تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد یازدهم، سوره بقره، آیه۲۲۲

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد یازدهم، سوره بقره، آیه۲۲۲

از تو درباره عادت ماهانه زنان می‌پرسند؛ بگو که حیض، رنجی بدنی و روحی برای زن و به تبع برای شوهر اوست، چون زن در آن وضعیت آمادگی آمیزش را ندارد، پس از آنان کناره‌گیری کنید و با آنها همبستر نشوید.

ویَسَ‏لونَکَ عَنِ المَحیضِ قُل هُوَ اَذی فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِی المَحیضِ ولاتَقرَبوهُنَّ حَتّی یَطهُرنَ فَاِذا تَطَهَّرنَ فَأتوهُنَّ مِن حَیثُ اَمَرَکُمُ اللهُ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّبینَ ویُحِبُّ المُتَطَهِّرین (۲۲۲)

گزیده تفسیر
از تو درباره عادت ماهانه زنان می‌پرسند؛ بگو که حیض، رنجی بدنی و روحی برای زن و به تبع برای شوهر اوست، چون زن در آن وضعیت آمادگی آمیزش را ندارد، پس از آنان کناره‌گیری کنید و با آنها همبستر نشوید.
ترک همبستری در ایام حیض، آن‌چنان اهمیت دارد که با وجود کفایت امر به کناره‌گیری، با نهی از نزدیکی با زنان بر آن تأکید شده است و عقوبت آن، چنان سنگین است که افزون بر حرمت تکلیفی، حکم وضعی کفاره و حکم حکومتی تعزیر نیز دارد.
﴿فَاِذا تَطَهَّرن﴾ قرینه متصل است که پایان زمان حرمت مباشرت و آغاز جواز همبستری، حصول طهارت است نه صرف قطع خون حیض؛ اما اینکه کدام یک از اسباب طهارت (غَسل، وضو و غُسل) مراد است، از روایات
۱۵۹

به‏دست می‌آید.
﴿فَأتوهُنَّ مِن حَیثُ اَمَرَکُمُ الله﴾ درباره آمیزش در رحم است و «امر»، یا امر تکوینی است یا تشریعی. اگر کسانی در ایام عادت عمل زناشویی انجام دهند و خود را به گناه آلوده کنند،باید با توبه خود را پاک کنند تا محبوب خدا شوند، زیرا خداوند همه توبه‌کنندگان و پاکان را دوست دارد.

تفسیر

مفردات
المحیض: این واژه مصدر میمی از «حیض» به معنای فَیَضان و سَیَلان آرام از درون چیزی است (تراوش)؛ مانند روان شدن آرام شیره از درخت یا خون از رحم زن ۱٫ به خونی که هر ماه در روزهای مشخصی از رحم زن خارج می‌شود نیز حیض گویند ۲٫ حیض و حوض، جامعی دارند و تبدیل واو و یاء به یکدیگر رواست ۳ دو حالت در حوض از لحاظ ورود آب و برون‌رفت آن مطرح است که مشابه این دو جهت را در دستگاه رحم می‌توان تصور کرد.
کلمه «محیض» همان‏طور که به معنای مصدر است، به معنای موضع حیض و وقت آن نیز آمده است ۴٫ حائض، وصف خاص زن است و علامت تأنیث نمی‌پذیرد.
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۲، ص۳۶۰، «ح ی ض».
^ ۲ – ـ المعجم الوسیط، ص۲۱۲، «ح ی ض».
^ ۳ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۶۳٫
^ ۴ – ـ مفردات، ص۲۶۵، «ح ی ض»؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۶۰۶، «ح ی ض».
۱۶۰

أذی: «اذی» هر چیز ناخوشایند و ناگوار است ۱٫
فاعتزلوا: «عزل»، کنار زدن ۲ و اعتزال، کناره‌گیری عملی با بدن یا برائت با قلب است ۳ و در آیه ترک آمیزش جنسی مراد است ۴٫
یَطهُرن: «طهارت» در برابر نجاست و قذارت، مطلق پاکیزگی مادی و معنوی است ۵٫ «یَطهُرن»، پاکیزگی از خون حیض و قطع آن است ۶ و «تَطَهَّرن» از باب «تفعّل»، شستن بدن و محل خون یا غسل کردن است ۷٫
تذکّر: سؤالهای شش‌گانه اخیر درباره انفاق، ماه حرام، خمر و میسر، مجدداً از انفاق، مخالطه با یتیم و اموال او و محیض بود که سه سؤال اول بدون حرف عطف آمده است و سه سؤال اخیر با حرف عطف؛ شاید آن سؤالهای سه‌گانه قبلی متفرق بوده‌اند و این سؤالهای سه‌گانه بعدی مجتمع، چنان‌که برخی احتمال داده‌اند ۸٫

تناسب آیات
مسلمانان در ایّام حیض زنان، مطابق دوران جاهلیت با آنها رفتار می‌کردند و منتظر بیان حکم آمیزش جنسی در ایام عادت ماهانه زنان، از جانب پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بودند. به مناسبت بحث نکاح در آیه پیشین، در این آیه گوشزد می‌کند که رفتار
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۱، ص۵۳، «ا ذ ی».
^ ۲ – ـ المصباح، ص۴۰۷، «ع ز ل».
^ ۳ – ـ مفردات، ص۵۶۴ ـ ۵۶۵، «ع ز ل».
^ ۴ – ـ المیزان، ج۲، ص۲۰۸٫
^ ۵ – ـ التحقیق، ج۷، ص۱۲۸، «ط ه ر».
^ ۶ – ـ المیزان، ج۲، ص۲۱۰٫
^ ۷ – ـ همان.
^ ۸ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۶۶ ـ ۲۶۷؛ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۶۲ ـ ۶۳٫
۱۶۱

اهل کتاب با زنان حائض همراه با افراط و تفریط است و حد اعتدال این است که تنها از آمیزش با آنان بپرهیزند و سایر معاشرتها و استمتاعات جایز است.
٭ ٭ ٭

افراط و تفریط اهل کتاب
در این آیه از عادت ماهانه زنان سؤال شده است که حکم آنان در این زمان چیست، زیرا یهودیان در این باره دچار افراط شدند و به کلی در ایّام عادتِ زنان از مباشرت و معاشرت با آنان خودداری می‌کردند و آنها را نجس می‌دانستند؛ ولی مسیحیان برای مباشرت با زنان میان حالت پاکی و حیض تفاوتی نمی‌گذاشتند.
مشرکان حجاز نیز دو گروه بودند: عدّه‌ای با مسیحیان ارتباط داشتند و از آنها متأثر بودند و گروهی با یهودیان مدینه مرتبط بودند و مانند آنان عمل می‌کردند؛ به طوری که زنان ناگزیر به ترک خانه می‌شدند.
اسلام در برخورد با زنان در ایّام عادت، راه اعتدال را برگزید که مطابق عدل است و تنها مباشرت و آمیزش زناشویی از محلِّ مخصوص را حرام کرد نه مطلق معاشرت یا استمتاع را.

