قد نري تقلّب وجهك في السماء فلنولّينّك قبلة ترضيها فولّ وجهك شطر المسجد الحرام وحيثما كنتم فولّوا وجوهكم شطره وإنّ الذين أُوتوا الكتاب ليعلمون أنّه الحق من ربّهم وما الله بغافلٍ عمّا يعملون(144)
گزيده تفسير
قبله قرار دادن بيتمقدس از رواج تعصب جاهلي مشركان جلوگيري كرد؛ ليكن پس از هجرت با تعصب خام يهوديان مدينه روبرو شد كه بيتمقدس قبله ماست و مسلمانان در قبله استقلال ندارند. اين تعصب و طعن تحقيرآميز، سبب احساس ذلت در مسلمانان و نيز باعث توهم پيروي آنان از يهوديان ميشد، از اينرو رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) با زبان حال در اين باره دعا ميكرد و چشمبهراه فرشته وحي، پيوسته نگاه خود را در آسمان ميگرداند و براي حل اين مشكل به انتظار وحي بود. روگرداني مكرر و مستدام و شديد آن حضرت در چهره آسمان، مسبوق به اذن خداوند و با وجه ظاهري و نيز توجه قلبي و
374
نيايش حالي و دروني بوده است.
رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به اذن و رضاي خداوند خواستار تغيير قبله بود. آن حضرت، رضاي شخصي، قومي يا نژادي نداشت. او قبلهاي را ميپسنديد كه خداپسند باشد و خدا قبلهاي را ميپسندد كه ضمن پاسداري از حرمت پيامبران(عليهم السلام) از طعنِ نابخردان مصون باشد و كعبه افزون بر قدمت و مطاف و قبله بودن آن بناي عتيق براي پيامبران(عليهم السلام) از هرگونه آسيب طعن غيرمسلمانان مصون بود.
سرانجام دوره قبله آزمون به سر رسيد و دوران قبله جاويد طلوع كرد و چنين قبله جاويد مورد رضاي رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است كه رضايت وي آيت رضوان الهي است.
در مسئله تغيير قبله نه تنها فرمان استقبال به كعبه نازل شد، بلكه در عمل نيز خداي سبحان جابهجايي نمازگزاران را خود برعهده گرفت و رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را به سوي كعبه برگرداند. توجه آن حضرت در حال نماز، از جانب بيتمقدس به سوي كعبه و قرار گرفتن در برابر ناودان كعبه، در شمار معجزاتِ فعلي پيامبر بزرگ اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است.
مراد از «وجه» در اين فرمان الهي كه «رو به جانب مسجدحرام كن»، همه مقاديم بدن است؛ نه تنها صورت.
رو كردن به كعبه، شرط صحت اصل نماز است، از اينرو اختصاصي به پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ندارد و شامل همه نمازگزاران در همه اعصار ميشود.
قبله، كعبه است؛ نه مسجدحرام و مكه و حرم. قبله صرفاً همان بُعد خاصي است كه كعبه در آن واقع است. البته هرچه انسان از آن دورتر باشد شعاع استقبال وسيعتر است؛يعني استقبال وسعت دارد،نه قبله، و در استقبال
375
نماز نيز استقبال حقيقي عرفي مراد است، نه استقبالِ حقيقي هندسي و رياضي.
اهل كتاب با اينكه از حقانيت قبله مسلمانان و تغيير آن آگاه بودند، طعن ميزدند. خداي سبحان كه در كمين تبهكاران است از كارهاي آنان غافل نيست و سرانجام آنها را كيفر خواهد داد.
تفسير
مفردات
قد: واژه قد مفيد تحقيق است و كثرت از متعلَّق آن استظهار ميشود؛ نه از خود كلمه «قد» 1 در بحث تفسيري اين نكته توضيح داده خواهد شد كه كلمه «تقلب» از تحوّل مكرر حكايت دارد.
آنچه زمخشري درباره افاده كثرت از كلمه «قد» مطرح كرده مورد نقد ابوحيان قرار گرفته 2 كه خود زمخشري با عنوان «ربما» كه مفيد قلت است ياد كرده است 3.
شطر: طبق آنچه در برخي تفاسير آمده به معناي نحو (ناحيه)، قصد و تِلقاء است 4 ، هرچند، عنوان نصف، بعض و جزء را نيز از معاني آن دانستند. طريحي شطر را به جهت (سمت) و نحو (ناحيه) معنا كرده آنگاه گفته است: گاهي به معناي نصف و جزء ميآيد 5.
^ 1 – ـ تفسير البحر المحيط، ج 1، ص 602.
^ 2 – ـ همان.
^ 3 – ـ الكشاف، ج 1، ص 201.
^ 4 – ـ جامع البيان، ج 2، ص 23 ـ 24؛ التبيان، ج 2، ص 14؛ مجمع البيان،ج 1 ـ 2، ص 420؛ نيز ر.ك: مفردات، ص 453، «ش ط ر».
^ 5 – ـ مجمع البحرين، ج 1 ـ 2، ص 510؛ نيز ر.ك: معجم مقاييس اللغه، ج 3، ص 188؛ النهايه، ج 2، ص 473، «ش ط ر».
376
اگر شطر به معناي بعض باشد، شايد سرّ تعبير از كعبه به شطر، نه به عنوان كعبه، موازنه با بيت مقدس باشد، زيرا صَخْره 1 شطر و بعض مسجد اقصاست و كعبه هم جزء و بعض مسجد حرام است.
تذكّر: محتمل است كه شطر به معناي ناحيه بوده و مقصود از مسجد حرام همان كعبه باشد، چون مسجودٌإليهاست و همانطور كه مكان سجود به اين نام (مسجد) شهرت مييابد سَمْت سجود نيز ممكن است به همين نام مشهور شود. البته احتمال اراده مسجد حرامِ معهود همچنان مطرح است، زيرا وسعت در استقبال است، نه در قبله؛ چنانكه روشن خواهد شد.
المسجد: اسم مكان از ماده «سجود» است و چون سجده عبادت و كمال خضوع و نهايت تذلل در پيشگاه خداست 2 ، اماكني كه براي پرستش خدا بنا شده را مسجد ناميدهاند: ﴿وأَنَّ المسجدَ لله فلا تدعوا مع الله أحداً) 3
الحرام: صفت مشبهه و به معناي چيزي است كه داراي حريم و احترام بوده يا شرعاً عقلاً يا نقلاً يا عرفاً ممنوع باشد 4 اصل «حرم» به معناي منع و بستن است در برابر «حلّ» كه به معناي فتح و گشودن است. «حُرمت» به معناي چيزي است كه هتك آن حلال نيست 5.
كعبه و اطراف آن حرمت و احترامي ويژه دارد و برخي كارها در آن حرام
^ 1 – ـ صخره سنگي است در بيت مقد مانند حجر اسود مكه، مزار است و چون حَجَرين گويند مراد آن صخره و حجر اسود است (لغتنامه دهخدا، ج 10، ص 14878، «صخره»).
^ 2 – ـ معجم مقاييس اللغه، ج 3، ص 133، «س ج د».
^ 3 – ـ سورهٴ جنّ، آيهٴ 18.
^ 4 – ـ التحقيق، ج 2، ص 219؛ النهايه،ج 1، ص 373، «ح ر م».
^ 5 – ـ النهايه، ج 1، ص 373؛ المصباح، ص 131، «ح ر م».
377
است، از اينرو آنجا به «حرام» موصوف گشته، تا بدان حدّ كه براثر غلبه و كاربرد فراوان، عنوان «المسجد الحرام» براي آن عَلَم شده است.
تناسب آيات
فصل اخير از آيات سوره بقره كه با ﴿سيقولُ السفهاءُ) 1 آغاز شده مقصود و هدفي محوري دارد و آن تشريع استقبال كعبه و نسخ استقبال بيتمقدس است كه آيه مورد بحث بازگوكننده آن است. خداوند سبحان نخست با آيه ﴿ولله المشرقُ والمغربُ) 2 آنگاه با آيه ﴿ولن ترضي عنك اليهود) 3 سپس با آيه ﴿وإذ جعلنا البيت) 4 و اخيراً با آيه ﴿سيقولُ السفهاءُ…﴾ با اسلوبها و شيوههاي گوناگون براي اين مسئله زمينهسازي كرد و به گونهاي مردم را آماده ساخت كه اين حكم را انتظار بكشند 5 ، به ويژه اِشعار دو آيه گذشته بر صدور فرماني درباره قبله به گونهاي بود كه اهل بلاغت، خبري را در اينباره متوقع بودند 6.
از ديگر سو، در آيه قبل رحمت و رأفت خداي سبحان درباره عموم مردم بيان شد و آيه مورد بحث، رأفت خداوند را درباره خصوص پيامبرگرامي
^ 1 – ـ آيهٴ 142.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 115.
^ 3 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 120.
^ 4 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 125.
^ 5 – ـ تفسير التحرير والتنوير، ج 2، ص 26 ـ 27.
^ 6 – ـ نظم الدرر، ج 1، ص 265.
378
اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بيان ميكند. طبق اين بيان، تحويل قبله از بيتمقدس به كعبه افزون بر دارابودن فوايد مذكور در آيات قبل، رأفت و رحمتي از خداوند درباره رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است 1.
طبق نظر برخي مفسران، ذيل آيه مورد بحث، يعني ﴿وإنّ الذين أوتوا الكتب…﴾ و چهار آيه پس از آن، جملات معترضهاي است كه بين جمله قبل و آيه شريفه ﴿ومن حيث خرجت) 2 واقع شده 3 و به مناقشه و اعتراض اهل كتاب بازميگردد 4 و پس از تحرير و تقرير حكم استقبال كعبه در صدر آيه، بيان ميكند كه آنان به حقانيت اين تحويل و تغيير عالم بوده و آن را از نشانههاي نبوت پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميدانستند 5. اين بخش از آيه به بيان حال سفيهان بازميگردد؛ همانان كه درباره تحويل قبله اعتراض و فتنهگري ميكردند 6.
٭ ٭ ٭
راز اهتمام رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به تغيير قبله
همانطور كه قبلاً بيان شد قرار دادن بيتمقدس به عنوان قبله و نيز تغيير قبله از بيتمقدس به سوي كعبه، دو آزمون براي برخورد با دو تعصب متفاوتِ مشركان و اهل كتاب بود. نخست تعصب جاهلي اعراب درباره كعبه، و دوم تعصب خام يهوديان نسبت به بيتمقدس. قبله قراردادن بيتمقدس، از
^ 1 – ـ نظم الدرر، ج 1، ص 265.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 149.
^ 3 – ـ تفسير التحرير والتنوير، ج 2، ص 34.
^ 4 – ـ التفسير المنير، ج 2، ص 22.
^ 5 – ـ نظم الدرر، ج 1، ص 267.
^ 6 – ـ تفسير المنار، ج 2، ص 16.
379
تعصب نخست كه بيشتر در مكه و پيش از هجرت رواج داشت جلوگيري كرد.
در مدينه و اطراف آن، گروههايي از يهود نيز زندگي ميكردند، از اينرو تعصب خامي كه در مدينه رواج داشت و مسلمانان پس از هجرت به آنجا با آن روبرو شدند اين بود كه يهوديان ميگفتند: بيتمقدس قبله ماست و مسلمانان در قبله استقلال نداشته و تابع قبله ما هستند.
رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) از اين تعصب تحقيرآميز يهوديان نگران بود، آنسان كه براي برخورد با اين تعصب مشكلساز، كه سبب احساس حقارت و ذلت و توهم تبعيت از يهوديان در مسلمانان ميشد، منتظر وحي الهي بود: ﴿قد نري تقلّب وجهك في السماء﴾. اين حالت انتظار در پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يا از اخبار غيبي و وعده گذشته خداوند به آن حضرت درباره تغيير قبله از بيتمقدس به سمت كعبه ناشي بود، يا دعا و نيايشي حالي، نه مقالي، بوده است، زيرا آن حضرت نيل اسلام به عظمت را در استقلال قبله مسلمانان ميديد و اگر علاقه قلبي وي به قبله شدن كعبه بود براي قدمت آن بناي عتيق از يك سو و مطاف و قبله بودن آن براي پيامبران پيشين از سوي ديگر بوده است.
استفاده از كلمه تحقيق و فعل مضارع در بيان اين مطلب، به اينكه فرمود: تحقيقاً ميبينيم: ﴿قد نري﴾، نه اينكه «ديديم»، چنين مينمايد كه گويا حالت يادشده چندين شبانهروز ادامه داشته و رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به طور مكرر به آسمان مينگريسته و منتظر بوده است كه فرشته وحي از كدام سوي آسمان بر وي متمثل ميشود؛ همچنين آن حضرت نگاه خود را در اطراف آسمان دور ميداد؛ نه اينكه يكبار صورت مبارك خود را به طرف آسمان كرده و سپس آن را منعطف كند، از اينرو خداي سبحان نفرمود: «قد نريٰ توجهك في السماء»، بلكه فرمود: ﴿قد نريٰ تقلُّب وجهِك في السماء﴾. كلمه تقليب و تقلّب از
380
تحوّل مكرر يا مستدام يا شديد حكايت دارد؛ مانند: ﴿و تَقَلُّبَكَ فيالسَّـٰجدين) 1 ﴿فلا يَغْررك تَقلُّبُهُمْ في البلَدِ) 2 ﴿و نقلّبهم ذات اليمين وذات الشِّمال) 3
فعل مضارع «نري» با تعلق به عنوان تقلّب كه مطاوع تقليب است دليل اهتمام رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به تغيير قبله است. اين اهتمام گاهي با كثرت روگرداني در چهره آسمان ظهور ميكند و زماني در شدّت آن، و باب تفعيل يعني عنوان تقليبِ مستفادِ ضمني از واژه تقلب ـ مناسب با هر كدام از دو وجه است. اين تقليب همانطوري كه ميتواند با وجه ظاهري باشد ممكن است با توجه قلبي يعني نيايش حالي و دروني باشد. روگرداني رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) مسبوق به اذن خداوند بوده است، زيرا انسان كامل معصوم(عليه السلام) بدون اذن سابق خداي سبحان نه انديشهاي دارد و نه انگيزه.
از جمله ﴿قد نري تقلُّب وجهك في السماء﴾ برنميآيد كه انتظار وحي درباره چه مطلبي بوده است؛ ليكن جمله بعد ضمن آنكه به اين انتظارْ پاسخ مثبت ميدهد، مورد آن را نيز معلوم ميكند، و آن نزول وحي براي تغيير قبله است: ﴿فلنولّينّك قبلةً ترضٰها﴾.
آزردگي پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) از طعنه يهود
تحويل قبله آزموني بزرگ است؛ ليكن بر هدايتشدگان، سنگين و دشوار نيست: ﴿وإن كانت لكبيرةً إلاّ علي الذين هَدَي اللهُ) 4 رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)
^ 1 – ـ سورهٴ شعراء، آيهٴ 219.
^ 2 – ـ سورهٴ غافر، آيهٴ 4.
^ 3 – ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 18.
^ 4 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 143.
381
كاملترين مصداق انسانهاي هدايتشده و بر متن صراط مستقيم است، چنانكه ديگران بايد همراه او حركت كنند: ﴿إنّك لمن المرسلين٭ علي صِرطٍ مّستقيم) 1 ﴿فاستمسك بالذي أُوحي إليك إنّك علي صِرطٍ مستقيمٍ) 2 آن حضرت مطيع وحي است و فرمان وحي را بيش از همه احترام و امتثال ميكند، بنابراين، مسئله قبله، اعم از منسوخ و ناسخ، براي شخص پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) دشوار نبوده و عبارت ﴿فلنولّينّك قبلة ترضٰها﴾ بدين معنا نيست كه آن حضرت نسبت به قبله گذشته كراهت داشت و فقط نسبت به قبله كنوني رضايت دارد، زيرا آن حضرت كه قلبش متيَّم به حبّ خداست، نه از بيتمقدس نگران و نه به كعبه دلبسته است.
عنوان «رضا» در جمله ﴿قبلةً ترضٰها﴾ در قبال سَخَط نيست تا استقبال رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به بيت مقدس با سَخَط و كراهت تلخ همراه باشد، زيرا توجه به قدس حكم خدا بود و دستور خدا نه اختصاصي به يهود دارد و نه با كراهت امتثال ميشود، بلكه در نهايت خشوع و رغبت اطاعت ميگردد. رضا در برابر هوا و هوس است، از اينرو در آيه ﴿و لن ترضي عنك اليهود و لا النَّصري حتّي تتّبع ملّتهم قل إنّ هدي الله هو الهدي و لئِن اتّبعتَ أَهوآءَهُم بعد الّذي جاءَك منالعلم ما لك من الله من ولي و لا نصيرٍ) 3 در قبال هوا قرار گرفته، چنان كه هوا در قبال علم و هدايت واقع شده است.
آنچه براي رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) گواراست فرمان خداست و آنچه براي آن حضرت ناگوار و تحمل آن بر وي دشوار بود طعن بدانديشان و يهوديان
^ 1 – ـ سورهٴ يس، آيات 3 ـ 4.
^ 2 – ـ سورهٴ زخرف، آيهٴ 43.
^ 3 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 120.
382
براسلام بود؛ طعن به مسلمانان درباره تبعيت از يهود و عدم استقلال اينان در قبله كه اساس و ستون دين، يعني نماز، بر آن استوار است.
شاهد بر اينكه انتظار بيصبرانه پيامبرگرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) براي نزول وحي درباره تغيير قبله، براي دفع تحقير و رفع طعن طاعنان بود آن است كه تا پيش از شيوع اين طعن از سوي يهوديان، آن حضرت از آغاز بعثت تا اندكي پس از هجرت، بدون چنين انتظاري روبه سوي بيتمقدس نماز ميگزارد. البته اگر خداي سبحان همچنان بيتمقدس را به عنوان قبله ابقا ميكرد رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نيز آن طعن را براي خدا تحمل ميكرد؛ مانند مطاعن ديگر، نظير ساحر، كاهن و مجنون كه ولوغ كلاب جاهلي بود.
ظاهر آيه شريفه مورد بحث اين است كه پيامبرگرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) خواستار تغيير قبله به سمتي بود كه شكوه اسلام و مسلمانان را از يك سو و نزاهت از طعن ترسايان و جحودان را از سوي ديگر به همراه داشته باشد و آن ظاهراً كعبه بوده است، زيرا اگر قبله به سمتي ميشد كه مثلاً مسيحيان طعن ميزدند، يعني از يك طعن به طعني ديگر بازميگشت، آن مشكل و مُعْضِل حل نميشد. قبله بايد از هرگونه آسيب طعن غيرمسلمانان مصون باشد و رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) چنين قبلهاي را براي اسلام ميپسندد: ﴿فلنولّينّك قبلةً ترضـٰها﴾.
خلاصه آنكه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كه حبيب خداست به قرب فرايض و نوافل نائل آمده است. ثمره اين قربْ آن است كه خداوند در مقام فعل، مجاري ادراكي و تحريكي سالك صالح و واصل را تأمين ميكند نتيجه اين تأمين آن است كه رضاي الهي رضاي رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و به عكس باشد. اثر اين تلفيق ميمون آن است كه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) اگر تقليب باطن يا تحويل ظاهر ميداشت، هركدام كه بود، به خداوند منسوب است.
383
نكته: سرّ عدم ذكر قبله معيّن در درخواست رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را ميتوان در وضوح آن دانست و اگر لازم بود خداوند آن را بر زبان حبيب خود جاري ميكرد.
تأمين رضايتمندي پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم)
ساختار كعبه نظير ساختار «هيكل سليمان» محترم و قابل تكريم است؛ ولي احجار آن مانند سنگهاي هيكل سليمان و صخره قدس همگي مشمول بيان نوراني اميرمؤمنان(عليه السلام) است كه فرمود: «ألا ترون أنّ الله سبحانه، اختبر الأوّلين من لدن آدم(عليه السلام) إلي الآخرين من هذا العالم بأحجارٍ لاتضرّ و لاتنفع و لاتبصر و لاتسمع، فجعلها بيته الحرام الّذي جعله للناس قياماً» 1 ليكن عبادت خدا، خواه در كسوت عمود دين به نام نماز و خواه در جامه احرام و جام زمزم و تلبيه و طواف و سعي و رمي و ذبح… به نام حج، تلفيقي از عمل قلب و كار قالب است؛ قلب با حضور عقلي خود معناي مجرّد را در حدّ خويش ادراك ميكند و به اندازه معرفت خود عبادت ميكند؛ ولي قالب نمادي ميطلبد و صحنه محسوسي را ميجويد تا به سوي آن و در حول آن عبادت كند.
به منظور هماهنگي عقل و حس، كعبه كه بَيت اوست: ﴿طهّر بيتي) 2 مؤمن كه بنده اوست و نماز و حج كه عبادت اوست هماوا شدند، به طوري كه «عابد» و «عبادت» و «معبد» و «قبله» همگي از او و به سوي او و براي اويند. چنين وحدت دلپذيري مورد اميد و خوشايند كاملترين انسانهاي معصوم از
^ 1 – ـ نهجالبلاغه، خطبهٴ 192.
^ 2 – ـ سورهٴ حجّ، آيهٴ 26.
384
صدر خلقت تا ساقه آفرينش، يعني حضرت ختمي نبوّت و رسالت(صلّي الله عليه وآله وسلّم)بود كه براي نيل آن بيصبرانه به سوي سپهر مينگريست و نگران بود، تا قبلهاي داشته باشد كه مرضيّ او باشد و خداي سبحان هرگز رضايتمندي خليفه كامل خود را ناديده نميگيرد، چه در دنيا و چه در آخرت، از اينرو درباره قبله در دنيا چنين فرمود: ﴿… فلنولّينّك قبلةً تَرضها…﴾ و درباره عطاي الهي در آخرت چنين فرمود: ﴿ولسوف يُعطيكَ ربُّك فترضي) 1 در هيچ يك از اين دو مورد نفرمود: «أَرْضي»، بلكه در هر دو مورد فرمود: «ترضي» 2
خداي سبحان در مقام فعل نه در مقام ذات و نه در مقام اكتناه وصف ذاتي كه اين دو منطقه حراست شده است رضاي خليفه كامل خود را ميطلبد، تا بندگان وي نيز بكوشند رهبري او را پذيرفته و در ترضيه خاطر عاطر او كوشا باشند. البته اينگونه از لطايف و نكات تفسيري با جمود ﴿لايُسئل عمّا يفعلُ) 3 و تحجّر عدم تعليل فعل خداوند به اغراض كه دامنگير اشاعره شده هماهنگ نيست، چنان كه امام رازي به آن اعتراف دارد 4.
ازاينرو در مقام فعل و نه در مقام ذات و نه در مقام اكتناه وصف ذاتي، در جنگ يا صلح، دست پيامبر دست خداست: ﴿وما رميت إذ رميت ولكنّ الله رمي) 5 ﴿إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللهَ) 6 رضاي او نيز چنين است، زيرا چنين انسان كاملي رضاي شخصي، قومي و مانند آن ندارد، از
^ 1 – ـ سورهٴ ضحي، آيهٴ 5.
^ 2 – ـ التفسير الكبير، ج 3، ص 112.
^ 3 – ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 23.
^ 4 – ـ التفسير الكبير، ج 3، ص 112.
^ 5 – ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 17.
^ 6 – ـ سورهٴ فتح، آيهٴ 10.
385
اينرو فرمود: ﴿فلنولّينّك قبلةً ترضـٰها﴾.
با توجه به مطالب گذشته، همانگونه كه قبله مرضيّ خدا مرضيّ رسول او نيز هست، قبلهاي را كه رسول خدا بپسندد همان قبله خداپسند است، زيرا انسان كاملي كه به مقام رضا رسيده و خدا از او راضي و او نيز از خدا راضي است: ﴿رضي الله عنهم ورضوا عنهُ) 1 رضاي نفسي، قومي يا نژادي ندارد. كسي كه همه شئون او خداپسند است و رضاي خدا رضاي اوست: «رضي الله رضانا أهلالبيت» 2 قبلهاي را درخواست ميكند و ميپسندد كه خدا بپسندد و خدا قبلهاي را ميپسندد كه از طعنِ بداَنديشان مصون باشد و شوكت اسلام و مسلمانان را تأمين كند.
رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بارزترين مصداق صاحب نفس مطمئنه و مقام شامخ رضاست كه خداي سبحان درباره آنان فرمود: ﴿يأَيَّتها النفسُ المطمئِنَّةُ٭ ارجعي إلي ربّكِ راضيةً مّرضيةً) 3 اگر نفسي از خداي سبحان، يعني از همه قضا و قدرهاي او راضي باشد، نهتنها اوصاف و كارهايي كه از آن نفس نشئت ميگيرد خداپسند است، بلكه گوهر ذات او نيز خداپسند خواهد بود، از اينرو رضاي او كاشف از رضاي خداست. خداوند نيز او را از عطايايي بهرهمند ميكند كه راضي و خشنود شود: ﴿و لسوفَ يعطيكَ ربُّك فترضي) 4 اما آن كه به چنان مقامي نائل نشده، رضاي او كاشف از رضاي خدا نيست، چنانكه فرمود: اگر شما هم از منافقان خشنود شويد خداي سبحان از آنان
^ 1 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 119.
^ 2 – ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 367.
^ 3 – ـ سورهٴ فجر، آيات 27 ـ 28.
^ 4 – ـ سورهٴ ضحيٰ، آيهٴ 5.
386
راضي نخواهد شد: ﴿يحلفون لكم لترضوا عنهم فإن ترضوا عنهم فإنّ الله لايرضي عن القوم الفسقين) 1
اگر هويت كسي مانند رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) خداپسند شد، خداي سبحان همه شئون او را به خود نسبت ميدهد.
معجزه جاويد پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم)
در رخداد تغيير قبله، نه تنها دستور تعويض آن و حكم استقبال به كعبه نازل شد، بلكه در عمل نيز خداي سبحان خود را مُوَلّي (به كسر لام) و رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را مُوَلّي (به فتح لام) معرفي كرد و فرمود: ما تو را به سوي كعبه برميگردانيم: ﴿فلنولّينّك…﴾؛ بر همين اساس، جبرئيلامين(عليه السلام) دست آن حضرت را گرفت و او را در حال نماز به سوي كعبه متحول كرد 2 ، يا اينكه همه فراز و نشيبهاي بين مكه و مدينه منزوي و هموار شد و پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كعبه را مشاهده و در همان حالِ نماز به آن روكرد 3. جمع بين اين دو نقل نيز ميسّر است.
بر اين اساس، نزول ﴿فولّ وجهك شطر المسجد الحرام﴾ دو خرق عادت، يكي كرامت براي رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و ديگري معجزه همگاني را به همراه داشت؛ نخست كرامت شهودي است، و آن مشاهده فرشته وحي و شنيدن كلام خدا از اوست. اين وحي براي بيان حكم بود. دوم معجزه در شناخت موضوع اين حكم، يعني تشخيص سمتوسوي مسجدحرام است. برپايه نقل محدّثان
^ 1 – ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 96.
^ 2 – ـ بحارالأنوار، ج 19، ص 195 و 201.
^ 3 – ـ همان، ج 81، ص 54.
387
شيعه و سنّي، پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در همان حال، ميزاب كعبه، يعني محل كنوني ناودان طلا را مشاهده كرد و روبهروي آن ايستاد 1 ، به گونهاي كه بعدها محاسبه دقيق دانشمندانِ فن هيئت و نجوم نيز آن محاذات را تصديق كرد.
به تعبير استاد علامه طباطبايي(قدّس سرّه) اين كرامتي باهر است 2. وجه اعجاز آن اين است كه اولاً با اينكه فاصله ميان مكه و مدينه نزديك به 80 فرسخ و داراي فراز و نشيبهاي فراوان است، پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كعبه را ديد و روبه آن ايستاد.
ثانياً در آن زمان هنوز علايم نجومي، مانند قرار دادن ستارهاي خاص در پشتسر يا رو به رو، براي تشخيص قبله مقرر نشده بود. گذشته از آنكه شناسايي جهتِ قبله با اين گونه علامتها تنها در شب ممكن است و روز چنين علايمي ندارد، حال آنكه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در وسط نمازظهر، از بيتمقدس بدون هيچ انحرافي متوجه كعبه شد 3.
ثالثاً در آن زمان و به ويژه در حجازْ ابزار نجومي نبود تا كسي با استفاده از معادلات رياضي و ابزار نجومي جهتيابي كند. حتي عالم رياضيداني هم كه با اين قواعد كار ميكند چنانچه جدول و زيج و ابزار ديگر اين كار از او گرفته شود متحير خواهد ماند، و همانگونه كه اشاره شد رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در حال نماز روي خود را از بيتمقدس به سوي كعبه برگرداند و اين عمل، چيزي جز معجزه نيست.
شايان ذكر است كه برخي اشتباهات سبب شد تا در ميان قدما، بعضي از رياضيدانان و درپي آنان برخي محدثان چنين گمان كنند كه وضع قبلهٴ
^ 1 – ـ الدر المنثور، ج1، ص 355؛ بحارالأنوار، ج 81، ص 54.
^ 2 – ـ الميزان، ج 1، ص 336.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 301.
388
مسجدالنبي تغيير يافته و رو به كعبه و ميزاب آن نيست 1. همانگونه كه استاد علامهطباطبايي(قدّس سرّه) يادآور شدهاند، با تلاش بعضي از متأخرين، مانند سرداركابلي كه محقق و متخصص اين فن بود، ثابت شد كه مدّعيان تغيير و دگرگوني اشتباه كردهاند و قبله مسجدالنبي تغيير نكرده است 2. ايشان در كتاب تحفة الأجلة في معرفة القبلة محاذات يادشده را تثبيت كرده است.
نكته: سرّ عدم تصريح آيه شريفه به حالت نماز با اينكه استقبال در حال مخصوص، مانند نماز، لازم است، نه به طور مطلق، آن است كه حضرت رسول(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در حال نماز بود و همين قرينه كافي بوده است.
رويكرد همه مقاديم بدن
خداي سبحان به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: رو به جانب مسجدحرام كن: ﴿فولّ وجهك شطر المسجد الحرام﴾. «وجه» در اين آيه يا كنايه از مقاديم بدن است يا به معناي نفس است؛ يعني خودت را به سمت مسجدحرام متوجه كن، از اينرو برخي فقها چنين احتياط كردهاند كه انگشتان پاي نمازگزار نيز بايد رو به قبله باشد 3.
توضيح اينكه «وجه» اگر در برابر عضوي ديگر از بدن نام برده شود مراد از آن خصوص «صورت» است، چنانكه در وضو، حكم غَسل مربوط به «صورت» و حكم مسح مربوط به «سر» و «پا» است؛ اما اگر چنين قرينهاي نبود و مثلاً گفته شد: «روبه فلان سو بايست»، فهم عرف از «رو» در اين جمله
^ 1 – ـ بحارالأنوار، ج 97، ص 433 ـ 434.
^ 2 – ـ الميزان، ج 1، ص 335 ـ 336.
^ 3 – ـ العروة الوثقي، ج 1، ص 412.
389
همهٴ مقاديم بدن است و نيازي نيست كه گفته شود: سرتاپا روبه فلان سمت بايست. بر همين اساس، مراد از «وجه» در آيه مورد بحث نيز مقاديم بدن است؛ نه تنها صورت، چنانكه در عرف نيز هنگامي كه گفته شود شخصي روبه قبله ايستاده يا نشسته، همه مقاديم بدن او مراد است؛ نه اينكه فقط صورت و روي آن شخص به سوي قبله است و ديگر مقاديم او به جانب ديگر متوجه است.
حكم خاص و قانون عام
خداي سبحان در ادامه آيه، براي روشن شدن اينكه حكم ياد شده مختص پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نيست و شامل همه مسلمانان در همه امصار و اعصار ميشود، فرمود: ﴿وحيث ما كنتم فولّوا وجوهكم شطره﴾. نماز، نيازمند قبله است و قبله آن كعبه است، پس اين حكم مانند طهارت ازآنِ نماز است؛ نه نمازگزار؛ خواه آن نمازگزار پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) باشد يا ديگران.
توضيح اينكه احكام اسلامي از نظر اختصاص به پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يا تعميم آن نسبت به امّت مسلمان به دو قسم معهود منقسم است؛ يعني برخي از احكام اسلام مختص رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است و امّت اسلامي در آن سهيم نيست و بعضي از قوانين آن عام است و همگان در آن سهيماند. حكم مختص رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) حتماً با قرينه تخصيص همراه است و اگر شاهد معتبري بر اختصاص، آن حكم را همراهي نكرد معلوم ميشود طبق اصل اشتراك همگان در تكليف، حكم مزبور عام است.
نمونه قسم اول، يعني حكم مختص، وجوب نماز شب است كه در جملهٴ
390
﴿و من الَّيلِ فتهجّدْ به نافلةً لك) 1 كلمه ﴿لك﴾ شاهد اختصاص حكم است؛ همچنين نكاح كه در جمله ﴿إن أراد النبي أن يستنكحها خالصةً لك من دون المؤمنين) 2 واژه ﴿لك﴾ و تعبير ﴿من دون المؤمنين﴾ قرينه تخصيص است؛ نيز دفاع كه از جمله ﴿لا تُكلَّفُ إلاّ نَفْسَكَ) 3 كاملاً استظهار ميشود.
نمونه قسم دوم سراسر دستورهاي اسلامي است كه در آنها قيد، شرط يا وصف معيّن كه شاهد اختصاص حكم به رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) باشد وجود ندارد. تغيير قبله هر چند با خطاب به ظاهر اختصاصي شروع شد؛ ليكن با تصريح به عموم، احتمال اختصاص حكم آن كاملاً منتفي است.
تفاوت بين استقبال و قبله
يكي از معاني محتمل درباره كلمه «شطر» در جمله ﴿فولّ وجهك شطر المسجد الحرام﴾، چنان كه گذشت، «جزء» است. البته منظور جزء معين مسجد حرام، يعني كعبه است؛ نه اجزاي ديگر. در صورت اراده اين معنا، چنان كه بعيد نمينمايد، اين سؤال مطرح است كه اگر اين معنا مراد بود، به جاي عبارت ﴿شطر المسجد الحرام﴾ تعبير به «كعبه»، «بيتالحرام» و مانند آن مناسبتر بود، زيرا اين نامها در قرآن معروف است و خداي سبحان كه اين خانه را به عظمت ستود: ﴿إنّ أول بيتٍ وضع للناس للَّذي ببكَّةَ مباركاً وهدًي لِلعلَمين) 4 از آن با همين عناوين ياد فرمود: ﴿يأيُّها الذين ءَامنوا لاتُحلُّوا شعئر
^ 1 – ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 79.
^ 2 – ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 50.
^ 3 – ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 84.
^ 4 – ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 96.
391
391
الله… ولاءَامّين البيتَ الحرامَ) 1 ﴿…هدياً بلغَ الكعبةِ) 2 ﴿جعل اللهُ الكعبةَ البيت الحرامَ قِيماً للناس) 3 شايان ذكر است كه هيچ يك از نكاتي كه به عنوان راز عدم تعبير به كعبه در آيه مورد بحث بيان شده است، جواب قاطع نسبت به سؤال ياد شده نيست.
اين بخش از آيه، مخالف رواياتي است كه در آنها كعبه، قبله نمازگزاران مسجدحرام، و مسجدحرام قبله ساكنان مكه، و مكه قبله اهل حرم، و حرمْ قبله نائيان و ساكنان مناطق دور معرفي شده است 4. وجه مخالفت اين است كه اين آيه در مدينه نازل شده و مدينه در چندينفرسخي مكه و از آن دور است، با اين حال خداي سبحان فرمود: به جانب مسجدحرام، يعني كعبه رو كن. بر اين مطلب در آيات بعد نيز اصرار شده است. خداوند نفرمود: حال كه در مدينه هستي به مكه يا حرم روكن. حتي آنان كه مبنايشان روايات يادشده است هرگز نگفتهاند كه مسجدحرام يا مكه يا حرم، قبله است.
آنچه مسلمانان در زندگي و مرگ، به عنوان قبله با آن پيوندي مستمر و مستقيم دارند كعبه است، و به تعبير صاحبجواهرِ اين از ضرورياتي است كه مسلمانان به تعليم پيشوايان خود با ذكر «الكعبة قبلتي» 5 هر روز آن را تكرار كرده و به مردگان خويش نيز تلقين ميكنند، آنسان كه غير مسلمانان نيز از آن آگاهاند 6.
^ 1 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 2.
^ 2 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 95.
^ 3 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 97.
^ 4 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 303 ـ 305.
^ 5 – ـ بحارالأنوار، ج 6، ص 175، 229 و 238.
^ 6 – ـ جواهر الكلام، ج 7، ص 320 و 322.
392
ارتباط ديني و شبانهروزي مسلمانان با كعبه چنان است كه در برخي كارها و حالات، روبه كعبه بودن بر آنان واجب يا مستحب و در بعضي امور رو يا پشتكردن به آن بر آنها حرام است.
مطلب اساسي اين است كه نبايد بين قبله و استقبال خلط كرد. شعاع استقبالِ يك بنا در نزديك و دور يكسان نيست، زيرا هر چه انسان از آن دورتر باشد شعاع استقبالِ آن وسيعتر است، بنابراين، استقبال وسعت دارد؛ نه قبله.
با اين بيان، پاسخ يك اشكال موهوم نيز روشن ميشود كه، چنانچه صف طولاني در نمازجماعت تشكيل شود كساني كه در انتهاي صف ايستادهاند به بطلان نماز خود يقين دارند، زيرا اگر خطوطي به موازات مكان اين نمازگزاران تا كعبه رسم شود، به يقين شماري از آنان در محاذات كعبه نخواهند بود، بنابراين، آن گروه از نمازگزاران علم اجمالي دارند كه يا خودشان يا امام آن جماعت يا هر دو از قبله منحرفاند.
پاسخ، همان نكته ياد شده است و آن اينكه شعاع استقبال كعبه در مناطق دورْ وسيع است و بر خلاف قبله كه خصوص كعبه است و حجم محدود و بستهاي دارد مصاديق استقبال وسيع و فراوان است، از اينرو كسي كه در مدينه به مسجدحرام روكرده، روكردن به كعبه حقيقتاً بر او صادق است.
اشكال مزبور در صورتي وارد است كه مراد از استقبال، استقبال هندسي و رياضي باشد، در حالي كه مراد، استقبال عرفي است. البته آن هم حقيقي است، نه مجازي. استقبال حقيقي نزد عرف به اين است كه نمازگزار مثلاً واقعاً به سمت قبله رو كند، از اينرو پس از مشخص شدن و تعيين استقبال حقيقي در محدوده عرف، اگر كسي عمداً كمترين انحرافي از آن پيدا كند
393
نمازش باطل است.
تذكر: جريان استقبال قبله از دو جهت غير از جريان اقتدا به امام جماعت است: يكي آنكه صرف استقبال و قرار گرفتن نمازگزار در برابر قبله كافي است و قصد آن لازم نيست، بر خلاف اقتدا كه صرف پشتسر واقع شدن نمازگزار كافي نيست، بلكه قصد ايتمام لازم است. ديگر آنكه در استقبال حتماً نمازگزار بايد روبه قبله باشد هر چند دور باشد، بر خلاف اقتدا كه لازم نيست نمازگزار پشت سر امام جماعت بايستد، بلكه اگر در سمت راست يا چپ او نيز قرار بگيرد كافي است، پس آنچه در جامع البيان 1 آمده از دو جهت ياد شده ناصواب است. البته اگر جريان وسعت مزبور به تفاوت بين استقبال و قبله برگردد كلام صائبي است (در خصوص توسعه).
نكته: 1. همانطور كه تصريحاً و تلويحاً بازگو شد قبله رسمي مسلمانان در همه اعصار و امصار و نسلها كعبه است؛ البته نه اين احجار و مواد ساختماني معيّن، بلكه بُعد ويژهاي كه اين بنا در آن است و از لحاظ عمق تا ژرفاي زمين و از لحاظ ارتفاع تا اوج سپهرْ امتداد دارد 2 ؛ از اينرو وقتي بناي كعبه بر اثر رخدادهاي طبيعي يا تهاجم طاغيان باغي ويران شد قبله همچنان محفوظ بود، نه عين اين وسائل مشخص. قبله مجموع آن بُعد ويژه با احجار معين هم نيست وگرنه در صورت تخريب با حوادث طبيعي يا غير طبيعي و تغيير مواد ساختماني، قبله محفوظ نميبود.
قبله عين همان صورت و كيفيت شخصي و معيّني هم نيست كه حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام) ترسيم و تصوير فرمودهاند، زيرا آن صورت و كيفيّت
^ 1 – ـ ج 2، ص 25.
^ 2 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 339.
394
چند بار دگرگون شده است.
گواه اينكه آن احجار و مواد ساختماني معيّن قبله نيست اينكه حتي اگر عين آنها در جايي ديگر قرار گيرد و به همين صورت ساخته شود هرگز قبله نخواهد بود.
2. وصف كعبه به «بيت حرام» و اتصاف محدوده مكه به «حَرَم» در جاهليت رواج داشت؛ امّا وصف و اسم مسجد براي محدوده اطراف كعبه از رهآورد اسلام است، زيرا وثني و صَنَميها سجود نداشتند تا عنوان مسجد پديد آيد، و چون در آن زمان اين عنوان در همان محدوده خاص كاربرد داشت، از اينرو دور كعبه، مسجد حرام ناميده شد. مسجد اقصي نيز گرچه عنوان نامآور قبل از اسلام، و البته بعد از موساي كليم(عليه السلام) است؛ ولي در اقليم موحّدانِ ساجد است؛ نه مشركانِ مُدْبِر و مستكبر.
3. اتصاف مسجد به حرام مايه اتصاف كعبه به حرمت ويژه است. البته همه حرمتهايي كه براي حرم، مكه و مسجد حرام است به احترام كعبه خواهد بود.
تهديد بدانديشان
در بخش پاياني آيه مورد بحث، اين نكته مطرح است كه اهل كتاب، به ويژه يهوديان بدانديشي كه به مسلمانان طعن وابستگي در قبله و ثابت نبودن دين ميزدند، به خوبي ميدانند قبله مسلمانان و تغيير جهت آن، حق و بر اساس وحي الهي است، زيرا همه خصوصيات اين مسئله، يا خطوط كلي آن در كتاب آسماني آنها آمده است: ﴿وإنّ الذين أُوتوا الكتب ليعلمون أنّه الحق منربّهم﴾. منشأ فتنه و دسيسه درباره تغيير قبلهْ، اهل كتاب بودند و ريشهٴ
395
اصلي آشوبِ يهود و نصارا، احبار و رهبان، يعني عالمان دنيا زده آنها بودند، از اينرو قرآن كريم هم به منشأ فتنه اشاره كرده و هم ريشه آن را افشا كرده است: ﴿… إنّ الّذين أوتوا الكتب ليعلمون أنّه الحقُّ﴾، زيرا احبار و رهباناند كه كاملاً از مضمون تورات و انجيل آگاهاند و حقيقت جريان قبله را كه در آن كتابها آمد ميدانند؛ نه مشركان جاهليت يا توده مردم يهود و ترسا، از اينرو ميتوان تهديد تند و تيز الهي را متوجّه انديشوران بدانگيزه و عالمان مبتلا به جهالت عملي دانست.
خلاصه اينكه، احبار و رهبان با اينكه ميدانند تغيير قبله حق است، به مسلمانان طعن ميزنند. اين گناه آنان مورد غفلت خداوند نيست، زيرا خداي سبحان از آنان و كارهايشان غافل نيست: ﴿وما الله بغفلٍ عمّا يعملون﴾.
اصل كلي مطلب اخير اين است كه خداوند به هر چيزي آگاه است: ﴿أنّ الله بكلّ شيءٍ عليمٌ) 1 از اين اصل شايد نتوان انذار و تهديد را استفاده كرد؛ اما جمله ﴿وما الله بغفلٍ عمّا يعملون﴾ انذار و تهديدي ضمني است، زيرا بدين معناست كه سرانجام آنها را خواهد گرفت، چون خداوند در كمين تبهكار است: ﴿إنّ ربَّكَ لبالمرصاد) 2 يعني پايان تبهكاري، سقوط است، چنان كه در معاد گرفتار عذاب خواهند بود: ﴿و لاتحسبنَّ اللهَ غفلاً عمّا يعمل الظَّلِمون إنّما يُؤخّرُهم ليومٍ تشخَص فيه الأبصر) 3
تذكّر: غفلت غير از سهو است و تفاوت اين دو را ميتوان به صورت عموم و خصوص مطلق خلاصه كرد.
^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 231.
^ 2 – ـ سورهٴ فجر، آيهٴ 14.
^ 3 – ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 42.
396
اشارات و لطايف
1. عدم نسخ قرآن به قرآن در تغيير قبله
در تفسير آيه قبل به اين نكته اشاره شد كه روح نسخ در تشريع الهي به تخصيص ازماني بازميگردد. با اين حال حتي اگر مسئله تغيير قبله از باب نسخ پنداشته شود، در استدلال به وقوع نسخ در قرآن نميتوان به آن تمسك كرد، زيرا چنين نسخي، نسخ سنت به قرآن است؛ نه نسخ قرآن به قرآن.
توضيح اينكه قبله بودن بيتمقدس با سنت ثابت شده است؛ نه با قرآن. اگر چه سنت پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) هم وحي خداست، زيرا رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) هيچ حكمي از احكام را، خواه به عنوان قرآن يا به عنوان سنت، بدون وحي خدا بيان نميكرد: ﴿وما ينطقُ عن الهوي٭ إن هو إلاّ وحي يوحي) 1 ليكن هر وحيي قرآن نيست و هرگز از اينگونه وحي كه سنت به آن مستند است، به عنوان قرآن ياد نميشود، بنابراين، آيه شريفه مورد بحث، ناسخ حكمي است كه با سنت ثابت شده، نه با قرآن.
كساني كه در استدلال به وقوع نسخ در قرآن به اين مسئله تمسك جستهاند، دو سخن دارند: نخست اينكه قبله بودن بيتمقدس با قرآن ثابت شده است، و آن اينكه خداي سبحان فرمود: ما بيتمقدس را قبله قرار نداديم، مگر براي آزمون: ﴿وما جعلنا القبلة التي كنت عليها إلاّ لنعلم من يتَّبع الرَّسول ممّن ينقلِبُ علي عقِبيه) 2 مستفاد از اين آيه آن است كه بيتمقدس
^ 1 – ـ سورهٴ نجم، آيات 3 ـ 4.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 143.
397
قبله بود، و آيه بعد كه به استقبال كعبه فرمان ميدهد، ناسخ آن است 1.
اين سخن از آنرو ناتمام است كه از آيه يادشده استفاده نميشود كه قبله بودن بيتمقدس با نزول و دلالت آيهاي از قرآن بوده است. آيه مذكور ميگويد: «…قبلهاي را كه به آن رو ميكردي…» و بيان نميكند كه قبله بودن بيت مقدس به چه دليل بوده است؟ همانگونه كه گذشت، آن قبله با سنت ثابت شده بود؛ نه با قرآن.
دوم اينكه آيه مورد بحث، ناسخ آيه شريفه ﴿فأينما تُولُّوا فثمَّ وجهُ اللهِ) 2 است 3 ، زيرا مستفاد از اين آيه آن است كه انسان به هر سمت روكند رواست، زيرا آن سَمْت وجه خداست، و آيه مورد بحث ميگويد: هر جا باشيد به سوي كعبه روكنيد، پس اين آيه، ناسخ آيه يادشده است.
اين سخن نيز ناصواب است، زيرا اولاً آيه شريفه ﴿فأينما تُولُّوا فثمَّ وجهُ الله﴾ بياني مطلق و عام است و آن اينكه انسان به هر سو رو كند روبه خداست و اين به حالي خاص، مانند نماز واجب يا مستحب و نيز در سفر يا حضر اختصاص ندارد. حال چنانچه در خصوص نمازهاي واجب فرمان استقبال كعبه داده شد: ﴿فولّوا وجوهكم شطره﴾ حداكثرْ اين آيه، مقيِّد اطلاق آيه مذكور خواهد بود، و تقييدْ غير از نسخ است. در نسخ اگر چه حقيقت آن در تشريع الهي، تخصيص ازماني است، حكم جديد بايد انقضاي زمان حكم پيشين را به طور كلي اعلام كند.
^ 1 – ـ التبيان، ج 2،: ص 15. روي عن ابن عباس أنّه قال: أوّل ما نسخ من القرآن فيما ذكر لنا، شأن القبلة و قال فتادة: نسخت هذه الآية ما قبلها.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 115.
^ 3 – ـ ر.ك: التبيان، ج 2، ص 15.
398
ثانياً بايد احراز شود كه آيه مورد بحث، بعد از آيه شريفه ﴿و لله المشرقُ والمغربُ فأينما تُولُّوا فَثَمَّ وجه الله إنّ الله وسعٌ عليمءٌ) 1 نازل شده است، در حالي كه محتمل است آيه مورد بحث پيش از اين آيه نازل شده باشد. مؤيد چنين احتمالي اين است كه در آيه قبل از آن، به ممانعت مشركان از ورود مسلمانان به مسجدحرام براي عبادت خدا در آنجا و نيز تلاش مشركان براي ويران كردن مسجدحرام اشاره شده است: ﴿و من أظلمُ ممّن مَّنع مسجد الله أن يُذكَرَ فيها اسمُه وسعي في خرابها) 2 وجه تأييد اين است كه درپي اين مطلب، در آيه بعد ميفرمايد: خداي سبحان در جهتي خاص نيست و در همه جا و روبه همه جهات ميتوان او را عبادت كرد. اين ارتباط چنين مينمايد كه اقدام يادشده مشركان پس از قبله قرار دادن كعبه بوده است و اين مؤيد آن است كه آيه شريفه ﴿فأينما تُولُّوا فثمَّ وجهُ الله﴾ پس از آيه ﴿فولّ وجهك شطر المسجد الحرام﴾ نازل شده است، بنابراين، پذيرش آن نسخ موهوم، مستلزم ادعاي نزول منسوخ پس از ناسخ خواهد بود كه احدي بدان قائل نيست.
2. ناروايي تساهل در دين
استاد علامه شعراني(قدّس سرّه) در يكي از تعليقات سودمند خود بر كتاب وافي به اين اشكال پرداختهاند كه چگونه خداي سبحان مسئله قبله را كه امري فني و دقيق است و جز اهل فن و متخصصان كسي آن را نميداند، محور تكليف عمومي قرار داد و بر همگان واجب كرد، در حالي كه اسلام، شريعت سمحه و سهله
^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 115.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 114.
399
است 1 ، پس بايد آن را به سهولت برگزار و مثلاً به جهت اكتفا كرد.
ايشان از اشكال مزبور چنين پاسخ فرمودهاند: مردم به لحاظ بهرهمندي از تخصص و دانش فنّي و عدم آن، دو گروهاند. در همه مسائلي كه بر امور فنّي عميق و دقيق مبتني است كساني كه تخصص و دانش آن را ندارند به كارشناسان فني مراجعه ميكنند. ضرورت اين كار به گونهاي است كه اگر در جامعه اسلامي چنين متخصصي نبود بايد با تحمّل ذلت، از متخصصان غير مسلمان بهره گرفت، اگر چه در درجه نخست، تحصيل و كسب دانشها و مهارتهاي مورد نياز نظام و جامعه اسلامي از واجبات كفايي است.
همانگونه كه در استنباط مسائل فقهي كه امري است دشوار، يا بايد فقيه شد يا از فقهاي جامع شرايطْ تقليد كرد، در اموري همچون شناخت قبله نيز مردم يا بايد آن فن را بياموزند، يا به كارشناس آن رشته مراجعه كنند، زيرا گرچه عالم و رياضيدان شدن دشوار باشد، ولي رجوع جاهل به عالمِ رياضي و كارشناس فنّي دشوار نيست. استفاده از قبلهنما به عنوان محصول كار متخصصان، كه يادگيري آن همچون جهتيابي با ستاره «جُدي» حرجي نبوده و آسان است، مصداقي از اين رجوع است.
همانگونه كه در مسائل پيچيده و دقيق مالي و ديون و اموري همچون تعيين مرزهاي آبي و هوايي كه مورد تزاحم افراد يا كشورهاي مجاور است، هيچ مسلمان يا كشور اسلامي كمترين سهلانگاري را روانميدارد و براي تشخيص و تقسيم آنها حتي از متخصصان غير مسلمان ياري گرفته ميشود، در عبادات نيز نبايد بين سهل بودن دين و تساهل در امتثال خلط كرد و گفت: اين امري دقيق و فني است و چون دين سهل است دقت در آن امر واجب نيست. غرض
^ 1 – ـ الكافي، ج 5، ص 494؛ من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 12.
400
آنكه لازم دقيق بودن يك امر، دستبرداشتن از دقتعمل و روابودن سهلانگاري نيست. سمحه و سهله بودن دين نيز به معناي قابل فهم و عمل بودن قوانين آن و شاقّ و حرجي و غيرقابل تحمّل نبودن دستورها و برنامههاي آن است: ﴿وما جعل عليكم في الدّين من حرجٍ) 1 نه اينكه سهلانگاري در دين روا باشد. دين، دقيق است و سهلانگاري در آن هرگز جايز نيست.
حاصل اينكه ابتناي قواعد شناخت قبله بر مباحث دقيق فني و رياضي هيئت و نجوم، اصل آن را مخدوش نساخته و سهلانگاري در آن و عوامانه پنداشتن دين را روا نميدارد، چنانكه پس از مشخص شدن محدوده قبله با قبلهنما و مانند آن، هيچ فقيهي اجازه كمترين انحرافي را از آن نميدهد و انحراف با علم و عمد نمازگزار از آن، سبب بطلان نماز او ميشود.
تذكّر: اكتفاي مهمان به قول ميزبان و مانند آن در شناخت جهت قبله، كه نه امام معصومي در آن نماز خوانده تا جهتي كه او بدان روكرده حجت باشد و نه خود صاحبخانه كارشناس است و نه صاحبنظري قبله آن را مشخص كرده، از مصاديق سهلانگاري در دين است كه روا نيست، زيرا نمازگزار بايد قبله و استقبال به آن را احراز كند. شهادت نيز در محسوسات معتبر است؛ نه در حدسيات، از اينرو در اين مسئله كه امري حدسي است، نه حسي، اگر تحصيل علم ممكن نشد، براي حصول اطمينان عقلايي بايد به اهلخبره موثق رجوع شود. گزارش ميزبان نيز چنانچه محقّقانه بوده و مايه طمأنينه مهمان شود اعتماد بر آن و استناد به آن رواست.
براي اكتفاي مهمان به سخن ميزبان، به اصالةالصحه نيز نميتوان تمسك جست، زيرا اين اصل براي تصحيح كارهاي گذشته خود يا ديگران و حمل آنها
^ 1 – ـ سورهٴ حجّ، آيهٴ 78.
401
بر صحت است؛ نه كاري كه خود شخص قصد انجام آن را دارد و هنوز شروع نشده است.
3. گسترش علوم رياضي
برخي از مسائل اسلامي بدون آشنايي به فنّ شريف رياضي به معناي عام روشن نميشود و هر مكلّفي بايد از آن بدون واسطه يا با واسطه كارشناسان آگاه شود. قبله اگر جهت مشرق بود، خواه سمت قدس يا نه آنطوري كه نصارا بر آناند و يا سمت مغرب بود، خواه به طرف بيت مقدس يا نه آنچنانكه برخي يهودان ميپندارند يا به آنها منسوب است تشخيص آن دشوار نبود، زيرا طلوع خورشيد و غروب آن محسوس و تمييز مشرق و مغرب سهل است؛ ولي قبله اگر خصوص بيت مقدس يا كعبه باشد و نمازگزاران در همه اقليمها بايد متوجه آن شوند تشخيص آن بدون استمداد از اصول هيئت و نجوم ميسور نيست؛ از همينرو قبله در اسلام، از آغاز تا انجام و از منسوخ تا ناسخ، زمينه گسترش علوم رياضي بوده و هست، زيرا محققان نامآوري در تعيين آن سعي بليغ كرده و كتابهاي قيّمي را به منظور تقويم بلاد تأليف و ذوفنونهايي را پروراندهاند.
بحث روايي
1. اهميت قبله
عن زرارة قال: سألت أباجعفر(عليه السلام) عن الفرض في الصلاة. فقال: «الوقت والطهور والقبلة والتوجه والركوع والسجود والدعاء». قلت: ماسوي ذلك؟ فقال: «سنة في فريضة» 1
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 295.
402
ـ قال أبوجعفر(عليه السلام): «لا تعاد الصلاة إلاّ من خمسة: الطهور والوقت و القبلة والركوع والسجود» 1
ـ قال أبو جعفر (عليه السلام): «إذا استقبلت القبلة بوجهك فلا تقلّب وجهك عنالقبلة فتفسد صلاتك، فإنّ الله عزّ و جلّ قال لنبيّه(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فيالفريضة: ﴿فولّ وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولّوا وجوهكم شطره﴾ و اخشع ببصرك و لا ترفعه إلي السماء و ليكن حذا وجهك في موضع سجودك» 2
اشاره: اختلال به اجزا و شرايط نماز، چنانچه ناشي از سهو، غفلت، جهل به موضوع يا جهل قصوري به حكم بوده، موجب اعاده نماز نيست، مگر در پنج چيز، كه عبارت است از طهارت، وقت، قبله، ركوع و سجود، بنابراين، اهميت قبله چنان است كه همچون ديگر مواردِ استثنا شده، عدم رعايت شرايط آن سبب وجوب اعاده نماز است. البته براي موارد استثنايي اموري نيز استثنا شده است؛ يعني خود اين پنج مستثنا مجدداً براي امور ديگر مستثنيمنه قرار گرفته است، به طوري كه در برخي مواردِ اختلال، اعاده يا قضا لازم نيست.
2. مراد از «اِقامه وجه»
عن أبيبصير، عن أبيعبدالله(عليه السلام)، قال: سألته عن قول اللهعزّوجلّ: ﴿فأقم وجهك للدين حنيفاً) 3 قال: ﴿أمره أن يقيم وجهه للقبلة، ليس فيه شيء
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 312.
^ 2 – ـ الكافي، ج 3، ص 300 ـ 301.
^ 3 – ـ سورهٴ روم، آيهٴ 30.
403
منعبادة الأوثان، خالصاً مخلصاً) 1
ـ عن أبيعبدالله(عليه السلام) في قول اللهعزّوجلّ: ﴿فأَقم وجهك للدّين حنيفاً) 2 قال: ﴿تقيم في الصلاة ولاتلتفت يميناً وشمالاً) 3
ـ عن أبيبصير، عن أبيعبدالله(عليه السلام) قال: سألته عن قول اللهعزّوجلّ: ﴿وأقيموا وجوهكم عند كلّ مسجدٍ) 4 قال: ﴿هذه القبلة أيضاً) 5
ـ عن أبيعبدالله(عليه السلام) في قوله تعالي: ﴿أقيموا وجوهكم عند كلّ مسجد) 6 قال: ﴿مساجد محدثة فأمروا أن يقيموا وجوههم شطر المسجدالحرام) 7
اشاره: تعبيرهاي ديني گاهي به صورت دعوت به حضور در مسجد است كه مكان خاص براي اقامه نماز است و زماني به صورت امر به استقبال قبله در محل نماز است؛ يعني در هر جا نماز اقامه ميكنيد به سَمْت قبله رو كنيد. اين معنا مطابق با ذيل آيه مورد بحث است.
3. عظمت كعبه
قال النبيص: ﴿لن يعمل ابنآدم عملاً أعظم عند اللهعزّوجلّ من رجل قتل نبياً أو هدم الكعبة التي جعلها اللهعزّوجلّ قبلة لعباده، أو أفرغ ماءه في إمرأة حراماً) 8
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 296.
^ 2 – ـ سورهٴ روم، آيهٴ 30.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 297.
^ 4 – ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 29.
^ 5 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 296.
^ 6 – ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 29.
^ 7 – ـ وسائل الشيعه، ج 2، ص 296.
^ 8 – ـ همان، ص 299.
404
ـ قال الصادق(عليه السلام): ﴿إنّ للهعزّوجلّ حرمات ثلاثاً ليس مثلهنّ شيء: كتابه وهو حكمته ونوره، وبيته الذي جعله قبلةً للناس لايقبل من أحد توجهاً إليغيره، وعترة نبيّكمص) 1
ـ قال أبوعبدالله(عليه السلام)، وقد أنكر عليه الطواف بالكعبة: ﴿وهذا بيت استعبد الله به خلقه ليختبر طاعتهم في إتيانه، فحثّهم علي تعظيمه وزيارته وجعله محلّ أنبيائه وقبلة للمصلّين إليه) 2
اشاره: الف. تعبيرهايي همچون «جَعَلَه… قبلةً للمصلين إليه» (قبله همه نمازگزاران)، مؤيد اين نكته است كه «قبله، كعبه است، نه مسجد حرام و مكه و حرم، چنانكه توضيح آن در بحث تفسيري گذشت، بنابراين، عنواني هم كه شيخحرّعاملي براي اين باب از كتاب شريف وسائلالشيعه برگزيده، يعني ﴿باب أنّ القبلة هي الكعبة مع القرب وجهتها مع البُعد» 3 ناصواب است، زيرا قبله همان بُعدي است كه كعبه در آن واقع است و از اعماق زمين تا اوج آسمان امتداد دارد 4. قبله ساكنان مناطق دور نيز كعبه است، نه امري ديگر مانند جهت آن. البته صدق عرفي استقبال براي آنان بيشتر بوده، يعني استقبالْ وسيع است، نه قبله.
ب. اگرچه ظاهر روايت دوم، به لحاظ منحصر كردن حرمتهاي الهي در قرآن و عترت و بيت الله الحرام و تأكيد بر بيمانندي اين سه، از تقييد اِبا دارد؛ ليكن اين گونه روايات، قابل تقييد به احاديثي است كه در آنها حرمتهاي افزون
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 300.
^ 2 – ـ همان، ص 298 ـ 299.
^ 3 – ـ همان، ص 297.
^ 4 – ـ همان، ص 339.
405
بر آن سه ذكر شده است.
ج. مراد از منكراني كه به امام صادق(عليه السلام) درباره طواف بر گرد كعبه اعتراض ميكردند، زنادقه و ملحدان دوران خلافت عباسيان هستند.
4. ارائه الهي حدود كعبه به آدم(عليه السلام)
قال أبوعبدالله(عليه السلام): «إنّ الله بعث جبرئيل إلي آدم فانطلق به إلي مكان البيت وأنزل عليه غمامة فأظلت مكان البيت، فقال: يا آدم! خطّ برجلك حيث أظلّت هذه الغمامة فإنّه سيخرج لك بيت من مهاة يكون قبلتك وقبلة عقبك منبعدك» 1
اشاره: اين روايت و نظاير آن به سابقه ديني و اعتقادي كعبه اشاره دارد؛ به اين بيان كه كعبه از زمان حضرت آدم(عليه السلام) مشخص بود، ازاينرو خداي سبحان در فرمان به حضرت ابراهيم(عليه السلام) براي ساختن كعبه چنين فرمود: مكان خانه را براي ابراهيم آشكار كرديم:﴿وإذ بوّأْنا لإبرهيم مكان البيت) 2 همچنين حضرت ابراهيم(عليه السلام) هنگامي كه همسر و فرزند خردسال خود، اسماعيل(عليه السلام) را در سرزمين مكه اسكان داد، به خداوند عرض كرد: ﴿ربّنا إنّي أسكنت منذرّيّتي بوادٍ غير ذيزرعٍ عند بيتك المحرّم) 3 و هنگام وداع، در پاسخ همسر نگران خود كه عرض كرد: ما را به كه ميسپاري؟ فرمود: به پروردگار اين بنا: «إلي ربّ هذه البنية» 4 اين در حالي است كه هنوز خانهاي به دست آن
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 299.
^ 2 – ـ سورهٴ حجّ، آيهٴ 26.
^ 3 – ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 37.
^ 4 – ـ بحارالأنوار، ج 12، ص 116.
406
حضرت ساخته نشده بود. سالها بعد؛ آنگاه كه اسماعيل(عليه السلام) بزرگ شد، خداي سبحان فرمان داد تا كعبه را بنا كنند. بنابراين، هندسه بنا، يعني مكان و حدود كعبه، از قبل مشخص بود و سابقه داشت.
5. دعاي حالي يا مقالي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم)براي تغيير قبله
عن أبي بصير، عن أبيعبدالله(عليه السلام) قال: سألته عن قول اللهعزّوجلّ: ﴿وماجعلنا القبلة التي كنت عليها إلاّ لنعلم من يتّبع الرسول ممّن ينقلب عليعقبيه) 1 أمره به؟ قال: «نعم إنّ رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كان يقلّب وجهه في السماء فعلم اللهعزّوجلّ ما في نفسه، فقال: ﴿قد نري تقلّب وجهك في السماء فلنولّينّك قبلة ترضها) 2
اشاره: الف. رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يا منتظر وعده پيشين خداوند بوده و دعاي حال داشته، يا دعاي زباني ميكرده و منتظر وحي بوده است. به هر تقدير، چون آن حضرت مصداق بارز عبد صالحي است كه بدون اذن قبلي كاري نميكند: ﴿لايسبقونه بالقول وهم بأمره يعملون) 3 تمام حال و مقال وي مسبوق به اذن يا رضاي خداي سبحان بوده است.
ب. هرچند وحي در قلب مبارك رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نازل ميشود: ﴿نزل به الروح الأمين ٭ علي قلبك لتكون من المنذرين) 4 ليكن تمثّل فرشته همراه با تمثّل زمان و زمين است؛ يعني موجود مجرد تام عقلي فقط در زمان معين، در مكان
^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 143.
^ 2 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 296.
^ 3 – ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 27.
^ 4 – ـ سورهٴ شعراء، آيات 193 ـ 194.
407
معلوم و از جهتي معين متمثّل ميشود و اين تمثّل جهتدار نه با تجرد عقلي منافات دارد و نه مستلزم مادّي بودن آن است.
6. قبله و نحوه استقبال پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم)پيش از هجرت
عن الحلبيّ، عن أبيعبدالله(عليه السلام) قال: سألته هل كان رسولالله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يصلّي إلي البيتالمقدس؟ قال: «نعم». فقلت: فكان يجعل الكعبة خلف ظهره؟ فقال: «أمّ إذا كان بمكة فلا وأمّ إذا هاجر إلي المدينة فنعم حتّيحوّل إلي الكعبة» 1
ـ روي أنّ النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كان يصلّي مقابل الحجر الأسود و يستقبل الكعبة و يستقبل البيت المقدس … 2.
ـ بالإسناد إلي أبي محمّد العسكري(عليه السلام) قال: «لمّا كان رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بمكّة أمره الله تعالي أن يتوجّه نحو البيت المقدس في صلاته و يجعل الكعبة بينه و بينها إذا أمكن و إذا لم يتمكّن استقبل البيت المقدس كيف كان» 3
اشاره: كعبه قبل از هجرت قبله شرعي نبود و توجّه به آن گرچه مصداق استقبال لُغَوي بود، استقبال فقهي و مصطلح شرعي نبود تا توجّه به آن و توجه به بيت مقدس از قبيل توجه به دو قبله در آنِ واحد و نماز به طرف دو قبله در حال فارد باشد، بلكه استقبال آن تكريم و ادب معقول و مقبول بوده است. برخي از مفسّران كه از مصادر اهل بيت عصمت(عليهم السلام) بيبهره يا كمبهرهاند از وجود چنين حديثي اظهار بياطلاعي كردهاند 4.
^ 1 – ـ الكافي، ج 3، ص 286.
^ 2 – ـ بحارالأنوار، ج 92، ص 218.
^ 3 – ـ همان، ج 81، ص 59.
^ 4 – ـ تفسير التحرير والتنوير، ج 1، ص 12.
408
برخي برآناند كه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) پيش از هجرت هيچگاه روبه بيتمقدس نماز نگزارد؛ توجه آن حضرت به بيتمقدس، تنها در مقطع زماني هجرت به مدينه تا نزول فرمان تغيير قبله بوده است. براساس اين نقل، قبله، نخست كعبه بود، آنگاه به بيتمقدس و سپس مجدداً به كعبه تغيير يافت 1. اين سخن ممكن است ناظر به وقوع دو نسخ در مسئله قبله باشد: يكي در مرحله نخست كه قبله كعبه بود، دوم، هنگام تغيير قبله از بيتمقدس به سوي كعبه.
همانگونه كه استاد علامه شعراني(قدّس سرّه) در يكي از تعليقات خود بر كتاب وافي، در ردّ اين سخن يادآور شدهاند، روايات و همچنين اقوال فراواني در اين باره هست كه پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) پيش از هجرت در مكه به سوي بيتمقدس نماز ميگزاردند. نظر ديگر اين است كه كعبه و بيتمقدس، هر دو در آن مقطع قبله مسلمانان بود.
استاد علامه شعراني(قدّس سرّه) در اين باره ميفرمايند: قبله رسمي مسلمانان در مقطع يادشده، بيتمقدس بود و روكردن رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به كعبه تشريفاً و تأدّباً بود وگرنه بعضي از نمازهاي آن حضرت در آن زمان به سوي كعبه نبود، زيرا سفر آن حضرت به طائف در همان زمان بوده و چون طائف در شرق مكه واقع است ممكن نيست كسي در طائف درآنِ واحد، هم به سوي بيتمقدس و هم به طرف كعبه روكند، چنانكه در سالهايي كه در شعب ابيطالب محصور بودند، همچنين براي مسلماناني كه به حبشه مهاجرت كرده بودند، اين كار ممكن نبود. اين امر تنها براي كساني ميسور بود كه در قسمت جنوب مكه و كعبه، نه شرق و غرب و شمال آن، نماز ميخواندند.
^ 1 – ـ الجامع لاحكام القرآن، مج 1، ج 2، ص 140 ـ 141؛ نيز ر.ك: التبيان، ج2 ، ص 17.
409
توهم اينكه هم كعبه و هم بيتمقدس قبله بود و توجه به هر دو واجب بود، مستلزم اين فرض ناصواب است كه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در سفر به طائف و سالهاي حصر در شعب ابيطالب، همچنين مسلمانان مهاجر به حبشه، نماز را معاذ الله ترك كرده باشند يا به غير قبله خوانده باشند يا بين مختار و مضطر و نيز سفر و حضر فرق باشد.
حاصل اينكه، بايد پذيرفت كه قبله مسلمانان تا پيش از تغيير قبله، هيچگاه كعبه نبوده است، زيرا به يقين بيتمقدس قبله بود و اگر استقبال به كعبه هم مانند بيتمقدس واجب ميبود، هرگز رويكردن به هر دو جهت در سفرهاي يادشده و نيز در بخشهاي شرقي، غربي و شمالي مكه ممكن نبود.
7. تاريخ تغيير قبله
عن معاويةبن عمّار، عن أبيعبدالله(عليه السلام) قال: قلت له: متي صرف رسولالله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) إلي الكعبة؟ قال: «بعد رجوعه من بدر» 1
ـ عن معاويةبن عمّار، قال: قلت لأبيعبدالله(عليه السلام): متي صرف رسولالله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) إلي الكعبة؟ قال: «بعد رجوعه من بدر، وكان يصلّي في المدينة إلي بيتالمقدس سبعةعشرشهراً ثمّ أعيد إلي الكعبة» 2
ـ عن جعفر بن محمد عن أبيه: «أنّ رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) استقبل بيتالمقدس تسعة(سبعة)عشرشهراً ثمّ صرف إلي الكعبة وهو في العصر» 3
ـ محمد بن محمد بن النعمان المفيد في مسارّ الشيعه قال: في النصف
^ 1 – ـ وسائل الشيعه،ج 4، ص 297.
^ 2 – ـ همان، ص 298.
^ 3 – ـ همان، ص 303.
410
منرجب سنةاثنتين من الهجرة حوّلت القبلة من البيتالمقدس إلي الكعبة وكان الناس في صلاة العصر فتحوّلوا فيها إلي البيتالحرام 1.
اشاره: الف. جنگ بدر در ماه مبارك رمضان سال دوم هجرت واقع شد، اگر مراد از «بعد رجوعه من بدر» بعد از ماه مبارك رمضان باشد، اين زمان بيش از نوزدهماه پس از هجرت خواهد بود، بنابراين، ممكن است اشتباه در خواندن «سبعة» به جاي «تسعة»، سبب اختلاف نسخ و در نتيجه اختلاف روايات شده باشد. البته تصريح شيخمفيدِ به نيمهماهرجب سالدومهجرت، در كنار تأكيد روايت بر «بعد رجوعه من بدر»، با احتمال يادشده ناسازگار مينمايد.
ب. حالت ياد شده، در نماز ظهر رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و سپس در نماز عصر براي نمازگزاران مسجد ديگر پديد آمد.
تذكّر: لازم است توجه شود كه عنوان اعاده: «اُعيد إلي الكعبة»، دليل قبله بودن كعبه قبل از بيت مقدس نيست، زيرا عنوان ياد شده در اين مورد به معناي تحويل و صَرْف است، مگر به لحاظ اولين قبله بودن كعبه براي انبياي گذشته.
8. چگونگي تغيير قبله در نماز
عن أميرالمؤمنين(عليه السلام): «أنّ رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كان في أوّل مبعثه يصلّي إليبيتالمقدس جميع أيام مقامه بمكة وبعد هجرته إلي المدينة بأشهر فعيّرته اليهود وقالوا: إنّك تابع لقبلتنا. فأحزنه ذلك فأنزل اللهعزّوجلّ، وهو يقلّب وجهه في السماء وينتظر الأمر: ﴿قد نري تقلّب وجهك في السماء فلنولّينّك قبلة ترضها فولّ وجهك شطر المسجدالحرام وحيث ما كنتم فولّوا وجوهكم شطره) 2
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 302.
^ 2 – ـ همان، ص 301.
411
ـ عن أبيبصير عن أحدهما(عليهما السلام) في حديث قال: قلت له: إنّ الله أمره أن يصلّي إلي بيتالمقدس؟ قال: «نعم، ألا تَري أنّ الله يقول: ﴿وما جعلنا القبلة التي كنت عليها إلاّ لنعلم من يتّبع الرسول﴾ الآية 1. ثمّ قال: «إنّ بنيعبد الأشهل أتوهم وهم في الصلاة قد صلّوا ركعتين إلي بيتالمقدس، فقيل لهم إنّ نبيكم صرف إلي الكعبة فتحوّل النساء مكان الرجال و الرّجال مكان النساء وجعلوا الركعتين الباقيتين إلي الكعبة فصلّوا صلاة واحدة إلي قبلتين، فلذلك سمّي مسجدهم مسجد القبلتين» 2
ـ علي بن إبراهيم بإسناده عن الصادق(عليه السلام) قال: «تحوّلت القبلة إلي الكعبة بعد ما صلّي النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم)بمكّة ثلاث عشرة سنة إلي بيت المقدس و بعد مهاجرته إلي المدينة صلّي إلي بيت المقدس سبعة أشهر» 3 قال: ﴿ثمّ وجّهه الله إليالكعبة و ذلك أنّ اليهود كانوا يعيّرون رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و يقولون له أنت تابع لنا تصلّي إلي قبلتنا فاغتمّ رسولالله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) من ذلك غمّاً شديداً و خرج في جوف الليل ينظر إلي آفاق السّماء ينتظر من الله تعالي في ذلك أمراً فلمّا أصبح و حضر وقت صلاة الظهر كان في مسجد بني سالم قد صلّي من الظهر ركعتين فنزل عليه جبرائيل(عليه السلام) فأخذ بعضديه و حوّله إلي الكعبة، و أنزل عليه: ﴿قد نري تَقلُّب وجهك في السّماء فلنولّينّك قبلةً ترضها فولّ وجهك شطر المسجدِ الحرامِ﴾ و
^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 143.
^ 2 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 297 ـ 298.
^ 3 – ـ فاصلهٴ زماني ميان هجرت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) تا نزول حكم تحويل قبله از بيت مقدس به كعبه، نُه، ده، سيزده، شانزده، هفده(مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 413) و هجده ماه(بحارالأنوار، ج 19، ص 193) نيز گزارش شده است؛ همچنين روز و ماه آن را برخي سهشنبه نيمهٴ ماه شعبان، و بعضي دوشنبه نيمهٴ ماه رجب گزارش كردهاند (بحارالأنوار، ج 19، ص 193).
412
كان صلّي ركعتين إلي بيت المقدس و ركعتين إلي الكعبة، فقالت اليهود و السفهاء: ﴿ما ولّهم عن قبلتهم الّتي كانوا عليها) 1
ـ صلّي رسولالله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) إلي بيتالمقدس بعد النبوّة ثلاثةعشرسنة بمكة وتسعةعشرشهراً بالمدينة، ثمّ عيّرته اليهود فقالوا له: إنّك تابع لقبلتنا. فاغتمّ لذلك غمّاً شديداً، فلمّا كان في بعض الليل خرج(عليه السلام) يقلّب وجهه في آفاق السماء، فلمّا أصبح صلّي الغداة، فلمّا صلّي من الظهر ركعتين جاء جبرئيل(عليه السلام) فقال له: ﴿قد نري تقلّب وجهك في السماء فلنولّينّك قبلة ترضها فولّ وجهك شطر المسجدالحرام…﴾ ثمّ أخذ بيد النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فحوّل وجهه إليالكعبة وحوّل من خلفه وجوههم حتّي قام الرجال مقام النساء والنساء مقام الرجال. فكان أوّل صلاته إلي بيتالمقدس وآخرها إلي الكعبة وبلغ الخبر مسجداً بالمدينة وقد صلّي أهله من العصر ركعتين، فحوّلوا نحو الكعبة(القبلة) وكان أوّل صلاتهم إلي بيتالمقدس وآخرها إلي الكعبة، فسمّي ذلك المسجد مسجدالقبلتين … 2.
ـ عن عليبن موسي، عن أبيه، عن آبائه، عن علي(عليهم السلام) قال: «لمّا صرفت القبلة أتي رجل قوماً في الصلاة، فقال: إنّ القبلة قد صرفت وتحوّلوا وهم ركوع» 3
ـ عن العسكري(عليه السلام) في احتجاج النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) علي المشركين، قال: ﴿إنّا عباد
^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 142.
^ 2 – ـ مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 413. در فتسير القمي (ج 1، ص 63) متن مذكور با تقديم و تأخير و تفاوت در 1پارهاي الفاظ و عبارات و بدون استناد به معصوم(عليه السلام) آمده است.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 301.
^ 4 – ـ همان، ص 302.
413
الله مخلوقون مربوبون نأتمر له فيما أمرنا وننزجر له عمّا زجرنا ـ إلي أن قال: ـ فلمّا أمرنا أن نعبده بالتوجه إلي الكعبة أطعناه، ثمّ أمرنا بعبادته بالتوجه نحوها فيسائر البلدان التي تكون بها فأطعناه، فلم نخرج في شيء من ذلك من اتباع أمره» 1
اشاره: الف. بيتمقدس در شمالغربي مدينه، و مكه در جنوب آن واقع است، بنابراين، رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كه هنگام تغيير قبله در حال گزاردن نماز به جماعت بود، با توجه و استقبال به كعبه روبه مأمومين كرده، در جلو قرار گرفت. آنگاه مردان كه در اين حال پشتسر زنان واقع ميشدند در جاي زنان و پشتسر پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) قرار گرفته، زنان به جاي آنان رفتند و بدينگونه همه روبه كعبه كردند.
استاد علامه شعراني(قدّس سرّه) در يكي از تعليقات خود بر كتاب وافي اين نكته را يادآور شدهاند كه ممكن است معناي جابهجايي مردان و زنان اين باشد كه پس از توجه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) از بيت مقدس به سوي كعبه، صف زنان كه در پشتسر مردان بود قهراً در جلو قرار گرفت و مردان كه در صف جلو بودند در پشتسر قرار گرفتند، بنابراين، مراد از جابهجايي زنان و مردان اين است كه مردها در جاي معمول زنان و زنان در جاي مردان ايستادند، نه اينكه مردان به جاي قبلي زنان منتقل شده و زنان به جاي مردان رفته باشند تا اينكه در پاسخ از اشكال مبطل بودن اين جابهجايي و پيمودن اينگونه فاصلهها گفته شود: حركت در حال ضرورت، نماز را باطل نميكند.
اين وجه از آن رو محتمل است كه شرطيت تقدم مرد بر زن در صحت نماز، نزد همه فقيهان پذيرفته نيست؛ برخي از آنان اين تقدم را واجب ندانسته،
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 302.
414
حدّاكثر قائل به كراهت تقدم زن بر مرد هستند.
شايان ذكر است كه در روايات ياد شده اشارهاي به جابهجا شدن رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نشده است. در آنها فقط از روگرداندن و توجه آن حضرت از بيتمقدس به سوي كعبه سخن بهميان آمده است، بر اين اساس، اولاً پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) با روكردن به سمت كعبه رودرروي مأمومين قرار گرفته است. ثانياً با توجه آنان به طرف كعبه، حضرت كه امام جماعت بود مُؤخّر شده، مگر با جابهجايي كامل و قرار گرفتن آنها پشت سر رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كه در اين صورت از سوي مأمومانْ دو جابهجايي انجام پذيرفته: يكي نسبت به امام و ديگري نسبت به يكديگر؛ يعني تقدم مردان بر زنان (بنابر لزوم). البته اگر رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) جابهجا ميشد نيازي به جابهجايي مأمومان نسبت به امام نبود. بنابر اين احتمال، مجالي براي بحث از تقدم و تأخر نميماند.
ب. از آنجا كه تحول و توجه نمازگزار از سَمتي به سمت ديگر در نماز مستلزم جابهجايي و حركت است، ميتوان گفت همان خدايي كه فرمان استقرار و طمأنينه در حال نماز را داده، با دستور تغيير قبله، به جواز حركت در اين حال حكم كرده است، چنانكه موارد ديگري نيز از حكم كلي عدم جواز حركت در حال نماز استثنا شده است؛ مانند اينكه كسي قصد اقتدا به امامي را دارد كه در ركوع است و بين او وصف مأمومان آنقدر فاصله است كه اگر وي بخواهد اتصال را حفظ كند ممكن است امام سر از ركوع بردارد. اين شخص از همان فاصله دور اقتدا كرده و به ركوع ميرود و در حال ركوع با حركت به سوي مأمومان، خود را به صف جماعت رسانده و با آنان همراه ميشود. نمازهاي نافله را نيز بدين لحاظ كه گزاردن آنها در حال حركت جايز است ميتوان از موارد جواز حركت در حال نماز برشمرد.
415
ج. رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) با چشم باطن كعبه را ديد و چون اينگونه شهودْ معصومانه است و خطا ندارد و حجت شرعي است، قبله براي آن حضرت مسلّم شد و به آن سو روكرد. با اين حجت، ديگران نيز به تبعيت از آن حضرت، به كعبه روكردند.
د. همانگونه كه در روايات اهل بيت عصمت(عليهم السلام) نيز آمده بود، روز نزول فرمان تغيير قبله، مسلمانان نماز صبح را به طرف بيتمقدس به جا آوردند و همراهان رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در نماز جماعت، دوركعت از نماز ظهر و همه نماز عصر، و ديگران كه در مسجد ديگر نماز ميگزاردند، دوركعت دوم از نماز عصر را به سمت كعبه بهجا آوردند. اين نقل را برخي روايات نيز كه در آن، عبارت ﴿ءَامِنوا بالَّذي أُنزل علي الذين ءَامنوا وجه النهار واكفروا ءَاخِرهُ) 1 سخن يهوديان و ناظر به مسئله تغيير قبله دانسته شده تأييد ميكند، با اين بيان كه يهوديان ميگفتند: شما به آنچه پيامبر در اول روز به آن عمل كرده، يعني روكردن به سوي بيتمقدس، ايمان بياوريد و به آنچه در آخر روز به آن روكرد، يعني كعبه، كفر بورزيد 2. البته برخي مفسران برآناند كه آيه يادشده ربطي به تغيير قبله و موضع يهوديان در برابر آن ندارد. اين آيه بيانگر توطئهاي
^ 1 – ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 73.
^ 2 – ـ در تفسير القمي، ذيل آيهٴ ياد شده چنين آمده است: قال: «نزلت في قوم من اليهود قالوا آمنّا بالّذي جاء به محمّد بالغداة وكفرنا به بالعشي». و في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر(عليه السلام): «أنّ رسول الله صلّي الله عليه و آله لما قدم المدينة و هو يصلّي نحو بيت المقدس أعجب اليهود من ذلك، فلمّا صرفه الله عن بيت المقدس إلي بيت الحرام وجدت [أي حزنت]، و كان صرف القبلة صلاة الظهر، فقالوا: صلّي محمّد الغداة واستقبل قبلتنا فآمنوا بالّذي أنزل علي محمّد وجه النّهار واكفروا آخره، يعون القبلة حين استقبل رسول الله صلّي الله عليه وآل المسجد الحرام، لعلّهم يرجعون إلي قبلتنا» (ج1، ص 105).
416
منافقانه از سوي مشركان است، بدينگونه كه صبح هنگام همراه مسلمانان نزد پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) آمده و ايمان بياورند و هنگام عصر بازگردند و كافر شوند و بگويند: ما دين و عقايد مسلمانان را بررسي كرديم و چون آن را ارزشمند نيافتيم برگشتيم. هدف مشركان از اين كار مردّد ساختن برخي از مسلمانان در درستي باورهايشان بود: ﴿… لعلّهم يرجعون) 1
تذكّر: آلوسي بعد از بيان اينكه «سرّ عدم ذكر نماز در آيه تغيير قبله همانا اين است كه مطلوب فقط حكم نماز بود و از اينرو نيازي به ذكر آن نبود» گفته است: بعضي گفتند كه چون آيه در حال نماز نازل شد تلبّس به نماز سبب بينيازي از ذكر آن شد و صاحب اين قول به آنچه قاضي به تَبَع ديگري ذكر كرد استدلال نمود و آن اينكه پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم)… در مسجد بنيسلمه دو ركعت از نماز ظهر را به جا آورد و در اين حال به طرف ميزاب كعبه روكرد و مردان و زنان صفوف خود را جابهجا كردند و اين مسجد به مسجد القبلتين ناميده شد. آنگاه در ردّ قول مزبور گفته: همانطور كه سيوطي گفته اين مطلب تحريف حديث است، زيرا در قضيه بنيسلمه پيامبر امام جماعت نبود و آن حضرت نبود كه در حال نماز بنيسلمه به طرف كعبه متحول شده است… بلكه بعد از نزول آيه مزبور شخصي بر بنيسلمه عبور كرد و آنها را در حال نماز جماعت (صبح) ديد كه به طرف بيت مقدس نماز ميگزارند، گفت قبله به كعبه برگشت. آنها در حال ركوع نماز فجر به طرف كعبه برگشتند … 2. البته روايات ياد شده از طريق اهل بيت عصمت(عليهم السلام) در اين زمينه كافي است و به مقدار لازم بازگو شد.
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 773 ـ 774.
^ 2 – ـ روح المعاني، ج 2، ص 9؛ با اندك تحرير.
417
هـ . در اولين روايت از اين مجموعه، مبناي قبله قرار دادن بيتمقدس، فرمان خداوند دانسته شده و در اين باره به قرآن كريم استشهاد شده است. بايد توجه داشت كه آنچه در اين روايت آمده به معناي قرآني بودن فرمان ياد شده نيست تا براي اثبات وقوع نسخ در قرآن به آن استشهاد شود، بلكه همانگونه كه توضيح آن گذشت مبناي اين حكم، سنت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بوده، كه سنت نيز خود بر وحي الهي استوار است.
و. نماز گزاردن به سوي دو قبله، از جمله اموري است كه اميرمؤمنان(عليه السلام) در برابر ناكثين و مارقين و قاسطين به آن افتخار كرده است: «أنا صاحب القبلتين» 1 البته اين بيان در برابر آن گروه از اصحاب سقيفه كه به ظاهر روبه هر دو قبله نماز گزارده بودند ممكن نبود. در احتجاجهاي امام مجتبي(عليه السلام) با معاويه نيز نماز گزاردن به سوي دو قبله در شمار فضايل اميرمؤمنان(عليه السلام) بيان شده است. آن حضرت در همين احتجاج به معاويه فرمود: «وأنت يا معاوية بالأولي كافر وبالأخري ناكث» 2
9. وجه همانندي امام معصوم با كعبه
عن أبيالحسن موسي، عن أبيه(عليهما السلام) أنّ رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) قال لعلي(عليه السلام): «إنّما مثلك في الاُمّة مثل الكعبة التي نصبها الله علماً وإنّما تؤتي من كل فجّ عميق ونأي سحيق، ولاتأتي» 3
اشاره: الف. همانگونه كه كعبه، مأتي است، نه آتي، و هرگز نزد كسي
^ 1 – ـ بحارالأنوار، ج 25، ص 33.
^ 2 – ـ همان، ج 44، ص 74.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 302.
418
نميآيد، بلكه بايد به حضور آن رفت، حضرت اميرمؤمنان(عليه السلام) نيز مانند كعبه نشانهاي است كه از هر گوشه دنيا بايد در محضر وي حضور يافت و آن حضرت به حضور كسي نخواهد رفت.
ب. همانطور كه توجه به كعبه نمادي از احضار معقول در اقليم مثال است توجه به انسان كامل معصوم(عليه السلام) كه در برخي از دعاهاي افتتاح نماز وارد شد از اين قبيل است وگرنه بر اساس توحيد هيچ چيزي و هيچ شخصي غير از خداي سبحان مورد توجّه اصيل نيست.
٭ ٭ ٭
419
بازدیدها: 613