والوالدات یرضعن أولادهنّ حولین کاملین لمن أراد أن یتمّ الرضاعه وعلی المولود له رزقهنّ وکسوتهنّ بالمعروف لاتکلّف نفسٌ إلّاوسعها لا تضارّ والدهٌ بولدها ولامولودٌ له بولده و علی الوارث مثل ذلک فإن أرادا فصالاً عن تراضٍ منهما وتشاورٍ فلاجناح علیهما وإن أردتّم أن تسترضعوا أولادکم فلاجناح علیکم إذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف واتّقوا الله واعْلموا أنّ الله بما تعملون بصیرٌ (۲۳۳)
گزیده تفسیر
مادرانی که بخواهند براساس حقالحضانه و حقالارضاع دوران شیردهی نوزاد خود را تمام کنند، دو سال کامل (۲۴ ماه قمری) او را شیر دهند.
تعبیر ﴿والولِدت﴾ به جای «الاَزواج» و «الاُمهات» بدین جهت است که
۳۶۶
حقالرضاع، هم زن مطلّقه شیرده را دربرگیرد و هم اختصاص آن را به مادر اصلی فرزند بیان کند و دیگرانی را هم شامل نشود که امّ نامیده میشوند ولی کودک را نزاییدهاند.
پدر کودک تا دو سال یا کمتر از آن، که مادرْ نوزاد خود را شیر میدهد، هزینههای زندگی آن مادر را عهدهدار است؛ مانند هزینه خوراک و پوشاک، که از مال نوزاد در صورتیکه صاحب مال باشد و اگر نوزاد مال ندارد، از دارایی خود در حد متعارف و به اندازه وسعش هزینه میکند، هرچند آن مادر مطلّقه باشد و عدّه او به سر آمده باشد. چنانچه پدر بمیرد، این هزینه بر عهده وارث اوست.
هیچ یک از والدین نمیبایست به فرزندشان آسیب برساند؛ یا هر یک به بهانه کودک به دیگری زیان برساند.
از شیر گرفتن نوزاد، با رضایت و مشورت پدر و مادر و لحاظ مصلحت کودک اشکالی ندارد و گناه نیست.
استرضاع جایز است، اگر پدر به تعهدات مالی خود به مادر شیرده و دایه عمل کند.
رعایت تقوا در همه امور، مخصوصاً در احکام خانواده لازم است و باید دانست که خدا به اعمال بندگانش بیناست.
تفسیر
مفردات
الولدت: «ولادت» هستی یافتن چیزی از چیز دیگر است ۱٫ «اب» را والد و
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۱۳ ـ ۱۴، ص۲۰۰، «و ل د».
۳۶۷
«اُمّ» را والده میگویند ۱ و «اب»، اعم از والد است، زیرا بر مصلح و معلّم و سبب ظهور و شکوفایی نیز اطلاق میشود. پیامبر «اب» امت است، چنانکه رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به امیرمؤمنان(علیهالسلام) فرمود: أنا و أنت أبوا هذه الاُمّه ۲٫ کسی که از مهمانان تفقّد میکند «ابو الاضیاف» و کسی که جنگ را تهییج میکند «ابوالحرب» است. عمو و جد را نیز «اب» گویند و معلّم را هم مشمول عنوان «اب» میدانند. برخی ﴿اِنّا وجَدنا ءاباءَنا عَلی اُمَّه) ۳ را به معنای علمائنا دانستند ۴ ، در حالی که هیچکدام از این مصادیقِ اب را والد نمیگویند. واژه اُمّ نیز مانند اَب، اعم از والده است و مصادیق فراوانی دارد که بر هیچکدام آنها «والده» اطلاق نمیشود. اُمّ الکتاب، اُمّ القری، اُمّ الجیش و اُمّه هاویه و… از این قبیلاند ۵٫
یُرْضِعْنَ: «رَضْع»، نوشیدن شیر از پستان آدمی یا غیر آن ۶ و ارضاع به معنای شیر دادن است.
حولَیْنِ: «حول»، دگرگونی چیزی و جداشدن آن از غیر خودش است. سال را به اعتبار دگرگون شدنش و به جهت گردش خورشید در محلهای متعدد طلوع و غروب، حول گویند ۷٫ مستحیل را نیز چون از صواب برگشته است
^ ۱ – ـ مفردات، ص۸۸۳، «و ل د».
^ ۲ – ـ الامالی، طوسی، ص۵۲۳؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۲۸٫
^ ۳ – ـ سوره زخرف، آیات ۲۲ و۲۳٫
^ ۴ – ـ مفردات، ص۵۷، «الأب».
^ ۵ – ـ همان، ص۸۵، «اُمّ».
^ ۶ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۰۰، «ر ض ع».
^ ۷ – ـ مفردات، ص۲۶۶، «ح و ل».
۳۶۸
بدین نام نامیده شده است ۱٫
تعبیر «حول» به جای «سنه» و «عام» در مثل این آیه، بدین جهت است که شروع آن میتواند از هر روزی از سال تا همان روز از سال آینده باشد ۲٫
کسوتهنّ: «کسوه» به ضمّ و کسر کاف و جمع آن «کُسی» ۳ به معنای پوشیدن ثوب است که به جامه اختصاص دارد و از لباس و کساء، اخصّ است ۴ و گاهی به لباس معنا میشود و خصوص جامه مقصود نیست، بلکه از لَبْس و پوشاندن است؛ نظیر ﴿فَکَسَونَا العِظمَ لَحما) ۵
لا تُکلّف: «تکلیف» یعنی با دستور و امر، کسی را به مشقت انداختن. هر کلفت و مشقتی بد نیست، بلکه اگر مشقت مقدمه نتیجهای خوب و زمینهساز رسیدن به مطلوب باشد، مورد رغبت هر عاقلی است ۶٫ ﴿لاتُکَلَّفُ اِلاّنَفسَک) ۷ از این سنخ است.
وسعها: «وسع» در مقابل «ضیق» و به معنای فراخ بودن است ۸٫ «وسع» و «سعه» در مکان و حال و در افعالی مانند قدرت و جود به کار میرود. وسع در قدرت یعنی توانی افزون بر اندازه تکلیف. ﴿لایُکَلِّفُ اللهُ نَفسًا اِلاّوُسعَها) ۹ اشاره
^ ۱ – ـ ر.ک: التبیان، ج۲، ص۲۵۶٫
^ ۲ – ـ التحقیق، ج۲، ص۳۴۹، «ح و ل».
^ ۳ – ـ المصباح، ص۵۳۴، «ک س و».
^ ۴ – ـ ر.ک: التحقیق، ج۱۰، ص۶۱، «ک س و».
^ ۵ – ـ مفردات، ص۷۱۱، «ک س ا».
^ ۶ – ـ التحقیق، ج۱۰، ص۱۰۰، «ک ل ف».
^ ۷ – ـ سوره نساء، آیه ۸۴٫
^ ۸ – ـ التحقیق، ج۱۳ ـ ۱۴، ص۱۰۳، «و س ع».
^ ۹ – ـ سوره بقره، آیه ۲۸۶٫
۳۶۹
به این است که تکلیفهای الهی، کمتر از توان انسان است ۱ ؛ بر خلاف عنوان طاقت که همتای تکلیف است.
فصالاً: «فصل» به معنای جدا کردن چیزی از دیگری است؛ به گونهای که میان آنها شکاف باشد ۲٫ فصل در مقابل وصل است و ناظر به رفع آن ۳٫
فِصال اسم مصدر و به معنای جدایی است ۴ و مراد از آن در این آیه جدایی کودک از شیر مادر است ۵٫
تشاور: «تشاور»، مشاوره و مشورت، یعنی با مواجهه به یکدیگر رأی صحیح را از لابهلای آراء استخراج کردن است. این معنا برگرفته از «شرتُ العسل» است؛ یعنی عسل را از جایگاه خویش (کندو) برگرفتم و شهد شیرین را از لابهلای مومها بیرون کشیدم ۶٫
بصیر: «بصر» به معنای چشم و قوّه بینایی است. بصر غیر از نظر است، چون ممکن است نگاه به دیدن ختم نشود؛ ولی بصر با دیدن همراه است. به قوه قلبی ادراک کننده، بصیرت و بَصَر گویند و بصر در صرف دیدن با چشم، بدون رؤیت با قلب بسیار کم به کار میرود ۷٫ بصیر از اسمای حسنای الهی است و به معنای عالم به مبصرات و از شعب اسم علیم است ۸٫
^ ۱ – ـ مفردات، ص۸۷۰، «و س ع».
^ ۲ – ـ همان، ص۶۳۸، «ف ص ل».
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۹، ص۹۸، «ف ص ل».
^ ۴ – ـ المصباح، ص۴۷۴، «ف ص ل».
^ ۵ – ـ مفردات، ص۶۳۸، «ف ص ل».
^ ۶ – ـ همان، ص۴۷۰، «ش و ر».
^ ۷ – ـ همان، ص۱۲۷، «ب ص ر».
^ ۸ – ـ المیزان، ج۱، ص۲۲۹٫
۳۷۰
ناسب آیات
در آیه گذشته سخن از طلاق بود که پیامدش جدایی پدر و مادر و بیسامان شدن کودکان شیرخوار است و چه بسا در کشمکش والدین کودکان تباه گردند و در این آیه برای رعایت مصلحت این کودکان بیسرپرست، وظیفه هر یک از پدر و مادر در این باره بیان شده است ۱٫
البته، چنان که خواهد آمد عنوان «الوالدات» مادرهای در قید زوجیّت را نیز شامل میشود.
٭ ٭ ٭
حق شیر دادن
کلمه ﴿یُرضِعن﴾ در این آیه همانند کلمه یتربّصن در آیه ﴿والمُطَلَّقتُ یَتَرَبَّصن) ۲ به معنای انشاء القاء شده است نه اِخبار، بنابراین، جمله ﴿والولِدتُ یُرضِعنَ اَولدَهُنَّ حَولَینِ کامِلَین﴾ جملهای خبری به داعی انشاست؛ یعنی بر مادران لازم است که فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند مانند «حسبک درهم» که به معنای «به یک درهم بساز» است زیرا خبری بودن آن مستلزم دروغ است، چون در موارد فراوانی مادران فرزندان خود را کمتر یا بیشتر از دو سال شیر میدهند؛ حتی اگر صدق این قضیّه خبری (مفروض) با جمله ﴿لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَه﴾ تأمین شود، از قبیل ضرورت به شرط محمول است و مفید فایده خبری نخواهد بود، زیرا معنا چنین خواهد بود: مادران
^ ۱ – ـ ر.ک: التفسیر المنیر، مج۱ ـ ۲، ص۳۵۸٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۸٫
۳۷۱
فرزندان خود را دو سال شیر میدهند، در صورتیکه بخواهند دو سال شیر دهند.
گفتنی است که مفاد این جمله انشایی، حکم ارشادی است نه مولوی؛ یعنی مصلحت کودک میطلبد که دو سال کامل از شیر مادر بخورد، زیرا شیر مادر برای تأمین سلامت کودک بسیار مؤثر است و در مسائل روانی و اخلاقی او نیز بیاثر نیست، پس بر مادران واجب نیست که کودک را دو سال کامل شیر بدهند، چنانکه هیچ فقیهی به آن فتوانداده است. احتمال دارد شیر دادن مادر مستحب مولوی باشد. آری اگر قید ﴿لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَه﴾ نمیبود، آیه در وجوب ظهور داشت.
شیر دادن مادر به کودک برخلاف نماز و روزه «حکم الله» نیست، بلکه حقی است از خداوند برای مادر کودک که طبق بعضی ادله دیگر رجحان هم دارد، بنابراین مادر حق دارد کودک خود را تا دو سال کامل شیردهد و نسبت به دایه برتر است؛ ولی این کار بر او واجب نیست، مگر حفظ حیات کودک در گرو تغذیه از شیر طبیعی باشد که در این صورت بر همه زنان شیرده که مادر کودک نیز در میان آنهاست، واجب کفایی است که بچّه را شیر بدهند و در مواردی که باید کودک تنها از پستان مادر شیر بمکد، بر مادر واجب عینی است که او را شیربدهد؛ ولی روشن است که آیه مورد بحث بر هیچ یک از این موارد دلالت ندارد، پس محتوای ﴿والولِدتُ یُرضِعنَ اَولدَهُنَّ حَولَینِ کامِلَین﴾، انشای حکم ارشادی و حق شیردادن برای مادر است و حکم مولوی وجوبی یا استحبابی نیست و در صورت تنزّل از حکم ارشادی، آیه بیش از حکم استحبابی را نمیفهماند.
تذکّر: ۱٫ چون هر حقی با تکلیف متقابل همراه است، دیگران مکلّفاند که حق مادر کودک را پاس دارند؛ نه او را از اعمال حق الهی منع کنند و نه
۳۷۲
دیگری را بر او مقدم دارند، هرچند وی در اِعمال حق خود آزاد است. در صورت اختلاف میان والدین، حدّ دو سالِ کامل، مرجع حلّ اختلاف است و پس از آن، مادر حق ارضاع ندارد و در صورت ادامه شیردهی، بر پدر کودک واجب نیست اُجرتی به او بپردازد.
۲٫ کلمه ﴿ولِدت﴾ میتواند جامع بین مادرهای طلاق یافته باشد که با آیات گذشته هماهنگ است و میتواند به معنای مادرهای در قید زوجیّت باشد؛ لیکن جامع هر دو صنف اولا و نیز مناسب با اطلاق است.
نکته: أ. «والده» که جمع آن «والدات» است به مادری گفته میشود که فرزند آورده است. آوردن «والدات» به جای «أُمّهات» برای این است که «أُمّ» به مادر بزرگ و زن پدر و معانی دیگر، مانند ریشه و اساس نیز گفته میشود. نیز آمدن والدات به جای ازواج، از اینروست که زن ممکن است در حال طلاق نیز مشمول این آیه و حکم آن گردد، با اینکه در آن حال دیگر زوجه نیست و همچنین چون در رضاعْ خصوص ولادت نقش دارد، نه عنوان اُمومت (مادری) مطرح شد و نه عنوان زوجیت و همسری. در این آیه و در محور حکم آن، تعبیراتی مانند والدات، اولاد، مولود له، والده و ولد آمده است، تا با رضاع، هماهنگ باشد که خصوص ولادت در آن نقش دارد.
ب. در این آیه فرزند به مادر نسبت داده شده است: ﴿اَولدَهُنّ﴾، پس پیوند مستقیمی میان فرزند و مادر هم از نظر حرمت نکاح و از آن مهمتر محرمیت وجود دارد. گذشته از اینکه تکویناً فرزند از مادر بهبار آمده است، تشریعاً نیز در بسیاری از مسائل فقهی به یکدیگر مرتبطااند. البته در آیه فرزند به پدر نیز نسبت داده شده است: ﴿وَلَدِه﴾ یا ﴿المَولودِ لَه﴾ و این تعابیر و نسبت دادن آیه تشویقی است برای حضانت و شیردادن.
۳۷۳
دلیل ذکر قید «کاملین»
از کلمه ﴿حَولَین﴾ شیر دادن تا دو سال فهمیده میشود؛ ولی چون در عُرف گاه از روی تسامح بر کمتر از دوازده ماه نیز یک سال گفته میشود، چنانکه نُه ماه را یکسال درسی مینامند، ازاینرو وصف ﴿کامِلَین﴾ آمده است؛ نظیر ﴿تِلکَ عَشَرَهٌ کامِلَه) ۱ که برای رفع ابهام است.
در شرع، احکام فقهی بر حول کامل مترتب است تا مسامحه عرفی نشود. افزون بر این، «حول» مانند «یوم» در شرع مصادیق مختلفی دارد؛ مثلاً «یوم» در باب روزه، از طلوع فجر تا غروب خورشید است؛ اما در باب اجاره انسان، از طلوع خورشید تا غروب آن است. در نَفْر اول و دوم نیز «یوم» مطرح است: ﴿… فَمَن تَعَجَّلَ فی یَومَینِ فَلا اِثمَ عَلَیهِ ومَن تَاَخَّر) ۲ در حالی که در نَفْر اوّل، نصف روز دوازدهم در منا توقف میشود ۳٫
در متون دینی، «حول» بیش از یک کاربرد دارد و در باب خمس، دوازده ماه و در باب زکات، یازده ماه و یک روز است، پس برای روشن شدن مراد و اینکه «حول» در اینجا همانند «حول» باب خمس است، ﴿حَولَینِ کامِلَین﴾ گفته شده است ۴٫
اشتراک کودکان در حکم ارضاع
ظاهر ﴿والولِدتُ یُرضِعنَ اَولدَهُنَّ حَولَینِ کامِلَین﴾ اثبات حق شیر دادن تا دو
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۶٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۰۳٫
^ ۳ – ـ ر.ک: جامع البیان، ج۲، ص۶۵۰٫
^ ۴ – ـ ر.ک: جواهر الکلام، ج۱۵، ص۹۷؛ ج۱۶، ص۷۸ ـ ۸۰٫
۳۷۴
سال کامل پس از تولّد است و میزان توقّف و تغذیه کودک در رحم مادر در این نصاب اثر ندارد.
برخی گفتهاند: از ملاحظه آیه ﴿وحَملُهُ وفِصلُهُ ثَلثونَ شَهرا) ۱ که مجموع ارتباط کودک با مادر را سی ماه بیان کرده است، با آیه ﴿حَمَلَتهُ اُمُّهُ وَهنًا عَلی وَهنٍ وفِصلُهُ فی عامَین) ۲ و برپایه کسر مقدار دو سال از سی ماه، برمیآید که حدّاقل دوران بارداری شش ماه و حداکثر دوران شیردهی که حکم فقهی دارد بیست و چهار ماه است. اگر کودک هفت یا هشت یا نُه ماه در رحم مادر بماند، حدّاقلّ دوران ارضاع پس از تولد، به ترتیب بیست و سه ماه، بیست و دو ماه، و بیست و یک ماه است ۳٫
این نکته برآیند بحث تفسیری است؛ ولی تقیید آیه مورد بحث با دو آیه یاد شده و اختصاص حکم حق دو سال کامل شیرخوارگی تنها برای کودکانی که ششماهه به دنیا آمده باشند، کار دشواری است، گرچه شدنی است که حکم ارشادی یا حکم مولوی استحبابی شیر دادن دارای مراتب باشد.
برپایه مطالب گفته شده، تمام کودکان حق دارند تا دو سال کامل از شیر مادر بخورند و مادر حق دارد کودک خود را دو سال کامل شیر بدهد و هزینه کامل شیردهی مادر برعهده پدر است.
حق شیردهی مادر
مراد از موصول در ﴿لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَه﴾ «والدات» یعنی مادران شیرده
^ ۱ – ـ سوره احقاف، آیه ۱۵٫
^ ۲ – ـ سوره لقمان، آیه ۱۴٫
^ ۳ – ـ ر.ک: مسالک الافهام، شهید ثانی، ج۸، ص۴۱۶٫
۳۷۵
است و جار و مجرور ﴿لِمَن﴾ متعلّق به محذوف است، پس معنای صدر آیه این است: مادران حق دارند فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند، در صورتی که بخواهند حق شیردهی را کامل استیفاء کنند و این حق نسبت به اراده یا عدم اراده پدر، مطلق است؛ یعنی در هر دو صورتْ حق مادر محفوظ است.
شاید مراد از موصول، پدر کودک باشد که در این صورت جار و مجرورِ ﴿لِمَن﴾ متعلّق به فعل ﴿یُرضِعن﴾ است و معنای صدر آیه این است: مادران در صورتی که پدر کودک بخواهد، حق دارند فرزندان را تا دو سال کامل برای پدر شیر بدهند. بنابراین احتمال، به دست آوردن حق شیر دادن برای مادران به صورت مطلق چه پدر بخواهد و چه نخواهد از آیه مورد بحث دشوار است.
به هر روی، دو سال کامل شیر دادن بر مادر الزامی نیست، زیرا برپایه ﴿لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَه﴾ و این احتمال که مراد از موصول، «والدات» است، اتمام دوره شیردهی به خواست مادر منوط است و نیز طبق ﴿فَاِن اَرادا فِصَالاً عَن تَراضٍ مِنهُما وتَشَاوُرٍ فَلا جُنَاحَ عَلَیهِما﴾ از شیر گرفتن کودک قبل از دو سال کامل با حفظ رضایت والدین و پاسداری از مصالح کودک جایز است.
نکته: مشورت با زنان ممکن است در همه امور، همسان با مشاوره برخی از مردان نباشد؛ لیکن در اینگونه از مسائل خانوادگی که درباره پرورش کودک، تأمین سلامت روح و بدن و پرداختن به تغذیه مناسب با رشد اوست، سفارش قرآن حکیم است و زن از این جهت سهم تعیین کنندهای دارد؛ یعنی گذشته از آنکه از یکسو حق حضانت و از سوی دیگر حق ارضاع در اختیار اوست و مرد مکلّف است به اینگونه از حقوق احترام بگذارد، در نحوه اعمال آنها با زن
۳۷۶
مشورت میشود و بدون احتیاج به ولی و وکیل و قیّم اظهار نظر میکند و سرانجام زندگی مشترک را سایهافکن بالندگی کودک میکند.
پرداخت هزینه شیردهی
پدر کودک باید در برابر شیر دادن مادر به فرزند او خوراک و پوشاک مادر را در دوران شیردهی آماده کند: ﴿وعَلَی المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وکِسوَتُهُنّ﴾. کودک فرزند مادر نیز هست؛ لیکن بیان ارتباط تکوینی و تشریعی مادر با فرزندش در بخشهای بعدی میآید، بنابراین سرّ تعبیر از پدر به ﴿المَولودِ لَه﴾، با اینکه کلمه «والد» مختصرتر از آن است، تناسب میان حکم (اجرت دهی) و موضوع است؛ نه اینکه کودک فقط از آنِ پدر باشد.
وجوب پرداخت اُجرت شیردهی، حکم تکلیفی محض نیست تا در صورت نپرداختن آن پدر فقط گناه مرتکب شده باشد، بلکه از احکام تکلیفی آمیخته به حکم وضعی است، زیرا تأمین خوراک و پوشاک مادر که شیر میدهد دَین است که در صورت نپرداختن، پدر به مادر کودک بدهکار است.
تأمین هزینه مادر شیرده مانند نفقه زن است؛ نه نفقه اقارب (مانند انفاق فرزند به والدین یا انفاق پدر بر فرزند) که حکم تکلیفی محض باشد، ازاینرو مادر میتواند با مراجعه به دادگاه هزینه شیردهی خود را درخواست کند.
درباره نفقه زن در روایت نبوی آمده است: لهنّ علیکم رزقهنّ وکسوتهنّ بالمعروف ۱ که حرف «لام» در «لهنّ» برای هر یک از ملکیّت و اختصاص یا حق باشد، زن را طلبکار میکند؛ ولی درباره مادران شیرده حرف «لام» نیامده
^ ۱ – ـ بحار الانوار، ج۲۱، ص۴۰۵٫
۳۷۷
است، زیرا روشن است که تأمین آنها در برابر شیر دادن به کودک و کنایه از اُجرت مسمّا یا اُجرت مثل است: ﴿فَاِن اَرضَعنَ لَکُم فََءاتوهُنَّ اُجورَهُنّ) ۱ و این اجرت را میتوان از مال کودک پرداخت، اگر مالدار باشد.
راز تعبیر از «پدر» به «مولود له»
آوردن ﴿المَولودِ لَه﴾ به جای «أَب» برای این است که «اَب» هم برای پدر و هم برای پدر بزرگ و عمو و معانی دیگری مانند معلّم و مربّی کاربرد دارد. افزون براین، چنان که گذشت، انتخاب کلمه ﴿المَولودِ لَه﴾ به جای والد، با اینکه آن مختصرتر از این است، برای رعایت مقتضای بحث است. در موردی که این حکمت در آنجا نیست، از پدر به «والد» یاد میشود نه مولود له؛ مانند ﴿واخشَوا یَومًا لایَجزی والِدٌ عَن وَلَدِهِ ولامَولودٌ هُوَ جازٍ عَن والِدِهِ شیئا) ۲
تعبیر از پدر به ﴿المَولودِ لَه﴾ برای نکتهای است که گذشت؛ نه برای اینکه فرزند فقط به پدر مرتبط است.
زمخشری آیه مورد بحث را به روال محتوای برخی اشعار جاهلی معنا کرده و بدون نقد از آن گذشته و فخر رازی همین مطلب را از زمخشری بدون تضعیف بازگو کرده است؛ لیکن متأخران در المنار و المیزان به نقد آن پرداخته و فرزند را طبق شواهد قرآنی متعلق به هر دو نفر، یعنی پدر و مادر، دانستهاند.
شاید اینگونه از دشواریها و مانند آن سبب شد که برخی این آیه را از مشکلات دانسته و مطابق نقل ابوبکر مالکی در کتاب احکام القرآن، مالک
^ ۱ – ـ سوره طلاق، آیه ۶٫
^ ۲ – ـ سوره لقمان، آیه ۳۳٫
۳۷۸
گفته است که حکم این آیه منسوخ است ۱ ، در حالی که با تدبّر فنّی، مفاهیم و احکام فقهی و قوانین حقوقی آن کاملاً روشن و ثابت و نیز غیر منسوخاند.
نسبت نفقه زن با هزینه شیردهی
هزینه شیر دادن به کودک با نفقه واجب زن تفاوت دارد، زیرا نفقه مربوط به تمکین زن دائمی است، گرچه شیرده نباشد؛ ولی تأمین هزینه شیردهی در برابر شیردادن است، هرچند مادر کودکْ مطلّقه یا نکاح او موقت باشد.
براین اساس، نسبت میان نفقه واجب زن و اُجرت شیردهی، عام و خاص من وجه است و پدر کودک موظّف است به زن دائمی خود که کودک را شیر میدهد، غیر از نفقه واجب زن و به مادر شیرده کودک که طلاق غیررجعی داده شده است و نفقه واجب ندارد، اُجرت شیردهی را بپردازد و این هزینه با نفقه واجب زن ارتباطی ندارد.
تأمین هزینه شیردهی از مال کودک
اشاره شد که هزینه شیردهی کودک مانند نفقه زن نیست، زیرا شوهر نفقه زن را از مال خود پرداخت میکند، گرچه خود زن مالدار باشد؛ ولی بر پدر واجب نیست خوراک و پوشاک مادر شیرده را از مال خود بدهد و اگر کودک مالی داشته باشد، پدر میتواند هزینه شیر خوردن او را از آن بپردازد؛ اما چنانچه کودک مالدار نباشد، پدر باید هزینه آن را از مال خود بدهد، پس بر پدر فقط عهدهداری تأمین هزینه کودک واجب است و آیه ﴿وعَلَی المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ
^ ۱ – ـ التفسیر الکاشف، ج۱، ص۳۶۰٫
۳۷۹
وکِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف﴾ بر بیش از این دلالت ندارد؛ یعنی خود هزینه بر عهده پدر نیست.
لطافت در تعبیر
تعبیر «تأمین خوراک و پوشاک مادران شیرده»، از تعبیر «اُجرت مادران شیرده» لطیفتر و فصیحتر است، زیرا واژه «اُجرت» بوی بیگانگی میدهد؛ خلاف تعبیر نخست که رایحه انفاق دارد، ازاینرو قرآن کریم در طلاق که در آن رویارویی زن و شوهر و فاصله گرفتن از یکدیگر مطرح است، تعبیر «اُجرت» را به کار برده است: ﴿فَاِن اَرضَعنَ لَکُم فََئاتوهُنَّ اُجورَهُنّ) ۱ ولی در غیر طلاق که مهر و محبّت مطرح است و باید حرمت زوجیّت حفظ شود، تعبیر «تأمین خوراک و پوشاک مادر شیرده» را آورده است، هرچند اطلاق کلمه «الولِدت» مادران طلاق داده شده را هم دربر میگیرد.
نحوه تأمین هزینه شیردهی
تأمین هزینه مادران شیرده باید مطابق موازین پسندیده عقلی و نقلی و از هرگونه افراط و تفریط و فشار پیراسته باشد: ﴿وعَلَی المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وکِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف﴾، چنانکه معاشرت در دوران زندگی مشترک یا در ایّام عدّه طلاق، باید براساس معروف باشد.
پدر کودک به اندازه توانش باید خوراک و پوشاک مادر شیرده را آماده کند نه بیش از آن: ﴿لاتُکَلَّفُ نَفسٌ اِلاّوُسعَها﴾، چنانکه مادر شیرده نیز به اندازه وُسع خود فرزند را شیر میدهد، پس پدری که توانایی بیشتری دارد باید طبق دارایی
^ ۱ – ـ سوره طلاق، آیه ۶٫
۳۸۰
خود و رعایت شأن مادر، زندگی او را اداره کند و در صورت تنگدستی به اندازه تنگنایی، دَین خود را بپردازد: ﴿لِیُنفِق ذو سَعَهٍ مِن سَعَتِهِ ومَن قُدِرَ عَلَیهِ رِزقُهُ فَلیُنفِق مِمّا ءاتهُ اللهُ لایُکَلِّفُ اللهُ نَفسًا اِلاّما ءاتها) ۱
در صورت مرگ پدر، مسئولیتهای وی نسبت به کودک و مادر شیرده او برعهده وارث پدر است: ﴿وعَلَی الوارِثِ مِثلُ ذلِک﴾. در تعیین وارث، آرای متضاربی است که آیا مقصود، وارث ولد است یا وارث والد. مناسب سیاق، وارث والد منظور است، زیرا این احتمالکه مراد از «وارث» در این عبارت، وارث کودک باشد که در صورت مرگ کودک، کار او را بر عهده بگیرد و نیز دیگر احتمالها درباره «وارث» دور از ذهن است.
تذکّر: ۱٫ اگر مسئولیت به جا مانده فقط تأمین نفقه باشد، مقصود از «وارث» خصوص عمودین است، زیرا نفقه فقط بر آنها واجب است، چنانکه اگر مسئولیت به جا مانده تأمین نفقه و پرهیز از مضارّه باشد، باز مقصود خصوص عمودین است؛ ولی اگر مسئولیت یاد شده فقط ترک مضارّه باشد، وارث میتواند اعمّ از عمودین باشد. البته مقصود از مسئولیت به جا مانده، اعم از نفقه و پرهیز از مضارّه است، پس منظور از وارث همان وارث والد و عمودین او خواهد بود.
۲٫ مادر طلاق نگرفته و کودک نیز وارث پدرند؛ لیکن دلیل از آن دو منصرف است.
نهی والدین از اضرار
درباره جمله﴿لاتُضارَّ ولِدَهٌ بِوَلَدِها ولامَولودٌ لَهُ بِوَلَدِه﴾ این نکات درخور
^ ۱ – ـ سوره طلاق، آیه ۷٫
۳۸۱
توجه است:
۱٫ ﴿لاتُضارّ﴾ مضاعف است، پس میتواند معلوم یا مجهول باشد.
۲٫ ﴿لاتُضارّ﴾ از باب «مفاعله» و در اینجا به معنای باب «اِفعال» است، پس ﴿لاتضارّ﴾ به معنای «لاتُضرّ» است؛ یعنی مادر شیرده به جهت فرزندش ضرر زده نشود، یا نباید مادر شیرده به فرزند خود ضرر بزند؛ یا به بهانه فرزند به شوهر خود زیان برساند.
۳٫ حرف «باء» در ﴿بِوَلَدِها﴾ و ﴿بِوَلَدِه﴾ برای «الصاق» یا «سببیّت» است.
با توجه به این نکات، بنابر معلوم بودن فعل ﴿لاتُضارّ﴾ و معنای «الصاق» داشتن «باء»، متعلّق ضرر، کودک است و معنایش این است: مادر شیرده و نیز پدر کودک نباید به کودک خود آسیب برسانند، چنانکه بعضی از والدین به دلیل اختلاف با یکدیگر و از روی عصبانیّت، پیش از طلاق یا پس از آن، مرتکب اعمالی میشوند که به کودک ضرر میرساند؛ ولی بنابر معنای «سببیّت»، متعلّق ضرر هر یک از والدین است و معنای ﴿لاتُضارَّ ولِدَهٌ بِوَلَدِها ولامَولودٌ لَهُ بِوَلَدِه﴾ این است: مادر شیرده کودک نباید به سبب او به پدر کودک ضرر بزند و پدر کودک نباید به سبب فرزندش به مادر شیرده آسیب وارد کند، چنانکه بعضی مادران به بهانه داشتن کودک، از کامجویی شوهر جلوگیری میکنند؛ یا برخی از مادران شیرده طلاق گرفته با اقدامات مخصوص به وسیله کودک به پدر او ضرر میزنند؛ یا برخی از پدران با سلب حق ارضاع مادران، با در اختیار قرارندادن کودک، به مادران آنها آسیب میرسانند.
براساس مجهول بودن فعل ﴿لاتُضارّ﴾، معنای «سببیّت» برای حرف «باء» متعیّن است و معنایش این است: هیچیک از والدین نباید به سبب کودک ضرر ببیند.
۳۸۲
حکم از شیر گرفتن کودک
از شیر گرفتن کودک پیش از پایان دو سال جایز است: ﴿والولِدتُ یُرضِعنَ اَولدَهُنَّ حَولَینِ کامِلَینِ لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَه﴾؛ ولی برای این کار خواست و رضایت والدین کافی نیست، بلکه باید درباره آن مشورت کنند تا هم مصلحت و حق کودک حفظ شود و هم حقوق پدر و مادر: ﴿فَاِن اَرادا فِصَالاً عَن تَراضٍ مِنهُما وتَشَاوُرٍ فَلا جُنَاحَ عَلَیهِما﴾.
پس از فِصال و از شیر گرفتن پیش از موعد کودک، بر اثر بیماری یا کم شیری مادر یا…، تمام مسئولیتِ حفظ کودک با پدر است و مادر سهمی ندارد، ازاینرو در موضوع دایه گرفتن برای کودک فقط به پدران خطاب شده است: ﴿واِن اَرَدتُم اَن تَستَرضِعوا اَولدَکُم فَلا جُناحَ عَلَیکُم﴾.
حکم دایه گرفتن
اگر پدر بخواهد برای کودکش دایه بگیرد، باید به تعهّد خود در برابر شیر دادن عمل کند و هزینه ارضاع کودک را مطابق موازین شرع به او بپردازد ، چنانکه باید به تعهّد خود مبنی بر پرداخت اُجرت دایه پایبند باشد: ﴿واِن اَرَدتُم اَن تَستَرضِعوا اَولدَکُم فَلا جُناحَ عَلَیکُم اِذَا سَلَّمتُم ما ءَاتَیتُم بِالمَعروف﴾.
براین اساس، جمله ﴿ما ءَاتَیتُم﴾ به معنای «ما تعهّدتم» و پیمان پدر درباره مادر کودک و دایه اوست. شاید قید ﴿اِذَا سَلَّمتُم ما ءَاتَیتُم بِالمَعروف﴾ متعلق به حکمهای ﴿فَلا جُنَاحَ عَلَیهِما﴾ و ﴿فَلا جُناحَ عَلَیکُم﴾ باشد که در این صورت، «فِصال» و «استرضاع» به ترتیب به پرداخت اُجرت شیردهی مادر و دایه مشروط باشد.
۳۸۳
شایان ذکر است که پرداخت هزینه شیردهی و مشورت والدین برای از شیر گرفتن کودک و جواز دایه گرفتن و احکام آن در این آیه نیز آمده است: ﴿فَاِن اَرضَعنَ لَکُم فََءاتوهُنَّ اُجورَهُنَّ وأتَمِروا بَینَکُم بِمَعروفٍ واِن تَعاسَرتُم فَسَتُرضِعُ لَهُ اُخری) ۱
تذکّر: ۱٫ در معنای ﴿اِذَا سَلَّمتُم﴾ تضارب آراء است: برخی آن را به تأدیه اجرت مادر شیرده تفسیر کردهاند و بعضی آن را به پرداخت اجرت دایه و برخی به اطلاق نظر کرده و جامع هر دو فرض را برگزیده و بعضی به نقل اقوال پرداخته و بدون انتخاب گذشتهاند. طبری از مفسرانی است که جمع بین پرداخت حق مادر شیرده و تأدیه حق دایه را اَوْلا به صواب دانسته است ۲٫
۲٫ آنانکه مقصود را تأدیه حق مادر شیرده دانستهاند به این نکته واقف بودهاند که استرضاع و دایهگیری، نه از نظر تکلیف و نه از جهت وضع، در هیچ یک از این دو حکم به پرداخت حق مادر شیرده مشروط نیست؛ لیکن آن را دعوت به اَوْلا یافتهاند. فخر رازی را میتوان از این گروه دانست، زیرا وی چنین گفته است: لیس التسلیم شرطاً للجواز والصحّه و إنّما هو نَدبٌ إلی الاَولی ۳٫
رعایت تقوای الهی در همه شئون زندگی مخصوصاً در احکام خانواده که بعضی از آنها در این آیه مطرح شدهاند، بر همگان لازم است: ﴿واتَّقوا الله﴾ و باید دانست که اعمال بندگان مورد عنایت و در معرض دید خداست: ﴿واعلَموا اَنَّ اللهَ بِما تَعمَلونَ بَصیر﴾ و او شاهد امروز و حاکم فرداست: فإنّ الشاهد هو الحاکم ۴٫
^ ۱ – ـ سوره طلاق، آیه ۶٫
^ ۲ – ـ جامع البیان، ج۲، ص۶۷۷٫
^ ۳ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۱۲۵٫
^ ۴ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۳۲۴٫
۳۸۴
بحث روایی
۱٫ نسبت حقوق والدین به فرزند هنگام رضاع و پس از آن
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) فی قول الله (عزّوجلّ): ﴿والولِدتُ یُرضِعنَ اَولدَهُنَّ حَولَینِ کامِلَین﴾ قال: مادام الولد فی الرضاع فهو بین الأبوین بالسویه؛ فإذا فطم فالأب أحقّ به من الاُمّ؛ فإذا مات الأب فالاُمّ أحقّ به من العصبه ۱٫
اشاره: تا کودک شیر میخورد، حقوق پدر و مادر از جهت حضانت نسبت به او یکسان است؛ ولی چون از شیر گرفته شود، حق پدر مقدم است و اگر پدر بمیرد، مادر از دیگر خویشان مقدم است.
۲٫ مدت رضاع و معنای فطام
عن حماد بن عثمان، قال سمعت أبا عبدالله(علیهالسلام) یقول: لا رضاع بعد فطام. قال: قلت: جعلت فداک! و ما الفطام؟ قال: الحولان اللّذان قال الله(عزوجلّ ) ۲٫
اشاره: بعد از دو سال که بچه از شیر گرفته میشود، دیگر رضاع فقهی نیست؛ یعنی بعد از آن دیگر نشر حرمت نمیشود، چنانکه مادر حق ویژه ندارد.
توضیح آنکه حدّاکثر مدّت شیر دادن که اثر فقهی نشر حرمت و حکم نسب دارد، دو سال است.
لازم است عنایت شود که این حدّ، یکطرفه و تحدیدی نسبت به بالاتر از
^ ۱ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۲۰٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۴۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۳۸۵٫
۳۸۵
دو سال است نه پایینتر از آن. توضیح آنکه گاهی نصاب به لحاظ طرفین است که در این صورت، پایینتر و بالاتر از نصاب، حکم آن را ندارند؛ مانند هفت بار (شوط) به دور کعبه گشتن در اعمال حج؛ و زمانی نیز تحدید به اعتبار یکی از دو طرف نصاب است؛ مانند قصد ده روز برای مسافر و حدّ کُر برای آب که هر دو فقط به لحاظ کمتر از حد است؛ یعنی مسافری که کمتر از ده روز قصد اقامت داشته باشد نه بیشتر، نمازش تمام نیست و آبی که کمتر از حدّ کرّ باشد نه افزون بر آن، در ملاقات با نجاست آلوده میشود.
گاه نیز به لحاظ بالاتر از نصاب است؛ مانند شیر دادن به کودک که حداکثر مدّت شیردهی که احکام فقهی دارد، دوسالگی است نه کمتر از آن؛ و شیر دادن به کودکی که دو سالش تمام شده است، حکم فقهی، مانند نشر حرمت ازدواج را ندارد. البته این بحث مربوط به دایه است نه والده.
شیردادن تا دو سالگی ناشر حرمت نکاح است: یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب ۱٫ این مسئله بیارتباط به حق الارضاع مادر است، چون مادر هم محرم است و هم حرمت نکاح دارد.
۳٫ اولویت شیردهی مادر
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: إذا طلّق الرجل امرأته وهی حُبلی، أنفق علیها حتّی تضع حملها؛ فإذا وضعته أعطاها أجرها ولایضارّها إلّاأن یجد من هو أرخص أجراً منها؛ فإن هی رضیت بذلک الأجر، فهی أحقّ بابنها حتّی تفطمه ۲٫
عن فضل أبی العباس، قال: قلت لأبی عبدالله(علیهالسلام): الرجل أحقُّ بولده أم
^ ۱ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۳۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۲۴۸٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۶، ص۴۵؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۷۱٫
۳۸۶
المرأه؟ قال: لا، بل الرجل، فإن قالت المرأه لزوجها الّذی طلّقها: أنا أرضع ابنی بمثل ما تجد من ترضعه، فهی أحقُّ به ۱٫
عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله(علیهالسلام): قال: سمعته یقول: الحُبلی المطلّقه ینفق علیها حتّی تضع حملها و هی أحقُّ بولدها أن ترضعه بما تقبله امرأه أُخری؛ یقول الله (عزّوجلّ): ﴿لاتُضارَّ ولِدَهٌ بِوَلَدِها ولامَولودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وعَلَی الوارِثِ مِثلُ ذلِک) ۲
اشاره: برپایه مفهوم روایت نخست و ظاهر روایت دوم و سوم، اگر مادر در برابر شیر دادن به کودکش اجرت متعارف بخواهد، نسبت به دیگر زنان شیرده برای شیردادن به کودک اولویت حقوقی دارد و چنانچه بیش از مقدار متعارف بخواهد، حق اولویت ارضاع از او ساقط است و پدر در انتخاب مادر یا دایه برای ارضاع کودک مختار است. در روایت سوم برای مختار بودن پدر، به نهی از اضرار در آیه مورد بحث استناد شده است؛ لیکن هیچیک از والدین براثر جدایی از یکدیگر حق اضرار به فرزند را ندارد، چنانکه به سبب کودک نباید به یکدیگر زیان برسانند.
۴٫ مصداق دیگری از اضرار
عن أبی الصباح الکنانی عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: سألته عن قول الله عزّ وجلّ ﴿لاتُضارَّ ولِدَهٌ بِوَلَدِها ولامَولودٌ لَهُ بِوَلَدِه﴾، فقال: کانت المراضع ممّا یدفع إحدیهن الرجل إذا أراد الجماع تقول: لا أدعک إنّی أخاف أحبل فأقتل ولدی هذا الّذی أرضعه؛ و کان الرجل تدعوه المرأه، فیقول: أخاف أن أُجامعک فاقتل
^ ۱ – ـ الکافی، ج۶، ص۴۴ ـ ۴۵؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۷۱٫
^ ۲ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۱۰؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۵۵٫
۳۸۷
ولدی فیدعها ولا یجامعها؛ فنهی الله (عزّ و جلّ) عن ذلک أن یضار الرجل المرأه و المرأه الرجل ۱٫
اشاره: امین الاسلام طبرسی نیز این روایت را از امام باقر(علیهالسلام) و امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده است که ﴿لاتُضارَّ ولِدَهٌ بِوَلَدِها﴾ را به ترک جماع مرد با زن به بهانه هراس از حمل که مزاحم شیرخوارگی کودک مرتضع است و نیز به ترک قبول آمیزش جنسی زن به بهانه یاد شده معنا کردهاند؛ آنگاه بعد از نقل وجوه متعدد گفته است: بین این اقوال در تطبیق مضارّه تنافی نیست، پس اَوْلا حمل آیه بر معنای جامع همه آنهاست ۲٫
آلوسی چنین گفته است: این مطلب مبتنی بر سببی بودن معنای «باء» و مجهول بودن فعل ﴿تُضارّ﴾ است و وجه لطیفی برای تعبیر به وَلَد در دو جا روشن نیست و آیه از مقتضای سیاق خارج میشود و از باقر و صادق(علیهماالسلام) بعید است که اقدام کنند بر چیزی که این راوی دروغگو نقل کرده است ۳٫
تدبّر در آیه و تأمّل در حدیث، هماهنگی تفسیر یاد شده را به دنبال دارد و مضمون این حدیث میتواند یکی از مصادیق آیه باشد؛ یعنی این روایت، بعضی از مصادیق اضرار را بیان کرده است نه تمام آن را، پس در صدد حصر نیست. البته بحث سندی در همه موارد جایگاه خاص خود را خواهد داشت.
۵٫ معنای «وعَلَی الوارِثِ مِثلُ ذلِکَ»
عن الحلبی عن أبی عبدالله(علیهالسلام)، قال: و أمّا قوله: ﴿وعَلَی الوارِثِ مِثلُ
^ ۱ – ـ الکافی، ج۶، ص۴۱٫
^ ۲ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۸۷ ـ ۵۸۸٫
^ ۳ – ـ روح المعانی، ج۲، ص۲۲۱٫
۳۸۸
ذلِک﴾، فإنّه نهی أن یضارّ بالصبی أو تضارّ أُمّه فی رضاعه؛ و لیس لها أن تأخذ فی رضاعه فوق حولین کاملین ۱٫
عن أبی الصباح، قال: سئل أبو عبدالله(علیهالسلام) عن قول الله ﴿وعَلَی الوارِثِ مِثلُ ذلِک﴾، قال: لا ینبغی للوارث أن یضارّ المرأه، فیقول: لا أدع ولدها یأتیها؛ و یضارّ ولدها إن کان لهم عنده شیء؛ و لا ینبغی له أن یقتر علیه ۲٫
عن محمّد بن مسلم عن أحدهما(علیهماالسلام) قال: سألته عن قوله: ﴿وعَلَی الوارِثِ مِثلُ ذلِک﴾، قال: هو فی النفقه علی الوارث مثل ما علی الوالد ۳٫
اشاره: وارث پدر نیز مانند او حق اضرار به فرزند و مادر شیرده را در مدّت رضاع ندارد، چنانکه مادر هم بیش از دو سالِ کامل حق ارضاع ندارد، پس اگر نزد وارث چیزی از اموال است، در پرداخت نفقه فرزند نباید سخت بگیرد و او همان مسئولیت پدر را داراست.
۶٫ انتخاب دایه شایسته
عن أبی جعفر(علیهالسلام) قال: قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): لا تسترضعوا الحمقاء، فإنّ اللّبن یعدی و إن الغلام ینزع إلی اللّبن یعنی إلی الظئر فی الرعونه و الحمق ۴٫
عن جعفر عن أبیه(علیهماالسلام): أنّ علیّاً(علیهالسلام) کان یقول: تخیّروا للرّضاع کما تخیّرون للنکاح، فإنّ الرضاع یغیّر الطباع ۵٫
اشاره: در این روایات به انتخاب دایه شایسته برای دوران شیرخوارگی فرزند
^ ۱ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۰۳٫
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۲۱٫
^ ۳ – ـ همان.
^ ۴ – ـ الکافی، ج۶، ص۴۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۶۷٫
^ ۵ – ـ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۶۸٫
۳۸۹
توصیه شده و از دادن کودک شیرخوار به مرضعه کم خرد نهی شده است، چون شیر مادر در طبع کودک اثر میگذارد و او حماقت و فطانت مادر را ارث میبرد، از اینرو امیرمؤمنان(علیهالسلام) فرمود: در انتخاب مرضع برای کودک دقت کنید، همانگونه که در گزینش همسر.
۷٫ اهمیّت شیر مادر
عن الرضا(علیهالسلام) عن ابائه(علیهمالسلام) قال: قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): لیس للصّبی لبن خیر من لبن أُمّه ۱٫
اشاره: ساختار هماهنگ آفرینش، غذای کودک را مطابق هویّت وی تأمین میکند. کودکی که از زن مشخص بهدنیا آمده است، همه هستی او با ساختمان وجودی مادرش متناسب است، از اینرو بهترین غذایش همان است که در دستگاه مادر تأمین شده باشد، چنانکه شیر مادر برابر رشد سنّی کودک از رقّت به غلظت متحوّل میشود و مناسب با دستگاه گوارش کودک ترقّی میکند.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ عیون اخبار الرضا(علیهالسلام)، ج۲، ص۳۸؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۶۸٫
۳۹۰
بازدیدها: 254