حکمت حرمت مباشرت در ایام حیض
جمله ﴿قُل هُوَ اَذی﴾ بیانگر حکمت تحریم مباشرت با زنان در ایام حیض است. مراد از «أذی»، مطلق رنج است نه مرض یا ضرر، زیرا این واژه در آیه ﴿فَمَن کانَ مِنکُم مَریضًا اَو بِهِ اَذی مِن رَأسِه) ۱ در برابر «مرض» قرار گرفته و
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۶٫
۱۶۲

در آیه ﴿لَن یَضُرّوکُم اِلاّ اَذی) ۱ از «ضرر» استثنا شده است، پس حتماً به معنای ضرر نیست، وگرنه عبارت چنین می‌شد: «لن یضرّوکم إلاّ ضرراً»، بنابراین کلمه «أذی» به معنای مرض و ضرر نیست؛ افزون بر آن در آیاتی مانند ﴿اِنَّ الَّذینَ یُؤذونَ اللهَ ورَسولَه) ۲ «اذی» با معنای «ضرر» انطباق ندارد. «أذی» اعمّ از رنج روحی و بدنی است، زیرا در آیه ﴿لاتُبطِلوا صَدَقتِکُم بِالمَنِّ والاَذی) ۳ در برابر منّت قرار گرفته است که رنج روحی است و در بحث صدقات، کلمه «أذی» مطلق آمده است: ﴿قَولٌ مَعروفٌ ومَغفِرَهٌ خَیرٌ مِن صَدَقَهٍ یَتبَعُها اَذی) ۴ که می‌تواند شامل هر دو قسم از رنج باشد.
خدای سبحان پیش از بیان حکم فقهی یعنی حرمت مباشرت در ایّام حیض، حِکمت طبیعی حکم را می‌گوید تا بستر امتثال آن به خوبی فراهم شود، چنان‏که تعلیل بعد از بیان حکم فقهی نیز در تسهیل امتثال آن مؤثّر است.
حیض، حالتی غیر طبیعی است که برای زن بالاصاله و شوهر او بالتبع اذیّت و رنج‌آور است، زیرا این حالت برای مرد نفرت‌آور و برای زن رنج‌آور و کسالت زاست، چون جهاز رحم او آماده پذیرش شی‏ء زاید نیست و مشغول دفع فضولات است، بنابراین جمله ﴿قُل هُوَ اَذی﴾ بیان حکمت وجوب اعتزال از زنان در ایّام عادت است که در پی آن حکمت، چنین آمده است: ﴿فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِی المَحیض﴾.
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۱۱٫
^ ۲ – ـ سوره احزاب، آیه ۵۷٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۴٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۳٫
۱۶۳

تذکّر: از وجوب اعتزال از زن در حیض و عدم وجوب آن در استحاضه معلوم می‌شود حکمت یاد شده (اذیّت و رنج و زیان) مخصوص خون حیض است و در استحاضه نیست. برای برطرف شدن شبهه تعارض علم و نقل، لازم است پژوهشی تام درباره نفی اذیّت در خون استحاضه صورت پذیرد.

واژه کنایی اعتزال
امر به اعتزال در ﴿فَاعتَزِلُوا النِّساء﴾ به قرینه ﴿فِی المَحیض﴾ که اسم‏مکان یا زمان است و به قرینه عبارت ذیل آیه ﴿فَأتوهُنَّ مِن حَیثُ اَمَرَکُمُ الله﴾، کنایه از ترک آمیزش جنسی از محلّ مخصوص تولید فرزند است و در حقیقت، کناره‌گیری، ترک همان مباشرتی است که در آیه ﴿فَال‏ءنَ بشِروهُنَّ وابتَغوا ما کَتَبَ الله) ۱ جایز شمرده شده است و در برابر «رَفَث» و آمیزشی است که در حال احرام بر محرم و نیز در روزهای ماه رمضان بر روزه‌داران حرام شده است: ﴿اُحِلَّ لَکُم لَیلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِسائِکُم) ۲
«اعتزال»، «مباشرت»، «إتیان» و «رفث»، تعبیرهای کنایی‌اند که قرآن کریم به جای الفاظ صریح برای آمیزش به کار برده است، زیرا بنای قرآن کریم بر مراعات ادب است، چنان‏که بیشتر الفاظی که در محاوره ادیبان برای افعال قبیح به کار می‌رود، کنایی است.
تذکّر: برای معانی بلند، الفاظ گونه‌گونی وجود دارد، زیرا هر لفظی گوشه‌ای از آن معنای بلند را بیان می‌کند؛ همچنین برای معانی قبیح الفاظ فراوانی هست، چون مردم از این‌گونه معانی با کنایه یاد می‌کنند، از این‏رو
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۷٫
^ ۲ – ـ همان.
۱۶۴

زمانی که واژه کنایی به تدریج حکم معنای صریح به خود می‌گیرد، لفظ دیگری را جای آن می‌نشانند، چنان‌که برای فضولات انسانی الفاظی مانند «عَذَره» و «غائط» به کار می‌روند که عذره به معنای جلوی حیاط خانه است که در گذشته مکان دفع فضولات انسانی در آنجا ساخته می‌شده است و اکنون نیز در بعضی لغتها از آنجا به «پاخانه» یاد می‌شود.
غائط نیز به معنای مکان پست است: ﴿اَو جاءَ اَحَدٌ مِنکُم مِنَ الغائِط) ۱ و هیچ یک از این دو واژه به معنای مدفوع نیست، گرچه اکنون پس از گذشتن صدها سال هنگام تلفّظ آنها معنای مستهجن به ذهن می‌آید.

سرّ تکرار «المحیض»
«محیض» در﴿ویَسَ‏لونَکَ عَنِ المَحیض﴾ مصدرمیمی است و احتمال اسم‏زمان یا اسم‏مکان بودن آن نمی‌رود؛ ولی در ﴿فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِی المَحیض﴾ مصدرمیمی نیست، بلکه اسم‏مکان یااحتمالاً اسم زمان است، از این‌رو اسم ظاهر «محیض» تکرار شده است، پس واژه «محیض» در این آیه در دو معنای گوناگون به کار رفته است و در این‌گونه از موارد، آوردن ضمیر به جای اسم ظاهر مناسب نیست.
اگر «محیض» در ﴿فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِی المَحیض﴾ اسم‏زمان باشد، احتمالاً نشانِ حرمتِ مطلق استمتاعات در ایّام حیض است، چنان‌که بعضی به آن فتوا داده‌اند؛ لیکن می‌توان به کمک شاهد داخلی و قرینه متصل و شاهد خارجی و قرینه منفصل، حرمت آن را مخصوص آمیزش جنسی دانست نه هر
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۶٫
۱۶۵

استمتاعی، هرچند از برخی روایات در بحث روایی، اسم زمان بودن استفاده می‌شود.

تأکید بر کناره‌گیری در دوران عادت
فرمان «اعتزال» و ترک مباشرت با زنان در ایّام عادت، برای روشن شدن وظیفه عملی مردان کافی بوده است؛ ولی به لحاظ اهمیّت مسئله خدای سبحان این حکم را به صورت مؤکّد و با نهی از نزدیک شدن به زنان بیان فرموده است: ﴿ولاتَقرَبوهُنَّ حَتّی یَطهُرن﴾ و همان‌گونه که فرمان اعتزال کنایه از ترک آمیزش جنسی از محلّ مخصوص بود نه مطلق کناره‌گیری از زنان، این نهی نیز کنایه از ترک مباشرت از محلّ مخصوص است؛ نه ترک هر گونه اختلاط و معاشرت یا استمتاع، چنان‌که نهی از نزدیک شدن به مال یتیم در ﴿ولاتَقرَبوا مالَ الیَتیمِ اِلاّبِالَّتی هِی اَحسَن) ۱ به معنای نهی از مطلق تصرّف در اموال یتیم نیست، بلکه نهی از تصرف ظالمانه است.
گواه این مدعا که مراد از ﴿ولاتَقرَبوهُنّ﴾ نفی مطلق معاشرت با زنان نیست، قید ﴿فِی المَحیض﴾ است که در امر به اعتزال اخذ شده است با توجّه به وحدت محور امر و نهی زیرا مراد از آن، محل ریزش خون است نه مطلق معاشرت در زمان حیض. همچنین روایات فراوانی دلالت دارند که نهی از مطلق قرب و معاشرت در ایّام حیض نیست، بلکه همان مباشرت خاص مراد است ۲٫
^ ۱ – ـ سوره انعام، آیه ۱۵۲٫
^ ۲ – ـ ر.ک: وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۲۱ ـ ۳۲۴٫
۱۶۶

مباشرت با زنان در حال عادت، احکام متعدّدی دارد که سبب شده است خداوند با نهی ﴿ولاتَقرَبوهُنّ﴾ امر به اعتزال را تأکید کند.

زمان جواز مباشرت
حصول طهارت: ﴿حَتّی یَطهُرن﴾، غایت نهی از مباشرت در ایّام حیض است و پایان زمان حرمت مباشرت را پاک شدن از خون حیض می‌داند؛ ولی به قرینه ﴿فَاِذا تَطَهَّرن… ﴾ غایتِ حقیقی، تطهّر و تحصیل طهارت است.
﴿حَتّی یَطهُرن﴾ با تشدید و با تخفیف قرائت شده است که قرائت تخفیف، متواتر است. طبق قرائت نخست، مراد از غایت که فعل اختیاری است تحصیل طهارت است و قطع شدن خون برای جواز مباشرت کافی نیست؛ لیکن بر پایه قرائت دوم، ظهور ابتدایی غایت، طهارت برآمده از انقطاع خون است که خود به خود پدید می‌آید و فعل اختیاری نیست.
این مسئله سبب شده است که عدّه‌ای این دو قرائت را مانند دو روایت متعارض بدانند و در پی آن به اجمالِ غایت ﴿حَتّی یَطهُرن﴾ حکم کنند که بحث مشروح آن در کتابهای اصولی آمده است ۱ ؛ ولی این دو قرائت بسان دو روایت متعارض نیستند، زیرا ﴿فَاِذا تَطَهَّرن﴾ پس از ﴿حَتّی یَطهُرن﴾، بیان‌کننده معیار است که تحصیل طهارت است؛ نه فقط پاک شدن از خون، از این‏رو اگر تفریع یاد شده پس از غایت نمی‌آمد، بحث تعارض مطرح بود؛ لیکن در جایی که هنوز کلام متکلّم تمام نشده است و او می‌تواند برای سخن خود قیدی بیاورد، نباید قید را نادیده گرفت و با تقطیع کلام وی، برای بخش نخستِ
^ ۱ – ـ ر.ک: فرائد الاصول، ج۱، ص۱۵۸۱۵۷، «حجیه ظواهر الکتاب»؛ ج۲، ص۲۴۹۲۴۸، «الشبهه المحصوره».
۱۶۷

سخنش ظهوری درست کرد که با ذیل آن سازگار نباشد و سپس به تعارض و اجمالِ کلام او حکم کرد، چنان که عرف نیز از گفتار پدری که به فرزندش می‌گوید «از میوه این درخت تا نرسیده نخور» و سپس می‌گوید «وقتی آن را چیدم بخور»، تعارض نمی‌فهمد، پس ﴿فَاِذا تَطَهَّرن﴾ قرینه متّصل است که غایت را بیان می‌کند.
آری اگر ﴿حَتّی یَطهُرن﴾ با تشدید قرائت شود، ﴿فَاِذا تَطَهَّرن﴾ تکرار مجدّد غایت (تحصیل طهارت) است؛ ولی چنانچه با تخفیف خوانده شود، ﴿فَاِذا تَطَهَّرن﴾ قرینه متّصل و مانع انعقاد ظهور غایت در صرف قطع خون است، در نتیجه غایت، تطهّر (تحصیل طهارت) خواهد بود که بالاتر از طهارت به معنای انقطاع خون است؛ امّا اینکه مراد از تطهّر، تحصیل طهارت با کدام‏یک از اسباب طهارت (غَسل، وضو یا غُسل) است، از روایات به دست می‌آید.

جواز مباشرت پس از طهارت
امر ﴿فَأتوهُنّ﴾ که کنایه از مباشرت پس از تحصیل طهارت است و پس از نهی ﴿ولاتَقرَبوهُنّ﴾ آمده است، فقط نشان جواز مباشرت است نه وجوب آن، زیرا چنین امری برای رفع حظر و برطرف شدن منع قبلی است که تنها بر ترخیص دلالت دارد؛ مانند امر به مباشرت بعد از انقضای زمان صوم که مفید جواز آن در شب ماه رمضان برای روزه‌داران است: ﴿فَتابَ عَلَیکُم وعَفا عَنکُم فَال‏ءنَ بشِروهُنّ) ۱ و نیز امر به شکار که بر جواز آن برای انسان مُحلّ دلالت دارد نه
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۷٫
۱۶۸

وجوب: ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُحِلّوا شَعئِرَ الله… واِذَا حَلَلتُم فَاصطادوا) ۱ و مانند امر به انتشار و ابتغای فضل خدا بعد از نماز جمعه: ﴿فَاِذا قُضِیَتِ الصَّلوهُ فَانتَشِروا فِی الاَرضِ وابتَغوا مِن فَضلِ الله) ۲

مباشرت در محل تولید فرزند
﴿فَأتوهُنَّ مِن حَیثُ اَمَرَکُمُ الله﴾ یعنی پس از طهارت، از همان مکانی که خداوند امر کرده است، با زنان درآمیزید، زیرا ﴿حَیث﴾ قید مکان است و حرف «من» در این‌گونه موارد، اثر حرف «فی» را دارد؛ مانند ﴿اِذا نودی لِلصَّلوهِ مِن یَومِ الجُمُعَه) ۳ که معنای «در روز جمعه» را می‌فهماند.
قرآن کریم در ﴿فَال‏ءنَ بشِروهُنَّ وابتَغوا ما کَتَبَ اللهُ لَکُم) ۴ به محل مباشرت اشاره کرده است، پس طبق ﴿وابتَغوا ما… ﴾ مباشرت باید در مکانی باشد که مرد را پدر و زن را مادر می‌کند یعنی در محل تولید مِثل چنان که قرآن کریم از محل ریزش خون حیض، به کشتزار تعبیر کرده و به اتیان در کشتزار فرمان داده است: ﴿نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَأتوا حَرثَکُم اَنّی شِئتُم) ۵
«امر» در ﴿مِن حَیثُ اَمَرَکُمُ الله﴾ دو احتمال دارد:
۱٫ امر تشریعی: که یا به معنای امر به اعتزال در حال عادت؛ یا امر به ارتکاب در حال عادی است؛ در صورت دوم به معنای استحباب مباشرت در
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۲٫
^ ۲ – ـ سوره جمعه، آیه ۱۰٫
^ ۳ – ـ سوره جمعه، آیه ۹٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۷٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۳٫
۱۶۹

محل مخصوص است نه وجوب، زیرا خود ازدواج واجب نیست تا مباشرت با زنان در محل تولید فرزند واجب باشد. البته ممکن است اصل عمل واجب نباشد؛ ولی التزام به برخی از آثار آن واجب باشد؛ مانند مباشرت با انقضای چهار ماه که واجب است، به طوری که بدون رضایت زن ترک آن جایز نیست، با اینکه اصل نکاح واجب نیست. غرض آنکه انفکاک یاد شده ممکن بلکه واقع شده است.
۲٫ امر تکوینی: که به معنای ایجاد اعضا و قوای هدایت کننده به تولیدمثل و مودّت و رحمت و کشش میان زن و شوهر است: ﴿وجَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهً ورَحمَه) ۱ در این صورت با آیات پیشین: ﴿وابتَغوا ما کَتَبَ اللهُ لَکُم) ۲ و نیز آیات پسین: ﴿نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَأتوا حَرثَکُم اَنّی شِئتُم) ۳ هماهنگ است که همگی ناظر به نظام تکوین‌اند؛ یعنی جعل مودت و رحمت و همچنین کتابت و حرث بودن زن همگی تکوینی‌اند، پس استغراب بعضی از بزرگان که حمل امر را بر تکوینی غریب دانسته‌اند، صائب نیست ۴٫

اخلاق پشتوانه اجرای احکام
خداوند توّابان و متطهران را دوست دارد: ﴿اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّبینَ ویُحِبُّ المُتَطَهِّرین﴾. جمله مذکور، حکمی اخلاقی است که برای بیان ضمانت اجرایی حکم فقهی حرمت مباشرت در ایّام عادت آمده است.
^ ۱ – ـ سوره روم، آیه ۲۱٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۷٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۳٫
^ ۴ – ـ ر.ک: آلاء الرحمن، ج۱، ص۳۷۵٫
۱۷۰

قرآن کریم معارف عقلی خود را با موعظه و نصیحت که در کتابهای معقول نیست، در آمیخته است و نیز مسائل فقهی را با مسائل اخلاق و تزکیه و تهذیب نفس که در کتابهای فقهی مطرح نیست همراه ساخته است: ﴿یَتلوا عَلَیهِم ءایتِهِ ویُزَکّیهِم ویُعَلِّمُهُمُ الکِتبَ والحِکمَه) ۱ تا ضمانت اجرایی احکام الهی فراهم شود، به طوری که تلاوت مقدمه حتمی خواهد بود؛ آن‌گاه تعلیم با تزکیه همراه می‌شود تا مطلب علمی عینی گردد.
«توّاب» صیغه مبالغه از «تاب» به معنای «رجع» است. منشأ پیدایش و اطلاق صیغه مبالغه، گاه کمیت و کثرت ماده است و گاه کیفیت آن، از این‏رو «توّاب» به کسی گفته می‌شود که از هر گناهی یا پس از هر گناهی توبه می‌کند. زمانی نیز درباره کسی به کار می‌رود که با جذبه‌ای چنان بیدار می‌شود که هرگز گِرد گناه نمی‌گردد و گَرد گناه بر او نمی‌نشیند. آنجا که کیفیت منشأ اطلاق صیغه مبالغه است، مانند یک دروغ جعفر کذّاب که ۲ چون آن دروغ مهم و بزرگ بود، لقب «کذّاب» به او داده شد. «توّاب» هم درباره بنده و هم خداوند به کار رفته است: ﴿واَنَا التَّوّابُ الرَّحیم) ۳
توبه عبد به معنای رجوع از مخالفت و معصیت به موافقت و طاعت خداست. توبه خداوند به معنای انعطاف و ریزش لطف و عنایت و نظر تشریفی به بندگان است که گاهی خداوند برای کیفردهی، آن را از مجرمان دریغ می‌کند: ﴿ولایُکَلِّمُهُمُ اللهُ ولایَنظُرُ اِلَیهِم یَومَ القِیمَهِ ولایُزَکّیهِم) ۴

^ ۱ – ـ سوره جمعه، آیه ۲٫
^ ۲ – ـ الاحتجاج، ج۲، ص۱۵۲ ـ ۱۵۳؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۸۶٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۶۰٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۷۷٫

۱۷۱

واژه «توّابین» به زنان و مردان توبه‌کننده نظر دارد، زیرا شاید طرفین به مباشرت در ایّام حیض تن‏دهند که در این صورت باید هر دو توبه کنند تا محبوب خدا شوند. نیز کلمه «توّابین» به لحاظ حذف متعلّق آن، توّاب از هر گناهی را دربرمی‌گیرد.
واژه «متطهّرین» که کاربرد آن درباره مردان است به طور تغلیب، زنان را شامل می‌شود؛ ولی اگر گفته می‌شد متطهّرات، شمول آن نسبت به مردان بعید بود ۱٫

محبوبیت پاکی و پاکان
مباشرت با زنان در ایّام عادت، آلودگی است و مردان و زنان باید با پرهیز از آن خود را پاک نگه دارند تا محبوب خدا شوند: ﴿ویُحِبُّ المُتَطَهِّرین) ۲ حذف متعلّق در ﴿ویُحِبُّ المُتَطَهِّرین﴾ نشان آن است که انواع طهارت مانند غَسل، غُسل، وضو، طهارت بر اثر انجام دادن اعمال نیکو و کسب اخلاق پسندیده و طهارت بر اثر دستیابی به علوم و اعتقادات حقّ در هر مرتبه‌ای که باشد، مطلوب و نیز دارنده آن محبوب خداوند است.
هر یک از مراتب طهارت، زمینه پیدایش برکتی از برکات الهی است و نبود آن، محرومیت از محبّت خداوند را درپی دارد. برپایه روایتی از امام باقر(علیه‌السلام) هنگامی که از رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) سبب انقطاع وحی را پرسیدند، آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بلند بودن ناخنها و آلودگی بدنهای صحابه را سبب آن دانست: احتبس الوحی عن النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فقیل احتبس عنک الوحی یا رسول الله؟… فقال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و کیف
^ ۱ – ـ ر.ک: جامع البیان، ج۲، ص۵۱۸٫
^ ۲ – ـ تطهّر به معنای به دست آوردن طهارت و قبول آن است.
۱۷۲

لایحتبس عنّی الوحی و أنتم لاتقلمون أظفارکم و لاتنقّون روائحکم ۱٫
لازم است عنایت شود که برخی از امور در ردیف علل اعدادی و امدادی‌اند که ظرفیت قابل را توسعه می‌دهند؛ مانند استعمال عطر در مواقع مهم نظیر نماز، پوشیدن جامه تمیز در حال عبادت و…. گاهی ممکن است بر اثر ظهور یا خفای علل و عوامل ناشناخته، برکات آسمانی از قبیل علوم وحیانی کم یا زیاد شوند.
گفتنی است راز تقدیم «توّابین» بر «متطهّرین» این است که توبه زمینه تطهیر و تهذیب نفس را فراهم‏می‌سازد.

اشارات و لطایف

۱٫ احکام مباشرت در ایّام عادت
ترک مباشرت آمیزشی با زن در دوران عادت به قدری اهمیّت دارد که افزون بر حرمت تکلیفی، حکم وضعی کفّاره و حکم سیاسی و حکومتی تعزیر نیز دارد، چنان که مباشرت در روزهای آغازینِ عادت، یک دینار، در روزهای میانی آن نصف دینار و در روزهای پایانی آن ، یک چهارم دینار کفّاره دارد ۲٫
نیز حاکم اسلامی می‌تواند مرتکب این کار را با یک چهارم حدّ زنا (بیست و پنج ضربه شلاق) تعزیر کند ۳٫ از این حکم تعزیری برمی‌آید که این عمل بسان زنای خفیف است، زیرا حدّ زنا یکصد ضربه تازیانه است: ﴿الزّانِیَهُ
^ ۱ – ـ بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۵۵٫
^ ۲ – ـ ر.ک: وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۲۷ ـ ۳۲۸؛ جواهر الکلام، ج۳، ص۲۳۰ ـ ۲۳۷٫
^ ۳ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۷۳؛ وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۲۸؛ ج۲۸، ص۳۷۸٫
۱۷۳

والزّانی فَاجلِدوا کُلَّ وحِدٍ مِنهُما مِائَهَ جَلدَه) ۱ چنان که در بحث تفسیری گذشت اهمیت پیش‌گفته سبب شده است که فرمان کناره‌گیری از زنان در ایّام حیض با نهی «ولاتَقرَبوهُنّ» تأکید شود.

۲٫ تفاوت احکام حائض از نظر غایت
غایت برخی از احکام حائض، حصول طهارت حدثی تامّ (وضو و غُسل) است؛ مانند نماز خواندن که پیش از قطع شدن خون و حصول طهارت حدثی کامل (جمع بین غُسل و وضو) حرام است و در وضو تفاوتی نمی‌کند که پیش از غُسل و همراه غُسل یا پس از آن باشد، گرچه وضوی قبل از غُسل، افضل است.
غایت بعضی دیگر از احکام حائض، طهارت حدثی محض (غُسل) است؛ مانند به مسجد رفتن.
برای مباشرت حصول طهارت حدثی تامّ (جمع بین غُسل و وضو) لازم نیست و اختلاف، تنها در این است که قطع خونریزی بس است یا غَسل به نظر بعضی و یا غُسل به نظر دیگران هم لازم است. طبری در بین آرای سه‌گانه اغتسال، وضو و غَسل، اوّلی یعنی اغتسال ۲ را معیار قرار داده است. شیخ طوسی فرموده است: نزد ما بعد از انقطاع خون و شستن رحم، هرچند غُسل نکرده باشد، آمیزش جایز است ۳٫ امین الاسلام طبرسی انقطاع دم را برای مباشرت کافی ندانسته، بلکه طهارت به غَسل محلّ یا وضو را لازم دانسته
^ ۱ – ـ سوره نور، آیه ۲٫
^ ۲ – ـ جامع البیان، ج۲، ص۵۱۱٫
^ ۳ – ـ التبیان، ج۲، ص۲۲۱٫
۱۷۴

و با تعبیر «و هو مذهبنا» از آن یاد کرده است ۱٫
مقدس اردبیلی در نقد فرمایش ایشان می‌فرماید: اکثر اصحاب، صرف انقطاع دم را کافی می‌دانند و غُسل یا وضو را مستحب می‌شمرند؛ یا مباشرت پیش از غُسل و وضو را مکروه می‌دانند و معلوم نیست مراد طبرسی از جمله «و هو مذهبنا»چه کسانی هستند ۲٫
از منظر تفسیری، چنان که گذشت، سخن امین الاسلام طبرسی حق است، زیرا مراد از «تطهّر» در ﴿فَاِذا تَطَهَّرنَ﴾ انقطاع دم نیست؛ ولی از نظر فقهی و جمع میان روایات، حق با مقدس اردبیلی است.
تذکّر: چون تفاوت ظاهر قرآن با حدیث در محدوده تبیین، تفسیر، تقیید، تخصیص و مانند آن است نه به نحو تباین، روایات وارد در مسئله محیض، مخالف قرآن نخواهند بود.

۳٫ تفاوت درجه توّاب با تائب
اصل توبه، لازم و محبوب است و در مورد بحث، توبه از خسیس‌ترین کار (آمیزش محیض) مطرح است.
«توّاب» محبوب و محبّ خداست؛ اما تائب که تنها از مخالفت خداوند به موافقت او درآمده است، محبّ خداوند است؛ لیکن معلوم نیست که محبوب خدا هم باشد و شاید بهره ضعیفی از محبوبیّت الهی داشته باشد.
محبّ خدا با محبوب او یکی نیست و انسان می‌شود به جایی برسد که دوستدار خدا باشد؛ ولی محبوب حق شدن مدّتها طول می‌کشد. بر اساس
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۶۳٫
^ ۲ – ـ زبده البیان، ص۳۴٫
۱۷۵

آیات قرآن کریم برای رسیدن به مقام محبوبیت الهی باید در پی حبیب خدا رفت و پیرو او شد: ﴿قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ الله) ۱
توبه و برخی از شرایط و نیز آثار مثبت آن در آیات ۳۷، ۵۴، ۱۲۸، ۱۶۰ و ۱۸۷ همین سوره گذشت. توبه در خصوص مورد بحث برای آن است که اگر نتوانست از کار پستی چون آمیزش محیض بپرهیزد، راه بازگشت باز است.

۴٫ مسجد، محور محبوبیّت الهی
قرآن کریم مسجدی را که در زمان رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و به دستور ایشان ساخته شده است، محلی برای پاک شدن می‌شمارد و پاکان مسجدی را محبوب خداوند می‌شناساند: ﴿فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا واللهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین) ۲ زیرا مسجد مکان عمل به احکام الهی و بحث از آنهاست و این آیه از آیه مورد بحث کامل‌تر است، زیرا کبرا و صغرای مربوط به محبوبیّت متطهّران، در آن آمده است: خداوند به پیامبر می‌فرماید که شایسته است در مسجدی که بر اساس تقوا بنا شده است قیام کند و نماز بگزارد. در این مسجدها مردانی‌اند که دوستدار پاکی‌اند و پاکان را خدا دوست دارد و هر کس دوستدار طهارت است، دوستدار محبوبیت خداست، در نتیجه اهل مسجد دوست دارند که محبوب خدا باشند، بنابراین مسجد هم محور محبّت خداست.

۵٫ عفو الهی از نقص توبه
توبه انسان مانند سایر عبادات او کاستی دارد؛ ولی همان‌گونه که خداوند دیگر
^ ۱ – ـ سوره آل‏عمران، آیه ۳۱٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۸٫
۱۷۶

عبادات ناقص را می‌پذیرد و بسیاری از اعمال را می‌بخشد: ﴿ویَعفوا عَن کَثیر) ۱ در توبه نیز چنین است: ﴿اَلَم یَعلَموا اَنَّ اللهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَهَ عَن عِبادِهِ ویأخُذُ الصَّدَقت) ۲ یعنی توبه ناقص را نیز می‌پذیرد، چنان که تعبیر «عَن عِبادِه» به جای «من عباده» نشان تجاوز و عفو از نواقصِ توبه است، زیرا عفو از نقص توبه در حرف «عن» نهفته است، چون فرق است بین «یقبل توبَه عباده» و بین ﴿یَقبَلُ التَّوبَهَ عَن عِبادِه) ۳ بنابراین توبه ناقص هم امید قبولی دارد.

۶٫ طهارت ظاهری و باطنی در قرآن
قرآن کریم هم طهارت ظاهری از آلودگیهای آشکار را ذکر کرده است: ﴿وثیابَکَ فَطَهِّر) ۴ و هم طهارت باطنی از پلیدیهای پنهان را (مانند وضو و غُسل و تیمّم بدل از آن‏دو): ﴿ یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِذا قُمتُم اِلَی الصَّلوهِ فَاغسِلوا وُجوهَکُم… واِن کُنتُم جُنُ‏بًا فَاطَّهَّروا… فَلَم تَجِدوا ماءً فَتَ‏یَمَّموا صَعیدًا طَیِّبًا… ما یُریدُ اللهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَجٍ ولکِن یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم ولِیُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکُم لَعَلَّکُم تَشکُرون) ۵
مراد از ﴿لِیُطَهِّرَکُم﴾ طهارت معنوی است نه طهارت ظاهری، چون روشن است که خاکمال کردن دست و صورت، سبب طهارت باطنی است. البته ممکن است خاک همانند آب بعضی از آثار سودمند را دارا باشد، از این‏رو
^ ۱ – ـ سوره شوری، آیه ۳۰٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۴٫
^ ۳ – ـ سوره شوری، آیه ۲۵٫
^ ۴ – ـ سوره مدّثر، آیه ۴٫
^ ۵ – ـ سوره مائده، آیه ۶٫
۱۷۷

گاهی واجب می‌شود؛ ولی خاک آلوده کردن چهره و دست، طهارت ظاهری را به همراه ندارد.
آیه ﴿ویُنَزِّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُم بِهِ ویُذهِبَ عَنکُم رِجزَ الشَّیطن) ۱ به هر دو قسم طهارت نظر دارد، چون شأن نزول آیه جنگ بدر است که خداوند برای رفع آلودگی خَبَثی و حَدَثی مسلمانان باران را فرو فرستاد ۲٫
گفتنی است که طهارت باطنی انواع و مراتبی دارد؛ ولی در هر حال خود طهارت و دارندگان آن در هر مرحله‌ای که باشند محبوب خدایند، و لازمِ آن، توزیع مراتب محبت بر مراحل طهارت است.

۷٫ توّاب و متطهر در حدیث قرب نوافل
انسان توّاب چون مظهر اسمی از اسمای الهی یعنی «التوّاب» است محبوب خداست، چنان‏که انسان متطهّر سهمی از مظهر قدوس بودن خداوند را داراست. به هر روی، توّاب و متطهّر محبوب الهی‌اند و بر اساس حدیث قرب نوافل ۳ خداوند در مقام فعل و ظهور، مجاری ادراکی و تحریکی محبوب خود را بر عهده دارد.

۸٫ حیض و طهارت نفس
نفس در برابر عقل همانند زن در برابر مرد است. دروغ نفس به مثابه حیض
^ ۱ – ـ سوره انفال، آیه ۱۱٫
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۵۴ ـ ۵۵؛ مجمع البیان، ج۳ ـ ۴، ص۸۰۷ ـ ۸۰۸٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۲، ص۳۵۲؛ بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۵۵٫
۱۷۸

اوست و صدق بعد از کذب، به مانند طهارت بعد از حیض است ۱٫
نکته: یکی از امثال عرب این است: «العزل طلاق الرجال و حیض العمّال». اگر کارگزاری به خُبث خیانت در بیت‌المال آلوده شود و به همین‏جهت عزل گردد، این برکناری عادلانه او به مثابه حیض وی شمرده می‌شود.

بحث روایی

۱٫ شأن نزول
عن جمیل قال: سمعت أبا عبدالله(علیه‌السلام) یقول: کان الناس یستنجون بالحجاره و الکُرْسُفْ؛ ثمّ أحدث الوضوء (أی الاستنجاء بالماء) و هو خلق حسن، فأمر به رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) [و صنعه] و أنزله الله فی کتابه: ﴿اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّبینَ ویُحِبُّ المُتَطَهِّرین) ۲
عن أبی خدیجه عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: کانوا یستنجون بثلاثه أحجار، لأنّهم کانوا یأکلون البُسر و کانوا یبعرون بعراً؛ فأکل رجل من الأنصار الدّباء فلان بطنه و استنجی بالماء فبعث إلیه النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، قال: فجاء الرجل و هو خائف أن یکون قد نزل فیه أمر فیسوئه فی استنجائه بالماء. قال: فقال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): هل عملت فی یومک هذا شیئاً؟ فقال: نعم یا رسول الله! إنّی وَالله ما حملنی علی الإستنجاء بالماء إلاّ إنّی أکلت طعاماً فَلانَ بطنی فلم تغن عنّی الحجاره شیئاً، فاستنجیت بالماء؛ فقال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): هنیئاً لک! فإنّ الله قد أنزل فیک ایه ﴿اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّبینَ ویُحِبُّ المُتَطَهِّرین﴾؛ فکنت أوّل من صنع
^ ۱ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۳۳۵٫
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۰۹٫
۱۷۹

ذا أوّل التوابین و أوّل المتطهّرین ۱٫
اشاره: تا قبل از طهارت با آب، مردم با سنگ و پارچه و پنبه خود را طاهر می‌کردند؛ آن‌گاه طهارت با آب به عنوان خُلق نیکو جایگزین آن گردید و پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز به آن امر فرمود و آیه شریفه هم ناظر به آن است، چنان‌که در حدیث دوم، شأن نزولی برای آن نقل شده است.
متطهّر با آب که قذارت زداست محبوب خداست. بر اثر تعدد مراتب محبّت همانند تعدّد درجات طهارت، چنین متطهّری واجد درجه همسان طهارت خود از محبّت الهی است.

۲٫ مراد از اعتزال
روی أنّ أهل الجاهلیه کانوا لایؤاکلونها و لایشاربونها و لایساکنونها فی البیت کفعل الیهود و المجوس. فلمّا نزلت الایه، أخذ المسلمون بظاهرها ففعلوا کذلک. فقال أناس من الأعراب: یا رسول الله! البرد شدید و الثیاب قلیله؛ فإن اثرناهنّ بالثیاب، هلک سائر أهل البیت؛ و إن استأثرناها، هلکت الحیّض. فقال(صلّی الله علیه وآله وسلّم): إنّما أمرتکم أن تعتزلوا مجامعتهنّ إذا حضن؛ و لم امرکم بإخراجهنّ کفعل الأعاجم ۲٫
اشاره: در جاهلیت رسم بود که مشرکان به پیروی از یهود و مجوس از خوردن، آشامیدن و مجالست با زنان در ایام عادت پرهیز و آنها را از خانه‌ها بیرون می‌کردند ۳٫ پس از نزول این آیه مسلمانان نیز به ظاهر آن عمل کردند و
^ ۱ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰؛ علل الشرایع، ج۱ ـ ۲، ص۳۳۲٫
^ ۲ – ـ کنز العرفان، ج۱، ص۴۳٫
^ ۳ – ـ ر.ک: مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۶۲؛ الدر المنثور، ج۱، ص۶۱۸٫
۱۸۰

اعتزال را مطلق پنداشتند و همان رفتار جاهلی را با زنان در ایام حیض داشتند؛ چون با فصل سرما یا سردی هوا در شب روبه‌رو شدند، عده‌ای از آنها به پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) گفتند: سرما شدید و لباس کم است، اگر همه آنها را به زنان دهیم، دیگران از بی‌الباسی هلاک می‌شوند و چنانچه همه را خود بپوشیم، زنان حائض از سرما می‌میرند؛ آن‌گاه رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای آنها توضیح داد و فرمود: من تنها فرمان دادم که وقتی حیض می‌شوند از آمیزش با آنها کناره بگیرید و دستور ندادم که آنها را از خانه بیرون کنید، چنان که غیر عربها (یهود و مجوس) چنین می‌کنند.

۳٫ حرمت آمیزش با حائض
موسی بن جعفر، عن أبیه جعفر بن محمّد(علیهم‌السلام) قال: سئل أبی عمّا حرّم الله(عزّوجلّ) من‌الفروج فی القران و عمّا حرّمه رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فی سنّه؛ فقال: الّذی حرّم الله(عزّوجلّ) من ذلک أربعه و ثلاثون وجهاً؛ سبعه عشر فی القران و سبعه عشر فی السنّه. فأمّا الّتی فی القران فالزّنی… و الحائض حتّی تطهر؛ قال الله(عزّوجلّ): ﴿ولاتَقرَبوهُنَّ حَتّی یَطهُرن) ۱
اشاره: آمیزش با حائض در حال حیض از محرّمات هفده‌گانه قرآن کریم درباره زنان است. مقصود، تقابل بین تحریم قرآن و تحریم سنّت نیست، بنابراین اگر چیزی که حرمت آن در قرآن مطرح شده است در سنّت هم ارائه شود، محذوری لازم نمی‌آید.
^ ۱ – ـ کتاب الخصال، ص۵۳۲ ـ ۵۳۳؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۵۲۸٫
۱۸۱

. سه دسته روایات در حکم حائض
عن أبی بصیر عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: سألته عن امرأه کانت طامثاً فرأت الطهر؛ أَیَقع علیها زوجها قبل أن تغتسل؛ قال: لا، حتّی تغتسل. قال: و سألته عن امرأه حاضت فی السفر ثمّ طهرت، فلم تجد ماءً یوماً أو اثنین؛ یَحِلّ لزوجها أن یجامعها قبل أن تغتسل؟ قال: لایصلح حتّی تغتسل ۱٫
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: قلت له: المرأه تحرم علیها الصلاه ثمّ تطهّر فتوضّأ من غیر أن‏تغتسل؛ أفَلزوجها أن یأتیها قبل أن تغتسل؟ قال: لا، حتی تغتسل ۲٫
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: إذا انقطع الدّم و لم تغتسل فلیأتها زوجها، إن شاء ۳٫
من العبد الصالح(علیه‌السلام): فی المرأه إذا طهرت من الحیض و لم تمس الماء فلا یقع علیها زوجها حتّی تغتسل؛ و إن فعل فلا بأس به؛ و قال: تمسّ الماء أحبّ إلیّ ۴٫
عن أبی الحسن(علیه‌السلام) قال: سألته عن الحائض تری الطّهر؛ أَیَقع علیها زوجها قبل أن تغتسل؟ قال: لا بأس؛ و بعد الغسل أحبّ إلی ۵٫
اشاره: این روایات که حکم آمیزش پس از انقطاع خون و پیش از غسل را مطرح می‌کنند، سه دسته هستند:
^ ۱ – ـ تهذیب الاحکام، ج۱، ص۱۶۶ ـ ۱۶۷؛ وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۲۶٫
^ ۲ – ـ تهذیب الاحکام، ج۱، ص۱۶۷؛ وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۲۶٫
^ ۳ – ـ تهذیب الاحکام، ج۱، ص۱۶۶؛ وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۲۵٫
^ ۴ – ـ تهذیب الاحکام، ج۱، ص۱۶۷؛ وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۲۵٫
^ ۵ – ـ همان.
۱۸۲

أ. روایت اوّل و دوم: طامِث در روایت نخست به معنای حائض و «طَمْث» همان «حیض» است. نهی «لا، حتی تغتسل» با آیه ﴿فَاِذا تَطَهَّرن﴾ هماهنگ است که صرف انقطاع خون برای آمیزش کافی نیست و همان‌گونه که نماز به غُسل و وضو مشروط است، مباشرت نیز فقط پس از غُسل جایز است.
راوی در سؤال دوم می‌پرسد که زنی در مسافرت به عادت ماهانه مبتلا شد و پس از انقطاع خون، یک یا دو روز آب فراهم نشد، تا غسل کند؛ آیا همسرش می‌تواند با او مباشرت کند؟ حضرت فرمود: لایصلح حتّی تغتسل، پس حکم آمیزش سخت‌تر از نماز است، زیرا در صورت نبود آب با تیمّم می‌توان نماز خواند؛ ولی مباشرت بدون غسل جایز نیست.
لحن «لایصلح» نشانِ کراهت مباشرت پیش از غُسل یا استحباب غُسل پیش از آمیزش است و نهی مزبور تحریمی نیست و برفرض ظهور در حرمت، دلالت قوی ندارد بلکه با ضعف ظهور همراه است. البته این حکم در حضر و سفر یکسان است؛ نیز مورد سؤال هم در خصوص مسافرت است.
برپایه روایت موثقه دوم نیز انقطاع خون و گرفتن وضو کافی نیست، بلکه غُسل کردن لازم است.
ب. روایت سوم به روشنی دلالت دارد که قطع خون کافی است و دلالت «فلیأتها… إن شاء» بر جواز مباشرت، از دلالت «لا، حتّی تغتسل»، بر منع قوی‌تر است، زیرا اگر «امر» نشانِ استحباب باشد، در اصل جواز نصّ است؛ ولی نهی در «لا، حتّی تغتسل» نصّ در کراهت است و در حرمت ظهور دارد و ظهور نهی در منع مباشرت، به اندازه نصّ بودن امر بر جواز نیست و یقیناً این اظهر و بر ظاهر، مقدّم است.
ج. مفاد روایت چهارم این است که مرد با همسرش که از حیض پاک شده
۱۸۳

ولی غُسل نکرده است نزدیکی نکند؛ ولی اگر انجام داد، هیچ اشکالی ندارد، پس این نهی، تنزیهی است و عقوبتی در پی ندارد.
روایت پنجم هم صریح در جواز است و این سخن حضرت امام کاظم(علیه‌السلام) که «اگر غسل کند بهتر است»، نشان آن است که مباشرت بعد از غسل هیچ حزازت و نقصِ تحریمی ندارد.
چکیده بحث روایی: روایات دسته سوم، شاهد جمعِ دیگر روایات است؛ یعنی با تصرف در هیئتِ نهی، آنها را نشان کراهت می‌دانیم، پس مباشرت با زنان پس از انقطاع دم و پیش از غُسل کراهت دارد و حرام نیست.

۵٫ نکاح برای طلب فرزند
عن عبدالله بن أبی یعفور، قال: سألت أبا عبدالله(علیه‌السلام)… قلت: فأین قول الله (عزّوجلّ): ﴿فَأتوهُنَّ مِن حَیثُ اَمَرَکُمُ الله﴾؛ قال: هذا فی طلب الولد؛ فاطلبوا الولد من حیث أمرکم الله ۱٫
اشاره: این حدیث، آمیزش جنسی را منحصر به محل مخصوص می‌داند.

۶٫ اهمیت توبه و نشانه آن
عن أنس: سمعت رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یقول: التائب من الذنب کمن لا ذنب له؛ و إذا أحبّ الله عبده لم‏یضرّه ذنب؛ ثمّ تلا: ﴿اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّبینَ ویُحِبُّ المُتَطَهِّرین﴾. قیل: یا رسول الله! و ما علامه التوبه؟ قال: الندامه ۲٫
^ ۱ – ـ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۱۴٫
^ ۲ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۶۲۶٫
۱۸۴

قال الصادق(علیه‌السلام): خلق الله القلب طاهراً صافیاً و جعل غذاءه الذکر و الفکر و الهیبه و التعظیم؛ و إذا شیب القلب الصافی بتغذیته بالغفله و الکدر، صُقل بمصقله التوبه و نظّف بماء الإنابه، لیعود علی (إلی) حاله الاُولی و جوهریه الأصلیه. قال الله تعالی: ﴿اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّبینَ ویُحِبُّ المُتَطَهِّرین) ۱
اشاره: أ. توبه در آیه مورد بحث ضمن اطلاق و فراگیری آن، زن یا مرد مبتلا به آمیزش در حال حیض را دربرمی‌گیرد و بر آنها لازم است هرچه زودتر از این عمل آلوده طاهر شوند تا زمینه محبّت خدا فراهم گردد.
ب. این روایات درباره اهمیت توبه است. طبق روایت اول، توبه‌کننده مانند کسی است که گناهی نکرده است و در همین روایت آمده است، نشانه توبه پشیمانی از گناه است.
ج. به فرموده امام صادق در روایت دوم، خداوند قلب انسان را پاک و صاف آفریده و ذکر خدا و تفکّر در صفات پروردگار و توجّه به هیبت و عظمت خدا را غذای آن قرار داده است و چون این قلب پاک بر اثر غذاهای غفلت و کدورت و جهالت تیره و آلوده گردد، باید با آب توبه و انابه تطهیر و صیقل داده شود تا به حالت نخست و جوهر اصلی خود باز گردد.

٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ مصباح الشریعه، باب ۸، ص۳۷؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۵۳۱٫
۱۸۵

بازدیدها: 386

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *