^ ۴ – ـ تفسیر الحبر المحیط، ج ۱، ص ۴۱۰٫
^ ۵ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۶۴٫

۲۳۹

اصول ازآنِ ماست و شما اصول ما را بپذیرید و به آن تکیه کنید. در واقع مفاد این آیه شریفه با آیه مورد بحث نزدیک است.
ظاهر آیه همان است که بیان شد؛ لیکن همان‌گونه که برخی مفسران، مانند زمخشری یادآور شده‌اند، ممکن است محتوای آن از باب «تبکیت» باشد ۱ ؛ یعنی اگر اهل کتاب به دین حقّی مماثل و مساوی با دین اسلام در صحت و سداد دست یافته، به آن ایمان آوردند، مهتدی خواهند بود اما چون تنها دینِ حق، اسلام است و غیر از آن دین حقّی نیست، پس مثلی نیست تا با ایمان آوردن به آن دین مماثل، هدایت یابند.
لازم است عنایت شود که راز دعوت آنان به ایمان مماثل برای آن است که مبتلایان به تثنیه: ﴿و قالت الیهودُ عُزَیرٌ ابن الله) ۲ و تثلیث: ﴿لقد کفر الذین قالوا إنّ الله ثالث ثلَثهٍ) ۳ همانند آلودگان وَثَنی به قِسْمَت ضیزی و دختر خدا پنداشتن فرشتگان، همگی گرفتار تشبیه، تجسیم، حلول، اتحاد و مانند آن‌اند و چنین تشبیه آلوده هرگز همانند تنزیه طاهر نخواهد بود. وقتی ایمان آنها مماثل ایمان راستین مؤمنان واقعی می‌شود که از تشبیه باطل به تنزیه حق هجرت کنند.
غرض آنکه دعوت الهی با تکریم همراه است؛ یعنی چنین نیامده که «به آنچه ما ایمان آورده‌ایم مؤمن شوید» تا آنها بگویند: ﴿نؤمنُ بما أُنزل علینا و یکفرون بما وَراءَهُ) ۴
^ ۱ – ـ الکشاف، ج ۱، ص ۱۹۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۳۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۷۳٫
^ ۴ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۹۱٫

۲۴۰

حاصل آنکه:
۱٫ تنها دین حق اسلام و تنها راه اهتدا تدیّن و ایمان به آن است.
۲٫ دین حق مماثل ندارد؛ یعنی دینی نیست که با حقیقت اسلام در جامع مشترک ذاتی سهیم باشند و هر دو تحت آن جامع مندرج شوند.
۳٫ سرّ امتناع تماثل و اینکه اسلام ﴿لیس کمثله شی‏ء﴾ است این است که در اسلامْ مبدأ و معاد خداست و نبوّت و رسالت عام و خاص نیز محدود و مشخص است و هرگز این حقایق عینی مماثل ندارند، پس اسلام که دین حق و قانون صدق است مماثل نخواهد داشت.
۴٫ تدیّن افراد به دین واحد، مماثل یکدیگر است؛ یعنی ایمان هر فردی به اسلام (با همه عناصر محوری آن) مثل ایمان فرد دیگر به آن است، زیرا این افراد از یک نوع‌اند و تعریف تماثل بر آن منطبق است.
۵٫ چون تماثل در افرادِ تدیّن و مصادیقِ ایمان راه دارد در افرادِ اهتدا و مصادیق آن نیز راه می‌یابد؛ یعنی اگر ایمان آنان مثل ایمان شما بود اهتدای آنها نیز مانند اهتدای شما خواهد بود.
تذکّر: درباره ﴿بمثل ما ءَامنتم﴾ وجوهی ارائه شده؛ مانند: الف. زاید بودن حرف «باء». ب. زاید بودن حرف «باء» و کلمه «مثل»؛ مانند زیادی «کاف» در﴿کعصفٍ مأکول) ۱ ج. هیچ یک زاید نبوده و به معنای «بمثل هذا» باشد.وجه سوم بهتر از وجه اول، و وجه دوم از همه ضعیف‌تر است. توضیح اینکه روح تعبیر ﴿بمثل ما ءَامنتم به﴾، به «بمثل إیمانکم» بازمی‌گردد، بنابراین، مرادْ ایمان آوردن به مثلِ متعلقِ ایمانِ مؤمنان نیست تا گفته شود «متعلَّق ایمان مؤمنان الله است و الله، مثل و مانندی ندارد: ﴿لیس کمثله
^ ۱ – ـ سورهٴ فیل، آیهٴ ۵٫

۲۴۱

شی‏ءٌ) ۱ پس «مثل» در آیه مورد بحث زاید است» ۲
طبری و شیخ طوسی روایتی را از ابن عباس نقل کرده‌اند به این مضمون که ﴿… بمثل ما ءَامنتم﴾ نگویید، چون خدا مثل ندارد، بلکه بگویید «آمَنَوا بالذی آمنتم به»، آنگاه این روایت را شاذ و مخالف اجماع دانسته‌اند و گفته‌اند: برفرض صحّت، معنای حدیث این است که آیه مورد بحث را طرزی تأویل نکنید که مشعر به وجود مثل برای خداوند باشد، بلکه آن را بر وجه صحیح حمل کنید ۳٫
قرائتهای متعددی نیز در آیه مورد بحث یافت می‌شود؛ فخر رازی پس از نقل قول مزبور از ابن عباس، از قاضی آورده است که ترک قرائت متواتر در موردی که معنا دشوار می‌شود بی‌وجه است، زیرا کسی که چیزی را مذهب خود قرار داد برای حمل قرآن بر آن لازم می‌شود تلاوت تمام آیات متشابه را دگرگون کند و این محظور و ممنوع است ۴٫
از جامع قرطبی برمی‌آید که منظور از اختلاف قرائت در مواردی نظیر آنچه درباره آیه مورد بحث وارد شده همانا اختلاف تأویل و تفسیر است ۵ ، بنابراین نمی‌توان از جهت اختلاف قرائت توهّم تحریف لفظی را روا دانست.

اِعراض اهل شقاق از راه هدایت
همان‌طور که بیان شد، راه هدایت یکی است؛ چنانچه یهود و نصارا مانند
^ ۱ – ـ سورهٴ شوریٰ، آیهٴ ۱۱٫
^ ۲ – ـ الجامع لأحکام القرآن، مج ۱، ج ۲، ص ۱۳۳٫
^ ۳ – ـ جامع البیان، ج ۱، ص ۴۴۳؛ التبیان، ج ۱، ص ۴۸۴٫
^ ۴ – ـ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۹۳٫
^ ۵ – ـ الجامع لأحکام القرآن، مج ۱، ج ۲، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۳٫

۲۴۲

ایمان مسلمانان ایمان آورند، آنان نیز مهتدی و با مؤمنان در یک مسیرند وگرنه معلوم می‌شود که آنها سر شقاق دارند؛ نه وفاق. آنان با فاصله‌گرفتن از مسلمانان اعضای جامعه را منشق کرده، با ایجاد شکاف بین خود و دیگران، مؤمنان را در شق و لبه‌ای از آن و خود را در شق و لبه دیگر قرار داده‌اند و در نتیجه خود به دره نفاق افتاده‌اند: ﴿فإن ءَامنوا بمثل ما ءَامنتم به فقد اهتدوا وإن تولّوا فإنّما هم فی شقاق﴾.
اِعراض از مجموع، گاه به اعراض از جمیع و گاهی به اعراض از بخشی از آن است. چنانچه کسی هیچ چیز از مجموع، یا تنها بخشی از آن را نپذیرد، تولی و اعراض از مجموع من‏حیث‏المجموع بر رفتار او صادق است.
گفتنی است که اگر آن‌گونه که برخی مفسّران احتمال داده‌اند «شقاق» مأخوذ از «مشقّت» باشد ۱ جمله ﴿فإنّما هم فی شقاق﴾ بدین معناست که اعراض‌کنندگان بی‌ایمان آزمندانه می‌کوشند تا رقیب خود را در مشقت و رنج قرار دهند؛ یعنی این گروه اگر در صراط مستقیم نبودند، در صدد براندازی نظام مستقیم الهی‌اند. و در نتیجه شما را به مشقّت مبتلا می‌کنند.

بهره‌مندی مؤمنان از کفایت ویژه الهی
در برخی آیات، مانند ﴿و من یشاقق الرسول من بعد ما تبیّن له الهدی و یتّبع غیر سبیل المؤمنین نولّه ما تولّی و نُصله جهنّم و ساءت مصیراً) ۲ ﴿و من یشاقق الله و رسوله فإنّ الله شدید العقاب) ۳ خصوص وعید و تهدید اهل
^ ۱ – ـ التبیان، ج ۱، ص ۴۸۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۱۵٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۱۳٫

۲۴۳

شقاق بیان گردید، چنان‌که در آیاتی دیگر، خصوص وعده به مؤمنان مطرح شده است. اما جمله ﴿فسیکفیکهم الله﴾ مشتمل بر دو مطلب است: یکی وعده نصرت و پیروزی به مسلمانان و دیگری وعید کافران و تهدید اهل شقاق به شکست.
اصل کلی بهره‌مندی مؤمنان از کفایت خاص خداوند این است که اگر کسی ﴿عبد﴾ خدا شد، خدای سبحان کارهای او را کفایت می‌کند: ﴿ألیس اللهُ بکافٍ عبدهُ) ۱ ﴿فإن تولَّوا فقل حسبِی اللهُ) ۲ ﴿یأَیُّها النبی حَسبکَ اللهُ و من اتَّبعک من المؤمنینَ) ۳
خدای سبحان وعده خود را درباره کفایت مؤمنان انجاز می‌فرماید و این وعده، که با فعل‏مضارع دال بر استمرار بیان شده: ﴿فسیکفیکهم الله﴾ همچنان ادامه دارد و خداوند با کمکهای مادی و معنوی خود، مؤمنان را کفایت می‌کند.
تذکّر: ۱٫ کفایت دشمنان به لحاظ دشمنی آنهاست، نه به جهت ذات آنان، پس کفایت منسوب به ذات آنها به لحاظ وصف ممتاز عداوت ایشان است؛ یعنی ﴿فسیکفی شقاقهم) ۴
۲٫ با اعلام به اینکه دشمنان اسلام در شقاق و عنادند زمینه نگرانی مسلمانان فراهم شد، زیرا آنها از لحاظ جمعیّت، امکانات تهاجمی، توطئه داخلی و خارجی و… بسیار نیرومند بودند؛ امّا با وعده الهی به کفایت نه تنها
^ ۱ – ـ سورهٴ زمر، آیهٴ ۳۶٫
^ ۲ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۱۲۹٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۶۴٫
^ ۴ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج ۱، ص ۴۱۰٫

۲۴۴

زمینه اضطراب برطرف شد، بلکه وسیله طمأنینه و سکینت دل فراهم گردید.
۳٫ این سنّت الهی مخصوص نسل معیّن یا عصر و مصر ویژه نیست، بلکه در هر زمان و در هر زمین و با هر زبانی که گفت‌وگو کنند اگر مسلمان راستین بوده‌اند مشمول وعده تخلّف ناپذیر الهی خواهند بود.
۴٫ مواردی از کفایتهای خاص الهی در قرآن کریم آمده است که برخی از آنها در مبحث اشارات و لطایف بازگو خواهد شد. با بیان برخی از نمونه‌های فراوان کفایت الهی پاسخ بعضی از ملحدان داده می‌شود، زیرا گروه الحاد در معجزه بودن وعده کفایت: ﴿فسیکفیکهم الله﴾ اعتراض داشتند که چنین گفتاری از رهبران جامعه رواج دارد. آنان به امید پیروزی بر رقیب چنین نویدی را به پیروان خود خواهند داد ۱ ، زیرا همان‌گونه که طبری و شیخ طوسی و شیخ طبرسی نیز یادآور شده‌اند ۲ بعد از ثبوت اعجاز قرآن حکیم، در حق بودن چنین وعده‌ای که به صورت گزارش غیبی از آینده قطعی است تردید نخواهد بود و با صرف نظر از اعجاز قرآن وعده قطعی در شرایط سخت و نامساعد و تحقق آن موعود در منظر دشمنان عنود که برای هرگونه کشف خلافی لحظه شماری می‌کردند، نشان آگاهی مقتدرانه از آینده مبهم است و همین علم غیب از یک سو و قدرت قاهر داشتن از سوی دیگر نشان نبوت است.

کفایت خدای سمیع و علیم
«سمیع» و «علیم» از اسمای حسنای الهی است؛ خدایی که سمیع و علیم محض است سخنان اهل شقاق و نفاق و نیایشهای مسلمانان را می‌شنود و
^ ۱ – ـ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۸۵٫
^ ۲ – ـ جامع البیان، ج ۱، ص ۴۴۴؛ التبیان، ج ۱، ص ۴۸۴؛ مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۴۰۶٫

۲۴۵

آنچه را در نهان و نهاد هر دو گروه است می‌داند: ﴿وهو السمیع العلیم﴾.
مسئله استقلال سمیع و بصیر از علیم یا اندراج این دو تحت عنوان علیم، مبحث خاصی را در فنّ اسما و در حکمت و کلام به خود اختصاص داده است. برخی از مفسران از یادکرد عنوان علیم بعد از ذکر سمیع چنین استظهار کرده‌اند که معنای سمیع غیر از علم به مسموعات است ۱٫ داوری نهایی آن بر عهده فن حکمت است.

اشارات و لطایف

۱٫تهدید اهل شقاق به کیفر شدید
قرآن کریم در موارد متعددی به مسئله «شقاق» پرداخته و اهل شقاق را تهدید کرده است. آنچه در این باره در آیه مورد بحث آمده: ﴿فإنّما هم فی شقاق﴾ صغرای‏قیاسی است که کبرای آن در آیات دیگر بیان شده است؛ مانند ﴿ومن یشاقِقِ الرَّسولَ من بعد ما تبیّن له الهدی ویتبع غیر سبیل المؤمنین نُوَلّه ما تولّی ونُصْلِه جهنّم و ساءت مصیراً) ۲ کسی که از حق اعراض کند خداوند زمام وی را گرفته او را تا لبه پرتگاه دوزخ می‌برد: ﴿نولّه ما تولّی ونصله جهنّم﴾، زیرا انسان هر راهی را برگزیند و به هر سمت برود، حتی به سوی جهنّم، هرچند رونده مختار خود اوست ولی برنده وی خداست: ﴿ولکلٍّ وجههٌ هو مُوَلّیها فاستبقوا الخیْرتِ) ۳
^ ۱ – ـ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۸۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۱۵٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۸٫

۲۴۶

این کبرا که تهدید اهل شقاق به حبط اعمال، عذاب جهنم و گرفتاری به عقوبت شدید است، در آیاتی دیگر همراه با برخی صغریات آن ذکر شده است: ﴿ذلک بأنّهم شاقّوا الله ورسوله ومن یشاقق اللهَ ورسولَهُ فإنّ الله شدیدُ العقاب) ۱ ﴿إنّ الذین کفروا وصدّوا عن سبیل اللهِ وشاقُّوا الرسولَ من بعد ما تبیّن لهم الهدی لن یضرّوا اللهَ شیئاً وسیُحبِط أعملهم) ۲ ﴿ذلک بأنّهم شاقّوا اللهَ ورسولَه ومن یشاقِّ اللهَ فإنّ الله شدید العقاب) ۳ برخی از این آیات درباره مشرکان است؛ لیکن در شمول کبرای مزبور بر کسی که صف خود را از اسلام جدا کرده و مشاقق است فرقی میان اهل‏کتاب و مشرکان نیست.

۲٫ کفایتهای ویژه الهی
پیشرفت همه پیامبران و ادیان الهی با امدادهای غیبی بود، نه شمشیر، اگرچه اندک همت و حرکتی از این سو لازم است. کفایت الهی و امداد غیبی، گاه تأثیر مادی دارد؛ مانند برانگیختن طوفان شن برای برهم‌زدن و درهم‌شکستن امکانات و تجهیزات دشمن، چنان‌که در جنگ احزاب واقع شد، و گاه تأثیر معنوی دارد؛ مانند آرامش بخشیدن به دلهای مؤمنان و تثبیت اَقدام آنان و القای رعب و هراس در دلهای کافران و مشرکان، چنان‌که خدای سبحان فرمود: ﴿إذ یوحی ربّک إلی الملئِکهِ أَنّی معکم فثبّتوا الذین ءَامنوا سأُلقی فی قلوب الذین کفروا الرُّعبَ﴾.۴
^ ۱ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۱۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ محمد(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، آیهٴ ۳۲٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۱۲٫

۲۴۷

در قرآن کریم موارد متعددی از کفایتهای خاص الهی گزارش شده است. در اینجا به برخی از آن موارد اشاره می‌شود:
۱٫ پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در آغاز رسالت خود مأمور به دعوت سرّی بود، نه علنی. پس از آنکه فرمان یافت تا دعوت خود را علنی کند، خدای سبحان وعده داد که شرّ مشرکان و استهزاکنندگان را از او دور دارد و او را کفایت کند: ﴿فاصْدَعْ بما تؤمَرُ وأعرض عن المشرکین٭ إنّا کفینک المستهزءِینَ) ۱
۲٫ در جنگ بدر که برای مسلمانان از راههای عادی پیروزی میسور و ممکن نبود، خداوند با فرشتگان آنان را کفایت کرد، به گونه‌ای که خود متوجه چگونگی حصول پیروزی نشدند: ﴿ولقد نَصَرکُم اللهُ ببدرٍ وأنتم أذلّهٌ فاتّقوا الله لعلّکم تشکرون٭ إذ تقول للمؤمنین ألن یکفِیَکم أن یُمِدَّکم ربّکم بثَلثهِ ءَالفٍ من الملَئِکهِ منزلین) ۲
۳٫ خداوند در جنگ احزاب نیز با تشدید سردی هوا و ارسال طوفانی نه‏چندان سهمگین و افکندن هراس در دلهای کافران، مؤمنان را به گونه‌ای کفایت کرد که مشرکان بدون جنگ و درگیری نظامی، متواری شدند: ﴿وردَّ اللهُ الذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیراً وکفی الله المؤمنین القتالَ) ۳ اندک جنگجویانی هم که پیش از این با عبور از خندقْ مبارز می‌طلبیدند در پی هلاکت عمرو بن عبدِوَدّ به دست امیرمؤمنان(علیه السلام) با هراسْ از میدان مبارزه فرار کردند.
^ ۱ – ـ سورهٴ حجر، آیات ۹۴ ـ ۹۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ آل عمران، آیات ۱۲۳ ـ ۱۲۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۲۵٫

۲۴۸

بحث روایی

۱٫ ضرورت تحصیل ایمان همگون با ایمان ائمّه(علیهم السلام)
عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله عزّ وجلّ: ﴿قولوا ءَامنّا بالله و ما أُنزل إلینا) ۱ قال: ﴿إنّما عنی بذلک علیّاً و فاطمه و الحسن و الحسین(علیهم السلام) و جرت بعدهم فی الأئمّه، ثمّ یرجع القول من الله فی الناس، فقال: ﴿فإن ءَامنوا﴾ یعنی النّاس ﴿بمثل ما ءَامنتم به﴾ یعنی علیّاً و فاطمه و الحسن و الحسین و الأئمّه(علیهم السلام) ﴿فقد اهتدوا و إن تولّوا فإنّما هم فی شقاق﴾ یعنی الناس) ۲
اشاره: این روایت در بحث روایی آیه قبل گذشت، به ذیل آن رجوع شود.

۲٫ کفر اهل شقاق
روی عن الصادق(علیه السلام) [فی قوله عزّ و جلّ: ﴿فإنّما هم فی شقاق﴾] أنّه قال: ﴿یعنی فی کفرٍ) ۳
اشاره: این حدیث ناظر به حیثیت کلامی تولّی از دین، اعراض از اسلام و سرپیچی از راه انبیاست؛ امّا حیثیت فقهی و حقوقی یا سیاسی و اجتماعی شقاق و عداوت برعهده ادلّه دیگر است که برخی از آنها در قرآن و بعضی در روایات آمده است و تاریخ نیز آنها را تأیید می‌کند.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۳۶٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج ۱، ص ۴۱۵ ـ ۴۱۶؛ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۶۲، با اندکی تفاوت.
^ ۳ – ـ مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۴۰۶٫

۲۴۹

بازدیدها: 362

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *